صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه هجدهم




بسمه تعالی

صحبت این بود که نیت قطع روزه و همین طور نیت قاطع، نیت انجام مفطرات صرف این نیت آیا مبطل روزه است یا خیر؟ بعضی ادله ای ذکر شد که مبطل نیست استصحاب صحت، برائت از مانعیت این نیت، جواب داده شد از این دو تا که این در زمینه شک است اگر دلیلی اقامه کردیم که نیت قطع یا قاطع مبطل است استصحاب و برائت کارائی ندارند.

بیان مرحوم شیخ انصاری داشتند که آن هم صحبت شد که ایشان فرمود آیا منظورتان از نیت خطور است که این موقع شروع عمل داشته است و عمل هم عمل واحدی است، بسیط است و اگر منظور داعی است داعی هم در جایی است که یک واحد مجتمع مد نظر باشد و این طور که نیست مشغول کارهای خودش است ضمنا افطار هم نمی کند، چیزی هم نمی خورد.

جواب داده شد که بالاخره باید عمل منتصب به خدا شود وقتی نیت ادامه ندارد، نیت قطع می شود، نیت قاطع می کند این انتصاب به خدا ندارد.

وجه دیگری برای تصحیح گفته شد و آن این است که در روایات مفطرات معین شدند یکی از آن ها نیت قطع و قاطع نیست، مفطرات معین شدند ولی قطع و قاطع جزء آن نیست، این هم جواب داده شده که این مافوق مفطرات است این ها موانع هستند و مفطرات و این اصلا شرط است مقوّم است، رکن است در حقیقت که باید نیت داشته باشد، این اجمال قضایا بود که جلسه قبل صحبت شد.

حالا چه بگوییم؟ اولا از روایات به خوبی استفاده می شود که نیت می خواهد، روزه اولا یک امر عبادی است برای خدا هست، روایات متعددی داریم الصوم لی و انا اُجزا به یا أجزی به از جمله روایت هفتم از باب اول صوم مندوب الصوم لی و أنا اجزی علیه روزه مال من است و من پاداش می دهم این معنایش این است که عبادی است الصوم لی، در همین باب اول روایت بیست و هفتم و سی و سوم همین تعبیر را دارد، در روایت بیست و هفتم این طور دارد الصیام لی قال الله عزّوجل کل عمل ابن آدم هو له تمام اعمال برای خودش است الّا الصیام فهو لی و أنا أجزی به یا اُجزا به همه اعمال برای خودش است مگر روزه، روزه برای من است و من پاداش می دهم یعنی فوق عوامل زیر دست الوهیت شخصی خداوند مداخله دارد در روزه یا اُجزا به من پاداش روزه هستم خودم، گفت به مجنون بگویند که ظهر چه می خوری گفت لیلی، شب چه می خوری لیلی، خودش است و انا اُجزا به من خودم پاداش روزه هستم احتمالش قوی است که اُجزی باشد نه أجزی به.

در روایت سی و سوم هم شبیه همین است کل اعمال ابن آدم بعشرة اضعافها الی سبعة مأة ضعف تمام اعمال آدمی زاد ده برابر می شود می رسد تا هفتصد برابر الّا الصبر مگر صبر که فوق این ها است کانّه صبر برای من است و أن اُجزی به و اجزی به والصبر الصوم از این روایت به خوبی استفاده می شود که روزه عبادی است و اگر عبادی است باید انتساب به خدا پیدا کند، اگر قطع کند یا نیت قاطع کند که انتصاب نیست به خدا، اضافه به خدا ندارد بنابراین نیت قطع و قاطع مسلّم است که مضر است و مبطل روزه است، دیگر اینجا معطل نشویم.

انّما الکلام در اینکه آیا در هر صورت قطع و قاطع مبطل است یا مثلا فرق می کند؟ یک وقت است که نیت می کند که الآن بروم بخورم یا غذا جلویش است لقمه را هم برداشت ولی هنوز نخورده است این نیت قطع الآن دارد یک وقت است که می گوید نه انشاءالله دو سه ساعت دیگر یا بعد از ظهر می خواهم روزه ام را بخورم آیا اینجا هم باطل است؟

برای کسی که می داند روزه یک معنای بسیط است و توجه به این معنا دارد خوب می شود گفت بله یک عمل است و نیت کرده است بخورم و ادامه ندهم، این با اضافه به خدا سازگاری ندارد ولی کسی که این را متوجه نیست که صوم یک امر بسیط است و قابل تجزیه نیست حالا نیت می کند که عصری می خورم حالا عصر هم نخورد یا بعد متوجه مسأله شد که نباید نیت قطع یا نیت قاطع کرد آنجا روشن نیت که مبطل باشد.

مرحوم سید می گوید این هم باطل است در همین مسأله ای که عرض کردیم در عروه مرحوم سید تعبیرشان این است که و لو فی ما یأتی لو نوی القطع در مسأله 22 أو القاطع فی الصوم الواجب المعین بطل صوم سواءٌ نواه من حین أو فی ما یأتی چه نیت کند که الآن می خواهم بخورم یا نیت کند که چند ساعت بعد می خواهم بخورم مطلقا و کذا لو تردّد ولی واقعا کسی که متوجه نیست و این طور عنایت ندارد که روزه یک امر بسیط است و توجه به این نکته ندارد آیا می توانیم بگوییم این که نیت دارد بعد از ظهر بخورد الآن نمی خواهد قطع کند، چیزی هم افطار نکرده است بعد از ظهر می خواهد روزه را ادامه ندهد این برای عوامی که متوجه این بساطت و امر واحد و این ها نیست به نظر می رسد که بعید است فرمایش سید خالی از اشکال نباشد.

به نظر من این اشکال دارد در این جهت، خیلی ها گفتند که و لو فی ما یأتی مبطل است ولی التفات می خواهد، همان طور که نیت قاطع با نیت قطع فرق دارد، یک وقت است نیت می کند که روزه را بخورم یک وقت است نیت می کند یکی از مفطرات را انجام بده شما می گویید نیت قاطع در صورتی مضر است که ملتفت باشد که هو قاطع هذا قاطع نیت می کند خوردن، آشامیدن، ارتماس و از این قبیل چیزی ها باید بداند اینکه نیت می کند ارتماس را، ارتماس واقعا روزه را به هم می زند توجه به این داشته باشد، همین طور در اینجا باید بداند که روزه امر بسیط است اگر نیت کرد که بعد از ظهر هم می خواهم بخورم این در حقیقت امر بسیط را به هم زده است این یک عنایت می خواهد و توجه می خواهد و آن شخص عامی باید این را متوجه شود و الّا وجهی برای ابطال نداریم.

این در روزه ماه رمضان یا هر واجب معین دیگری بود که امر بسیطی است و نیت قطع و قاطع مضر است. در غیر واجب معین اگر قبل از زوال نیت قطع یا قاطع کرد و همان قبل از زوال هم برگشت گفت می خواهم ادامه دهم این را گفتند اشکال ندارد، مثلا نیت کرده است قضاء ماه رمضان را بعد شروع هم کرد بعد نیت کرد که می خورم بعد هم منصرف شد گفت نمی خورم قبل از ظهر اینجا گفتند اشکال ندارد، چرا؟ فرقش این است که در واجب غیر معین نیت تا قبل از ظهر وقت دارد لذا وقتش باقی است به حسب دلیلی که قبلا گفتیم. این خصوصیاتی بود که در این جهت قطع و قاطع بود فرق قطع و قاطع هم با مفطرات عرض کردیم اینجا صرف قصد و نیت است مفطرات عمل هستند.

مطلب بعدی این است که آیا روزه ترک مفطرات است یا کفّ النفس عن المفطرات است؟ این را هم مرحوم سید عنوان کردند در این مباحث مربوط به نیت روزه اینجا عنوان کردند آیا روزه ترک مفطرات است یا کفّ النفس عن المفطرات است، فرقش روشن است کف یک امر وجودی است ترک امر عدمی است، کفّ نفس باید عنایت داشته باشد به مفطرات توجه به مفطرات داشته باشد بعد خودش را منصرف می کند از اینکه بخواهد این ها را ارتکاب کند یا بگوییم به هرحال هرکدام که باشند این ها متلازمانند چون ترک باید با نیت باشد کف هم که با نیت است درست است که کف امر وجودی است و ترک امر عدمی ولی بالاخره وقتی کف نفس می کند مفطرات را انجام نمی دهد وقتی مفطرات را انجام نمی دهد چون باید نیت الهی داشته باشد مصداق کفّ النفس هم هست.

بنابراین در این جهت فرقی نمی کند و حالا واقعش این است که صوم کدام است، ترکاً یا کفّاً؟ اگر ترک با نیست است این می شود گفت که با کفّ یکی هستند یا دو تا هستند؟ ترک مفطرات انجام ندادن مفطر است مع النیة یعنی نیت اصل روزه را دارد و لو اینکه نداند روزه چیست همین اجمالا می داند که مفطرات را نباید انجام دهد اما اگر گفتیم که کفّ نفس است عنایت دارد که این مفطر است و این مفطر خاص را یا همه مفطرات را می خواهد از خودش طرد کند از خودش، انجام ندهد به هرحال کفّ نفس عنایت می خواهد، ترک مفطرات عنایت نمی خواهد، شما ندانید که ارتماس مضر به روزه است اما ارتماس نکردید اما اگر ندانید که ارتماس مضر به روزه است این کف صدق نمی کند کفّ نفس عنایت می خواهد بدانم که ارتماس مضر به روزه است و انجام ندهم کفّ نفس کنم اما صرف ترک مثلا اصلا ندانم که ارتماس مضر هست یا خیر این کفّ نفس نشده است اما ترک شده است.

علی ای حال ترک با کف فرق دارد و به هرحال ترک با نیت صحیح است، کف هم که با نیت هست حتما، حالا آیا باید توجه داشته باشد یکی یکی مفطرات را در نظر بیاورد؟ نظیر این بحث در باب احرام حج است وقتی می گوید انّی احرمتُ برای حج یا برای عمره احرام که می بندد باید نیت کند که از این مبطلات احرام پرهیز می کنم پس خواه نا خواه یکایک این مبطلات را در نظر بگیرد درحالی که معمولا عوام که هیچ چیز خواص هم موقع گفتن حج یا عمره یکایک موانع را در نظر نمی گیرند آیا در روزه و همین طور در احرام چنین چیزی لازم است؟ بله اما علی الاجمال کافی است می گوید آنچه که در رساله ها گفته اند انجام نمی دهم، آنچه که درباره حج گفته شده است در احرام آن ها را انجام نمی دهم این نیت اجمالی کافی است در همه اطاعت ها و تقرب ها و عصیان ها هم همین طور است نیت کند که آنچه که خدا دستور داده است را می خواهم مراعات کنم لازم نیست به تفصیل در نظر بیاورد که چه چیزی، در نماز اذکار مستحبی گفتند باید اطمینان باشد مثل اذکار واجب است حالا علی الاقوی در واجبات علی الاحوط در این مستحبات، حالا اگر به طور کلی نیت کند بگوید خداوندا در نماز هر ذکر مستحبی که می گویم به عنوان ورود نمی گویم به عنوان ذکر مطلق می گویم، لازم نیست جزئی جزئی در هر رکعتی نیت کند می گوید خدایا کلا در نمازها که می خوانم اذکار مستحبی را به قصد ذکر مطلق می گویم نه به خاطر ورود در این محل این کافی است.

در همه اطاعت ها و عصیان ها نیت های اجمالی کافی است بنابراین در باب روزه، در باب احرام نیت اجمالی این هم کفایت می کند، احرام می بندم از هرچه را که طول سال ها گفتند نکن انجام نمی دهم، روزه نیت می کنم از هرچه را که گفتند انجام نده انجام نمی دهم، این ها کافی به نظر می رسد.

مرحوم سید یک بحث دیگری را هم عنوان کردند در مسأله 24 در همین مسائل مربوط به نیت ظاهرا مسأله آخر هم هست در بحث نیت، مسأله این است که می فرمایند عدول از یک روزه به روزه دیگر جایز نیست نمی شود از یک روزه به روزه دیگر عدول کرد، در نماز هم می دانید همه جا عدول جایز نیست این موارد استثناء است که عدول می شود، عدول جایز نیست چه این واجب دو روزه هر دو واجب باشند یا هر دو مستحب یا مختلف یک روزه مستحب و یک روزه واجب عدول نمی شود.

در باب ماه رمضان یک خصوصیتی دارد اگر کسی نیت ماه شعبان کرد بعد فهمید روز اول ماه رمضان است اینجا گفتند اشکال ندارد همه قبول دارند که روزه حساب می شود و ماه رمضان هم حساب می شود، این عدول نیست؟ مرحوم سید این را عنوان می کنند می فرمایند که این عدول نیست از باب این است که وقت روزه موسّع است کسی که خبر از ماه رمضان نداشته و فکر می کرده که ماه شعبان است و نیت شعبان کرده است برای ماه رمضان وقت کافی است تا قبل از ظهر وقت نیت باقی است چون وقت باقی است این نمی شود عدول کرده است به این اصلا وقت خود روزه است، روزه نیت می کند و نیتش هم تا قبل از ظهر است وقت خودش است آن نیت شعبان مضر نیست، نیت شعبان که داشته است ضرری به این ندارد اما آن که وظیفه اش است نیت ماه رمضان است وقت نیت هم تا قبل از ظهر است این هم رسیده است تا قبل از ظهر پس این باب عدول نیست نه اینکه از شعبان عدول کرده است به رمضان چون فهمید روز اول رمضان است نیت شعبان را حذف کرد نه از او عدول کرد به رمضان پس چطور نیت رمضان شد برای اینکه وقت نیت رمضان تا قبل از ظهر است حالا چه قبلا نیت دیگری داشته باشد و چه نداشته باشد وقت تا قبل از ظهر است این نیت کرده است قبل از ظهر مرحوم سید وجه را این می داند.

پس ایشان می گویند اول اینکه عدول نیست، وقتش موسّع است ایشان می گویند بله، به نظر من می آید یک چیز دیگری است نه از باب عدول و نه از باب اینکه ایشان فرموده اند توسعه وقت تا ظهر، شرعا اکتفاء می کند به روزه شرعا می گوید قبول دارم قبل از ظهر هم لازم نیست باشد حتی بعد از ظهر و حتی اصلا بعد از غروب اگر نفهمید جای روزه حساب می شود فکر می کرد ماه شعبان است تا آخر هم نفهمید که رمضان است بعد از افطار فهمیدند که رمضان بوده است این اکتفاء می شود.

بنابراین از باب اکتفاء شرعی است یا این طور بگوییم انطباق قهری، شارع در این مورد انطباق قهری را پذیرفته است گاهی هم در ابواب اطاعت و عصیان یک چنین چیزهایی پیش می آید انطباق قهری، شما نذر کردید که به یک هاشمی یک پولی بدهید و نیتی هم کردید که به یک عالمی پول بدهید حالا یک سیدی را دیدید نمی دانستید که این عالم است بعدا فهمیدید عالم هم بوده انطباق قهری شد به نذرتان عمل کردید لازم نیست نیت کنید انطباق قهری، در اینجا هم انطباق قهری اینجا کفایت شده است.

در غیر معین برای عالم هم یعنی قبل از ظهر بفهمد آنجا نیتش را تغییر می دهد به نیت ماه رمضان این رفع ید از شعبان می کند. به هرحال عدول نیست در این موارد بلکه انطباق قهری در ماه رمضان و به صرف انطباق قهری شارع این را پذیرفته است و از روایات هم قبلا خواندیم.

فقط یک نکته اصل عدول که گفتیم جایز نیست آیا دلیلی دارد که عدول از روزه ای به روزه دیگر جایز نیست؟ گفتیم که اگر ماه شعبان را نیت کرد بعد فهمید ماه رمضان است این از باب عدول نیست، عدول جایز نیست چرا؟ در عرف عقلاء در ابواب اطاعت و عصیان نمی شود عدول کرد معروف این است که تبدیل امتثال به امتثال درست نیست مولی آب خواست یک لیواب آب برایش آوردید امتثال کردید بعد یک لیوان دیگر بیاورید جای آن بگذارید و آن اولی را بردارید می گویند این درست نیست آیا همین طور است؟ یا اینکه نه در عرف عقلاء عبد برای مولی یک لیوان آب آورد بعد رفت آن طرف تر دید یک لیوان تمیزتری آنجا هست قبل از اینکه مولی آب را بخورد فورا می آید عوض می کند و لیوان تمیزتری می آورد همه تعریف نمی کنند که عجب عبد هوشیار و بیدار و ممتثلی هست، به نظر من تبدیل امتثال به امتثال اشکال ندارد بنابراین بگردیم عدول از یک روزه به روزه دیگر با تبدیل امتثال به امتثال چه فرقی دارد، چه اشکال دارد که اینجا هم قائل شویم که عدول درست است، حالا عرض کردیم در قضیه ماه رمضان و شعبان عدول نیست این انطباق قهری است مثل مثال سید و عالمی که عرض کردم ولی اساسا چرا عدول جایز نباشد؟

بعضی ها دلیل آورده اند که الشیء لایتغیّر امّا هو علیه انقلاب ماهیتی نمی شود، این حرف درست است؟ در تکوینیات بله ذات به خودی خود عوض نمی شود آن هم باز به خودی خود و الّا یک کسی امروز آدم است فردا حیوان می شود، یک انسانی چون اعمال ما ملکات می سازد و ملکات ذات می سازد لکن کما الوجود منسوبٌ لنا فالفعل فعل الله و هو فعلنا، منظومه خواندید انشاءالله فلسفه را در آنجا که ذات اعمال ما ملکات ما را می سازد، ملکات ما ذات ما را می سازد، در قیامت که می شود افراد با آن ذاتی که آخر عمر با آن ذات بودند مبعوث می شوند، یک کسی به صورت موش مبعوث می شود، یک کسی به صورت میمون، یک کسی به صورت خنزیل، یک کسی به صورتی که خنزیل و میمون پیش او خیلی زیبا هستند طبق روایات ذات عوض می شود.

حالا به هرحال در تکوینیات بله لایتغیّر شیئا امّا علیه آن هم خود به خود و الّا با عمل می شود مثل همین انسانی که عرض کردیم اما در اعتباریات ممکن است شیء عوض شود و تغییر جهت پیدا کند، اطاعت و عصیان و این ها همین طور هستند لذا به چه دلیل بگوییم عدول جایز نیست؟

گفتند یکی اصل، نمی دانیم که آیا می شود از یک حقیقتی پرید به یک حقیقت دیگری شک کنیم اصل عدم امکانش است نمی دانیم با نیتی که کرد پرید روی آن دیگری و آن بعدی شد اصل این است که نشد استصحاب حالت سابقه، این در یک چنین مسأله مهمی به صرف اصل تمسک کردن اگر دال دنبال دلیل بگردیم بهتر است بعضی ها هم دارند فقط للاجماع که عدول جایز نیست است استثناء هم می خواهد، الشیء لایتغیّر دلیل محکمی نبود اصل اگر چنانچه دلیلی پیدا نکردیم چاره ای نیست اصل را بپذیریم ولی گفتند اجماع داریم که لایجوز العدول، لایصح العدول این فقط در روزه این طور است؟ در نماز که بعضی جاها عدول درست است که بحثش را قبلا خواندیم این چطور است در اطاعت عصیان چه فرقی می کند بین نماز و روزه، در نماز صحیح باشد در این هم درست فقط عرض کردم ادعای اجماع شده است اگر اجماع باشد فهو و الّا به صرف این نمی توانیم بگوییم البته ما گفتیم در شعبان و رمضان از باب انطباق قهری است نه عدول و لذا اصلا نیت هم نکند اصلا شب بفهمد آنجا ماه رمضان حساب می شود اما کلا چرا عدول جایز نباشد اگر اجماعی باشد فبها اما مواردی را نشان دادیم که اجماعات خیلی ها خلاصه آبکی بود موارد متعددی که ذکر کردیم. به هرحال بگوییم فقط اجماع و اصل، آن الشیء لایتغیّر چیزی نیست که در این جهت به درد بخورد.

شروع بحث مفطرات:

1- الأکل والشرب، مرحوم سید در عروه بیان می کند که بلافرق بین معتاد و غیرالمعتاد چیزهایی که عادتا خورده می شوند و چیزهایی که عادتا خورده نمی شوند، چوب بخورد، سنگ بخورد، خاک بخورد یا یک چیزی که در بعضی حالت خورده می شود و در بعضی حالات خورده نمی شود گوشت نپخته نمی خورند و گوشت پخته می خورند فرق نمی کند.

بین کم و زیاد فرق نمی کند حتی دارند که اگر یک نخی را خیس کند یا با دهان یا آب بیرونی بعد همین نخ را به دهن ببرد و بمکد همان مقدار کم رطوبتی که در نخ است و به دهنش منتقل می شود این را اگر از حلقش پایین بدهد فرق می کند بدانید میزان اکل و شرب حلق است، به خلاف نماز در نماز اکل و شرب به ما هو هو مضر نیست اگر کسی یک چیزی در دهانش بگذارد و کم کم آب شود و پایین برود هیچ کس نگفته است نمازش اشکال دارد یا آب نبات بگذارد گوشه لب کم کم آبش پایین برود و نماز هم می خواند، این مضر نیست، اکل و شرب در آنجا به ما هو هو در نماز موضوعیت ندارد از باب فعل کثیر موضوعیت دارد اگر چیزی هم پایین ندهد اما دائما در نماز دهانش را تکان دهد مثل یک آدمی که غذا می خورد این مضر است از باب فعل کثیر، آنجا اکل و شرب دخالت ندارد اینجا اکل و شرب به ما هو اکل و شرب دخالت دارد، فرق بین کم و زیاد، معتاد و غیر معتاد ندارد گفتند الّا آن که مستهلک است یعنی آن قدر آب نخی که گفتیم کم است برعکس آب دهان زیاد باشد و این در آب دهان مستهلک است گفتند این اشکال ندارد مرحوم سید هم می گوید اشکال ندارد.

به نظر من این استهلاک را ما نتوانستیم بپذیریم، استهلاک در خیلی جاها رد فقه مورد توجه قرار گرفته است یکی از آن ها در نجاست و طهارت است، بگوییم آبی که نجس است با اتصال به آب پاک کلا این پاک می شود چون آن مستهلک در این است حالا اگر کسی از طریق علم ایقوف یا از هر راه دیگری فهمید حالا که از این آب آمد بیرون می داند که قطره از همان آب نجس روی سرش مانده است اگر بفهمد می فهمد که این همان آب نجس است، اصلا بول بوده، در این آب کر بول بوده و بول قاطی شده است با آب های دیگر این شخص می تواند غسل کند می تواند وضوء بگیرد اما از طریق علم های لدّنی و از هر طریق دیگری یقین کرد که یک ذره ای از آن بول روی سرش مانده است با اینکه بول است واقعا بگوییم پاک است؟ معروف این است می گویند استهلاک و مستهلک شدن این حکمش از بین رفته است، روی فرض به نظر اشکال دارد، انقلاب که نشده است، استهلاک غیر انقلاب است، یک چیزی انقلاب ماهیت پیدا می کند مثل همانی که در رساله ها هم دارند سگ در نمک زار نمک شود یکی این است که انقلاب ماهیت پیدا نکرده است فقط استهلاک یعنی به چشم نمی آید، استهلاک یعنی این، به دید نمی آید، به توجه نمی آید، بگوییم این حکمش عوض می شود این معلوم نیست، اگر واقع قضیه باشد استهلاک در روزه اشکال دارد، مسواک کرده حالا مسواک را آورد بیرون دوباره زد به دهنش آب مسواک با آب دهن مخلوط شد و آب دهن غالب شد بگوییم حالا همه اش را بخورد بالاخره خورد این به نظر اشکال دارد، به نظر من استهلاک چیزی نیست که به درد بخور باشد.

 

 

   چهار‌شنبه 6 بهمن 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما