بسمه تعالی
در این مسأله که اگر کسی می داند بخوابد محتلم
می شود در ماه رمضان یا هر روزه دیگر چند جهت هست که بگوییم جایز نیست بخوابد.
یک جهت ارتکاز متشرعه این طور که به نظر می رسد
در نهاد فکر و دل متشرع این مسأله هست که اینکه بداند بخوابد همان عیبی بوجود می
آید که در بیداری نباید، چه فرقی است بین بیداری و خوابی که با اختیار خود این فرد
است، خواب با اختیار به منزله بیداری است، این یک جهت به نظر می آید که متشرعه زیر
بار نمی رود که بگویید جایز است بخوابد.
یک جهت دیگر در روایات داشت که اجتناب کند از
جنابت که خواندیم، صائم اشکال ندارد هرکار کند اذا اجتنب در روایات خواندیم سه چیز
و یا چهار چیز را که در روایات خواندیم اجتناب، این را مصداق اجتناب نمی دانند،
اینکه می داند می خوابد محتلم می شود چه اجتنابی است این در حقیقت اختیار است.
یک جهت دیگر آن روایات باب 35 بود که قبلا
خواندیم و مجددا یک نگاهی شود، در باب 35 از ابواب ما یمسک الصائم روایت چهارم آن
هم یک عبارتی است که قبلا توضیح دادیم، ظاهرش این است که می خواهد بگوید با اختیار
نباید این شود، روایت این است قلت لابی عبدالله(ع) لایّ علةٍ لایفطر الاحتلام
الصائم به چه جهت احتلام شخص روزه دار را مفطر نمی کند، مرتکب مفطر نمی داند اما
والنکاح یفطرالصائم اما در بیداری نکاح کردن حالا نزدیکی این مورد افطار است؟ قال
لانّ النکاح فعله والاحتلام مفعولٌ به برای
اینکه کار این است اما احتلام کار این نیست، در خواب به سراغش آمده است از این
عبارت والاحتلام مفعولٌ به استفاده می شود که آنجاهایی اشکال ندارد که بی اختیار
باشد، اینکه می داند می خوابد محتلم می شود اینکه با اختیار است.
فقط چیزی که هست سند این روایت یک قدری مشکل
دارد علی بن حاتم که راوی اولی استاد صدوق است ثقة، شیخ دارد له کتبٌ معتمده اما
خیلی ها دارند که یروی عن الضعفا، این علی بن حاتم، دومی قاسم بن محمد است که او
بد نیست، سومی حمدان بن حسین است مجهول و مبهم اصلا در کتب رجال اسمی از این نیست،
چهارمی حسن بن ولید این هم مبهم است و اسمی از او نیست، بنابراین روایت از نظر سند
مشکل دارد کسانی در آن هستند که خوب هستند اما صرف بودن آن ها که کافی نیست علی بن
حاتم خوب است، عمر بن یزید خوب است، قاسم بن محمد تا حدودی ولی حمدان بن حسین و
حسن بن ولید اصلا مبهم هستند حالا از این روایت به عنوان تأیید می شود استفاده کرد
ولی ادله دیگر گفتیم اجتناب شود، کسی که می داند وقتی می خوابد محتلم می شود این
اجتناب نیست حالا این هم که تأیید می کند لأنّ النکاح فعله والاحتلام مفعولٌ به
این هم استفاده می شود از آن، هم اجتناب نشده است و هم ارتکاز متشرعه بر این هست و
هم این روایت مؤید است اگر چنانچه ضرورت یا حرج باشد بحثی در آن نیست که بخواهد
بیداری بکشد مریض می شود، می داند بخوابد محتلم می شود ولی بیدار هم بنشیند مریض
می شود و باید بخوابد این یک نوع حرج و ضرورت است و اشکالی ندارد منتهی بحث در این
است که آیا در مواردی که حرج است و ضرورت است عمل جایز است اما آیا روزه هم درست
است؟ ممکن است جایز باشد و باطل هم باشد، منافات ندارد چون حرج و ضرورت تکلیف را
بر می دارد، حرجی است پس این کار را انجام بدهد اشکال ندارد اما اینکه روزه اش هم
درست است این از ادله حرج استفاده نمی شود چون حرج برای این است که نخوابد نه حرج
دارد که روزه درست باشد، نمی گویید کلا همه جا ادله حرج وضع را نمی گیرد، ممکن است
در همان روایت عبدالاعلی مولها لصام حضرت می گوید وضوء تو درست است امسح علی
المرارة و این کافی است هذا باشبه یعلم من کتاب الله ولی بالاخره اینجا حرج دارم
به خوابیدن نه اینکه حرج دارم به صحت روزه یک قدری این مشکل است.
اما در مقابل همه این حرف ها که مقتضی این معنا
است که نخوابد آن روایت دوم از همین باب 35 ابواب ما یمسک که قبلا هم خواندیم یک
نگاه ثانوی به آن شود، کلینی عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن
ابن فضّال عن ابی بُکیر روایت معتبر موثق است سألت اباعبدالله(ع) عن الرجل یحتلم
بالنهار فی شهر رمضان در ماه رمضان محتلم می شود یتمّ صومه؟ یک نسخه دارد یتمّ
یومه؟ این روزش را به پایان برساند، همان است روزش را به پایان برساند یعنی روزه
را فقال لا بأس این البته ندارد که پیش از
خواب می داند که محتلم می شود این ها را ندارد ولی اطلاق عبارتی است که اگر شخص در
ماه رمضان محتلم شد اشکال ندارد این ندارد محتلم شد قبلا می دانست یا قبلا نمی
دانست، این اطلاق دارد عن الرجل یحتلم فی شهر رمضان قال لا بأس اما یحتلم یعنی
قبلا هم می دانست که یحتلم یا نمی دانست از این نظر اطلاق دارد و خیلی ها هم فتوا
بر این دادند که اشکال ندارد بنابراین ما احتیاط کردیم و فکر هم می کنم که جای
احتیاط دارد ولی به خاطر اطلاق این روایت و اینکه بیشتر فتوا به جواز داده شده است
انشاءالله که اشکال ندارد ولی محل حرف است یک قدری احتیاط این است که مراعات شود.
کسی که محتلم شد حالا بیدار شده است حالا گفتیم
احتلامش اشکال ندارد یا نمی دانسته یا گفتیم درحال علم هم باز اشکال ندارد بحثش را
گفتیم اما حالا می تواند استبراء کند؟ استبراء به بول یا خرطات اشکالش این است که
ممکن است ذراتی از منی که در مجرا هست بیاید این معنایش این است که جنابت است و
نباید جنابت کند اصلا خاصیت استبراء چه به بول و چه به خرطات این است که اگر
قطراتی در مجرا مانده است بیرون بیاید حالا ضمن اینکه گفته می شود نگه داشتنش
ضررهایی دارد بول بعد الجماع و لو به قطره این ها اشاره به جنبه های سلامتی و جنبه
های بهداشتی آن هست حالا غیر از قضیه ضرورت و این ها بالاخره این قطره ای ممکن است
بیرون بیاید، اجناب می شود و اجتناب نکرده است از اینجا در حقیقت، چکار کنیم؟
بعضی ها از جمله سیدنا الاستاد مرحوم امام می
گویند قبل الغسل هنوز غسل نکرده اگر استبراء کند اشکال ندارد ولی اگر غسل کرد
استبراء به بول یا به خرطات انجام ندهد، چرا این حرف را زدند؟ جهتش این بوده که
وقتی غسل نکرده است کانّ اجناب تازه ای نیست، هنوز غسل نکرده و باید غسل کند و
وظیفه دارد به غسل کردن الآن جنب شده است بعد یک قطره ای که بیرون می آید جنابت
تازه ای که نیست، یک غسل دیگری غیر از آن غسل که ندارد مثل اینکه یک کسی بول کرده
است و باید وضوء بگیرد حالا دوباره اگر بول کند قبل از وضوء گرفتن دو وضوء باید
بگیرد؟ این طور که نیست، این دو بول هایی که کرده است بعد آن یک وضوء می گیرد حالا
این قبلا جنب شده است حالا بعد یک قطره ای هم بیرون آمد یک جنابت جدیدی که این
نیست، دنبال این دو کار که یک بار اول جنب شده است و یک بار هم یک قطره آمده بیرون
دنبال آن یک غسل است نه اینکه دو غسل است پس جنابت جدیده نیست اما اگر چنانچه غسل
کرده است پاک شده است حالا استبراء می کند قطره بیرون می آید یک جنابت جدیده است و
این خلاف ادله است که باید اجتناب کند از جنابت، قبلا توضیح دادیم گفتیم ادله ما
روی دو کلمه مانور می دهد یکی مجامعت و یکی جنابت، این جنابت تازه این نیست، ادامه
همان است که در خواب بوده، بعضی این طور عقیده شان است.
به نظر ما اشکال ندارد حتی در این مورد، این را
یک اجناب جدید حساب نمی کنند، بقایای همان قبلی حساب می کنند مخصوصا اینکه در آداب
و سنن اسلامی هم گفته شده و است که استبراء بکن و ظاهرش هم این است که موجب مرض می
شود اگر این کار را انجام ندهدی مادامی که شارع دوباره خودش نگوید که اما باید
اجتناب کنی در ماه رمضان و مانند این، مادامی که این را نگفته است به دست هر کسی
که بدهیم می گوید دستور اسلام اطلاقی است و علی الاطلاق است چه ماه رمضان و چه غیر
ماه رمضان، گفته است بول بعد الجماع و لو بقطره همه جا و همیشه مخصوصا جنبه سلامتی
اش دیگر فرق نمی کند بین ماه رمضان و غیر ماه رمضان.
خلاصه ادله ای که می گوید نباید در ماه رمضان
اجناب کند خودش را شامل این بقایا نمی شود، این دنباله همان است، یک قطره ای است
دنبال او، اجناب مستقل، احتلام مستقل، این ادامه او حساب می شود، شک هم اگر کنیم
الاصل، الابرائة، برائت است هم تکلیفاً و هم وضعاً ما می دانیم که برائت هم در
تکلیفیات جاری است و هم در وضعیات، نمی دانیم سوره جزء هست یا جزء نیست، برائت از
جزئیت، برائت هم در تکلیفات جاری است و هم در جزئیات.
در بعد الغسلش را ما در معلقات عروه داریم که لا
ینبغی ترک الاحتیاط نه اینکه حتما لا یترک بهتر این است که اجتناب کند بعد الغسل
استبراء نکند ولی اگر کرد هم اشکال ندارد، بیشتر هم عقیده شان همین است که بهتر
این است که نکند ولی اشکال ندارد، مرحوم استاد امام می گوید بعد الغسل اشکال دارد
و در این جهت اشکال می کنند که این را هم جواب دادیم.
خلاصه دلیل ما اجتناب از جماع و از احتلام و از
خروج منی است اما مستقلاً نه این قطره ای که تتمه قبل است مثلا باب 33 از همین
ابواب ما یمسک تعبیرش راجع به مراعات اجناب یک تعبیر است اینکه باید اجتناب شود،
درست است اجتناب شود ولی اینجاهایی که اختیاری نیست این را نمی گیرد، باب 33 روایت
اول صحیحه حلبی عن ابی عبدالله(ع) سئل عن رجل یمسّ من المرأة شیئا یک کسی یک دست
می زند به زن أ یفسد ذلک صومه أو ینقضه روزه اش را خراب می کند، نقض می کند، باطل
می کند؟ قال انّ ذلک لیکره للرّجل الشّاب اگر این مرد جوان است این کار را نکند و
مکروه است مخافت عن یسبقه المنی چون
جوان است غدد فوق بیضوی اش شدیداً فعّال است تا دست بزند ممکن است اجناب شود از
این دلیل استفاده می شود که شخص باید پرهیز کند همان جاهایی که اجناب است اما
اینجا در این موارد که این مطلب نیست که آن بقایای قبلی هست این خلاف اجنتاب نیست
و به اصطلاح این یک چیز تازه ای نیست و خلاصه ادله اجناب مثل همین روایت که می
گوید مراعات کنید منصرف از این بقیه است، این ها چیز مستقلی حساب نمی شوند.
حالا بر این اساس سید یک مسأله ای عنوان کرده
است که متمم همین است، مسأله شانزدهم می گوید اگر در روز محتلم شد و حالا می خواهد
غسل کند پس احتیاط این است که استبراء کند، قبلا صحبت بود که استبراء کردن جایز
است یا خیر حالا می گوید احتیاط این است که استبراء کند در مسأله شانزدهم این را
عنوان می کند احتیاط این است که استبراء کند، چرا؟ برای اینکه اگر استبراء نکند و
غسل کند احتمال این معنا است که قطره ای بیرون بیاید بعدا و این قطره یک جنابت
جدید است و چون این جنابت تا حدودی منتصب به اختیار خودش است خلاف احتیاط است، عرض
کردیم بقایای قبل است و چیز مستقلی نیست ولی بالاخره غسل جدیدی می خواهد پس یک
جنابت جدیدی شده است کانّه ملحق به یک چیز اختیاری است از باب احتیاط، بد هم نیست
که از باب احتیاط این کار انجام شود.
ما نوشتیم که لا ینبغی ترک این احتیاط و ان کان
الاظهر جواز ترک، اشکال ندارد که استبراء نکند پیش از غسل که بعد از غسل ممکن است
چیز تازه ای بیاید ولی گفتیم از بقایا است و چیز مستقلی نیست ولی گفتیم بهتر این
است که تا غسل نکرده است استبراء هم انجام دهد که چیز دیگری نماند.
دو مسأله سید عنوان کرده است که مسائل قبلی را
بارها این ها را عنوان کردیم، اگر یک کاری کند به قصد انزال ولی انزال نشود روزه
این باطل است برای اینکه قصد مفطر کرده است مع الالتفاط الی مفطریّته با توجه به
اینکه می داند انزال مفطر است ولی قصد انزال کرده است، یک کاری کرده که احتمال هم
می داده و توجه هم داشته به این یا حتی عادتش هم بر این بوده که اگر این طور شود
انزال یک دفعه پیش می آید این و لو انزال هم نشود روزه اش باطل است به خاطر اینکه
قصد مفطر را کرده است ولی اگر قصد مفطر نداشت فکر می کرد که بر خودم مسلّط هستم و
اشکالی بوجود نمی آید، تصادفاً انزال شد و عاتش هم این نبود اینجا روزه اشکال
ندارد.
حالا واقعش این است یک وقت است شخص بی اختیار
است، انزال می شود بدون اختیار شخص واقعا صدق کند که بدون اختیار است آن اشکال
ندارد مثل اینکه یک دفعه نگاهش به یک جایی افتاد محو آن مورد نگاه خودش شد و یک
چنین خطری پیش آمد کرد این واقعا بدون اختیار اما به قول مرحوم استاد در حاشیه
عروه اگر چنانچه دائماً ادامه داد و نگاه کرد و دائماً به خودش ور رفت و به آن طرف
ور رفت به خیال اینکه نمی شود بعد به یک جایی رسید که خودش نتوانست جلوی خودش را
بگیرد این بی اختیار است، آخر است ولی بی اختیاری که معلول اختیار قبلی است همان
که از قدیم خواندید الامتناء بالاختیار لایناف الاختیار، آخر کار بی اختیار شد ولی
این بی اختیاری معلول اختیار قبل است اینجا درست است و اشکال دارد.
حالا روایات به طور مختلف آمده است، بعضی روایات
می گوید تقبیل نکن، لمس نکن، بعضی روایات دارد حتی جاریه خودت را، کنیز خود را بغل
نکن بعضی روایات می گوید اشکال ندارد تقبیل، مس اشکال ندارد. ظاهرا جمع این ها به
موارد مختلف است که آیا این شخص قادر است یا قادر نیست، عادتش چطور است؟ حالا
روایات را ببینید.
در باب 33
از همین ابواب ما یمسک الصائم در روایت چهاردهم موثقه سماعه قال سألت
اباعبدالله(ع) عن القُبلة فی شهر رمضان لصائم شخص روزه دار در ماه رمضان تقبیل کند
أ تفطره؟ این مفطرش می کند قال لا می
گوید اشکال ندارد.
روایت بیستم همین باب سألته عن الرجل أ یصلح ان
یلمس و یقبّل و هو یقضی شهر رمضان، آن در ماه رمضان بود، این در قضاء رمضان، آیا
شخص روزه دار در قضاء رمضان می تواند لمس کند یا تقبیل کند؟ قال لا، نه
حق ندارد، آن روایت می گفت مفطر نیست، افطار نمی آورد، این روایت می گوید اشکال
دارد که ظاهرش این است که موجب بطلان است.
در روایت نوزدهم همین باب سألته علی بن جعفر می
گوید از برادرش امام موسی بن جعفر می پرسد عن الرجل هل یصلح له و هو صائم فی رمضان
ان یقلّب الجاریة؟ آیا جایز است در حال روزه جاریه خودش را این طرف و آن طرف کند،
بچرخاند و بغل کند فیضرب علی بطنها و فخذها و أجزها دست بزند به شکمش، به رانش، به
اجزش قال ان لم یفعل ذلک بشهوةٍ فلا بأس به و امّالشهوة فلا یصلح اگر
به شهوت است جایز نیست اما اگر چنانچه بدون شهوت است اشکال ندارد که در حقیقت می
شود به این که نظرش چطور است، این روایت نگفته است که عادتش چطور است این می گوید
نظرش چطور است.
پس روایت اول می گفت اشکال ندارد، روایت دوم به
طور کلی می گفت اشکال دارد، روایت سوم می گفت دست زدن فرق است بین بشهوةٍ و غیر
شهوةٍ، در باب اول همین باب سی سوم یک تفصیلی از آن استفاده می شود همین روایتی که
قبلا خواندیم که فرق است بین جوان و غیر جوان، انّ ذلک لیکره لرّجل الشّاب برای
جوان خوب نیست دست بزند به آن ها، چرا؟
مخافة عن ان یصبه المنی چون خوف این معنا است که منی بیرون بیاید، بنابراین از این
روایت به خوبی استفاده می شود که افراد فرق می کند به حسب قدرتشان، آن می گفت نظر
شهوت و غیر شهو، این می گوید به حسب قدرتشان و به حسب اینکه به زودی ممکن است یک
چنین جرائمی پیش بیاید، این روایت در حقیقت می تواند یک تفصیلی به ما بدهد.
در همین باب 33 روایت ششم این طور دارد باسناده شیخ
عن سماعه سئل اباعبدالله(ع) عن الرجل یلصح باهله فی شهر رمضان یک کسی خانواده خودش
را بغل کرد قال ما لم یخف علی نفسه اگر خوفی نداشته باشد که انزال نشود فلا بأس پس
معلوم می شود افراد غیر از اینکه نظر بشهوةٍ یا غیر شهوةٍ افراد هم فرق می کنند،
پیر با جوان، کسی که قدرت دارد جلوی خودش را بگیرد یا نه.
بنابراین می شود گفت میزان وثوق بر این جریان
است، روایت سیزده هم یک نکته ای دارد که اینجا را ببینید سئل صحیحه فضلا هست، محمد
بن مسلم و زراره باهم عن الباقر(ع) سئل هل یباشر الصائم أو یقبّل فی شهر رمضان آیا
شخص روزه دار می تواند مباشرت کند، منظور از مباشرت نه عمل جنسی انجام دهد، نزدیک
شود با او، بغل کند یا قُبله کند، تقبیل کند قال انّی اخاف علیه حضرت فرمود می
ترسم روزه اش خراب شود فلیتنزّع عن ذلک این کار را نکند، ظاهرش این است که اولش
نهی است که این کار را نباید انجام دهد بعد می گوید الّا ان یثقة اَلّا یسبقه
منیّه مگر
اینکه وثوق داشته باشد که منی اش بیرون نمی آید، پس این به منزله کارگشا است بین
آن روایات متهافته تفصیل می دهد و بنابراین مشکلی نیست.
در باب چهارم از ابواب ما یمسک هم از بعضی روایت
به خوبی این معنا استفاده می شود که افراد مختلف هستند و نظر ها هم فرق می کند.
باب چهارم، روایت اول صحیحه عبدالرحمان بن حجاج
عن الرجل یأبس باهله فی شهر رمضان با خانوم خودش بازی می کند در ماه رمضان حتی
یمنی امناع می شود قال علیه من الکفّارة مثل ما علی الذی یجماع مثل
اینکه صریحاً مجامعه کرده باشد کفّاره دارد، این پیداست که یعنی با اختیار است،
یأبس حتی یمنی، دائماً ادامه می دهد این هم نظر شهوتی است و هم فرد می بیند به آنجایی
می رسد که بی اختیار می شود، اینجا اشکال دارد. روایت دوم هم همین طور است مرسله
حفس بن الصوقه، روایات دیگری در همین باب چهارم این ها را تأیید می کند، روایت سوم
عین روایت اول است مثل مجماعت کفّاره دارد و روایات دیگری در این زمینه.
بنابراین خلاصه فرق است بین نظر و بین افراد،
نظر بشهوةٍ اشکال دارد اگر امناع شود روزه اش باطل است، اگر نظر سالم است ولی خود
شخص قدرت ندارد، ضعیف است حالا یک بیماری هایی دارد، بعضی ها هستند که در سنین
جوانی هم باشند ممکن است به مختصر تماسی امناع شوند بنابراین این ها فرق می کند،
این چون وثوق ندارد اشکال دارد و از روایاتی که خواندیم فهمیدیم که وثوق میزان
است، وثوق ملاک است که آیا مطمئن است به خودش یا خیر پس اگر شک دارد باز اشکال
دارد، اطمینان به خرابی دارد که معلوم است اشکال دارد، شک هم اشکال دارد، اگر
اطمینان دارد به مقاومت این اشکال ندارد.
پنجمین چیزی که از مفطرات است تعمّد کذب بر خدا،
پیغمبر، ائمه، روایات علی الاطلاق است، به خاطر این اطلاق مرحوم سید یک تفصیلی
بیان کردند برای توضیح اطلاق، متن عبارت سید در عروه این است تعمّد الکذب علی الله
أو رسوله أو الائمه(ع) فی امور دین والدنیا چه در امر دین و چه در امر دنیا کذب به
آن ها ببندد حالا بعضی از این ها بحث دارد فعلا نظر سید را می خوانیم، چه در امور
دینی بگوید امام صادق چنین مسأله را فرمود، مسأله شرعی را عمداً دروغ بگوید مبطل
روزه است یا امور دنیا، فرمود که اگر می خواهی فلان کسالتت خوب شود برو فلان دارو
را بخور به دروغ به امام نسبت دهد یا از این هم دنیایی تر می گوید برو فلان خانه
را بخر برایت خوب است مثلا به دروغ، همه این ها مبطل است.
دوم به نحوه الاخبار أو الفتوا یک وقت نحو خبر
می دهد یعنی این خبر می دهد که امام چنین مطلبی را فرمود، یک وقتی خودش به طور جزم
فتوا می دهد اما فتوایی که می گوید از امام دارم می گویم ولی خودش به نحو فتوا
بیان می کند، به عربی باشد یا بقیه لغات فرقی نمی کند، با لفظ باشد یا کتابت باشد
یا اشاره باشد یا کنایه باشد، این ها همه انواع نسبت دادن است، یک چیزی گفته است
معنی کنایی اش آن است، اشاره، کنایه، لفظی، کتابت هیچ فرقی در این جهت نمی کند، در
فقه در باب کتابت خیلی ها یک شبه ای دارند در محل خودش می خواهند بگویند که کتابت
جای لفظ را نمی گیرد، در طلاق می گویند باید لفظ باشد، در نکاح لفظ باید باشد، در
بیع و معاملات هم می خواهند بگویند که کتابت جای لفظ را نمی گیرد ولی ما هیچ دلیل
روشنی بر این پیدا نکردیم که حتما باید لفظ باشد، لفظ در باب نیت هم فقط در حج و
عمره داریم که تقول و الّا هیچ دلیل واضحی بر این جهت نداریم، میزان ملازمات
عقلائی است و آنچه را که عقلاء به اصطلاح وسیله بدانند برای قراردادها و نزد عقلاء
می دانیم که هم لفظ و هم اشاره و هم کتابت و مانند این ها، همه این ها اعتبار
دارند.
بعد می فرماید که بکلّ ما یصدق علیه الکذب همین
که صدق کند که دروغ بستی حالا به هر گونه ای که باشد بلا فرقٍ بین کون الکذب مجعولاً
له می خواهد این دروغ ساخته خودش باشد، خودش ساخته است یا دیگری ساخته است ولی این
خبر می دهد به عنوان پیغمبر و به عنوان امام، یک نفر دیگر این دروغ را ساخته است این
یاد گرفته است و این هم نسبت می دهد لا علی وجهٍ نقل القول گاهی استناد می دهد به
عنوان ساخته دیگری است ولی نقل قول مستقیم از خود امام نکرده است با واسطه است ولی
بالاخره نسبت می دهد، اما اگر نقل قول از او کند بگوید فلانی گفت که امام گفت،
برای این مبطل نمی شود، این به طور اطلاق چون اطلاق روایات بوده ایشان این توضیح
ها را داده است اما ببینیم که از ادله چه استفاده می کنیم که آیا کذب مطلقا بر
پیغمبر و خدا و ائمه، بعضی جاها احکام ائمه فرق می کند مثلا آقایان را ندیدم فتوا
بدهند که در نماز کسی بگوید یا اباعبدالله نمازش درست است، ندیدم کسی این فتوا را
بدهد اما روایات داریم ذکرنا ذکرالله، پیامبر و خدا را صریح روایت داریم کلّ ما
ذکرت الله او النبی فهو من الصلاة اما نگفته است که کل ما ذکرت ائمه فهو من الصلاة
بنابراین در نماز بگوید یا رسول الله اشکال ندارد، صریحاً هم در تشهد می گویید
السلام علیک یا رسول الله هست دیگر، بعضی ها می گویند که نه آن تشهد هم درست است
که السلام علیک است ولی خطاب به خود پیغمبر کانّه نیست، این خیلی حرف اشتباهی است،
بعضی ها گفتند که در نماز خطاب به غیر خدا جایز نیست، صریح هست السلام علیک آن وقت
روایت در باب ائمه هم داریم که ذکرنا ذکرالله پس به آن ها هم می شود گفت السلام
علیک یا اباعبدالله ولی نگفتند حالا اینجا هم آیا بین ائمه با پیغمبر فرق هست؟