صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه بیست و هفت





بسمه تعالی

خلاصه صحبت در کذب عمدی بر خدا و رسول عند الاضطرار بود، در مقام تقیه یا موارد دیگر اضطرار به هرحال عمداً دروغ بر خدا و ائمه و رسول و حضرت زهرا یکی از این ها دروغ بست، صحبت در این بود که آیا این هم مبطل است یا خیر؟ وجهی برای اینکه بگوییم درست است و مبطل نیست یکی حدیث رفع بود که رُفع مضطر الیه پس این مضطر الیه کانّه واقع نشده است و این دروغ را نگفته است رُفع مضطر الیه، آنکه مورد اضطرار است، اضطرار به چه بوده؟ به این دروغ پس رُفع این را برداشتیم، نفی حکم به لسان نفی موضوع یا مستقیماً نفی حکم، احکامی را برداشتیم، یکی از احکام افطار بود، ابطال بود او را برداشتیم، اطلاقش هم اقتضاء می کند که تکلیفاً و وضعاً بنابراین بگوییم قضاء هم ندارد، این را عرض کردیم که ظاهر رفع ما اضطر الیه به حیثیت اضطرار، این اضطرارش به انجام الآن دروغ است نه به این است که حتی بعدا قضاء هم انجام ندهد.

ممکن است بگوییم که وقتی اصلش را برداشتیم پس قضاء هم ندارد اما در ارتکاز متشرعه این نیست، در الکل و شرب چه می کنید، یک کسی مضطر است یک قدری آب بخورد می توانیم بگوییم که روزه اش درست است و قضاء هم ندارد، مضطر به خوردن آب است نه مضطر به اینکه قضاء هم انجام ندهد و از این قبیل، اگر یک لقمه غذا الآن نخورد از گرسنگی تلف می شود جایز است بخورد رُفع ما اضطر الیه می توانیم بگوییم روزه اش هم قضاء ندارد؟ در ارتکاز متشرعه این نیست.

شاید منشأ این ارتکاز متشرعه هم خود قرآن باشد چون وقتی فرموده است شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن باید روزه بگیرید کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم بعد فرمود فمن کان منکم مریضاً أو علی سفرٍ فعدّةٌ من ایّام اُخر، آیا مرض دخالت دارد من کان منکم مریضاً یا این اشاره است به عذر؟ پس هرکسی که معذور است نه فقط مرض، مرض ندارد یک عذر دیگری دارد چه فرقی می کند، فعدّةٌ من ایّام اُخر اطلاق فعدةٌ من ایام اُخر و توجه به اینکه مرض خصوصیت ندارد و اشاره است به مطلق العذر عرف متشرعه این را می فهمد که مرض یعنی مطلق العذر پس قضاء دارد پس نفی قضاء نمی کند، به عبارت دیگر ابطال هست منتهی جایز است که ابطال کند، این یک حرفی است که خلاصه حرف در باره حدیث رفع است درباره این مسأله.

یک نکته دیگر هم بود و آن اینکه بگوییم اصلا ادله ابطال این مفطرات از حلالش منصرف است حالا فعلا در مورد تعمّد کذب بگوییم، اگر دروغ گفته است ولی دروغ حلال بوده است بگوییم ادله ای که می گوید عمداً دروغ بر خدا و رسول مبطل و مفطر است حرام ها را می گوید، دروغ حرام نه دروغ حلال اینجا که مضطر است حلال است اصلا این بگوییم مفطر نیست، بگوییم انصراف دارد ادله ابطال تعمّد کذب بر خدا و رسول انصراف دارد از کذب حلال، اینجا که مضطر است حلال است این هم یک وجهی است که بعضی از فقهاء گفته اند پس چرا در اکل و شرب نمی گویید؟ بگویید منصرف است از اکل حلال، از شرب حلال، چرا آنجا نمی گویید؟ به علاوه آن وقت بچه نابالغ چه، برای او که حرام نیست پس این بخورد، دروغ بگوید، بگوییم روزه اش درست است چون اگر بچه نابالغ هم روزه گرفت روزه اش درست است یا ایها الذین آمنوا خطاب به همه است، به متمیّز به بالا، اختصاص به بالغین ندارد یا ایها الذین آمنوا هرکسی که ایمان دارد خطاب روزه به او هست، خطاب نماز به او هست منتهی درباره اطفال رُفع القلم، رُفع القلم آن ایجاب و الزام را بر می دارد بنابراین می توانیم بگوییم خطاب روزه که به بچه ها هست تعمّد کذب برای حرامش است نه کذب حلال، بچه که برایش حرمت ندارد پس بگوییم هرچه دروغ گفت و در نتیجه هرچه خورد و هرچه آشامید آن وقت این چه روزه ای است بنابراین انصراف را هم نمی توانیم قبول کنیم، به هرحال همان طور که ما عرض کردیم لا اقل از باب احتیاط واجب اگر کسی عمدا دروغ بر خدا و رسول و حضرت زهرا و ائمه بست باید قضاء کند.

بعضی از آقایان تصریح کرده بودند به جواز، مرحوم سیدنا الاستاد امام(ره)، مرحوم آقای خوئی(ره)، مرحوم آقای بروجردی بر خلاف خط مشی ایشان است، آقای بروجردی همیشه موارد احتیاط را خیلی رعایت می کردند اینجا این طور که من از ایشان ضبط کردم می گویند قضاء ندارد کانّه همین حدیث رفع را این گونه معنا کردند، برعکس مرحوم آقای آقا سید احمد خونساری، مرحوم آقای گلپایگانی، مرحوم آقای شاهرودی، این ها همین که عرض کردم احتیاط یا فتوا بر بطلان، همین که ما عرض کردیم، به هرحال حداقل این است که احتیاط واجب است که قضاء کند.

این راجع به مطلق تقیه و مطلق اضطرار و تعمد کذب اضطراری بود اما در خصوص سنی ها و مخالفین ولایت، آن ها چطور؟ این ها هم مثل بقیه موارد هستند یا این ها یک امتیازهایی دارند؟ چون امتیازهایی داده شده است، درباره نماز گفته شد اقتداء به این ها مثل اقتداء به پیغمبر در صف اول نماز جماعت است طبق روایات معتبره ما منتهی انّما الکلام در اینکه این روایات تقیّه مداراتی را هم می گیرد یا فقط خوفیه و اضطراریه و این ها هست که نظر ما این است که مدارات را نمی گیرد بعضی ها می گویند مدارات را هم می گیرد ولی بالاخره یک چنین خصوصیتی درباره این ها هست که بگوییم یا مطلقا یا بعضی جاها درست است.

در باب طهارت و نجاست این ها آلودگی هایی دارند که قاعده این است که شیعه از آن پرهیز کند برای اینکه منی وقتی خشک شد می گوید پاک است، از لباس بتکانید دیگر آب کشیدن نمی خواهد.

عقیده ابو حنیفه این است، آب جو را حلال و پاک می دانند ما مسکر می دانیم و نجس می دانیم و این ها آلوده هستند، واقعا مشکل است چطور با این ها رفت و آمد می شود.

ما در سال چهل و چهار که بعد از تبعید امام تبعید شدیم به گنبد قابوس، تبعید داخلی ما را بردند در یک رستوان در شهر گنبد ما که نمی دانستیم چه چیزی هست بعد فهمیدیم آب جو اینجا علنی است و این ها حلال هم می دانند و روی میزها پر است بعد الحمدالله امام جماعت منطقه آمد و ما را منزل خودشان برد، به هرحال این ها آلوده هستند، آن وقت آیا ما در عین حال با همه این ها رفت و آمد کنیم و بگوییم پاک هستیم؟

مرحوم صاحب حدائق یک عقیده ای دارد و آن این است که این ها واقعش این است که نجس هستند به خاطر همین چیزها شبیه اهل کتاب، اهل کتاب هم به خاطر این آلودگی ها ما حکم به نجاست کلی می کنیم، شارع به ملاک این آلودگی ها مطلقا حکم به نجاست کرده است اینجا هم مثل آن ها باید باشند، حرف صاحب حدائق این است خداوند تسهیلاً علی شیعه حکم به طهارت بر این ها بار کرده است تا ظهور امام زمان، آن بعد که می آید حکم نجاست بار می شود.

علی ای حال یک خصوصیاتی در مخالفین هست که در بقیه تقیّه ها نیست بنابراین چنین حرفی زده شده است که بگوییم تعمّد کذب بر خدا و رسول و اهل بیت در جاهای دیگر مبطل باشد اما درباره تقیّه از مخالفین ولایت، سنی ها، بگوییم مبطل نباشد مثل اینکه نماز با آن ها و اقتداء با آن ها قبول شده است، طهارت و نجاست با این ها برداشته شده، یک چنین حرفی زده شده است، به نظر ما این هم مشکل داریم، یک وقت خوف است، اضطرار است، خطر دارد، بله هم نمازش درست است و هم حکم به اجتناب در طحالت به نجاست نداریم، خوفیه، اکراهیه، اضطرار، اما یک وقت است صرف مدارات با آن ها هست، ما دلیل روشنی پیدا نکردیم که در این مورد هم پاک بدانیم با اینکه می دانیم آلوده هستند و هم اقتداء کنیم به نمازشان و بگوییم نمازشان درست است درحالی که هیچ خطری هم برای ما ندارد، ما هم یک قدرتی هستیم، یک حکومت اسلامی داریم، آن ها هم یک حکومتی برای خودشان دارند، دو قدرتی هستند مقابل هم نه اینکه ما ضعیف باشیم و از آن ها بترسیم و این ها، بنابراین در مداراتش ما دلیل روشنی پیدا نکردیم، درست است در روایات کلمه مدارات داریم اما مدارا در محیطی وارد شد که خوف بود، اکراه بود، یک شیعه می رفت در دادگاه شهادت هم بدهد می گفت تو رافظی هستی شهادت قبول نیست، محلّب بن خنیس را به خاطر چه اعدام کردند؟ به خاطر گفتن فضائل اهل بیت، محیط خوف و اکراه و اضطرار بوده حالا کلمه مدارات در بعضی روایات ما آمده است آن هم با این معنا است که با این ها مدارا کنید که از بین نروید، منظور این هست.

بنابراین نظر ما این شد که چه در تقیه اهل تسنن و چه در تقیه از دیگران تعمد کذب بر خدا و رسول و ائمه موجب بطلان روزه است و قضاء هم دارد، حدیث رفعش را خلاصه تمام ندانستیم در این جهت، انصراف به حلال را هم اشکال کردیم بنابراین نظر ما همان است که قضاء دارد وفاقاً له مرحوم آقا سید احمد خونساری و آقای شاهرودی و بقیه آقایان دیگری که نام بردم.

مطلب بعدی دو سه فرع مختصر است که مرحوم سید عنوان کرده است، این را بگوییم، در مسأله 27 می فرمایند اذا قصد الکذب فقال صدقاً می خواست دروغ بگوید ولی اتفاقاً دروغ نشد و راست بود، به نظر خودش دروغی بر خدا و رسول و پیغمبر می بندد ولی اشتباه کرده بود و صادق در آمد، این چطور است، روزه اش درست است یا باطل است؟

اینجا از همان جایی است که نیت افطار کرد ولی انجام نداد اگر گفتیم نیت تناول مفطر مع الالتفات الی کونه مفطراً اگر این مبطل است اینجا هم مبطل است، نیت کرد که کذب ببندد، شروع هم کرد یک کلامی را هم گفت منتهی بعد تصادفاً صادق درآمد پس نیت مفطر کرده است مع الالتفات الی مفطریة باید بگوییم اینجا اشکال دارد و باطل است.

مسأله 28 عکس این، اگر می خواست راست بگوید اشتباه کرد و دروغ درآمد اینجا قاعدتاً اشکال ندارد، برای اینکه و لو کذب است ولی تعمّدی که نداشت، تعمد کذب بر خدا و رسول مبطل است نه کذب درآمدن، به عبارت دیگر دروغ صفت قائل باشد نه صفت قول، گاهی دروغ صفت قول است یک کلام است دروغ در می آید گاهی صفت قائل است این آقا دروغ گفت، دروغ گفت می شود عمد بنابراین اینجا که می خواست حرف درست بزند و اشتباهاً خلاف درآمد ضرری ندارد.

در مسأله29 اذا اخبر بالکذب هزلاً به شوخی دروغ گفت، این چطور است؟ به شوخی دروغ بر خدا و رسول بست، مرحوم سید دارند که اگر طوری است که اصلا قصد معنا ندارد، یک دروغی گفت اصل تکلمش به عنوان شوخی بود قصد این معنایی را اصلا ندارد می گویند اینجا اشکال ندارد این تابع این است که دروغ هزلی را مصداق خبر بدانیم یا خیر، آن روایت معروفی که در باب دروغ هست همه می دانید اتّق الکذب جدّه و هزله از کذب بپرهیزید چه از جدّش و چه از شوخی اش، ظاهر آن روایت این است کذب شوخی هم کذب است و کذب هم یعنی خبر خلاف واقع و اگر به شخص نسبت بدهید مُخبری که به خلاف واقع می گوید، اینجا مخبر است و خلاف واقع هم گفته است ولی این در صورتی است که دروغ از روی هزل را مصداق خبر بدانید چون مقسم صدق و کذب خبر است اما اگر دیدید که اصلا توجه به آن ندارد صرف یک شوخی است، در عرف هم می گویند که اگر مطلبی باشد و خلاف باشد می گوید شوخی کردم، شوخی کردم یعنی قصد جدی نداشتم و قصد معنا نداشتم پس انشاء نبوده.

حالا در حکم تکلیفی اش چطور؟ یک حکم وضعی داریم اینجا و یک حکم تکلیفی، مرحوم سید و آقایان دیگر ندیدم این را بحث کرده باشند، از نظر حکم وضعی اش بگویید چون قصد معنا نداشته است ادله مفطریت کذب بر خدا و رسول را نمی گیرد ولی از نظر حکم تکلیفی آیه کریمه قرآن قل اوالله و آیته کنتم تستهزئون استهزاء و مسخره البته باب جداست ولی شوخی شبیه همان است، با خدا شوخی کردن این معنا ندارد اصلا، به نظر می آید از نظر تکلیفی ممنوع است، از نظر وضعی چون قصد جد ندارد بگوییم مبطل نیست، تفکیک حکم تکلیفی از حکم وضعی منتهی حکم تکلیفی اش که ممنوع است نه از باب تعمد کذبش است از باب هتک و اهانت است نه از باب تعمّد الکذب، هتک و اهانت خدا، پیغمبر، اهل بیت، از آن نظر این دو سه فرعی بود که چیز زیادی هم نداشت.

ششمین مفطر از مفطرات رساندن غبار غلیظ به حلق، عبارت مرحوم سید را ببینید بعد خصوصیاتش را بحث کنیم می فرماید السادس ایصال الغبار الغلیظ الی حلقه رساندن غبار غلیظ به حلق بعد می گویند بل و غیر الغلیظ علی الاحوط به احتیاط واجب غبار غیر غلیظ هم باز اشکال دارد و مبطل است سواءٌ کان من الحلال خواه این غبار غبار یک جنس حلال باشد که غبار دقیق، غبار آرد او الحرام یا غبار از چیز حرام باشد، حرام الاکل کغبار التراب جارو می کند و مانند این ها، غبار خاک، و فرق نمی کند خودش این غبار را برانگیخته باشد یا دیگری، به اسارته به نفسه ککنسه خودش دارد جارو می کند أو اسارته غیره دیگری جارو می کند و غبار بلند کرده است فرقی نمی کند بل و لو به اسارت الهوا هوا طوفانی شده است، اگر تمکن دارد و می تواند خودش را حفظ کند و حفظ نکرد اینجا هم گفتند مفطر است.

این ها راجع به غبار، چند خصوصیت داشت؟ اول غبار غلیظ، دوم به حلق برساند در اکل و شرب تعبیر ما این نبود اکل این نبود که غذا را به حلق برساند، باید وارد شود و از حلق بگذرد و وارد بعد از حلق باشد اما اینجا گفته اند به حلق برساند.

سوم غیر غلیظ را هم مانند غلیظ بدانیم حالا علی الاحوط یا علی الاقوا آن بحث جداست، هوا هم طوفانی می شود بگوییم این هم اشکال دارد، بعد یک بحث دیگر را در همین مسأله مطرح می کنند می گویند بخار هم مثل غبار است، دود هم مثل غبار است، دود تنباکو، سیگار و مانند این ها بعد می گویند البته عمداً و لا بأس بما یدخل فی الحلق غفلةً اگر غفلتاً وارد شد و متوجه نبود یا نسیاناً یادش رفته بود که روزه هست یا قهراً و قدرت نداشت جلویش را بگیرد آن هم به خیال اینکه نمی رسد، خیال می کرد که به حلق نمی رسد، این ها اشکال ندارد.

حالا باید همه این ها یکایک رسیدگی شود، اولین مطلب راجع به غلیظ و غیر غلیظ، بعضی ها از جمله آقای خوئی(ره) می فرمایند لا فرق بین الغلیظ و غیرالغلیظ هیچ فرقی نمی کند چه غبار غلیظ و چه غیر غلیظ هر دو ممنوع است مگر آن که به حدی غبار سبک باشد که لا یصدق دخول الغبار اصلا نمی شود گفت که این غبار را برد پایین یا به حلق رساند کانّه اصلا غبار نیست، نظر ایشان این است لِاطلاق دلیل می گویند.

در فتاوا هم به اختلاف فتوا داده شده است، مرحوم صاحب جواهر می گوید لم اجد خلافاً که مبطل است الّا علامه در بعضی کتبش و محقق در معتبر، بعضی از بزرگان متأخرین مثل مرحوم شیخ انصاری ایشان هم به طور قطع می گوید مبطل است، بعضی از قدما گفتند که مبطل نیست، نقل از مرحوم صدوق است در این اواخر از مرحوم صاحب حدائق هم نقل است، از مرحوم فیض کاشانی هم نقل است.

دو روایت داریم در باب 22 از ما یمسک عنه الصائم، 1/22 شیخ طوسی باسناده عن محمد بن حسن صفّار سند شیخ به صفّار معتبر است و مشکلی نداریم آخر جلد دوم جامع الرواة به آسانی می توانید این جهات را ببینید عن محمد بن عیسی مشکلی ندارد عن سلیمان بن جعفر یا سلیمان بن حفس مروزی توثیق ندارد از این نظر روایت مشکل پیدا می کند علاوه بر این می گوید سمعته نمی گوید سمعت از چه کسی پس مضمره است، پس هم وثاقتش مشکل است و هم مضمره است منتهی روایت در کتب حدیثی آمده است و در کتب فقهی هم به آن تمسک شده است می شود ادعا کرد که شهرت جابر، کسانی مثل آقای خوئی(ره) که شهرت را نه موهن می دانند و نه جابر اینجا دستشان از این روایت کوتاه است مگر اینکه از طریق دیگری به آن اعتبار دهند، دو نسخه داریم ما جعفر داریم و حفس، معلوم نیست کدامش است، مضمره هم هست، مرحوم آقای خوئی در عین اینکه شهرت را نه موهن می دانند و نه جابر اما بعضی جاها عمل کردند از جمله مسأله نجاست اهل کتاب ایشان می گوید دلیل ظاهرش طهارت است عقیده ایشان این است که ادله طهارت می گوید اما فقهاء چون نجاست گفتند نمی شود دست برداشت از فتوای آن ها عمل می کند به او، از این قبیل داریم در فقه مکرر ایشان این کارها را کرده است اینجا هم یکی از آن موارد است.

حالا سمعته می گوید از امام شنیدم اذا تمضمض الصائم فی شهر رمضان یک غذایی را روزه دار مزمزه کرد أو استنشق متعمّداً آب در بینی استنشاق کرد عمداً أو شمّ رائحة غلیظة بوی غلیظ را استشمام کرد أو کنس بیتاً فدخل فی أنفه و حلقه غبار یا خانه را جارو کرد در ماغش را یا حلقش غبار داخل شد فعلیه صوم شهرین متتابعین روزه اش باطل است و اگر عمد بوده قضاء و کفاره و این ها را دارد فانّ ذلک له مفطر مثل الاکل و الشرب و النکاح[1].

صرف نظر این سند بعضی اشکال های دیگری دارد، اول اینکه شمّ رائحه هیچ فقیهی فتوا نمی دهد که بوی تندی استشمام کرد، حالا بوی تند ندارد که بوی خوش یا بوی بد، بوی تند، هم عطر تند داریم و هم بوهای بد تند داریم می گوید همین که بوی تندی باشد موجب بطلان است عطر مثلا تند باشد باید بگوییم مبطل است، داریم روایات که در زبان روزه عطر نزن خدا بوی روزه دار را خیلی دوست دارد اما فتوا بدهیم به ابطال چنین فقیهی در شیعه ما نداریم.

مطلب دیگر اینکه تعبیر فقهاء این است که ایصال غبار به حلق اما این می گوید دخل فی انفه و حلقه، در حلق وارد شود، در حلق وارد شود طبق قاعده کلی است، اکل و شرب را هم بگوییم که به حلق وارد شود نه برسد به حلق باید در حلق برود بنابراین این تعبیری که دارد که دخل در حلق این خلاف فتوای فقهاء است بعد هم گفته است دخل فی انفه در دماغش وارد شود، دماغ وارد شود به حلق برسد بالا برود یا خیر، صرف دخول در دماغ که هیچ فقیهی فتوا نمی دهد که اینجا اشکال دارد پس سنداً و دلالتاً روایت مشکل دارد.



[1] وسائل باب23 ما یمسک الصائم روایت1


   دوشنبه 28 فروردین 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما