بسمه تعالی
درباره مفطر بودن غبار از نظر روایات دو روایت
در این باب هست که یک مقداری دیروز عرض شد، مشکل هم در سند بود در روایت اول که
راجع به افطار هست و هم از نظر دلالت، در سند سلیمان به جعفر هست در تهذیب دارد که
سلیمان بن جعفر یا سلیمان بن حفس مردّد است در تهذیب کدام است، سلمیان بن جعفر ثقه
است و کثیرالروایة اعرف منازل الرواة علی قدر روایتهم عنّا هم کثیر الروایة است در
فقه و هم توثیق دارد سلیمان بن جعفر از نوادگان عبدالله جعفر هم هست اما سلیمان بن
حفص توثیق ندارد و خیلی هم قلیل الروایة هست حالا ما از کجا تشخیص بدهیم که
کدامشان هست چون مضمره است اگر معلوم بود که از کدام امام است از طریق اینکه این
از صحابی کدام ائمه است بتوانیم تشخیص دهیم سلیمان بن جعفر از اصحاب آقا امام هشتم
امام رضا(س) هست ولی اینجا می گوید سمعته معلوم نیست از کدام امام است پس از این
طریق نمی توانیم تشخیص بدهیم که این سلیمان بن جعفر است یا سلیمان بن حفس است فقط
می توانیم بگوییم معمولا وقتی یک اسمی برده می شود که نمی دانیم چه کسی است از
کثرت روایاتش بفهمیم که معمولا آن شایع را می گویند و شایع سلیمان بن جعفر است نه
سلیمان بن حفص مثلا به هرحال این چیزی نیست که یک وثوقی بر ما بیاورد به هرحال
سلیمان بن جعفر ثقه است ولی سلیمان بن حفص هیچ توثیقی ندارد تهذیب هم می گوید به
صورت أو آورده است، سلیمان بن جعفر أو حفس پس چیزی ثابت نمی کند و مضمره هم که هست
فقط بگوییم اصحاب عمل کردند و از نظر عمل اصحاب این طور بگوییم و الّا اشکالات
متعددی به این حدیث شده است، جهالت سلیمان یکی از آن است، اضمار یکی دیگر هست، از
نظر دلالت هم رائحه غریزه را آورده است درحالی که کسی فتوا نمی دهد، از طرفی مطلق
الغبار را اشکار کرده است درحالی که غبار غلیظ را می گویند نه مطلق غبار را، لذا
یک قدری مشکل می شود به حدیث استناد کرد الّا عمل اصحاب بگوییم عمل اصحاب جبر ضعف
سند و حتی ضعف دلالت قبلا هم برایتان عرض کردم مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی می
گوید فهم اصحاب خود دلیل است مرحوم امام یک جایی دارند که اگر دلیل هم نباشد لا
اقل من المؤیدات القویة به هرحال اصحاب به آن تمسک کردند و در کتب فقهی بسیار زیاد
است تمسک به این روایت.
حالا روایت دوم این باب باسناده شیخ طوسی عن
احمد بن حسن بن علی بن فضّال است که ثقه است از فتحیه عن عمرو بن سعید، ما دو عمر
بن سعید داریم یکی عمرو بن سعید کوفی هم قلیل الروایة است و هم هیچ گونه توثیقی
ندارد و یکی هم عمرو بن سعید مدائنی هست هم کثیر الروایة هست و هم توثیق هم دارد،
باز مگر اینکه یک وثوقی کسی پیدا کند که وقتی اسمی را می برند یک مشهور است با یک
غیر مشهور منصرف می شود به آن مشهور مثل اینکه در جو ما اگر بگوییم آقای بروجردی
فتوایش در این است، در بروجرد آقا زیاد داریم اما وقتی می گویند آقای بروجردی آن
مرجع معین مدّ نظر است اینجا هم می گوییم وقتی عمرو بن سعید می گویند آن عمرو بن
سعید مشهور را می گویند غیر مشهور را یک قید می زنند متعارف باید این باشد، اگر کسی
از این جهت وثوق پیدا کند سند خوب است که بگوییم مشهور آن عمرو بن سعید مشهور در
ذهن می آید، مشهور همان مدائنی است که ثقه هم هست عن الرضا(ع) قال سألته عن الصائم
یتدخّن بعود یک کسی تدخین می کند، می کِشد آن عود را یعنی آن دودی که از عود بلند
می شود حالا به غیر عود چیزهای دیگر بالاخره تدخین فتدخل الدخنه فی حلقه این دود به
حلقش می رود قال جائزٌ لا بأس اشکالی ندارد و سألته عن الصائم یدخل الغبار فی حلقه
غبار در حلقش برود آن چطور است قال لابأس این
هم اشکال ندارد.
آن روایت اولی، همان روایت سلیمان بن جعفر مروزی
می گفت اگر چنانچه در انفش یا در حلقش غباری بیاید باید کفاره هم بدهد نه فقط مبطل
است و قضاء دارد بلکه کفاره هم دارد عبارتی که دیروز خواندیم این بود اذا تمضمض
الصائم فی شهر رمضان مضمضه کند بعد غذا در حلقش یا در دماغش برود یا استنشق
متعمداً استنشاق کند و آب برود در دماغش یا حلقش أو شمّ رائحة غلیظة بوی غلیظی را
استشمام کند حالا این هم در حلق برود اینکه در حلق جای دود دیگر نیست، جای دود در
ریه است أو کنس بیتاً یا جارو کند فدخل فی أنفه و حلقه غبار اگر این طور شد فعلیه
صوم شهرین متتابعین فانّ ذلک له مفطر مثل الاکل و الشرب و النکاح.
این انف را هم آورده است که عرض کردیم کسی فتوا
نمی دهد غرض این می گوید که اگر دخل فی حلقه غبار این باطل است و کفاره هم دارد
اگر عمدی باشد، آن روایت دوم می گوید غبار وارد شود در حلق هیچ اشکال ندارد و همین
طور دود در حلق وارد شود اشکالی ندارد.
جمعش چگونه است؟ همان طور که فقهاء فرمودند
بگوییم اولی که می گوید اشکال دارد و کفّاره هم دارد آن غبار غلیظ را می گویند به
قرینه اینکه در آن روایت داشت أو شمّ رائحة غلیظة اگر بوی غلیظ، بوی تند، مثل عطر
تند مثلا، حالا کاری نداریم فتوا نمی دهند درباره بو و مبطل نمی دانند اما بالاخره
اعتبار غلظت در حدیث در رائحه خیلی بعید است که بگویید در رائحه غلظت معتبر است
اما در غبار غلظت معتبر نباشد این خیلی به نظر بعید می آید لذا به این جهت بگوییم
که منظور اولی غلیظ است و دومی غیر غلیظ یا بگویید دومی مطلق است و اولی که غلیظ
است قید می زند این را، به هرحال این یک تویجیه است.
یک توجیه دیگر اینکه بگوییم روایت دوم که می
گوید اشکال ندارد بی اختیار بوده یا سهواً و جهلاً بوده، متوجه نبوده است اولی که
می گوید اشکال دارد همان طور که در روایت دارد متعمداً، در یک جمله حدیث اول این
بود اذا تمضمض الصائم فی شهر رمضان أو استنشق متعمداً اگر مضمضه کند یا استنشاق
کند عمدا و لو عمداً در استنشاق آورده است ولی خیلی بعید است فرق کند با آن فقرات
دیگر پس در همه اش عمد است به قرینه این پس روایت دوم غیر عمد است، دومی که می گفت
اشکال ندارد غیر عمد را می گوید، اول که می گوید اشکا دارد عمد را می گوید
بنابراین از جمع این دو روایت استفاده کنیم که بنابراین ایصال غبار غلیظ به طوری
که آقایان گفتند به حلق منتهی یک شبهه هم باز اینجا داشتیم آقایان می گویند ایصال
به حلق ولی روایت می گوید دخل فی الحلق همین دخل باید باشد، ایصال مثل فضای دهان
است، در فضای دهان هرچه هم دود بگذارد و بعد برود اینکه اشکال ندارد، خوردن و
آشامیدن در فضای دهان باشد و از حلق پایین نرود اشکال ندارد پس همان دخل فی حلقه
معتبر است، ایصال الی الحلق که آقایان گفتند بی وجه است، نه روایتی و نه چیزی در
این زمینه داریم.
بنابراین جمع این دو روایت بالاخره بگوییم این
معتبر است، ایصال غبار غلیظ گرچه بعضی از فقهاء گفتند اشکال ندارد، دیروز ظاهراً
برایتان خواندم بعضی از اقوال را ولی بالاخره مشهور بیشتر قائل شدند و به این دو
روایت جمعش عمل می شود.
یک دلیل دیگر هم می شود آورد و آن اینکه از جای
جای بعضی احادیث دیگر استفاده می کنیم که مطلقا ایصال به حلق یا دخول در حلق در
هیچ چیزی جایز نیست و مبطل روزه است، از کجاها بفهمیم؟ از اینکه می گوید وقتی در
گوش خود یک روغنی می ریزی و می خواهی سنگینی گوش برطرف شود این ممنوع است اگر به
حلق برسد، قبلا به نظر روایتش را خواندیم، این در کتب فقهی هم مطرح هست یا مثلا در
باب استنشاق، در باب مضمضه غذا می گویند مواظب باش که از حلق پایین نرود، از مجموع
این ها که در باب اکل و شرب آنجا معترض است و ما هم آن جا خواندیم، مبطل اول اکل و
شرب بود به تناسب اکل و شرب در آنجا راجع به روغنی که وارد حلق شود از طریق گوش یا
آب که از طریق دهان وارد شود بدون اختیار یا با اختیار فرقش آنجا صحبت شده است،
استنشاق اگر عمدی باشد، هر چیزی که از حلق پایین برود مبطل روزه است این در آنجا
صحبت کردیم ذیل افطار اکل و شرب، این هم دلیل دوم، پس دلیل اول جمع این دو روایت و
دلیل دوم اینکه از آن احکام در آنجا استفاده کنیم که مطلق چیزی که بخواهد از حلق
پایین برود اشکال دارد و یکی از آن ها هم غبار است.
سوم هم می توانید بگوییم که اصلا اکل و شرب ممکن
است در آن اطلاق باشد، غبار غلیظ یک ذراتی در آن است، غبار ذرات خاک است، ذرات خاک
قبلا در بحث اکل و شرب گفتیم که چه کم و چه زیاد حتی صحبت شد که مسواک را اگر
بیرون دهان آورده و دوباره ببرد داخل دهان این ذرات مایعی که به این مسواک چسبیده
است به پایین اشکال دارد گفتیم قلیلش هم اشکال دارد صحبت این شد، گفتیم بر خلاف
خیلی جاهای دیگر که قلیلش مورد توجه نمی آید ولی اینجا مورد توجه قرار گرفته است،
این یک ذرات خاک قلیل است بنابراین از این دلیل سوم هم می توانیم استفاده کنیم،
علاوه بر همه این ها ارتکاز متشرعه هم است یعنی متشرعه یک کسی غبار غلیظ را پایین
بدهد حالا در آن جایی که کم است یا مشکوک است که غلیظ هست یا نیست آن جا را نمی
گوییم ولی آن جاهایی که غلیظ است و می بیند خیلی غلیظ است چشم چشم را نمی بیند و
مانند این، ارتکاز بر این هست که ممنوع است، مرحوم آقای خوئی(ره) دو مطلب دارند در
ذیل این بحث ببینیم این چطور است مطلب اول می فرمایند که غلیظ و غیر غلیظ فرقی نمی
کند مطلقا مفطر است و لو کم، غلیظ هم نباشند مگر اینکه اینقدر خفیف است که به هیچ
وجه به آن غبار نمی گوییم اصلا این در همه این هواها هست و اینجا هم هست، وقتی راه
می روم روی این فرش ها چیزهایی از این بلند می شود در هوا آزاد است تنفس که می
کنیم پایین می رود و از حلق وارد می شود، این چیزی است که به چشم نمی آید و صدق
نمی کند غبار و الّا می گویند اگر صدق غبار می کند چه کم باشد و چه زیاد می گویند
ممنوع است و مفطر است برای اینکه در روایت ندارد غبار غلیظ، در روایت اول غلظت را
در بو داشت ما این را جواب دادیم که اولا در روایت داشت که او شمّ رائحة غلیظة و
گفتیم که خیلی بعید است که در بو غلظت را معتبر بدانند اما در غبار معتبر ندانند
به علاوه فهم اصحاب، به علاوه ارتکاز، ارتکاز متشرعه و بلکه سیره عملی متشرعه از
غبارهای خیلی خفیف پرهیز نمی کنند خیلی از مشاغل اگر این باشد باید تعطیل شود این
کار را نمی کنند.
بنابراین به این دو سه جهت، هم اعتبار غلظت در
حدیث سلیمان، هم سیره و ارتکاز متشرعه، بنابراین نمی توانیم فرمایش ایشان را
بپذیریم که بگوییم که غلیظ و غیر غلیظ فرقی نمی کند و مطلقا ممنوع است، در خود
روایت قید غلظت را آورده است منتهی در باب رائحه و ارتکاز و سیره هم در این جهت
است، این یک مطلب بود که عرض کردیم.
یک مطلب دوم ایشان دارند نفهیمدم، مرحوم آقای
خوئی، می فرمایند که آن چیزی که مفطر است غبار جارو کردن و مانند آن است حالا به
فعل خودش یا فعل دیگری، چرا این غبار جارو کردن و نحو این؟ تا صدق کند با اختیار
خودش وارد حلق شده است نه مثل غبار هوا، این فرمایش ایشان است، می گویند آن چیزی
که مفطر است غبار جارو کردن و مانند این است که با فعل ما این غبار بلند می شود و
من هم که استنشاق می کنم در حقیقت به فعل خودم کانّه استنشاق می کنم به خلاف غبار
هوا، غبار هوا به من ربطی ندارد. من تعجب کردم، اولا وقتی دیگری جارو می کند به من
چه ربطی دارد، شما می گویید باید صدق کند به فعل من، به علاوه هوا وقتی غبار دارد
و غبار هم غلیظ است وقتی من تنفس می کنم به فعل من است، ایشان می گویند غبار هوا
هیچ مشکلی نیست برای اینکه صدق نمی کند که با فعل من آن چیزی که اشکال دارد غبار
جارو کردن است، چه جارو کردن و چه هوا چه فرقی می کند، من استنشاق می کنم، اگر
تعمدی در این استنشاق دارم عمل من است، اگر تعمد ندارم عمل نیست، این فرمایش ما
خیلی عجیب است و نمی توان این را قبول کرد.
حالا علی ای حال در این روایت دوم سئلته عن
الصائم یدخل الغبار فی حلقه اصلا ظاهرش این است که غبار هجوم می آورد به من یَدخل،
نه یُدخل الغبار، غبار به من هجوم آورده است من تعمدی نداشتم و بی اختیار بوده،
حالا کل این بحث به هرحال حداقل اگر بخواهیم خیلی سریع فتوا ندهیم احتیاط واجب ولی
جمع روایات اقتضاء می کند که فتوا می شود داد بنابراین مطلب درست است که السادس
ایصال الغبار الغلیظ الی حلقه اما غیر غلیظ را اشکال نمی کنیم حداقل می شود برائت
جاری کرد.
دنبل بحث ایصال غبار غلیظ بحثی مربوط به بخار و
دود است، آن چطور است؟ فتواها هم مختلف است ما در دخان را احتیاط واجب آوردیم در
معلقات، در بخار گفتیم اشکال ندارد ولی مستحب است احتیاط، در بخار ارتکاز و سیره
بر عدم پرهیز است، بعضی حمام هایی که مخصوصا سابقا که خزینه بود و جمعیت عمومی هم
حمام می رفتند و زیاد آب مصرف می شد، آب داغ، بخار گاهی به حدی بود که دیدن همدیگر
هم مشکل بود ولی پرهیز نمی کنند که بگویند روزه ایم و حمام نرویم اصلا سیره عملی
بر این است که می رفتند حمام و ارتکاز در این بود، یک وقت است بخار به طوری هجوم
می آورد به حلق که مثل اینکه یک آب متراکم یک چنین چیزی می شود، این خیلی بعید است
یک چنین حالتی ولی به هرحال آن ممکن است کسی شبهه کند و الّا بخار متعارف معمولا
پرهیز نمی کنند.
اما آن چیزی که در زمان ما مهم است مسأله دود
است، دود سیگار، قلیان و مانند این ها این چطور است؟ خیلی از آقایان خواستند
بگویند اشکال ندارد برای اینکه روایتی که درباره او نداریم، این طور که می گویند و
شرب هم که نیست، اکل هم که نیست بنابراین خواستند بگویند که اشکال ندارد، آیا این
را قبول کنیم؟ عقاید هم مختلف است، دو عقیده مقابل هم ذکر شده است که شاید در قدما
این دو عقیده است.
علی ای حال اولا روایت دوم سألته عن الصائم
یتدخن بعود تدخین می کند، تدخین همین دود است، حالا این دود سیگار است و آن دود
چوب عود است بالاخره دود است، حضرت هم جازئزٌ لا بأس به اشکال ندارد، اگر این را
قید کردیم به حسب روایت اول به غلیظ، آن وقت دود غلیظ می شود اشکال دارد حالا اصلا
چطور است بگوییم شرب بر آن صادق است، اکل نمی گویند ولی شرب می گویند بعضی از
آقایان از بزرگان متوفی می گفتند وقتی سیگار نبوده قبلا نبوده اصلا بنابراین نبود
تا ببینیم در زمان ائمه به شرب می گفتند یا نمی گفتند؟ جواب این حرف این است که
اولا سیگار نبود، عود که بود، دود دیگر که بود، اسفند درست می کردند و این همه
روایت هم داریم برای استفاده از اسفند و دود می کرده و دودش را هم استنشاق می
کردند پس اینکه بگوییم نیست حرف خیلی بی اساسی است.
و به علاوه به نظر می آید که شرب الآن در زمان
ما می گویند شرب توتون، در کتب فقهی هم از زمانی که این مسأله مطرح شده است که از
زمان مرحوم مجلسی تقریباً در کتب فقهی مطرح شده است چون توتون قبلا نبود و از کشورهای
دیگر آمده است، یکی از اخبارین رساله ای نوشت در حرمت شرب توتون و این رساله اش را
برای مرحوم مجلسی فرستاد، مرحوم مجلسی یک کیسه پر از توتون برای ایشان فرستاد بدون
ذکر جواب آن رساله به اصطلاح و به ایشان کانّه فهماند که استفاده کنید که چقدر خوب
است، در زمان ما هم این هفت هشت سال اخیر قبیح شده است و الّا قبلاً هیچ قُبحی
نداشت، اساتید سر درس هم سیگار می کشیدند، بزرگان اول یک سیگار می کشید بعد درس
شروع می کرد، رسم بر این بود یکی از علماء که فوت کرده است در غیر قم حوز خانه
منزلش اطرافش پر بود از قلیان، افراد که آنجا می آمدند یکی از پذیرایی ها مثل چایی
یکی از پذیرایی هم قلیان بود، خیلی هم اطراف لذت می بردند، الآن شرب توتون می
گویند، اگر ما شک کنیم که در آن زمان چه بوده و چه لغتی به آن گفته می شده است
قاعدتا نمی گویم استصحاب قهقرا ولی اصل عقلائی است که عدم تغییر در مثل همه مفاهیم
دیگر، اگر اکل الآن یک معنایی دارد و احتمال می دهیم که در زمان اهل بیت معنی اکل
چیز دیگر بوده ما که اعتناء نمی کنیم به این معنا، اصل عدم نقل، یک اصل عقلائی است
اصل عدم نقل بنابراین خود این اصل معتبر است.
من شواهدی دارم که به آن شرب گفته می شود، یکی
همین بود که عرض کردم در زمان ما که شرب می گویند اصل عدم نقل، دوم هم یک شعری را
در معلقات از ابو زبیر من شعری آورده ام آنجا درباره ابر، ابرها که بخار را از آب
دریاها جذب می کنند به این شرب گفته شده است، شربن بماء البحر ثمّ ترفّعت در وصف
ابر می گوید، آب دریا را نوشید و رفت بالا ابر و بعد جای دیگر بارید، غرض عبارت
این است شربن، شربن را به چه چیزی گفته است؟ ابر که نمی آید پایین دهانش را بیاورد
و از آب دریا بخورد، این جذب است، پس جذب به باطن این طوری به شرب گفته می شود،
دود همین است، جذب می کند از طریق بینی یا از جهت دیگری و شرب گفته می شود.
در هرگونه و هر وسیله مجاری آب، مجاری آب به طرف
حلق، از فضای دهان، بینی، گوش، چشم، تمام این ها که راهی به حلق دارند به این ها
می گویند شوارب نه فقط به آب خوره سبیل می گویند شوارب، با اینکه سبیل که خودش
چیزی نمی خورد ولی جذب می کند، در آب که سبیل آدم می افتد جذب می کند و شرب گفته
می شده، کل مجاری استفاده آب شرب است، شارب است، شوارب یعنی شوارب انسان چیست؟ چشم
و گوش و دهان و دماغ این ها همه شوارب هستند، شرب این ها که خوردن به آن صورت
نیست، جذب است پس شعر ادبیات شربن، اطلاق عرفی الآن شرب است، به مجاری هر گونه
بالا بردن آب و این ها شوارب گفته می شود، در قرآن و اُشربوا فی قلوبهم العجل یعنی
چه؟ در دل بنی اسرائیل گوساله شرابشان شد یعنی گوساله را شرب کردند و یعنی گوساله
را چشیدند، یعنی گوساله به دهانشان مزه کرده یعنی پس گوساله را پرستیدند، این ها
همه از داخل کلمه اشربوا است پس مطلق جذب شرب گفته می شود و اشربوا فی قلوبهم
العجل بکفرهم.
البته درست است شرب مطلق ممکن است بگوییم به
همین نوشیدن متعارف گفته می شود و انصراف از این ها دارد، ولی این انصراف بدوی
است، شرب شرب است، شرب توتون و مانند این ها، اما اینکه بگویید توتون اصلا در قدیم
نبوده تا به آن شرب بگویند عرض کردم توتون نبود اما عود که بود، اسفند که بود، به
این ها شرب گفته می شده.
ممکن است بگویید شرب در معده وارد می شود اما
این در ریه وارد می شود پس مخزنش دوتا است، ادله ای که می گوید اکل و شرب مفطر است
شرب ورود در معده است درحالی که توتون و مانند این ورود در ریه است و لذا کسانی که
زیاد سیگار می کشند می گویند ریه آن ها از بین رفته است، به کسی گفتند خودت شصت
سالت است اما ریه ات نود سالش هست به خاطر سیگار زیاد، الآن ضررش قطعی شده است،
مرحوم آقای خونساری(ره) سیگار خیلی نازک هما می کشیدند آن هم انتهای دستش می گذاشت
و از بالای دستش یک مختصر دودی، یک دکتری کنار ایشان بود گفت آقا این هم ضرر دارد،
گفت عجب، ضرر دارد همان جا خاموش کرد و دیگر هم نکشید، این ضرر حالاها کشف شده است
قبلا که نبود همه استفاده می کردند.
به علاوه یک چیز دیگری عرض کنیم و آن اینکه اکل
و شرب که ممنوع شده است چرا ممنوع شده است؟ در روایات ما دارد به خاطر اینکه این
ها مزه گرسنگی را بچشند یعنی محرومیت در حقیقت، ظاهرش این است که هرگونه التذاذی
که اینگونه باشد همین طور است، نکاح ممنوع است و مفطر است، اکل و شرب مفطر است
برای اینکه باید مزه آن گرسنگی و نیاز و آن ها را بکشد، التذاذی که دودی ها از
قلیان و سیگار می کشند از اکل و شرب بیشتر نباشد کم تر نیست، در مسجد امام قم هم
یک عده ای از همین افرادی یک قدری تا حدودی کم عقل بودند دور هم نشسته بودند،
دیوانه بودند بعد چپق می کشید، مرحوم آقای مرعشی نجفی برای من این را نقل کردند،
آن یکی به او می گفت دود نکش ماه رمضان است، گفت من دیوانه ام و دیوانه تکلیف
ندارد بعد بحث می کردند راجع به این جهت، بالاخره التذاذی که هست در آن هم فرق نمی
کند بنابراین حداقل احتیاط واجب در پرهیز از سیگار و امثال این ها هست.