صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه سی و سه





بسمه تعالی

چند مسأله مرحوم سید اینجا عنوان کردند یک کُبریاتی دارد که فکر کردم این کُبرَیات را اول ببینیم که دخالت در این فروع دارد.

مطلب اول اینکه قبلا هم اشاره شده است روزه بسیط است مرکّب از اجزاء نیست که اگر یک قسمتش خراب شد ما بخواهیم همان یک قسمتش را تکرار کنیم، اگر یک لحظه است خراب شد کل روز خراب شده است، این قبلا هم عنوان شد که روزه بسیط است، خیلی روشن است در کلمات زیادی از آقایان این معنا بود، منظور هم همین است که در نماز شما مثلا اگر یک آیه را اشتباه خواندید دوباره بر می گردید اما روزه نمی شود اگر یک لحظه اش خراب شد دوباره برگردیم، منطبق بر زمان است و زمان هرگز به عقب بر نمی گردد.

دوم در ماه رمضان یک خصوصیتی دارد و آن این است که وقتی روزه اش هم باطل شد حتما باید تأدباً امساک کند این فقط در ماه رمضان است، دلیلی نداریم در روزه های دیگر حتی روز واجب معین، نذر کرده باشد یک روز را حتی در این هم دلیلی نداریم، فقط در ماه رمضان است که اگر روزه اش را خراب کرد تأدباً باید تا غروب امساک کند و لو بعداً قضاء و کفاره و این ها هم دارد.

سوم به خاطر اهمیت روزه اگر مزاحمت شد با یک واجب دیگری که بدل دارد او عقب نشینی می کند در مقابل روزه و منتقل به بدل می شود، مثال روشنش مسأله غسل و روزه است که اگر روزه واجب معینی هست و لو غیر ماه رمضان حالا جنب شده است و راهی برای غسل ترتیبی ندارد باید ارتماسی شود اینجا منتقل به تیمّم می شود وقتی نمی تواند غسل ترتیبی انجام دهد ارتماسش هم که به ضرر است آن واجب عقب نشینی می کند منتقل به تیمم می شود.

چهارم ارتماس مسلّماً ممنوع است در روزه، روایات متعدد داشتیم خواندیم که میزان هم رأس بود نه همه بدن منهای رأس و نه موهای سر بلکه سر که مجموعه سر و صورت است این میزان هست، ارتماس در این، حالا آیا مکث در زیر آب یا موقع خروج که از زیر آب می خواهد بالا بیاید این هم فی حدّ نفسه ممنوع است یا اینکه فرو رفتن ممنوع است نه مطلق زیر آب بودن؟

این دو نظریه است، یک نظریه این است که دلیل ما در ارتماس در رمس فرو رفتن در آب و لذا بحث می کردیم که در زیر آبشار باشد چطور است، در هرجایی صدق نمی کرد ارتماس و فرو رفتن، در آب های خیلی زیاد و این ها اینکه برود زیر این قرار بگیرد گفته شد در بعضی جاهایش در آبشارهای قوی آنجا صدق ارتماس کند اما مکث زیر آب این ارتماس گفتند نیست، ارتماس فرو رفتن است حالا اگر یادش نبود رفت زیر آب، آن زیر آب رفتنش که عمدی نبوده که هیچ و آن لحظه ای هم که زیر آب توقف می کنی ارتماس نیست این مکث است بعضی ها نظرشان این است چون دلیل ما همه اش ارتماس است، ارتماس فرو رفتن است و همین طور بیرون آمدن، این هم نیست، این دخالت دارد در مسائلی که می خوانیم که سید عنوان کرده است.

مطلب پنجم این است که غسل با ارتماس چه نسبتی دارد؟ این هم دخالت دارد با فروعی که مرحوم سید اینجا عنوان کرده، ارتماس با غسل، قاعدتا این باید عموم و خصوص من وجه باید باشد، غسل می تواند ارتماس باشد و می تواند غیر ارتماس باشد، ارتماس هم می تواند برای غسل باشد، همراه با غسل باشد و ارتماس غسلی باشد و می تواند که نه ربطی به غسل ندارد و زیر آب می رود.

مطلب بعدی این است که ارتماس آیا حرمت تکلیفی دارد یا وضعی هم حکم دارد یعنی موجب بطلان روزه است؟ عقیده بعضی ها این است که فقط حرمت تکلیفی است حکم وضعی ندارد، این اعتقاد است و باید بحث شود، ما نظرمان شرطی است یعنی علاوه بر حکم حرمت تحریمی برای ابطال روزه که نباید ابطال کند از نظر شرطی هم موجب بطلان است، حکم شرطی دارد، نظیر این مسأله در باب خمس در فقه نظرات مختلف است، یک نظر این است این یک پنجم مال به طور مشاع در مال صاحب پول هست، یک نظر این است که بر ذمه شخص است نه به طور مشاع مال خارجی است، یک نظر این است نه در ذمه شخص است و نه به طور مشاع در داخل مال خارجی است بلکه حکم تکلیفی است، اگر نداد فقط گناه کرده است و در مال بدهی ای نیست، این خیلی نظریه جالبی است برای اینکه مردم دیگر راحت می شوند برای اینکه اگ خمسش را نداد فقط یک معصیتی کرده است مثل اینکه یک غیبتی کرده است این هم همین طور چیزی به ذمه اش نیست.

به نظر می آید مرحوم آقای میلانی(ره) نظرش در زکات این بود حالا شاید خمس هم همین طور که نه به ذمه و نه به طور مشاع در حین خارجی بلکه فقط یک تکلیف، حالا ارتماس در اینجا آیا فقط تکلیف هست یا شرطیت هم دارد؟ دو نظریه است، یک نظریه این است که تکلیف محض است، یک نظر این است که شرطیت دارد، ما چرا می گوییم شرطیت؟ به خاطر اینکه در احکام مربوط به اجزاء و شرایط یک مرکب وقتی یک نهیی می آید ظهور در شرطیت دارد مثلا گفته می شود لا تصل فی وبر ما لایأکل در اجزاء حیوان غیر مأکول نماز نخوان، از این استفاده شرطیت می کنیم یعنی مانع است، وبر ما لایأکل، اجزاء حیوان غیر مأکول این در حقیقت مانعیت دارد، در همه مرکبات همین طور است اگر گفت صلّ در رکعت نماز به حمد و سوره یعنی حمد و سوره جزء نماز است این ظهورش این است. اینجا در ادله ما داشت که ارتماس نکن در ماه رمضان، ماه رمضان یک واجب شرعی است این را در رابطه با آن واجب حساب کرده است، شرط می شود.

حالا شاید یک کُبریات دیگری هم در این مسائلی که می خواهیم بخوانیم دخالت داشته باشد حالا این شش موردش را که من عرض کردم.

در مسأله 41 می فرماید اگر چنانچه دیدند که کسی در آب غرق می شود و یک کسی هم روزه دارد نجات غریق فقط همین است، کس دیگری نداریم که نجات غریق باشد، چاره ای نیست به خاطر اهمیت باید ارتماس کند و او را از آب نجات دهد و لو روزه اش هم واجب حالا روزه ماه رمضان یا غیر ماه رمضان اینجا روزه عقب نشینی کرد به خاطر اهمیت اما بعضی جاها را می خوانیم آن واجب دیگر عقب نشینی می کند.

اینجا ممکن است در ذهن این بیاید که اینجا چرا وظیفه است که روزه را ابطال کند برود عمل نجات غریق انجام دهد؟ می گویید به خاطر اضطرار، انقاذ غریق، حفظ جان شخص مسلمان واجب است و چون هیچ راه دیگری ندارد و باید این ارتماس کند می شود اضطرار، اگر اضطرار هست مگر حدیث رفع نداریم که در اضطرار رفع عن امتی تسعة یکی هم ما اضطروا الیه اگر مضطر شده است پس روزه اش باید درست باشد، می گویید حدیث رفع هم شرط و مانع و این موارد را بر می دارد و هم حکم تکلیفی را بر می دارد بنابراین پس اینجا مصداق اضطرار است چرا می گویید روزه اش باطل است، چون سید تصریح دارد می گوید واجب است برود ارتماس کند و آن شخص غریق را نجات دهد و لو روزه اش باطل است بعدا باید قضاء کند اما کفاره ندارد چون وظیفه شرعی است.

جوابش این است که خیلی جاها ما داریم که اضطرار هست ولی حکم شرعی برداشته نشده است، به خاطر اهمیت، اهمیتش را از کجا فهمیدیم؟ از مذاق شرع، از مذاق شرع می فهمیم یک چیزی اهم است و با این چیزها برداشته نمی شود، یک نفر عاشق زن مردم شده است به هیچ وجه شب ها خوابش نمی برد این اضطرار نیست؟ وقتی شب ها خوابش نبرد مریض می شود و مردنی می شود و از این قبیل، یک کسی یک مالی از دیگری واقعا مورد پسندش هست دائماً به فکر آن مال است، یک چیز عتیقه ای است دائماً به فکر این است که خلاصه این را یک طوری بلند کند و واقعا هم نیاز دارد به این، این چطور است؟ هیچ کس نمی گوید جایز است با زن مردم رابطه برقرار کند و هیچ کس نمی گوید این مال را می تواند بردارد اما همین که نباید این کار را کند اما اگر یک مورد دیگری شد، از گرسنگی درحال تلف شدن است آنجا می گوید بردارد، معین کردن این مسائل ارتکاز متشرعه است و سیره عملی، حدیث رفع را تخصیص می زند، تقیید می زند، حدیث رفع خودش اطلاق دارد رُفع مضطروا الیه اما آنجایی که پای خون به میان می آید، پای اِرز به میان می آید، ناموس، اینجا حدیث رفع عقب نشینی می کند به ارتکاز متشرعه، هیچ کسی نمی گوید جایز است این برود با نوامیس مردم رابطه برقرار کند، در ذهن هیچ کسی این معنا نمی آید، در ذهن هیچ کس نمی آید که جایز است آن عتیقه مردم را بلند کند و بدزد، مخصص نمی خواهد این، ارتکاز متشرعه اصلا معلوم است وقتی منزّل بر عرف متشرعه می شود، بر ارتکاز متشرعه، بر سیره عملی، این مسأله کاملا حل است.

بنابراین به تعبیر مرحوم سید اذا ارتمس لانقاذ الغریق بطل صومه و ان کان واجباً علیه، از نظر تکلیفی واجب است برود ارتماس کند ولی روزه اش باطل است، روزه اش به خاطر اطلاق ارتماس باطل است اما واجب است این کار به خاطر اهمیت حفظ جان مردم. ارتماس که واجب است چرا حدیث رفع حکم این را بر نداشت؟ به حسب اطلاق ارتماس، اذا ارتمس بطل صومه که خواندیم در روایات و فرمود صائم ضرر نمی کند اذا اجتنب ثلاث که یکی هم ارتماس که خواندیم.

مسأله 42: اگر جنب باشد غسل ترتیبی هم برایش ممکن نباشد که در یکی از آن مسائل کُبرَیات اشکاره کردیم به این، جنب شده است می خواهد غسل کند برای نماز، غسل در روز که واجب نیست،روزه  قبل از طلوع فجر است که هنوز روزه نیست ولی درحال روزه می خواهد غسل کند برای نماز و فرض هم این است که ترتیبی نمی تواند حالا به هر جهتی مثلا یک لحظه بیشتر وقت ندارد شخصی به زور می خواهد او را ببرد، شماها زندان طاغوت را نمی دانم دیدید یا خیر، در هر دو سه هفته یک بار زندانی ها را حمام می بردند، بقیه اگر کسی کاری داشت در همان توالت خودش باید یک لگن می گذاشت و کاسه کاسه برای خودش آب می ریخت، حالا حمام که می بردند خیلی سریع یک لحظه باید برود زیر دوش و برود، یک چنین شرایطی است، حالا به هرحال به هرجهت دیگری غسل ترتیبی نتوانست انجام دهد باید غسل ارتماسی انجام دهد، حالا اینجا چه؟ اینجا با مسأله بالا فرق می کند، مسأله بالا روزه عقب نشینی می کرد این مسأله غسل عقب نشینی می کند، میزان همان ارتکازی است که عرض کردم که کدام را اهم بداند بعضی از مسائل اهم هستند و همه متشرعه می دانند، آنجایی که پای خون مردم هست این اهم از چیزهای دیگر است و از این قبیل مسائل دیگر، این از مسائلی است که غسل عقب نشینی می کند منتقل به تیمّم می شود و مرحوم سید هم در این مسأله تصریح دارد اذا کان جنباً فتوقف غسله علی الارتماس که یعنی ترتیبی نمی تواند انتقل الی التیمم اذا کان صوم واجباً معینا و لو اینکه روزه یک واجب معین است که باید نگهش دارد، اگر واجب غیر معین است که روزه اش باطل می شود،  اینجا  چون  معین  است  منتقل به  تیمم می شود.

این اگر چنانچه واجب معین نباشد روزه مستحب است یا واجب موسّع است، واجب موسّع یعنی چه؟ مثلا گفته یک روز در این هفته روزه بگیرد حالا امروز نشد فردا، واجب موسّع است یا مستحب است اینجا همان غسل را انجام می دهد و روزه اش باطل می شود برای اینکه منحصر نیست منتقل می شود روزه به یک روز دیگری.

حالا این روزه که باطل می شود با چه چیزی باطل می شود؟ بعضی آقایان در محشین عروه هم هست، بعضی آقایان می گویند روزه اش که باطل می شود به صرف تکلیف، همین که مکلّف است که غسل کند به صرف این تکلیف در آنجایی که واجب موسّع یا مستحب روزه است به صرف این تکلیف که واجب است غسل کند روزه باطل می شود، ظاهر بعضی ها این طور است، از جمله مرحوم آقای خوئی(ره) در حاشیه، از جمله مرحوم سید جمال گلپایگانی در حاشیه، ظاهر کلام این بزرگان این است که همین که واجب موسّع است و مستحب است ولی غسل لازم است به صرف تکلیف به غسل روزه باطل می شود، این یک قدری مشکل می آید، چرا به صرف تکلیف باطل شود، تکلیف برای محیط قانون است، دو قانون داریم یک قانون روزه و یک قانون هم غسل صرف قانون که باهم تهافتی ندارند، در مقام امتثال که یک چنین موردی پیشامد کرده است اینجاست که کار مشکل است، صرف تکلیف موجب بطلان شود به نظر خیلی بعید می آید، ارتماس هم که بعضی گفتند فقط حرام است موجب ابطال نیست، قبلا هم عرض کردم این را ولی بیشتر حائل اینکه هم حرمت تکلیفی و هم از نظر وضعی اثر دارد.

علی ای حال وقتی مستحب است یا واجب موسّع هست روزه اش را جایز است که ابطال کند پس رمسش جایز است و این تکلیف هم کنار می رود، می گویید به صرف تکلیف شما می گویید ابطالش جایز است، روزه مستحب بوده یا موسّع بوده، روزه ابطالش جایز است پس رمسش جایز است، اگر رمسش جایز است پس چه تکلیفی؟ به علاوه اینکه اگر هم فرض کنیم از نظر تکلیفی به صرف تکلیف وظیفه اش عوض می شود از باب ترتب درستش کنیم.

این به نظر می رسد که بطلان روزه با صرف تکلیف نیست که چون وجب الغسل است پس روزه باطل است، از باب نیت قطع است، این یکی از کُبرَیات است که قبلا گفتیم ولی امروز عرض نکردم این را و غفلت کردم، یکی از کبریات این مسأله این است که بطلان روزه با نیت قطع است نه با تکلیف، یا نیت قاطع که مستلزم قطع است یا نیت کند که الآن نمی خواهم روزه ادامه دهم این قطع است یا نیت می کند که می خواهم بخورم چیزی را قاطع است ولی مع الالتفات که خوردن موجب قطع است، ابطال روزه به صرف تکلیف نیست با نیت قطع یا نیت قاطع مع الالتفات الی کونه قاطعاً فیکون قطعاً که قبلا هم خواندیم. بنابراین این دو بزرگوار، شاید عبارت ها یک قدری نارسا است اگر وقت کردید ببینید حاشیه عروه را این طور ما از ایشان ضبط کردیم که به صرف تکلیف به اینکه برو غسل کند این روزه باطل می شود، خیلی به نظر بعید می آید، صرف تکلیف در محیط قانون موجب ابطال روزه من شود خیلی بعید است بلکه آنکه موجب ابطال است نیت قطع و نیت قاطع است که من نخواستم روزه را ادامه دهم.

به هرحال اگر صرف تکلیف باشد تکلیف را می شود با ترتب درست کرد که عرض کردم، این باید غسل کند می شود بگوییم وظیفه غسلش را انجام نداد حالا این کار را انجام دهد مثل اینکه شما می گویید ازاله نجاست عن المسجد واجب است اما اگر این کار را نکردی اقلا برو نمازت را بخوان می گویید اشکال ندارد از باب ترتب و از این قبیل.

آن چیزی که مبطل روزه است این است که دنبال اینکه می گوید غسل واجب است و غسل کنم پس نیت ارتماس می کند و این نیت ارتماس با توجه به اینکه این موجب قطع است قطع می کند روزه را، روزه را ابطال می کند، بنابراین غیر از آن شش مطلبی که عرض کردم یک مطلب هم این شد بطلان روزه با قطع است یا نیست قاطع.

یک مسأله دیگر مرحوم سید عنوان کردند مسأله 43، به هرحال خیلی از این مسائل است که چه بسا محل ابتلاء نیست ولی بارها عرض کردم این گونه فروعی که مرحوم سید عنوان کرده است برای این هست که مشابه این ها در جاهای دیگر پیش می آید، در ابواب دیگر، در فروع دیگر که آن ها کثیرالابتلاء هستند، این فروض را بحث می کنند برای اینکه ذهن مسلّط شود، اساس درس های تحلیلی تحقیقی و به اصطلاح درس های خارج و این ها کلا برای اینکه تقویت روح اجتهاد شود نه اینکه مسأله یاد بگیرد، مسأله می توانند بروند و رساله های فارسی را هم ببینند، این برای اینکه تقویت روحیه استنباط و اجتهاد شود، تعریف فقه این است العلم به مواد الاحکام الاستنباطیه، به هرحال و لو اینکه این متفرعات هم کم پیش آید.

مسأله ای که سید عنوان کرده است این است اذ ارتمس به قصد اغتسال فی الصوم الواجب المعین بطل صومه و غسله اذا کان عمداً اگر در روزه واجب معیّن ارتماس کرد به قصد غسل عمدی هم این کار را کرد، می دانست روزه است و روزه اش هم واجب معین است حالا به حسب تعبیر سید چه ماه رمضان و چه غیر ماه رمضان نذر امروز کرده است، واجب معین، عمداً یعنی می داند روزه است و می داند ارتماس مضر است روزه اش هم واجب معین است حالا که غسل ارتماسی کرد هم روزه باطل شد، ارتماس عمدی کرده است وظیفه اش این بود که تیمم کند و عقب نشینی کند در مقابل روزه، روزه اهم است اینجا، عقب نشینی نکرد و غسل ارتماسی کرد روزه اش باطل است که معلوم است چون ارتماس عمدی بوده غسلش هم باطل است برای اینکه این غسل حرام بود.

به نظر این درست است؟ و لو واجب معین است ولی اگر غسل کردغسل با ارتماس نسبتش عموم و خصوص من وجه است ممکن است ارتماس برای غسل باشد و ممکن است برای غیر غسل باشد، غسل هم ممکن است ارتماسی باشد ممکن است ترتیبی باشد و ارتماسی نباشد پس نسبت بین ارتماس و غسل عموم و خصوص من وجه است، مثَل آن مثَل نماز و دار غصبی می ماند، نماز در دار غصبی، آنجا عرض کردیم به نظر ما نماز درست است، حیث غصبش حرام است بر خلاف مشتهر شاید اصلا فقهاء قدیم هم بیشتر نظرشان بر این بوده، متأخرین گفتند نماز در دار غصبی باطل است، مرحوم فضل بن شاذان ظاهرش این است که ادعاء اجماع هم می کند در این مطلب.

ما در معلقات عروه در بحث مکان مصلّی آنجا آورده ایم عبارت فضل بن شاذان را، ظاهرش این است که می خواهد ادعاء اجماع کند که بنابراین نماز در دار غصبی صحیح است، اگر غسل با ارتماس به طوری که در آن مطالب کلّیات اول هم عرض کردم نسبتش عموم و خصوص من وجه است خب ارتماس منهی است، غسل به ماه هو غسل یک چیز دیگری است، عموم و خصوص من وجه است بین این دو مثل غصب و نماز، قاعدتاً نباید غسلش باطل باشد.

بعد می فرمایند اما اگر ناسی باشد، اگر فراموش کرده است ناسی بوده اینجا غسل و روزه هر دو درست است، چرا؟ برای اینکه فراموش کرده بود که روزه است، فراموش کرده بود که ارتماس مبطل است، چیزهایی که کم پیش می آید متوجه نیست، شاید مسأله را بداند اما آن لحظه غافل است، یکی از مبطلات روزه احتقان است، اماله کردن، حالا اگر کسی تطهیر می کند سر شلنگ را در مقعد خودش کرد برای هر جهت پزشکی مثلا، ممکن است مسأله را بداند اما توجه نمی کند که سر شلنگ یک خورده این طرف و آن طرف تر شود موجب بطلان روزه می شود حالا به هرحال اگر فراموش کرد و این کار را انجام داد روزه اش باطل نشده است چون نسیان است، رفع النسیان و غسلش هم صحیح است چون اشکال غسل در جهت ارتماس بود و آن هم دیگر نیست.

عرض کردیم رفع النسیان و رفع الاضطرار و رفع الاکراه تمام این ها دلیل اطلاق دارد ولی از جهت اهمیت دادن به ارتکاز متشرعه و سیره عملی موارد فرق می کند، رُفع مضطروا الیه اما در قتل نفس خیر، در تعرض نوامیس مردم خیر، در دزدیدن مال مرد خیر الّا در موقعی که از گرسنگی موجب مردن می شود.





   دوشنبه 28 فروردین 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما