بسمه تعالی
آخر جلسه قبل عبارت مرحوم سید را می خواستیم
بخوانیم مطلبی هست که دقت کنیم بد نیست، در مسأله 45 صحبت ارتماس در آب غصبی بود،
یک قدری دقت کنیم ببینیم نکته اش چیست، لو ارتمس الصائم فی الماء المغصوب روزه دار
ارتماس کند در آب غصبی حالا این غسل یا غیر غسل اول عبارت ایشان ندارد ولی شاید
منظورش عبارت غسل است به عبارت بعدی اش، می گویند اگر ارتماس کند در آب غصبی فان
کان ناسیاً للصّوم والغصب فراموش کرده است نه روزه یادش است و نه اینکه این آب
غصبی است یادش است در این صورت صحّ صومه و غسله هم روزه اش درست است و هم غسلش
درست است در نسیان و ان کان عالماً بهما اگر عالم به روزه و غصب است هم غسلش باطل
است و هم روزه اش باطل است و همین طور روزه و غسل باطل اگر روزه یادش است و غصب
یادش نیست، این هم هردو باطل است و اگر عالم به غصب است ناسی صوم است صومش درست
است و غسلش باطل است، نکته این فرمایش ایشان چیست؟
اولش این بود که اگر ناسی صوم وغصب است هم صومش
درست است و هم غسلش درست است غسل با آب غصبی، حالا روزه یادش نبوده است روزه اش
صحیح است ولی با آب غصبی استفاده کردن، آب باید مباح باشد، چطور می گویند غسلش
درست است؟
ظاهراً نکته اش این است که وقتی غسل می کند این
دیگر به حکم تالف است آب ها را دیگر نمی شود جمع کرد و به صاحبش داد چون به حکم
تالف است این را اعتبار می کنند که ملک خود این غسل کننده است این مقدار آب آن وقت
به عهده اش غرامت است که قیمت این آب را بدهد وگرنه آن وقت جا دارد بگوییم اگر کسی
مال دیگری را برداشت صدقه داد، فایده دارد؟ کسی مال دیگری را بردارد با علم به غصب
برود صدقه بدهد، همان قضیه ای که زمان امام صادق بود و همان انار دزد، می خواهند
بگویند در آنجا هم اگر چنانچه مالک راضی به صدقه شد فبها اگر راضی نبود به صدقه آنجا
هم یک چنین حالتی دارد که این از طرف این صدقه می شود غرامتش را به مالک می دهد.
پس نکته اینکه اگر فراموش کند غصب را غسلش درست
است این است که در حقیقت این آب تالف است تمام شد بعد از غسل را می گوید قبل از
غسل که معلوم است نباید برود، بعدالغسل این آبی که مصرف شده است دیگر تمام شده است
به حکم تالف است وگرنه روایتی در مسأله ما نداریم و بالاخره مال غیر است با مال
غیر هم که غسل کردن درست نیست ابائه شرطش هست، وضوء هم همین طور است، اگر کسی با
آب غصبی وضوء بگیرد آنجا هم همین است بعدالوضوء به حکم تالف استفاده شده است، قبل
از وضوء نباید ولی بعدالوضوء به حکم تالف است حتی در اثناء وضوء، صورت را شست، دست
راست را شست و یادش افتاد که این آب غصبی است آنجا از این به بعدش را باید رعایت
کند آن قبلی هایش درست است صورت درست است، دست راست هم درست است چون این مقدار آبی
که مصرف شده است به حکم تالف است و باید غرامت این مقدار آب را به صاحب آب بدهد.
مرحوم سید در بحث وضوء در شرط ظاهراً چهارم از
شروط وضوء طهارت آب و این ها یکی هم آب آنجا متعرض بحث غصب آب وضوء می شوند، ایشان
مسأله را عنوان کرده است، ما هم در معلقات داریم که این به اعتبار تالف است همان
طور که در باب صدقه هم این بحث هست اگر انجام شده است و دیگر دسترسی نیست و این ها
و آن فقیر هم پول را گرفت و رفت ولی این صدقه مال مردم بود این صدقه پای این شخص
حساب می شود غرامتش را به صاحبش می دهد اگر صاحبش به صدقه راضی نشد، این راجع به
این است البته اگر عالم به هردو باشد پیداست که باطل است.
به هرحال مسأله آب با مکان خیلی فرق دارد، در
مکان مصلّی اگر عالم به غصب هم باشد می گوییم نمازش درست است اما آب مقوم این غسل
است، در معنای غسل آب خوابیده است به خلاف صلاة در معنی صلاة جا نخوابیده است، جا
به اعتبار جسمیت ما است نه به اعتبار نماز خواندن ما، ما اگر جا می خواهیم برای
اینکه جسم هستیم، مادی هستیم و ماده جا می خواهد نه چون نماز می خوانیم جا می
خواهیم اما در غسل اصلا آب مقوم غسل است، غسل اصلا بدون آب مفهوم و معنا ندارد لذا
خیلی فرق دارد، اصلا می شود گفت که دلیل غسل و وضوء نسبت به غصب یک نحوه بیان
دارد، حکومت دارد که عن علمٍ و عمدٍ نباید کسی استفاده کند وقتی ادله غسل را، ادله
وضوء را و این ها را می بینیم لسان دارد به عبارت دیگر حاکم بر ادله غصب است که اگر
کسی آبی نداشت جز غصب این وضوئش بی خود است و باید تیمم کند.
آقایان هم به اختلاف دارند، بعضی ها دارند که
نسیان غصب مطلقا موجب بطلان وضوء و غسل است از جمله مرحوم آقای خوئی، ظاهر
عبارتشان این است گویا عنایتی به این نکردند که این تالف است الآن و تالف که شد غرامت
باید بدهد نه خود این آب را، بعضی ها به طور کلی می گویند در حال نسیان درست است
وضوء و غسل، از جمله مرحوم امام سیدنا الاستاد ایشان به طور قطع می گوید در نسیان
غصب غسلش درست است، وضوء هم می خواهد بگیرد آن هم درست است، به هرحال ملاکش همین
است که عرض کردم، آب غصبی مبطل وضوء است بحثی در این نیست ولی در آنجایی که نسیان
کرده است و کاری نمی شود کرد و این آب حکم تالف است می گوید غرامت بدهد و دیگر آن
به حکم ملک خودش می شود، حالا این راجع به این مسأله.
مسأله 46: می فرمایند که در اینکه ارتماس موجب
بطلان روزه هست فرق نمی کند عالم باشد به حکم مسأله بداند یا جاهل باشد همین که
ارتماس کرد روزه اش باطل است، چرا؟ برای اینکه ادله ما می گوید ارتماس موجب بطلان
روزه است و هیچ قیدی ندارد، قبلا خواندیم روایت را برایتان روایت 1/1 صحیحه محمد
بن مسلم خواندیم لایضرّ الصائم ضرری به صائم نمی خورد در هر چیزی اذا اجتنب ثلاث
از سه چیز اگر اجتناب کند دیگر ضرری بر او ندارد یکی هم از ارتماس است، باید
ارجتناب کند از ارتماس، ندارد که اذا علم، کلا از ارتماس اجتناب کند، بله اگر
موضوع را نداند آن مسأله دیگری است مثلا یادش نیست که الآن روزه است اما اگر
چنانچه حکم را نمی داند می داند این آب است و این هم ارتماس می شود و این هم درحال
روزه است این را می داند ولی حکم جاهل باشد این بازهم باطل است، به هرحال در اینکه
ارتماس باطل است فرق بین اینکه جهل به حکم باشد یا جاهل به حکم باشد ندارد.
در مفطرات دیگر هم همین طور است، اکل مفطر است،
یک وقت است موضوع یادش نیست یعنی یادش نیست روزه است مشکلی ندارد ولی اگر چنانچه یادش
هست روزه است حکم را نمی داند، نمی داند خوردن یک مقدار نان روزه را باطل می کند
یا کمی آب روزه را باطل می کند این ها را نمی داند جهل به حکم است، این دخالتی
ندارد و اثری ندارد و روزه اش باطل است.
یک روایت هست باب 6 از ابواب ما یمسک روایت اول،
موثقه اسحاق بن عمار قلت لابی عبدالله(ع) رجل صائم ارتمس فی الماء متعمداً یکی
روزه دار بوده عمداً ارتماس کرد آیا علیه قضاء ذلک الیوم باید قضاء کند؟ قال لیس
علیه قضاء نه، و لایعودنّ بعداً
دیگر از این کار ها نکند و الّا روزه اش درست است، این یک روایت را ما داریم که به
دو سند هم نقل شده است ولی هیچ کس عمل نکرده است و اعراض از این حدیث شده است علی
ای حال اگر چنانچه علم به حکم یا جهل به حکم دارد بلا فرقٍ همه مفطرات در موضوع
روایات داریم که غافل بوده مشکلی نیست اما در حکم به اطلاق ادله.
مسأله 47: ارتماس در آب مفطر است اما ارتماس در
چیزهایی که آب صدق نکند مثل گِل، برف مثلا برود در بهمن برف این ها اشکال ندارد
برای اینکه صدق آب نمی کند، حالا ملاکش چیست ما نمی دانیم که چرا در آب مفطر است و
در برف مفطر نیست، نمی دانیم چرا، اسیر عنبی اگر جوش بیاید حرمت می آورد یا بعضی
گفتند نجاست هم می آورد اما کشمش جوش بیاید نه، مگر کشمش همان انگور نیست که الآن
این طور شده است؟ چرا، ولی این حکم را ندارد، ما تابع دستوریم.
یکی از مطهرات آفتاب است فقهاء متعرض شدند آفتاب
در صورتی مطهر است که شیشه حائل نباشد، از شیشه بتابد این فاید ندارد و مطهر نیست،
چه نکته ای دارد با اینکه همان آفتاب است که می تابد و از شیشه هم آفتاب عبور می
کند، حالا اخیراً کشف شده است که بعضی قسمت های کلماتش را هم گفته اند که بعضی
قسمت هایش از شیشه عبور نمی کند ولی فقهاء روی مفاهیم دیگری می گویند کافی نیست و
آن ها هم به مبنای دیگر می گویند کافی نیست.
مسأله 48: اذا شکّ فی تحقّق الارتماس شک کرد که
آیا ارتماس شد یا نشد، رفت در آب اما نمی داند سرش رفت در آب یا نرفت بناء علی
العدم می گوید انشاء الله نرفته است و استصحاب می کند و برائت و استصحاب، سه مسأله
داریم اینجا، راجع به کدامش می گوییم بناء علی العدم، یکی کفاره، یکی بطلان روزه و
یکی صحت غسل، این ها همه در این مترتب است، اگر ارتماس باشد این ها هست چون با
توجه بوده، اگر ارتماس نشده باشد این ها نیست.
از باب کفاره اش که بناء علی العدم، برائت، مشکی
ندارد، از جهت روزه که آیا صحیح است یا صحیح نیست این قبل از ارتماس راجع به نیتش
است، اگر نیت قطع دارد روزه باطل می شود اگر نیت قطع نداشته است بدون نیت بوده این
اشکال ندارد اما از جهت غسلش که آیا درست است یا درست نیست این بحثش این است که در
واجب معیّن امساک لازم است یا لازم نیست، نیت ارتماس نداشته است حالا نمی داند که
ارتماس محقق شد یا اینکه ارتماس محقق نشد، نیت ارتماس هم نداشته است ولی بالاخره
امساک بعد از این لازم است گفتیم در روز ماه رمضان باید امساک کند و لو اینکه باطل
هم باشد باید امساک کند این دیگر مربوط به آن می شود، با نیت اگر نیت قطع کند باطل
شده است روزه این غسل بعد از آن است مربوط به امساک است.
اگر نیت قطع نداشته است که مضر نیست، اگر نیت
قطع داشته است خود نیت قطع مضر است آن وقت بعد از اینکه نیت قطع شده مضر است باز
باید امساک کند تا آخر تأدباً باید امساک کند، اینجا به خاطر همان امساکش اگر
بخواهد برود ارتماس کند، غسل بکند و این ها اشکال پیدا می کند غسلش به خاطر اینکه
خلاف آن امساک عمل کرده است، خلاف آن ادب، تأدب، این در ماه رمضان مسأله اش همین
است اما در واجب معین غیر رمضان قبلاً گفتیم مرحوم سید او را هم مثل رمضان می
داند، گفتیم دلیلی نداریم، در ماه رمضان باید امساک کند تأدباً، در غیر ماه رمضان
دلیلی پیدا نکردیم.
حدیث در تحف العقول است در صفحه 90 از پیغمبر
اکرم(ص) ایّاکم و تخشّع النفاق مراقب باشید بر حذر باشید از خشوع منافقانه و هو
ظاهرش این است که عبارت برای خود پیغمبر است این تفسیر، و هو ان یرالجسد خاشعاً
والقلب لیس به خاشع، بدنش را نگاه می کنیم، قیافه
اش را نگاه می کنید پیداست این مرد خداست، از قیافه سر و صورت و راه رفتن و فلان
می گویید مرد خداست درحالی که دلش خاشع نیست، دلش متوجه به خدا نیست، خیلی باید
پناه برد به خدا از این خشوع منافقانه که در قشر ما شاید بیش از بقیه مردم باشد
شاید، خیلی مراقبت می خواهد. روایت دیگر هم به این مضمون داریم کسی که خشع جسمه و
لم یخشع قلبه، شدیداً مذمّت شده است آن هم همین مفاد است.
اما هشتمین چیزی که از مفطرات است بقاء بر جنابت
عمداً الی الفجر الصادق یک مختصری عبارت سید را برایتان عرض کنیم تا دلیل مسأله را
بگوییم الثامن البقاء علی الجنابة عمداً الی الفجر الصادق فی صوم شهر رمضان أو
قضاء رمضان دون غیرهما من الصیام این فرع اول مسأله این ایشان است، بقاء بر جنابت
عمداً تا فجر صادق در روزه ماه رمضان یا قضاء رمضان نه غیر این دو، در غیر این دو
اشکال ندارد، چه روزه واجب باشد غیر از این دو و چه مستحب باشد و لو احتیاط این
است که آن ها را هم رعایت کند ولی از نظر فتوایی که ایشان عنوان کردند فقط در
رمضان و قضاء رمضان است در موارد دیگر بقاء جنابت عمدی تا فجر اشکار ندارد.
اصل این مسأله مسلّم است، ادعاء اجماع هم شده
است، در باب 16 از ابواب ما یمسک الصائم روایاتش آمده است، بعضی هایش را برایتان
عرض می کنم، روایت 1/16 صحیحه حلبی عن الصادق(ع) فی رجل احتلم اول اللیل، اول شب
محتلم شده است أو اصاب من اهله یا رفته است نزدیکی کرده است با اهلش ثمّ نام
متعمداً فی شهر رمضان عمداً خوابید حتی اصبح که بقاء عمدی، اینجا دارد یتمّ صومه
ذلک روزه اش را باید تمام کند از باب امساک تأدباً ثمّ یقضیه بعدا همین روز را
باید قضاء کند یعنی باطل است، اذا افطر من شهر رمضان یعنی این که گفتیم قضاء کند
برای اینکه افطار ماه رمضان شده است حالا که افطار کرده است ماه رمضان با این کار باید
قضاء کند بعد دارد و یستغفر ربّه هم
گناهش معلوم می شود و هم اینکه بطلان روزه.
روایات دیگری هم در همین باب هست، روایت دوم این
طور است شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید اهوازی عن محمد بن ابی عمیر عن ابراهیم
بن عبدالحمید، ابراهیم بن عبدالحمید ثقه است و از بزرگان هست بعضی نسبت واقفی به
ایشان دادند ولی ثابت نشده است عن ابی بصیر عن الصادق(ع) فی رجل اجنب فی شهر رمضان
بلّیل ثمّ ترک الغسل متعمداً حتی اصبح بقاء بر جنابت شد تا صبح قال یعتق رقبة یک
برده آزاد کند أو یصوم شهرین متتابعین أو یطعم ستّین مسکینا بعد فرمود و قال انّه
حقیقٌ ان لا اراهُ یدرکه ابداً تمام
این کارها را هم کند حضرت می گوید من فکر نمی کنم این به درک روزه ماه رمضان برسد
و لو همین کفّاره ها را بدهد، قضاء کند و کفاره هم بدهد باز هم آن نمی شود، این
مطلب در روایت سوم به صراحت بیشتری آمده است.
در روایت سوم سلیمان بن جعفر یا سلیمان بن حفص
مروزی هست، سلیمان بن حعفر ثقه است از بزرگان است اما سلیمان بن حفص هیچ توثیقی
ندارد، قلیل الروایة هم هست معلوم نیست این کدامشان هست عن الفقیه امام کاظم(ع)
اذا اجنب الرجل فی شهر رمضان بلیل در شب مجنب شود و لایغتسل حتی یصبح تا صبح غسل
نکند فعلیه صوم شهرین متتابعین این کفاره مع صوم ذلک الیوم یعنی قضاء بعد فرمود و
لایدرک فضل یومه و در عین حال به فضیلت روز ماه
رمضان نمی رسد.
در یک روایتی، روایت چهارم آخرش این صریح آمده و
لن یدرکه ابدا هرگز ثواب اصل ماه رمضان را نمی برد بنابراین روایت در این جهت
مسلّم است و بحثی هم نداریم.
یک روایت در این باب آمده است که آقایان در این
مانده اند که این را چکار کنند، می گوید پیغمبر این کار را می کرد که مجنب می شود
و غسل نمی کرد تا صبح، ببینیم این روایت یعنی چه، باسناده شیخ طوسی عن سعد بن
عبدالله اشعری قمی عن محمد بن حسین و محمد بن علی عن محمد بن عیسی عن احمد بن محمد
بن ابی نصر عن حمّاد بن موسی تا اینجا سند مشکلی ندارد عن حبیب الخثعمی، حبیب بن
احول یا حبیب بن معلّل آیا این دو یکی هستند یا دو نفر، این هم محل حرف است و حبیب
بن معلّل ثقه است، حبیب بن احول هم قلیل الروایة هست و هم توثیقی ندارد عن
الصادق(ع) کان رسول الله(ص) یصلی صلاة الیل فی شهر رمضان پیغمبر در ماه رمضان نماز
شب می خواند ثمّ یجنب بعد از نماز شب مجنب می شد یعنی اصابه اهل، اصابه اهله نه
احتلام، طبق بعضی روایات پیغمبر هرگز محتلم نمی شده ثمّ یجنب، اجناب توجه عمدی
یعنی اصابه اهل ثمّ یؤخرالغسل متعمداً بعداً غسل را تأخیر می انداخت حتی یطلع
الفجر تا
موقع طلوع فجر، این روایت را چکار کنیم؟
سند یک قدری مشکل دارد که عرض کردیم، ما در
معلقات عروه داریم که تقیه و کذب از این روایت ظاهر است به خاطر این کان، کان رسول
الله(ص) اصلا عادت پیغمبر بر این بوده، این قضیه خیلی عجیب است، حالا می گوییم یک
شب این طور شده ممکن است کسی بگوید این درست است اما بگوییم عادت پیغمبر بر این
بود که نماز شب می خواند بعد مجنب می شد و بعد عمدا هم صبر می کرد تا صبح شود بعد
برود غسل کند به صورت استمرار، هرگز کسی نمی تواند این را قبول کند، دروغ روایت به
خوبی معلوم است و یا تقیه یعنی عامه چون به این صورت اشکال ندارند تقیه و این ها
هست و به احتمال قوی انکار است، در حقیقت مسخره گرفته حرف آن بعضی از عامه ای که
چنین حرفی زدند.
مرحوم شیخ طوسی می گوید شاید ضرورت باشد، ضرورت
با کان جور نیست یعنی می گوید مدام پیغمبر این کار را داشته است یا اینکه می گوید
شاید پیغمبر آب نداشته است، این هم با کان جور نیست که هیچ وقت آب نداشته است در
خانه تا غسل کنند و آن هم اگر آب نداشته است تیمّم می کرد اینکه غسل وظیفه اش نیست
یا یک توجیه دیگری شده است و آن اینکه دارد متعمداً غسل را تأخیر می انداخت نه
متعمداً غسل را تأخیر می انداخت، متعمداً می خوابید یعنی خوابش برد یعنی عمد الی
النوم و یک احتمال هم بعضی دادند که نسخ شده است، اول این جایز بوده بعد پیغمبر
این حکم را نسخ کرده است.
یک توجیه دیگر گفته اند و آن این است که این از
مختصات پیغمبر، پیغمبر خیلی مختصات دارد می تواند بیش از چهار زن بگیرد اما کس
دیگر حق ندارد، یکی از خصوصیات پیغمبر این هست که لازم نیست که زن ها را ازدواج
باشد حتما بلکه هبه، أو امرأة وهبت نفس حال نبی یک زنی بیاید خودش را ببخشد به
پیامبر بگوید من خودم را به شما بخشیدم و لازم نیست کلمه ازدواج باشد، حدود سی
خصیصه بر پیامبر ذکر شده است که به هرحال این هم یکی است.
این معنا خیلی بعید است، اولا سند هم که مشکل
دارد، شاید حبیب بن احول است که هم قلیل الروایة است و هم توثیق نشده است، به
هرحال با کان هم به هیچ وجه این جور نیست. پس اصل مسأله مسلّم است گفتیم در ماه
رمضان و قضاء ماه رمضان بقیه روزها این طور نیست، به چه دلیل؟ اطلاق همان صحیحه
محمد بن مسلم 1/1 آنجا داشت که اگر از سه پرهیز کند هیچ مشکلی ندارد و تعمّد بقاء
را در آن سه مورد نیاورده، این اطلاق دارد رمضان استثناء با ادله بقیه دیگر اشکالی
ندارد، اجمالا مرحوم آقای شاهرودی و مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آقا سید جمال
گلپایگانی این ها دارند که در واجب معین غیر رمضان و قضاء رمضان هم احتیاط واجب که
بقاء بر جنابت عمدی نشود ولی با روایتی که قبلا خواندیم لا یشبه رمضان شیءٌ این
حکم از چیزهایی است که برای رمضان است و دلیلی بر سرایتش به چیزهای دیگر نداریم.