بسمه تعالی
در این مسأله ای که سید عنوان کرده بودند قسمت
اول مربوط به تعمّد بقاء بر جنابت بود با فروع متعددی که صحبت شد دنبال این راجع
به بقاء بر حیض و نفاس، عمداً اگر پاک شده است باید قبل از روزه قبل از طلوع فجر
غسل کند، در حیض و نفاس هم مثل جنابت تعمّد بر بقاء موجب بطلان روزه هست، تعبیر
ایشان این است می گویند و کذا یبطل بالبقاء علی الحیض والنفاس یعنی عمدا بعد می
فرمایند که ظاهرا این هست که فقط در رمضان است احتیاطاً قضاء رمضان را هم به آن
ملحق می کنیم، ظاهرش این است احتیاط مستحبی، بعد می فرمایند که اگر قبل از طلوع
فجر پاک شد ولی دیگر وقت برای غسل و تیمّم نیست یا زودتر هم پاک شده و این خبر
نداشت حالا که آمد غسل کند دیگر وقت نبود روزه اش درست است، حالا ببینیم که مسأله
اینجا چطور هست.
اولاً در باب 21 روایت اول یک روایت ما یمسک عن
الصائم هم بیش نیست در این مسأله شیخ طوسی باسناده عن علی بن حسن، علی بن حسن یعنی
علی بن حسن بن فضّال که از فطحیه هست سند شیخ به علی بن حسن بن فضّال در فهرست و
در مشیخه ای که ایشان ذکر کرده است ضعیف است در این سند محمد بن علی بن زبیر قرشی
ایشان است که هیچ توثیقی ندارد، در بحث نواقض وضوء در تهذیب ایشان سندی را ذکر
کرده است به علی بن حسن بن فضال که آن سند مورد وثوق است، درست است و در آن محمد
بن علی بن زبیر قرشی نیست، حالا این روایت اینجا با کدام سند است نمی دانیم، ظاهر
هم این هست که از کتاب علی بن حسن فضّال نقل می کند آیا این کتاب با سند قطعی به
شیخ طوسی رسیده بوده نمی دانیم، به هرحال یک قدری مشکل است الّا اینکه شهرت دنبال
این هست.
ابن فضّال نقل می کند عن علی بن اسباط ثقه است
عن اَمّه یعقوب بن سالم احمر این هم ثقه است فقط مشکل همان است که سند شیخ به کتاب
علی بن حسن بن فضال معلوم نیست که آیا این روایت طبق آن هست که در نواقض وضوء دارد
یا طبق آن است که در مشیخه و فهرست دارد که در آن محمد بن علی بن زبیر قرشی است که
توثیقی ندارد، به هرحال عن ابی بصیر عن ابی عبدالله(ع) قال ان طهرت زن بلیلٍ من
حیضتها اگر شب پاک شد ثمّ توانت ان تغتسل سستی کرد که غسل کند عمدی می شود فی
رمضان حتی اصبحت علیها سستی کرد تا صبح شد علیها قضاء ذلک الیوم یعنی
روزه باطل است حالا امساک کند یا خیر آن بحث دیگری است ولی قضاء داریم پس روزه اش
باطل است پس مثل تعمّد بقاء بر جنابت تعمّد بقاء بر حیض و نفاس را هم حالا عرض می کنیم.
چند موضوع اینجا مورد توجه قرار می گیرد، اول
اینکه به تصریح روایت ثمّ توانت سستی کرده پس عمد است پس بقاء بر حدث حیض به غیر
عمد اشکال ندارد، عمدش اشکال دارد به خاطر توانت که در حدیث است.
نکته دوم اینکه این برای ماه رمضان است غیر ماه
رمضان را ندارد، آیا قضاء رمضان را هم مثل ماه رمضان بدانیم یا خیر، در این باره
یک بحثی است در اینکه قضاء و اداء از یک حقیقت هستند یا دو حقیقت؟ اگر دو حقیقت
باشند این خود رمضان را گفته است قضائش را که نگفته است پس بقاء بر حدث حیض عمداً
در قضاء رمضان موجب بطلان نباید باشد چون اینجا فقط رمضان را دارد اما اگر گفتیم قضاء
و اداء یک حقیقت هستند، همان حقیقتی است که حالا وقتش دیر شده است اگر این را
گفتیم یکی است از باب اتحاد حقیقت قضاء و اصل روزه ماه رمضان.
صاحب قضاء در بحث نماز عرض کردیم که ظاهر ادله
این است که قضاء با اداء دو حقیقت هستند چون تعبیر روایات این است که فوت، می گوید
اقض ما فات کما فات حالا آن قاعده مستاده است عین تعبیر روایت نیست ولی مفاد روایت
است، تعبیر فوت درباره اعمال قضائی است، فوت معنایش این است که آن رفت، مرد و تمام
شد منتهی می شود گفت بالاخره قضاء همان هست یعنی درست است که فوت به آن گفته شده
است فوت به خاطر اهمیت شرط وقت است.
یک معنا این است که این ها دو موضوع و دو حقیقت
هستند مثل نماز و روزه، این که نیست، نماز و روزه نیست هردو روزه اند قضاء، اداء،
یک مطلب این است که شرطیت وقت آنقدر مهم است که تعبیر می شود فوت این اهمیت شرطیت
وقت است نه اینکه اصلا دو حقیقت هستند پس این طور بگوییم قضاء و اداء یک حقیقت
هستند منتهی از میان همه شرایط شرط وقت از همه مهم تر است، این بعید نیست مثلا اگر
کسی لباس ندارد، عریان است حالا وقت دیر می شود، می توانیم بگوییم نماز نخواند
برود لباس تهیه کند؟ وقت می گذرد می گویند نه، اهمیت وقت مقدم است و لو شده
عریاناً نمازش را بخواند یا اینکه یک لباس دارد فقط لباس نجس که تخییر است خیلی ها
گفته است مخیّر است بین عریاناً یا با لباس نجس یا اینکه بگوییم که لباس نجس مقدم
است، علی ای حال وقت آنقدر مهم است که شرایط دیگر مقابل وقت شکسته می شوند وقت اهم
است.
بنابراین پس اداء و قضاء یک حقیقت هستند، اینکه
تعبیر فوت آن جا شده است به خاطر اهمیت شرط وقت است که از همه شرایط دیگر اهم است
اگر این طور بگوییم پس در اینجا که عمداً غسل نکرد تا فجر صادق طلوع کرد هم در خود
رمضان و هم در قضاء رمضان باطل است به خاطر این توانی و سستی و تعمّدی که در این
جهت داشته است.
یک مطلب دیگر هم همین جا عرض کنیم و آن اینکه آن
راجع به حیض بود، نفاس چه؟ اگر بچه ای آورده است و حالا چند روزی هم در ایّام نفاس
بوده بعد پاک شده سستی کرد و غسل نکرد روزه اش باطل است تعمّد بقاء در نفاس هم مثل
تعمّد بقاء در جنابت و تعمّد بقاء در حیض است.
اساساً نفاس طبق روایات ما همان حیض است، هو
حیضٌ محتبس همان خون حیض است که ذخیره شده و حالا می آید، بچه از آن استفاده می
کرده برای تکوّنش در رحم مادر حالا همان خون بیرون می آید دیگر بچه از آن استفاده
نمی کند و خروجی پیدا کرده است پس در واقع حقیقت نفاس همان حیض است پس احکام او را
در آن دارد خلاصه چه حیض و چه نفاس اگر سستی کند و عمداً غسل نکند روزه اش اشکال
دارد، دلیل در مورد عمد است مثل جنابت، همه اش در مورد عمد است.
دو روایت است ملاحظه کنید که چطور است، در باب
14 به خوبی نشان می دهد که در جنابت که آن وقت حیض و نفاس هم مثل همان است تصریح
دارد به اینکه در عذرش اشکال ندارد، در عمدش هست که اشکال دارد، روایت اول و دوم
از باب چهاردهم، روایت اول صحیحه محمد بن مسلم 1/14 ما یمسک عنه الصائم شیخ طوسی
باسناده عن حسین بن سعید اهوازی عن فضاله اعلی محمد بن مسلم عن احدهما سأل عن
الرجل تصیبه الجنابة فی رمضان جنب شده است در ماه رمضان ثمّ ینام می خوابد قال ان
استیقض قبل عن یطلع الفجر اگر بیدار شد و هنوز صبح نشده است فان انتظر ماءً یسخّن
أو یستقا فطلع الفجر فلا یقضی صومه اگر
معطل است که آب داغ شود یا آب بیاورند یک دفعه صبح شد اینجا روزه اش اشکال ندارد و
قضاء نمی کند برای اینکه معذور بوده، عمد نبوده.
روایت دوم، باسناده شیخ عن محمد بن احمد بن عیسی
عن سعد بن اسماعیل عن ابیه اسماعیل بن عیسی به نظرم این توثیق ندارد حالا به هرحال
این هم همان است روایت اولی سندش خیلی خوب سأل الرضا عن رجل اصابته جنابةٌ فی شهر
رمضان تا می رسد به اینجا قلت رجلٌ اصابته جنابة فی آخراللیل آخرای شب جنب شد فقام
لیغتسل بلند شد غسل کند و لم یصب مائاً آب نبود فذهب یطلب رفت دنبال آب أو بعث من
یأتیه بالماء کسی را فرستاد که آب بیاورد عسر علیه سخت شد کار حتی اصبح یک دفعه
صبح شد کیف یصنع این پیداست که عذر است آب نبود دنبالش دوید پیدا نکرد قال یغتسل
اذا جاء ثمّ یصلّی هر موقع آب آمد همان موقع غسل
کند و نمازش را هم بخواند این روزه مشکلی ندارد.
بنابراین در جنابت است این دو رویات ولی از حیض
و نفاس هم که همان حیض است استفاده کردیم که همان حکم جنابت را دارد.
در کتب اولیه فقهی مثل جوامع الفقهیه حکم حیض و
نفاس را نوعا متعرض نشدند، در این تعمّد بقاء فقط جنابت آوردند این های دیگر را
اصلا متعرض نشدند، آیا می توانیم بگوییم صرف اینکه این ها متعرض نشدند پس اعراض
کردند از روایت؟ روایت که خواندیم 1/21 که می گفت این هم مثل جنابت است، صرف عدم
تعرض نمی شود گفت اعراض و به هرحال روایت درست است که یک اشکال سندی دارد از شیخ
به کتاب ابن فضّال ولی میزان وثوق است گاهی ممکن است سند معتبر هم هست ولی ما
اعتماد نداریم به روایت چقدر روایت معتبر داریم که قرآن تحریف شده است، در بحار هم
آورده است روایات را، ما که قبول نمی کنیم برعکس روایت ممکن است ضعیف است و ضعف
سندی دارد ولی قرائن روی دقت در متن روایات و روی قواعد کلیه می بینیم درست است،
زیارت جامعه کبیره سندش اشکال دارد ولی همه ما مطمئنیم به متنش، زیارت عاشورا بعضی
طریق هایش سند روشنی ندارد سند دارد اعتبار قدرت سندی ندارد ولی در عین طبق قواعد
کلیه است و از همین قبیل چیزهای دیگر از جمله عرض کردم آن روایت معروفی که خیلی ها
رد می کنند لو لا فاطمة لما خلقتکما طبق قواعد است حالا و لو اینکه سند ندارد، ما
میزان وثوق است آن هم وثوق نوعی نه شخصی، نوع عقلاء عالم اگر این روایت 1/21 را
ابن فضّال را ببینند و بعد ببینند طبق قواعد جور است حیض هم یک حدثی است مثل جنابت
مطمئن می شوند که همین است و کسی هم رد نکرده است حالا متعرض نشدن غیر رد کردن است
این را قبول می کنند، اگر وثوق بر خلاف باشد قبول نیست و الّا قبول است میزان هم وثوق
نوعی است نه وثوق شخصی، من ممکن است وثوق پیدا نکنم ولی نوع عقلاء وثوق پیدا می
کنند، این کافی است.
این را هم گفتیم که اگر شب پاک شده بوده و خودش
خبر نداشت تا نزدیک طلوع فجر متوجه شد که پاک است دیگر هیچ وقتی نبود نه برای غسل
و نه برای تیمّم، اینجا روزه اش صحیح است و اشکالی ندارد برای اینکه باز عمدی
نبوده، دلیلش هم همان روایت 1/21 برای ابن فضّال است.
این هایی که خواندیم تعمّد بقاء بر جنابت، بر
حیض، بر نفاس، حالا اگر غیر این ها حدث استحاضه بود او چطور است، استحاضه در فقه
می دانید احکامش مثل احکام طاهر است خودش را تمیز می کند غسل دارد، وضوء دارد به
حکم طاهر است اعمالش را انجام می دهد منتهی تفصیلی دارد، قلیله، متوسطه، کثیره که
همه می دانیم، در قلیله اش برای هر نماز وضوء دارد، در متوسطه یک غسل برای فجر
دارد، در کثیره برای ظهرین و عشائین هم غسل دارد، غیر از اعمال غسل و وضوء اعمال
استسفار یعنی تعویض خرقه و دستمال و محکم کردن محل و این ها است، اگر این اعمال را
انجام دهد روزه اش هم درست است، ما اول متن مرحوم سید را بخوانیم.
متن را که می خوانم جهاتی را مد نظر داریم اول
اینکه اعمال استحاضه را اگر انجام داد روزه اش درست است، دوم اینکه اعمال استحاضه
مثلا در کثیره عشائین غسل دارد، طلوع فجر هم غسل دارد، ظهرین هم غسل دارد حالا
امروز می خواهد روزه بگیرد غسل های دیشبی به امروز دخالت دارد یا غسل های امشبی که
می آید یا هردو یا فقط غسل طلوع فجر یا غسل آینده؟ باید ببینیم که این ها چطور
است، یک روایت هم بیشتر نداریم در این جهت ببینیم چه چیزی از آن استفاده می کنیم
اول عبارت مرحوم سید را ببینیم، مسأله 49 یشترط فی صحت صوم المستحاضه در صحت روزه
زن مستحاضه شرط است، چه چیزی شرط است؟ علی الاحوط الاغسال النهاریّه غسل های روز،
الّتی لصّلاة غسل صلاة دون ما لا یکون لها اما این غسل برای صلاة نباشد نه، مثل
اینکه نمازش را قبلاً خوانده است، ظهر و عصر را خوانده است بعد مستحاضه شده است،
این ظهر و عصر را خوانده بود این غسل دیگر دخالتی برای نماز ندارد، این نماز را
خوانده است، فلو استحاضت قبل اتیان صلاة الصبح اگر مستحاضه شد قبل از طلوع فجر،
قبل از صلاة صبح که نماز صبح را نخوانده است یا قبل از ظهرین استحاضه اش هم موجب
غسل بود یعنی قلیله نبود یا متوسطه بود یا کثیره، زن ها خودشان بهتر از مردها وارد
هستند که چطور است ولی اصل کلی قضیه را در همین رساله ها هست که می دانید، قلیله
فقط قسمت داخلی قتن و پنبه ای که می گذارند آلوده شده است، متوسطه خون نفوذ کرده
است به وسط پنبه رسیده است، کثیره کل پنبه را گرفته و به خرقه ای که روی پنبه می
گذارند به آن هم رسیده است کثیره می شود.
پس اگر قبل از نماز صبح مستحاضه شد یا قبل از
ظهر و عصر مستحاضه شد که نمازها را نخوانده است باید غسل کند برای نمازهایش حالا
فترکت الغسل غسل نکرد ضمن اینکه نمازش خراب می شود و غسل می خواهد روزه اش هم باطل
است برای اینکه غسل نکرده است، اغسال نهاری دخالت دارد و اما لو استحاضة بعد اتیان
صلاة الفجر ولی اگر نماز صبح را خوانده است بعد مستحاضه شده است أو بعد اتیان
ظهرین نماز ظهر و عصر را خوانده است بعد مستحاضه شده است فترکت الغسل آن وقت
نمازهایش را که خوانده است دیگر غسل هم نکرد تا غروب این لم یبطل صومها روزه اش
باطل نیست، چرا؟ برای اینکه غسلی که انجام نداده است برای نماز نبوده نماز را قبلا
خوانده بوده پس این غسل نکرد این مضر نیست، این یک مطلب که اغسال نهاریه برای
نماز، اگر نماز را خواند این اشکال ندارد، نماز را خواند بعد مستحاضه شد و لو
مستحاضه غسل دارد ولی برای نماز و این نماز را خوانده است بنابراین این دخالت
ندارد.
مطلب دوم اینکه و لایشترط فیها اتیان اغسال
اللیلة المستقبلة و ان کان احوط انجام غسل شب آینده دخالتی در روزه امروز ندارد و
لو احتیاط مستحبی است.
مطلب سوم لا یعتبر غسل اللیلة الماضیة غسل شب
قبل هم دخالت ندارد عقیده ایشان است، فلو ترکت غسل العشائین اگر غسل نماز معرب و
عشاء دیشب را ترک کرد، نماز نخواند و غسل هم نکرد لم یبطل صومها لذلک روزه ای که
فردا می خواهد بگیرد به خاطر این باطل نیست برای اینکه آن غسل شب گذشته به عقیده
ایشان دخالتی ندارد، نعم یجب لصلاة الفجر برای نماز صبحش غسل کند، عشائین را انجام
نداد آن شب گذشت حالا صبح می شود برای نماز صبحش غسل کند اگر این هم انجام نداد آن
وقت روزه اش باطل است برای اینکه غسل نهایی این که راجع به صلاة صبح بوده ترک شده
است و کذا لایعتبر سائرالاعمال بقیه اعمالش هم دخالت ندارد، نه لیله مستقبله، نه
لیله ماضیه بلکه غسل نهاری آن هم برای نماز و همین طور اعمالش، اعمال یعنی تبدیل
خرقه و تبدیل پنبه و استسفار و محکم کردن، این ها هم دخالت ندارد در صحت روزه و
کذا لایعتبر سائر الاعمال و ان کان احوط اعتبار جمیع الاعمال، جمیع اعمال یعنی
علاوه بر غسل خرقه و تبدیل پنبه و این ها و لا یجب تقدیم غسل المتوسطة و الکثیرة
علی الفجر اما غسل متوسطه و کثیره ای که می خواهد انجام دهد لازم نیست که قبل از
فجر باشد، قبل از نماز باشد.
چند مسأله هست، اول اینکه ایشان فرمودند علی
الاحوط اغسال نهاری دخالت دارد در صحت روزه مستحاضه، نگفتند علی الاقوا، ما در
معلقات عروه داریم که بل لایخلوا من قوّة چرا؟ به خاطر روایت، باب هجدهم روایت اول
صدوق باسناده عن علی بن مهزیار سند صدوق به علی بن مهزیار خوب است مشکلی ندارد، در
آخر جامع الرواة جلد دوم می توانید آن جا ملاحظه کنید فی بیان طُرق کتاب فقیه، من
لایحضر فقیه منتهی روایت مضمره است، علی بن مهزیار می گوید کتبت الیه، الیه چه کسی
است؟ نگفته است، البته شأنیت علی بن مهزیار پیداست که از امام نقل می کند ولی در
اصحاب کسانی بودند که فتوای خودشان را می گفتند، روایتی داریم در بعضی مسائل مثلا
عبدالله بکیر مطلبی را گفت نظر خودش را گفت اشتباهی و از این قبیل بوده ولی شأنیت
علی بن مهزیار بیش از این حرف ها هست قال کتبت الیه حالا هرکسی، امام، امرأة طهرت
من حیضها أو دم نفاسها فی اول یومٍ من شهر رمضان، یک زنی پاک شد از حیض یا خون نفاس،
در روز اول ماه رمضان، یعنی حیض دیگر ندارد یا خون نفاس دیگر ندارد اما ثمّ
استحاضت بعد مستحاضه شد، می دانید خون حیض با استحاضه خیلی فرق دارد، خون حیض سرخ،
تند و گاهی سیاه و با سوزش و با گزش بیرون می آید اما استحاضه سرد و کم رنگ و این
ها هست پس ثم استحاضة بعد مستحاضه شد، واقعا خدا را شکر کنید که زن نشدید چه مصبیت
هایی این زن ها باید بکشند آخر هم معلوم نیست درست عمل کرده است یا خیر، یک روایت
عرض کردم که ظاهرا دارد که بیشتر بهشتی ها زن ها هستند برای اینکه جهاد در راه خدا
می کنند اگر حسن تبعل انجام دهند و از این مهم تر بچه آوردن که اساس بقاء جامعه بر
تولید است این ها زحمتش را می کشند، مرد که کاری نمی کند به هرحال این است که این
مسأله مهمی است، ثمّ استحاضت فصلّت بعد این زن نماز خواند و صامة همه ماه رمضان را
کلا روزه گرفت من غیر ان تعمل ما تعمل المستحاضه، اعمال مستحاضه را انجام نداد فکر
کرد که از حیض که پاک شد دیگر تمام است من الغسل لکل صلاتین باید برای هر دو نمازی
باید یک غسل کند معلوم می شود که کثیره استف کثیره بوده که هر دو نماز یک غسل
دارد، در رساله داریم که اگر سختش هست تیمّم کند، هل یجوز صومها و صلاتها از امام
پرسید که آیا نماز و روزه اش درست است فکتب حضرت فرمود تقضی صومها و لاتقضی صلاتها
روزه اش را باید قضاء کند یعنی باطل بوده اما نمازش را قضاء نکند، چرا؟ لانّ رسول
الله(ص) کان یأمر فاطمة والمؤمنات من نسائه بذلک به فاطمه
و زن های مؤمنه این دستور را داده است که نمازش را قضاء نکند اما روزه اش را قضاء
کند. چندین اشکال در این روایت هست که جلسه آینده عرض می کنیم.