بسمه تعالی
بد نیست به تناسب امروز دو جمله عرض کنم، ما
اساتید متعددی داشتیم که معمولا برای اداء حق آن ها همه روزه تقریباً چیزهایی
خوانده می شود و هدیه می کنیم به آن ها، به همه معلم ها و اساتیدمان حتی مدارس
ابتدایی و مانند این ها، این ها همه حق به گردن ما دارند، در میان اساتید درس خارج
بعضی هایشان یک حق خاصی بر ما دارند شاید اهمشان مرحوم استاد امام(ره)، نامه هایی
که ایشان به من نوشتند انصافاً دیدنی و خواندنی است که این نامه ها محفوظ و مضبوط
است، دو خاصیت عمده در ایشان جلب نظر می کرد، یکی قاطعیت و دوم تواضع، قاطعیت
ایشان را همه می دانند مهمش در آن روزی که اعلام حکومت نظامی شد ایشان به طور قطع
دستور دادند که مردم در خیابان ها بریزند حتی تهران بعضی پیرزن هایی که مقلّد
ایشان هم نبودند ولی از خانه آمدند در کوچه نشتند که اطاعت کرده باشند دستور
ایشان، قاطعیت ایشان را همه می دانند، موارد مکرری من بودم ملاقات ایشان با مقامات
حکومتی آن زمان که قاطعیت ایشان به خوبی مشهود بود اما تواضع ایشان، هیچ گاه در
طول این مدت یک بار هم نشد ایشان بگوید من کردم، این خیلی مهم است چون طبع بشر این
است یک کار خودش در نظر خودش جلوه کند بالاخره تعریف می کند، من نوشتم، من گفتم،
این طبیعی است در بشر، نمی خواهم بگویم عیب است ولی همه دارند، طبیعی است، ایشان
حتی من یک بار از ایشان نشنیدم نه در محافل خصوصی و نه در سخنرانی های عمومی که
ایشان بگوید من کردم، همیشه صحبت بود که ملت، مردم و این دستورالعمل خوبی است برای
مراعات جنبه های اخلاقی خودمان.
نسبت به اساتیدشان هم خیلی تواضع داشتند، مفصّل
است شرح حال ارتباط ایشان با مرحوم آقای بروجردی هم در دوره ای که کاملا در خدمت
ایشان بوده و هم در دوره جدایی، کلا تاریخ این ها جالب است، خداوند به همه ما
توفیق دهد پله های نردبان ترقی را و درس بیاموزیم از اساتیدمان.
مسأله 50 که سید عنوان کرده است این است که اگر
کسی غسل جنابت را فراموش کند، می داند جنب شده است ولی فراموش کرد غسل انجام دهد
قبل از فجر، یک روز گذشت یا بیش از یک روز، روزها گذشت، هفته ها گذشت بعد یادش آمد
که غسل نکرده است گفته اند که روزه اش باطل است، اگر در تمام ماه رمضان هم این طور
شده است کل ماه رمضان را باید قضاء کند.
عبارت مرحوم سید این است الاقوا بطلان صوم شهر
رمضان به نسیان غسل الجنابة لیلاً قبل الفجر، علی الاقوا روزه ماه رمضان اگر
فراموش کرد غسل جنابت را روزه اش باطل است والاحوط الحاق غیر رمضان من النذر
المعین، احتیاط مستحبی ظاهراً این است که غیر رمضان هم روزهایی که مثل رمضان معین
است مثل نذر معین این را هم ملحق کنیم به رمضان منتهی می گویند والاقوا عدمه
احتیاط مستحبی بود این و همین طور می گویند علی الاقوا غسل حیض و نفاس این گونه
نیست، جنابت اگر فراموش شد قضاء دارد، غسل حیض و نفاس اگر فراموش شد قضاء ندارد
گرچه آن هم احتیاط مستحبی است، حالا ببینیم روایات اینجا چیست و چه چیزی می توانیم
استفاده کنیم.
در باب 30 از ابواب من یصحّ منه الصوم روایاتی
که چند روزه می خواندیم از ابواب ما یمسک بود این از ابواب من یصحّ صوم باب 30 که
آخرین باب این ابواب است، روایت اول صدوق باسناده عن علی بن رئاب، سند صدوق به علی
بن رئاب سند خوبی است و معتبر است، به آخر جلد دوم جامع الراواة آسان ترین چیزی که
در دسترس هست می توانید مراجعه کنید تصریح شده است که سند صدوق به علی بن رئاب سند
درستی است، عن علی بن الرئاب که خودش از اصحاب است و مورد توجه است و ثقه است عن
ابراهیم بن میمون، ابراهیم بن میمون توثیق ندارد ولی کثیرالروایة است تضعیفی هم
ندارد، در یک چنین مواردی که روایاتش معمول به اصحاب است، چیزی خلاف مشهور در آن
نیست و تضعیفی هم ندارد به نظر ما وثوق است ولی به هرحال توثیق خاصی ندارد قال
سألت اباعبدالله(ع) عن الرجل یجنب باللیل فی شهر رمضان یک کسی شب ماه رمضان جنب می
شود ثمّ ینسی ان یغتسل فراموش می کند که غسل کند حتی یمضیه لذلک جمعة أو یخرج شهر
رمضان یک جمعه می گذرد یا اصلا از ماه رمضان می گذرد قال علیه قضاء الصلاة والصوم کل
روزه ها و نماز را باید قضاء کند.
مرحوم صدوق می گوید و رُوی فی خبرٍ آخر انّ من
جامع فی اول شهر رمضان ثمّ نسی الغسل حتی خرج شهر رمضان انّ علیه ان یغتسل و یقضی
صلاته و صومه می گوید در روایت دیگری که این مرسل است می گوید کسی در اول ماه
رمضان اگر جماع کرد غسل فراموش کرد تا بعد از ماه، بعد از ماه یادش افتاد باید غسل
کند و تمام نماز و روزه ها را قضاء کند بعد یک چیزی دنبال این نقل صدوق دارد الّا
ان یکون قد اغتسل للجمعة مگر اینکه غسل جمعه کرده باشد، اگر غسل جمعه کرده باشد چه
چیزی است؟ این غسل جمعه پای جنابت حساب می شود فانّه یقضی صلاته و صیامه الی ذلک
الیوم و لا یقضی ما بعد ذلک چیزهایی که قبل از این غسل جمعه است قضاء دارد و غسل
نکرده است از روز جمعه که این غسل جمعه را کرده است به جای جنابت حساب می شود و
دیگر روزهای بعد از غسل جمعه مشکل ندارد.
ذیل حدیث بحثش در محل خودش که آیا اگر غسلی را
ما نیت نکردیم غسل دیگری که انجام شده است به جای این غسل غیر منوی اثر دارد؟
درباره غسل های دیگر قبول کردند می گویند اگر جنابت را نیت کرد چیزهای دیگر را نیت
نکرد این قبول است روایت هم داریم ولی اگر جنابت را نیت نکرد و چیزهای دیگر را نیت
کرد مثلاً غسل جمعه را نیت کرده است و غسل جنابت را نیت نکرده است این جای او حساب
شود محل اشکال است، این روایت هم سند ندارد، اگر نیت این طور کرده باشد جمعه غسل
کرد ولی برای هر آنچه که به ذمّه اش هست علی الاجمال نیت جنابت هم شده است در
حقیقت، این را اشکال نمی کنیم حالا مهم این است که این سندی نداشت، روایت اول هم
که اشکال سندی از جهت ابراهیم بن میمون بود پس مهم روایت سوم این باب است.
روایت سوم از باب 30 ابواب من یصح منه الصوم شیخ
طوسی باسناده عن محمد بن حسن بن ولید این سند معتبر عن محمد بن حسن بن صفّار عن
احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن ابن ابی عمیر عن حمّاد عن الحلبی روایت کاملا معتبر
سئل ابوعبدالله(ع) عن رجل أجنب فی شهر رمضان جنب شد فنسی ان یغتسل یادش رفت غسل
کند حتی خرج شهر رمضان ماه رمضان گذشت قال علیه ان یقضی الصلاة والصیّام این
روایت کاملا معتبر نه اشکال دلالی دارد و نه اشکال سندی، یک مطلبی هست و آن اینکه
پس ما حدیث رفع را چکار کنیم، حدیث رفع حدیث معتبری است، رُفع النسیان، بعضی ها
درباره غسل کلا همین نظر را دادند، کسی یادش رفت و نسیان کرد خواستند بگویند حالا
که غسل می کند گذشته ها درست، با وجود این روایت معتبر و فتوای مشهور هم طبق این
هست ما نمی توانیم اعتناء کنیم به آن جمله حدیث رُفع النسیان و به هرحال رُفع
النسیان مطلق است این مقیّد است، این مقدم است، می توانید بگویید عام و خاص است،
می توانید بگویید مطلق و مقیّد است و این روایت خاص مقدم است یعنی نسیان همه جا
مرفوع است الّا در باب غسل جنابت و الّا در باب وضوء آن هم همین طور است، دلیل
رُفع النسیان به طور عام است و معتبر هم است حدیث قبول است اما این خاص است، این
مقدم است.
ممکن است بگویید که حدیث رفع حاکم است برای
اینکه حدیث رفع ناظر به احکام اولیه است، ادله اولیه گفته است غسل می خواهد، روزه
می خواهد، وضوء می خواهد و مانند این ها، این ها ادله اولیه است، این می گوید اگر
آن احکام و آن موضوعات را فراموش کردید رُفع، این طور است، رُفع النسیان یعنی یا
نسیان حکم یا موضوع حکم، نسیان دیگری که مثلا شب آب گوشت دارند یا پلو را که نمی
خواهد بگوید پس رفع النسیان نسیان حکم یا نسیان موضوع، می شود این ناظر به احکام و
حاکم می شود نظیر اینکه می گوید حکم العلماء بعد می گوید ابنی عالمٌ یا ابنی لیس
به عالم و مانند این ها، چطور در آنجا می گویید که دلیل حاکم مقدم است، اینجا هم
رُفع النسیان حاکم است پس این باید مقدم باشد، این دلیل دلیل اولی این روایات،
حدیث رفع دلیل ثانوی است و حاکم ولی این درست نیست.
اولا این هم نظر دارد به احکام اولیه، احکام
اولیه این بود که وضوء لازم است، غسل لازم است، این ها احکام اولیه است، هم حدیث
رفع نظر دارد به احکام اولیه هم این دو سه روایت نظر دارند به احکام اولیه، حدیث
رفع می گوید اگر احکام اولیه را فراموش
کردید اشکال ندارد، این هم می گوید اگر فراموش کردید غسل را که حکم اولیه است
اشکال دارد پس هردو ناظر هستند به احکام اولیه، آن وقت حدیث رفع مطلق است و این
مقیّد و مقیّد مقدم است.
بنابراین طبق این روایت نمی توانیم آن حرف را
قبول کنیم، منتهی یک حرف های دیگری اینجا هست، یک مطلب این است که این دو سه روایت
راجع ماه رمضان است، آیا غیر ماه رمضان روزهای دیگر را هم می توانیم بگوییم،
چیزهایی که شبیه ماه رمضان است مثلا نذر، منتهی نذر معیّن، نذر کرده است امروز را
روزه بگیرد، فراموش کرد غسل کند، نذر غیر معین به ماه رمضان شبیه نیست چون ماه
رمضان معیّن است اما نذر معیّن شبیه ماه رمضان است بگوییم همین طور که اگر در ماه
رمضان فراموش کرد روزه اش باطل است در نذر معیّن هم اگر فراموش کرد روزه اش باطل
است، اما به چه دلیل؟ با آن روایتی که خواندیم برایتان لا یشبه رمضان شیءٌ من
الشهور، هیچ چیزی مانند ماه رمضان نیست، صریح روایت را خواندیم جلسه قبل بنابراین
اگر در ماه رمضان گفتند باطل است دلیل نیست که نذر معیّن غیر ماه رمضان را هم
بگوییم باطل است.
مطلب دیگر آیا می توانیم بگوییم همان طور که در
ماه رمضان باطل است به خاطر غسل جنابت، بگوییم غیر جنابت آن هم مثل جنابت، احداث
دیگر مثل حیض، نفاس و مانند این ها بگوییم آن هم اگر فراموش کرد باطل است، استحاضه
را هم اگر کسی بگوید که مثلا آن هم بالاخره از احداث است بگوییم که آن هم مثل
جنابت است، این را نمی توانیم قبول کنیم به خاطر اینکه این روایت فقط راجع به
جنابت است ما دلیل دیگری هم که در این جهت نداریم.
از مرحوم ابن ادریس نقل است که گفتند اگر فراموش
کرد غسل جنابت را اصلا که روایت می گوید باطل اعمال است، می گوید نه روزه درست
است، ظاهراً به خاطر همین قضیه حدیث رفع است اما عرض کردم حدیث رفع ناظر به احکام
اولیه است این هم ناظر به احکام اولیه است منتهی این روایت موافق با احکام اولیه
است او مخالف احکام اولیه ولی هر دو ناظر هستند وقتی هر دو ناظر هستند هر دو حاکم
هستند بر احکام اولیه آن وقت این مقیّد است و آن مطلق است و مقیّد مقدم است و مهم
هم همین روایت صحیحه حلبی بود که خواندیم.
حالا می شود گفت که میزان حدث است نه میزان حتما
جنابت باشد میزان حدث است، از کجا بگوییم میزان حدث است، این حدث جنابت را گفته
است نگفت مطلق الحدث، می توانیم بگوییم که حالا یک چیزی می گوییم که عین رمضان
باشد یعنی قضاء رمضان، دلیل در رمضان است لذا می گوییم نذر معین این حکم را ندارد
و در جنابت حیض و نفاس و استحاضه این حکم را ندارد اما بگوییم که غیر رمضان اما
قضاء رمضان این حکم را دارد برای اینکه قضاء و اداء یک حقیقت هستند، عرض کردیم
قضاء همان است منتهی خارج از وقت، بگوییم که این همان حقیقت است اما این را هم نمی
شود اثبات کرد اگر چنانچه آن حقیقت کلیّه را در روایت گفته بود آن میزان است اما
حقیقت کلیّه را که نگفته است اداء را گفته است یعنی مرتبه ای از حقیقت نه اصل
حقیقت عام که شامل قضاء هم شود، مرتبه ای از این حقیقت که آن عبارت هم اداء را
گفته است قضاء را نگفته است، بالاخره ما می خواهیم عمل یک نفر را ابطال کنیم حالا
اگر چنانچه چند سال غسل نکرده بود، بعضی روستاها که قدیم ها این طور بوده حالا
شاید خیلی کم باشد که حمام اصلا نداشتند بعد چوب خط می زدند و آخر سال می رفتند یک
جایی غسل می کردند، این طور بوده در بعضی روستاها سابقا، حالا می توانیم بگوییم کل
سال این برباد، به این آسانی ها که نیست، علی ای حال نگفته است که آن حقیقت عام
بلکه خصوص اداء، به فرض که اداء و قضاء یک حقیقت باشند اما این خصوص حقیقت ادائی
را گفته است و راجع به قضائی صحبت نشده است بنابراین اگر در قضاء فراموش کرد روزه
اش صحیح است اما در اداء ماه رمضان اگر فراموش کرد روزه اش باطل است، دلیل این
روایت است و لایشبه رمضان شیءٌ من الشهور، درست است که آن قضاء رمضان است ولی خود
رمضان که نیست و لایشبه رمضان شیءٌ من الشهور.
مرحوم سید مسأله 51 مطلبی دارند اگر چنانچه شخصی
جنب شده است و متمکّن است غسل نشد، آب نبود یا عوامل دیگر، فرصت نبود، کاروان الآن
حرکت می کند و از این قبیل باید تیمّم کند، اگر تیمّم نکرد غسل هم که نبوده روزه
اش باطل است، به خاطر عدم طهارت و عدم غسل و همین طور اگر متمکّن از غسل بود ولی
معصیت کرد غسل را انجام نداد تا وقت تنگ شد که الآن بخواد هم غسل کند نمی تواند
اینجا هم واجب است حتما تیمّم کند و روزه شان درست است، اگر چنانچه تیمّم هم نکرد
باز روزه اش باطل است، این راجع به این.
چند نظریه اینجا هست:
اول مرحوم آقای خوئی(ره) در این مسأله احتیاط
کردند، در اینکه غسل انجام نداد تیمّم انجام داد، در این احتیاط کردند یعنی اگر
غسل را انجام نداده است حالا فرض کنید قدر مسلّم آنجایی که عداً غسل را انجام
نداده است آن هم مثل همان است ولی حالا عمداً ولی تیمّم انجام داد، به هرحال وقت
تنگ شد یا نتوانست غسل کند و تیمّم را انجام داد گفتند اینجا احتیاط کند یعنی
تیمّم که می کند روزه امروز را بگیرد بعدا این روز را قضاء هم انجام دهد از باب
احتیاط، دلیلشان این است که می گویند برای اینکه ادله تعمّد بقاء بر جنابت روایاتش
را قبلا خواندیم در جلسات قبلی، تمامش غسل را می گوید نگفته است اگر تیمّم کردید
این هم به جای غسل روزه درست است، می گوید اگر کسی عمداً بقاء بر جنابت کند روزه اش
باطل است تا غسل کند دیگر جایی نگفت که بیاید تیمّم کند، این را نظر مرحوم آقای
خوئی در حاشیه عروه هست.
ولی فرمایش ایشان اشکالش این است که درست است
این روایات دارد که تا غسل کند ولی ادله ای که داریم التراب احد الطهورین دلیل
بدلیت تیمّم از غسل که همه قبول دارند حالا اینجا ایشان کانّه می خواهد بگوید این
خاص است، دلیلی که مطلقا داریم التّیمّم احد الطهورین یک دلیل کلی است اما این در
خصوص مسأله غسل جنابت است و ماه رمضان یا مطلق روزه ولی جنابت بگوییم این دلیل خاص
است نسبت به التراب احد الطهورین این مقیّد خاص است و این مقدم است بر آن عام، به
این جهت ایشان شبهه داشته باشد اما آن دلیل التراب احد الطهورین خیلی قاطع است ما
همه جا خاص را بر عام مقدم نمی داریم، همه جا این طور نیست، همه جا مقیّد را بر
مطلق مقدم نمی داریم، میزان اقوائیت ظهور است.
خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج شیخ را، ایشان می
فرموده که اگر پنجاه روایت داریم که همه اش مطلق است حالا یک روایت مقیّد پیدا
کردیم ما مقیّد را مقدم نمی داریم آن پنجاه تا اظهر هستند مثل اینکه یک نفری سر
کلاس درس بارها تصریح کرده یک مطلبی را بعد یک جایی یک قیدی آورده است ما آن
ظهورات اقوا را می گیریم نه هرکجا مقیّد را مقدم بر مطلق کنیم به عبارت دیگر
التراب احد الطهورین خیلی سفت و سخت است و همه جای فقه پذیرفته شده است و به عبارت
دیگر این اظهر است، اصرح است بنابراین و لو دلیل این مقامی اینجا مقیّد است خاص
است ولی آن عام اظهر و اصرح است و آن مقدم است فقهاء هم همه آن را قبول کردند
بنابراین این شبهه ای ندارد.
یک شبهه دومی هست و آن اینکه گفته شده است جنابت
مانع است، به حسب روایات این طور است اگر غسل نکند جنابت باشد جنابت مانع است،
تیمّم طهارت می آورد اما ندارد که جنابت را می برد، طهارت را می آورد، فقط این
نیست که طهارت شرط روزه است این هم داریم که جنابت مانع روزه است، شما باید اثبات
کنید که تیمّم مانع را می برد نه فقط طهارت را می آورد، می گویند این را باید
اثبات کنید و این هم اثبات نشده است، تیمّم همین التراب احد الطهورین اما جنابت به
عنوان یک مانع اگر گفتند که خندیدن در نماز مانع است حالا یک جایی بگوییم که اینجا
استثناء است این مانع نیست، این باید اثبات کنیم که مانع را برطرف می کند نه به
این معنا بگوییم خنده خوب است مثلا، تیمّم خوب است طهارت می آورد اما ندارد مانع
را می برد.
این هم حرف عجیبی است، اگر طهارت اینجا آمد،
طهارت که می آورد جنابت هم هست یا نیست؟ مگر اینکه بگویید تیمّم می آید طهارت را
می برد، اگر تیمّم می آید طهارت را می آورد یعنی حدث را می برد جنابت هم رفت، به
هرحال این مسائل گفته شده است.
یک حرف سومی هم بعضی ها زدند و آن اینکه از بعضی
روایات استفاده می شود که ممکن است شخص با تیمّم ولی جنب به او گفته شده است،
ببینید یک روایتی داریم در ابواب صلاة جماعة، جلد من به حسب این چاپ جلد نهم است،
این روایتی که مربوط به این است در جلد هفتم به حسب چاپ ما، بیست جلدی ها ظاهرا
جلد پنجم است، باب 17 از ابواب صلاة جماعة روایت سوم موثقه ابن بکیر قلت له به
امام صادق می گوید گفتم رجل أمّ قومٌ و هو جنب و قد تیمّم و هم علی طهور می گوید
یک کسی امام شد درحالی که جنب است اما تیمّم کرده است، جنب است با اینکه با تیمّم
است مأمومین طاهر هستند قال لابأس
اشکالی ندارد، حکمش را کاری نداریم که جماعت اگر با غسل نیست اشکال ندارد ولی این
را کار داریم که حضرت تصور کرده است در عین تیمّم اما جنب است، جنب است پیش نماز
شده است اما پیش نماز شده است پس معلوم می شود که تیمّم جنابت را از بین نمی برد
پس حدث را از بین نمی برد به این جهت این ها تمسک کردند بنابراین معلوم می شود که
تیمّم فقط استباهه است، ابائه ورود در نماز می آورد نه اینکه جنابت را می برد فقط
استباهه ورود در صلاة می آورد.
ظاهرا این اشکال هم وارد نیست، برای اینکه از
ادله می فهمیم که دلیل احد الطهورین بر این حاکم است، این یک تعبیری در کلام راوی
است حتی در کلام امام نیست، راوی می گوید رجلٌ امّ قومٌ و هو جنب و قد تیمّم این
پیداست وقتی این را در نظر بگیریم با دلیل التراب احد الطهورین می فهمیم که یعنی
جنب شده بود این جنب به اعتبار قبل التیمّم است ولی تیمّم کرد این را می گوید نه
اینکه هیچ اثری ندارد، صرف این تعبیر آن هم در کلام سائل نمی تواند التراب احد
الطهورین را از بین ببرد، اگر چنانچه بخواهید روی این تعبیرات محکم بایستید و
بگوییم که تیمّم خاصیت غسل را ندارد در این مسأله پس بگویید اصلا روزه نگیرد برای
اینکه به حسب روایات غسل شرط است، تیمّم هم که می گویید جای غسل را نمی گیرد، وقتی
مشروط بدون شرط نمی شود بگویید روزه نگیرد، می توانید بگویید در ماه رمضان روزه
نگیرد؟ نه، اینجا تیمّم جای وضوء را می گیرد و بنابراین مشکلی از این نظر نیست.
بعضی گفتند که در این روایات هیچ کجا ندارد که
حالا غسل نشد تیمّم کن، جاهای دیگر داریم ولی در این ما نحن فیه، می گوید در این
روایات فقط غسل را دارند در بقاء عمدی بر جنابت، همه غسل را دارند نه تیمّم، جوابش
این است که فقدان آب هم مطرح نشده است، در این روایت ندارد که اگر آب نبود چکار
کند، تیمّم را نگفته است چون موضوعش را نگفته است، موضوعش عدم دسترسی به آب یا
اینکه وقت نیست و الّا اگر این ها باشد تیمّم کار غسل را انجام می دهد.