صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه پنجاه و سه





بسمه تعالی

اگر کسی مبتلا شد به عطش شدید که اگر آب نخورد ممکن است منجر به هلاکت شود گفته اند اینجا آب بخورد به مقداری که ضرورت دارد نه به حدی که سیراب شود و بعد هم باید احترام و تأدب کند و چیزی نخورد تا غروب و بعداً هم باید قضاء کند.

چند مسأله اینجا هست، اول از نظر حکم تکلیفی، دوم از نظر صحت و فساد روزه، سوم از نظر لزوم تأدّب و امساک تا مغرب، ببینیم چطور است.

اولا عبارت مرحوم سید را ببینید، مسأله پنجم این فصل است، فی العطش الغالب به حیث خاف من الهلاک یجوز له الشرب قدر الضرورة این قسمت اول از نظر حکم تکلیفی، اگر عطش غلبه کرد به حیث که از هلاکت ترسید که مبدا هلاک شود جایز است که به مقدار ضرورت بخورد، اینجا در این صورت قاعدتاً باید بگویند یجب نه یجوز، اگر خوف از هلاک دارد یعنی مردن، یجوز درست نیست باید یجب باشد، اگر هلاک نیست ولی فقط هرج است آن جا یحوز است، یک قدری فرمایش ایشان اشکال دارد، بعد فرمود لکن یقصد صومه اما روزه اش باطل است.

اینکه روزه اش باطل است محل بحث است، ما در معلقات عروه داریم علی الاحوط، احتمال این معنا دارد که بگوییم روزه اش صحیح است ولی نمی شود قبول کرد، حالا عرض می کنیم چرا، اما اینکه بگوییم که روزه اش درست است بعضی جهات هست، یک جهت اینکه در یکی دو روایت که در این مسأله وارد شده است امام راجع به قضاء و اعاده روزه سکوت کرده است فقط فرموده است به مقدار لازم بخورد، نگفت که قضائش را هم انجام دهد به عبارت دیگر با اینکه در مقام بیان وظیفه بوده اما شُرب را گفت اما قضاء را نگفت مگر اثبات کنیم که در مقام بیان وظیفه نبوده.

حالا روایات را ببینید، دو روایت در این باب داریم، در باب شانزدهم از ابواب من یصحّ منه الصوم روزه از چه کسانی صحیح هست، روایت اول مرحوم کلینی عن احمد بن ادریس و غیره عن محمد بن احمد عن محمد بن حسن عن عمر بن سعید عن مصدّق بن صدقة عن عمّار، به نظر همه شان فطحی هستند ولی از نظر وثاقتشان اشکال ندارد، ضمن اینکه این از کافی بود، مرحوم صدوق هم در من لا یحضر نقل کرده است به سندش از عمار آن هم سند اشکال ندارد، متن روایت این است عن الصادق(ع) فی الرجل یصیبه العطاش یک کسی عطش به او می رسد حتی یخاف علی نفسه بر خودش می ترسد، یخاف علی نفسه ظهورش همان هلاکت است می ترسد که تلف شود، آب بدن اگر کم شود خطرات بسیار زیاد است، در ایّام حج پیش آمده برای بعضی ها که به حد موت رسیده اند قال یشرب بقدر ما یمسک رمقه آب بخورد به مقداری که رمقش حفظ شود یعنی نمیرد و لا یشرب حتی یروی[1]، اینقدر نخورد که سیراب شود، این یک حکم تکلیفی که ظاهرش همین است که به این مقدار بخورد و زیادی هم نخورد اما حالا روزه هم درست است و بعدا قضاء کند یا قضاء نکند از این ساکت است، ادعا شده است امام در مقام بیان تمام وظیفه بوده و حیث اینکه قضاء را نفرمود پس معلوم می شود که روزه اش باطل نیست به این مقدار بخورد و روزه اش هم درست است.

این یک ادعایی است ولی می شود گفت که در مقام بیان همه وظیفه نیست، امام می خواهد فعلا این را از هلاک نجات دهد چون گفت یخاف علی نفسه می خواهد بگوید طوری باشد که در مقام همه وظیفه در این جهت نیست.

حالا روایت دوم را هم ببینید، کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن اسماعیل بن مرّار، اسماعیل بن مرّار توثیق ندارد خیلی هم قلیل الروایة هست در فقه، در کل فقه چند روایت بیشتر ندارد عن یونس، کدام یونس است؟ ما چند یونس داریم، یونس بن عبدالرحمن که شاگر امام هفتم و امام هشتم است، یونس بن یعقوب است که فطحی است و شاگرد امام ششم و هفتم است یک طبقه جلوتر، یونس بن ضبیان است که از امام هشتم زیاد نقل می کند و نجاشی درباره او دارد که کذّابٌ، قاعدتاً بعید نیست که یونس بن یعقوب باشد که فتحی است به تناسب آن روایت دیگرش البته شاید، به هرحال جای شبهه دارد ولی مهمش همان اسماعیل بن مرّار است که هیچ توثیقی ندارد، یونس بن ضبیان که کذّاب و جعّال است قاعدتاً باید یک قیدی بیاورند و بگویند که یونس بن ضبیان است، به طور مطلق وقتی می گویند قاعدتاً همانی است که عیبی ندارد یعنی یونس بن عبدالرحمن یا یونس بن یعقوب که هر دو ثقه هستند ولی بالاخره اسماعیل بن مرّار مشکل دارد، قلت لابی عبدالله(ع) إنّ لنا فتیات و شبّاناً یا فتیاناً و بنات جوان ها و دخترانی که لا یقدرنوا علی الصیام قدرت ندارند روزه بگیرند من شدة ما یصیبهم من العطش به خاطر تشنگی چه کنند؟ قال فلیشرب بقدر ما تروی به نفوسهم و ما یحزرون بخورند به مقداری که نفوس سیر شود، ظاهر تروی این است، آن جا داشت و لا یشرب حتی یروی آن قدر نخورد که سیراب شود اینجا می گوید بخورد به مقداری که سیر شود اما چون دنبالش دارد و ما یحزرون[2] به مقداری که از آن چه که بر حذر هستند دور شوند، حذرشان لایقدرون بود پس معنایش این است که به مقدار کم بخورند همان طور که در آن روایت داشت.

حالا بالاخره این بحث پیش می آید که بخورند و روزه درست است، بگوییم چون امام در مقام بیان تمام وظیفه بوده و نگفته است که بعداً قضاء کند بگوییم از این استفاده می شود که پس قضاء ندارد و روزه اش درست است اما خیلی مشکل است، اولا این سند ندارد به خاطر اسماعیل بن مرّار به علاوه حرج است به خاطر اینکه روزه بخورد اما اینکه حرج است به اینکه روزه صحیح است و قضاء نگیرد حتی در روزهای کوتاه زمستانی، این دیگر از آن استفاده نمی شود.

بنابراین خیلی بعید است که بگوییم روزه اش درست است، روایت قبلی هم راوی بالاخره عمّار است، بارها عرض کردیم که عمار در کل فقه روایاتش که منحصر است و از طریق دیگری به ما نرسیده است آن روایات معتبر نیست قبلا به برایتان گفته ام عبارت مرحوم مجلسی، عبارت مرحوم فیض کاشانی، این ها می گویند ما به روایات عمار اگر تنها باشد و شهرتی دنبالش نباشد عمل نمی کنیم، در بسیار زیاد در فقه روایات عمار رد شده است و فتواهایش هم نادر است، اینجا هم آن روایت که به درد نمی خورد، این روایت اول که عمار است وضع عمار این گونه است، فقهاء نوعاً فتوا به این صورت نمی دهند.

بنابراین این دو روایت یک قدری مشکل دارد مخصوصا اینکه قضاء همان طور که به تناسبی قبلا هم عرض کردیم از آثار ترک مأمور به است نه ایقاء مفطر، یک وقت است می گویند این مفطر را بیاور، یک وقت است می گویند مأمور به را ترک کن یا ترک کردی، ترک مأمور به زمینه ای برای قضاء است اما ایقاء مفطر زمینه برای کفّاره می شود نه برای قضاء، این کار را کردی و خلاف کردی پس کفّاره اما مأمور به را نیاوردی آن به این می خورد که پس قضاء، اینجا چکار کرده است؟ کار خلاف کرده است منتهی کار خلافش چون شرعاً جایز بوده است کفّاره ندارد اما صحبت این است که کار خلاف کرده است، کاری که حالا اینجا معذور است ولی عمل عمل خلافی بوده است، نگفت چون مأمور به را ترک کردی اگر مأمور به را ترک کردی این زمینه برای قضاء می شود.

به هرحال خیلی مشکل بتوانیم از این روایت مخصوصا راوی هم عمار، آن که سند ندارد این هم که عمار است بتوانیم استفاده کنیم که روزه اش درست است، متشرعه هم قبول نمی کنند، فرق نمی کند بین آب خوردن و قضاء خوردن، بگوید از گشنگی درحال تلف شدن است بگوییم بخور روزه ات هم درست است معنایش این است که روزه با خوردن خراب نمی شود، ذوق متشرعه هرگز قبول نمی کند که خوردن مبطل روزه نباشد.

غیر از این دو روایت ممکن است کسی به حدیث رفع هم تمسک کند، رفع ما اضطروا الیه این اضطرار است کانّه مفطر واقع نشده است مضطر شده است به خوردن آب، رفع یعنی کانّه این عمل واقع نشد یعنی آب نخوردی پس بگوییم روزه ات درست است، آن جا هم همین حرف می آید و قبلا هم عرض کردیم این کار خلافی که کرده است آن که متناسب هست کفّاره هست نه آن که متناسب باشد رفع قضاء، یک وقت است می گویند کار خلاف کردی این زمینه می شود بر اینکه کفّاره باشد، یک وقت مأمور به را نیاوردی این زمینه می شود بر اینکه قضاء کند، اینجا نگفته است مأمور به را نیاوردی مجوز صادر شده است برای کار خلاف پس بحث کار خلاف است، مجوز کار خلاف نه مجوز ترک مأمور به بنابراین بعید است که ما از حدیث رفع هم بتوانیم این را استفاده کنیم، بنابراین نه حدیث رفع و نه این دو روایت دلیل بر اینکه روزه اش درست است مخصوصا خلاف شهرت و خلاف ذوق متشرعه در ذهن نمی آید که بگوییم روزه ات را بخور روزه ات درست است، روزه خوردن یعنی باطل، درست است یعنی صحیح مثل جمع نقضین است و این به نظر نمی آید.

اگر روزه که درست نیست، تأدباً باید رعایت کند و امساک کند تا غروب چیزی نخورد، به مقدار همین که رفع عطش شود و نمیرد، خوف از هلاک کنار برود اما روزه گفتیم باطل و باید امساک کند، دلیل امساک چیست؟

بعید نیست اولا از خود این دو روایت استفاده کنیم که امساک لازم است،روایت دوم که سند نداشت به خاطر اسماعیل بن مرّار، روایت اول هم که راوی عمار است و مشکل دارد ولی در عین حال این طور داشت یشرب بقدر ما یمسک رمقه و لایشرب حتی یروی، اینقدر نخورد که سیر شود، این دو مورد دارد، یک مورد همان یک دفعه ای که آب می خورد زیادی نخورد و یک مورد هم اینکه بعدا هم نخورد و بعدا بخورد سیراب می شود، نه کیفاً و نه کماً، اصلا کیف فقط هم اگر باشد همان اولا هم که آب می خورد کم بخورد نه به مقدار زیاد که سیر شود معنایش این است که آن مازاد از مقدار رمق تأدباً لصوم نباید بخورد معنایش این است.

بنابراین ما می خواهیم بگوییم روایت هم کم را می گوید و هم کیف را می گوید، کمّاً یک دفعه و کیفاً مقدار کم ولی اگر هم فقط کیف را بگوید یعنی همان یک دفعه را هم که می خوری زیاد نخور از آن هم استفاده می شود امساک کن و تأدب کن، یک جرعه خوردی بس است و جرعه بعدی خلاف تأدب است بنابراین تأدب را از خود این دو روایتی که خواندیم استفاده می کنیم.

مرحوم آقای شاهرودی در حاشیه عروه می گویند این امساک و تأدب را اینجا قبول نداریم، محل تأمل است و محل اشکال است، ظاهراً نظرش به این است که دلیل امساک تأدبی فقط در یوم الشک است یعنی روزی که معلوم نیست روز عید است یا روز رمضان است یا اول ورود در رمضان نمی دانی ماه شعبان است یا جزء ماه رمضان است اگر خورد و بعد هم متوجه شد که ماه رمضان است، آن جاست که دلیل داریم تأدباً چیزی نخورد تا غروب اما هر کجا نداریم دلیلی که امساک کن و دیگر نخور در یوم الشک است لذا گفتند در اینجا که دلیلی نداریم که امساک کن و تأدب کن ولی اولا به نظر می رسد که اختصاص به یوم الشک ندارد، در باب 29 از احکام شهر رمضان روایت چهارم این طور به نظر ما آمده است، بعید نیست از آن روایت استفاده کنیم که اگر بعد از ظهر افطار کرد در قضاء رمضان افطار کرد یعنی روزه باطل ولی در عین حال باید امساک کند با اینکه قضاء رمضان هم هست.

حالا روایت را ببینید باب 29 از احکام شهر رمضان روایت چهارم راوی این هم عمار است سئل عن الرجل یکون علیه ایّام من شهر رمضان بعد می رسد به اینجای حدیقث سئل فان نوی الصوم نیت روزه ماه رمضان کرد در قضاء ثمّ افطر بعد ما زالت الشمس بعد از ظهر افطار کرد قال قد أساء بد کرده است و لیس علیه شیءٌ الّا قضاء ذلک الیوم الذی اراد أن یقضی[3] چیزی بر او نیست الّا قضاء این روزی که می خواسته قضاء کند کانّ ما از این خواستیم استفاده کنیم این تمام وظیفه را گفته است، تمام وظیفه این است که این کار بد بعدا بد نکند و قضاء هم انجام دهد، استفاده اش یک قدری مشکل است ولی چنین احتمالی اینجا داده شده است، ندارد که تأدباً صراحتی در این قضیه ندارد ولی در مقام بیان وظیفه بوده و بد کرده است این معنا بدی مطلق در این یعنی پس بنابراین خوردن بعد از ظهر بد است، معنایش این است که حالا یک دفعه انجام داده ای و بقیه اش را انجام نده، خوردن بعد از زوال در قضاء ماه رمضان کار بدی است اگر گفتیم این عبارت اطلاق دارد یعنی چه دفعه اول و چه دفعه های بعدی نباید استفاده کند، استفاده از این یک قدری مشکل است ولی ممکن است.

یک مورد دیگری هم به نظر ما آمده است در سحری خوردن به خیال اینکه هنوز صبح نشده است بعد فهمید که صبح شده بوده آن جا هم بعید نیست البته باز مشکل می شود استفاده کرد در ابواب ما یمسک باب44 روایت اول ببینیم می شود استفاده کرد صحیحه حلبی سئل عن رجل تسحّر ثمّ خرج بیته یک کسی سحری خورد بعد از خانه بیرون آمد و قد طلع الفجر دید صبح شده است و تبیّن یعنی هوا روشن شده است قال یتمّ صومه ذلک این روزه را تکمیل کند ثمّ لیقضه[4] بعداً هم قضاء کند، این دلالتش خوب است، از آن روایت خیلی بهتر است.

در روایت دوم این باب این را ندارد که یتمّ صومه، یقضی ذلک الیوم ولی روایت سوم باز این را دارد فلیتمّ صومه و لا اعادة علیه[5] آن راجع به نفی قضاء است اما غرض این راجع به اینکه یتمّ امساک این هم دارد بنابراین همان طور که مرحوم آقای شاهرودی حالا ما این طور از ایشان نقل کردیم که در یوم الشک است خیر در یکی دو مورد دیگر هم هست، یکی در رمضان و یکی هم در قضاء رمضان حالا به هرحال فرض کنیم که در همان یک مورد هم باشد در یوم الشک آیا خصوصیت می فهمیم یا می گوییم چون ماه رمضان احترام دارد شارع در آنجا گفت که روزه را دیگر دست نزن تا غروب این پیداست که به احترام ماه رمضان است نه خصوص آن مورد یوم الشک حالا به فرض که فقط دلیل برای یوم الشک باشد حالا گفتیم این دو مورد دیگر هم هست ولی به هرحال استفاده می شود که احترام ماه رمضان نه خصوص قضیه یوم الشک، اگر کسی در ماه رمضان چیزی خورد و بعد هم متوجه شد حتی اگر عمداً هم خورده باشد فرقی نمی کند عمداً یا سهواً خورده است حالا از این به بعدش این است که نخورد، مافات ندارد قبلا عمداً گناه کرده است حالا می شود یک گناهی روی گناه نباید استفاده کند.

بنابراین چند مسأله شد در این مسأله:

1- اگر عطش غلبه کرده است به حد خوف هلاک. سید دارد یجوز که شرب کند گفتیم که در این صورت یجب، اگر به حد خوف هلاک نرسیده است و حرج است یجوز که بخورد برای اینکه ادله حرج در ماه رمضان و غیر رمضان فرق نمی کند همه جا ادله حرج جاری است.

2- وقتی خورد روزه اش باطل می شود گفتیم به خاطر اینکه از این دو روایت صحت استفاده نمی کنیم از حدیث رفع هم صحت استفاده نکردیم، قاعده مطلقاتی که می گوید خوردن و آشامیدن مفطر است می گوید مفطر است پس روزه باطل است این هم یک مطلب، سوم اینکه باید تأدب کند و دیگر استفاده نکند و چیزی نخورد تا غروب این هم از این روایات که در جاهای مختلفی وارد شده است الغاء خصوصیت می کنید که میزان احترام و تأدب ماه رمضان است حالا دلیل در یوم الشک است در سحری خوردن است یا در قضاء رمضان در افطار بعد از زوال این ها مورد هستند علی ای حال احترام حتی در قضاء، اگر بعد از ظهر شد این باز باید چیزی نخورد تا غروب.

مسأله بعدی مسأله ششم که مرحوم سید عنوان کرده است اینکه اگر کسی دعوت شده است یک جایی که می داند وقتی آن جا برود به او فشار می آورند و روزه اش را باطل می کنند حالا یا مجبورش می کنند یا خودش بخورد یا می خوابانند حلقش می کنند بدون یک مقدمه اگر کسی یک چیزی در حلقش کردند روزه اش باطل نیست ولی اینجا چون می داند وقتی برود این طور می شود اختیاری می شود و روزه اش باطل است، مرحوم سید این را در مسأله ششم عنوان کردند مسأله هم خیلی روشن است برای اینکه صدق اختیار می کند و متوجه و ملازمات این قضیه رفتن ملازمات این رفتن، شرکت در آن جلسه ملازماتش وقتی دقت می کنیم می شود نیت افطار بنابراین روزه اش مسلمّاً باطل است.

این افطار ها اختصاص به خوردن و آشامیدن ندارد در مسائل دیگر هم می آید، جماع کرد حواسش نبوده نسیان، وسط کار یک دفعه متوجه شد باید فورا خودش را کنار بکشد.

مرحوم سید یک بحثی اینجا عنوان کرده است راجع به بعضی چیزهایی که احتمال کراهت دارد بعضی هایش مسلماً جایز است و بعضی ها هم با کراهت، در دو فصل هم عنوان کرده است با یک مسأله بینش دو فصل است چونکه چیز مهمی هم نیست ولی در عین حال فکر کنم اگر سریع بخوانیم ایرادی نداشته باشد، لا بأس للصائم بمس الخاتم چون این ها معمولا مستحبات و مکروهات است گفته نمی شود خیلی از طلبه ها هم نمی دانند، اشکال ندارد انگشتر را بمکند حالا انگشتر که سنگ است این چه خاصیتی دارد، آن قضیه کربلا که آقا علی اکبر آمد بعضی نقل می کنند که انگشتر در دهانش گذاشت حضرت بعضی ها می گویند زبان خودش را در دهان او قرار داد، زبان خودش خواسته بفهماند که پدرت از او تشنه تر است ولی انگشتر ممکن است بعضی از سنگ ها یک خواصی دارد که نوعا نمی دانیم، ممکن است یک خاصیت داشته باشد حالا واقعا اگر کسی یک چنین فکری کرد بالاخره این اکل و شرب نیست، این مکیدنی است که اکل و شرب به آن گفته نمی شود صریح این روایت هم در باب 40 از ابواب ما یمسک روایت اول.



[1] وسائل باب16 من یصحّ منه الصوم روایت1

[2] وسائل باب16 من یصح منه الصوم روایت2

[3] وسائل باب29 احکام شهر رمضان روایت4

[4] وسائل باب44 ما یمسک الصائم روایت1

[5] وسائل باب44 ما یمسک الصائم روایت3





   یک‌شنبه 7 خرداد 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما