بسمه تعالی
صحبت در افطار در قضاء ماه رمضان بود قبل از ظهر
که اشکالی نداشت جایز است شخص منصرف شود از روزه و افطار کند، بعد از ظهر هم جایز
نیست و هم کفّاره دارد، کفّاره اش هم ده نفر اطعام، روایت باب 29 روایت دوم این
بود صحیحه هشام بن سالم قلت لابی عبدالله(ع) رجل وقع علی اهله و هو یقضی شهر
رمضان، قضاء رمضان انجام می دهد آن وقت جماع کرده است قال ان کان وقع علیها قبل
صلاة العصر اگر قبل از نماز عصر بوده این فلا شیء علیه بعد یک روز دیگر انجام دهد
یصوم یوماً بدل یوم و إن فعل بعد العصر اگر بعد از نماز عصر است آن روز را روزه
بگیرد صام ذلک الیوم و اطعم عشرة مساکین ده نفر را اطعام کن فإن لم یمکنه آن ده
نفر را نتوانست صام ثلاثة ایام سه روز روزه کفّارة لذلک مشکلی
که در این روایت دارد از نظر سند مشکلی نداریم در اینکه ظهور در وجوب در اطعام عشر
مساکین دارد این را هم مشکلی نداریم و در اینکه اگر عشرة مساکین نشد سه روز روزه
بگیرد این هم دلالتش خوب است و مشکلی نداریم یک مشکل هست اینکه میزان را قبل و بعد
نماز عصر گرفته است، در جمله اول قبل نماز العصر قبل صلاة العصر، در جمله دوم دارد
بعد العصر که ظاهراً آن هم بعد از صلاة العصر است درحالی که فتوا بر این نیست،
فتوا بر این است که میزان زوال است نه اینکه نماز عصر است.
بعید نیست که این کلمه عصر تسهیف شده باشد، ظهر
باشد، ظهر و عصر عبارتشان به هم نزدیک است، احتمالا ظهر بوده تسهیف شده است، در
کلمات مرحوم شیخ از این گونه تسهیفات بسیار بسیار زیاد است، مرحوم آقای بروجردی یک
وقتی در درس فرموده اند که شیخ اگر تألیفاتش را ما بر دقایق عمرش تقسیم کنیم شاید
یک پنج دقیقه ای هم به این مسأله رسیده است، ایشان بسیار پرکار بوده و طبق بعضی
مکاشفات الآن هم در عالم برزخ پرکار هست حالا چه می کنند و چطور هست ولی بنابر
مذاکره با او بوده گفتند سرش شلوغ است وقت ندارد، درحالی که با دیگران به آسانی
برقرار شده است.
صاحب حدائق یک جمله ای دارد می گوید قلّما یمکن
که یک روایتی در دو کتاب روایی شیخ طوسی باشد که خالی از خلل باشد، نوعا در
روایاتی که شیخ در دو کتاب حدیثی یعنی تهذیب و استبسار آورده است نوعاً یک خللی
دارد، بنابراین پس احتمال قوی این عصر تسهیف همان ظهر است اشتباهاتی است که در
کتاب شیخ زیاد پیش می آید، بالاخره اول تشکیل حوزه نجف بوده فشار مخالفین هم بسیار
شدید بوده، کتاب های مفید هم که غارت شده بوده به هرحال این مسائل پیش می آید.
حالا فرض می گیریم که تسهیف نباشد به همان عصر
باشد، می شود بگوییم که این منزله اطلاق و تقیید است، بعد العصر و قبل العصر را
نگفته است قبل و بعد چقدری بگوییم منظور زوال، ظهر، قبل العصر ظهر هم قبل العصر
است، بعدالعصرش مشکل است اطلاق و تقیید ولی قبل العصرش که اولین جمله هم بود در
روایت این ممکن است قبل العصر به اول ظهر هم می خورد، بگوییم که با ادله دیگری که
میزان را ظهر گرفته است تقیید بزنیم مثلا روایت اول از همین باب 29 کلینی عن عدة
من اصحابنا عن احمد بن محمد عن حسن بن محبوب عن حارث بن محمد، حارث بن محمد در
کتاب رجل مجمل است ذکری از او نیست که این چه کسی است فرع اینکه اصلا توثیق که هیچ
اصلا اسمش نیست او نقل می کند عن برید اجلی که البته بقیه اصحاب روایات همه خوب
هستند این حارث مجمل است که چه کسی است عن ابی جعفر امام باقر(ع) فی رجل أتی اهله
فی یوم یقضیه من شهر رمضان در روزی که قضاء ماه رمضان دارد انجام می دهد جماع کرد
قال إن کان أتی اهله قبل زوال الشمس اگر قبل از ظهر است فلاشیء علیه الّا یومٌ
مکان یوم یک روز دیگر قضاء می کند و إن کان أتی اهله بعد زوال الشمس اگر بعد از
ظهر است فإنّ علیه أن یتصدّق علی عشرة مساکین به ده نفر صدقه بدهد فإن لم یقدر
علیه اگر نتوانست به ده نفر صدقه بدهد صام یوماً مکان یوم به جای امروز بعداً یک
روز روزه می گیرد و صام ثلاثة ایاماً کفّارة لماسنع
بگوییم تقیید می شود با این، تقیید با این می شود روایت 1/29، البته ضعف سند دارد
به خاطر حارث بن محمد ولی منجبر به شهرت است.
بنابراین پس اولاً آن حدیثی که شیخ نقل کرده است
احتمال قوی تسهیف شده است، به جای ظهر کلمه عصر آمده است ثانیاً به فرض هم درست باشد
آن اطلاق قبل از ظهر و این ها را تقیید می زنیم با این روایتی که حارث بن محمد در
آن است و لو ضعف سند دارد ولی شهرت جابر این است و ضعف سند را جبران می کند و
مشکلی از این نظر ندارد.
اما یک روایت دیگری هست یک مشکل دیگری داریم در
همین باب، روایت چهارم شیخ طوسی از حسن بن علی بن فضال عن احمد بن حسن عن عمر بن
سعید عن مصدّق بن صدقة عن عمّار روایت از نظر سندی مشکلی ندارد منهای کلمه عمار که
عرض کردم ضابط نیست از نظر وثاقت مشکلی ندارد عن الصادق(ع) سئل عن الرجل یکون علیه
ایّام من شهر رمضان یک کسی چند روز قضاء ماه رمضان به عهده اش هست تا می رسد به
اینجای حدیث ما به اینجا کار داریم سئل فإن نوی الصوم ثمّ افطر بعد ما زالت الشمس
یعنی آنجا چکار کند اگر نیت روزه کرد بعد از ظهر افطار کرد قال قد عساء بد کرده
است افطار کرده است بعد از ظهر، این بد کرده است با روایات دیگر هم جور است، روایت
دیگر هم می گفت بعد از ظهر حق افطار ندارد بعد دنبالش می گوید و لیس علیه شیءٌ اما
هیچ کفّاره ای ندارد، چیزی ندارد الّا قضاء ذلک الیوم الذی اراد ان یقضی مگر
قضاء همان روزی که می خواست قضاء کند و حالا افطار کرد، مشکل دیگری ندارد.
این روایات ما می گفت اگر بعد از ظهر افطار کرد
کفّاره دارد، روایت اول، دوم، روایتی که قبلا خواندیم اگر بعد از ظهر افطار کرد می
گوید کفّاره دارد و جایز هم نبوده است اینجا روایت می گوید لا شیء علیه قد عساء بد
کرده است ولی لیس علیه شیءٌ الّا قضاء آن قضائی که به عهده اش بوده همان قضاء را
حالا انجام دهد دیگر لیس علیه شیءٌ این را چکار کنیم؟
ناچاریم که یک توجیهی برای این بیاوریم، اولاً
این لیس علیه شیءٌ نفی کفّاره می کند به اطلاق، اصلا صحبت کفّاره نیست لیس علیه
شیءٌ نمی گوید شیءٌ چه چیزی، پس نفی کفّاره اش به اطلاق است نه به نص یا به ظهور
قوی، آن روایات به ظهور و به نص و به صراحت می گفت کفّاره دارد پس از این نظر
مشکلی نیست.
به علاوه یک توجیه دیگری هم می شود کرد و آن
اینکه اصلا این روایت راجع به کفّاره کاری ندارد می گوید دو قضاء دیگر ندارد همان
قضاء روز اول است، ماه رمضان را می خواستید قضاء کنید بعد از ظهر این قضاء افطار
کردید حالا چه به عهده شما هست از نظر روزه؟ همان قضائی که می خواستید انجام دهید
دیگر قضاء القضاء نداریم، این روایت نمی خواهد نفی کفّاره کند می خواهد نفی قضاء
القضاء کند از نظر روزه اصلی که می خواهید بگیرید همان یک روز قضائی که می خواستی
بگیری و نشده است حالا همان را باید قضاء کنید نه اینکه حالا قضاء کن اصلی را و
قضاء کن قضاء القضاء را، این را می خواهد بگوید نه کفّاره را.
یکی دو روایت دیگر هم داریم که باز مشکلی دیگری
داریم، ببینید چقدر مشکل است یک مسأله بررسی کردن، یکی از علماء نجف هر کارش کردند
با اینکه بعد از خوئی بعضی ایشان را از همه مقدم می داشتند هر کاری کردند قبول
نکرد که فتوا بدهد و رساله بدهد، مشکلاتش، به گردن گرفتنش سخت است، حالا اگر کسی
قصدش را خالص کند از باب اینکه کتمان حقائق، کتمان احکام جایز نیست بگوید از آن
باب می خواهم نظرم را بگویم حالا خدا ان شاء الله ترحم می کند.
در باب 29 یک روایت سوم که مشکل دیگری است باسناده
شیخ عن علی بن حسن بن فضال فطحی ثقة عن محمد بن اسماعیل بن مرّار نمی دانیم شاید
هم غیر مرّار عن حمّاد بن عیسی عن حریز بن عبدالله عن زراره منهای محمد بن اسماعیل
که کدام باشند سند اشکالی ندارد احتمال می دهم که ابن بزیع باشد به قرینه حمّاد
اگر این باشد روایت کاملا معتبر است حالا مهم ما مشکل معنای روایت است، زراره می
گوید سألت ابا جعفر(ع) عن رجل صام قضاء من شهر رمضان یک کسی داشت قضاء روزه ماه
رمضان می گرفت فأتی النّساء نتوانست خود داری کند و رفت نزدیکی کرد حالا چکار کند؟
قال علیه من الکفّارة ما علی الذی اصاب فی شهر رمضان کفّاره دارد و کفّاره اش هم
عین افطار ماه رمضان است، کفّاره روزه ماه رمضان عتق رقبة و صوم شهرین و اطعام
ستّین مسکینا بود، این هم آن است درحالی که آن چیزی که ما در روایت اینجا خواندیم
در قضاء اطعام عشرة مساکین بود و الّا صوم ثلاثة ایّام اما این می گوید عین خود
ماه رمضان است بعد هم این طور می گوید که لأنّ ذلک الیوم عندالله من ایّام رمضان برای
اینکه این روز قضائی که دارد انجام می دهد جزء ایّام ماه رمضان است نزد خدا، این
یعنی چه؟ این دارد قضاء رمضان را انجام می دهد و قضاء رمضان پیش خدا جزء رمضان
است؟ صریح روایات داشتیم که این هرگز جای آن روزه ماه رمضان را نمی گیرد که می گوید
حتی کفّاره ها را هم بدهد أنّا له ذلک از نظر عظمت و کمال به آن روزه ماه رمضان
بالاخره نمی رسد، حالا این راجع به این که می گوید عندالله از ایّام ماه رمضان است
که اصلا این عبارت را نمی شود قبول کرد، بعد حکمش را چکار کنیم می گوید علیه من
الکفّارة ما علی الذی أصاب فی شهر رمضان، کفّاره دارد و کفّاره اش هم مثل افطار در
ماه رمضان است درحالی که آن روایات می گفت نه اطعام عشرة مساکین و ان لم یقدر صوم
ثلاثة ایّام.
یک روایت دیگر هم هست این را هم ببینیم در ابواب
ما یمسک، این در احکام شهر رمضان بود حالا در ابواب ما یمسک باب چهارم روایت دوم کلینی
عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حفص بن سوعه که ثقه است قلیل
الروایة است اما ثقة است ایشان و چندتا از برادرانش بچه های سوعه همه ثقه هستند
منتهی ایشان روایاتش کم دارد برادرانش خیلی بیشتر از این راوی هستند منتهی مهم
روایت این است که مرسله است امّا ذکره حفص یک کسی را نام برده است حالا این بعدی
ها نمی دانند چی، اگر قضیه ابن ابی عمیر را قبول کنیم این روایت معتبر است عن ابی
عبدالله(ع) فی الرجل یلاعب اهله أو جاریة و هو فی قضاء شهر رمضان یک کسی با ایالش
یا کنزیش ملاعبه می کرد در قضاء ماه رمضان هم بود فیسبقه الماء یک دفعه بی اختیار
شد فینزل انزال شد قال علیه من الکفّارة ما علی الذی جامع فی شهر رمضان این
هم کفّاره دارد و کفّاره اش هم مثل جماع در ماه رمضان است درحالی که در ماه رمضان
عتق رقبة، صوم ستّین و اطعام ستّین بود اما در قضاء رمضان گفتیم فقط اطعام عشرة
مساکین و ان لم یقدر صوم ثلاثة ایّام.
این دو روایت یک قدری مشکل می کند کار را، اولا
آن روایت داشت که این پیش خدا جزء ایّام ماه رمضان است این را که نمی شود قبول کرد
یعنی چه قضاء ماه رمضان پیش خدا خود ماه رمضان است اگر منظورش این است که حکمش
همان است اینکه مصادره است اول کلام است که حکمش هست یا آن نیست، طرح است هیچ
توجیهی هم ندارد، نمی شود حمل بر استحباب هم کرد، استحباب این است که به او انجام
دهند این درست نقطه مقابل است و حکم وضعی را می گوید، یک وقت یک امر و نهی است
بگوییم این امرش حمل بر استحباب اما دارد وضعاً می گوید کفّاره این اینگونه است
درست نقطه مقابل آن روایات است، طرح است راه دیگری نمی توانیم برای این انجام دهیم
به اصطلاح.
یک روایت دیگری هم داریم باز آن را هم مشکل
داریم در باب 4 از ابواب وجوب الصوم روایت 6 صحیحه عبدالرحمن حجّاج عن الرجل یقضی
رمضان یک کسی قضاء ماه رمضان انجام می دهد أله ان یفطر بعد ما یصبح قبل الزوال اذا
بدی له آیا می تواند صبح که شده است افطار کند قال اذا کان نوی ذلک من اللیل و کان
من قضاء رمضان فلا یفطر و یتمّ صومه اگر
از شب نیّت داشته است و این هم از باب قضاء ماه رمضان بوده افطار نکند و روزه اش
را بگیرد.
راوی سؤال کرد حالا که صبح شده است قبل از ظهر
می تواند افطار کند حضرت می گوید نه این کار را نکند درحالی که ما گفتیم قبل از
ظهر اشکال ندارد، دوباره این روایت را ببینید سألت عن الرجل یقضی رمضان عله ان
یفطر بعد ما یصبح قبل زوال اذا بدی له قبل از ظهر می تواند از نیتش برگردد و افطار
کند؟ حضرت فرمود اذا کان نوی ذلک من اللیل اگر از شب نیت روزه فردا را داشته است و
قضاء رمضان هم بوده نباید افطار کند باید روزه را تا تا آخر ادامه بدهد درحالی که
گفتیم قبل از ظهر می تواند روزه را به هم بزند یک روز دیگر انجام دهد، این را چطور
توجیه کنیم؟
ناچاریم بگوییم که استحباب، این امر است آن
روایت می گفت قبل از ظهر می تواند افطار کند این می گوید نه افطار نکند حمل بر
استحباب کنیم، راه دیگری بر این ندارد.
بنابراین در ماه رمضان کفّاره اش سه چیز بود،
عتق رقبة، صوم ستّین، اطعام ستّین و جمع را هم قبول نکردیم در حرام، در حلالش هم
گفتیم ترتیب دلیلی ندارد که حتما اول عتق باشد و بعد آن ها، این در خود ماه رمضان
که توضیح دادیم، در قضاء ماه رمضان اگر افطار کرد قبل از ظهرش اشکال ندارد بعد از
ظهر اگر افطار کرد قضاء ماه رمضان را باید ده مسکین را اطعام کند اگر نشد سه روز
روزه که روایتی که خواندیم، آخر این مطلب مرحوم سید یک کمله ای دارد می گوید
والاحوط اطعام ستّین مسکین بهتر این است که شصت نفر را اطعام کند.
اطعام ستّین مسکین این به خاطر رعایت این دو
روایت اخیری بود که گفت کفّاره قضاء رمضان هم مثل کفّاره رمضان است به خاطر رعایت
این دو روایت بود اطعام ستّین کند که اقلاً مثل یک کفّاره ماه رمضان شود اما اگر
می خواهد مثل او شود چرا فقط اطعام ستّین را سیّد گفته است باید بگوید که احتیاط
این است که یا ستّین اطعام یا ستّین یوم صیام یا عتق رقبة چون می خواهد بگوید به
رعایت این دو روایت به خاطر اینکه روایت گفت این هم کفّاره اش مثل ماه رمضان است،
ماه رمضان این سه چیز بود نه فقط اطعام ستّین، چرا سید گفت که والاحوط اطعام
ستّین، ما در معلقات گفتیم که ایشان باید اضافه کند بگوید یا عتق را هم اضافه کند
یا صیام شهرین را هم اضافه کند به اطعام عشرة بگوید اطعام عشرة یا عتق یا صیام
شهرین یا اطعام ستّین.
علی ای حال احتیاط که ما خواستیم کنیم به خاطر
آن دو روایتی بود که علیه مثل الذی اصاب فی شهر رمضان کفّاره قضاء بگوییم مثل
کفّاره خود ماه رمضان است، اگر می خواهیم مراعات این دو روایت را کنیم این گفته
است مثل کفّاره ماه رمضان، کفّاره ماه رمضان فقط اطعام ستّین نیست، صیام ستّین هم
هست، عتق رقبة هم هست باید این ها را هم بگوید.
مطلب بعد راجع به کفّاره نذر است، عبارت سید این
بود فرمود الثالث از جاهایی که کفّاره دارد صوم نذر المعیّن چون نذر دو جور است،
گاهی نظر مطلق است می گوید یک روز روزه بگیرم، یک وقت نذر معیّن است می گوید امروز
روز دوشنبه روزه بگیرم، اگر این نذر معیّن را انجام نداد و افطار کرد کفّارته
کفّارة افطار رمضان یعنی کفّاره نذر مثل ماه رمضان است، این نظر مرحوم سید است،
ببینیم که فرمایش ایشان درست هست یا نیست.
ما در معلقات عروه گفتیم که لایترک الاحتیاط باختیار
عتق یا اطعام ستّین کفّاره ماه رمضان سه چیز بود یا عتق یا اطعام ستّین یا صیام
ستّین ولی کفّاره یمین اطعام ستّین مسکین و عتق رقبة بنابراین چرا ایشان گفت عین
کفّاره ماه رمضان؟ حالا چرا ما می گوییم عتق یا اطعام ستّین؟ برای اینکه اگر مثل
کفّاره رمضان است اطعام ستّین قبول است و عتق رقبة هم قبول است ولی اگر مثل کفّاره
یمین باشد که بعضی ها گفتند آن وقت کفّاره ماه رمضان نیست، کفّاره یمین خصوص عتق
یا اطعام ستّین است نه صیام ستّین.
پس دو عقیده است، یک عقیده گفته اند کفّاره نذر
معیّن کفّاره ماه رمضان است پس یکی از سه چیز، یا عتق رقبة یا صیام ستّین یا اطعام
ستّین، یک عقیده این هست که کفّاره نذر معیّن کفّاره یمین است و نذر هم با یمین
بیشتر تناسب دارد تا با رمضان، کفّاره یمین دو تا است یا عتق است یا اطعام ستّین
پس خوب است که از میان آن سه کفّاره ای که ماه رمضان هست در نذر از دوتا استفاده
کنید نه از هر سه برای اینکه اگر یمین باشد اقلا به قول یمین هم عمل کردید و به
ماه رمضان هم عمل کردید، ماه رمضان هر سه را قبول دارد شما دو موردش را عمل می
کنید.
اولا داریم که لایترک الاحتیاط باختیار عتق یا
اطعام ستّین، از صیام ستّین استفاده نکنید، از اطعام ستّین یا از عتق رقبة استفاده
کنید که در یمین هم هست.
در باب 23 از ابواب کفّارات بعد از مباحث نکاح و
طلاق آخر بحث های طلاق یک بابی باز کردند باب کفّارات، بعد از کفّاره نذر و این ها
الکفّارات، در باب 23 از ابواب کفّارات به حسب چاپ ما جلد 18 به حسب آن بیست جلدی
ها ظاهرا جلد 14 یا 15، روایت هفتم دارد که کفّاره نذر معیّن عین ماه رمضان است،
یکی از آن سه مورد منتهی سندش یک مشکلی دارد، در سند عبدالملک بن عمر است، عبد
الملک بن عمر فقط یک روایتی در تعریفش وارد شده است آن هم از زبان خودش است، کشّی
این روایت را نقل کرده است، سندش از کشّی تا او مشکلی ندارد منتهی به خود این می
رسد، می گوید امام صادق به من گفت یعنی به
عبد الملک بن عمر، می گوید امام صادق به من گفت من به تو دعا می کنم نه تنها به تو
دعا می کنم به دابّه تو هم دعا می کنم مثل اینکه بگویید که ما نه فقط به تو دعا می
کنیم به ماشینت هم دعا می کنیم و اسبی هم که سوار می شوی، چنین چیزی به نظر بعید
می آید، اگر روایت درست باشد معنایش این است که امام صادق(ع) می خواسته این محفوظ
بماند به دابّه اش هم دعا می کند که مبادا این زمین بخورد اما این جمله یک قدری
نمی خورد به امام با آن متانت و این حرف ها، به علاوه اگر تعریفی باشد سندش خودش
است اینکه نمی تواند تعریفی از او باشد منتهی مشهور این روایت را قبول کردند و ما
می گوییم اگر مشهور روایت ضعیفی را قبول کردند این خیلی مهم است، با اینکه می
دیدند ضعیف است این را عمل کردند، روایت دیگر صحیح است کنار زدند، میزان در عمل به
روایت وثوق به روایت است نه وثوق به راوی، آن صحیح را قبول نکردند این ضعیف را
قبول کردند پس این درست است، به قول آقای خوئی می گوید در اهل کتاب با اینکه
روایات صریح است که این ها پاک هستند ولی فقهاء که گفتند این ها نجس است معلوم می
شود که خیلی قوی بوده ادله نجاست که به دست ما نرسیده است، حالا ما می گوییم دلیل
داریم بر نجاست ولی ایشان به این جهت می گوید اهل کتاب یقیناً نجس هستند، حالا
بالاخره این روایت عبدالملک بن عمر درست است مشکل دارد ولی روایت صریح است که
کفّاره این مثل کفّاره ماه رمضان است، مرحوم آقای حکیم قبول کرده است که مثل یمین
است.
مرحوم آقای خوئی و مرحوم آقای میلانی این ها گفتند
مثل یمین است یعنی اطعام ستّین یا عتق رقبة نه صیام ستّین، دلیل این ها دو روایت
صحیح است، دو روایت صحیح را مشهور کنار زدند، روایت عبدالملک را قبول کردند.