بسمه تعالی
بحثی که آقایان به عنوان قدح بر استخاره نقل کردند اشکال است و فکر می
کنیم که عین همین اشکال بر قرعه هم وارد است فرقی نمی کند. این هست که در آیه سوم
سوره مائده داشت که و ان تستقسموا بالازلام استقسمه همان استفعال قسمه هست، تقسیم،
آن وقت کشاف زمخشری و طبری این ها گفته اند که منظور از استقسام بالازلام یعنی
معین کردن خیر و شر به وسیله ازلام، ازلام جمع زلم هست به معنای تیر بی پیکان که
خود بدنه تیر را دارد و پیکان سرش را ندارد که معمولا پیکان سر کشنده است و آن را
ندارد. گفتند پس بنابراین با ازلام نمی شود خیر و شر را معین کرد و استقسام هم
همین است. این ها گفته اند که این تیرها را می انداختند و آن وقت یکی از این ها را
استخراج می کردند و طبق او عمل می کردند، آن وقت این ها گفتند که عین استخاره هست،
استخاره همین است، استخاره ذات الرقاع همین است که کاغذهایی را می نویسند و یکی را
در می آورند و به آن عمل می کنند، آن وقت قرعه هم به نظر ما همین، قرعه هم چیزهایی
را می نویسند یکی را بر می دارند و طبق او عمل می کنند، این استقسام بالازلام می
شود.
در آن آیه کریمه دیگر هم در
سوره مائده انّما الخمر والمیسرُ والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان، بنابراین
این آن آیه هم دلیل هست.
از کسانی که در شیعه این اشکال را کرده است مرحوم اردبیلی در آیات
الاحکام خود، زبدة البیان در آن جا این اشکال را کردند که بنابراین استخاره خلاف
این آیات است، و عرض کردم ایشان در استخاره را فرمودند و قرعه هم همین طور، پس این
دو آیه می شود ردّ قرعه در حقیقت، آن وقت چون که تخالف آن هم با آن روایات قرعه
تخالف تباینی هست، آن ها صریحا می گویند قرعه این می گوید قرعه کار شیطان است چون
ازلام می شود قرعه، در تخلاف تباینی روایات را باید کنار زد، تخالف عموم و خصوص
مطلق، تخالف اطلاق و تقییدی روایت که مقیّد است مقدم است ولی در تخالف تباینی
اضربوه علی الجدار مخالف القرآن فدعوا بنابراین پس این روایت قرعه را کلا باید
طرد کنیم و همین طور روایت استخاره را و مانند اینها.
دو بیان درباره ازلام هست:
1- گفتند که این رسما قمار است، گفتند که ثروتمندهای قریش که اهل قمار
و این ها بودند، این ها می آمدند در شرایط سخت زندگی که تقریبا قحطی و این موارد
بوده شتری را وسط می گذاشتند یعنی ذبح می کردند البته و تیرهایی معین که روی آن
نوشته می شد یک سهم دارد، پنج سهم دارد، سه سهم دارد، هفت سهم دارد تا هفت سهم
تقریبا بوده، آن وقت این تیرها را می انداختند به نام هرکسی که در می آمد یک چند
سهم از این بچه شتر ذبح شده می برد، آن وقت پول این بچه شتر را باید آن هایی بدهند
که سهمی به آن ها نیافتده است، در حقیقت این رسما یک قماری بود، یک عده ای پول می
دادند و یک عده ای می بردند، کاملا این یک برد و باخت است، یک برد و باخت خیلی
واضح، این معنا مشخص است که قمار است. در حقیقت بر سر اینکه سهم با چه کسی باشد
این را تعیین پول می کردند یعنی یکی پول می دهد و دیگری هم سهام را می برد، این
رسما قمار است.
هرگونه برد و باخت با هر وسیله ای باشد قمار است، بحثی در این نیست،
می خواهد با کاغذهای قرعه باشد، می خواهد با تیرهای ازلام باشد یا با بازی فوتبال
باشد، اگرچه طرفین تیم پول را بگذارند، یعنی خود این دو طرف یک پولی می گذارند می
گویند هرکسی برنده شد این پول برای او این بلا اشکال قمار است. در باب فوتبال
پرسیدند که بالاخره بچه ها می خواهند بازی کنند یک راه حلی پیدا کنید، ما نوشتیم
اگر شخص خارج از این دو گروه، دیگران و آن ها جایزه ای معین کنند برای برنده نه
خود این دوتا که بازی می کنند آن را اشکال نمی کنیم، حالا یا اصل آن باشگاهی که آن
تیم به این باشگاه مربوط است یا دیگرانی که اجانب از این بازی هستند یا شرط بندان
بیرونی حالا صرف نظر از شرط آن ها، یک پولی از بیرون قرار دهند وگرنه هرگونه بردو
باختی با هر وسیله ای، پاسور یا شطرنج یا زلم باشد یا رقاء باشد با هر وسیله ای که
ببرند این بلا اشکال قمار است.
پس آیه ربطی به قرعه پیدا نمی کنند که مربوط به برد و باخت نیست،
چنانچه روی این تفسیر ربطی به استخاره هم پیدا نمی کند که مرحوم اردبیلی در زبدة
البیان این را بر رد استخاره می خواهند بگیرند. در استخاره انسان قرآنی یا تسبیحی
باز می کند، از خدا می خواهد خدایا آن چه که خیر است بر دل من بینداز، می خواهم
راهی را بروم، ازلام راجع به قمار و برد و باخت است و به این مربوط نیست.
2- یک تفسیر دیگری در بعضی از تفاسیر هست آن تفسیر می خورد به تعیین
خیر و شر نه برد و باخت ولی می روند مقابل بت می نشینند می رفتند مقابل بت به خصوص
حبل که خیلی در عربستان تقریبا از همه بردها عظمت و احترام آن بیشتر بوده، مقابل
او می نشستند و تیر نبوده با قدح هایی بوده که در آن قدح ها چیزهایی گذاشته و نوشته
شده بوده افعل و تفعل و این ها، ولی مقابل بت به خصوص حبل کرنش می کردند که تو برای
ما خیر پیش بیاور و آن وقت یکی از این ها را بر می داشتند و طبق این عمل می کردند،
این به استخاره می خورد ولی مقابل بت نشسته بودند، اگر آیه ای بگوید از بت خیر و
شر نخواهید، این چه دلیل می شود که از خدا تعیین خیر و شر نخواهید.
بنابراین این دو آیه که در سوره مائده هست راجع به ازلام نه ردّ قرعه
هست و نه رد استخاره، اگر بنا بود رد شود البته آیه بر روایات مقدم بود برای اینکه
تخالفش تباینی است نه عموم و خصوص و نه اطلاق و تقیید و تخلاف تباینی روایات را
کلا باید ضرب بر جدار کرد ولی اینطور نیست.
چون آقایان خواستند ما یک بحث کوتاهی امشب راجع استخاره عرض کنیم، به
خصوص چون که امروز از بعضی تشکیلات های تقریبا نیمه رسمی از طرف یک مقام رسمی یعنی
از طرف وزارت ارشاد یک دوتا چیزی را برای من آوردند که من نگاه کنم و از ما خواسته
بودند که مقدمه تأییدی بر اینها بنویسیم، حالا به جهتی که عرض می کنم من گفتم که
نه تأیید می کنم و به شدت هم مخالف هستم، گفتند که اگر شما مقدمه ننویسید از
مصاحبه ای که یک وقتی مجله بشارت با شما کرده است او را بر می داریم این جا می
زنیم، گفتم به شدت ناراضی هستم و هرگز راضی به این کار نیستم، حالا بعد برایتان
توضیح می دهم.
این کتابی است که در بحرین چاپ شده، در منامه و در آن جا تمام آیات
قرآن را از اول تا آخر صفحه دست راست گرفته اند و خوب و بد کرده اند و چاپ مسقلی
کردند بنا بر استخاره من باب مثال فرض کنید برائت من الله و رسوله الی الذین حتی مشرکین
پایین آن نوشته اند که افعل ما انت عازم علیه من اخراج من امنته من محزورک سابقا
ان لم یوافقک لائقة همین طور این برنامه هایی را انجام دادند لو انّ اهل القراء
آمنوا واتّقوا لفتتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذّبوا، زیر آن نوشته
اند که لایدرک مطلب المقصود. تمام آیات قرآن را از صفحه دست راست شروع کردند و
همین طور از اول تا آخر قرآن تا می رسد والتین و الزیتون نوشته است نهی شدید لسوء
العاقبة، بسم الله الرحمن الرحیم والعصر فیه الاعانه من الله والخیر والبرکة، همین
طور تمام قرآن به عنوان کتاب فال در حقیقت معرفی شده است و من به شدت با چنین کاری
مخالف هستم.
بنابراین چند کار هست که این را توهین به قرآن می دانم، اول اینکه
قرآن را در حد یک کتاب فال و مانند این ها بگیریم تازه این را وزارت ارشاد بزرگ
کرده است و به حد نیم ورقی و تأیید هم که می خواستند. یکی از کارهایی که خیلی بد
است و درباره قرآن شده است اینکه آمدند قرآن را چاپ کردند و کنار هر صفحه ای نسخه
بدل نوشتند فی قرائة کذا مثل اینکه یک کتابی را چاپ می کنیم می نویستم فی نسخة کذا
فی نسخة کذا یک چنین کاری کردند. بسیار کار بدی است که قرآن را این گونه دست خوش تغییر
قرار دهند و همین طور این کار بد است که جنبه فالی به قرآن بدهند لذا آقایان هم
خواستند و من گفتم که این بحث راجع به استخاره شود.
بعضی آقایان نقل کردند که مرحوم مجلسی روایات معتبره ای درباره
استخاره دارد، مرحوم مجلسی در این جلد بحار جلد 91 این چاپی که ما داریم که چاپ
تهران است و ظاهرا چاپ اسلامیه که ظاهرا لبنان هم از روی همین اُفست شده جلد 91
صفحه 222، تقریبا 50 صفحه یا بیشتر تا 288 حدودا نزدیک شصت صفحه در مورد استخاره
دارد. من اول این قسمت را عرض کنم که تحت عنوان باب النوادر ایشان آورده است نقل
می کند از کتاب الفتح ظاهرا برای کراجکی باشد اگر اشتباه نکنم، از او نقل می کند
قال قدّس سرّه اعلم انّی ما وجدت حدیثا صریحا انّ الانسان یستخیرُ لسواء برای
دیگری می گوید حدیثی نداریم لکن وجدتُ احادیث کثیر تتضمّن الحفّ علی قضاء حوائج
الاخوان من الله جلّ جلال بألدعواة و سائرالتوسّلات پس و لو حدیثی راجع به وکالت
استخاره نداریم ولی روایات راجع به قضایا حوائج اخوان که زیاد داریم حتی رأیت فی
الاخبار من فوائد الدعاء بالاخوان ما لا احتاج الی ذکره الآن به ظهوره بین الاعیان
والاستخارات علی سائرالروایات هی من جملة الحاجات و من جملة الدعوات والاستخاره
الانسان عن غیره داخلة فی عموم الاخبارالواردة بما ذکرناه یعنی قضاء حوائج اخوان
است لانّ الانسان اذا کلّفه غیره من الاخوان الاستخارة فی بعض الحاجات فقد سارت
الحاجة للذی یباشرالاستخارات در حقیقت حاجت بر این شده است فیستخیرُ لنفسه و للذی
یکلفه الاستخارة در حقیقت استخاره برای هردو شده هم برای خودش هم برای دیگری، بر
خودش است برای اینکه این خدمت به او خیر است بر آن است برای اینکه واقع را می
خواهد بفهمد، امّ الستخارته لنفسه بانّه حل المسئله للذی یباشرالاستخارة فی القول
لمن یکلّفه الاستخارة می خواهد بگوید آیا مصلحت هست که من به او اینجور بگویم، این
می شود حاجات خودم و حلّ المسئله للذی یکلّفه الاستخاره فی الفعل اوالترک آیا برای
او هم مصلحت این است که ترک کند یا نه وهذا ممّا یفعل تحت عموم الروایات
بالاستخارات و لقضاء الحاجات.
ایشان می گوید که درست است که این بیانی که مرحوم سیدبن طاووس کردند
درست است لکنّ الاولی والاحوط ان یستخیر صاحبُ الحاجة لنفسه هرکسی برای خودش
استخاره کند لانّا لم نره خبرا ورد فیه التوکیل فی ذلک چون روایت صریح راجع به
وکالت در استخاره نداریم و لو کان ذلک جائزا او راجحا لکان الاصحاب یلتمسون من
الائمة(ع) ذلک وگرنه خوب بود که اصحاب از ائمه می خواستند که آن ها برایشان
استخاره کند، آن وقت ائمه باید همه کارهایشان را کنار می گذاشتند، و لو کان ذلک
لکان منقولا لااقلّ فی روایة این یک جهت بعد می گوید مع انّ المضطر اولی بالاجابة
آن کسی که خودش گرفتار و مضطر است دعوتش بیشتر اجابت می شود و دعائه اقرب الی
الخلوص عن نیّةٍ، این درست است ولی به نظر من هردو مطلب ایشان اشکال دارد.
اما اینکه چون خبر در وکالت نیامده است خبر در تصریح هم نیامده است
برخلاف و روایاتی هم که هست عام هست و مطلق. بعد می گوید وجدتُ بخطّ الشیخ الشهید قدّس
الله روح منظور شهید اول است اذا اهمّ احداً امرٌ و تحیّر فیه فلا یدری ما یفعل فالیتبادر
الی العمل به هذالخبر که آن وقت این هذا الخبر منظورش استخاره است که این جا
نیاورده است حالا ببینیم شاید ادامه اش باشد، وجدتُ فی کتاب الفرج بعدالشدّة
للقاضی تنوحی ماهذه صورته و ما اعجب هذا الخبر فانّی وجدّته فی عدّة کُتُب باسانید
و غیر اسانید علی الاختلاف فی الفاظ والمعنا قریب و انا اذکر اصّحها عندی این قاضی
تنوح این می گوید حالا آن چیست، وجدتُ فی کتاب محمد بن جیرالطبری الذی سمّاعه کتاب
الآداب الحمیدة نقلته بحذف الاسناد عن روح بن حارث عن ابیه عن جدّه عنّه قال لبنیه
یا بنیّ اذا دعمکم امرٌ او اهمّکم وقتی کاری بر شما فشار آورد یا برای شما مهم است
فلایدیتنّ احدکم الّا و هو طاهرٌ علی فراکا و لحافٍ طاهر، هم فرشتان پاک باشد و هم
لحافی که روی خود می اندازید پاک باشد و لایبیتن و معه امرأة زنی هم پهلویش نخوابد،
دیگر نگفته است زن طاهر یا زن حائض معلوم می شود که علی ایّ حال زن یک موجودی است
که آن واقعیت را کم می کند ثمّ لیقرأ بعد بخواند والشّمس والزححا را هفت بار والّیل
یعنی والیل اذا یغشی را هفت بار ثمّ لیقل اللهم الجعلی من امری هذا فرجا، این را
بگوید فانّه یأتیه آتٍ فی اوّل لیلة او فی الثالثة او فی الخامسة و اظنه قال او فی
السابعة در اول شب یا در ثلث سوم یا در خمس پنج یا در هفتم یک کسی در خواب می آید
سراغش می گوید المخرج من ما ان تفیه کذا راهت این است، حالا امتحان کنید ببیند می
شود یا نه.
قال انس فاصابنی این جا قبلا از انس صحبتی نبود حالا می گوید قال انس فاصابنی
وجعٌ لم ادر کیف آتی لک دردی پیدا کردم نفهمیدم چکار کنم ففعلت اول لیلة فاتانی
اثنان دو نفر آمدند سراغ من فجلس احدهما عند رأسی والآخر عند رجلی ثمّ قال احدهما
للآخر حسّه یعنی تکانش بده احساسش بیدار شود فلمس جسدی کلّه او دست کشید به بدنم فلّم
انتهی اذا موضعٍ من رأسی به یک جایی رسید قال احتجم هاهنا از همین جا حجامت کن و
لاتحلق لاتحلق یعنی مو را نکن احتمالا این است، ولکن اتله به قرائن یعنی نوره به
قراء، قراء را نمی دانم چه هست ثمّ التفت الیّ احدهما او کلاهما فقال لی فکیف لو
ضمنت الیهم التین والزیتون چطور است که تین و زیتون را هم اضافه کنیم انجیر و
زینتون قال فاحتجمت فبرأتُ و انا بله خوب شدم فلستوا حدّثُ احدا به الّا وحصل له الشفاء
به هرکسی گفتم شفا پیدا کرد بعد می گوید و جربّته فصحّ بعد می گوید القراء ما
تلّیه به او لسق به او شیءٌ یستخرج من السمک کالقراء ککساء با قراء بمالید.
ایشان در ضمن یک فضلکه ای در آخر بحث استخاره اظن انه قد اتضح لک ممّا
قرع سمعک و مرّ علیه نظرک فی الابواب السابقة انّ الاصل فی الاستخارة الذی یدلّ
علیه اکثرالاخبار المعتبرة هو ان لا یکون الانسان مستبدّاً برأیه معتمداً علی نظره
و عقله اصل استخاره این است که انسان استبداد به رأی نداشته باشد، یتوکل بربّه تا
می آید این جا که بلکه عمل می کند کما هو شأن العبدالجاهل العاجز مع مولی فیدعوا دعا
می کند آن وقت بعد یخطر بذلک عمل می کند ان لم یحظر شیءٌ من ذلک اگر چیزی دستش
نبود آن وقت طبق آن که خطور در قلبش هست عمل می کند بعد می گوید و بعد ذلک
الاستخارة من الله سبحان ثمّ العمل بما یقع فی قلبه و یقلب علی ظنة طبق آن چیزی که
در دلش می افتد بعد از این استخاره است از طریق استشاره با مؤمنین بعد از آن
استخاره با رقعه یا بُندقه گلوله های کوچکی که می اندازند. اوالقرعة بالسبحه
والحصا اوالتفأل بالقرآن الکریم، تفأل اگر به معنای معمولی اش هست که پیشگویی هست
این صریحا در کافی روایت دارد که این کار را با قرآن نکنید حالا ایشان اینجا دارد
بعد می گوید والظاهر جواز جمیع ذلک کم اختاره اکثرُ اصحابنا و اوردوها فی کتبهم
الفقیه والدعوات و غیرها و قد اطلعتها هنا علی بعضهما در بحث های قبلی اش یعنی، و
انکر ابن ادریس الشقوق الاخیره یعنی استخاره به رقاع و قرعه به سبحه و حساء و قرعه
به تفأل این ها را قبول نکرده است و قال انّها من اضعف اخبارالآحاد و شواذالاخبار لانّ
فطحیّه ملعونون مثل زرعه و سماعه و غیرهما که آن روایت قرعه در دابّه هم برای قرعه
و سماعه بود منتهی موثق هستند منتهی ابن ادریس این ها را رد می کند. فلا یلتفلت
الی ما اختصی برواتیه و لایعرج علیه با نردبان این ها بالا نرو قال والمحصّلون من
اصحابنا ما یحتارون فی کتب الفقه الّا ما اختترناه آن هایی که اهل اجتهاد هستند و
اهل تحصیل هستند این ها همین حرف ما را می زنند ولایذکرون البنادق والرّقاع
والقرعة الا فی کتب العبادات در کتب های ادعیه می گویند که معمولا اهمیت نمی دهند
آدابی است نه کتب فقه که می خواهد برهان بر آن اقامه کند.
و ذکر انّ الشیخین( مفید و طوسی) و ابن برّاج لم یذکروها فی کتبهم
الفقهیه استخاره و این چیزها را قرآن، بُندقه و مانند این ها را، و وافقه المحقق
محقق هم همین را گفته است، گفته و امّا الرقاع و ما یتضمنّ افعل و لاتفعل ففی حیّزالشذوذ
فلا عبرت بهما.
پس بنابراین ابن ادریس رد کرده است بعد می گوید که شیخین و ابن براج
هم که این ها از عُمَد قدما هستند این ها هم ذکر نکردند، محقق هم گفته فلا عبرت
بهما بعد می گوید و اصل هذه الکلام مفید(ره) فی المقنعه حیث اورد اولاً اخبارالاستخارة
بالدعاء والاستشارة و غیرهما من ما ذکرنا اولا که این ها همه تحت طلب خیر است، طلب
خیر از دعا هست که خیر پیش بیاید بعد می بینم چه چیزی به دلم افتاد یا خیر می
خواهم از طریق مشورت با دیگران و غیر این ها و بعدا ثمّ اورد استخارة ذات الرقاع و
کیفیتها ثمّ قال قال الشیخ، قال الشیخ یعنی ظاهرش این است که یعنی خود مقنعه مثل قال
محمد هو بن مالک کانّ این طور است قال شیخ
و هذه الروایة شاذّة لیست کاالذی تقدم لکنّا اوردناها لرّخصه دون التحقیق العملها
یعنی فقهی نیست و آدابی است و لعلّه من ما الحقه اخیرا فی الحامش فادرجوه فی
المتن، حالا می گوید این شاید از چیزهایی باشد که بعدا ملحق شده باشد به حاشی
مقرع، قال سید بن طاووس یعنی ثابت نیست که از مقنعه باشد قال عندی من المقنعه نسخة
عتیقة جلیلة سید بن طاووس می گوید من نسخه عتیقه جلیله ای از مقعنه مفید پیش من
است کتبت فی الحیاة المفید( رض) و لیست فیه هذه الزیادة یعنی زیاده قال الشیخ پس
معلوم می شود قال الشیخ خود مفید است منتهی در حاشیه نوشتند معلوم می شود که
شاگردهایش نوشتند می گوید این زیاده ندارد و لعلّها قد کانت من کلام غیرالمفید علی
حاشیة المقنعة فنقلها بعض الناسخین فصارت فی الارض ثمّ اولها بعد سید بن طاووس این
کلام را شروع می کند به تأویل کردند علی تقدیرکونها من الشیخ بتعویلاة الکثیرة پس
شیخ یعنی همان مفید که عرض کردم.
می گوید روی فرض اینکه حرف خود شیخ یعنی حرف خود مفید این باشد شروع
می کنند تأویلات و بعد از کلام محقق و ابن ادریس هم به وجوه الشتّا جواب می دهد.
بعد نقل می کند از ذکری شهید می گوید و انکار ابن ادریس الاستخارة بالرقاع لامأخذَ
له مع اشتهارها بین الاصحاب و عدم الرادّ لها سواه و من اخذ مأخذه کالشّیخ نجم
الدین قال و کیف تکونوا شاذّتاً و قد دوّنه المحدّثون فی کتبهم، می گوید چطور مفید
گفته است شاذّه، محدثین همه آورده اند والمصنفون فی مصنفات و قد صنّف سیدالعالم
العابد صاحب الکرامات الظاهرة والمعاصرالباهرة رضی الدین ابالحسن علی بن طاووس حسنی
رحمة الله له کتاب زخماً فی الاستخارات واعتمد فیه علی روایة الرقاع و ذکر من
آثارها عجائب و قرائد اراح الله ایّاه بعد هم دعا می کند می گوید خدا خودش به ابن ادریس
و این ها آن چیزها را نشان دهد یعنی آن جنبه های واقعی اشقاقی را، قال و اذا توال
الله الامر فی الرقاء فهو خیرالمحض اگر چند دفعه رقاء جواب آورد این خیرٌ محض است
و ان توالی نهی فذلک الامر شرٌ من، اگر پشت سرهم نهی بود اگر اول سه تا افعل بود
خیر محض است اگر سه تا لاتفعل بود شر محض است و ان تفرّقت کان الخیر والشرّ موزّعا
به حسب تفرقّها علی ازمنة ذلک الامر به حسب ترتبها بله ما این را هم تجربه کردیم مثلا اگر اول
دارد لاتفعل بعد دارد افعل معنایش این است که اول که شروع می کنی مشکلات داری بعد
خوب می شود بعد اگر داشت لاتفعل دوباره به سختی می خورد بعد دوباره افعل دوباره به
گشایش می خورد تا پنج تا در آورید و شش تا را درنیاورید، ببینید غلبه با کدام است
با افعل است یا با لاتفعل که آن ارجح است.
این حرف مرحوم مجلسی و این چیزهایی که از این ها نقل شد آیه را جواب
دادیم اما مطلبی که ماند روایات اولا در این کلمات ما ندیدیم که روایات معتبره،
دارد روایات در همین عبارتی هم که نقل کردیم می گوید که محدثون نقل کرده انه
مصنّفون آورده اند اما نمی گوید روایات معتبره، این که اخبار معتبره دارد این است
هو ان لایکون الانسان مستبدّا برایه، استبداد نداشته باش از خدا بخواه، منتهی این
جامع آن است که یا به دلت بیفتد یا مشورت با دیگران این ها همه را جزء این گرفته
است به معنای جامع این ها مسلم است مشورت روایت خیلی دارد اما غیر از این استخاره
ای که ما می گوییم این روایت معتبره داشته باشد. حالا روایات تا حدود پنجاه صفحه
هم این روایات را دارد من نمی توانم یکی یکی در این وارد شوم ولی تمام این روایات
که دیدم اکثرا این ها ضعف دارد، من فقط یک نمونه هایی عرض می کنم.
اول ایشان یک بحثی دارد راجع به الاستخارة بالاستشارة که یعنی جزء
استخاره می گیرد یعنی از طریق مشورت با دیگران طلب خیر کنم، اینکه از بحث ما خارج
است. بحثی که راجع به استخاره به بنادق هست اینجا روایات خاصی دارد استخاره به
رقاع هست این ها هم روایاتی دارد، اول ابواب استخاره صفحه 222 که عرض کردم.
می گوید از مقنعه مفید عن الصادق(ع) انّه قال یقول الله عزّ و جل من
شقاء عبدی ان یعمل الاعمال ولایستخیربی استخاره لغوی است که این از طریق های
مختلفی نقل شده است.
روایت تحت شماره دوم از محاسن برقی این سندش خوب است اما چی، من دخل
فی امر بغیر الستخارة ثمّ ابتلی لم یولج باز استخاره لغوی است. روایت بعدی مرسله
عثمان بن عیسی هست که هیچی بعد هم دارد استخاره باز لغوی است من استخارالله فجائت
خیره بما یکلی این هیچ ولی مرسله است، فجائة الخیرة می تواند منطبق شود بر آن چیز
که بر دلش افتاد و با این استخاره های مرسوم.
شما خودتان این را بخوانید اگر ما بخوانیم چندین شب باید روایات را
بخوانیم اگر روایت معتبری پیدا کردید بیاورید ولی تا آن جایی که من دیدم ما روایات
معتبری در این زمینه نداریم عرض می کنم که کیفیت استخاره، دعای استخاره حدود پنجاه
شصت صفحه هست، انواع این ها، کتاب بحار واقعا یک اقیانوسی است از روایات و اخبار،
خدا رحمت کند مرحوم مجلسی را اگر ایشان این زحمت را نکشیده بود ما الان چه داشتیم.
روایتی که در وسائل هم دارد و این جا هم دارد که ما روی این روایت
تکیه کردیم همیشه، سندش هم تاحدودی بد نیست از ابی علی ایسع قمی این توثیقی ندارد
ولی بد هم نیست، دارند این اصلا مجهول است ولی ضعفی ندارد این کثیرالروایة هم
نیست، دارد که من استخاره می کنم فاستخیرالله فیه ای عهد من الله ان یوقع فی قلبی ما
هو خیرٌ لی بعد این آن روایت نیست، یک روایت دارد این صریحا به قرآن دارد.
کتاب الغایات به جعفر قمی صاحب کتاب العروس والمکارم عن ابی علی یسع
قمی قلت لابی عبدالله(ع) انّی ارید شیء فاستخیرالله فیه فلای فیه ولی فیه رای
افعله او ادعه چکار کنم؟ فقال اُنظر اذا قمت الی الصلاة فانّ الشیطلان ابعدُ هو
یکون من الانسان اذا قام الی الصلاة ایّ شیءٍ یقع فی قلبک فخذ به در این حال وافتح
المصحف فاتطر الی ما اول ما تری فیه فخذ به، به آن جا که نگاهت افتاد ندارد صفحه چپ
یا راست.
غرض از آن جا که روایات معتبری به آن معنایی که ما در فقه با آن کار
داریم چنین چیزی ما ندیدیم، البته آن که به دلت افتاد بد نیست روایات ولی شما
ببینید این پنجاه صفحه را نمی توانم در بحث عرض کنم، خودتان ملاحظه بفرمایید چون
انواع استخاره را هم این جا دارد و مفید هست و یک دفعه نگاه کردنش می ارزد در جلد 91.
اما مطلبی که هست:
1- اولا تجربه، تجربه قطعی، پزشکی که یک علم است براساس تجربه کار می
کند، شما سرتان درد بگیرد چه می خورید؟ فلان قرص، به شما بگوید آیه داریم راجع به
این قرص؟ خیر، به چه دلیل می خوری؟ چون تجربه کردم، نه فقط دکتر گفته است، دکترها
زیاد متناقض هم حرف می زنند، تجربه کردم خوب بوده، خیلی بیش از این ها راجع به
استخاره تجربه کردیم.
2- همه بزرگان خلفً عن سلف، این ها استخاره می کردند، در زمان خودمان
اساتید ما مرحوم سیدنا الاستاد امام(ره) هم برای خودش استخاره کرد که من دیدم و هم
برای دیگران، آقای بروجردی را خودم دیدم استخاره کرد. از قبلی ها که نقل شده است
عرض کنم که مرحوم آقای نجفی که خیلی دیده بودند، مرحوم آقای گلپایگانی، از قبلی ها
عصر تأسیس حوزه قم از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری که همه می دانید، از مرحوم
شیخ انصاری که آن اصل فقاهت در این قرون اخیر است، قضیه همین شد که فالقیه فی الیم
ولاتخافی و لاتحزنی انّا رادّو الیک و جاعلٌ من المرسلین چون مادرش نمی گذاشت که
ایشان نجف برود این استخاره کردند آمد با قرآن ایشان را رها کرد و نجف رفت و این
گونه شد.
تجربه ها خیلی خیلی زیاد است، همین روزهای اخیر آن قضیه ای که بعضی
افراد مقامات نیروی انتظامی نقل کردند، گروهی که اخیرا گرفته بودند راجع به این
دخترهای مردم که در قم گرفتند و دار زدند، این ها به هیچ وجه این ها را پیدا نمی
کردند و فراری بودند و مانده بودند بین قم و اصفهان و تهران، به ما که نگفته بودند
من بعدا متوجه شدم مراجعه کردند به استخاره که از طریق استخاره بفهمند، ما به آن
ها گفتیم قم به نتیجه نمی رسید اصفهان هم یک جوابی شبیه این داده شده است که گذشته
و حالا فایده ندارد و معلوم می شود که یک سری به آن جاها زده بودند، تهران خوب
است، من اصلا موضوع هم نمی دانستیم چه بوده و کلمات و الفاظ را هم نمی دانستیم،
این ها با همین اتکاء به استخاره به تهران رفته بودند و همان جا آن ها را پیدا
کردند و گرفتند دار زدند و این قضایا، منظور از این قبیل کارهای اداری، حوزوی،
دولتی، الی ماشاء الله، این ها تجربه است بنابراین شما یک قرص سر درد را به تجربه
استفاده می کنید چطور این همه مسائل را با این همه تجربه که همه علما روی آن تجربه
کردند.
همچنین تجربه عملی شخصی، سیره علماء، به اضافه این همه روایات و لو
غیر معتبره، به اضافه ادله استجابت دعا، حالا فرض کن اصلا روایت هم نداریم، خدایا
از تو می خواهم این دعای من اجابت کن که من متحیّر هستم به این وسیله به من
بفهمانی، قول نمی دهیم که هر دعائی مستجاب باشد ولی دو مسئله در این جا هست:
1- ذوی الارواح اللطیفه ممکن
است دعایشان اگر مطلقا هم مستجاب نباشد در خصوص یک مورد، در خصوص یک قسمت مخصوصا
اگر یک امری به کسی شده باشد این مستجاب شود.
2- اینکه این یک دعایی بوده
که همه اوتاد روی این دعا کردند، نه یک نفر، یعنی شیخ انصاری روی این مسئله دعا
کرده است، علماء قبلی و بعدی همه روی این مسئله دعاء کردند.
اما اینکه می گویند اهل بیت چرا برای کارهایشان استخاره نکردند؟ برای
اینکه اهل بیت شکی در چیزی ندارند که استخاره کنند اما اینکه اصحاب به آن ها
مراجعه نکردند که شما برای ما استخاره کن، برای اینکه آن ها خودشان عرب بودند و
خودشان هم می فهمیدند، شاگردهای نزدیک پیامبر و اهل بیت بودند، خود آن ها از علماء
و فقهاء هستند امام به آن ها گفته خودتان استخاره کنید، اجازه داده مثل اجازه
معنوی است که حالا به یک نفر بدهند، یک همچنین اجازه ای است با قدرت ولایت لازم
نیست که دیگر پیش امام ببرند، امام وقتی با قدرت ولایتی خودش به کسانی مثل زراره و
مانند این ها و بقیه اصحاب اجازه این کار را می دهد خود این ها هم از فقها و
بزرگان هستند، همین الان اگر در خواب به یک نفر اجازه بدهند می گوییم این از همه
چیز مهم تر است، تجربه شده است از شهادت عدلین هم اصوب هست به واقعه، از شهادت
عدلین تا چه برسد به قول خبر ثقه، آن وقت آن که خود امام معصوم حضورا نه در خواب
آن هم با کسانی مانند زراره و این ها بگوید خوب معلوم است که نیازی ندارد که وقت
امام را بگیرند و در آن روایت هم دارد که یکی از اهل تسنن آمد خدمت امام صادق و می
خواست دو مرتبه وقت امام را بگیرد، حضرت گفت من کار دارم انّ لی اورادا من گرفتاری
دارم می آیی وقت من را می گیری، حالا ائمه به جای خودش، آقای قاضی که استاد تربیتی
بود شاگردهایش در شرح حال او نوشته اند که ما نمی توانستیم ایشان را پیدا کنیم
گاهی خدمت ایشان می رسیدیم برای اینکه این ها به کارهای خودشان مشغول هستند.
بنابراین استخاره اگر دنبال
آیه یا روایت معتبره خواستید هستید، چنین چیزی نداریم ولی اگر با تجربه به اضافه
روایات ضعافی که هست که خیلی خیلی زیاد است به اضافه سیره عملی به اضافه اینکه این
ها مصداق استجابت دعا هست به این ها اکتفاء می کنید این دارد، در ضمن کسی هم که
دیگری را مجبور نکرده است می خواهید استخاره کنید اگر هم نمی خواهید نکنید و
الزامی هم روی این نیست، این گونه مسائل که از اسرار است اصلا نباید بحث و جدال
کرد، این ها از اسرار است برای اینکه جزء معجزات است، جزء معجزات است که واقعا دست
آدم جایی برود که با مشکل ایشان بخواند، یک چیزی را بگوید که با مشکل این بخواند و
گاهی شده یک مورد دو جور آدم گفته است و هردو جا با همان تطبیق کرده است، این ها
از معجزات و عجایب است، مانند معجزه قمه زدن است، الان غَمه می زنند نیم ساعت بعد
حمام می رود و خوب می شود، این ها از معجزات است نباید جلوی این معجزات را گرفت.
ولی در عین حال بله دلیل خاصی هم به آن معنا نیست، این خاتمه بحث قرعه
و به این تناسب هم این بحث را عرض کردیم به نظر بنده دیگر این جا چیزی راجع به
قرعه نمانده است.