بسمه تعالی
مواردی رخصت داده شده است در روزه که این افراد
روزه نگیرند و افطار کنند، اولی از این افراد شیخ و دومی هم شیخه، عبارت مرحوم سید
در عروه این است که وردت الرخصة لأشخاص الاول والثانی الشیخ و الشیخه منتهی قید می
زنند اذا تعذّر علیها الصوم اگر روزه برایش متعذّر است که اصلا نمی تواند أو کان
حرجاً و مشقّة یا اینکه حرج باشد فیجوز له الأفطار اما افطار که می کند وظیفه
دیگری دارد و آن فدیه لکن یجب علیهما فی صورة المشقّة اگر حرج است نه اینکه کلا
معذور است اگر حرج است فدیه بدهد لکلّ یوم مُدٌّ والأحوط مُدّان در صورت مشقّت بعد
می گویند بلکه در صورت عذر هم همین طور که اصلا متعذّر است و اصلا نمی تواند، این
عبارت مرحوم سید بود.
بهتر این است متن آیه قرآن را شماره 183 سوره
بقره را در نظر بگیریم مسائلی در آن هست که این روشن شود، یا ایها الذین آمنوا اول
در همین آمنوا حرف است، ای مؤمنین یعنی روزه فقط برای مؤمنین است؟ روایات مختلف
است به طوری که در تفسیر نورالثقلین ذکر شده است دو جور تعبیرات آمده است برقی نقل
می کند مرحوم صاحب نورالثقلین هم از برقی نقل می کند که می گوید این آیه للمؤمنین
خاصّه فقط برای مؤمنین است، اگر این باشد یعنی پس آن ها اگر روزه نمی گیرند گناه
نکردند تکلیف ندارد، تکلیف برای مؤمنین است.
مرحوم عیّاشی در تفسیرش می گوید این خطاب به همه
است تجمع الضلال گمراهان والمنافقین همه را می گیرد و لو دارد یا ایّها الذین
آمنوا ولی منافقین را هم می گیرد، گمراهان را هم می گیرد کانّه در خود روایت هم
دارد کلّ من اقرّ بالدّعوة الظاهرة هرکسی که به حسب ظاهر ایمان ظاهری دارد پس
آمنوا این همان است که به زبان گفته اند نه ایمان قلبی بر خلاف ماشتهر، این یک
معنا.
یک مطلب دیگر اینکه اگر آمنوا برای مؤمنین و
مسلمین هست حالا همه مسلمین یا آن هایی که منافق و گمراه نباشند، راجع به امّت های
دیگر چطور؟ آیه قرآن دارد که کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم همان
طور که بر پیشینیان شما هم روزه فرض شده است بر شما هم روزه فرض است آن ایمان را
به اعتقاد ما همانی است که عیّاشی نقل کرده است روایت را که هر کسی که به ظاهر
اظهار ایمان را دارد یعنی مسلمین یعنی روزه برای مسلمین واجب است، حالا آن ادله که
به جای خودش داریم که کفّار هم مکلّف به فروع هستند مثل اصول قبل ها یک وقتی در
همین جلسه بحثش را کردیم آن جداست بحثش ولی از نظر خود عبارت همه مسلمان ها کما
کتب علی الذین من قبلکم یعنی بر پیشینیان هم روزه واجب بوده است، این چطور است؟
در این جهت هم یک قدری حرف است، در یک روایت این
طور دارد لم یفرض علی احد من الاُمم روزه بر هیچ کس از امّت های پیشین واجب نشده
است فقط علی الانبیاء بر انبیاء واجب شده است پس اینکه می گوید کما کتب علی الذین
من قبلکم یعنی بر انبیاء، بر رسل نه بر مردم، صحیفه سجّادیه یک عبارتی دارد در
همین روزه، شروع روزه در ضمن دعاهای حضرت سجّاد می فرماید که اشرفنا دون سائر
الاُمم خداوند ما را به این شرافت موصوف کرده است نه بقیه امم را یعنی پس روزه بر
بقیه امم واجب نبوده است این هم خیلی عجیب است، علی الذین من قبلکم نه انبیاء
ظاهرش این است که همه مثل علیکم، علیکم یعنی همه مؤمنین و این هم همه، بعضی روایات
قابل پذیرش نیست البته نوع روایت هم سند ندارد.
در بعضی روایات دارد که از جمله مرحوم صدوق در
خصال نقل می کند که در مسلمان ها سی روز واجب شده است بر سائر امم بیش از سی روز
که کسی از مسیحیت بوده می آید خدمت پیغمبر که چطور برای شما سی روز است و برای
بقیه امم بیشتر؟ حضرت در جواب دارد به حسب این روایت در همان نورالثقلین است این
روایت می گوید آدم وقتی از شجره منهیه خورد آن میوه آن درخت منهی سی روز در شکمش
ماند به این جهت گفته اند بنی آدم سی روز روزه بگیرند، آن وقت در شکم بقیه امم بیش
از سی روز مانده است؟ شکمم مسلمان ها با شکم بقیه امم یعنی فرق دارد؟ این معنا
خیلی حرف بعیدی است.
در کافی یک روایتی دارد به همین تناسب روزه قد
خصّکم الله که پیامبر ظاهرا فرموده است خداوند شما را مخصوص به این کرامت کرده است
بنابراین ملاحظه می کنید از نظر روایات کما کتب علی الذین من قبلکم هم معلوم نیست
معنایش چیست ولی به حسب ظاهر خود آیات بر همه، همان طوری علیکم همه است علی الذین
من قبلکم هم همه هست، اصلا جنبه فکری است قضیه و اختصاص به عده خاص ندارد، مفید
است همه مسأله سلامت شخص و هم از نظر معنویات مثلا بیشتر بعضی ها معتقدند روایتی
هم برایتان خواندیم قبلا بسیاری از بیماری ها و مرض ها در اثر پرخوری است و گفته
می شود یک وعده از این سه وعده زیادی است قبلا روایت را خواندیم من اکل فی الیوم
مرّتاً فلایقولنّ انّی جائع و من اکل فی الیوم مرّتین فلایقولنّ إنّی عابد و من
اکل فی الیوم ثلاث مرّات فهو حیوان به حسب این روایت، به هرحال یک چیزی است که
اختصاص به این شکم و آن شکم ندارد بنابراین روایت همه بی سند بود و این روایتی هم
که از کافی خواندیم مرسل است.
قاعده روزه می گوید لعلّکم تتّقون آن هم لعلّکم
یعنی یکی از زمینه ها این است بعد می فرماید که ایّاماً معدودا روزه واجب است فمن
کان منکم مریضاً أو علی سفرٍ فعدّةٍ من ایّام اُخر تعداد روزهای دیگر غیر رمضان تا
اینجا بنابراین دو گروه می شود، گروه اول خطاب به همه مؤمنین است، همه مؤمنین باید
روزه بگیرند، گروه دوم من کان منکم مریضاً أو سفر فعدّة من ایّام اُخر، یک گروه
سوم هم داریم و علی الذین یطیقونه آن ها که نمی توانند فدیةٌ طعام مسکین این هم
گروه سوم، گروه دوم که معنایش معلوم است، مریض یا مسافر، مسافر که مسافر است در
شرع بیان شده است مریض هم به تناسب حکم موضوع یعنی مرضی که با روزه نمی سازد و
الّا گاهی مرض هست که روزه برایش خوب است آن را که نمی خواهد بگوید و اما این گروه
سوم علی الذین یطیقونه یعنی چه؟
یطیقون یعنی کسانی که طاقت دارند؟ علی الذین
یطیقونه یعنی آن هایی که طاقت دارند روزه نگیرند و فدیه دهند، این که معنا نمی
دهد، یطیقون از أطاق یطیق با طاقة فرق دارد، طاقت به معنای قدرت، امکانات و حتی
راحتی، می تواند، به یک نفر می گوید می توانی راه بروی می گوید بله خوب هم می
توانم راه بروم این قدرت و توانایی است اما أطاقة به نظر می رسد به معنای سلب قدرت
است، یکی از معانی حمزه باب افعال به معنای سلب است، حیف بعضی کتب ادبیات قدیم
شورای مدیریت حوزه آن ها را حذف کردند خیلی مایه تأسّف است، کتاب های جدید چندتا
عیب عمده دارد اولین موردش این است که مدرکیّت ندارد، می گوییم چه کسی نوشته است
می گوید فلان جمعی از طلبه های فلان مدرسه، قبلا می گفتند ابن مالک، ابن هشام، در
دنیا این ها محترم هستند از نظر ادبیات، در حقیقت مدرکیت را حذف کردند، دوم سختی
ها را حذف کردند به عنوان اینکه راحت تر باشد درحالی که بسیاری از دقت ها در آن
سختی ها هست، حالا منظور مرحوم سید علی خان کهیر در شرح صمدیه، یکی از کتاب های
مفید درسی حوزه صمدیه بود، در شرح صمدیه یکی از معنانی که برای حمزه باب افعال
ایشان می آورد به معنای سلب است، نفی آن معنی مجرّد، حبّ یعنی محبت، أحبّ گاهی به
معنی سلب محبّت حالا به نظر شما شاید عجیب بیاید ولی مرحوم سید علی خان روایت را
آن جا نقل می کند که هم شرحی دارد بر صحیفه سجّادیه و هم شرحی دارد بر صمدیه،
ایشان در شرح صمدیه اش این روایت را نقل می کند من أحبّ علیّاً فقد کفر از همان
مواردی که حمزه به معنای سلب است ایمان سُلب عنه حبّ علیٍّ فقد کفر بنابراین پس
أطاق یطیق به معنای سلب طاقت و علی الذین یطیقونه یعنی کسانی که نمی توانند.
آن وقت طبق روایات ما نمی توانند یعنی سخت است
برای اینکه در عرف چیزی که سخت است می گوید نمی توانم، همین که سخت است و حرج است
می گوید نمی توانم، صبر نمی کند آن دم آخر که دارد می میرد آن جا بگوید نمی توانم،
همین که سخت است می گوید نمی توانم پس علی الذین یطیقونه یعنی حرج است، یعنی مشقّت
است، این هایی که در حرج و مشقّت هستند گروه سوم می شوند، بر این ها روزه واجب
نیست دیه بدهند، دیه اش طعام یک مسکین است.
بد نیست این هم روشن شود که مسکین آیا موضوعیت
دارد یا فقیر کافی است، در همین باب بعضی آقایان فتوا دادند که کسی که نمی تواند
روزه بگیرد نمی تواند به هر فقیری یک مُد طعام بدهد باید به مسکین بدهد نه به فقیر
به خاطر همین آیه که دارد فدیةٌ طعام مسکین، آن وقت مسکین یعنی بگردد یک کسی که
وضعش از فقیر بدتر است پیدا کند، خود این تکلیف سختی است که فقیر کافی نباشد
بگردیم مسکین پیدا کنیم و به او مثلا بدهیم درحالی که طبق کتب ادبیات این گونه هست
که فقیر و مسکین اگر هردو با هم بیایند معناهایشان فرق می کند، فقیر محتاج است، مسکین محتاج تر
ولی اگر جدا بیایند به معنای هردو است پس مسکین که تنها آمده است یعنی فقیر یا
مسکین ولی آن گونه هم گفته شده است فدیة طعامٌ مسکین، این گروه سوم می شود.
بعد دارد که فمن تطوّع خیراً فهو خیرٌ له این
یعنی چه و به کجا می خورد، آیا این یک گروه چهارم است یعنی آنچه که گفتیم راجع به
ماه رمضان بود و روزه های واجب اما روزه مستحب کلا همیشه خوب است، فمن تطوّع خیراً
خیر در اینجا یعنی روزه به تمسک حکم موضوع، روزه گرفتن کلاً خوب است این گروه
چهارم می شود که راجع به رمضان و روزه واجب و این ها بگوییم نیست این یک معنا، یک
معنا این است که این را وابسطه کنیم به همین علی الذین یطیقونه، نگوییم این تا
حالا برای روزه های واجب بود و حالا برای روزه های مستحب است فمن تطوّع که گروه
چهارم بشود، همان گروه سوم است، گروه سوم آن هایی که روزه برایشان حرج داشت فدیه
بدهند ولی اگر روزه بگیرند بهتر است که ظاهرا به تناسب سیاق عبارت این باشد به
تناسب فا، فای تفریع معنا نمی دهد که این یک حکم دیگری است، این مسبّب از آن قبلی
است، گاهی تفریع است مترتّب بر آن است بنابراین به نظر ما این طور می آید، گرچه
بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی تطوّع را راجع به غیر روزه ماه رمضان می گیرند،
راجع روزه های مستحبی می گیرند ولی به نظر می آید به تناسب سیاق و فاء تفریع این
راجع به همین روزه ماه رمضان است و یطیقونه هست که حرج دارد روزه بگیرد بهتر است.
تا اینجا عبارت این گونه بود کتب علیکم خطاب است
من کان منکم مریضاً خطاب است بعد و علی الذین یطیقونه مغایب است بعد از این دوباره
می آید خطاب و ان تصوموا خیرٌ لکم روزه بگیرید برایتان بهتر است دوباره خطاب می
شود، یک احتمال این معنا هست که این ان تصوموا چون خطاب است این مربوط به قبل از
علی الذین یطیقونه است پس علی الذین یطیقونه شده است یک جمله متخلّل این وسط کانّه
عبارت این گونه هست کتب علیکم الصیام که مخاطب است فمن کان منکم مریضاً علی سفر
این هم خطاب است که این در ماه رمضان روزه نمی گیرد و بعداً می گیرد اما بعد می
گوید آن هایی که طاقت ندارند حالا گفتیم حمزه سلب، آن هایی که حرجی هستند و طاقت
ندارند دیه بدهند اطعام مسکین، این مغایب است بعد از این مغایب دوباره خطاب می شود
و ان تصوموا خیرٌ لکم پس این ان تصوموا به بالا می خورد کانّه عبارت این است کتب
علیکم الصیام و من کان منکم مریضاً فعدّةٌ من ایّامٍ اُخر و ان تصوموا خیرٌ لکم
روزه بگیرید برایتان بهتر است آن وقت این یعنی چه؟ اگر می توانید روزه بگیرید، اگر مریض هستید یا مسافر هستید روزه
نگیرید روزه بگیرید برایتان بهتر است، این را گفته اند معنایش این است اینکه ما
گفتیم روزه بگیرید نه آن هایی که مریض هستند، نه آن هایی که مسافر هستند، همان اصل
عبارت، اصل کتب علیکم الصیام اینکه گفتیم روزه بگیرید فکر نکنید که برای ما خوب
است برای شماها خوب است و ان تصوموا اینکه می گوییم روزه بگیرید به نفع خودتان است،
منظور ان تصوموا این است، در حقیقت این هم یک نوع عذر خواهی است مثل پزشکی که می
گوید این نسخه را عمل کن درست است این دارو تلخ است ولی به نفع خودت است پس ان
تصوموا را می گذارند به آن بالا خیرٌ هم نه اینکه بهتر است، برای شما خوب است، خیر
گاهی به معنای أخیَر می آیند یعنی بهتر و گاهی به معنای خوب، روزه بگیرید برای
خودتان خوب است.
حالا چگونه معنا کنیم، یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام، آمنوا
را معنا کردیم کما کتب علی الذین من قبلکم این هم روایات مختلف بود که یعنی چه بعد
آن کسی که مریض است به صورت مغایب گفته شده است فعدّةٌ من ایّام اُخر، من کان منکم
مریضاً مخاطب است، علی الذین یطیقونه مغایب است بعد دوباره خطاب می شود و ان
تصوموا خیرٌ لکم، به هر حال روی معنای اول که من کان منکم مریضاً أو علی سفرٍ
فعدةٍ من ایّام اُخر بعد و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین روی این معنا کسی
که حرجی است روزه نباید بگیرد نه واجب نیست، اگر بگیرد باطل است مثل نظریه ای که
بعضی از جمله سیدنا الاستاد مرحوم امام داشتند قبل ها خواندیم در مباحث صلاة متعدد
بحث کردیم که ایشان عقیده اش این است جاهایی که حرجی است اگر شما مرتکب حرج شوید و
عمل را انجام دهید عملتان باطل است، دلیلشان را هم گفتم برایتان اول ما جعل علیکم
فی الدین من حرج اصلا جعل حکم نشده است امر ندارید پس باطل است، یکی آیه یرید الله
بکم الیُسر خدا می خواهد راحت شوید، اراد یرید می شود وجوب پس یُسر واجب است
تشبیها مثل اینکه در سرباز خانه اگر فرمانده دستور داد آزاد سرباز باید آزاد
بایستد پس گفت یرید الله بکم الیُسر باید آزاد باشید، این یک معنا است، روی این
معنا ان ترکمون به بالا می خورد همان طور که گفتیم اصل روزه که واجب است برای
خودتان و به نفع خودتان است، بنابراین روی این معنا آن کسی که روزه برایش حرجی است
روزه باطل است بگیرد برای اینکه وقتی روزه برایش حرجی است فدیةٌ باید دیه بدهد
دیگر روزه ندارد.
اما یک احتمال دیگری هست و آن احتمال این است که این و ان تصوموا خیرٌ
لکم بخورد به همین علی الذین یطیقونه فقط اشکالش این است که از غیبت به خطاب آمده
است ببینید علی الذین یطیقونه آن هایی که طاقت ندارند دیه بدهند طعام مسکین، مغایب
است، و ان تصوموا خیرٌ لکم مخاطب است اشکالش این است که چرا از غایب به خطاب آمده
است لذا به همین جهت گفته اند ان تصوموا برای یطیقونه نیست، ان تصوموا برای اصل
است که عرض کردم کتب علیکم الصیام خیرٌ لکم کانّه این طور می شود، برای اینکه ان
تصوموا خطاب است، علی الذین یطیقونه مغایب است، معنا ندارد بعد از مغایب دوباره
خطاب بیاورند در اینجا راجع به همان مسأله پس علی الذین یطیقونه یک مسأله است ان
تصوموا یک مسأله دیگر هست، مسأله دیگر برای اصل آیه هست، برای مرحله قبل است کتب
علیکم الصیام آیه قبل بود آخر آیه بعد می گوید ان تصوموا خیرٌ لکم کانّ آخر آیه
دوم متصّل می شود به اول آیه بعدی یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام خیرٌ لکم،
خیرٌ لکم آخر آیه دوم است و کتب علیکم اول آیه قبلی است و این هم یک قدری از عجایب
است مخصوصا بنابر اینکه شماره گذاری آیات به دست وحی بوده است، عقیده ما این است
که قرآن همه اش زیر نظر پیغمبر و دستور وحی بوده است لذا در آیات الکرسی هم می
گوییم که همان آیه اول که کرسی دارد هست مگر اینکه بگوییم شماره گذاری ها تحریف
است، اگر بگوییم شماره گذاری ها تحریف است آن وقت دو آیه بعدی هم جزء آیه اول می
شود یعنی آن شماره بی خود گذاشته اند ولی اگر شماره گذاری درست است و طبق وحی است آن
وقت یک آیه ظاهرش می گویید استقلال است اول آیه قبل را بگوییم مربوط به آخر آیه
بعد است خیلی به نظر بعید می آید.
آن نظر ما هم که بخورد به همان مغایب علی الذین یطیقونه که دنبال همان
است این هم اشکالش این است چطور از غیبت به خطاب رفته است، این یک نحو در ادبیات در
معانی بیان هست، التفات از غیبت به خطاب زیاد داریم در ادبیات، در جواهر البلاغه
ببینید، التفافت غیبت به خطاب، از خطاب به غیبت، خیلی از اوقات برای احترام به
مخاطب است، به هرحال در ادبیات ما داریم التفات از غیبت به خطاب و از خطاب به
غیبت.
پس دو نظریه شد، یک نظریه اینکه علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین تمام
است حکمش، ان تصوموا خیرٌ لکم به این مربوط نیست پس آن هایی که در حرج هستند فقط
باید فدیه بدهند، روزه برای آن ها نیست، اگر روزه بگیرد روزه باطل است حالا حرام
هم هست یا خیر بسته به این است که قصد تشریع دارد یا خیر پس ان تصوموا هم که
دنبالش هست برای اول آیه قبل است کتب علیکم الصیام خیر لکم، یک نظر این هست که این
ان تصوموا خیر لکم بخورد به همین جمله همین قبلی آیه دوم علی الذین یطیقونه فدیةٌ
اما و ان تصوموا خیرٌ لکم آن هایی که طاقت ندارند فدیه بدهند اما روزه بگیرید بهتر
است، التفات فقط از غیبت به خطاب شده است یک قدری در ادبیات می بینیم این حل است و
اشکال ندارد، شما در خود سوره حمد هم که در نماز می خوانید اول همه مغایب است،
الحمد لِلله ربّ العالمین مالکین یوم الدین بعد یک دفعه التفات به خطاب پیدا می
کنید می گویید ایّاک نعبد و ایّاک نستعین یعنی التفات از غیبت به خطاب است به این
صورت است.
اصرار بر اینکه این التفات از غیبت به خطاب خلاف قاعده هست و نباید
بشود پس این ان تصوموا به این علی الذین یطیقونه نمی خورد پس می خورد به اول آیه
قبلی بعضی آقایان از جمله مرحوم آقای خوئی که اصرار دارند کتب علیکم الصیام خیراً
لکم این طوری کانّ می شود آخر آیه بعد وصل می شود به اول آیه قبل کتب علیکم الصیام
خیراً لکم به نظر من خیلی زور نمی برد که اول آیه قبل یک جمله دارد آن هم به نحو
ایجاب کتب علیکم، آخر آیه بعد یک جمله دارد آن هم به نحو استحباب ظهور ان تصوموا
خیر لکم ظهورش این است، از این ظهور برگردانیم و بگوییم وجوب را می گوید و ملاک و
منات اصل حکم آیه قبل را می گوید که آیه قبل گفتیم روزه بگیرید ملاکش این است که
این خیر است برای شما، به نظر می آید خیلی زور می برد ولی بعضی مثل آقای خوئی اصرار
روی این دارند.