بسمه تعالی
در این آیه 183 سوره بقره در مورد روزه چند مطلب
است که اشارتاً دیروزه بعضی هایش گفته است، تفصیل و تحقیق و نتیجه بحث را عرض کنم،
و علی الذین یطیقون دو جور معنا شده است یطیقون یعنی طاقت دارند و می توانند انجام
دهند که معنای قدرت و تمکّن می شود یا یطیقون به معنای سلب طاقت است یعنی در حرج و
مشقّت هستند البته سلب قدرت شامل عجز هم هست تعذّر نه تعسّر ولی بیشتر به آن معنا
گرفته شده است، بخواهیم تحقیق وسیع تری گرفته شود سه احتمال است در یطیقون، معذور
بودن کلی بالأساس یعنی عجز یا مشقّت به حرج یا طاقت و تمکّن آن وقت اگر طاقت و
تمکّن باشد چه می شود، علی الذین یطیقون یعنی آن هایی که تمکّن دارند و می توانند
روزه بگیرند این ها فدیه بدهند لذا معنا شده است به اینکه تخییر است، در صدر اسلام
گفته اند تخییر بوده است آن هایی که می توانند روزه بگیرند می خواهند روزه بگیرند
می خواهند فدیه بدهند پس این قسمت آیه و علی الذین یطیقون فدیة طعامٌ مسکین گفته
اند مربوط به قادرین است و قادرین در صدر اسلام اول مخیّر بودند چون تبلیغات
اسلامی تدریجی بوده است اگر می خواستند از اول تمام مسائل را بگویند مردم فرار می
کردند و تدریجاً وارد شدند، روزه را که خواستند بیاورند اول تخییر گفته اند بعد
تعیین شده است.
بعدش کجا هست؟ آیه بعد، فمن شهد منکم الشهر
فلیصمه هر کسی که حاضر بود در ماه رمضان و مسافر نبود باید روزه بگیرد این ناسخ
علی الذین یطیقون می شود، علی الذین یطیقون را معنای طاقت معنایش این می شود آن
هایی است که قار هستند روزه بگیرند مخیّر هستند بین اینکه فدیه بدهند یا روزه
بگیرند، در صدر اسلام این بوده است بعد این نسخ شد به آیه بعد فمن شهد منکم الشهر
فلیصومه هرکه حاضر هست باید روزه بگیرد.
این را مرحوم صاحب حدائق تقریبا قول کرده است، مرحوم
طبرسی در مجمع البیان قبول کرده است ولی خیلی عجیب است صدر آیه به طور قطع می گوید
کتب علیکم الصیام پس قطعی شده است، قبل از اینکه به علی الذین یطیقون برسد کتب
گفته شده است، کتب غیر از یجب و این ها هست، خیلی ثبت است، ضبط است و قعطی است
قضیه، یک چیزی را که می خواهند قطعیتش کنند از عالم امر می آورند بالاتر و ثبتش می
کنند، این ثبت شده است آن وقت چطور ما بگوییم تخییر، اول آیه کتب هست ثبت است آیه
بعد هم من شهد منکم الشهر فلیصومه آن هم حکم صریح بر ایجاب روزه هست آن وقت این
وسط علی الذین یطیقون بگوییم معنایش تخییر است در حقیقت جمعش با قبل و بعد آن وقت
من شهد بعداً آمده است نصب کرده است بعد هم این آیات باهم نازل شده است، هیچ کسی
نگفته است این آیه یکی امسال بوده و من شهد سال بعد بوده است، باهم نازل شده است و
آن وقت باهم ناسخ و منسوخ شده اند خیلی به نظر بعید است این حرف، چطور حالا صاحب
حدائق و طبرسی این را قبول کردند، روی فرض این است که طاقت را به معنای قدرت
بگیریم، به معنای طاقت بگیریم.
احتمال دوم این است که یطیقون را به معنای عجز
بگیریم، عاجز است آن وقت بگوییم که علی الذین یطیقون یعنی آن هایی که نمی توانند
روزه بگیرند، آن هایی که عاجز هستند از روزه گرفتن آن ها فدیه بدهند بعدا بحث می
شود که آیا به عاجز فدیه تعلّق می گیرد یا فقط مربوط به متعسّر است آن کسی که فی
حرج نه آن کسی که اصلا عاجز بنابراین این تابع آن مسأله هست بعد هم از نظر یک قدری
تناسب و حکم و موضوع و ذوق فقهی خیلی بعید است کسی که عاجز است اصلا حکم درباره اش
نیست، عجز است آن وقت بگویند فدیه بدهد، چرا فدیه بدهد این که تکلیف ندارد، فدیه
برای کسی است که اقلا یک امکان تکلیف درباره اش باشد پس به معنای عجز هم نمی شود
گرفت.
معنی سوم اینکه یطیقون سلب هست سلب را دیروز هم
عرض کردم مرحوم سید علی خان در شرح صمدیه آن جا می گوید حمزه باب افعال گاهی برای
سلب می آید من احبّ علیاً فقد کفر ایشان حالا این روایت را هم عرض کرده است بدون
مدرک، گفته اند من سُلب عنه حبّ علیّ فقد کفر علی ای حال به معنای عجز نگیریم، به
معنای سلب قدرت نگیریم، به معنای جُهد و مشقّت و کلفت بگیریم، أطاق نه قادر و نه
عاجز مطلق، به معنای فی حرج و کلفة، لسان العرب این طور نقل کرده است که یطیقون را
به معنای نه سلب به آن معنا، به معنای حرج و کلفت به این معنا گرفته شود، ببینید
لغویین چه دارند، این سه احتمال شد طاقت به معنای قادر، طاقت به معنای عدم امکان،
طاقت به معنای مشقّت و حرج، نوعا به معنای مشقّقت و حرج گرفته اند.
المُنجد می گوید طاقة إی قَدُرَ قادر بود ولی طوّقّه
إی کلّفه، طوّق با اطاق یک جور هستند و هر دو متعدّی هستند، اگر طوّق به معنای
کلّف باشد أطاق هم به معنای کلّف می آید بعد در عین حال یک معنای دیگری دارد اطاق
الشیء قدر علیه أطاق را به معنای قدرت گرفته است یعنی شبیه حرف حدائق و مجمع
البیان پس المنجد طاقة یک قدرة، دوم طوّق إی کلّف، سوم اطاق ایضا باز دارد قدر،
اقرب الموارد شبیه این است با یک تفاوتی، طاقه قدر علیه، طوّقه الشیء کلّفه ایّاه
طوّقنی اقدرنی این باز معلوم می شود طاق همان قدر هست و طوّق هم قدرَ منتهی تعدّی
شده است اقدرنی و قوّانی یک معنای دیگر هم ذکر کرده است أطاق الشیء قدر بعد طوّقت
له نفسه لغةٌ فی طوّعت در سوره یوسف داریم فطوّعت له نفس به معنای اینکه رام شد،
ایشان هم می گوید ای رخّصت یا رُخّصت و سُهّلت یا متعدّی چون طوّق دارد رَخّصت و و
سَهّلت حالا به نظر می رسد که أطاق نه به معنای این است که اصلا عاجز است، اگر
عاجز است کلا حکمی ندارد و نه به معنای قادر است که حدائق و این ها گفته اند آن
وقت قادر است که در عین حال روزه نگیرد که بگوییم تخییر است و در عین حال نسخ شده
است و خیلی بعید است اما اینکه آیا به معنای مشقّت و حرج است خود معنایش یا اینکه
وقتی می گویند أطاق یعنی آن قدرت خودش را به کار گرفت که آن لحظات آخر است می شود
همان حرج لازمه اش حرج و مشقّت است.
علی ای حال یا خودش حرج و مشقّت یا لازمه اش حرج
و مشقّت یعنی زورش را زد در فارسی این گونه می گوییم فلانی زورش را زد بیش از این
نشد این همان حرج و کُلفَت است، در عرف عقلاء هم معمولا در عرف عام عجز عقلی را
دیگر مطرح نمی کنند، همان حرج و مشقّت را مطرح می کنند پس علی الذین یطیقونه یعنی
آن هایی که واقعا کمال زحمت را برقرار می کنند دیگر بیش از این نشد، نه عجز به
معنای حرج و مشقّت و این ها، این راجع به علی الذین یطیقونه.
پس یطیقون معنایش این است آن هایی که در حرج
هستند وظیفه شان همان فدیه هست بنابراین آن کسی که عاجز است اصلا حکمی ندارد، نه
روزه و نه کفّاره آن کسی که قادر است باز کفّاره ندارد باید بگیرد مگر حالا افطار
عمدی بحث دیگری است، آن کسی که فی مشقّت است فدیةٌ طعام مسکین، حالا این فدیة طعام
مسکین یعنی حکم آدمی که در مشقّت هست همین است، اگر روزه بگیرد باطل است، این محل
حرف است، آیا آن هایی که در مشقّت هستند حکمشان یکی است و هو الفدیه یا اینکه چون
می تواند روزه بگیرد منتهی سخت است اگر می شود روزه، اگر نخواست فدیه یعنی تخییر می شود، لازمه اش
این گونه می شود، روایات تصریح دارد به اینکه فدیه هست یعنی فدیه معیّن است تخییر
نیست، عرض کردیم اصلا تناسب حکم موضوع با تخییر خیلی سازش ندارد، به هرحال در عاجز
که سازش ندارد، در مشقّت هم ببینید روایت این طور است.
در باب 15 از ابواب من یصحّ منه الصوم در چاپ ما
جلد نهم صحیحه محمد بن مسلم کلینی عن محمد بن یحیی عطّار قمی عن احمد بن محمد ابن
عیسی عن حسن بن محبوب عن العلاء بن رزین عن محمد بن مسلم صحیحه سمعت ابا جعفر(ع)
یقول الشیّخ الکبیر و الذی به العطاش آن کسانی که بیماری عطاش دارند که دائما باید
آب بخورند حالا مرض قند است یا هر جهت دیگری لا حرج علیهما ان یُفطرا فی شهر رمضان
اشکال ندارد افطار کنند اول در ذهن آدم می آید که لا حرج علیهما یعنی تخییر اشکال
ندارد که افطار کنند، اشکال ندارد نه اینکه باید افطار کنند و یتصدّق کلّ واحد
منهما فی کلّ یوم بمد طعام و لا قضاء علیهما اما و إن لم یقدرا اگر اصلا عاجز
هستند فلا شیء علیهما یا و
ان لم یقدرا یعنی اگر نتوانستند مُدّ طعام بدهند فلا شیء علیها، این جا هم دو
احتمال دارد.
در روایت دوم همین روایت محمد بن مسلم ظاهرا هست
منتهی او از امام باقر بوده است روایت اولی، این از امام صادق است آخرش دارد و
یتصدّق کلّ واحد منهما فی کلّ یومٍ بمُدّین هر
روزی دو مُدّ طعام بدهند ما دو مدّ را در همین روایت داریم، یک جمله ای در آیه بود
و من تطوّع خیراً فهو خیرٌ له این من تطوّع خیراً فهو خیرٌ له یک معنایش این است
که گفته می شود یعنی بیش از مد بده و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین، طعام
مسکین نه دو طعام یک طعام یعنی یک مُد و فمن تطوّع یعنی بیش از یک مد بدهد، دو مُد
بدهد، روایت نداریم راجع به آیه من باز گشتم راجع به آیه روایت نداریم که من تطوّع
یعنی دو مُد بدهد اما این روایت تنها روایتی است که می گوید صدقه دو مُد باشد نمی گوید آیه این طوری
هست ولی لذا احتمال دارد که آیه هم این باشد.
حالا به هرحال آن روایت اولی که می گفت یک مُد
بدهد صحیحه محمد بن مسلم بود این روایت دوم که این هم بد نیست از امام صادق است
این دارد که یتصدّق بمُدّین، از این روایت مُدّین فقط همین جا هست که بعد بحثش می
آید اما روایت اولی که یک مُد بود تعبیرش این بود که اشکال ندارد که روزه نگیرد در
ذهن می آید که لا حرج اشکال ندارد یعنی پس می تواند روزه بگیرد می تواند فدیه
بدهد، نتیجه حرف صاحب حدائق و مرحوم طبرسی می شود.
روایت سوم این صحیحه محمد بن مسلم عن الباقر(ع)
بعید نیست همان روایت باشد به سند دیگر، البته مرحوم آقای بروجردی رسمش بر این بود
این ها را به یک روایت بر می گرداند این ها ذوقیات است بعید نیست یک روایت است ولی
احتمال دارد که امام باقر در دو جلسه گفته است دارد فی قول الله عزّ و جل علی
الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین آیه می گوید فدیةٌ، نمی گوید لا حرج که فدیه بدهد
پس تعیین است یطیقونه کیست می گوید قال الشیخ الکبیر و الذی یأخذه العطاش اینجا
ظاهرش تعیین است بر خلاف آن لا حرج ظاهر این تعیین است برای اینکه خود آیه تعیین
است فدیةٌ این هم همان را گفته است پس ظاهرش تعیین است یعنی حرف مشهور.
روایت چهارم این باب عن عدّة من اصحابنا عن محمد
بن احمد عن علی بن حکم عن عبدالملک بن عتبة الهاشمی هیچ توثیقی ندارد، یک عبد
الملک بن عتبة النخعی داریم توثیق دارد، درباره عبد الملک بن عتبة هاشمی هم گفته
اند له کتاب، بعضی گفته اند که شیخ منکر است می گوید نه این کتاب هم برای نخعی است
نه برای هاشمی، نخعی توثیق دارد و هاشمی توثیق ندارد، هردو هم قلیل الروایة هستند
و چند روایت در کل فقه بیشتر ندارند سألت ابا الحسن(ع) امام هشتم ظاهرا از نظر
روات عن الشیخ الکبیر و العجوز الکبیرة التی تضعف عن الصوم فی شهر رمضان نمی گوید
لا تقدر، می گوید تضعُف ضعیف است همان یطیقونه به معنای حرج می شود، قال تصدّق فی
کلّ یوم بمُدٍ منتهی گفته است حنطه بده، حالا
باید در این بعدا بحث شود که حنطه چه حالت دارد، غرض ظاهر این هم تعیّن است، شیخ
کبیر، عجوزه کبیره که ضعف دارد، نمی گوید قادر نیست، ضعیف است این یک مُد طعام
بدهد ظاهرش هم تعیین است پس تا اینجا غیر از روایت اول این روایت دیگر تعیین است
خلافاً لنظر حدائق.
روایت پنجم باز صحیحه عبدالله بن سنان علی بن
ابراهیم ابیه عبدالله مغیره عبدالله سنان همه روایت عال العال سألته عن رجل کبیر
ضَعُف عن صوم شهر رمضان باز ضعف قال یتصدّق کلّ یوم بما یجزی من طعام مسکین، نه
طعامین، طعام مسکین یک مد طعام بدهد، ظاهر این هم تعیّن است.
روایت ششم شبیه این است علی الذین یطیقونه فدیةٌ
طعام مسکین قال الذین کانوا یطیقون الصوم قادر هست فأصابهم کِبَرٌ أو عطاشٌ أو شبه
ذلک ولی در حرج است پس قادر است جمع یطیقون با اصابهم کبر أو عطاش أو شبه ذلک یعنی
قادر هست ولی حرج است فعلیهم لکلّ یوم مُدٌّ.
روایت هفتم همین طور است، روایت هشتم همین طور،
روایت نهم باز یتصدّق تعیین است، روایت دهم را ببینید، باسناد شیخ طوسی عن سعد بن
عبدالله یعنی قمی عن محمد بن خالد طیالسی عن ابراهیم بن ابی زیاد کرخی ضعیف است به
عبارت های مختلف در کتب رجال آمده است، ابراهیم بن ابی زیاد کرخی، کرخی بدون اسم،
ابن ابی زیاد بدون لقب به هرحال توثیق ندارد قلت لأبی عبدالله(ع) رجل شیخٌ لا
یستطیع القیام الی الخلاء حتی نمی تواند توالت برود و لا یمکن رکوع و السجود نمازش
هم به اصطلاح روی صندلی است قال لیوم برأسه ایمائاً با سر اشاره کند بعد عرض کردم
صیام روزه اش را چکار کند قال اذا کان فی ذلک الحد وقتی به اینجا رسید کارش که
نمازش را نمی تواند کامل بخواند، توالت هم به راحتی برود فقد وضع الله عنه اصلا
چیزی برایش نیست فإن کانت له مَقدرةٌ اگر می تواند صدقة مُدٌ من طعام بدل کلّ یوم و
ان لم یکن له یصار ذلک فلا شیء
علیه
اگر چنانچه این هم نمی تواند هیچ چیزی ندارد، تنها روایتی که می گوید فدیه هم لازم
نیست همین روایت است.
حالا معنای این روایت چیست؟ اولا سند ندارد، مقابل این همه روایات که
می گویند باید فدیه بدهد این یک روایت که بگوید لزوم ندارد نمی شود به این عمل کرد
این اولا، در ثانی این لا یستطیع القیام الی الخلاء و لا یمکن رکوع و سجود آن
ظاهرش لا یمکن است لا یقدر است اما اینکه می گوید که روزه اش چطور است، نمازش عاجز
است دلیل نیست که روزه هم عاجز باشد، گاهی روزه گرفتن و پرخوری نکردن برای سلامتی
اش مفید است فإذا کان فی ذلک الحد که امام می گوید اگر نمازش آن طور هست روزه اش
هم این طور باشد و فدیه بدهد این ظاهرش این است که حرج باشد نه عاجز ولی اگر می
خواهیم جمع کنیم با روایات دیگر بگوییم این عجز را می خواهد بگوید به قرینه اینکه
چون در نماز هم اینقدر سخت بوده که نمی تواند توالت برود و نمی تواند رکوع و سجود
و برود بگوییم عجز را می گوید، در عجزش بله چیزی ندارد و فقط وضع الله عنه ذلک، پس
به این روایت نمی شود کسی تمسک کند بگوید فدیه لازم نیست، طبق آن روایات و طبق
صریح آن روایات فدیه لازم است، این یک روایت احتمالا عجز را می خواهد بگوید، اولا
ضعف سند هم که دارد.
دوباره روایات بعدی همه تعیّن فدیه هست، روایت یازدهم الشیخ الکبیر لا
یقدر ان یصوم قال یصوموا عنه بعض وُلده بچه هایش از طرف او روزه بگیرند، این روایت
هم دقت کنید یک خورده ریزهایی دارد، مگر می شود که شخص تا خودش زنده است که معنا
ندارد بچه هایش یا دیگران از طرف او روزه بگیرند قلت فإن لم یکن له ولدٌ اگر بچه
ندارد چطور قال فأدنی قرابته خویشان نزدیکش قلت فإن لم یکن قرابةٌ اگر خویش هم
ندارد چطور قال یتصدّق مُدّ فی کلّ یوم در هر روز یک مُد طعام بدهد فإن لم یکن
عنده شیءٌ اگر پول ندارد فلیس علیه
هیچ چیز لازم نیست.
اولا اگر این ذیلش نبود یتصدّق می گفتیم لابد مرده است و روزه نگرفته
است می گوید خویشانش بگیرند ولی چون یتصدّق دارد خودش صدقه بدهد پس زنده است پس آن
سطرش را نمی شود عمل کرد، ما دلیل می خواهیم که برای آدم زنده کسی اعمال عبادی اش را انجام بدهد فقط در حج دلیل داریم، بنابراین
به صدر روایت که نمی شود عمل کرد بعد این صدقه بدهد برای عاجز است اول عبارت الشیخ
الکبیر لا یقدر ان یصوم می شود عاجز اگر عاجز است مُد معنا ندارد برای اینکه تکلیف
ندارد اگر فی کلفةٍ است بله یتصدّق بمُدٍّ آن هم گفته است بعد از اینکه بچه ها
بگیرند و این ها ولی بالاخره یتصدّق بمُدّ بعد هم می گوید اگر هیچ چیز ندارد، اگر
عاجز است که هیچ بدهی نباید داشته باشد مستحب می شود ولی اگر فی کلفةٍ هست اگر
چیزی ندارد لیس علیه یعنی بنابراین حکم فدیةٌ برای کسی است که پول داشته باشد
خلاصه این روایت هم قابل عمل نیست، مجموعه روایات باب پانزدهم دوازده روایت است اکثریت
قاطع این روایات می گوید باید فدیه بدهد طعام مسکین یعنی یک مد طعام، یک روایت
مدّین داشت روایت دوم بود که یک نقل شده است مدّین، علی ای حال این هم قابل عمل
نیست و دیگران رد کرده اند.
جمله بعدی در این آیه 183 این بود که و أن تصوموا خیرٌ لکم آیا این
مربوط به اصل وجوب روزه است؟ روزه واجب
است اما آن هایی که فی کلفةٍ هستند آن ها باید فدیه بدهند و روزه ندارند پس أن
تصوموا خیرٌ لکم برای کلفت و مشقّت نیست بزنیم به اصل یعنی اینکه گفتیم روزه
بگیرید خیر شما را می خواهیم، خیال نکن به خدا چیزی می رسد این گونه معنا کنیم،
این یک معنا هست که بعضی این گونه اصرار دارند از جمله مرحوم آقای خوئی اما عرض
کردم این اولا خیرٌ به معنای بهتر می آید در عرف معمول نه به معنای اینکه روزه
بگیرید خوبی خودتان است، بعد هم توضیح دادیم لذا بیشتر به نظرمان می آید که ان
تصوموا خیرٌ لکم بخورد به همان روزه در حرج نه به اصل روزه، علی الذین یطیقونه
فدیةٌ طعام مسکین ولی چون می تواند روزه بگیرد روزه بگیرد بهتر است منتهی روایات
مخالف است و می گوید روزه نه و فقط فدیه بنابراین ناچار هستیم روایات را چون روایت
صریح و متعدد هست عمل کنیم.
بنابراین فدیه متعیّن است نه متخیّر خلافاً لصاحب حدائق و مرحوم طبرسی
در مورد کسانی که در مشقّت هستند پس ان تصوموا خیرٌ لکم را یا به اصل بزنیم یعنی
اصل روزه به نفع خودتان هست و به درد ما چیزی نمی خورد و یا اگر این روایات نبود
بگوییم یعنی روزه گرفتن بهتر از خوردن است حتی برای آن هایی که در حرج هستند ولی
به هرحال فتوای مشهور و این روایات کانّه ظهور آیه با توجه به این یک مقدار لطمه
می زند، ظهور آیه مقدم است و این معنا را قبول داریم ولی می خواهیم بگوییم که خود
ظهور را با دقتی که می کنیم در ذهنمان یک جور دیگری جلوه می کند که بنابراین
بگوییم همان که اصل روزه برای شماها بهتر است، برای شما خوب است، خوبی روزه برای
خودتان است به نفع ما نیست.
مغنی ابن قدامه جلد 13 صفحه 15 من عجز عن الصوم نه فی مشقّت، من عجز
عن الصوم لکِبَرٍ أو مرض لا یُلدی زوال افطر و اطعم عن کل یوم مسکیناً پس یک مُد
قبول دارد ولی عجز دارد منتهی دارد لکبر، کِبَر که همه جا عجز نیست پس و لو عجز
گفته است ظاهرش این است که می خواهد همان مشقّت را بگوید، ابن عبّاس، علی(ع) ، ابو
هریرة و
خیلی ها ایشان نقل می کند که همه این جور گفته اند، مالک ادعا کرده است که کسی که
عجز به قول ما که مشقّت است لایجب علیه شیءٌ هیچی برایش واجب نیست چنانچه در بعضی
روایات هم داشتیم لذا بعید نیست که این قرینه شود که آن روایت قرینه ای بوده که می
گفت هیچی برایش واجب نیست.