صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه چهارم



بسمه تعالی

صحبت این بود که در تعسّر کفّاره هست یا در تعذّر هم هست، خیلی ها معتد شده بودند که در تعذّر هم کفّاره هست و خواستند از ادله اطلاق استفاده کنند، روایات را دیروز دیدیم نتوانستیم یک روایتی پیدا کنیم که تعذّر را بگیرد، در مقابل هم بعضی افراد مأنون و فهل فقه معتقد به اختصاص هستند یعنی در تعذّر دیگر کفّاره نیست و فقط در تأثّر هست از جمله از مرحوم مفید نقل شده است استدلال به اصل که شک می کنیم که تعذّر هم کفّاره هست یا نیست اصل برائت و یکی هم تناسب حکم و موضوع، همان موضوعی که ما هم عرض کردیم در آن جایی که تعذّر است حکمی نیست و دیگر کفّاره ندارد.

اینکه بعضی آقایان گفته اند اطلاق داریم پس نوبت به اصل نمی رسد، ما که دیدیدم اطلاقی نداریم، تناسب حکم و موضوع را هم گفته اند که این یک امر استحسانی است ارزشی نداررد، چطور ارزشی ندارد، این باعث می شود که نظر متشرعه مخصوص شود به مورد خاص، حساب می کند که معنا ندارد که هیچ امری نداریم وقتی امری نیست حکمی نیست وقتی حکم نیست به چه جهت کفّاره، کفّاره برای جبران یک چیز است این ها امری ندارند بنابراین مطلب هم همان است که مفید و عدّه ای گفتند اطلاقی ندارد پس اینکه مرحوم سید خواستند اطلاقی که از ادله استفاده کنند نتوانستیم چیزی به دست آوریم.

مطلب دوم اینکه فدیةٌ طعام مسکین، طعام به چه معنا هست؟ آیا کل حبوبات است یا خصوص گندم است یا مواد قضایی مطلقا حالا از حبوبات یا غیر حبوبات یا اینکه بگوییم غذای پخته و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین، طعام بگوییم غذا رسم است که الآن هم در بعضی جاها مخصوصا در تهران رسم است وقتی می خواهند کفّاره بدهند کپنی درست می کنند که هر فقیری برود از چلوکبابی ها غذا را بگیرد و بخورد آیا این غذای پخته است؟

در باب حلّیّت ذبیحه اهل کتاب آیه کریمه آن جا هم طعام دارد، طعام الذین کفروا حلٌّ لکم و طعامکم حلٌّ لهم آن جا هم طعام دارد، طعام در آن جا را روایات دارد و خیلی ها هم تصریح دارند که منظور همان حبوبات است ولی بعضی تمسک کردند گفتند هر مواد غذایی و لو پخته در نتیجه خواستند از آن استفاده کنند طهارت اهل کتاب را، این را در محل خودش در یکی از ماه رمضان های گذشته بحث کردیم که از قواعد فقهیه بحث می کردیم بحث مفصلّی هم راجع به این آیه و راجع به طهارت اهل کتاب آن جا بحث کردیم، حالا چه بگوییم در اینجا؟ و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین غذای پخته یا گندم یا حبوبات؟ در یک روایت گندم دارد.

در همین باب 15 روایت چهارم این طور دارد کلینی عن عدةٍ من اصحابنا عن احمد بن محمد عن علی بن حکم تا اینجا سند مشکلی ندارد عن عبدالملک بن عُتبة الهاشمی هیچ توثیقی ندارد قلیل الروایت هم هست، عبد الملک عتبه نخعی داریم او ثقه هست ولی عبد الملک بن عتبه هاشمی هیچ توثیقی ندارد، هردوی این ها هم قلیل الروایت هستند و در فقه هر کدامشان چند روایت بیشتر ندارند در کل ابواب فقه، به هرحال روایت از این نظر نمی شود اعتباری برایش قائل شد، قال سألت ابا الحسن عن الشیخ الکبیر و العجوز الکبیرة الّتی تضعف عن الصوم فی شهر رمضان، ضعف است قبلا صحبت کردیم که ضعف غیر از عجز است، اصلا قدرت ندارد خیر بلکه قوّت ندارد، قوّت نداشتن غیر از قدرت نداشتن است لذا گفتیم این مورد تعذّر را نمی گیرد همان تأثّر است حضرت فرمود تصدّق فی کلّ یوم بمُدّ حنطة[1] در هر روز یک مُد گندم بدهد، ظاهرش این است که گندم خصوصیت دارد اما سندش اعتباری ندارد بنابراین همان طور که در روایات دیگر دارد طبق خود آیه طعام مسکین و طعام اختصاص به گندم ندارد خیلی ها اصلا جو را مقدم بر گندم می دانند از هر نظر، حبوبات دیگر هم همین طور.

اما غذای پخته احتمالش می رود که طعام مسکین یعنی غذای آماده که غذا پخته می شود اما فقهاء از روایات همان حبوبات را گرفته اند یعنی غذای نپخته، ذوق هم این طور باید باشد برای اینکه وقتی یک ماده خام در اختیار فقیر قرار دادید هر طور که خودش دوست دارد استفاده می کند، شما یک غذای پخته ای را آماده می کنید به فقیر می دهید، این ممکن است یک وعده زیادش باشد نگه دارد برای بعد خراب شود، نحوه تلخ را نپسندد و مانند این ها، ماده خام را به او بدهیم اختیار با خودش.

به این تناسب یک احتمال دیگر هم می دهیم که پولش را بدهیم اگر پولش را بدهیم و سفارش کنیم که خودش حبوبات بگیرد این را همه قبول دارند به شرط اینکه مطمئن شویم این کار را می کند اما ما می گوییم اگر پولی داد دیگر به بعدش کار نداریم که او چکار می کند، در عرف طعام را شاید به این هم گفته شود بگوید یک وعده غذا به این بده، اگر گفتند یک وعده غذا به این بده هم به غذای پخته گفته می شود، هم حبوبات و هم پول غذا، در عرف هم می گوید بیا امروز مهمان ما باشد یعنی همان پول دادن، بعید نیست منتهی معمولا به همین طعام تمسک شده است خود این غذای خام باشد، اگر پولش هست باید این فقیر وکیل شود از طرف شما غذا خام را بگیرد و استفاده کند، این بسته به اعتماد شما هست که به او اعتماد کنید که این کار را می کند.

به نظر ما در حاشیمان و تحریر الوسیله پول را هم مستقیما قبول کردیم بدون قید اینکه حتما او را وکیل کنیم که برود غذا بگیرد و بخورد و این ها، پول را می دهیم این مهمان ما شده است و کافی باشد ولی درجاهای دیگر احتیاط داریم طبق نظر فقهاء، پس گندم دلیل خاصی ندارد و این روایت که خواندیم ضعف سند داشت.

مطلب بعدی اگر شخص مصداق یطیقون شد و روزه نگرفت کفّاره هم داد آیا اگر بعدا قادر شد باید روزه بگیرد؟ عقیده بعضی ها این است که بله بعداً باید روزه بگیرد برای اینکه این واجب بوده است و حالا نتوانسته انجام دهد، روزه واجب بوده و نتوانسته انجام دهد معذور اما بعدا اگر قادر شد عموم ادله قضاء غریزه، اقض ما فات بعد الفوت باید قضاء شود، دلیل عام قضاء غریزه می گوید قضاء کن، امر داشتی به روزه حالا نتوانستی روزه بگیری هر موقع قادر شدی باید قضاء کنی، به این عموم اقض ما فات تمسک کردند، آیا این حرف درست است؟ اصلا فوت در اینجا صادق هست؟

فوت در آنجایی است که مأموربه داشته باشیم و از دست رفته باشد یا لا اقل ملاکش از دست رفته باشد اینجا مأمور ما از اول فدیه بوده است، و علی الذین یطیقونه فدیةٌ طعام مسکین مأموربه ما این است پس فوتی، ما هم طبق این عمل کردیم، قضاء تابع صدق فوت است، فوت مأموربه یا فوت ملاک امر، ملاک مأموربه، این طبق دستور عمل کرده است امری به روزه نداشته است و طعام هم داده است بنابراین قضاء معنا ندارد.

به علاوه آیه کریمه روشن کرده است آن هایی که قادر هستند باید روزه بگیرند، آن هایی که مسافر یا مریض هستند بعداً قضاء کنند عدّةٌ من ایّام اُخر، آن هایی که یطیقون هستند فقط فدیه بدهند، به تعبیر حضرات التفسیر قاطعٌ لشّرکة تفسیری که داده است و معیّن کرده است وظیفه هر کسی را دیگر چیز دیگری قاطی این نمی آید و شریک جدیدی پیدا نمی کنیم یا قادر است روزه می گیرد یا مسافر و مریض است روزه می خورد و بعداً قضاء می کند یا یطیقونه هست فقط فدیه می دهد بنابراین هیچ وجهی ندارد که بخواهد قضاء کند.

به علاوه در روایت اول از همین باب 15 من یصح الصوم صحیحه محمد بن مسلم که به تناسب های مختلفی خواندیم سمعت ابا جعفر(ع) یقول الشیخ الکبیر و الذی به العطاش لا حرج علیهما ان یفطرا فی شهر رمضان پیرمرد و آن کسی که مرض عطش دارد اشکال ندارد که روزه نگیرد و یتصدّق کلّ واحد منهما فی کلّ یوم بمُدّ من طعام یک مد غذا بدهد بعد دارد و لا قضاء علیهما قضاء هم برایش واجب نیست بعد هم داشت و إن لم یقدرا فلا شیء علیهما[2] اگر قدرت بر صدقه هم نداشت هیچ چیز برایش نیست، علی ای حال این صریح دارد و لا قضاء علیهما بنابراین احتمال وجوب قضاء بی وجه هست.

در بعضی روایات تصریح لا قضاء ندارد ولی تعبیرش این است که می گوید کفّاره ای که دارید یُجزی این یُجزی مثل اینکه می گفت قضاء ندارد مثلا روایت 5 همین باب این گونه دارد صحیحه عبدالله بن سنان سألته عن رجل کبیر ضَعُف عن صوم شهر رمضان سنّش زیاد است و ضعیف است، سختش هست عرض کردم ضعیف دارد و عاجز نمی گوید قال یتصدّق کلّ یوم بما یُجزی من طعام مسکین[3] هر روز یک طعام بدهد این کافی از آن روزه هست، یتصدّق هر روز به چیزی که مجزی از آن روزه باشد او طعام مسکین است، منِ من طعام مسکین منِ بیانیه هست یُجزی یعنی یجزی از روزه این کسی که ضعیف است و ناراحت و سنگین است که برایش روزه بگیرد یک کاری کند که مجزی از روزه هست، مجزی از روزه طعام مسکین است وقتی مجزی از روزه هست قضاء برای چه؟

در روایت نهم این باب آن هم صحیحه حلبی، شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید یعنی اهوازی عن ابن ابی عمیر عن حمّاد بن عثمان عن حلبی عن ابی عبدالله(ع) سألته عن رجل کبیر یَضعف من صوم شهر رمضان قال یتصدّق بما یُجزء عنه[4] یعنی عنه را آورده است عبارت خیلی روشن تر است صدقه بده به آن کسی که از آن مجزی است آن طعام مسکین است به کل یومٍ بنابراین هیچ وجهی ندارد که بگوییم اگر بعداً حالش خوب شد قضاء کند.

به علاوه یک نکته دیگری ما عرض کردیم و آن این است که موقعی که دستور روزه بخواهد بیاید آن موقع را حساب می کند، آن موقعی که امر به روزه هست این طاقت نداشته است یا یطیقون به معنای سلب طاقت یا به معنای بزل جول صحبت کردیم معنا را میزان موقع امر است، موقع امر تکلیف معلوم شده است فدیه بدهد بعد دوباره که بر نمی گردد، یک دستوری داده اند بعد هم گفته اند آن کسانی که نمی توانند به جایش پول بدهند بعد دوباره برگردند عیناً مثل اینکه بگویند سربازی همه باید بیایند بعد بگویند هر کسی صد تومان بدهد معاف است بعد معاف شده است بعد دوباره فردایش بگویند فردا روز باید بیاید سربازی، یک وقت است قید می کنند می گویند سربازی در زمان صلح معاف هستی اینجا هم اگر گفتند تا قادر نشدید فقط فدیةٌ ولی این گونه که نگفته اند، به طور مطلق می گویند فدیةٌ مثل اینکه آن جا بگویند صد تومان بدهید تا معاف شوید، بنابراین وجوه متعددی داریم که اگر دوباره قادر شد چیزی برایش واجب نیست.

مطلب بعدی در روایات ما این علی الذین یطیقون را توضیح داده است، یکی الشیخ الکبیر، العجوز الکبیرة یکی هم من به داء العطاش مرض ابتلاء به عطش، این یک نوع مرض است یا فقط سخت است؟ منشأش ممکن است بیماری باشد مثلا بیماری قند، بیماری قند حتما باید آب زیاد بخورند در فواصل متعدد، منشأش مرض است اما آیا خودش هم حساب مرض است، اصلا در مرض که روزه نیست و عدّةٌ من ایّام اُخر منظور از مرض یعنی خصوص بیماری یا من اضرّ بالشّخص آن که برایش ضرر داشته باشد آیا کسی که بیماری عطاش دارد، روزه برایش ضرر دارد یا اینکه به خاطر این نمی تواند روزه بگیرد باید مرتب آب بخورد، این چطور هست؟ خلاصه این را داخل در مریضش کنیم، اگر داخل در مریض شود فعدّة من ایّام اُخر اگر دائما هم مریض هست که هیچ چیز، اگر داخل در مریض نباشد و مصداق یطیقون می شود اگر مصداق یطیقون شد فقد فدیةٌ طعام مسکین، حالا مرض حساب کنیم؟

در روایات ما داع عطاش را مقابل مرض شمرده است، در همین باب 15 روایت سوم این گونه دارد صحیحه محمد بن مسلم روایت 3/15 علی الذین یطیقون فدیةٌ طعام مسکین این را محمد بن مسلم از امام باقر سوال کرده است یعنی چه؟ حضرت فرمود الشیخ الکبیر و الذی یأخذه العطاش ذیلش این طور دارد مِن مرضٍ أو عطاش[5] درست مقابل مرض شمرده است.

در بعضی روایات دیگر هم داریم که مرض مقابل عطاش آورده شده است، در ابواب صوم مندوب در همین جلد باب 11 از این ابواب روایت 8 داوود بن فرقد ثقه هست ثقة ثقه چندتا برادر هستند این ها آن های دیگر هم خوب هستند داوود به خصوص ثقةٌ ثقة و کثیر الروایة هم هست در فقه و معمول الروایة هم هست، عرض کردیم بارها اگر کتب رجال تصریح هم نکرده باشند به وثاقت کسی که متین الروایة، معمول الروایة، کثیرالروایة هست قرائن وثوقش هست ولی پدرش که فرقد در کتب رجال اسم درستی از آن نیست همه دارند فرقد حجام، حجامت کن بوده فرقد نه تنها توثیق ندارد اصلا شرح حالی هم از او نیست که چطور است.

این روایت دو جور نقل شده است یکی عن اخیه که داوود از برادرش نقل می کند این روایت عیبی ندارد ولی یک نقل داوود عن ابیه نقل شده است که آن وقت سند اشکال پیدا می کند، احمد بن محمد بن عیسی در نوادر عن فضاله عن داوود بن فرقد عن اخیه کتب الیّ حفس الاعور می گوید حفس بن اعور به من نامه نوشته است که شما از امام صادق از مسأله سؤال کنید قال ابا عبدالله ما حضرت فرمود چه به تو گفته است از من بپرسی قال عن بدل الصیام ثلالة ایّام من کل شهرٍ در ماهی که سه روز خوب است آدم روزه بگیرد اگر نگیرد چکار کند فقال من مرض أو کبر أو عطش حضرت فرمود یعنی نمی تواند روزه بگیرد مریض است، سنّش زیاد است یا عطش دارد این البته راجع به صوم مندوب است نه صوم رمضان حضرت جواب هم نداد در ابتدا آن راوی می گوید به حضرت عرض کردم حفس اعور به من نگفت که به خاطر چه چیزی بوده است حالا به خاطر یکی از این ها، بعد حضرت فرمود إن کان من مرضٍ فإذا قوی فلیصمه اگر به خاطر مرض نمی تواند سه روز ماه را روزه بگیرد بعدا که قدرت پیدا کرد روزه هایش را بگیرد که مریض قضاء دارد و ان کان من کبر أو عطش اگر به خاطر سن زیاد و پیری و یا عطش هست فبدل کلّ یوم مُدّ[6] به جای هر روز یک مد غذا بدهد، ملاحظه می کنید که عطش مثل کِبَر مقابل مرض شمرده شده است بنابراین در عطش را حکم مرض را به آن نمی دهند.

مطلب بعدی اینکه این کسی که مرض عطاش دارد این هم دیگر قضاء ندارد به خاطر اینکه مصداق علی الذین یطیقون شده است ظاهرش این است که قضاء هم ندارد ولی خیلی ها این را قبول نکردند گفتند اگر به خاطر تشنگی است آب که می خورد بعداً قضاء کند غرض بنابراین دو عقیده هست، یک عقیده اینکه این را مصداق یطیقون می گیریم علی الذین یطیقونه فدیةٌ مسکین، مصداق یطیقون یکی شیخ کبیر را آورده اند و یکی من به داع العطاش پس این مصداق یطیقون، در مصداق یطیقون باید که همان طور که حکم روزه ندارد حکم فدیه دارد، فدیه را که داشت دیگر قضاء ندارد.

یک عقیده این است که این وقتی خورد نیاز به قضاء دارد حالا در اینجا چه بگوییم، قاعده اش این است منتهی قبول نکردند نوع حضرات حالا از باب احتیاط هست یا هر جهت دیگری و الّا آیه علی الذین یطیقونه مصداق یطیقون یکی کِبَر سن و یکی من به داع العطاش این را شمردند و این را هم گفتیم قضاء ندارد هم از روایات داشت و لا قضاء علیهما، روایت صریح بود اما روایت داشت که یجزی فقط فدیه بدهد و قضاء ندارد قاعده اش این است.

یک مطلب دیگری اینکه این چقدر حق دارد بخورد؟ بعضی گفتند که به مقداری که ضرورت است، بعضی می گویند این به مقدار ضرورت لزوم ندارد چون گفتند اشکال ندارد بخورد و نگفتند که به مقدار ضرورت بخورد، شیخ کبیر باید به مقدار ضرورت بخورد این را ندارد که، یک وعده غذا را کامل می تواند بخورد و آب هم همین است یک مقدار آب خورد لازم نیست بگوییم به همین اکتفاء کند، هر چقدر دوست دارد بخورد ولی یکی یا دو روایت که قید زده است که به مقدار کم بخورد.

در باب 16 من یصح الصوم روایت 1 موثقه عمّار کلینی عن احمد بن ادریس عن محمد بن احمد عن محمد بن حسن عن عمرو بن سعید عن مصدّق بن صدقه عن عمّار، بارها عرض کردیم عمّار کثیر الروایة هست ولی معمول الروایة نیست یعنی نوع فقهاء روایات ایشان را رد می کنند مگر آن جایی که اصحاب عمل کرده باشند، اگر اصحاب هم عمل نکرده باشند به صرف روایات عمّار کسی اعتناء نمی کند، مرحوم مجلسی به مرحوم فیض کاشانی به این موضوعی که گفتم تصریع دارند که روایات عمّار را عمل نمی کنیم الّا آن روایاتی که مشهور عمل کرده باشند، حافظه اش هم خوب نبوده و روایات زیادی را از به اهل بیت نقل می کند که صحت نداشته، ظاهرا ما در معلقات عروه در جلد سوم یک روایت خاصی را هم آوردیم که حضرت وقتی می فهمد عمار چیزی را از قول او نقل کرده است با ناراحتی می گوید چرا عمّار این گونه حرف می زند، به هرحال آدم خوب ولی وثوقی به حرف هایش نیست عن الصادق(ع) فی الرجل یصیبه العطاش حتی یخاف علی نفسه یک کسی عطش می گیرد او را به حدی که بر خودش می ترسد این چکار کند قال یشرب بقدر ما یُمسک رمقه بخورد آب به مقداری که امساک رمق شود که رمقش بماند و از دست نرود و لا یشرب حتی یروی[7] زیادی آب نخورد که سیر شود.

به این روایت تمسک شده است لذا فتوا دادند به وجوب اکتفاء به ضرورت، این ممکن است اصلا مریض نیست، کارگر بوده، هوا داغ بوده یا کارگر نانوایی بوده عطش بر او غلبه کرده است و الآن ممکن است بمیرد این غیر از بیماری عطاش هست، اینکه گفتیم که قضاء هم ندارد و این ها برای بیماری عطاش هست نه اینکه حالا یک روزی این گونه شده است، کارگر برنج کار در شمال در تابستان به حد مرگ می رسد در آن هوای شرجی این غیر از آن است که بیماری عطاش دارد، این برای این است و این باید به مقداری که نمیرد بخورد این غیر از بیماری عطاش هست که عرض کردیم.

روایت دومش را هم ببینید، این آیا بیماری عطاش هست یا تصادفاً عطش گرفته است، 2/16 قلت لأبی عبدالله(ع) إنّ لنا فتیات و شبّاناً یا فتیاناً و بنان دو جور نقل شده است پیش ما دخترها و پسرهای جوانی هستند که لا یقدرون علی الصیام نمی توانند روزه بگیرند من شدّة ما یصیبهم من العطش از شدت تشنگی قال فلیشربوا بقدر ما تروی و فی نفوسهم و ما یحضرون[8] بیاشامند به مقداری که نفسشان سیراب شود از آن حضری که دارند یعنی از هلاکت که هلاک نشوند. هیچ کدام از این دو روایت برای بیماری عطاش نیست برای عطشی است که منطقه ای و زمان خاصی پیدا شده است و تا غروب هم تمام می شود، مرض حساب نمی شود، بنابراین در بیماری عطاش هرچه می خواهد بخورد مشکلی ندارد.



[1] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت4

[2] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت1

[3] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت5

[4] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت9

[5] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت3

[6] وسائل باب11 من یصح منه الصوم روایت8

[7] وسائل باب16 من یصح منه الصوم روایت1

[8] وسائل باب16 من یصح منه الصوم روایت2





   دوشنبه 1 آبان 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما