صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه ششم




                                        بسمه تعالی

آخر جلسه قبل به اینجا رسیدیم که مرحوم سید در عروه دارد که این زنی که حامل مقرب هست و حالا روزه نمی گیرد و افطار می کند تصدّق من مالها از مال خودش صدقه بدهد هر روز یک مُد یا دو مُد، صحبت این بود که چرا ایشان تصدّق من مالها ایشان گفته است درحالی که آقایان می گویند اشکال ندارد که از مال دیگری اداء شود حتی در زکات ممکن است کسی بدهی خودش را از مال دیگری به اذن آن دیگری، به اذن او بدهد از مال او، این مسأله چطوری است؟ مرحوم آقای خوئی هم به طور قطع و ارسال مسلّم می گیرند که بله جایز است از مال دیگری بدهد به اذن آن دیگری، آیا این تصدّق من مالها که سید عنوان کرده است فقط می خواهد بگوید که جزء نفقاتی که به عهد شوهرش باشد نیست، همین را می خواهد بگوید که جنبه نفی است یعنی لیس بر گردن و بر نفقه بر شوهر، همین را می خواهد بگوید یا یک مطلب دیگر اثباتی هم دارد؟

به نظر می رسد که طبق این روایات تصدّق این صدقه هست و صدقه حتما باید به قصد قربت باشد، بإذن الله باشد همان طوری که زکات که صدقه هست حتما باید به قصد قربت باشد، زکات، خمس این ها همه به قصد قربت هستند، اینجا هم داریم تصدّق من مالها صدقه بدهد، صدقه از مال دیگری که معنا ندارد، این که گفته می شود از مال دیگری زکات می شود داد یعنی دیگری یا تملیک می کند به ما یا اباهه تصرفات می کند آن هم به حکم تملیک است می گوید از این مال ما بردار و اداء دینت کن این از باب اباحه تصرّفات و گرنه تصدّق تعبیر روایات ما این است تصدّق صدقه می دهد، صدقه حتما باید به قصد قربت باشد، در وقف اگر بعضی ها معتقدند که قصد قربت می خواهد به خاطر همین است که در وقف هم کلمه صدقه به کار رفته است، حالا ما نمی گوییم در وقف ولی خیلی ها که گفتند به این جهت بوده است، اینجا صریحا روایات ما تصدّق دارد بعضی روایات هم بدل دارد، بدل از روزه گرفتن این است که این کفّاره را بدهد، بدل ظاهراً حکم مُبدل را دارد خود روزه حتما باید به قصد قربت باشد و این هم همین طور، کلمه کفّاره هم تا حدودی همین را می فهماند.

به علاوه در باب زکات هم ببینید، اصلا چرا زکات می گویند، زکات یعنی این مال رشد و نمو پیدا می کند، نمو در درخت گرم می کنند درخت را اضافاتش را می زنند و خودش رشد می کند، غریبه کنار این که موجب رشد این نیست حالا غیر از این کلمه زکات رشد و این ها ولی کلمه تا حدودی از این ها مهم تر آن دو مطلب، اول کلمه تصدّق و دوم کلمه بدل که این بدل از آن روضه هست بنابراین حکم مُبدل بر بدل بار است این یک مطلب است.

مطلب دوم اینکه این زن باید کفّاره بدهد که حامل مقرب است و روزه نمی گیرد باید کفّاره بدهد کفّاره اش چه مقدار است؟ در قضیه شیخه و شیخ آن جا کفّاره مشهور این است که یک مُد و یک روایت داشتیم که دو مُد که روایتش را خواندیم، یتصدّق کلّ واحد منهما فی کلّ یومٍ بمُدّ من طعام [1] صحیحه محمد بن مسلم، یک روایت دیگری روایت دوم احتمال می دهیم همان باشد ولی چون آن جا از امام باقر هست و این از امام صادق هست بگوییم شاید دوتا هست دارد و یتصدّق کلّ واحد منهما فی کلّ یوم بمُدّین من الطعام[2]، دو مد طعام، همین یک روایت را هم داریم که دو مُد هست و الّا همه روایات یک مُد است.

لذا آن جا حمل بر استحباب کردند بعضی هم حمل کردند بر اینکه گفته است دو مُد یعنی امکاناتش خوب است، آن که گفته است یک مُد کسی که امکانات ندارد، امکاناتش ضعیف است ولی این وجهی ندارد و این اطلاق و تقیید قید می خواهد اما تصرّف در هیئت و حمل بر استحباب بهتر است.

علی ای حال این در باب شیخ و شیخه بود اما در مسأله حامل مقرب اصلا این مسأله نیست، یک روایت هم نداریم حالا اینکه روزه اش را می خورد دو مُد بدهد، فقط یک مطلبی هست و آن این است که وقتی گفته می شود که کفّاره بدهد، بدل از روزه این کار را انجام بدهد، صدقه بدهد این یک حقیقت است یعنی بدل از روزه صدقه است، دیگر یکی است، اگر یک جا گفته اند دو مُد است جاهای دیگر هم همین است نمی شود بگوییم که این یک حقیقت آن جا یک معنا دارد و اینجا یک معنای دیگر، اگر یک مُد است همه جا یک مُد است، اگر دو مُد است همه جا دو مُد است پس در شیخ و شیخه که دو مُد گفته است اینجا هم بگوییم مثل آن جا اگر آن دو مُد را قبول کنیم.

یک مشابهی برایتان عرض کنم، خمس تقسیم شده است به ستّته اسهام سه سهم، سهم الله و رسول و ذی القربی یعنی امام، سه سهم هم ایتام و مساکین و ابن سبیل که در آن جا گفته شده است، آیا واقعا این شش سهم هست و حتما باید این مراعات شود؟ بعضی بزرگان مراعات می کردند حتی در شهریه، زمانی مرحوم آقای بروجردی(ره) در همین مدرسه فیضیه افرادی که شهریه می دادند دو کیسه بود، یک کیسه برای سهم سادات بود، یک کیسه برای سهم امام، این را به شیوخ می دادند و آن را هم به سادات می دادند، بعدها دیگر لغو شد حالا به خاطر شلوغی جمعیت یا هر جهت دیگر که بود یک وقت یک کسی به مرحوم آقای گلپایگانی گفت که شما هم که نظرتان ستّته اسهام هست پس چکار می کنید، پول ها را که جدا نمی کنند، ایشان گفت من یک چیزی در نیّت خودم مراعات می کنم، نیّت که جای دفع را نمی گیرد.

حالا در آن جا یک روایت داریم الخمس لی امام جواد ظاهراً دارد در ابواب خمس الخمس لی، نمی گوید العشرُ لی، الخمس لی همه خمس برای من است پس بنابراین کل این ستّته اسهام در اختیار امام است، اصلا مال امام و ملک امام است و این ها موارد مصرف هستند، ایتام و مساکین و ابناء سبیل و موارد دیگر این ها مصارف هستند و الّا خمس ملک امام است، در آن جا روایت در یکی دو مورد است، آیا آن جا می توانیم این حرف بزنیم بگوییم در آن دو مورد مثلا قوس یا مثلا کنز در آن جا بگوییم الخمس لی، در ارواح مکاسب و جاهای دیگر العشرُ لی بگوییم خمس مواردش فرق می کند.

در آن جا هم نظر ما این است که خمس یک حقیقت واحد است، در شریعت اسلام فأنّ للله خُمسَ این یک حقیقت واحد است آن وقت معنا ندارد که این حقیقت واحد بگوییم در یک جا عُشر برای امام است نه خمس و یک جای دیگر خمس برای امام هست و همه اش برای امام هست، یک حقیقت حقیقت واحده هست بنابراین در ارواح مکاسب باشد، کنز باشد، جاهای دیگر باشد شخصی که واجب است خمس بدهد همه خمس را باید بدهد به امام و ملک امام هم هست و ضمنا هم معلوم بشود بحث خمس را ندانیم، ملک شخص امام می دانیم برای اینکه خارج از دیوان محاسبات امام مُختار باشد به هر راهی که می خواهد بدهد، بعد از امام هم از باب ولایت همین طور به مرجع تقلید می رسد و حاکم شرع به اصطلاح، حالا خلاصه این هم مثلی بود خواستیم روشن کنیم که وقتی در شیخ و شیخه می گوید بدل صوم مُدّان دیگر این طور نیست که اینجا یک جور باشد و جاهای دیگر جور دیگری، در حامل مقرب هم مُدّان، مُدّان اگر در آن جا هست در اینجا هم هست، البته اگر مُدّان را قبول کنیم، عرض کردم حمل بر استحباب شد و الّا مُد است نه مُدّان ولی در آنجا چون یک روایت داشت که مُدّان اگر کسی مُدّان را بخواهد قبول کند همه جا یکی هست و حقیقت واحده هست هم در حامل مقرب و هم در شیخ و شیخه.

تا به حال چهار مورد از مورد از مواردی که یجوز الافطار و صدقه به جای آن داده می شود به عنوان بدل خوانده شده است، شیخ و شیخه، منبه داع العطاش، حامل مقرب، پنجم المرضعة قلیلة اللبن زن شیردهی که شیر کم دارد چون کم دارد اگر مرتب غذا نخورد نمی تواند شیر دهد، حالا این دو صورت دارد، گاهی از روزه بگیرد بر خودش ضرر دارد گاهی برای طفل ضرر دارد که شیر به او نمی رسد، فرق هم نمی کند بین اینکه این زن که شیر می دهد مادر این طفل است یا اجیر شده است برای اینکه به این طفل شیر بدهد فرقی نمی کند، این چطور هست؟

اولا در اینکه ضرر بر خودش دارد یا ضرر بر بچه دارد مرحوم سید به طور مساوی حکم می کنند به اینکه لا فرق، در هر دو این ها این زن مرزعه حق دارد روزه اش را افطار کند و کفّاره بدهد بعداً هم قضاء می کند، فرقی نیست که ضرر بر خودش دارد یا ضرر برای طفل دارد، بعضی ها می خواهند بگویند این ضرر برای طفل منظور است نه ضرر برای خودش به قرینه المُرضعة القلیلة اللبن شیرش کم است، شیر برای چه کسی است؟ بچه می خواهد شیر را بخورد خود مادر که نمی خواهد شیر را بخورد، شوهرش هم که نمی خواهد شیر را بخورد بنابراین شیر برای بچه هست پس المُرضعة القلیلة اللبن این خود این لفظ اشاره به این است که مسأله راجع به فرزند است پس اذا اضرّ به ولد شیر به به ولد کم برسد به این جهت، بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی عقیده شان این است به خلاف مرحوم سید و خیلی ها که می گویند چه ضرر دارد برای طفل و چه ضرر دارد برای خود این زن فرقی نمی کند، حالا کدام را بگوییم؟ به طور اطلاق بگوییم یا مقیّد کنیم به آن جایی که برای طفل ضرر داشته باشد، یک مَثلی برایتان عرض کنم از فقه در صلاة مسافر دارد که مُکاری و کسانی مثل مُکاری نمازشان در سفر تمام است، آن جا بحث می شود که آیا سفر کاری این حکم را دارد یا سفر و لو غیر کاری مُکاری است ولی فعلا این سفر را سفر زیارتی می خواهد برود، سفر تفریحی می خواهد برود، اگر از آن جا قید فهمیدیم که المُکاری مقیّداً به اینکه در مکارات کار کند، سفرش مکاراتی باشد اگر این را فهمیدیم سفرهای زیارتی، تفریحی و مانند آن ها جزء این مسأله نیست، شغله السفر که نیست بنابراین روزه و نماز شکسته هست نه تمام و روزه هم باطل است.

ولی اگر در آن جا گفتیم که المُکاری این برای مشیر به ذات هست اما نمی خواهد بگوید در سفر مکاراتی، این آدم مکاراتی هست حالا در هر سفری که می رود، حالا یک مطلبی را عرض کنیم به تناسب آن جا بعد به بحثمان بر می گردیم، اگر یک نفری هر روز سفر می رود همه روزه ولی سفرش یا سفر پزشکی است که دکتر گفته است هر روز باید بروی سر چهار فرسخی و برگردی یا اینکه سفر تفریحی هست و اگر این سفر تفریحی را نرود نمی تواند نشاط زندگی داشته باشد و این هر روز هم سفر می رود می گوییم در عین حال با اینکه هر روز سفر می رود نمازش تمام نیست و شکسته است؟ کسی نمی تواند این را قبول کند لذا در آن جا هم حالا بحثش مفصّل است نظر ما این است که مُکاری و غیر مُکاری چه در سفر کاری و چه در سفر غیر کاری مثل سفرهای زیارتی، تفریحی و مانند این ها و یا سفر کاری مجّانی به قصد قربت، همه روزه مردم را سوار می کند مجّاناً ببرد چهار فرسخی که این ها به اصطلاح تفریح کنند، سفر شغلی است ولی برای شغل نیست، ظاهر کلام بعضی ها از جمله سیدنا الاستاد امام(ره) ایشان مُجدّانه عقیده اش بر این بود که منظور سفر شغلی آن وقت بنابراین کسی که همان کار شغلی را دارد ولی مجّانی کار می کند، همه روزه مردم را مجّانی می برد باید بگوییم نمازش شکسته است، این را نمی شود قبول کرد، ندیدم کسی موافق ما باشد، از علماء سابق مرحوم آقای فیروز آبادی دیدم نظر ایشان هم بر این است، به هرحال این را در معلّقات عروه آورده ایم.

حالا در اینجا المُرضعة القلیلة اللبن یعنی فیما له دخالت دارد یا این اشاره به این ذات است، این مرضعه قلیلة اللبن هست حالا و لو الآن کاری که می خواهد بکند به این قلّت لبن دخالت دارد یا نه الآن این روزه برای این بچه ای که قلّت لبن پیدا می کند ضرر دارد یا بر خودش ضرر دارد از این جهت اطلاق دارد همان طور که مرحوم سید فهمیده است.

در باب 17 از ابواب من یصح منه الصوم روایت اول صحیحه محمد بن مسلم الحامل المقرب والمُرضع القلیلة اللبن هر دو مثل هم هستند لا حرج علیهما ان تُفطری فی شهر رمضان لأنّهما لا تطیقان الصوم و المرضع القلیلة اللبن هیچ ندارد که اگر ضرر بر بچه هست یا بر خودش هست به طور اطلاق و علیهما ان تتصدّق کلّ واحد منهما فی کلّ یوم تفطر فیه بمُدٍّ من طعام و علیهما قضاء کلّ یومٍ افطرتا فیه تقضیانه بعده[3] بنابراین به نظر می رسد به اطلاقش باید عمل شود.

آقایانی که می گویند برای آن جایی است که ضرر برای بچه داشته باشد یکی می خواهند از همین قید قلیلة اللبن بگویند، می گویند این قلّت لبن دخالت در بچه دارد عرض کردیم که دخالت در هر دو دارد وقتی لبن قلیل است به زن هم فشار می آید بالاخره بچه اش را می خواهد شیر دهد جانش را می گیرد، برای بچه هم فشار است و به هر دو این ها فشار است، قلّت لبن به هر دو مربوط می شود.

مطلب دوم می گویند که اگر بر خودش ضرر باشد داخل در عنوان مریض است، اگر شیرش کم باشد داخل در عنوان مریض است، اگر داخل در عنوان مریض شد داخل در آیه می شود که آن هایی که یطیقان این ها به اصطلاح کفّاره می دهند و بنابراین در مریض قضاء دارد و کفّاره ندارد مگر کفّاره تأخیر که تا سال آینده نتواند بگیرد کفّاره تأخیر است.

پس یکی می خواهند به قلّت لبن تمسّک کنند این را جواب دادیم، یکی هم می خواهند بگویند که وقتی به خودش ضرر دارد داخل در عنوان مریض است بنابراین مریض هم قضاء دارد و این کفّاره را ندارد، اگر چنانچه تا سال آینده نتوانست و آن جا کفّاره دارد به آن کفّاره تأخیر می گویند نه کفّاره بدل روزه نگرفتن، حالا به هرحال این حرف درست است؟

علی ای حال به حسب این روایت به نظر ما از آن اطلاق استفاده می شود و اما اینکه گفتید به آن می گوین مریض داخل در این عنوان نیست، اولا ممکن است مریضی مصداق این عبارت هم باشد المرضعة قلیلة اللبن مریض باشد ولی مرضع قلیلة اللبن هم باشد با آیه عمل می شود که اخص است به علاوه اگر شیر کسی یک قدری کم شد می گویند مریض است؟ می گویند کم شیر است، به او مریض گفته نمی شود، به نظر من فرمایش آقای خوئی جای نقد دارد، اولا روایت اطلاق دارد و صرف قلّة اللبن دلیل نیست که این مربوط به بچه هست نه مادر و به علاوه اینکه مادر اگر شد ضرر برایش داشته باشد عنوان مریض است، همه جا نه، به صرف قلّت لبن مریض به او گفته نمی شود، علی ای حال به نظر ما حق با مرحوم سید است که چه مشکل برای طفل باشد چه برای زن باشد اینجا کفّاره می دهند و بنابراین روزه ندارد.

چند مطلب به همین تناسب از متفرعات همین بحث هست، اول آیا مرضعه حتما باید مادر باشد؟ نه، اطلاق دارد، المرضع القلیلة اللبن هیچ نمی گوید این مادر است یا مُستأجر است، دایه فرق نمی کند، اطلاق دارد، دوم آیا این در صورتی است که زن دیگری پیدا نشود که این را شیر بدهد یا مطلقا و لو زن دیگری هم هست ولی بالاخره این هم هست، مرحوم سید دارد والاحوط الاختصار علی صورة عدم وجود شخص الآخر ظاهرش این است که احتیاط واجب، فتوا نمی دهند، احتیاط واجب این است که در جایی افطار کند این زن که شخص دیگری پیدا نشود که این را شیر بدهد اگر شخص دیگری هست بدهند به او که این روزه اش را بتواند بگیرد.

عده ای معتقد به اطلاق هستند، مرحوم سید هم همان طور که عرض کردم از باب احتیاط واجب می گوید اطلاق ندارد در آن جایی که زن دیگری پیدا نشود این را شیر بدهد، بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی می گویند هذا اظهر حق با مرحوم سید است یعنی عبارت اطلاق ندارد، حالا چه بگوییم؟

اولا این روایتی که خواندیم صحیحه محمد بن مسلم این اطلاق دارد، الحامل المقرب و المرضع القلیلة اللبن اطلاق دارد ولی قید ندارد، والمرضع القلیلة اللبن یعنی کلّا حق دارد افطار کند و کفّاره بدهد هیچ قید ندارد که در صورتی که زن دیگری پیدا نشود بالاخره این زن مرضعه هست و قلیلة اللبن هم هست حالا کس دیگری پیدا می شود یا پیدا نمی شود آن ها اصلا چنین قیدی در روایت ندارد بنابراین حق با اطلاق است، دیگران که این گونه گفته اند خیلی زیاد به طور اطلاق می گویند.

به علاوه در روایت سوم آقایان به این روایت خواستند تمسک کنند که قید دارد، ببینیم می شود این حرف را قبول کنیم، روایت سوم از همین باب هفدهم می گویند که قید دارد در صورتی که کس دیگری نباشد ابن ادریس در آخر سرائر نقلا از کتاب مسائل الرجال در خاتمه وسائل دارد مشاغل الرجال حالا هر کدام، این کتاب مسائل یا مشاغل برای احمد بن محمد بن جوهری است، جوهری عبدالله جعفر حمیری نقل کردند عن علی بن مهزیار، علی بن مهزیار ثقه هست، عبدالله بن جعفر حمیری هم ثقه هست بحثی در آن نیست اما این کتاب مسائل الرجال چگونه به دست ابن ادریس رسیده است معلوم نیست، سند از نظر این کتاب مشتبه هست مخصوصا آن زمان که چاپ نبوده است و کتاب های خطی، دست نویس کتاب نوشته شده و بعد یک جایی کسی این کتاب را دیده است شاید کسی نبوده است شهادت بدهد من بودم این خط حنیری است مثلا، از این نظر سند اشکال دارد، می گوید کتبت الیه یعنی علی بن محمد(ع) امام هادی کتبت الی امام هادی أسأله عن امرأة ترضع ولدها و غیر ولد یک کسی کارش این است یا بچه خودش را نبود بچه دیگران را شیر می دهد فی شهر رمضان فیشتدّ علیه الصوم می خواهد روزه بگیرد سخت است و هی ترضع درحالی که شیر می دهد و می خواهد روزه هم بگیرد نمی شود حتی یغشی علیه غش می کند و لا تقدر علی الصیام نمی تواند روزه بگیرد أ ترضع و تفطر و تقضی صیامها اذا امکنها أو تدعوا الرضا و تصوم آیا شیر بدهد و حالا افطار کند بعدا که توانست و امکانات پیدا شد قضاء کند یا اینکه اصلا شیر دادن را کنار بگذارد و روزه بگیرد فإن کانت ممّن لا یمکنها اتّخاذ من یرضع ولدها فکیف تصنع حالا اگر کس دیگر پیدا نشد چکار کند فکتب حضرت این گونه در جواب داد إن کانت ممّن یمکنها اتّخاذ الظئر استرضعت لولدها و اتمّت صیامها[4] اگر کسی است که می تواند یک دایه ای پیدا کند برای این بچه این کار را کند و روزه بگیرد و إن کان ذلک لا یمکنها اگر نمی شود، کس دیگری پیدا نمی شود افطار کند و بچه را شیر بدهد، این قید زده است که اگر کس دیگری هست بدهند به کس دیگر اما سند ندارد بنابراین ما هستیم و اطلاق روایات اولیه که صحیحه المرضع القلیلة اللبن اشکال ندارد هیچ قید ندارد که کس دیگری باشد یا نباشد و روایت هم صحیحه و معتبر، به همان روایت عمل می کنیم.

آیا این جاهایی که باید فدیه بدهند حالا یک مُد یا دو مُد فوراً باید انجام شود؟ خیر، دلیلی بر فوریت نداریم باید کفّاره بدهد اما حالا بدهد یا یک ماه دیگر، دو ماه دیگر مثل قضیه واجبات است کسی که نماز قضاء به عهده اش هست، روزه قضاء به عهده اش هست تسامح نکند ولی فوریت دلیلی نداریم، می تواند در ماه رمضان بدهد؟ قبل از خوردن روزه خیر چون هنوز کفّاره به عهده اش نیامده است، وقتی کفّاره به عهده اش آمد باید بدهد، قبل از اینکه این روزه را افطار کند خیر ولی بعد از اینکه روزه را افطار کرد و روزه به غروب رسید بله می تواند بدهد و می تواند یک پولی را قرض بدهد به فقیر بعد وقتی بعد از ماه رمضان شد این قرض را پای کفّاره حساب کند.

آیا کسی که روزه می خورد اگر فقیر بود چطور این هم باید کفّاره بدهد؟ ظاهرش این است که مثل بقیه تکالیف است اگر قادر نیست خیر، از بعضی روایات هم استفاده می شود که قبلا خواندیم کسی که امکانات ندارد فلیس علیه قاعده اش این است که این تکلیفی مثل بقیه تکالیف است.

این پنج مورد گفتیم برای اینکه افطار کند و صدقه بدهد یا و قضاء هم انجام بدهد که موارد فرق می کرد، حالا ممکن است فرض بشود یک موارد دیگری هم پیدا کنیم غیر از این ها، نگفتند آقایان و در کتاب ها هم معمولا نیامده است و همین پنج مورد است اما فرض کنیم اگر یک موارد دیگری هم پیدا شود اگر مصداق حرج باشد قاعدتا همین حکم را دارد حالا فعلا افطار می کند بعد کفّاره می دهد آن وقت قضاء هم انجام دهد یا خیر؟ اینجا اگر اطلاق یطیقونه که آیه شریفه هست قاعدتاً قضاء ندارد، قاعدتاً این گونه باید باشد که حرج است روزه اش را بخورد، قضاء فقط در این مورد هست، در شیخ و شیخه قضاء نیست، در منبعی داء العطاش قضاء نیست اما در حامل مقرب و مرضع قلیلة اللبن قضاء هم هست، هم کفّاره دارد و هم قضاء دارد، این به دلیل خاص اینجا کفّاره دارد جهتش هم معلوم است برای اینکه بعداً حالش خوب می شود، الآن بچه شیر می دهد یا الآن زایمان می کند دو روزه دیگر زایمان تمام می شود و سرحال می آید قاعده این است که باید قضاء داشته باشند به خلاف شیخ و شیخه هست که همیشگی هست و به خلاف منبعی داع العطاش که همیشگی هست، آن ها نمی توانند قضاء داشته باشند اما این دو قضاء دارند حالا اگر گاهی هم فرض شود که حرج هست و حرج دائمی هست چه ماه رمضان و چه غیر ماه رمضان این قضاء ندارد، اگر حرج محدود به ماه رمضان هست بعداً قضاء می کند.



[1] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت1

[2] وسائل باب15 من یصح منه الصوم روایت2

[3] وسائل باب17 من یصح منه الصوم روایت1

[4] وسائل باب17 من یصح منه الصوم روایت3





   یک‌شنبه 17 دی 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما