صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه هفتم






                                           

بسمه تعالی

تا به حال مباحثی مربوط به اصل وجوب صوم رمضان و بعضی اقسام واجب دیگر صوم صحبت شده است و بعد وارد مفطرات و مبطلات شدیم آن ها هم بحث شد بعد هم وارد در موارد جواز افطار و ثبوت کفّاره شدیم، حالا بحثی که اینجا عنوان شده است ثبوت ماه رمضان و هر ماهی هلالش به چه چیزی ثابت می شود، اینجا چند بحث هست، بحث اول اینکه هر ماهی ثبوتش با ثبوت هلال شب قبل است، شب متعلّق به فردا است، وقتی می گوییم شب جمعه یعنی شبی که فردا جمعه هست نه جمعه شب این اطلاق عرفی اش این است، در شریعت هم این گونه به کار رفته است پس بنابراین ثبوت ماه رمضان هم با هلال شب اول ماه رمضان شبی که فردا ماه رمضان است این هم متعلّق به ماه رمضان است این هم از نظر عرفی این گونه هست و هم از نظر شرعی همین است که شب قبل متعلّق به روز بعد هست.

حالا دیدن این ماه که به تعبیر قرآن کریم فمن شهد منکم الشهرة فلیصومه هر کسی که شاهد ماه بود روزه بگیرد، شاهد ماه در مقابل سفر است و من کان مریضاً أو علی سفرٍ فعدّةٍ من ایّام اُخر شهود ماه پس یعنی حضور، حضور در ماه، حضور وطن در ماه و من شهد منکم الشهرة فلیصومه ظاهرا نه معنایش این است کسی که ماه را دید، آن دیدن بحث دیگری است، من شهد کسی که حاضر بود مقابل دنباله آیه من کان مریضاٌ أو علی سفر یعنی پس شهد منکم الشهر یعنی مسافر نیست حضور دارد.

حالا حضور با چه چیزی اثبات می شود؟ با اینکه مکلّف وارد ماه شود، ورود در ماه با چه چیزی است؟ با اینکه ببیند ماه را یا بگویید قطعی باشد برایش علم پیدا کند به ثبوت ماه، حالا چگونه وارد ماه می شود؟ علم پیدا می کند به ورود در ماه؟ مصداق شهود می شود، من شهد شهر فلیصومه شاهد می شود حاضر می شود، این با چه چیزی ثابت می شود ثبوت اول ماه، هلال ماه؟ اینکه هلال گفته می شود به اعتبار اینکه آن مقدار از ماه دیده می شود، این ماه متعلّق به فردا که ماه رمضان است و کلّ این ماه به آن مقداری که دیده می شود هلالش هست.

اولین وسیله اثبات ماه رؤیت است که ماه را ببیند، اگر مکلّف خودش ماه را دید دیگر این یقینی است و لازم نیست دیگری بیاید تأیید کند بگوید من هم دیدم وقتی خود شخص دید تمام است کار دیگر نیاز نیست دیگری هم کمک کند روایات هم متعدد داریم که می خوانیم که در روایات دارد که میزان رؤیت هست، در بعضی روایات دارد که اگر شما خودت ماه را دیدی دیگری ببیند یا نبیند آن دخالت ندارد.

اینجا یک بحثی که همیشه مطرح هست، در استفتاآت هم مطرح هست این است که آیا دیدن باید با چشم عادی باشد یا با دیدن با چشم مسلّح؟ معمولا مسلّح را به عینک نگفته اند، به عوامل دیگری که از راه دور با وسایل دقیق می شود دید مثل تلسکوپ گفته اند، بعضی ها به شدت منکر هستند می گویند دیدن چشم مسلّح به درد نمی خورد، بعضی مراجع فعلی هم یک رساله مختصری و جزوه مختصری راجع به این منتشر کرده اند، دلیل آن ها این هست که موضوعات احکام موضوعات عرفی هستند، شارع مقدّس با زبان عرف سخن گفته است و در عرف همان طوری که اگر یک لباسی خونی باشد بشوریم خون که می رود رنگش می ماند این را نمی گویند خون اینجا هست رنگش هست، دیگر نجس نمی دانند در عرف این گونه هست، موضوعات احکام با زبان عرف بیان شده است بنابراین در ثبوت هلال ماه هم میزان عرف است، اگر میزان عرف است عرف با چشم عادی می بیند نه با چشم مصلّح بنابراین آنچه که بر خلاف عادت هست و از جمله همین قضیه ماه این پذیرفته نیست و با چشم مسلّح فایده ندارد.

به نظر ما این درست نیست، موضوع روزه آنچه که در روایات ما داریم رؤیت است دیگر رؤیت چجوری یک کسی چشمش ضعیف است یک کسی چشمش قوی است، یک کسی با عینک می بیند، یک کسی بدون عینک می بیند، چه فرقی است بین عینک و تلسکوپ که با عینک ببیند اشکال ندارد با تلسکوپ ببیند بگوییم اشکال دارد، اصلا یک مطلب دیگر وقتی با چشم مسلّح می بینیم آن چیزی که خارج از عرف است مسأله داشتن وسیله است یعنی عرف معمول مردم وسیله تلسکوپ ندارند به عبارت دیگر آن کسی که تلسکوپ را دارد برای تشخیص اینکه هلال بود، هلال آمده، هلال هست این است، عرف قبول می کند، عرف معمول متوسط مردم نمی بیند ماه را اما کسی که با چشم مسلّح ماه را دید عرف قبول می کند که ماه هست این ها رؤیت حساب می شود.

خلاصه ادله ما این است صم للرّؤیة و افطر للرؤیة، نگفتند لرؤیتی که مردم عادی بی وسیله و بی عینک و بی فلان می بینند، فرق نمی کند، هیچ فرقی بین عینک و تلسکوپ نیست، آن یک قدری دورتر را می بیند این نزدیک تر را می بیند چنانچه که هیچ فرقی بین چشم عادی بدون عینک و با عینک نیست، او با عینک می بیند و این بدون عینک می بیند، من مطمئن هستم که فتوای حقیقت بر اساس ثبوت حکم است در یک چنین مواردی که با چشم مسلّح می بینند، اصلا ما اشتباه می کنیم این در پیدا کردنش هست، عینا مثل اینکه کسی یک راه دوری می بیند، راه خیلی دوری است یک کسی خوب این دور را می بیند و یک کس دیگری نمی بیند، این کنارش ایستاده است دستش را می گیرد و نشان می دهد می گوید در آن نقطه را نگاه کن بعد می بیند پیدایش می کند، وقتی پیدا کرد دیگر عرف این را پیدا شدن می بیند اینکه تلسکوپ و مانند این ها در کار می آید برای پیدا کردن آن است، وقتی پیدا کرد می گوید دیدیم، آن چیزی که موضوع حکم است ثم لرؤیة و افطر لرؤیة نه ثم لپیدا کردن، آن یکی پیدا می کند و این یکی می بیند، وقتی دید دیگر دید، عرف هم دید، همین تلسکوپ را بگذراند جلوی چشم آن یکی که تلسکوپ نداشت الآن می بیند، به نظر ما هیچ فرقی بین عینک و تلسکوپ نیست چنانچه هیچ فرقی بین چشم عادی و چشم مسلّح نیست.

مرحوم سید گرچه اینجا ظاهرا عنوان نکرده است عبارتی که مرحوم سید دارند فقط اصل رؤیت هست ولی مطب به نظر من همینی است که عرض کردم. به هرحال هلال ماه رمضان و هلال هر ماهی با خروج ماه از تحت الشّعاع به طوری که قابل رؤیت باشد همین که شخص دید، به هر وسیله ای که دید بنابراین دیده است می شود مصداق عرفی ثم لرؤیة و افطر لرؤیة.

راه دوم این است که شخص خودش نمی بیند ولی دیگران می بینند به تواتر هم اثبات می شود، تواتر یعنی عده زیادی که عقل باور نمی کند که این ها تواطء بر کذب کرده باشند، عقل این را زیر بار نمی رود که بگوییم همه این ها یک جایی همدیگر را دیده اند قرار گذاشته اند که بیا این دروغ را بگوییم، حالا در بعضی جاها ممکن است به فرد بر می گردد، شنیده ایم که در عربستان وقتی قاضی حکم می کند حج اکبر به اصطلاح آن ها یعنی به اصطلاح عید قربان تصادف کرده است با جمعه علی ای حال قاضی یک هدایایی از سلطان می گیرد که چنین حکمی کرده است، شنیده ایم گاهی دخالت هایی می شود و کم و زیاد می شود و تواطء بر کذب می شود به خاطر آن هدایا، چنین شنیده ایم، علی ای حال تواتر یعنی تعداد اینقدر زیاد است کسی باور نمی کند که این ها تواطء و بنا گذاری بر دروغ کرده اند، به هرحال تواتر در همه جا در فقه قبول است برای اینکه مفید علم است، اصلا رؤیت هم که در روایات ما داریم آن هم برای علمش هست نه رؤیت بما هو رؤیت، دخالت رؤیت مفهوم طریقی است، می گوید زید را دیدم اگر دیدن موضوع حکمی قرار گرفت رؤیت یک مفهوم طریقی است یعنی تشخیص داده شد یقین کردیم که زید فلان جا هست، اگر رؤیت مفهوم طریقی است با تواتر خیلی خوب اثبات شد بیش از رؤیت، ممکن است در رؤیت اشتباه باشد، نقل شد که یک کسی که در زمان حضرت امیر(س) گفت من دیدم دیگران ندیده اند بعد حضرت فرمود بیا نزدیک دستی کشید به چشمش، به مژه هایش بعد فرمود حالا نگاه کن می بینی، فرمود نه دیگر نمی بینم، گفت دوتا از مژه هایت به هم گره خورده بود و تو فکر می کردی که هلال ماه را می بینی، در رؤیت یک چنین اشتباهاتی ممکن است پیش بیاید اما در تواتر که جمعیت بسیار زیادی که یمتنع عائدتاً تواطء بر کذب کرده باشند آن جا این شبهه هم نیست میزان علم است.

بنابراین در تواتر شبهه ای نداریم انّما الکلام در یک مرحله بعدش این را هم فقهاء قبول کردند و آن هم شیاع هست، شیاع غیر از تواتر است، تواتر اینکه گروه زیادی که عادتاً عقل قبول نمی کند که این ها توافق بر کذب کرده باشند آن تواتر است اما شیاع شایع است در مردم اما اینکه یقین کنیم یا اینکه بگوییم یمتنع عادتاً تواطء بر کذب این ها نیست اما شایع است، شایع نه همه و همه، اشاعه غیر از همه و همه هست ولی عده بسیار زیادی کم تر از حد تواتر، آقایان این را هم قبول کردند.

در بعضی روایات از آن استفاده می شود از جمله در باب 11 و 12 احکام ماه رمضان، باب 11 روایت 14 صحیحه عبدالله بن بکیر بن اعین عن الصادق(ع) قال صم للرّؤیة و افطر للرؤیة اول می گوید رؤیت، عرض کردم رؤیت مفهوم طریقی است و لیس رؤیة الهلال ان یجیع الرجل و الرجلان فیقولان رأینا رؤیت هلال این نیست که یک نفر، دو نفر بیایند بگویند ما دیدیم یعنی دیگران هیچ کسی نمی بیند و این دو نفر آمدند گفتند ما دیدیم انّما الرؤیة ان یقول القائل رأیة فیقول القوم صدّقة[1] رؤیت این است که یک نفر بگوید دیدم دیگران هم قبول کنند یعنی چه قبول کنند؟ یعنی پس شایع است در مردم که همه می گویند دیدیم و لو تواتر نیست ولی بقیه می گویند صدق راست می گوید یعنی چه؟ یعنی حرفش درست است، حرفش درست است یعنی ماه هست و ماه هست یعنی ما هم دیدیم، شیاع می شود.

در بعضی روایات دیگر از جمله در باب 12 احکام شهر رمضان به حسب چاپ ما همین جلد نهم روایت 4 صحیحه معاویة بن وهب قلت ابی عبدالله(ع) اکون فی الجبل فی القریة فیها خمس مأة من الناس من در کوه در یک دهی هستم پانصد نفر آن جا جمعیت دارد، چکار کنم؟ قال اذا کان کذلک یک جمعیتی هستند فصوم لصیامهم و افطر لفطرهم[2] با روزه آن ها روزه بگیر و با افطار آن ها افطار کن با پانصد نفر، این نفرات که خودش دلیل واقعی نیست می خواهد بگوید شایع هست در مردم و کسی هم نیست که این ها را تکذیب کند اشاعه هست.

این ممکن است تواتر هم تطبیق شود منتهی در تواتر یک چنین قیدی که هست آورده نشده است همین که جمعیت زیادی گفته اند اشاعه می شود و این پذیرفته شده است و از ادله دیگری هم استفاده می شود، در روایت اول از باب 12 این طوری دارد لا تصوم ذلک الیوم و الذی یقضی آن روزی که مورد حکم می شود که می گویند ماه رمضان است، به صرف حکم روزه نگیر یعنی حکم آن ها الّا ان یقضی اهل الامثال اهل محل یعنی همه، اهل محل حکم می کنند که ماه رمضان آمده است این ها را قبول کن و إن فعلوا اگر چنین شد فصومهم[3] می شود همان اشاعه، از این روایات متعدد ما داریم.

در فقه غیر از تواتر و اشاعه ما خیلی جاها داریم که با خبر عدل واحد بلکه ثقه واحد هم درست می شود اولا مفهوم آیه نبع این هست که عادل قولش قبول است، ادله دیگری هم که در قبول خبر ثقه داریم به جای خودش هست، در احکام همه پذیرفته اند ادله ای که در باب خبر واحد داریم، حجّیّت خبر واحد در احکام همه پذیرفته اند.

در موضوعات نوعاً نپذیرفته اند، موضوعات را گفته اند تعدد می خواهد و یک نفر قبول نیست، حالا این در محل خودش محل بحث است، ما نظرمان این است که قول ثقه معتبر است چه در موضوعات و چه در احکام، در احکام با آن اهمیّتش اگر ثابت شود که ثابت هم هست و همه قبول دارند الّا مستثنی همه می گویند خبر واحد معتبر است در احکام در موضوعات به طریق اولی باید بگوییم معتبر است، اهمیت حکم که بیش از موضوع هست، بله الّا بعضی موارد استثناء، در باب قضاوت چون بحث ادّعاء و انکار است، یکی این حرف را قبول دارد، یکی منکر است و از این قبیل مشکلاتی که در باب قضاء هست آن جا گفته اند تعدّد و یک نفر اعتبار ندارد، از جمله مواردی که قبول نشده است طلاق با شهادت یک نفر ثابت نمی شود، موارد متعدد دیگری هم داریم، کسی ادعاء می کند که این مرده بدهی به من داشته کسی بیاید شهادت هم بدهد که این بدهکار به این بوده است چون مرده بیچاره الآن زبانی ندارد که انکار کند و حرفش را بزند گفته اند قول یک نفر آن جا قبول نیست یا دو نفر بیشتر فتاوا این است که بشهادٍ و یمین یک نفر می آید شهادت می دهد مدّعی باید قسم هم بخورد، در این موارد استثناء و الّا موضوعات را باید بگوییم که حجّت است.

در باب ماه رمضان به یک نفر اثبات نشده است و رد شده است، صریح روایات است که رجلین، روایات متعدد هست از جمله در باب 11 از همین ابواب احکام شهر رمضان روایت 16 صحیحه عبدالله بن سنان عن الصادق(ع) سمعته یقول لا تصوم الّا بالرؤیة أو یشهد شاهدا عدلین[4] دو نفر، دو شاهد عادل، روایت 17 امّا الهلال فلا یثبت الّا بشاهدَی عدلٍ قضی رسول الله(ص) بشهادة الواحد و الیمین فی الدِّین اگر کسی ادّعاء دینی دارد یعنی منظور بر مرده یک نفر شهادت بدهد و قسم هم بخورد و امّا اهلال فلا با شهادت یک نفر با قسم و مانند این ها ثابت نیست الّا بشاهدی عدلین[5]، در روایت 15 همین باب لا تجود شهادة النساء فی الفطر که صحبت می کنیم الّا شهادة رجلین عدلین[6]، روایت خیلی هست.

بنابراین شهادت دو نفر ثابت است و یک نفر ثابت نیست، اگر یک نفر عدل واحد یا ثقه واحد آمد شهادت داد و بگوییم این شهادت قبول است دیگر پس این شاهد عدلین آن یکی دیگرش زنب الحجر به جنب الانسان است و به درد نمی خورد پس معلوم می شود قول یک نفر به درد نمی خورد، کل روایاتی که می گوید یثبت بشاهدی عدلین به جنبه مفهومی نفی می کند شهادت یک نفر را باید شاهدی عدلین، در طلاق هم همین طور هست که با یک نفر ثابت نمی شود حالا از عجایب است در زمان ما جلوی دادگستری ها معمولا افراد نشسته اند یک کسی هم داد می زند شهادت، می آیند می گویند چقدر می گیری مثلا می گوید فلان مقدار پول می گیرم شهادت می دهم قاضی هم می آید طبق همین ها حکم می کند، خیلی ازدواج ها، طلاق ها خیلی ها با این اوضاع به هم ریخته است، خدا تفضّل کند به اصل و نسب جمعیت مردم، رسم است که فریاد می زنند جلوی دادگستری ها و پول می گیرند و شهادت می دهند.

شاهدی عدلین را اصطلاحا بیّنه می گوییم، در خصوص ماه رمضان روایات همان طور اشاره کردیم خیلی زیاد است که دو شاهد لازم است پس بیّنه در ماه رمضان طبق این روایات مسلّماً معتبر است، دو نفر مرد شهادت می دهند، ما غیر از ادله اینجا یک ادله هم به طور کلی در باب بیّنه داریم، نه فقط روایات اینجا در بحث ماه رمضان کلّاً در همه جا معتبر است الّا ما خرج بالدلیل آن وقت یکی هم ماه رمضان، آیا می توانیم یک چنین دلیلی هم بیاوریم، در ابواب ما یکتسب به یک روایت هست که همه دیده اید و در وسائل هم شیخ روی آن بحث کرده است، در همه جا معمولا روایت می آید موثقة مسعدة بن صدقه روایت معتبر هم هست خدمت امام صادق می گوید من چیزهایی که می گیرم یقین ندارم از افراد می خرم شاید سرقت باشد، حضرت می فرماید لباسی که الآن پوشیدی بالاخره خریدی، وقتی یک کسی ید دارد بر آن معتبر است ید و ملکش هست و شما مشکلی ندارید لذا می گوییم لباسی که پوشیدی برای خودت هست نمی گوییم از آن کسی که خریدی شاید دزدیده باشد پس مال تو نیست بعد حضرت این را می گوید و الاشیاء کلّها علی ذلک الّا ان یستبین لک غیره أو تقوم به البیّنة همه اشیاء این گونه هست مگر اینکه غیر از این معلوم شود یا بیّنه اقامه شود غیر از این پس کلمه بیّنه در این روایت که آمده است به همین معنای شاهدی عدلین است و بیّنه را هم همه جا معتب اشراف کلّها علی ذلک پس همه جا بیّنه معتبر است، در همه امور معتبر است الّا ما خرج بالدلیل.

بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی(ره) می گویند بیّنه اینجا معلوم نیست منظور این بیّنه شرعیه باشد این اصطلاح جدید فقه است، از اول در زبان پیغمبر معلوم نیست به این معنا باشد، بیّنه یعنی وضوح، در قرآن بیّنات زیاد است، بیّنه به معنای شاهدی عدلین نیست بنابراین در قرآن به این اصطلاح نبوده پیغمبر هم که با قرآن بوده پس این اصطلاح جدید است بعدها آمده است پس و الاشیاء کلّها علی ذلک الّا ان یستبین غیره أو تقوم به البیّنة این بیّنه معلوم نیست که بیّنه اصطلاحی باشد بنابراین آن دلیل عام ما نداریم، حالا روایات خاصی اینجا هست البته مثل همین هایی که خواندیم اما می گویند دلیل عامی نداریم.

به نظر می رسد که فرمایش ایشان یک قدری مشکل باشد، ایشان یک دلیل می آورند و می گویند که اگر بنا بود منظور از بیّنه این بیّنه اصطلاحی باشد این حصر مشکل آن وقت می شود و الاشیاء کلّها علی ذلک حتی یستبین غیر ذلک أو تقوم به البیّنة می گوید همه به همین ظاهر حکم خواهد کرد الّا اینکه بیّنه بر خلافش باشد یا قطع باشد، مواردی هست که نه قطع است و نه بیّنه مثلا اقرار است، حکم حاکم است آن وقت این ها خارج از دلیل است، روایت مسعده می گوید و الاشیاء کلّها علی ذلک حتّی یستبین لک غیره أو تقوم به البیّنة همه اشیاء حکم ظاهر می شود الّا اینکه خلافش یقینی شود یا بیّنه قائم شود، ممکن است نه یقینی باشد و نه بیّنه، اقرار خود طرف، می گوید من دزدیم، حکم حاکم می گوید این دزدیده است، این ها هم ثابت می شود پس روایت اشکال پیدا می کند.

جوابش این است که ظهور این دلیل در حصر است ادله دیگر آمده است استثناء کرده است و آن ها را هم حجّت کرده است، الی ما شاء الله ما در فقه داریم چه چیزهایی وضوء را باطل می کند هم می دانند، خیلی از روایات دو موردش را دارد و همه را ندارد بعد با روایات دیگر قید می زنیم آن هم درست می شود و از این قبیل.

بعد خود ایشان استناد می کنند به یک روایت دیگر پس این روایت را قبول نمی کنند خبر مسعدة بن صدقه را اما یک روایت دیگر می آورند و می گویند پیغمبر اکرم در حدیث معتبر فرموده است إنّما اقضی بینکم بالأیمان والبیّنات بعضی نُسخ شاید تعلیم و تأخیر هم دارد حالا هر چه بالأیمان و البیّنات حکم کرده است آن بیّنات آن جا به معنای همین شاهدی عدلین است، چرا؟ برای اینکه می دانیم پیغمبر حکم می کرده با قسم یمین و با شهادت عدلین، این حکم کرده است از خارج همه می دانند، شیعه و سنّی و همه فِرَق می دانند که پیغمبر به شهادت رجلین عدلین حکم می کرده با توجه به اینکه می دانیم که پیغمبر حکم می کرده با شهادت عدلین حکم ثابت می کرده پس این اقضی بینکم بالبیّنات والأیمان این بیّنات اینجا چون از خارج می دانیم که به شهاده عدلین حکم می کرده اینجا هم که حصر است انّما اقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان به یمین و بیّنه حکم می کند و خارجاً هم می دانیم که به یمین و شهادت عدلین حکم می کرده پس این بیّنات که در آن جا هست حتما منظور همان رجلین عدلین می شود.

اگر این طور هست پس معلوم می شود در زمان خود پیامبر بیّنه به همین معنای اصطلاحی بوده است برای اینکه پیغمبر گفت انّما اقضی بینکم بالبیّنات والأیمان خارجاً هم می گویید که با رجلین عدلین ثابت می شده پس بیّنات اینجا یعنی رجلین عدلین، اگر این طور هست زمان پیغمبر اصطلاح بوده که بیّنات را به معنای شهادت رجلین عدلین همین اصلاح فقهی می گفتند زمان امام صادق که به طریق اولی باید این اصطلاح باشد مسعدة بن صدقه برای زمان امام صادق هست، این روایت اقضی برای زمان پیامبر است اگر زمان پیغمبر بیّنه اش به معنای رجلین عدلین می آید زمان امام صادق که به طریق اولی می آید بنابراین پس کانّه دو دلیل داریم بر اینکه بیّنات همه جا معتبر است الّا ما خرج بالدلیل، 1- خبر مسعدة بن صدقه، 2- خبر اقضی بینکم بالبیّنات و الایمان پس بنابراین همه جا بیّنات معتبر است.

لکن یک شبهه دیگری هست و آن اینکه انّما اقضی که ایشان می خواهند مرحوم آقای خوئی(ره) می خواهند بگویند پس همه جا بیّنه معتبر است راجع به قضی هست فقط، بحث ما که در قضی نیست در هلال ماه رمضان داریم صحبت می کنیم و به این تناسب در کل همه مواردی که بیّنه پیدا می کنیم و لو در موضوعات خارجی، این راجع به قضاوت را فقط می گوید انّما اقضی بینکم، بحث ما در خصوص قضاوت نیست اما خبر مسعدة بن صدقه اختصاص به قضاوت هم ندارد والاشیاء کلّها علی ذلک یعنی در اعمال فردی، اعمال اجتماعی، قضاوت، غیر قضاوت، همه جا این گونه هست، والاشیاء همه اشیاء هم هست، ثابت شد در زمان پیغمبر بیّنه به معنای شهادت عدلین می آمده بنابراین در زمان امام صادق به طریق اولی و راجع به همه چیز هم هست، آن روایت فقط راجع به قضاوت هست.

 یک دلیل دیگری هم دلیل سوم ببینیم می شود قبول کرد و آن عرف عقلاء هست در تمام بلاد، همه جا قول چند نفر آدم ثقه را معتبر می دانند، در کتاب ها ندیدم در کتب فقهی معروفی استنادی به این شود ولی واقعیت این است که بناء عقلائی بر آن هست و شارع هم چون رد نکرده است خود این امضاء هست و لو اینکه خبر مسعده نبود، بناء عقلاء هست که اگر چند نفر آدم ثقه نمی گویند عدل به معنای ما، ما با دیگران در معنی عدل اختلاف داریم اما در اینکه اگر چند نفر آدم مطمئن یک خبری را گفتند قبول می کنیم اختلافی نداریم، در تمام دنیا بالاخره دادگاه تشکیل می شود، روابط خود مردم هست وقتی چند نفر آمدند شهادت دادند و دیگران هم گفتند که این ها آدم درستی هستند قول این ها قبول می شود، پس بیّنه اصطلاحی به معنای شهادت عدول حالا در تعدّدش ما با بعضی جاهای دیگر اختلاف پیدا می کنیم، در معنای عدالتش اختلاف پیدا می کنیم و الّا در اصلش مشکلی نیست.

 



[1] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت14

[2] وسائل باب12 احکام شهر رمضان روایت4

[3] وسائل باب12 احکام شهر رمضان روایت1

[4] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت16

[5] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت17

[6] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت15




   یک‌شنبه 17 دی 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما