صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه هشتم





                                             بسمه تعالی

اصل بیّنه هم در خصوص ماه رمضان ادله متعددی داریم و هم در اعتبارش در اثبات همه موضوعات فقهی، موضوعات احکام شرع، در خصوص ماه رمضان در ابواب متعددی از احکام شهر رمضان به خصوص ابواب چهارم، یازدهم، دوازدهم و بعضی ابواب دیگر این معنا آمده است که با بیّنه یعنی شهادت رجلین عدلین ثابت می شود.

به طور مطلق در همه موضوعات احکام هم از آن روایت معروف انّما اقضی بینکم بالبیّنات والأیمان خارجاً می دانیم که منظور از بیّنات همان رجلین عدل پیغمبر با این عمل می کرده و بنابراین روایت مسعده هم همین طور الاشیاء کلّها علی ذلک یستبین لک غیره أو تقوم به البیّنة که از قرائن معلوم می شود که حتی در زمان پیغمبر هم بیّنه همین اصطلاح فقهی بوده است حالا تمام خصوصیاتش ممکن است تدریجاً تبیین شده است که رجل باشند، عدل باشند ولی به هرحال جا افتاده است، در زمان امام صادق هست آن حدیث مسعده ولی البته اختلاف هایی هست هم در روایات به اختلاف آمده است و هم در اقوال خاصّه و عامّه، در عامّه مختصرترین و تقریبا جزء معتبرترین کتاب ها کتاب بدایة المجتهد برای ابن رشد اُندلسی که در عین اعتبار خیلی هم مختصر هست در جلد اول صفحه 276 بدایه البته چاپ های متعددی دارد، این چاپی که عرض کردم مربوط به سابق است، جدیداً چاپ شده است و در پاورقی اش هم نظرات شیعه آمده است، ظاهرا در پنج جلد، چاپ قدیم دو جلد در یک جلد، به هرحال در آن آدرس ابن رشد عقاید مختلف عامه را نقل کرده در اعتبار بیّنه، حالا در خاصّه هم روایات مختلف است، اولین مسأله اینکه در روایاتی که دیروز هم مقدارش را خواندیم رجلین، دو مرد پس شهادت زن پذیرفته نیست.

اما یک روایت داریم ببینیم این را چکار کنیم، این روایت در باب 11 از ابواب احکام شهر رمضان روایت 15 این طور دارد مرحوم شیخ طوسی عن علی بن حسن بن فضّال عن محمد بن خالد و علی بن حدید و محمد بن حسن بن ابی الخطّاب و الهیتم بن ابی سروق کلّهم عن علی بن نُعمان عن داوُد بن حَصین عن ابی عبدالله(ع) سند مشکلی ندارد قال لا تجوز شهادة النساء فی الفطر الّا شهادة رجلین عدلین در افطار یعنی در اول ماه شوال شهادت زن ها قبول نیست، حتما دو مرد عادل اما و لا بأس فی الصوم لشهادة النساء و لو امرأةً واحدة[1] اما در روزه یعنی راجع به اول ماه رمضان اشکال ندارد به شهادت نساء عمل کنید و لو یک زن، هم تعدد زیر سوال رفته است و هم عنوان رجلیت، یک زن که نه متعدد است و نه مرد شهادتش پذیرفته شده است در شروع ماه اما در پایان ماه و اول شوال در افطار حتما شهادت رجلین عدلین سند هم بد نیست.

ظاهرا مشکل این هست که طبق قواعد کلی وقتی اول مشکوک است در ماه رمضان ثابت نیست که رمضان است یا نیست ولی می تواند روزه بگیرد به نیت قربت مطلقه، استصحابا می تواند روزه مستحبی بگیرد، استصحاب ماه شعبان بعدا اگر ثابت شد رمضان بوده است رمضان حساب می شود، حرمت ندارد فرق دارد با افطار آخر رمضان اول شوال، اول شوال می خواهد روزه اش را بخورد، نمی تواند به حد یک نفر چه مرد و چه زن روزه بخورد، شهادت رجلین عدلین می خواهد اما آخر شعبان اول رمضان مشکوک است می تواند روزه بگیرد به نیت قربت مطلقه، به نیت آخر شعبان پس بین افطار و روزه فرق است، از نظر قواعد کلیّه نه اینکه شهادت زن پذیرفته باشد، اینکه گفته است در روزه اشکال ندارد شهادت زن ها و لو یک زن هم باشد این معنایش این است که و لو هیچ چیز هم نباشد اشکال ندارد، روزه بگیرید پس معنایش از این نظر باید روشن باشد.

این یک اشکال اول راجع به رجولیت که در عامه ندیدم که اعبتار به آن قائل شده باشد که نمی توانیم بگوییم تقیّه ای یا چیزی هست.

مطلب دوم روایات ما داشت که رجلین دو نفر، در بعضی روایات باز این مخالفت شده است، یک عدل معتبر شده است از جمله باب 11 روایت 6 از همین ابواب احکام شهر رمضان مرحوم شیخ طوسی از حسین بن سعید عن یوسف بن عقیل عن محمد بن غیث این هم سندش مشکل ندارد، یوسف بن عقیل ثقة هست بعضی نُسخ دارد یونس بن عقیل، یونس بن عقیل نداریم محمل است و در کتب رجالی نیامده است ولی یوسف بن عقیل داریم و ثقه هم هست، شاگرد محمد بن قیس است که او هم ثقه هست همانی است که قضاوت های حضرت امیر را به نقل از امام باقر ذکر کرده است پس سند خوب است قال یعنی قال الباقر(ع) قال امیر المؤمنین(ع) إذا رأیتم الهلال فأفطروا اگر هلال ماه را دیدید یعنی آخر رمضان افطار کنید اگر دیدید یا اگر ندیدید شهد علیه عدل من المسلمین[2] یک نفر عادل از مسلمان ها شهادت بدهد می شود افطار کرد، این رجولیتش زیر شبهه نرفته است، تعدد زیر شبهه رفته است، یک عدل کافی است لازم نیست دو نفر عادل باشند.

در بعضی نُسخ دارد شهد علیه بیّنة عدل اگر آن نسخه باشد این مخالفتی ندارد، بیّنه عدل بیّنه اصطلاحاً یعنی دوتا، بیّنه عدل نه رجل عدل اما در نسخه ای که ابتدا مرحوم شیخ حر عاملی این را آورده است بیّنه ندارد، عدلٌ دارد آن وقت این شبهه پیش می آید این همه روایات که خواندیم داشت رجلین عدلین دو مرد باید باشند عادل روی یک عدل.

در بعضی روایات بیّنة عدول از جمله روایت 5 روایت 11 از باب 5 باز همین است احتمال همان روایت است قال امیرالمؤمنین(ع) إذا رأیتم الهلال فأفطروا أو شهد علیه عدلٌ من المسلمین[3]، این دو روایت است، روایت دیگری پیدا نکردیم که روایت ششم از باب 11 و روایت 11 از باب پنجم که ظاهرا هم هر دو یک روایت هستند ظاهرش این است، عامّه داریم در همان سندی که عرض کردم جلد اول بدایة المجتهد در چاپ قدیم که چاپ ما هست صفحه 276 یکی از اقوال این است که یک نفر مسلمان، عدل هم آن ها مثل ما معنا نمی کنند، در بعضی اقوال آمده است که من یصلّی و یصوم کسی که اهل نماز و روزه است، ما در باب عدالت یا می گوییم باید استقامت پیگیر روی اعمال شرع داشته باشد یا می گوییم بالاتر ملکه ای داشته باشد که او را وادار کند برای انجام احکام شرعیه، ملکه پشتوانه مهم تر است نسبته به استقامت در اعمال آن ها بعضی هایشان دارند من یصلّی و یصوم، به هرحال در عامه عدل واحد داریم، رجل واحد داریم رجل من المسلمین این تعبیرات را داریم ولی آن جا هم البته اختلاف هست اینکه به طور کلی بگوییم همه عامه اکتفاء می کنند به عدل واحد که ظاهر بعضی از جمله مرحوم آقای خوئی همین جا ایشان این گونه دارند که عامه معتقدند که به عدل واحد عمل می شود این طور نیست، در عامه هم اختلاف است، عدل واحد را دارند، عدلین را هم دارند، رجلٌ من المسلمین دارند و انواع مختلفی هست، در همان آدرسی که عرض کردم می توانید ببینید، لذا حمل بر تقیّه اش یک قدری مشکل است اما چیزی که هست هم نسخه بیّنة عدل داریم هم نسخه عدول هم نقل شده است، بنابراین این مشکل مهمی نیست راجع به عدد و راجع به رجوعیت.

یک مطلب دیگر اینکه آیا باید شیعه باشد آن کسی که می گوید رؤیت کردم، دیدم ماه را این باید حتما شیعه باشد یا همین که عادل است کافی است؟ بعضی روایات داریم که وقتی حادثه کربلا تحقّق یافت نفرین شد بر همه امّت، در باب 13 همین ابواب احکام شهر رمضان روایت 1 کلینی عن محمد بن یحیی عن محمد بن احمد عن السیّاری عن محمد بن اسماعیل رازی عن ابی جعفر ثانی یعنی امام جواد(س) قلت له ما تقول فی الصوم فإنّه قد رُوی انّهم لا یوفّقون لصوم می گوید به امام عرض کردم نظر شما راجع به روزه چیست نقل شده است عامه هرگز نمی توانند روزه انجام دهند بنابراین به طریق اولی وقتی می گوید من ماه را دیدم نمی شود قبول کرد قال انّه قد اُجیبت دعوة الملک لهم حضرت فرمود دعای فرشته درباره این ها مستجاب شده است فرشته چه گفته است قلت کیف ذلک جعلت فداک قال إنّ الناس لمّا قتلوا الحسین(ع) أمر الله تبارک و تعالی ملکاً ینادی أیّتها الاُمّة الظّالمة القاتلة عترة نبیّها لا وفّقکم الله لصوم و لا فطر[4] هرگز خدا شما را موفّق نکند نه بر روزه نه بر فطر یعنی عید فطر آن جا، عید فطر جدای از خوردن خودش احکامی دارد، عید است و فضائل و ثواب هایی دارد، بنابراین قول عامه به این معنا قبول نمی شود برای اینکه اولاً راجع به امّت بوده نه فقط راجع به قاتلین، امّت ظالم قاتله، امّت هم یکی هستند و در ثانی منتهی مطلب معلوم می شود منظور عامه چون قاتل شیعه که مخالفت کرده است با حرف آن ها و زیر بار آن ها رفته است آن را نمی گیرد اما حرف عامه قبول نیست، فرشته نفرین کرده است و خدا هم نفرین را قبول کرده است منتهی سند مشکل دارد، از سیّاری و محمد بن اسماعیل هم همین طور است.

در روایت دوم باز کلینی عن علی بن محمد عمّن ذکره مرسل عن محمد بن سلیمان عن عبدالله بن لطیف تفلیسی این هم مشکل دارد عن رزین قال قال ابوعبدالله(ع) لمّا ضُرب الحسین بن علی(ع) بالسّیف و فسقط شمشیر خورد و افتاد از اسب به زمین ثمّ ابتدر لیقطع رأسه اینجا به خاطر ابتدر می شود آن جا را ضرب خواند اما نسخه اعراب گذاشته اند بعد ادله کرد تا سر حضرت را ببرد نادی مناد من بطنان العرش از عمق عرش الهی، عرش الهی بارها عرض کردیم منظور از عرش تخت استراحت نیست، تخت سلطنت است و تخت سلطنت حضرت حق می شود عالم مجرّدات مقرّبین یا ارواح انوار ساعده که می شود انوار اهل بیت و انوار نازله ملائکه مقرّبین، از بطن و عمق آن عرض، عمق ملائک و مقرّبین این صدا برخواست ألا ایّتها الاُمّة المتحیّرة الضالّة بعد نبیّها لا وفّقکم الله لأضحی و لا لفطر ثمّ قال ابوا عبدالله(ع) فلا جرم و الله ما وفّقوا و لا یوفّقون حتی یُثار بثار الحسین(ع)[5].

از اینجا معلوم می شود که روزه آن ها روزه نیست پس این توفیقی هم پیدا نمی کنند پس بنابر اینکه ماه را دیده ام و ماه شده است و روزه بگیریم و این ها موفّق نیستند و به فضیلت عید فطر هم نمی رسند به طریق اولی پس قول آن ها را نباید به هیچ وجه قبول کرد.

یک اشکال سندی دارد، پیداست کسی که این را گفته است سند که مشکل دارد، این روی عشق و علاقه اش به اهل بیت بعید نیست این را ساخته باشد البته نقل شده است این تعبیر موافق هم هست با روایتی که درباره امّ صالح آمد انّما اقرها شخصٌ واحد ولی خداوند به همه نسبت داد و اقرواها اینجا هم همین طور است یک نفر سر حضرت را بریده است اما ایتّها الاُمّة الظالمة القاتل عترت نبیّها موافق با آن هست اما اینکه دنبالش تا نسل های آینده و اینکه و الله ما وُفّقوا و لا یوفّقون بگوییم این ها هرگز موفّق به روزه نمی شوند و روزه همه باطل و حالا از جهات دیگر ممکن است روزه شان باطل باشد نه از باب هلال، هنوز مغرب نشده است می خورند به صرف غروب همان طور که معتقدند شب شده است و در روزه هم همین طور هستند منتهی در شیعه هم محل حرف است که غروب میزان است یا مغرب، در نماز هم بحث هست، ما در نماز مغرب و عشاء هم داریم که احتیاطاً به قصد ما فی الذمّه بخوانند بین غروب و مغرب، در نماز ظهر و عصر هم همین طور.

علی ای حال عمده این است که سند معتبری ندارد و این همه روایات ما رجلین و عدلین دارد هیچ قید نکرده است که من الشیعة اگر دو نفر عامه اما مطمئن هستیم که مورد وثوق هستند این قاعدتا بایند قبول باشد، یک وقت است احتمالات دیگری است و الّا اشکالی از این نظر ندارد.

مطلب دیگر اینکه گفتیم که اعتبار به قول رجلین عدلین و با این ثابت می شود، کسی که معصیت عمدی نکند عدل است حالا چه شیعه باشد و چه عامه بنابراین میزان همان است، این راجع اصل اعتبار قول عدلین در اثبات هلال بود.

بعضی روایات ظاهرش این است که اصلا بیّنه اعتبار ندارد، رجلین عدلین هم اعتبار ندارد کلاً آن هایی که تا حالا خواندیم می گفت رجولیت اعتبار ندارد، ظن کافی است جواب دادیم، رجلین نمی خواهد و رجل واحد کافی است این را هم جواب دادیم اما بعضی روایات استفاده می شود که اصلا مطلقا بیّنه اعتبار ندارد و لو رجلین عدلین هم باشند کانّه یک چنین چیزی استفاده می شود، ببینیم روایات را چکار کنیم از چند روایت این معنا استفاده می شود، مرحوم محقّق حلّی هم نقل کرده است از بعضی ها که گفتند اعتباری ندارد بیّنه لابد به خاطر همین روایات.

باب 11 روایت 13 باسناد شیخ طوسی عن سعد بن عبدالله عن ابراهیم بن هاشم عن اسماعیل ظاهرا اسماعیل بن مرّار باشد عن یونس بن عبدالرحمن عن حبیب الخُزائی یا خُسعمی یا جماعی، نُسخ مختلف است و معلوم نیست و توثیق هم ندارد قال قال ابوعبدالله(ع) لا تجوز الشهادة فی رؤیة الهلال دون خمسین رجلاً به کمتر از پنجاه نفر هلال ثابت نمی شود عدد القسامة اگر کسی متهم به قتل است و قرائنی هست که قاتل هست خودش باید قسم بخورد که نیست بعد می گوید و انّما تجوز شاهدة رجلین اگر می گویند دو نفر قولش قبول است شرط دارد إذا کانا من خارج المصر اگر بیرون شهر آمده باشند و کان بالمصر علّة در خود شهر یک مشکلی هست مثل اینکه هوا ابر است فأخبرا أنّهما رأیاه آن هایی که از خارج شهر از روستا، دهات، از اطراف آمده اند آن ها می گویند ما دیدیدم و أخبرا عن قوم صاموا للرّؤیة و أفطروا للرّؤیة[6] خبر دادند این دو نفری که از بیرون آمدند می گویند ما فلان جا بودیم آن ها با همین رؤیت روزه می گیرند و با همین رؤیت هم افطار می کنند می خواهد بگوید که عقیده آن ها این است که رؤیت معتبر است و آن ها گفتند رؤیت کردیم.

بنابراین رجلین به درد نمی خورد پس بیّنه با این روایت طر می شود اما چه بگوییم در اینجا؟ اگر چنانچه رجلین معتبر نیست چه از بیرون بیایند و چه از داخل چه فرقی می کند، می توانیم بگوییم دو نفر عادل اگر از قم باشند قبول نیست اگر بیرون قم باشند قبول است، مگر اینکه کسی ضد حوزه و ضد روحانیت باشد بگوید اینجا چون همه آخوند هستند قبول نمی کنیم و الّا چه فرقی دارد بگوییم اگر از خارج آمدند قبول کند اگر از داخل آمدند قبول نکن.

اولا اینجا ندارد که در این پنجاه نفر عادل هم هست یا نیست این را ندارد فقط می گوید پنجاه نفر ثانیا می گوید در شهر هوا صاف نبوده است بنابراین اگر کسی داخل شهر ادعا کند نمی شود پذیرفت می گوید ابر بوده است بی خودی می گوید اشتباه کرده است نه اینکه خارج شهر بودن دخالت دارد بنابراین می شود این گونه معنا کرد که این روایت می گوید مواظب باش دقیق باشی به ظن و گمان عمل نکنی وقتی خودت می بینی هوا ابر است اگر یک کسی آمد گفت من دیدم نباید قبول کرد اشتباه کرده است، گفتم برایتان حضرت امیر دست کشید به چشم طرف گفت حالا نگاه کن گفت دیگر ندیدم، فرمود مژه هایت به هم گره خورده بود و فکر می کردی ماه را می بینی، معنایش این است و الّا فرق بین دو نفر داخل شهر و خارج شهر با هیچ عقلی جور در نمی آید، این یک روایت که سند هم مشکل داشت، به فرض هم بگوییم که این روایت درست باشد و معنایش هم این باشد که بیّنه معتبر نیست تساقط می کند به ادله ای که می گوید معتبر هست، رجوع می کنیم به ادله مطلقه بیّنه که خواندیم هم روایت مسعده، هم روایت معروف اقض بینکم بیّنات والایمان و هم عرض کردم بناء عقلاء هست که به بیّنه عمل می کنند حالا در خصوصیات اختلاف دارند که عدالت به چه معنا، دو نفر یا کم تر یا بیشتر ولی اصلش اعتبار عقلائی است، به هرحال این روایت به درد نمی خورد.

روایت دیگری داریم در همین باب 11 روایت 12 باسناد شیخ طوسی عنه می شود به سعد اگر اشتباه نکنیم عن حسن بن علی بن فضّال عن قاسم بن عروة عن ابی العباس مشکل در آن ما قبل و ما بعد قاسم نیست در قاسم بن عروة یک اشکالی هست و اینکه توثیق ندارد، یک کتابی به مرحوم مفید نسبت داده شده است رساله ساسانیه، در آن رساله مرحوم مفید توثیق کرده است قاسم بن عروه اتّفاقاً نسبتاً هم کثیرالروایة هست، ملاحظه کنید جامع الروایة را که مختصرترین رجال است ولی معلوم نیست این کتاب رساله ساسانیه حتما برای مفید باشد بلکه منتسب به مفید است، به هرحال توثیقش ثابت نیست عن الصادق(ع) قال الصوم للرّؤیة والفطر للرّؤیة تا نبینی افطار و روزه انجام نکن بعد می فرماید و لیس الرؤیة أن یراه واحد و لا اثنان و لا خمسون[7] رؤیت این نیست که یک نفر ببیند، دو نفر ببیند، پنجاه نفر ببینند پس یک نفر کافی نیست، دو نفر هم کافی نیست و پنجاه نفر هم کافی نیست.

این یا اشاره است به عدم اعتبار افرادی که در آن ها عادل نیست نظیر قول عامه می شود که بگوییم کل کسی که یصلّ و یصوم قولش قبول است چون در این روایت هم باز ندارد که یک عادل پیدا می شود و از طرفی می خواهد بگوید با صرف هر فردی اعتناء نکن چه بسا جمعیت زیادی هم بگویند ولی بعضی هایشان روی شعاع هست، بعضی دروغ می گویند، بعضی همین طوری بی دقّت حرف می زنند، گاهی ماه معلوم است این سمت هست ولی می گوید آن سمت این را پیداست که قبول نمی شود کرد، در اول ماه خیلی از اوقات می شود در زمان خودمان هم دیدید اختلاف عمیقی هست بین حتی بیوت مراجع، بر بعضی ثابت است، بر بعضی ثابت نیست، این ها منتسب می شوند حالا بعضی ها دستگاه های مفصّلی دارند، بعضی ها فقط دیدن مردمی است، در دیدن مردمی اش اختلاف هست یعنی پس بعضی ها دقت نمی کنند، ظاهرا این روایت این را می خواهد بگوید که قول هر کسی چه یک نفر، چه دو نفر و چه پنجاه نفر اعتناء نکن، این پنجاه نفر برای کجا هست، یک جمعیت چه بسا شهری که یک میلیون آدم است حالا پنجاه نفر هم بگویند دیگران می گویند ما ندیدیم دقت هم کردند، مستهلین آن هایی که رفتند برای استهلال خیلی دقت کردند ولی می گویند ما ندیدیم این ها قبول نمی شود بنابراین به این روایت هم نمی شود عمل کنیم.

شبیه همین باز در همین باب 11 روایت 11 این طور است روایت باسناد شیخ عن علی بن مهزیار عن محمد بن ابی عمیر عن ابی ایّوب و حمّاد عن محمد بن مسلم عن الباقر(ع) این سند ظاهرا مشکلی ندارد اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فأفطروا پس افطار و روزه با رؤیت است و لیس بالرأی با نظر و اعتقاد خودتان نمی شود این گونه نیست که بگویید من نظرم این هست و لا بالتّظّنی به ظن و گمان هم نمی شود و لکن بالرّؤیة باید ببینیم و الرؤیة لیس أن یقوم عشرة رؤیت این نیست که ده نفر بلند می شوند استهلال کنند فینظروا آن ها هم نگاه می کنند فیقول واحدٌ هو ذا هو یکی از این ده نفر می گویند دیدم این همین است و ینظر تسعة فلا یرونه نه نفر دیگر دقت می کنند ولی نمی بینند می گوید این کافی نیست اذا رآه واحد رآه عشرة آلاف اگر یک نفر دید واقعا دیدن باشد ده هزار نفر دیگر هم می بینند اگر واقعا دیدن باشد بنابراین به دید یک نفر دو نفر قبول نمی شود بعد در یک نقلی دارد و لیس أن یقول رجل هو ذا هو این کافی نیست یکی بگوید دیدم همین است بعد راوی می گوید لا أعلم الّا قال و لا خمسون بگوید یک جمله دیگر هم حضرت گفت به نظر این را گفت و لا خمسون[8] خمس نفر هم قبول نیست.

این ها همه معنایش این است که ظن و گمان و این ها بنابراین به این روایت هم نمی شود عمل کرد، عین همین در روایت دهم هم هست اذا رآهمائةٌ رآه ألف و لا یجزی فی رؤیة الهلال إذا لم یکن فی السّماء علّة اقلّ من شهادة خمسین[9] اگر آسمان صاف است که ده نفر پنج نفر بیشتر می آیند می گویند ما دیدیم قبول نکن کم تر از پنجاه نفر را قبول نکن، هوا صاف است چطور فقط شماها دیدید.

پس پیداست این روایات می خواهد بگوید به ظن و گمان عمل نکنید که ثابت شود و خیلی هم مشکل هست که شخص بی دقت افراد دیگر را وادار کند به خلاف، از چیزهایی که خیلی مشکل است برای مراجع عنداللهی که حکم است رؤیت هلال است یکی اشتباه در تقسیم صوم و صلاة، تقسیم وجوه همه اش یک کسی از آقایان گفت در خواب دیدم فلان مرجع بزرگوار خیلی سال هست از دنیا رفته است کوه پول در برابرش بود گفت همه این ها را باید جواب بدهم.



[1] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت15

[2] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت6

[3] وسائل باب5 احکام شهر رمضان روایت11

[4] وسائل باب13 احکام شهر رمضان روایت1

[5] وسائل باب13 احکام شهر رمضان روایت2

[6] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت13

[7] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت12

[8] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت11

[9] وسائل باب11 احکام شهر رمضان روایت10






   یک‌شنبه 17 دی 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما