بسمه تعالی
صحبت شد که با بیّنه هلال ماه رمضان و هر ماه
دیگری ثابت می شود، آیا این بیّنه شرایطی هم دارد از داخل بلد باشد یا از خارج بلد
مثلا بیّنه از بیابان آمده اند آیا فرق می کند با بیّنه ای که از داخل شهر هستد،
آیا فرق می کند در اینکه در آسمان ابر باشد و مانع رؤیت باشد یا ابر نباشد و هوا
صاف باشد، آیا این ها اثری دارد یا خیر؟ و اساسا بین ماه رمضان و غیر رمضان آیا
فرق هست یا خیر؟
مرحوم سید عبارتی که دارند می فرمایند که فرقی
بین موارد بیّنه نیست عبارتشان این است و لا فرق بین بیّنة البلد و خارجه فرق نمی
کند که این بیّنه از داخل شهر باشد یا از بیرون شهر و بین وجود العلّة فی السماء و
عدمها مانعی در آسمان باشد یا نباشد، یک چیزی هم که ما اضافه کردیم و لا فرق بین
ماه رمضان و غیر رمضان این هم به خاطر یک جهتی که به خاطر بعضی روایات هست، منشأ
احتمال فرق بین بلد و خارج بلد یکی دو روایتی بود که جلسه قبل خواندیم و گفتیم این
روایات نمی خواهد فرق بین بیّنه شهر و خارج شهر بگذارد بلکه مفاد روایات این بود
که به ظن و گمان عمل نکنید، به دقّت عمل کنید، به علم عمل کنید که خواندیم روایات
را دیروز، به هرحال منشأ شبهه این است که چون در روایت فرق گذاشته بود بین خارج
بلد و داخل بلد توضیح دادیم که این فرقی نیست، هدف این است که به ظن و گمان عمل
نکنید که توضیح داده شد، منشأ این احتمال که در آسمان ابر باشد یا نباشد که مانع
دید باشد یا نباشد آن هم بعضی روایات بود که در این روایات ممکن است کسی استناد
کند به اینکه فرق می کند که اگر ابر نباشد کافی نیست، اگر ابر باشد کافی است، برای
اینکه اگر ابر نیست دو نفر بگویند ما دیدیم و هیچ کسی ندیده است این قابل توجیه
نیست.
آن مطلبی که عرض کردم بین ماه رمضان و غیر ماه
رمضان هم فرق نمی کند به خاطر اینکه در بعضی روایات ظاهرش این است که این عقیده بوده
است که فرق است بین رمضان و غیر رمضان، رمضان هیچ وقت گفته اند از سی روز کم نمی
شود، روایات متعددی در این زمینه داریم اهل بیت به شدت رد کردند ولی عقیده بعضی ها
این بوده است که فرق می کند ماه رمضان و غیر ماه رمضان.
اصل اینکه رمضان یکسان است با غیر ماه رمضان در باب
5 از ابواب احکام شهر رمضان روایت 1 عن الصادق(ع) أو الباقر چون دارد احدهما قال
شهر الرمضان یصیبه ما یصیب الشهور من النقصان ماه رمضان مثل بقیه ماه ها ممکن است
کم بیاید، سی روز نشود فإذا ثمت تسعةً و عشرین یوماً اگر بیست و نه روز روزه
گرفتید ثمّ تغیّمة السّماء بعد ابر شد و نتوانستی ببینی مشکوک است استصحاب فأتمّ العدّة
ثلاثین تمام
کن که سی روز شود، در ذهن بوده است که فرق می کند.
در روایت 2 تصریح امام صادق هست بر اینکه فرق می
کند ماه رمضان با غیر ماه رمضان ممکن است بیست و نه روز شود، جمله اول روایت قبل
هم همین را می گفت که ممکن است در ماه رمضان هم نقصان پیش بیاید و بیست و نه روز
شود و فرقی بین ماه رمضان و غیر ماه رمضان نیست، حالا روایت دوم إنّ رسول الله(ص)
قال إنّ الشهر هکذا و هکذا و هکذا حضرت وقتی این را می فرموده دستش را به هم
چسبانده و گاهی هم باز کرده است، هکذا بست است یعنی زیاد می شود جمع است یعنی کم
می شود، پیغمبر فرمود إنّ الشهر هکذا و هکذا و هکذا یعنی پس بنابراین مثل ماه های
دیگر که گاهی سی روز می شود و گاهی کم می شود ماه رمضان هم همین طور است پس دخالت
ندارد که حتما سی روز شود ثمّ قال و هکذا و هکذا و هکذا این را امام فرمود ثمّ یقبض
اصبعاً واحدة فی آخر بسطه بیدیه دست ها را که باز کرد بعد یک انگشت را که انگشت
ابهام هست نگه داشت و هی الإبهام یعنی گاهی یکی کم می شود فقلت شهر رمضان تامّ
ابداً أم شهر من الشّهور می گوید به امام عرض کردم ماه رمضان همیشه سی روز است یا
مثل بقیه ماه ها هست قال هو شهر من الشهور فرقی نمی کند بنابر اینکه بگوییم بیّنه
باید کم تر از سی روز نشود برای اینکه بگوییم در ماه رمضان نقصان نیست، این حرف بی
اساسی است، ماه رمضان و غیر ماه رمضان می شود سی روز باشد یا بیست و نه روز باشد
پس این ضرری به بیّنه نمی زند ثمّ قال إنّ علیاً(ع) صام عندکم تسعة و عشرین یوماً
بعد حضرت امام صادق فرمود حضرت امیر عندکم خطاب به مردم هست در زمانی که یعنی همه
قبول دارند، عندکم ظهور بیشترش به عامه هست منتهی راوی از امام صادق اسحاق بن جلیل
است که ایشان سنّی که نیست این عندکم اشاره به این است که حضرت حکومت داشت بر همه
بود، شیعه و سنی مطرح نبود از این نظر بیست و نه روز روزه گرفت فأتوه آمدند پیش حضرت
فقالوا یا رأینا الهلال افراد آمدند پیش
حضرت گفتند ما ماه را دیدیم فقال أفطروا با
اینکه بیست و نه روز بود اما گفت افطار کنید.
بنابراین بیّنه می تواند با بیست و نه روز تطبیق
کند و می تواند با سی روز تطبیق کند اینکه فکر کنیم ماه رمضان با ماه های دیگر فرق
دارد از این نظر دخالتی ندارد و ضرری به بیّنه از این نظر نمی زند.
در
روایت 4 این طور دارد اذا رأیت الهلال صم و إذا رأیته افطر قلت أ رأیت ان کان
الشهر تسعة و عشرین یوما اگر بیست و نه روز شد أقضی ذلک الیوم قضاء کنم؟ یعنی یک
روز بعداً بیاورم؟ یعنی گفته اند بیست و نه روز شده است و یک روز کم است قال لا
إلّا أن یشهد لک بیّنة عدول مگر بیّنه عدلی شهادت می دهد که یک روز کم گذاشتی و
باید سی روزش کنی فإن شهدوا أنّهم رأوا
الهلا قبل ذلک اگر این ها گواهی دادند که قبل از آن روز اول یک روز جلوتر ماه را
دیده بودند پس سی روز شده است آن وقت فاقض ذلک الیوم قضاء
کن.
فاقض در این روایات گاهی به معنای حکم است گاهی
به معنای قضاء هست، ما بعضی روایات قبلی را که معنا کردیم به عنوان حکم، فرقی نمی
کند، حکم به آن روز که ماه رمضان بوده است یعنی شما باید قضاء کنید.
در روایت 5 این باب صحیحه محمد بن مسلم است می
گوید إذا کانت علّةً وقتی در آسمان علّتی باشد مانعی باشد فأتمّ شعبان ثلاثین شعبان
را سی روز روزه بگیر که این معلوم می شود بین علّت و غیر علّت فرق گذاشته است لذا
سید هم می گوید که فرق نمی کند، این اگر علت باشد شعبان سی روز باشد نه معنایش این
است که ماه رمضان بیست و نه روز است یا شعبان حتما سی روز است، ماه ها باهمدیگر
فرق نمی کنند، گاهی نقصان دارد گاهی تمامیّت دارد این ها ضرری به بیّنه نمی زند،
در شعبانش به خاطر استصحاب بیست و نه روز گرفته است بعد نمی دانی ماه را دیده اند
یا ندیده اند استصحاب کند یک روز دیگر هم بگیرد.
حالا چرا عقیده این بوده که ماه رمضان با ماه
های دیگر فرق دارد، یک نظر بر این بوده است یک ماه در میان ماه ها فرق می کنند، در
روایت 8 از همین باب 5 احکام شهر رمضان صحیحه معاویة بن وهب البته اگر راوی حسین
بن بشّار باشد بعضی ها نقل کردند بسار یا یسار که آن وقت مشکل پیدا می کند قال
ابوعبدالله(ع) إن الشّهر الذی یقال إنّه لا ینقص ذو القعدة شهری که می شود بگوییم
یا گفته می شود که هیچ وقت کم ندارد و حتما سی روز تمام است ذو القعدة هست یا این
طوری معنا کنید إنّ شهر الذی یقال إنّه لا ینقص ذو القعدة آن که گفتند هر گز نقص
نمی شود ذو القعده هست یعنی عقیده مردم، حضرت فرمود اتّفاقاً ذو القعده از همه
شهود وضعش بدتر است و کم می شود لیس فی شهور السّنة اکثر نُقصاناً منه در
ماه های سال هیچ ماهی به اندازه ذو القعده کم نمی آید، هیچ برهانی هم ندارد ولی عقیده
این بوده.
بعضی اصلا در روایات معروف هستند اصحاب العدد،
اصحاب العدد کسانی بودند که ماه را همان طور که عرض کردم یک در میان حساب می کردند
این سی روز است آن بیست و نه روز است، در مردم شایع هست که می گویند دوتا پشت سر هم بیست و نه روز نمی شود،
دوتا سی روز نمی شود.
مرحوم شیخ حر عاملی دنبال بعضی از این روایات
این باب می گوید قالوا إنّ شهر رمضان تامّ ابداً بعضی گفتند ماه رمضان همیشه سی
روز است و شوّال ناقصٌ یعنی ابداً شوّال همیشه بیست و نه روز است و ذوالقعده تامّ
یعنی آن هم ابداً یعنی یک ماه در میان فرق می کرد، این به خاطر عظمت ماه رمضان است
شاید، چون گفته شده است رمضان اسم خدا هست و این جریان بوده است.
قلت لأبی عبدالله(ع) إنّی صمت شهر رمضان علی
رؤیة تسعین و عشرین یوماً و ما قضیت می گوید به حضرت عرض کردم من ماه رمضان را طبق
رؤیت بیست و نه روز گرفتم و این طور دیده بودم و ما قضیتٌ قضاء نکردم یک روز را که
بگویم کم کرده ام پس قضاء کنم قال و أن قد صُمتُه و ما قضیتُ حضرت فرمود من هم به
همان جور طبق رؤیت گرفتم و قضاء نکردم یک روز را بیست و نه روز گرفتم ثمّ قال حضرت
فرمود قال رسول الله(ص) الشّهور شهر کذا و کذا و شهر کذا و کذا شهور گاهی تام است
و گاهی ناقص است کذا کذا اولی تام و آن یکی ناقص.
یا در روایت دیگر قال رسول الله(ص) الشهور شهر
کذا و قال بأصاب یده جمیعاً فبسط أصابه کذا و کذا و کذا و کذا و کذا و کذا این عین
روایت است حضرت دستش را جمع کرد اول بعد باز کرد، باز کرد کذا و کذا و کذا، بست و
کذا و کذا و کذا یعنی گاهی شهر ناقص است و گاهی تام است، فقبض الابهام و ذمّها
گاهی که بسط کرد ابهام را نگه داشت و این را ذم کرد یعنی بیست و نه روز می شود و
قال له غلام له و هو معطّب حضرت یک غلامی داشت به نام معطّب، معطّب گفت إنّی قد
رأیت الهلال گفت من ماه را دیدم حضرت فرمود فأذهب و اهلمهم برو اعلام کن بالاخره
یک نفر است روی او حساب می کنند.
روایات متعددی در این زمینه داریم و منشأش به
نظر همان طور که عرض کردم اهمّیت ماه رمضان بوده که ماه رمضان این گونه هست، چند
دسته روایات در این زمینه داریم، یکی این هایی بود که من عرض کردم، بعضی روایات
تصریح دارند که پیغمبر همیشه سی روز رزوه گرفته است و هیچ وقت بیست و نه روز
نگرفته است بنابراین اگر یک بیّنه ای آمد گفت بیست و نه روز حکم کرد و ادعاء رؤیت
کرد قبول نمی شود پس این بیّنه مردود است طبق این روایات، حالا این روایات را
ببینیم.
در روایت 22 از باب 5 همان مطلبی است که تا حالا
عرض کردیم شهر رمضان آیا تامٌّ ابداً قال لا بل شهر من الشهور یعنی
گاهی ناقص است و گاهی تام است.
حالا روایت 23 قال امام صادق یصیب شهر رمضان ما
یصیب الشهور من النقصان فإذا صُمت من شهر رمضان تسعة و عشرین یوماً ثمّ تغیّمت
فأتمّ العدّة ثلاثین یوماً، اگر
بیست و نه روز گرفتید بعد دیدید هوا ابر است یعنی استصحاب سی روزش کن.
روایت 24 اصلا می گوید پیغمبر همیشه سی روز، قلت
لأبی عبدالله(ع) إنّ الناس یقولون إنّ رسول الله(ص) صام تسعةً و عشرین اکثر ممّا
صام ثلاثین پیغمبر بیست و نه روز روزه گرفت بیشتر و گاهی سی روز گرفته است قال
کذبوا حضرت فرمود دروغ گفتند ما صام رسول الله(ص) مُنذ بعثه الله تعالی إلی أن
قبضه أقلّ من ثلاثین یوماً پیغمبر هیچ وقت کم تر از سی روز نگرفته است و لا نقص
شهر رمضان منذُ خلق الله تعالی السماوات والارض من ثلاثین یوماً و لیلة اصلا
از اول خلقت تا حالا هیچ وقت ماه رمضان کم تر از سی روز نشده است.
اشکال سندی که دارد این روایت 24 اما چطور معنا
کنیم این قبیل روایات را، روایت 25 هم این است إنّ الناس یروون أنّ رسول الله(ص)
صام تسعة و عشرین یوماً قال ابوعبدالله(ع) لا و الله ما نقص شهر رمضان مُنذ خلق
الله السماوات و الارض من ثلاثین یوماً و ثلاثین لیلة، خدا
ماه رمضان هرگز کم تر از سی روز و سی شب قرار نداده است.
روایت 27معاذ بن کثیر عن الصادق(ع)شهر رمضان
ثلاثون یوماً لا یُنقص و الله ابدا ، سی
روز است هیچ وقت کم نشده است.
در روایت 28 قال ابوعبدالله(ع) ما صام رسول الله
اقل من ثلاثین یوماً و ما نقص شهر رمضان من ثلاثین یوما منذُ خلق الله السماوات و
الارض.
روایت 29 قال ابوعبدالله(ع) لا و الله ما نقص
شهر رمضان و لا ینقص ابداً من ثلاثین یوماً و ثلاثین لیلة فقلت لحذیفة لعلّه قال
لک ثلاثین لیلة و ثلاثین یوما کما یقول الناس اللیل والنهار قال لی حذیفة هکذا
سمعتُ می
گوید من عین این را از امام شنیده ام که امام فرموده است هیچ وقت ماه رمضان کم
نشده است.
روایت 30 قال معاذ، معاذ گفته است پیداست از قول امام صادق است اما اینجا مضمره
هست لا و الله ما نقص شهر مضان قطّ، پس
از خود امام صادق به نقل از عمل پیغمبر و نیز صحابه امام صادق گفته اند ماه رمضان
همیشه سی روز است پس اگر بیّنه ای آمد گفت بیست و نه روز قاعدتا باید قبول نشود.
مرحوم شیخ طوسی در تهذیف و استبسار وقتی این
قبیل روایات را که زیر یک روایتش ایشان دارد نقل کرده است می گوید این خبر شاذ است
که کم تر از سی روز ماه رمضان نمی شود و در هیچ یک از اصول این معنا نیامده است بنابراین
این روایت مردود می شود، روایات متعددی که در این زمینه آمده است قبول نمی شود.
چند وجه برای این روایات گفته اند، اولا اینکه
مضطرب الاسناد است اعتباری به آن نیست، مختلف الالفاظ است، عبارت هایش فرق می کند،
خبرٌ واحدٌ لا یوجب علماً و لا عملا، این هم یک مطلب که خبر واحد است لا یارز ظاهر
القران و الاخبار المتواترة یعنی این هم داریم که شهر رمضان میزان است، شهر رمضان
مثل بقیه شهور و در این ماه عمل به عدد و تعداد شماره نیست، به هلال است، این
توجیهات درست است؟ برای مضطرب الاسناد بله ولی مختلف الالفاظ نبود خیلی صریح داشت
که بیست و پنج روز نیست و سی روز است.
عقیده بعضی از عامه همین است همان طور که عرض
کردم من بیشتر دو کتاب را مراجعه می کنم به عقاید عامه یکی بدایة المجتهد هست که
مختصرترین کتاب هست در این زمینه و از معتبرترین کتب است اخیرا هم که بعدا از انقلاب
در هفت جلد چاپ شده است با اضافه کردن آراء شیعه قبلا دو جلد بود، در همان جلد اول
چاپ سابق صفحه 276 که دیروز هم ظاهرا عرض کردم آن جا عقاید مختلفی هست خیلی از
عامه عقیده بر این دارند که ماه رمضان سی روز کم تر نمی شود بنابراین پس قاعدتاً
باید حمل بر تقیّه شود روی این حساب و الّا آن روایات خیلی تصریح می کند مثل بقیه
شهور است.
مرحوم شیخ حر عاملی می گوید یک وجه دیگر هم می
شود گفت یعنی غیر تقیه و غیر اینکه بگوییم مختلف الالفاظ هستند و مانند این ها و
آن این است که بگوییم ماه رمضان در اصل سی روز است یعنی در خلقت، خداوند به گونه
ای ترتیب داده است ماه رمضان را که سی روز باشد اما به حسب ظاهر و عمل به ظاهر و
طبق قاعده و دستور طبق رؤیت و هلال باید کار کرد، این دستور ظاهری است مثل اینکه
ما به حسب ظاهر سنی ها را پاک می دانیم اما یک عاقلی بنشیند فکر کند این ها که منی
را پاک می دانند، این ها که ازاله نجاست را کافی می دانند بدون اینکه آب بریزند کجا می توانند این ها پاک باشند اما در
عین حال از نظر ظاهر می گوییم همه می گوییم پاک است از باب تسهیل بر عبادة یا هر
جهت دیگری، شما بگویید وحدت یا هرچه بگویید.
علی ای حال بگوییم که این از باب ظاهر است، آیا
این حرف شیخ حر عاملی را می شود پذیرفت یعنی ماه خدا طوری آفریده است که بقیه
ایّام سال طبق عادی است نزدیک ماه رمضان که می شود جلو و عقب می کشد که سی روز کم
نیاید، خیلی به نظر بعید می آید که بگوییم ماه و خورشید صریح آیه قرآن است و کلّهم
فی فلکٍ یسبحون این ها هر کدام مدار معیّنی دارند و در مدارات خودشان حرکت می
کنند، مدار این طور نیست که بین ماه رمضان و ماه های دیگر عوض شود، می شود با
اعجاز شد شقّ القمر شد این ها ممکن است اما یک عوامل معجزه گر می خواهد که بگوییم
تمام ماه ها طبق قاعده کلهم فی فلک یسبحون است نزدیک ماه رمضان و شعبان که می شود
خداوند کانّه دستور می دهد قمر و خورشید به گونه ای خودشان را حرکت دهند که ماه
رمضان سی روز کم تر نشود.
این یک مطلب راجع به بیّنه بود که بحث بیّنه
تمام شد بنابراین بیّنه داخل شهر یا بیرون شهر، از ده باشد یا از شهر فرق نمی کند
توضیح دادیم چرا، علّتی در آسمان باشد یا نباشد روایات را خواندیم این ها دخالت
ندارد بعد مرحوم سید می گوید اما یک چیزی در بیّنه شرط است و آن اینکه این دو نفری
که می آیند شهادت می دهند باید توافق در اوصاف داشته باشند باید به هم بخواند،
عبارت ایشان این است نعم یشترط توافقوهما فی الاوصاف، سید می گوید نعم لو اطلقا
اگر هر دو مطلق گفتند أو وصف احدهما و اطلق الآخر یکی به اطلاق گفت و دیگری توصیف
کرد، به اطلاق هر دو می گویند دیدیم یکی اطلاق یکی توصیف این است که یکی می گوید
من دیدم و دیگری می گوید دیدم نقطه فلان فلان درجه از هوا، یکی اطلاق است و دیگری
توثیق است این ها قبول می شود چون تهافتی ندارند اما اگر چنانچه هردو اوصاف را
گفتند و اوصاف به هم نخورد اینجا را نمی شود قبول کرد.
واقعیت این است که اوصاف دو جور است گاهی اوصاف
قابل جمع است مثلا او می گوید من فلان ساعت دیدم که حساب می کنیم پنج دقیقه مانده
به غروب، آن دیگری می گوید من دیدم فلان ساعت که می شود یک ساعت و نیم بعد از غروب
این قابل جمع نیست، هیچ وقت ماه نمی شود هم پنج دقیقه قبل از غروب باشد و هم یک
دفعه یک ساعت و نیم بعد از غروب باشد اما اگر چنانچه این یکی مثلا می گوید پنج
دقیقه قبل از غروب، آن هم می گوید پنج دقیقه بعد از غروب احتمال این معنا توافقش
زیاد است که ده دقیقه پیش می آید در این گونه موارد لذا بد نیست این را بگوییم
مرحوم سید یک عبارتی دارد لا یعتبر اتحادهما فی زمان الرؤیة مع توافقهما علی
الرؤیة فی اللیل می گویند لازم نیست که در زمان رؤیت اتحاد داشته باشند که دقیقاً
بگوید این دقیقه و او هم بگوید این دقیقه اما توافق باید داشته باشند در اینکه هر
دو در شب دیده اند، این یعنی چه؟ باید حتما شب شده باشد؟ حالا هنوز یکی مغرب نشده
است و یکی مغرب شده است این بالاخره به هم می خوردند ده دقیقه تفاوت این ها تهافتی
با هم ندارند که حتما باید در شب باشد، غروب آفتاب گاهی دیده می شود درحالی که
هنوز مغرب نشده است این فی اللیلی که ایشان فرموده اند را نمی شود پذیرفت.
علی ای حال توافق در اوصاف، در همه جا نه فقط در
ماه رمضان است مثلا دو نفر آمدند شهادت دادند که ما بودیم زید زنش را طلاق داد، یک
وقت است هر دو می گویند ما بودیم طلاق داد به طور مطلق است و تهافتی ندارد، یک وقت
یکی مطلق می گوید فلانی طلاق داد دیگری مقیّد می گوید زید آمد عبا قرمز هم تنش بود،
این یکی مطلق است و یکی مقیّد این هم منافاتی ندارد اما اگر یکی گفت که زید آمد
طلاق داد امسال، یکی می گوید نخیر طلاق داد پارسال این را نمی شود قبول کرد، بله
بگوید زید طلاق داد درحالی که عمامه سرش نبود او بگوید طلاق داد درحالی که عمامه
سرش بود این ها می خورد به اینکه گاهی این ها اشتباه شود تهافتی باهم ندارند اما
یکی امسال طلاق داد و یکی پارسال، یکی طلّقتُ گفت و یکی دیگری را وکیل کرد و مانند این ها با همدیگر تطابقی پیدا نمی کنند در
این جهت.
یک مطلبی عرض کنم گفتیم شهادت رجلین عدلین، رجل
باید باشد توضیح دادیم زن ها نمی شود فقط یک روایت داشتیم راجع به اعتبار قول زن
ها رد کردیم و توضیح دادیم جلسه قبل و دو نفر هم باید باشند نه یک نفر، مرحوم سید
عبارتی دارد در عروه می گوید و لا یثبت بعدل واحد و لو مع الیمین به قول یک نفر
مرد و لو یک قسم هم دنبالش بخورد ثابت نمی شود از این عبارت معلوم می شود کسی هست
که اگر یک نفر با یک قسم باشد ثابت می شود درحالی که ما چنین قائلی نداریم در میان
فقهاء قدیماً و حدیثاً در هلال ماه رمضان هیچ قائلی نداریم چه ماه رمضان و چه غیر
ماه رمضان در هلال ثبوت اول ماه هیچ قائلی نداریم که بگوید اگر قسم با آن بخورند
یک مرد به اضافه یک قسم مثلا بگویند قبول است چنین قائلی ما نداریم، در تنازع در
حقوق، در اموال در آن جا ها هست یک شاهد با یک قسم قبول شده است در تنازع و در
اموال، به خصوص در دین هم وارد شده است بنابراین این مطلب هم قبول نمی شود.