مرحوم سید در عروه تبعا لمشهور فقهاء این بحث را
آورده اند که به قول منجّمین هلال ماه ثابت نمی شود، تقویم ها وقتی می نویسند فردا
اول ماه هست این دلیل نیست، تعبیر ایشان به دنبال جمله قبل است و لا بقول
المنجّمین، دلیلی که بر این مطلب آورده شده که تقویم ها اعتباری ندارند یکی ادله
حاصره هست که روایات ما حصر کرده است ثبوت اول ماه را در رؤیت یا ثلاثین یوماً که
سی روز بگذرد از ماه قبلی و یا حکم حاکم بنابراین هر چیز دیگری اعتبار ندارد از
جمله قول اهل تقویم، این دلیل اولشان هست.
دلیل دوم گفته اند این تبیعت از ظن است و انّ
الظنّ لا یغنی من الحقّ شیئا و روایات متعددی هم داشتیم باب تظنّی یعنی پیروی از
ظن در هلال ممنوع است، این هم یک دلیل است.
دلیل سوم عند الشک در اینکه قول منجّمین معتبر
هست یا خیر اصل عدم حجّیت است ببینیم تا اینجا چطور است تا به روایات برسیم، اما
اینکه ادله حاصره داریم که رؤیت هلال و ثلاثین یوما و حکم حاکم همین سه مورد است
این اگر دلیل دیگری داشته باشیم این حصر شکسته می شود به عبارت دیگر حصر اضافی است
چنانکه بعضی روایات داشتیم که ثبوت هلال فقط با شهادت عدلین است، حضرت امیر داشت
لا اُجیز الّا به شهادت رجلین عدلین بعد چیزهای دیگر هم اضافه شد، ثلاثین یوماً
اضافه شد، حکم حاکم اضافه شد پس این خودش چیز مهمی نیست ادله حاصر، بله لولا دلیل
دیگر این ادله حاصره می گوید چیز دیگری خیر ولی اگر دلیل دیگری داشتیم این ادله حاصره
چیز مهمی نیست.
اما اینکه گفتید این ظنی است و تبعیت از ظن
اعتباری در هلال ندارد این هم اگر ظن خالص باشد و دلیل دیگری هم نداشتیم بله این
گونه هست ولی اگر اطمینان آورد این دیگر تبعیت از ظن نیست علم عرفی است بنابراین
از این جهت هم مثل ادله حاصر است چنانچه اصل عدم حجّیت هم اگر دلیل دیگری پیدا
کردیم که قول منجّمین اعتبار دارد اصل عدم حجّیت باز کنار می رود این سه مورد هم
مهم نیست، بگردیم ببینیم دلیلی پیدا می کنیم بر اعتبار تقویم ها و قول منجّمین یا
خیر.
از نظر روایات در باب 15 احکام شهر رمضان روایت
اول دلیلی آورده اند بر اینکه معتبر نیست قول اهل تقویم، شیخ طوسی باسناده عن محمد
بن حسن صفّار سند شیخ به صفّار خوب عن محمد بن عیسی چه محمد بن عیسی اشعری قمی
باشد و چه محمد بن عیسی یقطینی که و لو در او حرف است ولی اظهر این است که اولی که
خیلی بزرگوار دومی هم ثقه است قال کتب الیه ابو عمر ظاهرا بعضی نسخ از ابو عمرو
داشته باشد حالا به هرحال، ابو عمر متعدد داریم چنانچه ابو عمرو هم متعدد داریم،
ابو عمرو وقتی به طور اطلاق می گویند شاید منظور عثمان بن سعید است که از زمان
امام جواد با اهل بیت ارتباط داشته و وکیل بوده بعدا وکیل ناحیه مقدسه هم شد ولی
ابو عمر متعدد داریم و معلوم نیست بر ای ما، نامه نوشته است به ناحیه مقدسه اخبرنی
یا مولای إنّه رُبما اشکل علینا هلال شهر رمضان گاهی هلال برای ما مشکل می شود فلا
نراه نمی بینیم ماه را و نری السّماء لیست فیها علّة در آسمان هم ابری نیست و یفطر
الناس مردم همه افطار می کنند با اینکه هلال نیست ابر هم نبوده است که بگوییم شاید
کسی دیده است ما نمی بینیم، هوا صاف است و هلال هم پیدا نیست اما مردم می خوردند
در نتیجه و نفطر معهم ما هم همراه مردم و یقول قوم من الحسّاب گروهی از حساب گران
اهل تقویم می شود، منجّمین قبلنا نزد ما آن ها می گویند إنّه یری فی تلک اللّیلة
بعینها آن ها می گویند در همین شب حتما ماه دیده می شود در مصر و إفریقیة آفریقا و
اُندُلُس یعنی در منطقه ما دیده نشده هوا هم هم صاف است اما می گویند در مصر و آفریقا و اندلس دیده می شود هل یجوز یا مولای ما قال الحُسّاب فی هذا الباب می
شود به قول حساب گران، اهل نجوم اعتناء کرد حتّی یختلف الفرض علی اهل الامصار تا
بگوییم که فرض مسأله به حسب کشورهای مختلف فرق می کند فیکون صومهم خلاف صومنا و
فطرهم خلاف فطرنا روزه آن ها با روزه ما فرق دارد افطار آن ها هم با افطار ما فرق
دارد، حضرت در جواب یک کلمه نوشت لا صوم من الشّک با شک نمی شود روزه گرفت أفطر
لرؤیته و صم لرؤیته با دیدین هلال افطار کن با
دیدن هلال روزه بگیر.
این حدیث را دلیل گرفتند بر اینکه قول حسّاب
منجمّین اعتباری ندارد، حالا ببینیم همین طور است یا خیر، در این روایت چند احتمال
هست یک احتمال اینکه قول منجّمین بگوییم کلا اعتبار ندارد، یک احتمال این است که
این مربوط به اعتبار یا عدم اعتبار دیدن ماه در یک کشور دیگر برای کشور دیگر برای
اینکه بگوییم نصف النهار فرق می کند چنانکه از همه روشن تر نسبت خط استوا شمالی با
جنوبی خیلی فرق می کند چنانکه در ناحیه شمس روز هم فرق می کند پس بگوییم حساب این
است که کشورهای دیگر دلیل بر این کشور نیستند شاید این را بخواهد بگوید پس یک
احتمال اینکه منجّمین اعتبار ندارند، یک احتمال هم اینکه کشورها دلیل بر هم نمی
شوند که آن کشور دلیل بر این کشور شود.
احتمال سوم هم این است که قوم من الحسّاب دارد
گروهی از اهل تقویم، حالا اگر چنانچه تمام تقویم ها نوشته اند فردا اول ماه هست
این اولا ظن نیست یک حالت اطمینان پیدا می شود به علاوه قوم من الحسّاب نیست، به
علاوه مسأله یک کشور و کشور دیگر نیست بنابراین اینکه بگوییم این روایت ردّ تمام
تقویم ها و اهل نجوم هست من که دلیلیت روشنی در این رؤیت نمی بینم.
مرحوم محقق حلّی در معتبر از پیغمبر اکرم حدیثی
نقل می کند من صدّق کاهناً أو منجّماً فهو کافر بما اُنظر علی محمد(ص) اگر کسی
تصدیق کند کاهنی را کهانت آن هایی بودند که اخبار غیبی می دادند بعضی خواستند
استخاره را هم از مصداق کهانت بگیرند مشخص است که این حرف بی جایی است، این خبر
غیبی از آینده بر اساس ظنّیات خودشان نیست بر اساس استفاده از آن چیزی است که
روایات ما معیّن کرده است، به قول بعضی آقایان اصلا روایت نمی خواهد آن جا تجربه
است، مرحوم آقای بهجت خدا رحمتش کند یک وقتی خیلی قدیم ها من به ایشان گفتم شما
نظرتان راجع به استخاره چیست، به چه دلیل، روی تجربه، روایت نمی خواهد، به هرحال
آن حسابش جداست بی خود کهانت را شامل بر او گرفتند و لذا تمام بزرگان در امورشان
استخاره می کردند، تشکّل حوزه علمیه قم با یک استخاره بود، تشکّل نجف اخیر از زمان
شیخ انصاری با یک استخاره بود و از این قبیل، الآن هم چه بسا اشخاصی در کارهای
اجتماعی و سیاسی ورود پیدا نمی کنند به جهتی اما خیلی کارهای مملکتی با حرف این
ها، با استخاره این ها انجام می شود در رده های بالا و خدماتی هم انجام می شود، به
هرحال حضرت این کاهن را فرموده است کسی که کاهنی را تصدیق کند این کافر است و همین
طور من صدّق منجّماً، منجّم یعنی چه؟ اگر کسی منجّمی را تصدیق کند و قبول کند این
کافر است یعنی کسی که راجع به ستارگان حرف می زند؟ چه حرفی می زند درباره ستارگان؟
مثلا می گوید فلان ستاره بزرگ تر است و فلان ستاره کوچک تر است، فلان ستاره طرف
راست است و آن طرف چپ هست یا می گوید حوادث نجوم در زمین اثر دارد یا می گوید سعد
و نحس زندگی افراد مربوط به نجوم است، هیچ چیزی معلوم نیست، آن چیزی که شاید قدر
متیقّن باشد و فقهاء هم او را گرفته اند این است که منظور این است که با حرکت
ستارگان سعد و نحس زندگی افراد را معیّن کند، این ربطی به بحث هلال ندارد،
بنابراین از روایت ما چیزی نتوانستیم بفهمیم.
در باب 10 از همین ابواب احکام شهر رمضان روایت
اول، این دو روایتی که می خواهم بخوانم برای این است که می خواهیم نشان دهیم که در
هلال حساب دخالت دارد، می نشینند حساب می کنند روی کاغذ و می گویند قاعدتا امروز
باید اول ماه باشد، آن روایت هم داشت قوم من الحُسّاب، یکی از حساب گری ها همان
تنجیم است، روایت اول را ببینید محمد بن عثمان جُدری یا خُدری عن بعض مشایخه عن
الصادق(ع) فرمود صم فی العام المستقبل الیوم الخامس من یوم صمت فیه عام اول در
سال آینده روز پنجم از روزه سال قبلی روزه بگیرید که می شود اول ماه سال بعدی مثلا
شنبه امسال مثلا روز آخر ماه رمضان بوده است، روز پنجم بعد از امروز یعنی یک شنبه،
دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنج شنبه، پنج شنبه اش روزه بگیر، اگر در سال قبلی
شنبه آخر روزه بود در سال بعدی پنجشنبه شروع روزه هست، این حساب است ما هم نمی
فهمیم روی چه حساب، آن هایی که اهل فن هستند اگر فهمیدند ما هم اگر اعتماد و
اطمینانی پیدا کنیم معتبر می دانیم منتهی ظنش نه، کسی اگر خودش وارد است قول خودش
و حساب خودش به دردش می خورد ولی برای دیگران که خارج هستند این ظنش اعتبار ندارد،
اگر اطمینان بیاورد چرا اعتباری نداشته باشد.
روایت دوم را هم ببینید کلینی عن محمد بن یحیی
عن احمد بن محمد ظاهرا ابن عیسی عن السّیّاری، سیّاری احمد بن محمد بن سیّار هست
توثیق که ندارد هیچ، ضعیفٌ، فاسد المذهب، متفو الروایة یعنی روایات را به آن اعتنا
نمی کنند، کثیر المراسیل تا بخواهیم مرسل زیاد دارد، قاعدتاً دو نفر هم هستند
سیّاریان همان هایی هستند که راوی تفسیر امام حسن عسکری هستند از امام، گاهی
سیّاریان گفته می شود این و برادرش، گاهی سیّاری یعنی همین احمد بن محمد بن سیّار
عرض کردم این ها همان هایی هستند که تفسیر امام حسن عسکری را نقل کردند اعتباری هم به نقلشان نیست قال کتب
محمد بن فرج الی العسکری(ع) نامه ای محمد بن فرج نوشته است به امام حسن عسکری،
یسأله عمّا رُوی من الحساب فی الصوم از امام پرسید راجع به این حسابگری هایی که
درباره روزه می شود یعنی با محاسبات می گویند فردا اول ماه است مثلا، قول منجمّین،
عن آبائک فی عدّ خمسة ایّام می گوید نقل شده است از آباء شما، آباء امام حسن عسکری
این مطلب نقل شده است که حساب کنید عدّ خمسة ایّام بین اوّل السّنة الماضیة و
السّنة الثانیة الّتی تأتی پنج روز حساب کن بین اول سال گذشته هلال، آن روایت قبلی
هلال نداشت لذا ما معنا می کردیم روز آخر ماه چون گفت پنجمین روزی که روزه گرفتی
ولی این تصریح می کند که منظور شروع است عدّ خمسة ایّام بشمار پنج روز از اول سال
گذشته، شنبه روز اول ماه رمضان سال گذشته بوده مثلا، بین آن شنبه و اول ماه امروز
پنج روز فاصله شود، حالا پنج روز فاصله
شود یعنی روز ششم یا یعنی روز پنجم، بعید نیست منظورش این گونه باشد که پنج روز
فاصله کن و روز ششم روزه بگیر، بنابراین حساب کن پنج روز بین این ها حساب کن ظاهرش
این است که روز ششم روزه بگیر، می گوید از امام پرسیدم این مطلب درست است؟ یک حساب
است دیگر، حضرت فرمود بله کتب صحیح، حضرت فرمود مطلب درست است ولکن ولی این گونه
حساب کن عدّ فی کلّ اربع سنین خمساً در هر چهار سالی از سال گذشته می خواهی حساب
کنی در هر چهار سالی پنج روز بشمار فی السّنة الخامسة در سال پنجم شش روز بشمار
بین الأولی و الحادث بین آن سال قبلی و سال جدید، هر چهار سالی تفاوتش با سال
امسال پنج روز است اما سال پنجم اصلی اش مثلا امسال نود و شش است، در هر چهار سال
از گذشته پنج روز فرق دارد سال پنجم از گذشته با امسال شش روز فرق دارد که مؤیّد
آن معنای شش روزی است که قبلا عرض کردم و فی السّنة الخامسة ستّاً فیما بین الولی
و الحادث بعد و ما سوی ذلک غیر آن چهار روز و پنج روز پیش تر بخواهید بروید آن
دیگر فإنّما هو خمسة خمسة پنج پنج، پنج روز پنج روز فرق دارد مثلا کسی بگوید من
پارسال و دو سال قبل یادم نیست ولی سال هشتاد و پنج را مثلا یادم هست که فلان روز
گرفتیم می گوید پنج روز حساب کن بعدش اینجا روزه هست پس از حالا تا چهار سال قبل
پنج روز، از حالا تا سال پنجم قبل شش روز، از قبل از پنج سال به آن طرف دیگر همه پنج روز پنج روز تفاوت دارند با
امسال، بنابراین کسی یادش هست پارسال می گوید پنج روز فرق دارد، اگر تا چهار سال
یادش است کلا پنج روز فرق دارد اگر در این چهار سال یادش نیست و سال پنجم را یادش
هست شش روز فرق دارد، اگر این را هم یادش نیست و قبلاها را یادش هست قبل ها همه
پنج روز پنج روز فرق دارند، این ها حساب است قال السیّاری سیّاری که راوی حدیث است
می گوید اینکه حضرت این گونه گفت که بعضی پنج روز و بعضی شش روز و بعضی خمسة خمسة
به خاطر رعایت سال کبیسه هست بعد می گوید و قد حسبه اصحابنا اصحاب ما امامیّه این
را حساب کردند فوجدوه صحیحاً دیدند این مطلب درست است پس قوم من الحُسّاب حرفشان
باطل باشد دلیل نیست که همه حُسّاب حرفشان باطل باشد و کتب إلیه محمد بن فرج فی
سنة ثمان و ثلاثین و مائتین هذا الحساب محمد بن فرج که راوی آن حدیث بود در سال
238 نوشت یعنی برای خودش نوشت یا نامه نوشت برای حضرت، ظاهرش این است که برای خودش
نوشته است، ماحصل حرف امام را این گونه حساب کرده است اولا دارد هذا الحساب لا
یتهیّأ لکلّ إنسان إن یعمل علیه این حساب را هر کسی بلد نیست إنّما هذا لمن یعرف
السنین آن کسی که به سال ها خوب آشنا هست یادش هست و این ها به درد او می خورد و
من یعمل متی کانت السّنة الکبیسة آن کسی که یادش باشد و بفهمد که سال کبیسه چه
موقع هست ثمّ یصح له هلال شهر ر مضان بعدا که این ها را بلد باشد و سال ها را
بشناسد و کبیسه را بشناسد آن وقت می تواند هلال ماه رمضان را اول شبش را پیدا کند
فإذا صحّ الهلال لیلته و عرف السنین صحّ له ذلک إن شاء الله، اگر
هلال برایش روشن شد برای امشب سال ها را هم که می داند این مطلب می تواند طبق این
حساب، حساب کند، می بینید هم امام طبق روایت ارجاع به حساب داده است منتهی حساب
دقیق و هم راوی حساب دقیق را برای کسانی که می فهمند قبول کرده است.
در یک روایت دیگری علی بن محمد بعض اصحابنا محمد
بن عیسی ابراهیم بن محمد مزنی سند خیلی خوب نیست عن عمران زعفرانی قلت لأبی
عبدالله(ع) إنّ السّماء تُطبق علینا بالعراق الیومین والثلاثة آسمان می بندند بر
ما در عراق گاهی دو روز، گاهی سه روز همین طور ابر است فأیّ یوم نصوم چطوری روزه
بگیریم قال اُنظر الیوم الذی صُمت من السّنة الماضیة روزی که از سال قبلی روزه
گرفتی باز این نمی گوید سال قبلی یعنی روزه سال آخر یا روز اول ماه رمضان قبلی
بعید نیست به خاطر روایت قبلی روز اول معنا کنیم بعد و صم یوم الخامس روز
پنجم را روزه بگیر قبل از آن روایت گفتیم چه بسا می گوید روز ششم را روزه بگیر،
این می گوید روز پنجم را بگیر، بالاخره همه اش حساب است.
بنابراین اینکه به طور کلی بگوییم حساب قبول
نیست، روایات دیگری هم داریم صدوق قال قال(ع) به طور جزمی نقل می کند إذا صُمت شهر
رمضان فی العام الماضی فی یوم معلوم اگر در سال گذشته روزه گرفتید در یک روز
معیّنی مثلا شنبه فعدّ فی العام المستقبل من ذلک الیوم خمسة ایّام پنج روز بشمار
بعد و صم یوم الخامس روز پنجم را روزه بگیر، گفتیم
آن روایت داشت ششم، یک روایت قبلی خواندیم پنجم، این هم پنجم می گوید.
بعد صدوق می گوید و قال الصادق(ع) إذا صحّ هلال
رجب حالا این ماه رمضان با ماه رمضان، ماه رمضان که روایاتش همین بود بالاتر
بگوییم ماه رمضان را با ماه رجب حساب کنید إذا صحّ هلال رجب اگر هلال ماه رجب
یادتان است چه بوده فعدّ تسعة و خمسین یوماً و صم یوم الستّین پنجاه
و نه روز بشمار روز شستم اول ماه رمضان امسال است روزه بگیر.
از امام رضا(ع) هم یک حدیثی نقل شده است در مغنی
صدوق می گوید یوم الأضحی فی الیوم الذی یُصام فیه عید قربان در آن روزی است که
روزه می گیرید و یوم عاشورا فی الیوم الذی یفطر فیه روز
عاشورا در آن روز افطار است یعنی از روز اضحی حساب کنید منشأ شود برای شروع روزه،
نگفته است چگونه حساب کنید، روز عاشورا را حساب کنید مبنا می شود برای تشخیص عید
فطر.
مرحوم صدوق در معنای همین حدیث این گونه معنا
کرده است می گوید معنایش این است یوم الأضحی یوافق اوّل یوم من شهر رمضان عید
قربان موافق روز اول ماه رمضان است، یک کسی می گفت که یک سالی محرم افتاده بود به
عید قربان آن وقت می گفت که روزها مردم سینه می زدند و شب ها می رقصیدند، این
منظور شنبه و این ها هست، عید قربان مثلا شنبه بوده است بشمار همین طور اول ماه
رمضان هم شنبه می افتد روز عاشورا موافق اول شوّال است از نظر ایّام هفته بعد می
گوید هذا أغلبیٌ لا کلیٌ این هم اغلبی است کلی نیست.
باز یک روایت بعدی داریم اذا صحّ هلال رجب فعدّ
تسعة و خمسین یوماً و صم یوم الستّین.
باز یک روایتی داریم آخرین روایت این باب استعدّوا
الیوم الذی تصومون فیه و ثلاثة ایّام بعده و صوموا یوم الخامس روزی که قبلا روزه
می گرفتید و سه روز بعدش را حساب کنید روز پنجم را روزه بگیرید فإنّکم لن تخطئوا هرگز
اشتباه نیست.
خلاصه مجموعه این روایات باب دهم در همین قسمت نشان
می دهد حساب دقیق اگر باشد به درد خور است، قول منجّمین اگر الحساب دقیق باشند
معتبر می شود، این ها همه حساب است، آن روایت اولی را که رد کرد قومٌ من الحُسّاب
بودند نه همه متّفقاً اگر تمام یک سره نوشتند و می شناسیم آن ها را، بعضی اهل
تقویم مثل کتاب نویسان حوزه و غیر حوزه هستند از همدیگر می گیرند، این کتاب را
عیناً می برند در آن کتاب دوباره آن را در کتاب سوم در حقیقت سرقت ادبی است، یک
آقایی از مرحوم حاج آقا میرزای حائری رساله اجتهاد و تقلیدش را گرفت مطالعه کند
بعد به نام خودش چاپ کرد، اجمالا گاهی از اوقات این گونه هست ولی اگر همه اهل دقت
باشند، واقعا تحقیق کنند و حساب کنند قول منجّم معتبر است و گاهی معتبرتر از
ادّعای رؤیت، رؤیت معمولا افراد خودشان که نمی بینند می گویند دو نفر در فلان شهر
و فلان شهر دیده اند، انواع اشتباهات هم در این زیاد است، اگر شخص از توافق کل
تقویم ها اطمینان برایش حاصل شود ماورای همه این حرف ها خود اطمینان علمٌ عرفیٌ
عادی معتبر است.
رجوع به مَهره فن عقلائی است، تمام عقلاء در
مطلق کارهایشان رجوع می کنند به مَهره فن، یک کسی ماهر است در بحث مربوط به افلاک
مثل اینکه یک کسی ماهر است در قیمت گذاری خانه و مغازه هست، هر کسی در فن خودش،
اگر یک کسی ماهر در این فن نجوم هست و می گوید من مطمئن هستم فردا اول ماه هست و
تقویم هم کسی حرف او را رد نکرده است قاعدتاً ظن که نیست اطمینان است و اطمینان هم
علم عرفی هست، خودش هم اگر علم هم نیاورد علم عرفی، این خودش از باب رجوع به مَهره
فن.