صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه هفدهم






                                   بسمه تعالی

در ثبوت هلال به وسیله حاکم شرع، مجتهد در این اواخر هم اختلال بود و هنوز هم هست، کسانی مثل مرحوم آقای خوئی و تلامیذ ایشان معتقدند که با حکم حاکم ثابت نمی شود، ادله ای که آورده شده است برای نفوذ حکم حاکم این ها را قبول نمی کنند، أصحّ آن صحیحه محمد بن قیس بود عن الباقر(ع) عن امیرالمؤمنین که آن جا کلمه امر الامام دارد گفتند که شاید منظور از امام، امام اصل است نه حاکم شرع، یک وقتی تلفنی با مرحوم آقای تبریزی که ایشان از شاگردهای مرحوم آقای خوئی هستند صحبت می کردم گفتم شنیدم برای شما هلال ثابت شده بود، گفتند بله برای من ثابت شده است، گفتم پس حکم کنید گفتند نه من حکم را قبول ندارم، مرحوم آقای خوئی و شاگردانشان نوعاً معتقد نبودند که حکم حاکم در این جهت نفوذی داشته باشد، به نظر بنده می آید مسائلی که مربوط به جامعه هست نه فرد این ها به دست حکومت شرعی باید باشد قاعدتاً و بنابراین این نفوذ دارد یعنی اگر کسی خودش ماه را ندیده است حاکم حکم کرده است ثبوت هلال این ثابت می شود در اینکه هلال از مسائل اجتماعی است یک قدری دقت کنیم متوجه می شویم، مسأله عید و غیر عید است، عزای عمومی چه کسی اعلام می کند؟ یک شخص معمولی که دخالتی در اعلام عزای عمومی ندارد، عید عمومی را چه کسی اعلام می کند؟ یک شخص عادی که موقعیت شرعی برایش لحاظ نشده است او که نمی تواند اثبات کند و اعلام کند، این ها مربوط به حاکم شرع است و مربوط به مجتهد است او اعلام می کند، قاعده اش این است، طبع قضیه، مثل مسأله جنگ و صلح می ماند همان طوری که جنگ و صلح به دست حاکم است نه دیگران و از دیگران کاری ساخته نیست اعلام عید هم همین است، آنچه که در ادله ما در مسائل مربوط به عید می آید جعلته للمسلمین عیدا، جعلته البته خطاب به خداوند هست ولی خلیفه خداوند در کره زمین چه کسی هست؟ یا امام هست یا نوّاب امام، همان طور که جنگ و صلح به دست حاکم است اعلام عید و عزاء هم به دست حاکم است، آن امر الامام هم اینکه بگوییم شاید منظور از امام امام اصل است، امام اصل که در زمان امام باقر و این ها مطرح نبودند، آن ها قدرتی در این جهت نداشتند.

یک شبهه ای هست و آن این است که اساساً اگر گفتیم منظور حاکم شرع و حاکم شرع هم یعنی مجتهد آیا این مجتهد نفوذ دارد یا خیر؟ آقایان بعضی ها گفته اند حتی اگر هیچ مقلّدی هم نداشته باشد حکمش نافذ است ولی آیا کسی که هیچ موقعیتی در جامعه ندارد می تواند اعلام جنگ یا صلح کند عید و عزاء هم همین طور است، یک موقعیتی باید داشته باشد، شاید عرض کردم یک وقت من یک جایی بودم خیلی قدیم در سال 40 شاید چند ماهی بعد از فوت مرحوم آقای بروجردی جایی که بودم من به اتّکاء امور حسبیه آن روز اعلام عید کردم و بعدا هم ثابت شد که همان طور بوده است، مرحوم امام گفتند که این شبهه را داریم که باید نفوذ باشد گفتم که یک طلبه ای ممکن است در ده نفوذی دارد که یک مرجع در شهر هم ندارد این نفوذش هست، حالا این شبهه هست که نفوذ داشته باشد، این بعید نیست برای اینکه مسائل جنگ و صلح، عزاء و عید این ها دست هر کسی نیست و لو مجتهد باشد، باید یک کسی باشد که ذی نفوذ در منطقه باشد، طبع قضیه که اعلام عزاء و عید، جنگ و صلح مربوط به یک چنین افرادی هست.

بحثی که آخر جلسه قبل شروع کردیم مربوط به ثبوت هلال با دیدن در یک شهر دیگر، عرض کردیم هرکسی لازم نیست خودش ببیند، در یک شهر، در یک منطقه یک کسی که می بیند دیگری اگر به او مطمئن شد که دیده این هم کافی است، رؤیت دیگری بعد از ثبوت به وسیله دو شاهد عدل برای ما هم درست است نفوذ دارد و ثابت می شود، آیا خارج شهر این چطور است؟

عرض شد که یک وقتی خارج شهر از توابع همین شهر است این مشکلی نیست یعنی یک منطقه هست، یک وقتی شهر دیگری است و نزدیک به این است این ها باز یک منطقه حساب می شود، یک وقتی هست که دور هستند ولی نصف النهارشان یکی هست، دیروز عرض کردیم این مسأله طول و عرض جغرافیایی آنچه که اینجا مربوط است طول است نه عرض بُعد از خط استوا اینجا دخالت ندارد، اگر نصف النهارشان یکی است اینجا هم ثابت می شود.

اگر متباعد هستند، دور هستند و نصف النهارشان هم یکی نیست اما از جهتی تلازم دارند مثلا در شرق ماه را دیده اند مسلّم شده است، اگر قمر را در شرق بخواهند ببینند از غرب عبور شده است با دیدن در شرق ثبوت در غرب مسلّم است، همه هم قبول دارند بحثی در این نیست حالا زمین از این طرف می آید یا ماه از این طرف می رود، زمین از شرق به غرب می آید یا قمر از غرب به شرق می رود، علی ای حال اول افق در غرب ظاهر می شود بعد در شرق ظاهر می شود، حالا اگر در شرق دیده اند در غرب مسلّماً بوده است که عبور کرده است و به شرق رسیده است.

انّما الکلام در آن جایی است که عکس این باشد مثلا در بغداد و نجف دیده اند می خواهیم در قم اثبات کنیم با دیدن نجف، این است که محل حرف است.

من اول عقاید مختلف را عرض کنم بعد ببینیم چه باید بگوییم، از شیعه و سنی در این مسأله اختلاف نظر هست، در شیعه مشهور فقهاء قائل هستند که این کافی نیست اگر در غرب چیزی را دیدند برای شرق ثابت نیست، علّامه در منتهی، مرحوم فیض در وافی، مرحوم صاحب حدائق در حدائق، نراقی در مستند، مرحوم خونساری در شرح دروس این ها همه معتقد هستند که کافی است، یک جا که دیدند چه غرب و چه شرق در سایر بلاد هم کافی است.

مرحوم صاحب جواهر هم از عباراتش معلوم می شود که مایل به همین عقیده هست که در هر شهری که دیده اند برای بقیه شهرها هم کافی است، خود مرحوم شهید اول در دروس ایشان هم احتمالا قبول می کند یُحتمل ذلک، از شرّاح عروه خود عروه که عقیده اش همین است عبارت عروه لا یلزم الرؤیة فی نفس البلد لازم نیست در خود شهر ببینند بل یکفی الرؤیة خارجه اگر در خارج شهر است آن هم کافی است إذا ثبت الرؤیة فی بلدٍ آخر اگر در یک شهر دیگری رؤیت شد فإن کانا متقاربین اگر به هم نزدیک هستند این دو منطقه کفی کافی است و الّا اگر نزدیک نباشند کافی نیست و الّا فلا، الّا اذا عُلم طوافه افقیهما مگر اینکه ثابت شود هم اُفق هستند و إن کانا متباعبین دور هستند اما هم افق هستند، نصف النهارشان یکی است، این خود مرحوم سید در عروه، محشین عروه مرحم آقای گلپایگانی قبول می کند که می گوید کافی است مثل مرحوم علامه و آن هایی که برایتان عرض کردم منتهی بعد می گوید احتیاطاً رعایت شود ولی عقیده بر این دارند در حاشیه عروه که کافی است.

مرحوم آقای میلانی در حاشیه عروه همین طور، مرحوم آقای حکیم در مستمسک شرح عروه همین طور، علامه در تذکره عن بعض علمائنا نقل می کند که آن ها قبول کردند، مرحوم صاحب حدائق قبول می کند و می گوید اصلا ما قبول نداریم که طلوع و غروب ها فرقی با هم داشته باشند برای اینکه اصلا قبول نداریم زمین کروی باشد، یک وقتی در همین جا در همین نقطه یک استادی داشتیم هیئت پیش ایشان می خواندیم، فوت کرد سالیان درازی است مرحوم آقای اردبیلی(ره) ایشان می گفت این حرف دروغ است که می گویند زمین کروی است، اگر زمین کروی است پس آن هایی که آن طرف هستند حتما به پایشان آویزان شده اند، به هرحال مرحوم صاحب حدائق یک چنین عقیده ای دارد.

مرحوم فخر المحقّقین در ایضاء می گوید کلّ بلد غربیٍ بَعُدَ عن الشرقی بألف میل یتأخّر غروبه عن الشرقی هر بلد غربی که هزار میل از شرق فاصله دارد غروب این غرب یک ساعت بعد از شرق است، حالا این منظور غروب خورشید است کما یتقدّم طلوع الشرقی عنه بساعةٍ چنانچه طلوع شرقی جلوتر است عرض کردم برای خورشید و می خواهند این را تشبیه کنند به قمر در اینکه تفاوت دارد بعد می گوید و قیل إنّ تفاوت فی بلدین إذا بلغ بخمس عشر درجة یتفاوتان فالطلوع و الغروب ساعة اگر در دو شهر اختلاف به حدی رسید تفاوت در عرض، عرض کردم برایتان مبدأ عرض را خط استوا می گیرند و هرچه دور باشد از خط استوا این تفاوت در عرض است چنانچه طول را از نصف النهار بین القطبین مثلا قم گفتیم سی و چهار درجه با خط استوا فاصله دارد، مکه هفده درجه، مدینه بیست و یک درجه، اگر پانزده درجه از نظر عرض دور بود، پانزده درجه بین دو منطقه اگر فاصله بود این ها طلوع و غروبشان یک ساعت فاصله دارد، دو شهر هر دو عرض استوایی دارند بین این دو شهر پانزده درجه فرق است مثلا فرق کنید اگر مکه هفده درجه هست اینجا مثلا سی دو درجه هست این ها یک ساعت طلوع و غروبشان فرق می کند و این طلوع و غروب در قمر مرحوم فخر المحقّقین می خواهد بگوید این در خورشید است اما در قمر دخالت ندارد، این عقاید مختلفی که عرض کردم در شیعه.

اما در عامه گفتیم این ها را ببینیم بعد ببینیم چه باید بگوییم، الفقه علی مذاهب اربعة برای الازهر مصر جلد اول صفحه 550 إذا ثبت رؤیت الهلال بقطرٍ من الاقطار وجب الصوم الی سائر الأقطار لا فرق بین القریب والبعید و لا ابرت بإختلاف مطلع الهلال عند الثلاثة الائمة و خالف شافعیه اگر رؤیت هلال در یک قطری از اقطار ثابت شد برای همه اقطار عالم روزه واجب است و فرقی بین دور و نزدیک هم نیست، فرقی بین طلوع ها هم نیست که مربوط به خورشید است همین طور اگر محل طلوع هلال افق هایشان فرق کند این دخالتی ندارد، به عقیده هرسه امام یعنی ابوحنیفه، احمد حنبل و مالکی اما شافعیه این را قبول نکردند، می گوید وجب علی اهل الجهت الغریبة من کل ناحیةٍ شافعیه می گوید آن هایی که نزدیک به این منطقه هستند از هر طرف یمین یا یسار آن هایی که نزدیک به این منطقه رؤیت هستند برای آن ها به درد می خورد، چقدر نزدیک باشد؟ این ها در الفقه علی مذاهب اربعة دارند که بینهما اقلّ من بیست و چهار فرسخ، اگر کم تر از بیست و چهار فرسخ فاصله دارد این قریب است مثلا قم و تهران قریب همدیگر هستند و یکی حساب می شود و لا یجب علی اهل الجهت البعیده اما آن شهری که از اینجا فاصله اش بیش از این مقدار هست هلالی که آن جا دیده اند دلیل بر این ها نیست.

ابن قدامه در کتاب مغنی صفحه 7 إذا رأی الهلال اهل بلدٍ لزم جمیع البلاد الصوم اگر اهل یک شهری هلال را دیدند بر همه روزه واجب است و هذا قول لیس التابعین و بعض اصحاب الشافعی، بعضی از اصحاب شافعی، آن فقه علی المذاهب الاربعه که خواندیم آن گفت شافعیه همه گفته اند فقط در دو شهر نزدیک مؤثر است اما این می گوید بعضی اصحاب شافعی گفته اند اگر یک جا دیده اند بر همه واجب است و قال بعضهم بعضی از شافعیه گفته اند إن کان بین البلدین مسافتٌ قریبة لا تخلف الطالع لأجلها اگر این دو منطقه به هم نزدیک هستند دیگر طلوع و غروب قمر اختلافی ندارند مثل بغداد و بصره اینجا لزم اهلها برؤیة الهلال فی اهداهما یکی از این دو جا بصره اگر دید برای بغداد هم ثابت است و إن کان بینهما مَدٌّ ولی اگر فاصله زیاد است کلعراق و الشّام و الحجاز فاصله این ها زیاد است فلکل بلدٍ رؤیتهم باید خودشان ببینند این بعض شافعی است و عن اکرم لکلّ بلدٍ رؤیتهم هر رؤیتی برای خود آن شهر است و به درد شهرهای دیگر نمی خورد کانّه فرق بین قریب و بعید هم نگذاشته اند و هو مذهب قاسم و سالم، اسحاق مذهب این ها هست.

دلیل این هایی که گفته اند هر منطقه ای رؤیت خاص خودش را می خواهد به درد جاهای دیگر نمی خورد یک روایتی دارند از تابعین که آن روایت را هم تِرمزی دارد که هذا حدیثٌ صحیح، حسن، غریب نفهمیدیم غریب در اینجا به چه معنا می آید، هذا حدیثٌ، حسن، غریبٌ حالا به هرحال ترمزی می گوید این حدیث را قبول دارد و مسلم در صحیحه مسلم حدیث را نقل کرده است، عین این حدیث را بدایة المجتهد ابن رشد نقل کرده است، من متن بدایه را برایتان بخوانم، چون مسأله حساس است گفتیم بیشتر حساس شویم.

در صفحه 278 جلد اول بدایة المجتهد و نهایة المقتصد برای ابن رشد اُندرسی می دانید ایشان هم فیلسوف است هم فقیه هست و مورد توجه اجتماعی هم بود از هر نظر، می گوید اذا قلنا إنّ الرؤیة تثبت بالخبر فی حقّ من لم یره اگر گفتیم رؤیت هلال در حق کسی هم که ندیده است خبرش که می آید کافی است آیا به درد همه هل یتعدّی ذلک من بلدٍ الی بلد یک بلدی دیده اند این به درد بخورد برای بلد دیگر اعنی هل یجب علی اهل بلدٍ إذا لم یروه أن یأخذوا فی ذلک اهل بلد دیگر که ندیده اند می توانند اخذ کنند به دیدن آن شهر دیگر، برؤیة بلد آخر أم لکلّ بلدٍ رؤیةٌ یا اینکه بگوییم هر شهری خودشان باید ببینند فیه خلاف فأمّا مالک فإنّ ابن القاسم و المصریین روی عنه أنّه إذا ثبت عند اهل بلدٍ أنّ اهل بلدٍ آخر رأو الهلال أنّ علیهم قضاءٌ ذلک یوم می گویند این ها مصریین و ابن قاسم که از تابع این ها هست گفتند که اگر یک شهری برایشان ثابت شد آن شهر دیگر هم باید عمل کند اگر چنانچه روزه نگرفته است باید بعدا قضاء کند و به قال الشافعی حالا آن جا ابن قدامه از شافعی طور دیگری نقل کرده است و به قال الشافعی و احمد و روی المدنیّون عن مالک فقهاء مدینه از مالک نقل کردند انّ الرؤیة لا ترجم بالخبر عند غیر اهل البلد الذی وقعت فیه الرؤیة می گوید رؤیت در یک شهر اگر خبرش به شهر دیگر رسید این به درد نمی خورد الّا ان یکون الإمام یحمل الناس علی ذلک مگر اینکه حاکم حکم کند آن وقت بر آن شهر هم ثابت می شود، مردم را حمل بر این کنیم و به قال ابن ماجشون و المغیره من اصحاب مالک و اجمع أنّه لا یُراعی ذلک فی البُلاد النائیة کلاُندُلس والحجاز گفتند که در شهرهایی که دور هستند مسأله همین است اهل این شهر به درد شهر دیگر نمی خورد والسّبب فی هذا الخلاف تعارض الأثر والنظر علت این اختلاف نظر می گوید هم روایات مختلف است و هم اعتبار و نظر و دقت تکوینی غیر تشریعی این را می فهماند أمّ النظر از نظر اعتبار چه کار کنیم؟ فهو أنّ البلاد إذا لم تختلف مطالعها کلّ الإختلاف فیجب عن یُحمل بعضها علی بعض می گوید از لحاظ نظر و اعتبار این است که اگر بلاد طلوعشان و غروبشان اختلاف زیادی ندارند باید بعضی به دیدن بعضی دیگر عمل کنند لأنّها لقیاس الاُفق الواحد برای اینکه کأنّه یک افق دارند و امّا اذا اختلف اختلافاً کثیراً اگر اختلاف زیادی بود که یعنی طلوع ها به هم نمی خورد، طلوع و غروب یکی نیست فلیس یجب أن یحمل بعضها علی بعض هر منطقه ای رؤیت خودش، این از نظر اعتبار می خواهیم بگوییم وقتی افق ها یکی نشد معنا ندارد که آن ها دیده اند آن وقت ما روزه را بگیریم مثل اینکه یک نفر مستطیع است ما مکه برویم.

و امّا الأثر اما روایات این روایتی که ایشان می آورد این را ابن قدامه هم نقل کردند حالا یکی است عن کریب، کریب نتوانستم پیدا کنم در رجال عامه که چه کسی است، به هرحال از تابعین است و خود پیغمبر را ظاهرا ندیده است از حدیث معلوم می شود ولی تقریباً معاصر با عبدالله بن عباس است، اواخر عمر عباس این او را درک کرده است عن کریب نقل کرده است عنّ امّ الفضل بنت الحرس بعثته الی معاویة بشام می گوید امّ الفضل دختر حرس مرا یعنی کریب را فرستاد برای یک کاری پیش معاویه در شام و قدمتُ شام فقضیت حاجتها رفتم شام و کار سفارشی امّ الفضل را انجام دادم و استعلّ الی رمضان و انا بشّام و استعل علیّ رمضان و انا بشّام من شام که بودم هلال شد فرأیت الهلال لیلة الجمعة شب جمعه ماه را دیدیم ثمّ قدمت مدینة فی آخر الشهر آخر ماه رمضان مدینه آمدم فسألنی عبدالله بن عباس ثمّ ذکر الهلال ابن عباس از من پرسید راجع به کارها بعد صحبت از هلال ماه رمضان کرد فقال متی رأیتم الهلال چه موقع ماه را دیدید؟ قلت رأیته لیلة الجمعة ما شب جمعه ماه را دیدیم قال انت رأیته قلت نعم خودم دیدم و رآه الناس همه هم دیدند و صاموا همه هم روزه گرفتند و صام معاویة معاویه هم روزه گرفت قال لکنّا رأیناه لیلة الثبت ولی ما شب شنبه دیدیم یک شب بعد از آن جا فلا نزال نصوموا حتی تکمل ثلاثین یوماً أو نری بنابراین ما باید روزه بگیریم تا سی روز تمام شود یا ببینیم فقلت ألا تکتفی برؤیة معاویة معاویه دید خودش خلیفه پیغمبر است مثلا قال لا دیدن او برای ما کافی نیست هکذا امر النبی(ص) پیغمبر این گونه دستور داده است فظاهر هذه الأثر یقتضی أنّ لکلّ بلدٍ رؤیتُ ابن رشد می گوید ظاهر این روایت این است که هر شهری باید خودش ببیند، رؤیت یک شهری دلیلی بر شهر دیگر نیست.

والنظر یُأتی الفرق بین البلاد من ناحیة و القریبة بعد ایشان دوباره می گوید که نظر و اعتبار فرقی بین شهرهای دور و نزدیک را به ما می فهماند و بخاصّة ما کان نعیه فی الطول و العرض کثیرا مخصوصا شهرهایی که از نظر طولی نصف النهار و عرض از استوا خیلی زیاد هم فاصله داشته باشند، این کل عقاید مختلفی که در شیعه و سنی راجع به این مسأله هست.

مرحوم آقای خوئی(ره) می گوید لا وجه الاعتبار الاتحاد سوا قیاس الهلال و خروج القمر من تحت الشعاع باوقات الصلاة بالغروب والطلوع و الشروع می گوید هیچ وجهی ندارد که بگوییم اتحاد افق، اتحاد افق نمی خواهد، وجهش فقط این است که می خواهیم این را مقایسه کنیم با خورشید، بگوییم چون در خورشید طلوع و غروب فرق می کند پس در هلال ماه هم که تاریخ یک شهر، یک ماه را می خواهد معیّن کند آن را هم بگوییم مثل طلوع و غروب خورشید است درحالی که این ها ربطی به هم ندارند، طلوع و غروب خورشید مسأله روز است، طلوع و غروب ماه مسأله ماه هست، نمی شود ماه را مقایسه کرد به خورشید و به روز، این فرمایش ایشان که خیلی به نظر سست است، دلیل اعتبار فقط این نیست که می خواهیم قیاس کنیم به خورشید، اگر گفتیم اتحاد منطقه شرط است برای اینکه روایات گفته است بالرؤیة و ما هم ندیدیم با آن جا هم که یک منطقه نیستیم نه صرف اینکه بخواهیم مقایسه کنیم هلال را به خورشید که ایشان دارند و بعضی آقایان دیگر هم دارند، دلیل این نیست.

باز مرحوم آقای خوئی می فرمایند که هلال با خروج قمر از تحت الشعاع از محاق، محاق روزهای آخر ماه که ماه در محاق است که دیده نمی شود اصلا، بعضی از تحت الشعاع از محاق بیرون می آید این هلال می شود طلوع هلال البته به مقداری که یکون قابلا للرّؤیة ممکن است که تولدش سر نیش هلال باشد که خیلی کم این قابل رؤیت نیست، آن چیزی که از تحت الشعاع خارج شده است و قابل رؤیت هست آن هلال است بعد می گویند و هذا امرٌ واقعیٌ این یک امر واقعی هست لا یختلف فیه بلدٌ من بلد فإنّه نسبتٌ بین القمر والشمس و لا دخالة للأرض، می گوید ملاک هلال خروج ماه از محاق است این هم یک امر واقعی است و ربطی به کره زمین ندارد مربوط به ماه خورشید است نه مربوط به زمین و قمر، دقت می کنید می گوید هلال مربوط نسبت بین قمر و خورشید نه نسبت بین قمر و زمین، اگر نسبت بین قمر و زمین در آن دخالت ندارد زمین آن منطقه یا این منطقه اصلا دخالتی ندارد این هم باز یک فرمایش آقای خوئی هست، تقریبا مهم ترین فرمایش ایشان هست بعد می گوید و لا دخالة الأرض زمین اصلا دخالت ندارد بعد می گوید نعم هذا فی الاوتان المشارکة فی اللیل البته اینکه می گوییم زمین دخالت ندارد در منطقه هایی که در شب باهم شریک هستند یعنی اگر اینجا شب هست آن جا هم شب است نه اینقدر دور است که اینجا و استرالیا مثلا که اینجا شب است و آن جا روز هست.

این هم به نظر من اشکال دارد، ما نمی گوییم که خورشید مثل قمر طلوع و غروب مربوط به نسبت زمین با خورشید است ولی هلال مربوط به قمر و خورشید است و زمین دخالتی ندارد اما چیزی که هست ادله فقهی ما این است که باید ماه را ببینیم و این دیده نمی شود، در عین حال شما که می گویید دخالتی ندارد زمین اما در عین حال می گویید منطقه هایی که در شب شریک هستند این گونه هستند پس بالاخره زمین را دخالت دادید.





   یک‌شنبه 17 دی 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما