بسمه تعالی
خلاصه کلام طرفین، طرفین یعنی دو گروهی که گفتیم
عده ای معتقدند دیدن یک شهر به درد جاهای دیگر نمی خورد مگر اینکه اتحاد افق را
اثبات کرده باشیم بزرگانی هم عقیده بر این دارند، مشهور این است، از معاصرین و
قریب عصر محشین عروه، مرحوم آقای بروجردی، مرحوم امام، مرحوم آقا سید جمال
گلپایگانی خیلی ها عقیده بر این دارند.
از آن طرف عده ای هم معتقدند که دیدن یک شهر
برای همه جا دیگر کافی است، از این قریب العصر ما مرحوم آقای میلانی، مرحوم آقای
گلپایگانی و همین طور از قبلی ها هم مرحوم صاحب حدائق و خیلی های دیگر که قبلا
گفتیم عقیده بر این دارند که کافی است و به درد جاهای دیگر هم می خورد و لو اینکه
افقشان یکی نباشد.
خلاصه ادله آن هایی که می گویند دیدن یک جا کافی
است برای جاهای دیگر اول اینکه اگر ما بخواهیم بگوییم اتحاد افق شرط است مردم در عسرت می افتند چون
تشخیص طول و عرض بلاد برای هر کسی آسان نیست.
برای اینکه این مسأله روشن شود چند جمله ای در
این باره توضیحا عرض کنیم، اولا اینکه زمین را بدانیم کروی کامل نیست این را همه
قبول دارند، مسطّح نیست ولی کروی کامل هم نیست گاهی گفته می شود حالت شلغمی دارد
نه حالت پرتغالی، گاهی گفته می شود شبیه به تخم مرغ و شبیه به بیضی است نه حتما
کروی کامل، حالا اگر فرض کنیم دست ما اینجا به منزله کره زمین حساب کنیم یک خطوط
نصف النهار دارد، یک خطوط عرضی دارد، خطوط عرضی کمربندی است بر این کره کشیده می
شود در محور این کره، نیم کره بالا را نیم کره شمالی می گویند و پایین را نیم کره
جنوبی و خط استوا هم وسط این ها است، این خط استوا به درد تشخیص عرض بلاد می خورد،
گفتیم مکه حدود هفده درجه از خط استوا فاصله دارد در سال دو روز هم آن جا نور
خورشید مستقیم می تابد که از آن در قبله هم استفاده می کنند، مدینه 21 درجه با خط
استوا فاصله دارد، قم 34 درجه فاصله دارد با خط استوا، این خط عرضی است که محور هم
خط استوا است، یک خط طولی هم داریم که بین شمال و جنوب است، از این بالا حساب می
شود، این خط طولی است خطوط طولی به درد ساعت غروب و شروع خورشید می خورد و از آن
استفاده می شود مراحل طول، طول در حقیقت برای همان نصف النهار است.
حالا مبدأ طول را از کجا بگیریم، مبدأ عرض خط
استوا شد، مبدأ طول را از کجا بگیریم؟ قدیمی ها می گفتند که در شرق دنیا دو سه جزیره
داریم که از همه شرقی تر است به آن می گفتند جزایز خالدات، چند جزیره ای که
جاودانه هستند، همواره هستند اسمش جزایر خالدات بود معروف بودند، حالا کجا بوده
است احتمالا بالای مالزی، بالای اندونزی، حالا ژاپن از آن ها شرقی تر است ولی به هرحال اگر بناست
زمین کروی باشد مبدأ که جای خاصی ندارد، هرکجا بگیرید مبدأ می شود، گفت که به یکی
گفتند که این افسار الاغت را به مرکز زمین ببند گفت مرکز همین جایی است که من
نشسته ام برای اینکه وقتی کره شد هر کجا را می توانید اصل حساب کنید، خطوط نصف
النهار اگر روی کره زمین می خواهید ترسیم کنید کروی اگر هست اول و آخر ندارد، از
هر کجا شروع کنیم اول می شود ولی اینجا چون شرقی تر از جزایر خالدات جایی را سراغ
نداشتند گفتند از جزایر خالدات شروع می شود خط نصف النهار اولی بعد می گفتند هر
جایی چقدر از این خط دور است، نصف النهار به درد طلوع و غروب خورشید می خورد، خطوط
عرضی به درد فصل می خورد و گرما و سرما و این ها که از مبدأ استوا دور است.
این در مورد خطوط عرضی و طولی، آن وقت می گفتند
که مردم که نمی توانند تشخیص بدهند آن شهری که هستند چقدر با خط اصلی نصف النهار
فاصله دارد، فرض کنید که ما عرض قم با خط استوا فهمیدیم مثلا 34 درجه اما خط نصف
النهار قم را با خط اصلی نصف النهار که از جزایر خالدات مثلا شروع می شده است
چگونه تشخیص دهیم، به ناچار باید به اهل فن رجوع کنیم حالا قول آن ها را از کجا
حجّت بدانیم، درست می گویند یا خیر، بنابراین گفتند که این حرف ها را کنار بگذارید
یک جا که رؤیت شد برای همه دنیا کافی است.
در این اواخر مرحوم آقای خوئی هم که همین عقیده
را دارد فقط یک قیدی زدند و آن اینکه به درد همه دنیا نمی خورد به درد جاهایی که
در شب و روز با ما مساوی هستند نه اینکه از نظر ساعت مساوی هستند، همین که از نظر
شب مساوی هستند کافی است یعنی اینجا شب است آن جا هم شب است، اینجا روز هست آن جا
هم روز است، این ها با این قید گفتند.
حالا به هرحال یکی از ادله ای که این ها آوردند
این است که اگر ما بخواهیم طول و عرض بلاد را محور بحث قرار دهیم تشخیص آن برای
نوع عامه مردم مشکل است و در عسر و حرج می افتند و ادله اسلامی که شریعت سمهه سهله
هست با این نمی سازد پس بهتر همان است که فمن شهد منکم الشهر فلیصمه، من شهد نه
اینکه در منطقه خودش بلکه یعنی حضور در رمضان پیدا کند، هرکسی رسید به ماه رمضان،
به ماه رمضان این گونه می رسیم که رؤیت شود، کجا رؤیت شود؟ هر کجا، چنانچه به همین
من شهد منکم الشهر فلیصمه بعضی ها تمسک کردند هم از شیعه و هم از عامه، از عامه
برایتان خواندم عبارت مغنی ابن قدامه را جلد سوم صفحه 7 می گوید لنا الآیة فمن شهد
منکم الشهر فلیصمه معنا می کنند یعنی هرکسی که حضور در ماه رمضان پیدا کرد، ماه
رمضان را دریافت کرد، با چه چیزی دریافت می شود؟ با اینکه وارد ماه رمضان شوید،
حالا یک جای دیگر شروع شده است برای تشخیص یا یک جای دیگر دیرتر یا زودتر بالاخره
الآن در ماه رمضان هستید و همین کافی است.
پس با این مختصری که عرض کردیم اجمالا فهمیدیم
که طول بلاد یعنی چه، عرض بلاد یعنی چه، عرض ماه از خط استوا 34 درجه هست، طول ماه
نسبت به نصف النهار اولی که از شرق عالم شروع است و اندازه گیری شده است دیگر نمی
دانیم چند درجه است، آقایان به اصطلاح جزایر خالدات اصل می گرفتند و آن موقع ظاهرا
فکر می کردند که شرقی ترین جا، شرقی ترین بلد نسبت به کل کره همان چند جزیره است
احتمالا منظور مالزی و اندوزی بوده است، حالا ژاپن که یک قدری شرقی تر است شاید
شرقی تر از آن ها هم داریم و عرض کردم چون کره وقتی باشد از هرکجا ما شروع کنیم
همان جا اول می شود، حالا به هرحال این ها گفته اند چون تشخیص نصف النهار برای
عامه مردم مشکل است و شریعت سمهه سهله نباید موضوعاتی که تشخیصش برای مردم مشکل
است آن را مورد بحث قرار دهد بنابراین فمن شهد منکم الشهر فلیصمه، وقتی ثقاتی
آمدند گفتند ما ماه را دیدیم دیگر نگو در محل من بودی یا نبودی، ثقاتی گفتند ماه
رمضان شده است همین کافی است باید روزه بگیرند.
این دلیل اول دلیل ناقصی است برای اینکه اولا
اگر مشکل فقط تشخیص نصف النهار است مثل همه چیزهای دیگر که سخت است به مَهره فن
رجوع می شود، شما تشخیص غنا می خواهید بدهید رجوع می کنید به کسانی که متخصص هستند
در آوازها، در آب اگر گل آلود شد تشخیص می خواهید بدهید به عرف مراجعه می کنید اگر
نتوانستند بیشتر به کسانی که اهل فن هستند در این قسمت، در بسیاری از موضوعات
تشخیص می خواهید بدهید فلان شخص مجتهد است یا مجتهد نیست به مَهره فن در این قسمت
اعلمیت دارد یا ندارد به اهل فن رجوع می کنید و نظایر این ها.
به علاوه چرا کار به اینجاها برسد، شما اگر ماه
را دیدی بر خود شما واجب است روزه را بگیری، دیگران که دیدند به رؤیت من نیست،
صریح روایات دارد صم للرؤیة و افطر للرؤیة من که ندیده ام دیگری دیده است، دیگری
دیده است آن جایی که همه یکی حساب می شویم مثل اهل یک منطقه هستیم بله دیدن آن ها
دیدن ما هست اما آن جایی که از هم جدا هستیم و به هم ربطی ندارد نمی توانم بگویم
فلان کس دید پس من هم دیده ام پس برای من هم لازم است، این آن وقت هیچ مشکلی
ندارد، اگر چنانچه شما دیدید برای شما و آن هایی که با شما هستند ما در یک خانواده
حساب می کنیم پدر وقتی قوّام بر خانواده هست بقیه همه تابع هستند این ها همه یکی
حساب می شوند، در اینجا هم همین طور این ها همه به عنوان یک فرد حساب می شوند، عرض
کردم صلح و جنگ فردی نیست جمعی هست، عزا و عید فردی نیست جمعی هست، اهل یک شهر یک
عید دارند نه صدتا عید، در صلح و جنگ هم همین گونه هست اینجا یکی حساب می شوند ولی
جاهایی که یکی حساب نمی شوند به این ها ربطی ندارد، این دیده روزه بگیرد او ندیده
است روزه نگیرد، این یک وجه اولی که گفتیم.
مطلب دوم که در جلسه قبل هم عرض کردیم آقایان
گفتند که میزان خروج قمر از تحت الشعاع است یعنی از محاق حالا عبارت مختلف بود که
عرض کردیم از دو بزرگوار مرحوم آقای خوئی خروج از تحت الشعاع و خروج از محاق را
عبارت طوری است که از شب پانزدهم ماه شروع کرده است، حتما مراجعه کنید عبارت را
ببینید، بعضی های دیگر مثل مرحوم آقای سبزواری در مهذّب شروع را طبق همانی که همه
می دانیم، خروج از محاق را از شب اول ماه حساب می کنید که همین هم باید باشد، حالا
به هرحال می گویند میزان رؤیت این است همین که قمر از تحت الشعاع خارج شد ماه دیده
می شود و برای همه جا هست، جوابش این است که ماه دیده می شود برای همه جا هست یعنی
چه، آن کسی که دید برای او هست و آن کسی که ندید برای او نیست، چیزی را نمی شود
اینجا ثابت کرد.
وجه سومی که آن آقایان دارند بعضی ها گفتند که اصلا
قبول نداریم که زمین کروی باشد، زمین مسطح هست مثل اینجا که منطقه هم سطح هستند یک
گوشه اینجا که دیدیم مثل اینکه همه گوشه است، کل کره زمین هم اینگونه مسطح هست و
قبول نداریم که کروی باشد، عرض کردیم از استادی که همین طور در همین مدرس ما پیشش
هیئت می خواندیم می گفت این دروغ است که می گویند زمین کروی است و الّا آن طرفی ها
باید به پا آویزان باشند مثلا و از این قبیل، این هم یک مطلب.
مطلب چهارمی که این آقایان دارند بحث روایات است
که روایات نشان می دهد به تعبیر این ها که وقتی یک جا دید به درد همه جا می خورد
برای اینکه هیچ قید ندارد که اتّفاق افق، اثری در روایات از اتفاق افق نیست، همین
که ماه دیده شد روزه واجب است نه اینکه روزه واجب است بر شما، ماه دیده شد ثقات گفته
اند روزه واجب است مثل بقیه موضوعاتی که با ثقات ثابت می شود شما هم باید اینجا
ترتیب اثر بدهید، روایاتی که هست مطلقاتش می خواهند بگویند رؤیت میزان است نه رؤیت
شما برای شما، کلا رؤیت، بعضی روایاتش را بعضی ها بیشتر روی آن تکیه کردند.
در باب 3 از احکام شهر رمضان روایت 9 أن هلال
شهر رمضان یغمّ علینا فی تسع و عشرین من شعبان می گوید بیست و نهم شعبان بود هوا
ابر شد نفهمیدیم چکار کنیم فقال حضرت این گونه جواب داد لا تصم روزه نگیر الّا ان
تری مگر اینکه ببینی، این ظاهرش این است که رؤیت شخصی بعد فرمود فإن شهد اهل بلد
آخر اگر اهل شهر دیگر شهادت دادند که ما دیدیم فأقضه قضاء
کن که به معنای دیدن یک شهر به درد شهرهای دیگر هم می خورد، به این روایت تمسک
کردند کسانی مثل مرحوم آقای خوئی، مرحوم آقای سبزواری، آقای گلپایگانی، مرحوم آقای
میلانی کسانی که عقیده بر این دارند اگر اهل شهر دیگری گفتند ما دیدیم قضاء کن.
عرض ما این است که آیا این در مقام اتّفاق افق و
اختلاف افق است یا اینکه می خواهد بگوید دیدن دیگر هم کفایت می کند، اصلا بحث
اتّفاق افق و اختلاف افق نیست پس در مقام اطلاق این جهت که بلد آخر اعم از قریب و
بعید است نیست یک وقت است در مقام بیان بلد آخر است می گوییم اطلاق دارد چه قریب و
چه بعید، چه اتّفاق افق و چه اختلاف افق، یک وقت است فقط در مقام این است که لازم
نیست خودت ببینی، این این مورد را می گوید نه اینکه در مقام بیان اطلاق بلد است که
هر بلدی باشد و لو دور باشد، روایتی در این زمینه باز داریم باب 8 روایت 3 أن هلال
رمضان یغمّ علینا فی تسعٍ من عشرین و شعبان بیست و نهم شعبان بوده است و هوا ابری
است چکار کنیم قال لا تصمه الّا ان تری تا ندیدی روزه نگیر فإن شهد اهل بلد آخر
أنّهم رأوه فأقضه اگر اهل یک شهر دیگری گفتند ما
دیدیم قضاء کن، آیا این در مقام اطلاق بیان دیگر است یا فقط می خواهد راجع به اصل
رأیت که ثابت شود صحبت بکند نه اطلاق بلد دیگری که چه قریب و چه بعید، چه افق
متّفق و چه افق مختلف، نمی شود با این اثبات کرد.
مرحوم آقای خوئی به یک روایت هم تمسک کرده است
که این را حتما ببینیم باب 12 روایت اول شیخ طوسی باسنادی عن حسین بن سعید اهواز
عن حمّاد عن شعیب عن ابی بصیر عن ابی عبدالله(ع) سند خوب است، سئل عن الیوم الذی
یقضی من شهر رمضان این روایت را مرحوم آقای خوئی دارند که بهترین روایت است در این
مسأله این است که باید دقت شود سئل عن الیوم الذی یقضی من شهر رمضان سؤال از امام
صادق شد از روزی که باید قضاء کنیم فقال لا تقضه قضاء نکن الّا أن یثبت شاهدان
عدلان من جمیع اهل الصلاة متی کان رأس الشهر قضاء نکن مگر اینکه دو شاهد عادل از
نماز خوان ها آن ها روشن کنند که اول ماه کی بوده است و قال لا تصم ذلک الیوم الذی
یُقضی آن روزی که باید قضاء کنی روزه نگیر الّا أن یقضی اهل الامصار مگر اینکه اهل
شهرها آن ها هم قضاء کنند فإن فعلوا اگر آن ها قضاء کردند فصمه شما
هم قضاء کن کانّه ایشان می خواهند به این استدلال کنند که اگر یک شهری روزه خودشان
را خلاصه فهمیدند که خوردند و قضاء کنند شما هم قضاء کن یعنی با حرف شهر دیگر برای
شما هم ثابت می شود.
اولا روایت را معنا کنیم یعنی چه، لا تقضه الّا
ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاة قضاء نکن مگر اینکه دو شاهد عادل از همه اهل
نماز این یعنی چه؟ از همه اهل نماز دو شاهد عادل پیدا شود، این عبارت اصلا مفهوم
ندارد، دو شاهد عادل از همه نماز خوان ها بعد دنبالش می گوید لا تصم ذلک الیوم
الذی یقضی آن روزی که آن ها قضاء می کنند شما روزه نگیر الّا أن یقضی اهل الامسار
اهل همه شهرها، اگر اهل همه شهرها قضاء کردند شما هم قضاء کن، همه شهرها دخالت
ندارد آن وقت مرحوم آقای خوئی دارند که این روایت بهترین است و می گوید از همه
روایات دیگر روشن تر این روایت است، یک قدری رکاکت تعبیر دارد بعد هم دارد فإن
فعلوا اگر همه شهرها قضاء کردند فصمه شما هم روزه بگیرد و قضاء را انجام بده.
شبیه این روایت را در روایت 3 فقط این قسمت را
دارد لا تصم ذلک الیوم الّا ان یقضی اهل الامسار روزه نگیر مگر اینکه اهل شهرها
بگیرند فإن فعلوا اگر اهل شهرها گرفتند فصمه شما
هم روزه بگیر، خیلی رکاکت تعبیر دارد، به هرحال چیزی ثابت نشد.
یکی هم که خود آیه بود تمسک این ها من شهد منکم
الشهر فلیصمه، آن را هم عرض می کنیم من شهد یعنی همین که بداند ماه رمضان شد و لو
جاهای دیگر؟ این تعبیر مشابه خیلی تعبیرهای دیگری است که من استطاع یحجُّ دیگری حج
کند؟ هر کسی مستطیع هست او حج کند، چطور هم مغنی ابن قدامه به این آیه تمسک کرده
است و هم شیعه بعضی ها به این آیه تمسک می کنند، این پیداست هر کسی مستطیع است حج
را هم همان انجام می دهد، هر کسی رؤیت کرده است روزه را هم خودش بگیرد مگر اینکه
یکی حساب شوند مثل یک خانواده، مثل یک شهر و مانند این ها، به هرحال ما نتوانستیم
فرمایش آقایان را بپذیریم و عرض کردم تعبیرات هم بعضی هایشان در بعضی جهات خیلی
فرق دارد، شما اگر وقت کردید حتما ببینید مرحوم آقای خوئی می گویند بروز از افق در
پانزدهم لیلة البدر، مرحوم آقای سبزواری می گوید بروز در افق همان اول و آخر ماه و
خروج از محاق، این خیلی جالب است که چطور اینقدر عبارت مختلف است.
اما تمسکی کرده بودند به قنوت نماز عید اسألک بحقّ هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین
عیدا، للمسلمین یعنی برای همه مسلمان ها در همه جای عالم، اولا خود آقایان می
گویند هر کجا نه، در آن جاهایی که در شب و روز با ما شریک هستند للمسلمین که چنین
قیدی ندارد شما این قید را از کجا آوردید پس عموم مسلمین از کار می افتد، اگر عموم
مسلمین از کار افتاد بنابراین چه فرقی می کند چه آن هایی که روزشان روز نیست و
شبشان شب ما نیست باشد یا آن هایی که از نظر نصف النهاری با ما فرق دارند، بالاخره
پس همه یکی نشد، علی ای حال عموم مسلمین به هم خورد و به عموم مسلمین نمی شود تمسک
کرد.
نظیر این تمسک شده است به انّا انزلناه فی لیلة
القدر و ما ادراک ما لیلة القدر لیلة القدر خیرٌ من الف الشهر تنزّل الملائکة و
الروح فیها بإذن ربّهم من کلّ امر گفتند یک شب است، شب قدر یک شب است برای همه
بنابراین هم اثبات می شود که شب واحد و هم اثبات می شود برای همگان، همگان نمی
گویند نصف النهارشان فرق دارد با هم، جوابش این است که عنوان واحد است نه مصداق
واحد است و الّا اگر چنانچه لیلة القدر اینجا فلان شب است و لیلة القدر آمریکا شب
بعد است، حالا ملائکه شب قدر ما را حساب می کند یا شب قدر آمریکایی ها را، هر کدام
برای خودشان، عنوان واحد است مثل همان روز عید فطر و روز عید قربان عنوان واحد است
ولی برای نصف النهارهای مختلف متفاوت است.
یک مطلب دیگری هم عرض کردیم و آن اینکه قمر
تبعیت للأرض دارد مثل یک آهن ربا کره زمین قمر را جذب می کند می کشد به دنبال خودش
جلسه قبل توضیح دادیم بنابراین تبعیت از بقاء عرض می کند، اگر یک چنین تبعیتی دارد
تحت تأثیر هم واقع شود، علی ای حال روایات ما که می گوید صم للرؤیة و اکثر للرؤیة
ظهورش مثل این است که بگوید حُجّ إن استطعت هر کسی مستطیع است حج را هم او باید
برود بنابراین هر کجا رؤیت شده است همان جا هم روزه بگیرند فرد نیست ولی جمع واحد
است، شهر واحد است، یک منطقه واحد است اما آن جایی که منطقه ها و شهرها فرق می کند
اتّفاق افق هم ندارد به چه دلیل آن ها دیدند و ما روزه بگیریم، به نظر ما وجهی
ندارد، این خلاصه حرف ما در این مسأله بود که عرض کردیم.
صاحب حدائق دارد که اصلا غروب و طلوع ها فرق
ندارد کلا، خیلی حرف عجیبی است، غروب و طلوع ها کلا فرق ندارد برای اینکه زمین
مسطّح هست و کروی نیست، زمین چون کروی نیست این یک سطح واحدی است منتهی سطح واحد
بزرگی است و طلوع و غروب ها یکی است، اینجا گفته می شود پس شما در طلوع و غروب
خورشید هم بگیر پس بنابراین اگر یک جایی صبح شد همه جا باید بگویید صبح است، یک جا
ظهر شد همه جا ظهر هست کسی چنین حرفی نمی تواند بزند.
مرحوم فیض هم در وافی شبیه همین حرف را دارد که
اختلاف مقارب و مطالب را قبول نداریم منظورشان در قمر است ولی لازمه حرفشان این
است که در شمس هم بگویند بعد می گوید کرویت عرض را قبول نداریم.
اجمالا دلیل ما این همه روایاتی که می گوید رؤیت
میزان است ظهور رؤیت در شخص است و یا منطقه، شخص باشد این را به عنوان همه حساب می
کنند اگر منطقه هم هست منطقه واحد حساب می کنند اما جاهای دیگر به ما مربوط نیست
چنانچه در زلزله چه می گویید، کرمانشاه زلزله شد اگر اینجا احساس نشده باشد زلزله
اینجا محقّق نشده است چرا نماز آیات بخوانند، خطاب به هرجایی است که آن جا موضوع
را دیده اند.