بسمه تعالی
یک مسأله این هست که آیا هلال ماه با چشم عادی حتما
باید اثبات شود یا با چشم مسلّح هم می شود اثبات شود؟ اینجا هم دو عقیده هست حتی
در زمان ما هم الآن هر دو عقیده پیروانی دارد، از آقایان فعلی آقای سیستانی در نجف،
بعضی آقایان در قم معتقدند حتما باید با چشم عادی باشد و با چشم مسلّح فایده ای
ندارد، ما فکر می کنیم که با چشم مسلّح هم ثابت می شود یا دو صورت دارد که حالا
توضیح عرض می کنم، آقایانی که می گویند با چشم مسلّح فایده ای ندارد تا آن جایی که
ما به دست آوردیم دو جهت در نظرشان هست، یک جهت اینکه تمام موضوعات احکام فقهی از
عرف گرفته می شود، الماء مطهّر هر آن جا را عرف ماء بداند به همه موضوعات بنابراین
پس اگر گفتند ثبوت هلال با رؤیت است برای اینکه معنای رؤیت را بفهمیم باید به عرف
رجوع کنیم و رؤیت در نظر عرف با همین چشم معتاد معمولی است نه مسلّح، یک نظر دیگر
این بر می آید می خواهند بگویند چشم مسلّح وقتی می گوید مسلّح یعنی وسائل هیئتبون
تلسکوپ نه عینک، با آن بخواهد هلال ثابت باشد در حقیقت هلال موجود را اثبات نمی
کند، هلال را تولید می کند حالا منظور از اینکه هلال را تولید می کند یا ایجاد می
کند چیست؟ این هست که تلسکوپ بالاتر از افق را نشان می دهد که خارج از افق اینجا،
این مکان است بنابراین خارج از بحث است.
به نظر من هیچ کدام از این دو وجه تمام نیست اما
وجه اول که موضوع باید در عرف ثابت باشد پس رؤیت هم رؤیت عرفی است و رؤیت عرفی آن
رؤیت معتاد و عادی است، این به نظرم تمام نیست برای اینکه نمی گوییم معنای رؤیت
عوض شده است، رؤیت یعنی دیدن، یک وقت است با وسیله می بیند و یک وقتی بدون وسیله
نه اینکه در عرف به این رؤیت نمی گویند، به این هم رؤیت می گویند عینا با عینک هیچ
فرقی نمی کند، حالا اگر در زمان قدیم عینک که نبود، به تازگی عینک پیدا شد ممکن
است اگر آن موقع هم بود بعضی ها آن را هم شبهه می کردند، در زمان خود ما من یادم
هست بلندگو حرام بود و کسی نباید از بلندگو استفاده کند، در همین مسجد امام حسن
عسکری قم یک اختلافی بود بر سر بلندگو و پشت سر بعضی از علماء آن جا خیلی حرف ها
بود که از بلندگو استفاده کرده است آن وقت موضوع صحبت می شود که اگر کسی آیه سوره
سجده را از بلندگو شنید این چطور است؟ چنانکه از رادیو بشنویم الآن محل بحث است،
به هرحال اگر کسی با عینک رؤیت کرد این واقعا رؤیت است همین طور حالا با وسیله قوی
تر از عینک با تلسکوپ رؤیت کرد.
یک وقت است تلسکوپ را می برند بالاتر و در یک
مکان مرتفعی قرار می دهند که اگر هلال دیده شود از یک افق پایین تر از افق ما که
بعدا از بین می رود یا از بین رفته است بالاخره به گونه ای است که یک افق را عوض
می کند، چسم عادی و عینک این ها همین طور که ما ایستاده ایم آن هم در همین فاصله
ای از زمین دنبال هلال می گردد اما می خواهند بگویند تلسکوپ افقی غیر از این افق
است، یک قدری افق پایین تر از این را نشان می دهد که مثلا اگر افق ما الآن است آن
برای فردا شب است و لذا گفته شده است این در حقیقت ایجاد می کند، تولید می کند،
اینکه من گفتم دو صورت دارد منظور این است یک وقت است تلسکوپ را در یک افقی، یا در
یک ارتفاعی بالاتر از ارتفاع متفاهم عادی ما قرار می دهند مثلا ما در متراژ سه
چهار متر از زمین می بینیم یک وقتی تلسکوپ را در یک مکان مرتفعی قرار می دهند که
پنجاه شصت متر بالای زمین است و آن افق پایین تر از افق ما را ممکن است نشان دهد
هلال را، وقتی این گونه است بله ولی اگر چنانچه تلسکوپ های معمولی که در تصاویر
تلویزیونی هم همه دیده اید روی زمین گذاشته اند سر لوله هم که بلند هست تازه بلند
تر هم یک قدری هست، بنابراین یک وقت است با هواپیما بالا می رود البته این کار هم
در سال های اخیر شده است آن را قبول نداریم، یک وقت است با هواپیما بالا می روند
افق عوض می شود، افق پایین تری می رود که به درد فردا شب می خورد آن را نشان می
دهد اما یک وقت است که با تلسکوپ روی زمین گذاشته اند و لوله هم متعارف بلند است و
این دیده می شود اشکال ندارد.
این که گفته شود هلال و رؤیت هلال با چشم مسلّح
نمی شود عرض کردیم دو صورت دارد و دو حالت دارد، حالت متعارفی که روی زمین می
گذارند به نظر ما اشکال ندارد و مثل عینک می ماند.
مسأله بعدی مرحوم سید در مسأله پنجم یک مطلبی را
عنوان کردند آیا می شود به تلگراف اعتماد کرد و بگوییم رؤیت با تلگراف ثابت می شود؟
از عجایب قضایا هست عبارت ایشان، عبارت ایشان را می خوانم لا یجوز الاعتماد علی
البرید البرقی المسمّی بالتلغراف نمی شود اعتماد کرد بر پست برقی یعنی تلگراف فی
الإخبار عن الرؤیة به این نمی شود اعتماد کرد الّا اذا حصل منه العلم مگر اینکه
علم پیدا کنیم، علم به چه چیزی پیدا کنیم؟ به رؤیت یا به این خبر یا به واقع هلال؟
بعد ایشان توضیح می دهد بأن کان البلدان متقاربین هر دو شهر نزدیک به هم هستند
یعنی مثل هم افق و تحقّق حکم الحاکم و معلوم شود که حاکم حکم کرده است یا شهادت
عدلین به رؤیت در آن منطقه اینجا، به نظر می رسد چند مطلب قاطی شده است، یک مطلب
اینکه با تلگراف رؤیت ثابت می شود یا خیر بسته به تلگراف چیست، بسته به اداره
تلگراف است که آیا دروغ می گوید، خیلی اخبار رادیویی گاهی دروغ در می آید،
اخبارهای دیگر هم گاهی دروغ در می آید، این یک مطلب است که آیا می شود با این ثابت
کرد بسته به این است که آیا این راستگو هست یا خیر، صداقت دارد یا خیر.
یک مطلب اینکه حالا اخبار تلگرافی درست و صادق بوده
است و درست هم بوده است یعنی این خبر داده که در آن شهر رؤیت شده است یعنی در آن
شهر رؤیت شده است، چه کسی رؤیت کرده است یک مطلب دیگری است یا بگوییم دو شاهد عادل
یا اینکه حاکم حکم کرده است این یک مطلب است.
یک مطلب دیگر اینکه حالا اگر ثابت شد که تلگراف
صادق است و دو نفر شاهد عادل هم رؤیت کرده اند آیا رؤیت در آن جا به درد اینجا می
خورد یا خیر، بله اتّفاق افق می خواهد یا تقارب دو ولد که مثل اتّحاد افق هست، یک
قدری مرحوم سید اینجا پیچیده کرده است، به هرحال مسأله ای ندارد.
مسأله بعدی هم که مسأله ششم عنوان کردند آن هم
مطلبی ندارد فقط آن چه که قبلا خوانده شده است فقط فهرست وار عرض می کنم می
فرمایند یوم الشّک دو جور است، یوم الشک در اینکه امروز آخر شعبان است یا اول رمضان،
یک یوم الشک هم اینکه آیا امروز آخر رمضان است یا اول شوّال، این ها فرق می کند
همه هم می دانیم و معطلی ندارد، اگر یوم الشک این است که آخر شعبان است یا اول
رمضان اینجا می تواند افطار کند برای اینکه ثابت نشده است رمضان و می تواند روزه
بگیرد به نیت شعبان نه به نیت رمضان و اگر یوم الشک آخر رمضان و اول شوال است
اینجا استصحابا باید روزه بگیرد اگر خلافش ثابت شد فورا باید افطار کند، مسأله هم
واضح و روشن است، ایشان هم دیگر چون عنوان کردند در عروه خواستیم عرض کرده باشیم.
مسأله هفتم اگر چند ماه پیاپی هوا ابری بود و
هلال دیده نشد یا در هیچ یک از این ماه ها دیده نشد یا در تعدادی از این ماه ها
هلال دیده نشد اینجا چکار کنیم؟ هوا ابری است و هلال هم ثابت نیست یقین داریم
بالاخره یکی از این ماه ها در آن بالاخره ماه رمضان هست، جاهایی هست که آفتاب
نیست، در کشورهای اروپایی بعضی جاها طوری است که اگر یک ساعتی یک جایی آفتاب باشد همه
می دوند که در آفتاب بروند که یک قدری از آفتاب استفاده کنند یا در زندان های نظام
گذشته که بود یک مختصر پنجره مانندی یک کمی آفتاب داخل می آمد و الّا هوا ابری
است، حالا به هرحال آن جا که ابر است و هلال شش ماه پیاپی ابر است هلال دیده نمی
شود طبق روایات می گوید هر ماهی را سی روز حساب کنید و بعدش ماه رمضان است مثلا
شما در ماه رجب هستید اول ماه رجب شما سی روز بعد شعبان، سی روز بعد از شعبان ماه
رمضان، ماه را سی روز سی روز حساب کنید از یک مبدأ که او را تا حدودی می دانید
مثلا می دانید که این ماه چندین روز از این گذشته است ولی ماه های بعد را نمی
دانیم چکار کنیم، آن را می دانستیم، آن را در منطقه ای که بودیم یا خبری که داشتیم
از هر راهی برای ما روشن شد که چندم ماه بوده است بعد زندان آمده است یا اینکه هوا
بعدا ابری شده است پیاپی، سی روز سی روز حساب کند و بنابراین به ماه م می رسد.
ادله ای بر این مسأله آورده است که اگر چندین
ماه پیاپی ابر بود و ما نتوانستیم بفهمیم هر ماهی را سی روز حساب کنیم بعدا ماه
رمضان اثبات می شود، دلیل اول دو سه روایت، در باب 5 از همین ابواب احکام شهر
رمضان روایت 1 و 11، روایت اول این است محمد بن مسلم می گوید عن احدهما می دانید
همه اصل محمد بن مسلم وقتی روایات را نقل می کند بعد می گوید و عنه و عنه محدثین
بعدی متحیّر شدند که ضمیر عنه به چه کسی بر می گردد ولی چون قبلش گاهی امام باقر
بوده است و گاهی امام صادق لذا محدثین بعدی گفتند عن احدهما یعنی ابا جعفر و
اباعبدالله(ع) قال شهر رمضان یصیبه ما یصیب الشهور من النقصان ماه رمضان هم مثل
بقیه ماه ها ممکن است نقصان از سی روز داشته باشد یعنی بیست و نه روز باشد بر خلاف
روایاتی که می گفت ماه رمضان هیچ وقت کم تر از سی روز نمی شود قبلا این ها را
خواندیم، بعد حالا این را می گوید فإذا صمت تسعة و عشرین یوماً ثمّ تغیّمت السّماء
اگر بیست و نه روز روزه گرفتی بعد هوا ابری شد فأتمّ العدة ثلاثین این
عده ماه رمضان را سی روز کامل کن یعنی ماه دیگر بیش از سی روز نیست بنابراین سی
روز بگیر و حساب کن.
عین همین مطلب در چندتا روایت دیگر هم هست از
جمله روایت 11 محمد بن غیت عن ابی جعفر الباقر(ع) قال قال امیرالمؤمنین(ع) إذا
رأیتم الهلال فأفطروا أو شهد علیه عدل من المسلمین إلی أن قال و إن غُمّ علیکم
فعُدّوا ثلاثین اللیلة ثمّ افطروا اگر
هوا ابری بود سی روز بشمارید روزه بگیرد و بعد افطار کنید، روایات دیگر هم در همین
باب 5 داریم که بنابراین سی روز حساب کنیم این یک دلیل است که اگر چندین ماه پیاپی
ابر بود و هلال ماه رمضان دیده نمی شود نسبت به ماه قبل آن ماهی که می دانید را
مبنا قرار دهید و سی روز سی روز حساب کنید
تا به ماه رمضان برسید و این را هم با سی روز تمام کنید البته همان طور فقهاء هم
دارند ما لم یُعلم النقصان عادتاً اما اگر طوری نباشد که علم پیدا می کنید به
اینکه سی روز نیست حالا این هم علم عادی نه علم صد در صد یقینی مثلا دو ماه پشت
سرهم ممکن است سی روز شود ماه، سه ماه هم گاهی شده است که سی روز شود اما چهار ماه
پشت سرهم سی روز معمولا اتّفاق نمی افتد، سی ماهش هم خیلی نادر است که پشت سرهم سه
ماه سی روز شود، در عرف متعارف که می گویند دو ماه هم پشت سر هم خیلی کم است.
بنابراین اگر چنانچه این سی روز سی روز به چهار
ماه سی روز پشت سرهم می انجامد نمی شود
ولی دو ماه یا سه ماه هم احتمالا بگوییم که ممکن است، غرض باید به حسب متعارف
کلمحال نباشد بشود که سی روز سی روز حساب شود.
دلیل دوم استصحاب، نمی دانیم ماه رمضان آمد یا
خیر بیست و نه روز، آیا روز بیست و نهم ماه رمضان شده است یا نشده است استصحاب ماه
شعبان پس با استصحاب می شود مثل همان سی روز حساب شود یعنی روزه بیست و نهم شعبان
روزه نگیرید، صبر کنید سی روز کامل شود، موافق استصحاب است و موافق روایت، در
مسأله ادعای اجماع هم شده است.
به استصحاب دو اشکال شده است یک اشکال این است
آیا در متدرّجات مثل زمان استصحاب جاری است؟ دیروز جزء این ماه بوده است حالا
امروز را نمی دانیم جزء این ماه هست یا ماه بعدی می توانیم استصحاب کنیم که تا
دیروز شعبان بوده امروز هم شعبان است؟ بعضی گفتند در متدرّجات نمی شود، جهتش هم این
است که زمان به طور کلی آنیات است و مجموعه آنات است، یک آنی قبلا بوده و رفته است
و یک آنی هم بعدی که نیامده است، آن الآن غیر از آن قبلی است و غیر از آن بعدی است
بنابراین زمان و هرچیزی که متدرّج است حرکت، حرکت یا به اجزاء ما لا یتجزّاء تقسیم
می شود یا بالاخره به اجزاء حالا بگویید آن اجزاء هم قابل تجزیه است یا نیست، هر چه بالاخره به اجزائی تقسیم می شود و
هر جزئی غیر جزء قبلی است و غیر جزء بعدی است شما چه چیزی را می خواهید استصحاب
کنید، جزء قبلی یقیناً رفته است و بعدی هم هنوز نیامده است و الآن را هم که نمی
دانیم چیست.
این را در اصول جواب دادند، بحثش در آن جا در
تنبیهات استصحاب مرحوم شیخ هم در وسائل ملاحظه کردید و آن این است که قبول داریم
زمان و متدرّجات از آنات تشکیل شده است و هر آنی غیر آن قبلی و غیر آن بعدی است اما
از نظر عرفی یک وحدت اعتباری دارد و یک واحد حساب می شود، از اینجا تا دم در انسان
بخواهد حرکت کند و راه برود از نظر دقّی هر قدمی که بر می دارد اگر صد سانتی متر
است به صدتا یک سانتی متر تقسیم می شود، هر سانتی متری هم به صدتا میلی متر تقسیم
می شود و هکذا و هکذا به اجزاء لا یتناهی تقسیم می شود، حرکت هم همین طور به اجزاء
لا یتناهی، بنابراین بحث دقت این گونه است و تقسیم می شود ولی از نظر عرفی یک مسیر
است، فلانی می آید برود بیرون این یک حرکت است، یک مسیر است و یک راه رونده، راه
رونده یک و راه هم یک منطبق علیه هم که زمان است آن هم وحدت اعتباری دارد آن هم یک،
بنابراین چون یکی است و اعتباری حساب می شود در عرف ادله استصحاب ما هم همین است،
شما در ادله استصحاب بالاتر از این ها را انجام می دهید، شرط نماز طهارت است اما
شما استصحاب می کنید متطهر را نه طهور را، می گویید قبلا با وضوء بودم الآن هم با
وضوء هستم یعنی من مصلّی با وضوء هستم روایت که شخص مصلّی را موضوع قرار نداده است
بلکه خود صلاة و خود طهور را موضوع قرار داده است اما می گویید اشکال ندارد یکی
حساب می شود اینجا، حالا اینجا که خیلی روشن است وحدت اعتباری است در زمان، در
متدرجات به طور کلی.
یک شبهه دیگری شده است و آن اینکه شما استصحاب
می کنید هنوز ماه شعبان است یا در آخر رمضان می گویید هنوز ماه رمضان با استصحاب،
استصحاب می گوید که دیروز شعبان بوده است امروز هم ادامه همان زمان است آیا اثبات
می کند که فهذا شعبان یا اینکه این اصل مثبت است، ما می خواهیم بگوییم روزه ما در
ماه رمضان اتفاق افتاد اینجا باید اثبات شود روزه در رمضان است، این را اثبات می
کند؟ شما فوقش اثبات کنید که زمان دیروز همان زمان امروز است حالا بگویید چون زمان
دیروز اسمش شعبان بوده است حالا هم شعبان است یا حالا هم رمضان است، یک وقت
استصحاب می کنید که همان زمان دیروز امروز هم هست و یک وقت است عنوان را استصحاب
می کنید، حالا بگویید عنوان هم اثبات شد ولی می خواهید بگویید روزه امروز روزه در
رمضان است، حالا چه رمضانیت را قید صوم بگیرید یا صوم و رمضانیت هر دو باهم مقارنا
موضوع شوند برای وجوب امساک، چه رمضانیت را قید صوم بگیرید چه بگویید الصوم و
الرمضانیة کلاهما موضوع حکم شرعی بر وجوب امساک هست، به هرحال اثبات این از اثبات
اینکه زمان دیروز هنوز باقی است این ها اثبات نمی شود.
ولی این اشکال هم درست نیست برای اینکه همین که
اثبات کردید که زمان دیروزی همان زمان است و اسمش هم شعبان است دیگر چیزی نمی
خواهد اثبات کنید، ادله ما می گوید مادامی که شعبان است روزه واجب نیست، مادامی که
رمضان است روزه ادامه رمضان است و واجب هست، آن دیگر با ادله روایی ثابت می شود
نمی خواهد استصحاب بگوید که هذا رمضان فیجب علیک صوم رمضان تا بگویید این اصل مثبت
است، استصحاب می گوید هذا ادامه زمان دیروزی و این رمضان است، وقتی شد رمضان هست
دیگر استصحاب نمی خواهد اثبات کند که فیجب الصوم ادله ای که در محل خودش داریم که
در رمضان باید روزه بگیرد آن را هم ثابت می کند، آن با اماره ثابت می شود نه با
استصحاب، خود اماره ای که می گوید روزه در رمضان واجب است بنابراین این هم به نظر
می رسد که مشکلی نیست.
یک اشکال دیگری هم شده است و آن اینکه چندتا
روایات داریم معارض با این روایت 1 و 11 که برایتان خواندم، در باب 10 روایت اول این
روایات را هم به جهاتی قبلا خواندیم، صم فی العام المستقبل الیوم الخامس من یوم
صمت فیه عام اول این دو روایتی که قبلا خواندیم
می گفت ماه ها را سی روزه بشمار و سی روز سی روز حساب کن اما این روایت می گوید از
امام پرسیدم چکار کنم که نمی دانم اول ماه چه موقع است و آخر ماه چه موقع، می گوید
از سال گذشته یادت است چه روزی روزه گرفتی پنج روز بعد از او حساب کن.
در یک روایت دیگر هم این گونه دارد روایت 3/10
قلت لأبی عبدالله(ع) إنّ السماء تطلق علینا بالعراق الیومین والثلاثة آسمان بالای
سر ما به هم پیوسته است یعنی هیچ نقطه بازی ندارد و دو روز سه روز هوا ابری است
فأیّ یوم النصوم چه کار کنیم روزه بگیریم قال أنظر الیوم الذی صمت من السنتة
الماضی آن روزی که سال گذشته روزه گرفتی صم یوم الخامس روز
پنجمش حالا روزه بگیر.
این دو روایت همان طوری که قبلا خواندیم اولا از
نظر سند مشکل دارد قبلا هم صحبت شد محمد بن عثمان جودری یا خُدری، بعضی مشایخه،
روایت دیگرش علی بن محمد در خود این حرف است و چندتا داریم که مشترک است عن بعض
اصحابنا دارد عن ابراهیم بن محمد مُزنی یا مری یا مدنی این هم معلوم نیست علی ای
حال اشکال سندی دارد بنابراین روایاتش به درد نمی خورد ضمن اینکه اعراض از این ها
هم شده است که پنج روز از قبل بگیرد و حساب کن هیچ کسی به این فتوا نمی دهد.
اما مسأله هشتم اگر کسی اسیر است یا زندان است و
خبر ندارد که ماه رمضان چه موقع شده است یا چه موقع می شود، این ها باید چکار کنند، در زندان های
دوره گذشته این چیزها پیش می آمده ولی مهمش دوره خلفاء بنی العباس که سخت تر از
دوران بنی امیه بوده است، دوران بنی العباس خیلی سخت تر بوده چون آن ها معتقد
بودند که ما قوم و خویش پیغمبر هستیم و ائمه شیعه نوه های دختری پیغمبر هستند ولی
ما بچه های عموی پیغمبر هستیم و عمو کانّه ارتباطش بیشتر هست به اصطلاح و سخت اذیت
می کردند، زندان های عجیب و غریب و وحشتناک در زندان حضرت موسی بن جعفر دارد ظُلَم
المتامیر دارد.