صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه بیست و یک






                                                       بسمه تعالی

صحبت این بود که اگر کسی اسیر است، محبوس است، زندانی است و ماه رمضان برایش مشخص نیست روزه را چگونه انجام دهد؟ یک روایتی هست در باب 7 از همین ابواب احکام شهر رمضان روایت اول صدوق باسناده عن ابان بن عثمان خوب است سندش عن عبدالرحمن بن ابی عبدالله ثقه است عن الصادق(ع) رجل اسرته الروم رومی ها در جنگ این را اسیرش کردند و لم یصحّ له شهر یا لم یصوم به حسب نسخه همین لم یصح درست تر است و لم یصحّ شهر رمضان، شهر رمضان برایش روشن نیست و لم یدر ایّ شهر هو کدام ماه رمضان است نمی داند، قال یصوم شهراً یتوخّی یک ماهی که برایش ارجح هست آن را روزه می گیرد و یحسب همان را روزه حساب می کند فإن کان شهر الذی صامه قبل شهر ر مضان لم یُجزه اگر این ماهی که روزه گرفته است هنوز ماه رمضان نشده است و روزه گرفته است این کافی نیست و إن کان بعد شهر رمضان أجزأه[1] ولی اگر ماه رمضان قبلا بوده و این حالا بعد از ماه رمضان روزه گرفته است این کافی است.

سند مشکلی ندارد شبیه این روایت را مرحوم مفید به طور مرسل در مقنعه نقل کرده است، می دانید مقنعه متن تهذیب، تهذیب به منزله شرح بر مقنعه است، مفید در مقنعه عن الصادق(ع) سئل عن رجل أسرته الروم فحُبس و لم یر أحداً یسأله زندان بود کسی هم نبود که از او بپرسد فاشتبهت علیه امور الشهور ماه ها بر او مشتبه شد کیف یصنع فی صوم شهر رمضان چکار کند در این ماه رمضان قال یتحرّی شهراً یک شهری را تحرّی کند فیصومه همان را بگیرد بعد مفید دارد که یعنی یصوم ثلاثین سی روز روزه بگیرد ثمّ یحفظ ذلک بعد این در ذهنش می سپارد که چه تاریخی بوده و روزه گرفته است فمتی خرج أو تمکّن من السؤال وقتی از زندان بیرون آمد و آزاد شد یا توانست از کسی سؤال کند آن جا نظر فإن کان الذی صامه کان قبل شهر رمضان لم یُ جز عنه اگر پیش از ماه بوده کافی نیست و إن کان هو هو اگر در خود ماه رمضان بوده فقد وفّق له درست و طبق واقع در آمده است و إن کان بعده اگر بعد ماه رمضان بوده است که به عنوان قضاء هست أجزأه[2].

اصل مسأله این بود که کسی اسیر شده است، زندان است یا به هر صورتی بالاخره جایی است که ماه رمضان برایش مشخص نیست چگونه روزه بگیرد؟ ماه هاست یا سال هاست که زندان است، زندانی ای داشتیم که سی سال زندان بود حالا اگر تنها باشد در سلول که بعید است دوام بیاورد این مقدار را در سلول ولی به هرحال اگر کسی نبوده که بپرسد ماه رمضان را چکار کند؟ از روایت اول که صحیحه و معتبره هست اخذ به راجح کند و او را ماه رمضان خودش قرار بدهد، اگر بعدا معلوم شد همان بوده است که درست است، اگر قبل بوده که هنوز تکلیف به ماه رمضان نشده بوده بنابراین این روزه اش قبول نیست و باید دوباره اعاده کند و اگر بعد از ماه رمضان بوده است این کافی است برای اینکه این و لو نیت اداء کرده است و حالا قضاء بوده است ولی این خطاء در تطبیق است بالاخره همان روزه را انجام داده است، می خواسته وظیفه را انجام بدهد تصور کرده است که اداء هست درحالی که قضاء بوده است و این اشکالی ندارد.

ادعاء اجماع هم شده است در این مسأله، بعضی ها گفتند بلا خلاف، بعضی اجماع بنابراین از این نظر مشکلی ندارد، صحبت این است که اگر توخّی نتوانست، تحرّی نتوانست یعنی اخذ به راجح نشد، در نظر او چیزی ارجح نیست مثلا می گوید این ماه به نظر من ارجح هست، چنین چیزی برایش نشد این چکار کند؟ بالاخره مسلمان است باید روزه بگیرد چون معیّن نیست اخذ به مضنون کند، به راجح، به ارجح این ها نشد این چکار کند؟ مرحوم صاحب جواهر مسأله را عنوان می کند و می گوید تخییر، یکی از این دوازده ماه را انتخاب کند و او را روزه بگیرد بعد یازده ماه بعد دوباره ماه رمضان می شود روزه بگیرد، ایشان ادعاء لا خلاف هم می کنند بلا خلاف، بعضی ادعاء اجماع کردند حالا به هرحال ببینیم دلیل مسأله چیست.

پس مسأله در اسیر، زندانی، محبوس این دلیل داشتیم، روایت معتبر به علاوه مرسله مفید هم پشتوانه اش اما حالا توخّی نمی تواند بکند، تحرّی نمی تواند بکند، اخذ به ارجح به ظنّی ندارد، چیزی برایش مضنون نیست این چکار کند؟ ادعاء اجماع شده است، ببینیم اجماعش به چه درد می خورد و درست است یا خیر، بعد الإجماع إن ثبت اولین دلیل گفتند به همین روایت صدوق که الآن خواندیم در اسیر و محبوس این دلیل می شود بر ما نحن فیه إن قلت به اینکه او در اسیر بود و ظن بود، توخّی بود، تحرّی بود اما اینکه توخّی ندارد، ظنّی ندارد نتوانسته بگوید ارجح کدام ماه هست آن وقت اینکه شما می گویید ادعاء تخییر، تخییر این است که به انتخاب خودت یک ماهی را معیّن کن، توخّی و تحرّی یعنی اخذ به ارجح و مظنون کن حالا این ظنی ندارد بنابراین به روایت نمی شود تمسک کرد، می توانیم از روایت، از اسیر تعدّی کنیم به مشابه اسیر بگوییم اسیر خصوصیت ندارد اما حکمش موضوع حالا بگوییم اختصاصی به اسیر ندارد تعدّی بدهیم به موارد دیگری که مثلا ابر گرفته شده است، یک سال همه اش ابری است مثلا و راه هایی برای تحقیق نیست، در یک جزیره ای است، در یک جایی کشتی اش غرق شده است و پیاده شده آدمی نیست که از او بپرسد بگوییم که اسیر خصوصیت ندارد از موضوع اسیر تجاوز کنیم به موارد مشابه اما حکمش توخّی و تحرّی و اخذ به ارجح و عمل به ظن، این ظنی ندارد این را چکار کنیم؟ پس روایت به درد اینجا نمی خورد.

راه دومی بعضی استناد کردند گفتند که تعیین که نمی شود کرد بگوییم ماه دهم را روزه بگیرد، یازدهم را بگیرد، هیچ چیزی برایش معلوم نیست و تعیین خلاصه متعذّر است و امکان ندارد، وقتی تعیین نشد دیگر راهی جز تخییر نداریم، می شود کسی اشکال کند بگوید که می گویید روزه در ماه معینی است تعیینش نشد بنابراین روزه ساقط برای اینکه روزه برای ماه معین رمضان است این هم که نمی داند، اصل وجوب بگوییم اینجا ساقط بشود بنابراین باز تخییر درست نشد خلاصه دلیل دوم این شد که شما می گویید مسلمان است بالاخره باید روزه بگیرد معیّن هم که نمی شود آن ماه را انجام دهد، مقابل تعیین تخییر است، جوابش این است که نخیر مقابل تعیین این است که اسقاط بگوید تعیین قید است یعنی گفته شهر رمضان روزه بگیر، شهر رمضان الذی اُنزل فیه القرآن این قیدش هست نشد حکم ساقط است.

دلیل سومی بعضی ها آورده اند گفتند می گویید چکار کنیم، مسلمان است روزه ها را بخورد ذوق متشرعه این را قبول نمی کند که بگوییم بخورد و برودبگوییم پس احتیاط کند، چند ماه بگیرد یا همه دوازده ماه را بگیرد بالاخره یک ماهش ماه رمضان است، احتیاط کند مثل بقیه جاهای دیگر، در نماز مثلا موردش این است نمی داند که وقت چطور است این جا احتیاط کند اگر امر دائر شد بین دو چیزی که نمی داند، در احکام چطور است؟ در عناوین نمازها چطور است؟ اگر تعیین نشد نمی گویید ساقط، می گویید احتیاط کند و جمع کند ولی این هم حرج است بخواهد دوازده ماه روزه بگیرد، بعضی مزاجشان به روزه می سازد، بعضی ها نمی توانند یا تجربه نکردند، شاید همه بتوانند تجربه نکردند علی ای حال ولی در منظر عرف بگذاریم تا به او بگوییم همه دوازده ماه روزه بگیر می گوید مگر می شود؟ اصلا مافوق تأثّر است می گوید تعذّر است بنابراین حرج است.

این را هم می شود بگوییم که این هم دلیل نیست که وقتی تعیین نشد پس تخییر، روزه که باید بگیرد تعیین هم که حرج است پس تخییر، جوابش این است که تبعیض کنید، همه دوازده ماه را نمی توانید روزه بگیرید شش ماه را احتیاط کنید، سه ماه را احتیاط کنید ولی واقعش این است که سه ماهش هم برای عامه مردم حرج است، یک ماه رمضان که در کل سال یک ماه هست وقتی بیست و هفت و هشت روز می گیرند دائم منتظر تمام شدن هستند، گفت دو طلبه راه می رفتند در همین قم به هم می گفتند بعد از ماه رمضان می گفتند عجب ماه خوبی بود ماه پر برکتی بود از دست رفت، یک عوامی از کنارشان رد شد خود او نقل کرده بود، این هم گفته بود که ولی من هم از حالا نگران هستم که یازده ماه دیگر می خواهد دوباره بیاید، این است که تبعیضش هم یک قدری برای عامه مردم حرجی است.

اگر چنانچه اصل روزه را ذوق متشرعه قبول نمی کند که بگوییم بخور، تعیین هم که نمی شود، احتیاط هم که نمی شود، تبعیض در احتیاط هم مثل احتیاط حرجی است، اگر این ها هیچ نشد به ناچار باید که تخییر بگوییم، یک ماهی را انتخاب کند، این شاید دلیل خوبی است.

بار دیگر تکرار می کنم مذاق متشرعه که بگوید بخورد و روزه نگیرد زیر بار نمی رود با این تأکیداتی که در قرآن و روایات هست، ماه هم که معیّن نیست پس تعیین نمی تواند بکند احتیاط بخواهد بکند همه دوازده ماه این هم حرجی است و نمی شود خلاف قرآن است، تبعیض در احتیاط کند مثلا شش ماه یا سه ماه بگیرد این هم حرجی است و یک ماهش را هم مردم تحمل ندارند، یک راه دیگر فقط می ماند که آن هم تخییر است بعید نیست این دلیل بد نباشد.

دلیل دیگری گفتند چطور این را تشبیه کنیم به تعذّر قبله، نماز باید رو به قبله باشد نمی دانیم قبله کدام طرف است باید به چهار طرف نماز بخوانیم حالا اگر چهار طرف حرجی شد می گویید یک طرف را انتخاب کند یعنی تخییر می گوییم همان طور که در نماز تخییر است الصلاة عمود الدین تخییر را قبول کردید پس روزه هم مثل نماز، نماز که از روزه مهم تر است تخییر را قبول کردید پس در این هم قبول می شود، این جوابش این است که آن جا روایت دارد که وقتی به چهار جهت نشد یک جهتش را انتخاب کنید بنابراین ربطی به اینجا ندارد.

یک دلیل دیگری بعضی ها از کلماتشان استفاده می شود بگوییم دوران بین محضورین است برای اینکه ما که نمی دانیم ماه رمضان چه موقع است پس در نتیجه هر روزی همان طور که احتمال رمضان می دهیم که روزه بگیریم احتمال عید فطر و عید قربان و این ها هم می دهیم که حرام است، وقتی امر دائر شد بین واجب و حرام چکار می کنید؟ دوران بین محضورین، نمی دانید این واجب است یا حرام تخییر می گویید، اینجا هم بگوییم تخییر، امر دائر است بین اینکه امروز که می خواهم روزه بگیرم چون هیچ چیز نمی دانم که رمضان چه موقع هست امر دائر به اینکه این رمضان هست که باید بگیرم یا عید فطر و عید قربان است که حرام است بگیرم، در دروان هم بین واجب و حرام می گوید تخییر، این هم تخییر.

ولی این یک شبهه ای دارد و آن اینکه تخییر در تساوی است دو چیزی که یک احتمال وجوب دارد و یک احتمال حرمت دارد و مساوی هستند باهم اما اینجا یک ماه را می خواهد با یک روز مساوی کنید، عید فطر و عید قربان یک روز است، ماه رمضان سی روز است، اگر بخواهید تخییر بگویید باید تساوی باشد، اینجا یکی احتمالش سی برابر دیگری است مثل اینکه یک چیزی صدتا آیه دارد در حرمتش و یکی یک روایت داریم در حرمتش، چطور آن جا فرق می گذارید، نمی شود این ها را هم تساوی حساب کرد و بگوییم تخییر، یک کاری هست که در این روزی که می خواهد روزه بگیرد سی احتمال این است که واجب باشد، یک احتمال این است که حرام باشد اینجا نمی شود گفت تخییر، ضعف حرمت در مقابل وجوب است و تازه در تخییر بین واجب و حرام تخییر بین فعل و ترک است نه تخییر مثل ما نحن فیه که بین شهور است، تخییر اینجا این است که نمی دانیم این ماه را روزه بگیریم یا آن ماه را روزه بگیریم، تخییری که بین واجب و حرام است تخییر بین فعل و ترک است نمی دانم این کار را باید انجام دهم یا نباید انجام دهم تخییر فعل ترک است اما اینجا تخییر بین دو عمل است، تخییر بین شهور است، بین دو ماه است ربطی به آن ندارد.

بنابراین در این قضیه دلیل روشنی پیدا نکردیم اما هم ادعاء اجماع شده است و هم ذوق متشرعه می گوید که روزه را که نمی شود نگرفت و ادله دیگری که عرض کردیم ولی شاید روشن ترش همین که عرض کردم ذوق متشرعه می گوید روزه بگیر، تعیین هم که نمی شود، احتیاط هم که حرج است، تبعیض در احتیاط هم باز حرج است بنابراین یک راه بیشتر نمی ماند و آن تخییر است.

حالا وقتی تخییر شد بهتر این است بعضی گفتند این واجب است که این تاریخ را نگه دارد، این ماه رمضان چه موقع بود که روزه گرفتم، در زندان ها هم رسم بود که در سلول ها با نوک قاشقی یا چیزی روی دیوار یک خط می کشیدند، هر روز که غروب می شد یک خط می کشید که این روز اول بعد می شد سی روز، دو ماه، سه ماه، همین طور خط می کشیدند به دیوار، این رسم بود، حالا این هم تاریخ را نگه دارد که این ماه رمضانی که یا این ایامی که به عنوان ماه رمضان روزه گرفته است حالا بوده است بعد یادش بیاید یک ماه گذشت، دو ماه گذشت تا رسید به یازده ماه گذشت بعد روزه بگیرد و لو هیچ کدامش معلوم نیست که ماه رمضان بوده است یا خیر ولی شبیه به ماه رمضان اصلی می شود از نظر اینکه درست فاصله یازده ماه رعایت شده است، ماه رمضان اصلی حقیقی بین این ماه رمضان تا ماه رمضان دیگر یازده ماه فاصله است این هم بین رمضان تخییری امسال با تخییری سال بعد یازده ماه فاصله کرده است پس تشبیه شده است به رمضان اصلی معیّن، همان طور که در رمضان اصلی معیّن بین دو رمضان یازده ماه فاصله است این هم یازده ماه فاصله است، این طور نیست که حالا یک ماه روزه گرفت بعد این ماه تمام شد دوباره ماه بعد شروع کند، بین دو ماه رمضان باید فاصله باشد.

به علاوه قاعده میسور، البته قاعده میسور بعید نیست این در محل خودش در اصول هم در تنبیهات اشتغال و آن جا ها صحبت است، قاعده میسور هم بعید نیست که از ادله استفاده کنیم ولی چیز روشن نیست از آن نظر، علی ای حال هم از قاعده میسور هم از تشابه رمضان اصلی این است که سعی کند یازده ماه فاصله را رعایت کند.

یک مطلبی را مرحوم سید دارد می فرمایند که اگر ظنی پیدا نکرد می تواند روزه نگیرد تا یقین کند که ماه رمضان گذشت، در اینجایی که توخّی و تحرّی نیست، ظنّی ندارد که گفتیم تخییر ایشان می گوید که می توانیم این کار را کنیم، نگوییم تخییر به طور کلی بگوییم روزه نگیر تا یقین کنی که ماه رمضان گذشت، حالا از هر جهتی، نگوییم تخییر که هر ماهی که خودت می خواهی انتخاب کن، بگوییم روزه نگیر تا یقین کنی که ماه رمضان گذشت، این درست است یا اینکه بگوییم یقین به گذشت ماه رمضان نگوییم، یقین داریم که ماه رمضان نیامده هنوز، جلوتر از امروز نیست، جلوتر از این ماهی که شروع کردم نیست، یک وقت است می گویند روزه نگیر تا یقین کنی که ماه رمضان گذشت یعنی بعد از عید فطر مثلا، یک وقت است می گویند روزه نگیر تا یقین کنی که جلوتر نبود یا الآن است یا بعد از این است اما گذشت یعنی ماه رمضان گذشت یعنی حتما قضاء اما می گوید نگیر تا یقین کنی ماه رمضان نگذشته است و هنوز عبور نکرده است و در حقیقت یعنی امر دائر می شود بین اداء و قضاء، به قصد ما فی الذمه روزه بگیرد.

حالا طبق تخییر یک ماه را روزه گرفت بعد معلوم شد که این ماه رمضان نبوده است، بعدا از زندان آزاد شد معلوم شد این ماه رمضان نبوده است، اگر معلوم شد که ماه رمضان قبلا بوده است پیداست این باید قضاء کند قبل از ماه رمضان که نمی شود روزه گرفت به نیت ماه رمضان پس اینکه گرفت ماه رمضان حساب نشد نه اداء و نه قضاء، اگر معلوم شد که ملحق به همین ایام است و این روزه هایی که گذشته است را قضاء می کند چیزهایی را هم که نگذشته است الآن به جا می آورد.

یک مطلب اینکه این ماه رمضان تخییری که خودش یک ماه را انتخاب کرده است این فقط برای روزه است که می گوییم تخییر یا اینکه واقعا وقتی تخییر کرد می شود ماه رمضان؟ یک وقتی شخص ماه رمضان را به طور یقین می داند و یک وقت است شارع می گوید اُحکم به اینکه این ماه رمضان است چنانچه در روایت اسیر توخّی و تحرّی وقتی می کند ظاهر دلیل این است که طبق توخّی و تحرّی این رمضان حساب می شود، شارع مهر رمضان را به این می زند حالا هم که ظنی ندارد و توخی و تحری نیست انتخاب کرده است تخییر است از باب تخییر یک ماه را انتخاب کرده است بگوییم حالا که انتخاب کردی تخییر شارع این تخییر شما را به منزله ماه رمضان اصلی حساب کرد، اگر این گونه باشد همه احکام ماه رمضان بر او بار است، اگر کسی روزه خورد حکم دارد، خودش انتخاب کرده است ولی خودش می خورد بگوییم که حد دارد و احکام دیگر، آیا این فقط روزه است یا همه احکام بر آن بار است؟

ظاهرش این است که این فقط روزه هست، در خود اسیر هم روایتی که خواندیم 1/7 فقط مسأله این بود که این می خواهد روزه بگیرد روزه اش را چکار کند نه اینکه حالا کسی که نگرفته است و حالا با تخییر خودش یا ظن خودش اگر نگرفته است الآن محکوم به حد هم باشد، خودش تخییراً انتخاب کرده است با اینکه انتخاب کرده است روزه اش را خورد، بگوییم این حد هم دارد این ها ثابت نمی شود، دلیل فقط در حیث رفع شبهه اصل روزه بوده.

مسأله 9، این که تا الآن عرض می کردم شبهه بین ماه های دوازده گانه بود که ماه رمضان چه موقع هست و نمی توانست تشخیص دهد، حالا اگر ماه رمضان بین اطراف شبهه محصوره بود منظور اینکه بین دو سه ماه شبهه هست، اینجا چکار کنیم، مرحوم سید دارد که تمام اطراف شبهه را از باب علم اجمالی باید روزه بگیرد، تعبیر ایشان این است فالاحوط صوم الجمیع همه این ها را روزه بگیرد بعد می گوید این احتیاط را می شکند ایشان که احتیاط مستحبی می شود می گوید و إن کان لا یقعد اجراء حکم الاسیر و المحبوس بعید نیست بگوییم که حکم اسیر و محبوس را دارد یعنی آن محبوس دوازده ماه برایش شبهه بود، برای این حالا سه ماه شبهه هست همان را جاری کنید، توخّی و تحرّی کند یعنی اینکه مظنونه بگیرد اگر هم ظنی نداشت بگوییم تخییر، این بسته به این است که آیا همان حرجی که آن جا بود اینجا هم هست، اطراف علم اجمالی بگوییم سه ماه روزه بگیر، اگر بگوییم حرج است بگوییم حکم حرجی برداشته شده است و او کنار برود پس دوباره اینجا توخّی کند اگر ظنّی هم نمی تواند پیدا کند تخییر، بعید نیست این گونه بگوییم، این در ماه رمضان بود.

حالا اگر ماه رمضان نیست نذر کرده است یک ماه روزه بگیرد، متفرعاتی را مرحوم سید اینجا می آورد که در زمان ما نمی دانیم کسی چنین کارهایی می کند یا خیر علی ای حال ایشان می گویند اگر نذر کرد که یک ماه روزه بگیرد نمی داند که این ماه چه موقع بوده حالا چکار کند؟ اینجا دو صورت دارد یک وقت است که می داند نذر کرده است ماه رجب را مثلا روزه بگیرد، ماه شعبان را روزه بگیرد اما نمی داند شعبان یا رجب چه موقع هست، یک وقت این طور است مثل اسیر و محبوس می شود که می داند ماه رمضان باید روزه بگیرد ولی نمی داند رمضان چه موقع هست، یک وقت است اصلا نمی داند نذری که کرده است به چه ماهی نذر کرده است، آیا نذر کرده است رجب روزه بگیرد یا شعبان نذر کرده است یا یک ماه دیگری غیر از این ها، حکم این دو صورت را بررسی می کنیم.



[1] وسائل باب7 احکام شهر رمضان روایت1

[2] وسائل باب7 احکام شهر رمضان روایت2





   یک‌شنبه 17 دی 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما