صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه بیست وشش





بسمه تعالی

همان طوری که کافر وقتی مسلمان می شود یجُبّ ما قبله مخالف، غیر مؤمن، آن هایی که اهل ولایت نیستند آن ها هم با بعضی شرایط وقتی مستبصر می شوند اعمالشان صحیح است، یک قیودی دارد، یک وقت است که شخص سنّی اصلا اعمالی انجام نداده است یا اعمالی انجام داده است که طبق نظر خود سنّی ها هم باطل است، خودش مشغول الذمه می داند می گوید یا عملی نکرده است یا عمل باطل است به نظر خودشان هم انجام داده است در این صورت وقتی مستبصر می شود بالاخره اعمالش را باید قضاء کند، عملی انجام نداده است یا عمل فاسد و خراب انجام داده است، این باید بعدا صحیحاً عمل را انجام دهد.

اما یک وقت است که اعمال انجام داده است و روی مکتب و مذهب خودشان هم صحیحاً انجام داده است اینجا طبق بعضی روایات ما قضاء ندارد و عملش صحیح است الّا در باب زکات چون زکات در حقیقت مال آن فقیر است که این در یک جای دیگری صرف کرده است و حج هم با شرطش، اگر به دو رکن حج که وقوفان است لطمه خورده است آن هم قضاء دارد.

حالا ببینیم در این زمینه چه دلیلی بر این مسأله داریم، تقریبا از نظر فتوایی اختلافی در این مسأله نیست، در باب 31 از ابواب مقدمات عبادات روایت اول 1/31 شیخ طوسی باسناده عن موسی بن القاسم عن صفوان و ابن ابی عمیر عن عمر بن اُذینه عن برید عن الصادق(ع) کلّ عمل عمله و هو فی حال نصبه هر عملی که انجام داده است درحالی که ناصبی بوده است و ضلالته، این ناصبی اصطلاح متعارف این است که دشمن اهل بیت، به این نصب می گویند یعنی نصب نفسه للعداوة معمولا این طور گفته می شود ولی در بعضی روایات دارد که ناصبی به این معنا نیست بعضی ها دارد که الناصب لکم لا لنا نه ناصبی نسبت به اهل بیت هستند ناصبی نسبت به شیعه هستند، اهل بیت را قبول دارند و شیعه را قبول ندارند این یک معنا، یک معنا هم اینکه اصلا عداوت منظور نیست کل سنی به نوعی ناصبی است، حالا به نوعی ناصبی است به چه معنا؟

به معنای اینکه بالاخره زیر بار اهل بیت نرفته است یا به این معنا که وقتی در مقام مقایسه می افتد بین علی و عمر دنبال عمر می رود، در حقیقت حتی آن هایی که اهل بیت را قبول دارند، قبول دارند تا تعارضی پیش نیاید، تعارضی پیش بیاید دنبال آن ها می روند، الآن هم همین طوری است هرچه که فضائل عمر و مانند آن ها باشد قبول دارند هرچه فضائل راجع به حضرت امیر باشد سعی می کنند توجیه کنند، با حضرت زهرا که رویشان نمی شود و الّا شدیداً بد هستند برای اینکه حضرت زهرا بزرگترین لطمه را به آن ها زده است شدیداً با حضرت زهرا مخالف هستند، نمی توانند حرف بزنند به سکوت واگذار می کنند، حالا به هرحال نصب به این معانی مختلف، کلّ عمل عمله و هو فی حال نصبه و ضلالته میزان آن ضلالت است ثمّ منّ الله علیه بعدا خدا برایش منّت گذاشت و عرّفه الولایة، ولایت را خدا برایش فهماند فإنّه یؤجر علیه اجرش را می برد یعنی عملش درست است إلّا الزکاة فإنّه یعیدها زکات را باید اعاده کند لأنّه وضعها فی غیر موضعها در جای خودش صرف نکرده است لأنّها لأهل الولایة پس مثل مال زید است که بدهند به عمرو این را نمی توانیم بگوییم قبول است و أمّا الصلاة و الحجّ و الصّیام فلیس علیه قضاء[1] نماز و روزه قضاء ندارد حج هم قضاء ندارد.

همان طوری که مرحوم شیخ حر عاملی در دنباله حدیث دارد منظور اینکه می گویید حج هم ندارد، حجّی است که ارکانش را انجام داده باشد، این یک مطل است، یک مطلب هم اینکه در بعضی روایات هم تصریح دارد به این معنا مثلا روایت دوم که در آن علی بن ابی حمزه بطائنی است کذلک الناصب إذا عرف فعلیه الحج و إن کان قد حج[2] و لو حج را هم انجام داده باشد حج را باید دوباره انجام دهد که حالا ناچار هستیم حمل کنیم بر آنجایی که ارکان را نیاورده باشد، وقوفان را نیاورده باشد.

در روایت سوم که علی بن مهزیار نقل کرده است کتب ابراهیم بن محمد بن عمران الحمدانی اشکال دارد از نظر سند إلی ابی جعفر یعنی امام جواد انّی حججت و أنا مخالف می گوید من سنّی بودم و حج رفتم و کنت صرورة سال اولم بود، صرورة بحث دارد که یعنی سفر اول یا حجّة الاسلام اول، فدخلت متمتّعاً بالعمرة إلی الحجّ حج انجام دادم حج واجب فکتب إلیه أعد حجّک[3]، حضرت فرمود حجّت را دوباره اعاده کن و حجّت باطل است، حالا این توضیح نداده است که چرا حجّت باطل است.

اجمالا پس نماز و روزه که محل بحث ما هست اگر سنّی است بعد مستبصر شده است و شیعه شده است عملش درست است اما آیا آن جایی هم که روزه نگرفته است باز بگوییم درست است؟ آن که منصرف از او است، کل عملٍ عمله و هو فی حال نصبه قبوله اگر عملی انجام نداده است یا عمل انجام داده است اما به نظر خودش باطل است این هم منصرف است، کلّ عمل عمله و هو فی حال نصبه هرکاری که در آن حال ناصبی گری و سنی گری انجام داده است، آن جایی که عملش خراب کأن لم یکن است و خودش را مشمول الذمه می داند آن جا منصرف است بنابراین اگر عملی انجام نداده است که یقینا باید انجام بدهد و قضاء دارد، اگر انجام داده است ولی روی مسلک خودش هم در همان حال زلالتش باطل بوده است و خودش را مشمول الذمه می داند این هم انصراف دارد.

اما بعضی ها گفتند مطلقا درست است، مطلقا یعنی چه؟ یک معنا این است که اصلا کاری انجام نداده باشد لزوم ندارد انجام دهد، عملی انجام نداده است ولی همین که شیعه شد کارش درست است، یکی هم اینکه عمل را انجام داد ولی عمل فاسد و باطل، بعضی خواستند بگویند این گونه هست، مرحوم شهید اول در ذکری چنین اظهار نظری کرده است، دلیلی برای ایشان پیدا نکردیم فقط یک روایت است که ببینیم می توانیم از آن چیزی بدست آوریم، روایت در باب 31 مقدمه عبادات روایت 4 محمد بن مکّی یعنی شهید اول در ذکری نقلا من کتاب الرحمة لسعد بن عبدالله حالا کتاب رحمت آیا شهید اول خود کتاب رحمت را دیده است و مطمئن بوده است که این کتاب برای سعد بن عبدالله بوده، سعد بن عبدالله یعنی اشعری قمی، می دانست که این کتاب سعد بن عبدالله است و مطمئن بوده است، در قدیم رسم بود اجازه روایی به معنای واقع کلمه، به این معنا که قراعتاً کتابی را از استاد می گرفتند استاد صحه می گذاشت می گوید این کتاب یدا به ید با وسائط معتبر مثلا از فلان صحابی امام رسیده است من باب مثال یا شاگرد می آمد کتاب را می خواند یا در کتاب این را دیده و استاد تأیید کرده این کتاب را، حالا اجازه های روایی که می گویند صرف تیمّم و تبرّک است نه کسی می آید روایات را بخواند و نه کسی حوصله دارد همه روایات را گوش کند، بنابراین صرف تبرّک و تیمّن اجازه روایی رسم است، هیچ خاصیتی هم ندارد، فقط همین که بگوییم ما به نوعی متصل هستیم حالا اتصال هم سند می خواهد و سندش هم معلوم نیست، بالاخره تا حدودی تیمّن و تبرّک است.

پس معلوم نیست که شهید کتاب رحمت را دیده، دارد، نقل کرده است از این کتاب و سند خودش را هم به این کتاب نیاورده است این یک نوع ارسال است، کتاب رحمت سعد بن عبدالله نقل می کند عن رجال الاصحاب اسم یک کتاب است نه اینکه از مردانی از صحابه و به اصطلاح غیر واحد نقل حدیث کرده است، از یک کتاب آن کتاب رجال الاصحاب برای چه کسی است نمی دانیم، این هم اشکال دوم سند عن عمار ساباطی که این را هم مفصل بارها توضیح دادیم عمار گرچه ثقه هست ولی بسیار بد حافظه است و روایاتش را خیلی ها قبول نمی کنند، مرحوم فیض کاشانی در وافی و مرحوم مجلسی می گویند آن چه را که اصحاب روایات عمار را قبول کردند ما هم عمل می کنیم، آن چه را عمل نکردند عمل نمی کنیم، در سرتاسر فقه از باب طهارت تا دیات زیاد روایات عمار هست که مطرود است، اصحاب به آن روایات عمل نکردند، هرچه را که اصحاب عمل کردند عمل می کنیم ولی آدم ثقه ای است حتی در روایتی صریحا امام می فرماید من کجا چنین حرفی گفتم که عمار رفته است این گونه نقل کرده است قال قال سلیمان بن خالد لأبی عبدالله(ع) و أنا جالس می گوید من نشسته بودم که سلیمان به امام صادق این مطلب را گفت که إنّی مُنذ عرفت هذا الامر اُصلّی فی کلّ یومٍ صلاتین أقضی ما فاتنی قبل معرفتی می گوید از موقعی که من شیعه شدم در هر روز دو نماز می خوانم یعنی یک نماز ادایی و یکی هم قضائی، قضاء می کنم آن چه را که قبل از ولایت از دست من رفته است، از دست من رفته است یعنی نماز نخواندم یا نماز باطل خواندم، از ذیلش معلوم می شود که نماز نخوانده اصلا، عجیب است که شهید فتوا به این داده است این گونه از او نقل می شود، بعضی بزرگان بوده است که نمازهای کل عمرشان را اعاده می کردند، از مرحوم سید مرتضی این گونه نقل است که کل نمازهای عمرش را اعاده کرده است، حالا چگونه اعاده کرده است یعنی از آن موقعی که تصمیم گرفته است همه روزه نماز ادائی که خوانده است قضاء هم می خوانده، مرحوم آقا سید احمد خونساری هم شنیدیم هم قضاء می کرده است و هم وصیّت کرده است که بعد از خودش هم کل دوره عمرش را برایش نماز بدهند چون روایات ما دارد که اولین چیزی که مورد سوال و جواب واقع می شود نماز است و عمود دین است إن قُبلت قُبل ما سواها، به نظرم نفر سوم هم مقدّس اردبیلی است اگر اشتباه نکنم ایشان هم این طور بوده که کل نمازهایش را اعاده کرده، حالا حضرت فرمود لا تفعل نمی خواهد قضاء کنی گذشته ها را، چرا؟ فإنّ الحال التی کنت علیها اعظم من ترک ما ترکت من الصلاة[4] آن حالی که تو بر آن بودی یعنی سنی گری خیلی مهم تر از این ترک نماز است، ترک نماز خیلی مهم است ولی ولایت نداشتنت از آن خیلی مهم تر است، پیداست که صریح هست در حقیقت که می گوید نماز نخوانده است اصلا ولی در عین حال قبول است و لزومی ندارد.

مرحوم کشّی در همین کتاب رجال این همان کتاب رجال است و رجال الاصحاب است؟ به آن معمولا رجال الاصحاب نمی گویند، به هرحال ایشان همین را نقل کرده است از محمد بن مسعود عن ابراهیم بن محمد بن فارس عن احمد بن حسن عن علی بن یعقوب عن مروان عن عمار، این سندش هم اشکال دارد، آن دیگری هم اشکال داشت.

از شهید نقل است که منظور این است شرایط و افعال نماز را رعایت نکردی نه اینکه نماز را ترک کردی، خلاف ظاهر روایت است، روایت می گوید ترک ما ترکت من الصلاة این حالت ولایت نداشتن تو اعظم است از ترک نماز، احتمال اینکه بگوییم ترک ما ترکت، ما ترکت یعنی شرایط و اجزاء خیلی بعید به نظر می رسد ترک شرایط و اجزائی که ترک کرده ای از نماز، ایشان این گونه گفته است تازه همین هم فرق می کند و دو جور است، یک وقت است که در مکتب خودش هم نماز این گونه باطل است، این نمازی که به هیچ مکتبی درست نیست این ربطی به شیعه و سنی ندارد، ظاهر روایت این است که آن چه که مربوط می شود به شیعه گری و سنی گری، این روی عقیده سنی ها هم باطل است بنابراین یا منظور ترک نماز است که معنا ندارد قبول باشد یا منظور ترک شرایط و اجزاء است، اگر ترک شرایط و اجزائی است که به نظر شیعه اشکال دارد بله این طبق مکتب خودش درست انجام داده بوده قبول اما اگر طوری است که در مکتب خودش هم غلط است چه را بگوییم درست می شود، این خودش بی اعتناء بوده و خودش را مشغول الذمه می داند در حقیقت اعتناء نمی کرده.

حالا یک روایت 5 هم هست که ببینیم معنای این چه می شود، با این روایت که خواندیم نتوانستیم قبول کنیم سندا اشکال دارد حالا در دلالت هم که دو وجه هست ولی به هرحال سند اشکال داد و بعید هم هست کسی اصلا کاری نکرده است یا حتی به نظر خودش هم باطل است بگوییم این درست است خیلی به نظر بعید می آید غیر از اینکه سند هم اشکال دارد، در ذکری یک حدیث دیگری هم مرحوم شهید نقل کرده است، می دانید ذکری ضمن اینکه کتاب فقه است چیزهای حدیثی خیلی خوبی هم در آن هست از جمله آن حدیثی که معروف راجع به نماز جماعت هست که اگر از ده نفر گذشت دیگر تمام درخت ها قلم شوند و دریاها مرکب شوند و این ها کسی ثواب یک رکعتش را هم نمی تواند بنویسد سند این فقط ذکری است، هیچ سند دیگری نداریم، واقعش این است که در نماز جماعت روایت معتبرش همان بیست و پنج برابر است و لذا عرض کردیم إذا دار الأمر بین نماز اول وقت فردی و جماعت بعد از اول وقت اگر بین این دو ماند فردی اول وقت مهم تر است، اول الوقت رضوان الله اما جماعت نهایتش هر یک رکعت بیست و پنج رکعت ثواب دارد.

حالا به هرحال در ذکری ایشان نقل می کند از کتاب علی بن اسماعیل میثمی مرحوم شهید کتاب خانه بسیار معظمی داشته است و می دانید ایشان در حکومت هم وارد بوده و قضاوت هم می کرده و قضاوتش هم در شیعه حد المقدور طبق نظر شیعه مگر در تقیه و جاهایی که خود آن ها سنی بودند بالاخره خلیفه وقتی متوجه شد او را احضارش کردند مأمورینی که ایشان را می بردند به نزد خلیفه گفتند این شیعه هست برای چه آن جا ببریم خودمان کارش را تمام می کنیم این است که همان جا در راه ایشان را شهید کردند، عن محمد بن حکیم او می گوید کنت عند ابی عبدالله(ع) إذ دخل علیه کوفیان کانا زیدیین دو نفر اهل کوفه که زیدی بودند یعنی تا امام سجاد را قبول داشتند بعد دیگر رئیس های خودشا را قبول دارند، نمی دانم امام الآنشان کیست، یک وقتی امام زیده ای که در یمن خودش به عنوان امام سی ام بود چنانچه اسماعیلی آن ها هم یک طایفه دیگری هستند آن هم جزء همین ها هستند منتهی از امام ششم به بعد آن ها هم الآن امام دارند، یک وقتی من به ایشان گفتم که الآن امامتان چیست؟ گفت اجمالا شما دنبال دوازدهمی هستید ما دنبال دنبال بیست و چهارمی و بیش از این توضیح نداد، دو نفر زیدی از کوفه وارد شدند فقاقا إنّا کنّا نقول بقول می گوید ما یک عقیده ای داشتیم یعنی زیدی بودیم و إنّ الله منّ علینا بولایتک به امام صادق می گویند خدا منّت گذاشت و ولایت شما را پذیرفتیم حالا فهل یقبل شیءٌ من اعمالنا اعمال ما درست است؟ ظاهرش این است که این اعمال را انجام دادیم نه به طور اجمال علی الکلی و لو اینکه عملی هم انجام ندادیم فقال امّا الصلاة و الصوم و الحجّ و الصدقة فإنّ الله یتبعکما ذلک نماز و روزه و حج و صدقه را خدا به دنبال شما می آورد، این یعنی چه؟ یعنی عمل هم نکردید برای شما می نویسد یا اینکه عملی که باطل است انجام دادید روی عقیده شیعه قبول می کنیم یا اینکه حتی عملی که روی مکتب خود شما هم باطل است آن را هم قبول می کنیم، آیا این معنا اطلاق دارد؟ چون ظاهر یتبعکما یعنی ما نماز روزه شما را دنبال شما می آوریم، معنایش این است که هرچه هم خراب باشد، به نفع مرحوم شهید در ذکری و امّا الزکاة فلا لأنّکما أبعدتما حقّ امرئ مسلم و اعطیتماه غیره[5] چون حق یک مسلمانی را از او گرفتید و به دیگری دادید زکات قبول نیست و باید زکات را بدهید، این هم سند ندارد.

بنابراین ما هستیم و همان روایت اولی که خواندیم، 1/31 که معتبر هم بود و صحیح هم بود، آن هم انصراف دارد از آن جایی که عمل هم اصلا نکرده است یا عمل حتی روی مکتب خودشان هم باطل انجام داده است آن ها را نمی توانیم بپذیریم هم انصراف دارد و هم کلّ عملٍ عمله دارد می گوید نه آن جایی که لم یعمل، لم یعمل یا عقیده به قول خودش هم باطل مثل لم یعمل است بنابراین فقط در آن صورت قبول است.

یک آیه ای است در سوره فرقان آیه 70 اوصافی را برای مؤمنین ذکر می کند عباد الرحمن از آیه 63 الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما والذین یبیتون لربّهم سُجّداً و قیاما والذین یقولون ربّنا اصرف عنّا جهنّم إنّ عذابها کان غراما إنّها ساءت مستقرّاً و مقاما والذین اذا انفقوا لم یُسرفوا و لم یقتُرُ کان بین ذلک قواما والذین لا یدعون مع الله الها آخر و لا یقتلون النفس التی حرّم الله إلّا بالحق و لا یزنون و من یفعل ذلک یلق اثاماً یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا إلّا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا این یعنی چه؟ إلّا من تاب، کسی که زناء و اعمال قبلی را انجام داده است یلق اثاما یضاعف له العذاب یوم القیامة إلّا کسی که از زناء توبه کند یا از همه خرابی ها، به هرحال این کبرای کلی است یا فقط این مسأله مربوط توبه از زناء هست؟ اگر کسی تاب و آمن یعنی شیعه شد و عمل عملا صالحا یعنی یک عمل درست انجام داد فأولئک یبدّل الله سیّئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما[6] تمام عمل های خرابشان را خدا درستی تحویلشان می دهد، خیلی جالب است این گونه باشد.

علی ای حال بعید نیست از این آیه به خوبی استفاده شود که سنّی هایی که شیعه می شوند کارشان درست است منتهی یبدل الله سیّئاتهم حسنات، سیّئة یعنی کارهایی که انجام نداده اند ترک اعمال یا اینکه سیّئه یعنی اینکه خراب انجام داده است یعنی می خواهم بگویم این آیه تا حدودی نظر شهید اول در ذکری را تأیید می کند کانّه که سیّئاتهم یکی ترک و یکی اعمال خراب منحصر نیست به آن جایی که عمل درست به عقیده سنی ها را انجام داده است، روایت را گفتیم فقط آن را می گوید اما این ظاهرش این است که اولئک یبدّل الله، چطور می شود که سیّئه حسنه می شود یبدلّ الله سیّئاتهم حسنات خدا کار بدشان را خوب می کند و تحویلشان می دهد آن وقت در آن روایت خواندیم یتبعهما خدا دنبالش برایتان می آورد، احتمال این معنا هست که به نفع شهید باشد.



[1] وسائل باب31 مقدمات عبادات روایت1

[2] وسائل باب31 مقدمات عبادات روایت2

[3] وسائل باب31 مقدمات عبادات روایت3

[4] وسائل باب31 مقدمه عبادات روایت4

[5] وسائل باب31 مقدمه عبادات روایت5

[6] فرقان آیه 63 تا 70






   دوشنبه 30 بهمن 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما