صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه سی و سه






بسمه تعالی

مسأله ای که مرحوم سید اینجا عنوان کردند مسأله کفّاره عبد است حالا خیلی آقایان نظرشان بر این است که در فقه به هر مسأله ای رسیدیم که در فقه مربوط به عبد بود این را نخوانیم رد شویم چون مورد ندارد ولی اولا اصل احکام را باید بدانیم و لو اینکه الآن هم مورد نباشد و به علاوه از نظر فقهی اگر چنانچه جنگی شد و اسیر گرفتند از نظر فقهی نظر شما چیست؟ باید چکار کرد؟ کشتنشان درست نیست چون ممکن است بعدا این ها مسلمان معتقد خوبی شوند، ما در تاریخ اسلام زیاد داریم که برده هایی که بعدا مؤمن شدند و خوب هم شدند، اگر بخواهیم آن ها را زندان کنیم چقدر مخارج گزاف دارد نگهداری این ها در زندان ها و تازه اثر مثبتی هم ندارد برای اینکه هر گونه تبلیغی هم بکنیم می گویند این ها مأمور حکومتی هستند و پول گرفتند این حرف ها را می زنند و امثال این ها، اگر بخواهیم آزادشان کنیم بر می گردند و متصل می شوند به جبهه خودشان دوباره جبهه کفر علیه اسلام تقویت می شود، این است که الآن هم اگر جنگی باشد عقل می گوید که همان روش فقهی که فقهاء گفتند، بردگی ملّی، اسمش را می گذاریم بردگی حالا نگویید برده، در روایات هم دارد پیغمبر فرمود نگویید عبدم، بگویید پسرم یا دخترم، این ها را تحویل خانواده ها می دهند حالا البته خیلی هایشان بعدا فرار می کنند ولی در عین حال می گویند که این بهتر است.

جزوه ای که ما سابقا نوشتیم نگاهی به بردگی تفصیل و توضیح همین مسأله هست، در سال 51 شمسی جایی بودم که کشیش در کلیسا این مسأله را مطرح کرده بود و انتقاد کرده بود از فقه ما، کمونیست ها هم انتقاد داشتند و دیگرانی هم بودند از خودمانی ها که انتقاد داشتند، ما ابتدا یک بحثی کردیم به همین روشی که مرحوم علامه طباطبائی این روش را داشتند و بعضی از آقایان فعلی که این ها تقریبا متّخذ از حرف محمد قطب مصری بود و این آقایان همه این گونه داشتند و دارند که اسلام اساساً با بردگی مخالف است و بیش از این دیگر نتوانسته است جلویش را بگیرد و الا دستور داده است که برای هر چیزی برده آزاد کنید یعنی با بردگی مخالف هستیم و دیگر بیش از این نتوانست، ما هم اول همین خط مشی را پیش گرفتیم بعد دیدم واقعا این حرف ناقص است، چطور پیامبر نتوانست، مشروب خواری از همه این ها شایع تر بود و صریحا قرآن به جنگ مشروب خواری رفت، پت پرستی بسیار محکم بود و سر بت می کشتند اسلام صریحا به جنگ بت رفت، صریحا می گفت از اول برده داری غلط است، خود پیغمبر و اهل بیت برده داشتند، این است که تحقیق بیشتری کردم و دیدم حالا اگر روایات نبود ما چکار می کردیم، بگوییم آزادش کنیم یا زندانش کنیم، بکشیم، در این ها بهتر همان بردگی ملی است، حالا برده نگویید.

بعضی متفرعاتی دارد مثلا می گویند خودش جنگیده با ما برده شود، زنش را چطور تحویل یک نفر بدهیم بدون عقد، بدون طلاق از قبلی و بدون عقد با این دومی، این از تبعات فشار بر کفّار است بدانید وقتی که گرفتار می شوید یک چنین مسائلی هست بنابراین بیایید بحث کنید مطمئن و معتقد و مسلمان شوید، باید در خانه که می آید اطاعت هم کند مثل اینکه در زندان هم اسیر باید یک جاهایی را مراعات کند، علی ای حال اینکه بگوییم عبد نیست پس این مسائل را نخوانیم ما اصل فقه را می خواهیم بخوانیم و اینکه می گویید نداریم مثل اینکه بگوییم روی مصلحتی فلان حکم را فعلا تعطیل، انجام نمی دهیم، خیلی از احکام هست الآن بسیاری از حدود انجام نمی شود، برای اینکه می گویند مصلحت نیست، اگر انجام بدهیم خوف این معنا هست که مردم از اصل اسلام بیرون بروند.

حضرت امیر هم در سال قحطی حد سرقت نمی زد، در موقع جنگ هیچ حدی نمی زد، این ها روی مصالح هست، مثل بقیه احکام عبد و برده هم همین و الا از نظر فقهی شاید همان باشد، نه بکشید اُسرا را نه زندان کنید نه آزاد کنید و بردگی ملی تحویل خانواده ها داده شود، حالا اگر فرار هم کردند در قدیم هم بوده که فرار می کردند ولی مسأله بردگی مطرح بوده است، حالا به هرحال این مقدمه ای بود برای اینکه عرض کنیم سید چطور این مسأله را متعرض شد.

حالا عبارت سید این است مسأله 17 لا تجب کفّارة العبد علی سیّده اگر برده ای مرتکب چیزی شد در روزه که کفّاره دارد کفّاره اش به عهده خودش است و به عهده سید و مولا نیست برای اینکه وجهی ندارد، این خلاف کرده است چرا او بدهد بلا فرقٍ بین کفّارة الافطار و کفّارة التأخیر فرق نمی کند کفّاره افطار یا کفّاره تأخیر قضاء پس از جمله در همین تأخیر که در این مسأله بودیم اگر برده پول دارد و مولا هم اذن می دهد از همین مال خودش می تواند بدهد اما  اگر مال ندارد استغفار کند، این حرفی است که مرحوم سید می زند.

اول چیزی که در ذهن می آید این است که برده که چیزی ندارد و پولی ندارد، این گونه نیست برده اذن تصرّف ندارد نه اینکه پول ندارد، برده هایی هستند که خیلی هم پول دارند و به اذن مولایش رفته است کار کرده است و کاسبی کرده است و پول دارد منتهی تصرف در این پول باید به اذن مولا باشد، اگر پول دارد و مولا هم اجازه می دهد که از همین مال خودش می دهد اگر ندارد استغفار می کند کافی است، این کفّاره تأخیر.

کفّاره افطار که ماه رمضان افطار کرده است آن هم کفّاره دارد تخییر است بین اطعام ستّین مسکیناً، صوم ستّین یوماً یا آزاد کردن برده، اختیار می کند دو ماه روزه را اگر مال ندارد یا همچنین مال دارد مولا اجازه نمی دهد که از این مال مصرف کند با همان دو ماه روزه بگیرد، اگر مال ندارد و هیچ راه دیگری نیست دو ماه را هم نمی تواند روزه بگیرد و عاجز است استغفار، اگر چنانچه پول دارد یا به هرحال اگر هم ندارد دو ماه را باید روزه بگیرد یا دارد مولایش اذن نمی دهد ولی این دو ماه روزه را هم نمی تواند بگیرد برای اینکه منافی حق مولا است، مولا کار دارد باید دنبال کارهای مولا برود، این بخواهد دو ماه روزه بگیرد نمی تواند، مرحوم سید دارد که هیجده روز روزه بگیرد، اگر هجده روز هم نتوانست آن وقت استغفار کند.

حالا این بحث در محل خودش در کتاب العتق هم متعرض هستند که واقعا هجده روز دلیل دارد؟ بعضی جاها هجده روز را داریم اما در این مورد که اگر چنانچه نتوانست مال نداشت و دو ماه هم نمی تواند روزه بگیرد منافی حق مولا هست کارهایی که مولا دارد نمی تواند انجام دهد هجده روز این دلیل روشنی اینجا نداریم بحثش در کتاب العتق است.

در کتاب العتق علی الاجمال این است که ما دو جور کفّاره داریم، یک کفّاره تعیین داریم و یک کفّاره تخییر داریم، کفّاره تخییر مثل همین افطار ماه رمضان که بین دو ماه روزه شصت مسکین و یک برده آزاد کردن تخییر است، کفّاره تعیین مثل کفّاره ظهار و بعضی موارد دیگر اینجا کفّاره تعیین است که اول معیّناً ظاهرا شصت روز است بعد شصت مسکین است، اول برده بعد شصت روز بعد شصت مسکین به ترتیب تعیینی است نه تخییری، در آن تعیینیاتش هجده روز آمده است دلیل که اگر معیّن است که باید اول برده بعد شصت روز و بعد شصت مسکین هیچ کدام را نتوانست هجده روز می شود اما در تخییریات مثل افطار ماه رمضان که مخیّر است بین سه تا آن جا هجده تا را نداریم، به هرحال محل حرف است و حواشی عروه هم بعضی ها همین حرف را دارند.

ما یک جزوه ای داریم نگاهی به بردگی که آن جا توضیح داده ایم بردگی چگونه هست، واقعیت این هست که نظر من همان نظر فقهی هست که بردگی درست است حالا شرایطش همان طور که می گیرند برده را زیاد هم آزاد می کنند، به هرحال از نظر فقهی همان حرفی است که فقهاء از قدیم زدند نه این حرفی که بعضی آقایان دارند تبعاً لعلامه طباطبائی و تبعا لمحمد قطب مصری که نه بردگی در اسلام نیست اصلا و پیغمبر بیش از این نتوانسته انجام دهد، این گونه نیست، پیغمبر خیلی قاطع احکام را اصلا جرأت نداشت خلاف نظر خدا کاری کند، دکتر شریعتی یک وقتی به شدت حمله کرد به این نوشته ما ولی اشتباه کرده است بالاخره جنگ که می شود اسیر که می شود چکار کنیم، بهترین راه بردگی ملی است که آن ها را به خانواده ها بسپاریم و تجدریجا تحت تأثیر زندگی ایمانی و اسلامی خود خانواده ها قرار می گیرند.

مسأله بعدی اینکه مرحوم سید دارد که به احتیاط واجب تأخیر نیندازد قضاء رمضان را تا ماه رمضان آینده عمدا این کار را نکند، سعی کند تا قبل از رمضان آینده حتما این روزه ها را قضاء کند و لو اینکه دلیل روشنی بر حرمت نداریم که حرام است که قضاء نکند و واجب است که حتما قضاء کند دلیل روشنی نداریم ولی به احتیاط واجب می گویند که این کار را نکند و قبل از ماه رمضان آینده قضاء کند.

تقریبا اینکه توسعه در همان سال دارد اتّفاق کل فقهاء است لازم نیست بعد از ماه رمضان فورا قضاء کند یا حتما در ماه شوال دعا کند خیر تا ماه رمضان آینده هر موقع که وقت شد انجام دهد، تأخیر از ماه رمضان بعدی نیندازد و الا در آن سال تا قبل از ماه رمضان هر ماهی بخواهد انجام دهد اشکال ندارد، در بعضی روایات هم دارد که اصلا زنان پیغمبر عادتشان بر این بود، در روایت 4 از باب 27 روایت از کافی است، کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه ابن ابی عمیر حفص بن بختری عن الصادق(ع) دارد که کُنّ نساء النبی(ص) إذا کان علیهنّ الصیّام أخّرن ذلک الی شعبان زن های پیغمبر وقتی روزه ای به عهده شان بود تأخیر می انداختند روزه را تا شعبان آینده نه اینکه بعد از ماه رمضان امسال در شوال در ذی القعده فورا قضاء کنند، صبر می کردند تا شعبان فإذا کان الشعبان وقتی ماه شعبان می رسید وقت تنگ است و بعدش ماه رمضان است صمن روزه می گرفتند و صام معهنّ[1] و پیامبر هم با این ها روزه می گرفت.

روایت همین است، کسی وقتی این را نگاه می کند به نظرش می آید چون شعبان مهم است لذا این ها تأخیر می انداختند که در شعبان روزه قضاء را بگیرند، در بعضی نقل ها هم دارد که دنبال این جمله پیغمبر فرمود شعبان شهری ماه من است، این مؤیّد این معنا است که پس تأخیر می انداختند تا شعبان برای اهمیّت شعبان ولی در روایت کافی در همین روزه ماه رمضان آن جا یک کلمه ای دارد که کراهة أن یمنعن رسول الله اینکه تأخیر می انداختند تا شعبان آینده برای اینکه مبادا پیغمبر را محروم کرده باشند از خودشان منظور استمطاع، برای اینکه پیامبر راحت باشد و آزاد باشد، حالا مگر پیغمبر چقدر فشار این چیزها را داشته است، به هرحال دارد کراهة ان یمنعن رسول الله.

پس تأخیر در سال هیچ مشکلی ندارد، اتّفاق فقهاء است روایت هم دارد، در بعضی روایات در همین باب 27 می گوید از ماه رمضان قبلی به عهده ام هست صبر کنم ذی الحجّه انجام دهم می گوید اشکال ندارد، در روایت اول إن بقی علیّ شیءٌ من صوم شهر رمضان أقضیه فی ذی الحجّة قال نعم[2]، روایت 2 همین طور، در ذهنشان این بوده است که ذی الحجّه این کار را نکنند صریحا می گوید این مشکلی ندارد، در روایات متعددی هست بنابراین تأخیر هیچ مشکلی از این نظر ندارد.

مهم تأخیر از ماه رمضان است، در امسال تا ماه رمضان نیامده است هیچ مشکلی نیست توسعه است اما می تواند صبر کند بعد از این ماه رمضان بگیرد؟ گفتیم کفّاره دارد اما نگفتیم جایز است یا حرام، آن بحثی که قبلا داشتیم این بود که اگر تأخیر کرد از رمضان آینده کفّاره دارد یک مُد اما کفّاره دلیل بر گناه نیست، شما قتل خطائی هم می گویید کفّاره درحالی که گناهی نیست، کفّاره دارد ولی آیا حرام هم هست یا خیر؟ بعضی ها خواستند بگویند حرام است و ادله ای آوردند، بعضی وجوهی هست که خیلی روشن نیست و بعضی هایش را هم قبلا اشاره کردیم ولی فهرست وار ببینیم.

اول گفته اند که در بعضی روایات تعبیر توانی دارد اگر سستی کردید و قبل از ماه رمضان نگرفتید این سستی در احکام شرع است و سستی در احکام شرع خوب نیست قبلا خواندیم، در روایت اول از باب 25 داشت إن کان برأ ثمّ توانا قبل ان یدرک الرمضان[3] توانی سستی است و سستی خوب نیست، خداوند از سستی و کسالت بدش می آید بنابراین این یک دلیل است.

این را دیروز صحبت کردیم که توانی به چه معنا است یکی به معنای فطور و سستی و ضعف است که این دلیل بر حرمت وجوب و این ها نیست، ضعیف است و نتوانسته است بعدا فورا قضاء کند حالا بعد از یک ماه روزه امسال حالا پارسالش را هم الآن بیاید بگیرد خیلی سخت است، این استفاده وجوب و حرمت تأخیر این ها مشکل است این معنا.

تعبیر دیگر در بعضی روایت دارد تهاون، در روایت ابوبصیر تهاون بود که خواندیم و تهاون هم بگوییم سستی از هون است یعنی قضیه را جدی نگرفته است، این هم می سازد به اینکه یعنی عجله نکرده است هم می خورد به اینکه بگویید بی اعتنایی به حکم شرع کرده و تأخیر انداخته است، این به معنای عجله نکردن هم می شود بنابراین این هم نمی تواند دلیل باشد.

شبیه این در بعضی روایات دارد تضییع، در روایت 11 و 8 از باب 25 احکام شهر رمضان در روایت 8 که همان روایت فضل بن شاذان است آخرش دارد وجب علیه الفداء لتضییعه[4] چون تضییع کردید ضایع کردن، ضایع کردن به دوم معنا می آید یعنی باطلش کردی باید زودتر انجام می دادی یا اینکه ضایع کردن یعنی سست گرفتن نه حتما به معنا ابطال است که دلیل بر حرمت باشد مثلا تضییع صلاة آخر وقت نماز خواندن، آخر وقت نماز خواندن که باطل نیست، تضییع همه جا دلیل بر حرمت نمی شود گرفت یا وجوب جهت مقابلش، داریم اول الوقت رضوان الله آخر الوقت غفران الله معنایش این است که گناه است ولی بخشیده خدا فرقی نمی کند پس حرمت بالفعل ندارد، در نماز این گونه داریم، آخر الوقت غفران الله اما دلیل بر حرمت نیست بالاخره اگر حرمتی بوده خدا گذشته است.

تعبیر فدیه، در بعضی روایات فدیه دارد، فدیه هم در کم تر روایتی هست ولی در بعضی روایات فدیه هست، در روایت ابوبصیر که دیروز خواندیم فدیه دارد، آن وقت فدیه را گفتند در جنگ فدیه می گرفتند چگونه بوده یعنی یک کار دیگری می خواهند بکنند اگر می خواهی آن کار نشود اینقدر بده، اگر می خواهی برده نشوی اینقدری باید پول بدهی در بعضی جنگ ها فدیه می گرفتند یا پیغمبر یک جا دارد که باید این تعداد افراد را با سواد کنی، در حقیقت فدیه یعنی کفّاره و پوشش چیزی که سخت است و می خواهد آن گونه نشود این کار را می کنند، در حقیقت یک کاری که مشکل دارد می خواهیم با این حلّش کنیم، این نشان دهنده این است که این درست نیست پس نباید تأخیر باشد، تأخیر کردی این مقدار فدیه بده، این هم باز خیلی روشن نیست که بگوییم نباید تأخیر از ماه رمضان انجام دهی، ضمناً در مورد استمرار مرض نیز هست.

در بعضی روایات کلمه تصدّق و صدقه دارد، صدقه را بعضی خواستند بگویند معنایش این است که اگر صدقه را ندی بلا می آید، در روایت این گونه داریم که اگر می خواهید بلا نیاید صدقه بدهید پس اینجا هم که می گوید اگر تأخیر انداختی از ماه رمضان صدقه بده یعنی خود کار تأخیرش خلاف است صدقه بدهد که آن خلاف از بین برود، این هم به نظر نمی آید که ظهور در وجوب داشته باشد که حتما قبل از ماه رمضان انجام دهد.

بعضی ها هم خواستند ادعاء  اجماع کنند، صاحب غنائم دارد که لا خلاف در این معنا که باید قبل از ماه رمضان انجام دهد، اولا لا خلاف غیر از آن اجماع معتبری است که ما می گوییم و به علاوه به ادعاء یک نفر اثبات این معنا نمی شود کرد، تعبیر کفّاره هم بعضی روایات داریم که جلسه قبل خواندیم از جمله در باب 24 کفّارات روایت 1 در همین ابوابی هم که دیروز خواندیم داریم کفّاره تأخیر از ماه رمضان قابل کفّاره اما کفّاره آیا دلیل بر حرمت و وجوب است این هم خیر، عرض کردیم قتل خطائی کفّاره دارد حرمت وجوب از آن استفاده نمی شود، در بعضی روایات هست که خنده زیاد کفّاره دارد، در بعضی روایات دارد که اگر تطیّر کردید فال بد زدید کفّاره دارد و کفّاره اش توکّل بر خدا[5] بنابراین نتوانستیم اثبات کنیم وجوب قضاء روزه قبل از ماه رمضان آینده را، اگر تا ماه رمضان آینده نگرفت کفّاره دارد اما کفّاره دلیل بر حرمت و وجوب و این ها نیست، احتیاط واجب این است که تأخیر نیندازد و پیش از ماه رمضان آینده بگیرد ولی اگر نگرفت معلوم نیست مرتکب حرام باشد و این ها که بگوییم تقدیم آن قبل از ماه رمضان واجب است.

اتّفاقاً در بعضی روایات تصریح دارد به توسعه، در باب 25 احکام شهر رمضان روایت 7 را ببینید باسناد شیخ طوسی عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد عن عُبّاد بن سلیمان عن سعد بن سعد عن رجل این اشکال سندی دارد ولی به هرحال عن ابی الحسن(ع) قال سألته عن رجل یکون مریضا فی شهر رمضان ثمّ یصحّ بعد ذلک فیُأخّر القضاء سنةً یک سال قضاء را تأخیر بیندازد أو اقل  أو اکثر ما علیه فی ذلک قال اُحبّ له تعجیل الصیّام حضرت فرمود دوست دارم زودتر این قضاء را انجام دهد اما فإن کان أخّره فلیس علیه شیءٌ[6] اگر تأخیر هم انداخت اشکال ندارد.

به هرحال اثبات این معنا که حتما واجب است قبل از ماه رمضان آینده روزه هایش را بگیرد فوقش احتیاط واجب بگوییم و الّا اثبات این مشکل است. مجموعه این ها که گفتیم تضییع دارد، کفّاره دارد، فدیه دارد، تهاون دارد، توانی دارد، همه این ها را روی هم بریزید یک قرائنی می آید که بگوییم احتیاط واجب، فوقش هم احتیاط واجب است و فتوایی نمی شود به این داد ولی نوع معاصرین به حسب فتاوایشان فتوا دادند خیلی هایشان و بعضی ها هم احتیاط واجب.

دو سه فرع بگوییم قبل از مسأله بعدی، اول اینکه اگر قضاء ماه رمضان به عهده اش است و این را سید عنوان نکرده است ولی جا دارد بحث شود، اگر قضاء ماه رمضان به عهده اش است یک روزه های نذری هم دارد، کدام مقدم است؟ حالا فرض کنیم که جمعش الآن نمی تواند بکند یا باید این را انجام دهد یا او را انجام دهد، یک وقت است قابل جمع است، نذر کرده است که شنبه و یک شنبه و دو شنبه روزه بگیرد اما نگفته است چطور روزه ای این منطبق بر قضاء هم می شود، قضاء ماه رمضان را می گیرد و مصداق نذر هم هست ولی اگر قابل جمع نیست و گفته است غیر ماه رمضان، غیر قضاء رمضان به خصوص نذر و برای نذر روزه بگیرم اینجا کدام مقدم است؟ حالا فرض کنید یکی از این دو را قادر است و هر دو را نمی تواند انجام دهد روی نظر به اینکه گفتیم که قضاء تأخیرش اشکال ندارد فوقش احتیاط واجب است نذر مقدم است باید طبق نذر عمل کند این یک مطلب، دوم اینکه اگر قضاء از سال قبل به عهده اش هست اما اگر بخواهد قضاء سال قبل را بگیرد نزدیک ماه رمضان است ماه رمضان امسال را نمی تواند بگیرد، خودش بعضی مزاج های خودش را می داند که نمی تواند شصت روز پشت سر هم روزه بگیرد، اگر بخواهد قضاء ماه رمضان گذشته را روزه بگیرد پس خود ماه رمضان امسال را نمی تواند بگیرد ماه رمضان مهم تر است و گفتیم تأخیر قضاء معلوم نیست اشکال داشته باشد.

سوم اینکه این یک مُد طعامی که واجب است برای تأخیر بدهد حالا تأخیر جایز یا غیر جایز ولی بالاخره باید یک مُد طعام دارد، این یک مُد طعام را می شود دیگری انجام دهد؟ مثل اینکه ما بدهی به زید داریم یک نفر می آید بدهی ما را می دهد آن جا قبول می کنیم و اشکال ندارد کسی نیابت کند در دادن بدهی حالا در فدیه هم می شود کسی نیابت کند؟ از میت اشکال ندارد و حتی نماز هم از میت می شود خواند اما از حی ما در عبادات واجب نداریم و فقط در حج داریم که نمی شود از حی نیابت کرد و چون این یک مُد طعام هم قضیه عبادت است مثل خمس و زکات است قصد قربت می خواهد، بنابراین از حی کسی بخواهد نیابت کند و بدهد این مشکل به نظر می رسد.

[1] وسائل باب27 احکام شهر رمضان روایت4

[2] وسائل باب27 احکام شهر رمضان روایت1

[3] وسائل باب25 احکام شهر رمضان روایت1

[4] وسائل باب25 احکام شهر رمضان روایت8

[5] وسائل باب35 کفّارات روایت5

[6] وسائل باب25 احکام شهر رمضان روایت7








   شنبه 8 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما