صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه سی و چهار








بسمه تعالی

مسأله قضاء عن المیّت مرحوم سید اینجا عنوان کردند چند چیز را در این مسأله آورده اند، اصل وجوب قضاء از میّت، خصوصیات میّت از نظر جنسیت آیا دخالت دارد یا خیر، فوت روزه چگونه بوده؟ عذر بوده یا عمد بوده و متفرعاتی از این دست، ابتدا اصل وجوب قضاء روزه از میّت علی الاجمال تا خصوصیاتش جدا جدا بحث شود، اجمال قضیه اتّفاقی است، منکری نداریم جز آنچه که از ابن ابی عقیل نقل شده است که بعضی او را جزء فقهاء بزرگ شیعه می دانند و در غیبت صغری یکی از کسانی که مورد توجه هست ابن ابی عقیل است، بعضی ها هم مثل صاحب حدائق ایشان و ابن جنید را خارج از عداد فقهاء شیعه می دانند، به هرحال ابن ابی عقیل وجوب روزه را عن المیّت مطلقا منکر است، برعکس صدقه را واجب می داند، ببینیم دلیل ایشان چیست.

اولا ایشان تمسک کرده است عبارت اجمالی به روایات و ادعاء تواتر روایات هم کرده است و وجوب روزه را گفته است علیه شاذٌّ من العلماء در مقابل مشهور بلکه لا خلاف علی الاجمال، حالا چطور ایشان ادعاء تواتر کرده است به نظر می رسد در چنین مواردی کتاب هایی بوده و از دست رفته در حملاتی که به بیوت شیعه شد مخصوصا حملاتی که در بغداد به بیت مرحوم مفید شد و از این قبیل کتاب های زیادی شاید از دست رفته است، به هرحال ایشان ادعاء تواتر می کند که صدقه واجب است و قضاء واجب نیست، دو روایت برای نظریه ایشان می شود تمسک کرد.

یک روایت در وسائل نیست، در تهذیب و استبصار هم نیست، من لا یحضر نقل کرده است در جلد سوم باب النذور و الکفّارات صفحه 236 صاحب حدائق روایت را آورده است ولی در وسائل نیست، عبارت روایت این است رجل مات و علیه صوم یک کسی مرده است و روزه به عهده دارد یصامُ عنه أو یتصدّق آیا از طرف او روزه بگیریم چون روزه به عهده اش هست یا اینکه صدقه داده شود قال یتصدّق عنه صدقه داده شود فإنّه افضل[1] پس بالاخره روزه گرفتن را از طرف او واجب نمی داند، افضل و مستحب هم نمی داند، صدقه را این گونه می داند و وجوب هم ندارد در این روایت چون کلمه یتصدّق و لو ظهور در وجوب دارد ولی فإنّه افضل ظهور در استحباب دارد.

این روایت هم از بُعد دلالت و هم از بُعد سند باید بررسی شود ببینیم که چطور هست، روایت از محمد بن اسماعیل بن بزیع است، مرحوم صدوق در جلد چهارم در مشیخه تمام افرادی که از آن ها روایت نقل کرده است سندش را به کتابشان یا به خود این ها بیان کرده است البته همه نیست ولی بیشتر هست، این روایت را از ابن بزیع نقل می کند و سندی که ایشان روایاتش را به ابن بزیع دارد در مشیخه یعنی جلد چهارم به حسب چاپ های ما این گونه دارد، می گوید آن چه که از ابن بزیع نقل کرده است سند ما به ابن بزیع این است محمد بن حسن بن احمد بن ولید از شیوخ قمّیین است ثقة ثقه خیلی مورد توجه و عنایت است، ایشان هم تقریبا در غیبت صغری هست، استاد شیخ صدوق است در حدیث ایشان نقل می کند عن صفّار که از شیوخ قمیین باز عن احمد بن محمد بن عیسی همین طور از ابن بزیع.

منتهی یک شبهه ای هست و آن این است که این عبارتی که در مشیخه دارد مرحوم صدوق دارد کلّما کان یا رویته عن ابن بزیع سندش این است، دو جور ایشان از ابن بزیع نقل کرده است، یک طور اینکه روایتی را نقل می کند از رواتی از جلمه ابن بزیع، یک جا هم می گوید رُوی نقل شده است از ابن بزیع، آیا این سندی که در مشیخه دارد هر دو جور را می گیرد یعنی اگر خودش چیزی را می خواهد از ابن بزیع نقل کند سندش این است و همین طور اگر دیگران هم نقل کردند از ابن بزیع و من لا یحضر نقل کرده است از دیگران این هم سندش این است معلوم نیست، این روایت ما نحن فیه که خواندیم دارد و رُوی عن ابن بزیع که در یک چنین مسأله ای صدقه بدهید و این افضل است، آیا سندی که در مشیخه من لا یحضر آمده است هر دو جور نقل را می گیرد چه به لغت رُوی چه و ما کان ابن بزیع هرچه که از ایشان از ابن بزیع نقل کرده است یا فقط سند برای آن جایی است که خودش نقل می کند از ابن بزیع نه رُوی، یک قدری این محل اشکال است و از نظر سند مشکلی پیدا کرده است همین طور اگر عبارت این گونه بود و روی اصحابنا، فرق می کند روی اصحبنا با رُوی.

به علاوه یک شبهه ای است این روایت از نظر دلالت، صحبت این است که گفتیم مشهور می گویند قضاء عن المیّت بر ولیّش واجب است ابن ابی عقیل قبول ندارد و می گوید فقط باید صدقه داد نه روزه، روایت این است رجلٌ مات و علیه صومٌ یک کسی مرده است و روزه به عهده اش هست یُصام عنه از طرف او روزه بگیریم  أو یتصدّق صدقه بدهیم قال یُتصدّق عنه فإنّه افضل، این آیا راجع به ولیّ است یا راجع به اجنبی است، رجل مات و علیه صوم یک کسی مرده است و روزه به عهده اش است، هیچ ندارد که ولدش یا ولیّش باید این روزه ها را بگیرد یا نگیرد، این بیشتر می خورد تبرّع اجنبی از اجنبی نه ولیّ از مولّی علیه، بیشتر این است یا لا اقل دلالتی بر مسأله ولایت و ولیّ و این ها ندارد آن وقت این از بحث ما خارج است، بحث ما این است که اگر کسی مرده است و قضاء دارد ولیّش باید این روزه هایش را انجام بدهد، اینجا بحث ولایت اصلا مطرح نیست، بحث یک نفر اجنبی بیشتر به این می خورد، بنابراین روایت سنداً و دلالتاً مشکل است و این مطلب بر ابن عقیل چیزی را اثبات نمی کند.

یک روایت دیگری که علامه در تذکره به این روایت تمسک کرده است ولی در متنش در وسائل هست، در باب 23 از ابواب احکام شهر رمضان، روایت 2 کلینی عن محمد بن یحیی عن محمد بن حسین یعنی ابن ابی الخطاب و عن علی بن الحکم عن علاء بن رزین عن محمد بن مسلم عن احدهما سألته عن رجل ادرکه رمضان و هو مریض فتوفّی قبل ان یبرئ پیش از اینکه خوب شود مرد قال لیس علیه شیء این خوب نشده بود چیزی ندارد لکن یُقضی عن الذی یبرئ ثمّ یموت قبل از یَقضی[2] قضاء کنید روزه را از کسی که خوب شد و پیش از اینکه قضاء کند از دنیا رفت، خوب شد یعنی اینکه می توانست بگیرد این را می خواهد بگوید.

روایت 7 مرحوم کلینی عن حسین بن محمد عن معلّب بن محمد عن حسن بن علیّ وشّاء عن ابان بن عثمان عن ابی مریم الانصاری عن ابی عبدالله(ع) سند خوب یک شبهه ای فقط در معلّب بن محمد است توثیق صریح ندارد ولی روی عقیده کسانی مثل مرحوم آقای خوئی چون در اسناد کامل الزیارة ابن قولویه آمده است این را قبول کردند، یک وقتی هم عرض کردیم آن چیزی که از عبارت ابن قولویه بدست می آید راجع به آن قاعد اخیری است آن چیزی که به صاحب کتاب وصل است، ابن قولویه نقل می کند آن چه را که من نقل می کنم از این افراد این ها ثقه هستند یعنی همان که ایشان نقل می کند نه سلسله سند تا بالا، معلّب بن محمد در سلسله سند است نه متصل به صاحب کتاب بنابراین عبارت ابن قولویه قدر متیقّن همان چیزی که ایشان از خودش نقل می کند می گیرد، آن آخرین کسی که وصل به ایشان است اما مهلّب بن محمد با واسطه و همین طور کل مواردی که این گونه هست که ایشان مستقیماً از آن نقل نمی کند با واسطه نقل می کند این توثیق نمی گیرد، شنیدم مرحوم آقای خوئی هم از آن عقیده اش که هرچه در کامل الزیاره هست مورد وثوق هست ایشان از این عقیده اش برگشته است، حق هم همین طور است عبارت ابن قولویه بیشتر می خورد به آن که بلاواسطه ابن قولویه از او نقل می کند بنابراین از آن جهت به درد نمی خوررد ولی بیشتر این را قبول کردند یعنی محمد بن معلب را، به هرحال این روایت را بیشتر صحیحه دانسته اند، عرض کردم روایت 7 از باب 23 إذا صام الرجل شیئاً من شهر رمضان اگر کسی مقداری از ماه رمضان را روزه گرفت ثمّ من یزل مریضاً حتی مات مریض بود همین طور تا مرد فلیس علیه شیءٌ(قضاءٌ) قضاء ندارد اما إن صحّ ثمّ مرض ثمّ مات و کان له مالٌ تصدّق عنه مکان کلّ یومٍ بمُد و إن لم یکن له مالٌ صام عنه ولیّه[3] اگر صحیح شد بعد مریض شد بعد مرد که یعنی صحیح شده و می توانسته بگیرد ولی نگرفته و دوباره مریض شد و بعد مرد اگر مال دارد صدقه می دهد به جای هر روزی یک مُد طعام اگر مال ندارد ولیّش روزه بگیرد این یک نسخه هست.

یک نسخه دیگری مرحوم شیخ همین حدیث را نقل می کند به جای جمله اخیر که صام عنه ولیّه می گوید صدّق عنه ولیّه درست موافق نظریه ابن ابی عقیل، اگر مرد و قضاء به عهده اش هست ندارد که روزه ها را قضاء کند بلکه صدقه بدهد، ابن ابی عقیل به این روایت هم می تواند تمسک کند.

این روایت به دو صورت نقل شده است یکی به همان سندی که عرض کردم که در آن مهلّب بن محمد هست صام عنه ولیّه دارد اول دارد صدقه بدهد اگر چنانچه مالی ندارد ولی روزه بگیرد، روی این نقل حرف ابن ابی عقیل با واسطه هست یعنی به این معنا که ابن ابی عقیل گفت روزه ندارد و صدقه دارد این نقل این است که اگر مال دارد صدقه اگر مال ندارد روزه، یک قدری با حرف ابن ابی عقیل فرق دارد ولی نقلی که مرحوم شیخ طوسی دارد رسماً حرف ابن عقیل است، اگر کسی مرده بود و مالی هم ندارد ولیّش باید صدقه بدهد، اگر خودش مال دارد از مال خودش و اگر خودش مال ندارد ولیّش صدقه بدهد، این حرف ابن ابی عقیل است.

منتهی دو نقل شده است، یک نقلش صام عنه ولیّه اگر پول ندارد و یک نقل این است که اگر پول ندارد ولیّش صدقه بدهد، روایت اول با سندی که خواندیم که در آن معلّب بن محمد هست برای کافی است و صدوق هم همان را نقل کرده است، روایت دوم که عرض کردم صدّق عنه ولیّه فقط شیخ طوسی نقل کرده است، آن وقت معروف این است و حرف این است که کافی و من لا یحضر اضبط از تهذیب شیخ هستند معروف است که شیخ آن قدر سرش شلوغ بوده که شاید چند دقیقه هم به این گونه چیزها رسیده باشد، به تعبیر مرحوم آقای بروجردی شاید پنج دقیقه ای هم صرف فلان مسأله کرده است، خیلی کارش زیاد است، علی ای حال شیخ این را دارد و آن را هم کافی و من لا یحضر دارد.

آن وقت آقایان گفتند کافی و من لا یحضر اضبط است پس آن ها مقدم است اگر آن مقدم است پس حرف ابن ابی عقیل ثابت نیست، ابن ابی عقیل می گفت که صدقه بدهد این می گوید اگر مال دارد صدقه بدید و اگر مال ندارد روزه بگیرید این با حرف ابن ابی عقیل فرق می کند.

اما چیزی که هست ممکن است بگوییم دو روایت است و بگوییم با هم منافاتی هم نداشته باشد، روزه بگیرد صدقه هم بدهد جمع کند، چرا این کار را کند؟ برای اینکه به عهده خود میّت هم صدقه بوده و هم روزه، روزه بوده قضاء روزه، صدقه برای تأخیر، اگر تأخیر کرد و روزه نگرفت و ماه رمضان بعدی رسید این کفّاره دارد، چون به عهده خود میّت هم کفّاره بوده و هم روزه بوده حالا ولیّش هم روزه بگیرد و هم کفّاره بدهد بنابراین جمع کنیم بین هر دو روایت.

خلاصه ما هستیم و این دو روایت، روایت اول را که عرض کردیم یک قدری مشکل سندی دارد و مشکل دلالی، سندش را که گفتیم معلوم نیست که در مشیخه من لا یحضر آمده است رُویها را هم می گیرد یا آن هایی که مستقیماً رَوی فلان کس است او را می گوید که توضیح دادیم، از نظر دلالی هم آیا این راجع به ولی بود یا تبرّع اجنبی عن الاجنبی این از نظر دلالت هم مشکل داشت، این حدیث روایت اولش با حرف ابن ابی عقیل فرق دارد روایت دومی که شیخ نقل کرده است مناسب با حرف ابن ابی عقیل است اما آن روایت دیگر با این منافات دارد مگر اینکه جمع کنیم بگوییم منافاتی ندارد هم روزه بگیرد و هم صدقه بدهد آن وقت همین یک روایت می شود، پس چطور ایشان ادعا کرده است تواتر روایات، ابن ابی عقیل گفت که اگر بر عهده میّت قضاء روزه بود لازم نیست که ولیّش قضاء کند برایش صدقه بدهد و بعد هم می گفت تواتر روایات بر این است، همین یک روایت بود آن هم معارض با روایت دیگر است، چیزی نتوانست اثبات شود.

بنابراین ما هستیم و اصل روایات متعددی که راجع به قضاء عن المیّت هست که روایات زیاد است مثل همین روایت اول از باب 23 مات الرجل و علیه صوم رمضان فلیقض عنه من شاء من اهله[4] از اهلش باید یک نفر قضاء کند.

روایت 2 یُقضی عن الذی یبرئ ثمّ یموت قبل عن یُقضی[5] و روایات دیگر، آن هایی که به عهده اش بوده و نگرفته باید از طرف او قضاء کنند بنابراین اصل قضاء علی الاجمال مورد تردید مشهور و کاد ان یکون اجماعا الّا از ابن عقیل که توضیح دادیم.

مسأله بعدی اینکه آیا هر گونه فوت روزه از میّت موجب قضاء هست که ولی باید قضاء کند یا اگر فوت لعذرٍ بود نه فوت عمدی، اگر لعذرٍ فوت کرده و روزه نگرفته است ولیّش انجام دهد ولی اگر لعذر نبوده این گونه نیست، روایات متعددی است که به طور مطلق است، بعضی روایات هست که در خصوص عذر است ولی خاص نیست مورد است مثلا روایت 11 از همین باب 23 سألت اباعبدالله(ع) عن رجل سافر فی شهر رمضان فأدرکه الموت قبل أن یقضی، یک کسی در ماه رمضان سفر رفت بعد مرد پیش از اینکه قضاء کند این پیداست عذر داشته و سفر بوده قال یقضیه افضل اهل بیته[6] از طرف او قضاء کنند، مورد عذر است اما آیا این فقط مورد سوال است یا خاص آن هست، خصوصیتی از آن فهمیده نمی شود و از آن اختصاص به دست نمی آید.

در روایت 13 همین باب موثقه ابن بکیر عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله(ع) فی رجل یموت فی شهر رمضان قال لیس علی ولیّه ان یقضی عنه ما بقی من الشهر بعد می گوید و إن مرض فلم یصوم رمضان ثمّ لم یزل مریضاً حتی مضی رمضانه و مریض ثمّ مات فی مرضه ذلک فلیس علی ولیّه إن یقضی عنه الصیام فإن مرض فلم یصوم شهر رمضان ثمّ صحّ بعد ذلک و لم یقضه اگر مریض شد روزه نگرفت بعد صحیح شد و قضاء نکرد ثمّ مرض فمات اینجا فعلی ولیّه أن یقضی عنه اینجا باید قضاء کند چون لإنّه قد صحّ و لم یقض حالش خوب شده بود و قضاء نکرد لذا وجب علیه[7] ولیّ باید این را انجام دهد پس تمسک ما به این قسمت اخیر است که گفتیم.

این موردی است که معذور است اما اختصاص به اینکه حتما برای مرض است یعنی اگر مریض نبود و نگرفته بود بگوییم آن جاها را قضاء نکند از این هیچ خصوصیتی استفاده نمی شود مورد آن جایی است که به خاطر مرض نگرفته است اما نمی گوید حکم قضاء مختص به مورد مرض است بنابراین بحث سر این است که آیا از این قبیل روایات اختصاص فهمیده می شود یا فی رجل کذا کسی معذور بوده و نگرفته است حضرت گفته است که برایش قضاء کنید این دلیل نمی شود که اگر بدون عذر قضاء نکرد اینجا دیگر از طرف او قضاء نکنیم، مورد این هست نه اینکه از آن استفاده اختصاص شود.

بعضی خواستند بگویند که اولا نادر است کسی عمدا روزه اش را بخورد، قدیم ها این گونه بوده گفتند که به فلان آقا گفتند شب ها دزدی زیاد شده گفت این موقع شب که دزدی می روند پس نماز شبشان را چه موقع می خوانند، بعضی گفته اند اینکه بگوییم عمدا کسی روزه نگرفته نادر است و بعید است که روایت حکم نادر را بخواهد بگوید، این چه حرفی است، حالا که می بینید چه خبر است و بعضی ها هم گفته اند که بعید است یکی دیگر عمداً روزه می خورد و من به جای او روزه بگیرم و لو پدر است اما خودش عقیده نداشته است.

حالا یک وقت است به نظر ما طرف سنی است آن لا کرامة ما لازم نیست قضاء او را بگیریم بعضی ها گرچه آن را هم گفته اند ولی اگر چنانچه معتقد به مقام ولایت اهل بیت هست و شیعه است و این ها روایات هم این ها را به عنوان کمک به آن ها می گویند که این کار را انجام دهید، قضاء انجام دهید برای اینکه او نجات پیدا کند، این بعید نیست، به طور مطلق بگویید که او کار عمدی کرده است چرا من بگیرم برای احسان به پدر و مادر راهش همین است، اگر معذور بوده و نگرفته است خیلی گرفتاری اش زیاد نیست ولی عمد بوده است و نگرفته بیشتر قابل ترحم است.

[1] من لا یحضرالفقیه جلد سوم باب نذور و کفارات صفحه 236

[2] وسائل باب23 احکام شهر رمضان روایت2

[3] وسائل باب23 احکام شهر رمضان روایت7

[4] وسائل باب23 احکام شهر رمضان روایت1

[5] وسائل باب23 احکام شهر رمضان روایت2

[6] وسائل باب23 احکام شهر رمضان روایت11

[7] وسائل باب23 احکام شهر رمضان روایت13






   شنبه 8 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما