بسمه تعالی
صحبت این بود که
ولیّ میّت فقط قضاء روزه های ماه رمضان به عهده اش هست اگر میّت انجام نداده است
یا اینکه هر روزه ای که واجب بوده و او انجام نداده است ولیّ باید انجام دهد،
بیشتر روایات در این ابواب موضوع سخن قضاء رمضان است البته ظاهرش این است که مورد
سخن این بوده است استفاده تخصیص مشکل است ولی تعمیم هم مشکل تر، دلیلی که بتوانیم
برای عموم بگیریم مهمّش دو روایت بلکه یک روایت است، آن روایتی که تا حدودی می شود
گفت معتبر است صحیحه حفص است روایت 5 باب 23 از ابواب احکام شهر رمضان عن الصادق(ع) فی الرجل یموت و علیه صلاةٌ أو صیامٌ به صورت
نکره، کسی مرده نمازی یا روزه ای به عهده اش است، به خوبی می شود گفت که دلالت
دارد هر روزه ای و هر نمازی قال یقضی عنه اولی الناس بمیراثه.
یک روایت هم باب 24 روایت 1 که آخر جلسه دیروز دیدیم إذا مات رجلٌ و علیه
صیام شهرین متتابعین من علّةٍ اگر کسی بمیرد و روزه دو ماه به عهده اش هست من
علّةٍ یعنی از هر جهتی یا من علّهٍ یعنی من مرضٍ، مریض بوده نتوانسته روزه بگیرد
یا اینکه بالاخره خودش نگرفته است، هرچه که هست دو ماه روزه به عهده اش هست فعلیه
ان یتصدّق عن الشهر الاول به خاطر ماه اول صدقه بدهد و ماه دوم را بگیرد یقضی شهر
الثانی را که در موردش
مانده اند که یعنی چه؟
توجیهاتی شده است
که بهترین توجیه همین است که ماه اول مربوط بوده به سال قبل حالا چون به روزه سال
دوم رسیده است آن فقط قضاء ندارد مُد طعام به عهده اش است، مرضش طول کشیده تا سال
بعد بهترین توجیه همین هست، پس در حقیقت کانّ ماه اول چون مرضش متصل شده است به سال بعد دیگر بر او
واجب نیست، همان ماه دوم را که هنوز سال بعدی نرسید است این را قضاء کند، این
بیشتر به ماه رمضان می خورد بنابراین و لو دارد و علیه صیام شهرین دو ماه روزه به
عهده اش است، دیگر نمی گوید این دو ماه برای چه چیزی است ولی به خاطر حکمش و تناسب
حکم و موضوع یعنی مربوط به ماه رمضان است.
در سند روایت سهل
بن زیاد است، سهل زیاد آدمی درباره اش حرف است، فضل بن شاذان درباره اش دارد که هو
رجلٌ احمق، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی ایشان را از قم بیرون کرده است به
اتّهام غلوّ چون اعتقاد به غلوّ دارد، دنبال غلوّ دارد و کذب، ظاهراً کذبش هم
مربوط به همان غلوّش است، آن وقت غلوّ یعنی اینکه شخص معتقد شود به حلول خدا در
ائمه یا معتقد شود امامان خود خدا هستند، این ها که چنین حرفی نمی زنند این مسائل
شرعی را از امام می پرسد پس معتقد به احکام است، معتقد به این مسائل است، اعتقاد
حلول با این عقیده جمع نمی شود پس معلوم می شود آقایانی که تهمت غلوّ می زنند به
رُوات خودشان یک مقدار کم دارند و هر چیزی را غلو حساب می کنند و الّا طبق آن دو
روایتی که گاهی عرض کرده ایم نزّلونا عن الربوبیة و قولوا فینا ما شئتم ما را خدا
ندانید هرچه دیگر می خواهید بگویید یعنی همه آن ها هستیم، بنابراین اتّهام غلو در
سهل بن زیاد چیزی نیست که عیبی باشد بلکه کمال است یعنی این ها فضائلی از اهل بیت
می دانستند که دیگران نمی دانستند و ظرفیتش را هم نداشتند و اگر هم می گفته آن ها
نمی فهمیدند مثل اینکه فرض کنید دعای کمیل را حضرت امیر به هرکسی یاد نمی دهد،
کمیل می فهمد، به اصحاب خاص این ها را می گویند، این شاهد بر این هست که این ها از
بزرگان بودند منتهی طبق روایات این حرف ها را به هرکسی نباید بزنند، در بعضی
روایات داریم آن هایی که ظرفیت ندارند به آن ها هرچیزی را نگویید، از امام سجاد هم
معروف است یا رُبّ جوهر علمٍ لو ابوه به لقیل انت من مَن یعبد الوثنا چه بسا مسائل
علمی را من اگر اظهار کنم مردم می گویند که این بُت پرست است، بُت پرستی یعنی همین
چیزی که الآن وهابی ها به ما می گویند، احترام به اهل بیت را وهابی ها بُت پرستی و
شرک می گویند.
بنابراین بیشتر در
این دو نظریه یکی نظریه کسانی مثل مرحوم آقای خوئی(ره) یکی هم نظریه کسانی مثل مرحوم امام(ره) بیشتر در این جهت نظریه مرحوم امام را می
پذیریم، سهل بن زیاد مشکلی ندارد بنابراین سند روایت مشکلی ندارد منتهی با قرائن و
تناسب حکم موضوع این برای قضاء ماه رمضان، ما دنبال این هست که آیا دلیلی بر تعمیم
داریم، مهم ترین دلیل همان دلیل بود 5/23 علیه صلاةٌ أو صیامٌ ولی آیا این هم
به تنهایی دلیل می شود که بگوییم بر ولیّ میّت لازم است هر گونه روزه ای که به
عهده میّت واجب شده است بگیرد، در عرف معمول وقتی می گویند نماز و روزه بدهی دارم
در ذهن می آید یعنی نماز و روزه ماه رمضان اصلا در ذهن مردم این گونه است، وقتی هم
به دفتر مراجع پولی می آورند برای نماز و روزه در وهله اول اصلا در ذهن نمی آید
سوال کسی بکند که چند ماه رمضان است مثلا، در ذهن همان ماه رمضان است و چیز دیگری
در ذهن نمی آید، اگر توضیحی داده شد بله و الّا نخست وقتی می گوید بدهی دارم یعنی
ماه رمضان است لذا اثبات این عموم هم که نیست اطلاق است حالا بگوییم نکره در سیاق
نفی بگویید عموم است این سیاق نفی هم که نیست، یموت و علیه صلاةٌ أو صیام بنابراین
یک عمومیت ضعیفی از این روایت بتوانیم استفاده کنیم، آن وقت به خاطر این عمومیت
ضعیف با وجود این همه روایاتی که همه راجع به قضاء رمضان است، روایات زیاد داریم
در همین باب 23 و ابواب دیگر سوال می کند کسی مرده است و قضاء رمضان به
عهده اش است، این ها باعث می شود تا می گوییم روزه به عهده اش هست در ذهن می آید
یعنی رمضان بنابراین استفاده عموم به نظر من مشکل است گرچه شیخ طوسی عمل کرده، ابن
برّاج عمل کرده، بیشتر متأخرین عمل کردند ولی ظاهرا بیشتر قدما عمل نکردند، اثبات
این تعمیم به نظر ما یک قدری مشکل است به خاطر همین روایت.
البته احتیاط خوب
است، می شود بگوییم نمازی، روزه ای یک نحوه عمومیتی کسی از آن استفاده کند از باب
احتیاط و الّا استفاده عمومیتش ضعیف است، نکره هست، در سیاق نفی هم نیست، استفاده
تعمیم با این همه روایاتی که مورد کلام روزه ماه رمضان است و این همه انصرافی که
در ذهن مردم است، تا پیش مردم می آیند می گویند روزه بدهکاری دارم در ذهن نمی آید
که نذر کرده یا کفّاره است و مانند این ها و ماه رمضان در ذهن می آید.
مرحوم سید مسأله
دیگری را تحت مسأله 27 عنوان کردند، کسی که از طرف خودش قضاء ماه رمضان را انجام
می دهد بعد از ظهر حق
ندارد افطار کند و روزه اش را به هم بزند، قبل از ظهر اشکال ندارد تا ظهر نشده می
تواند افطار کند و از گرفتن روزه منصرف شود اما بعد از اینکه ظهر شد دیگر حق ندارد
روزه اش را افطار کند، تعبیر ایشان این است لا یجوز لقاضی رمضان عن نفسه الافطار
بعد الزوال کسی که از طرف خودش قضاء رمضان را انجام می دهد جایز نیست که بعد از
ظهر افطار کند.
دو مطلب اینجا می
آید یکی اینکه لا یجوز تکلیفاً، یک مطلب هم اینکه اگر این کار را کرد کفّاره به
عهده اش هست، کفّاره اش را در سابق گفتیم باز هم عرض می کنیم و اختلافی هم در آن
نیست، ده نفر را اطعام کند به هر نفری یک مُد طعام طبق همان قوانین دیگری که می
گویند یعنی همان مُد طعام و اگر نتوانست ده نفر را اطعام کند سه روز روزه بگیرد
برای همین افطار بعد از ظهر قضاء روزه ماه رمضان.
اما از نظر حکم
تکلیفی بیشتر به خاطر بعضی روایات از جمله باب 4 از ابواب وجوب صوم روایت 4 صحیحه جمیل بن درّاج عن الصادق(ع) فی الذی یقضی شهر رمضان إنّه بالخیار الی زوال
الشمس کسی که قضاء ماه رمضان را انجام می دهد مخیّر است تا ظهر فإن کان تطوّعاً
فإنّه الی اللیل بالخیار اگر روزه مستحبی
باشد تا شب مختار است می تواند تا قبل از غروب هم روزه اش را به هم بزند اما اگر
ماه رمضان را قضاء می کند تا ظهر می تواند به هم بزند.
سند معتبر است
مشکلی نداریم، شیخ طوسی باسناده عن سعد بن عبدالله عن محمد بن حسین بن ابی الخطّاب
عن نذر بن سُوید عن جمیل بن درّاج عن الصادق(ع)، از نظر دلالت اولا روشن باشد می گوید کسی که قضاء ماه
رمضان انجام می دهد، از طرف خودش و از طرف دیگری این را ندارد ولی ظهور بیشتر این
است که از طرف خودش قضاء ماه رمضان را انجام می دهد یعنی روزه اش را خورده است و
می خواهد قضاء کند، بیشتر این در ذهن می آید، ظهور قضاء این است که از طرف خودش
مثل اینکه ظهور خود ماه رمضان، ماه رمضان روزه می گیرد هیچ در ذهن نمی آید که از
طرف دیگری این هم حکم همان را دارد و به جای او نشسته است.
ضمناً معلوم می
شود که منظور از روزه واجب وقتی می گویند در ذهن می آید یعنی رمضان به دلیل اینکه
در این روایت مقابل قضاء رمضان تطوّع می گوید، دو قسم درست کرده است یکی قضاء ماه
رمضان و یکی هم روزه استحبابی، درحالی که بین این دو خیلی داریم روزه های واجب
استحبابی نیست اما قضاء رمضان هم نیست، اگر خود این روایت را نگاه کنیم در ذهن می
آید همان مطلبی که در مسأله قبل من عرض کردم و آن اینکه انصراف عرفی وقتی می گویند
روزه واجب در ذهن می آید یعنی همان روزه ماه رمضان، قضاء رمضان، اینجا هم این گونه
در ذهن می آید می گوید آن کسی که قضاء ماه رمضان را انجام می دهد مختار است تا ظهر
ولی اگر مستحبی است تا غروب مختار است بنابراین معنایش این است که تطوّع مقابل
واجب رمضان است واجب قضاء، واجب های دیگر هم داریم ولی وقتی می گویند واجب در ذهن
می آید یعنی قضاء رمضان، این مؤیّد آن مسأله قبل است.
اگر مستحبی است
تا غروب اختیار دارد برای اینکه مستحبی ظاهرش این است که هم حدوثاً مستحب است و هم
بقاءً و إن کان تطوعاً یعنی همه روزه مستحب است نه اولش مستحب است، ما البته در
فقه داریم مواردی که چیزی اولش مستحب است بعد واجب می شود مثل اعتکاف، روز اول و
دوم مستحب است بعد واجب می شود، عمره، حج وقتی احرام می بندد و وارد می شود دیگر
حق ندارد به هم بزند پس ما داریم مواردی که مستحب است بعد واجب می شود اما این
استثناء است، ظهور وقتی می گویند روزه مستحبی یعنی از اول و آخر مستحب است هم
حدوثاً و هم بقاءً بنابراین اگر بقاءً مستحب است یعنی همان طور که اولش اختیار داشته
است می تواند بگیرد و می تواند نگیرد تا آخر هم اختیار دارد می تواند به هم بزند و
می تواند به هم نزد و ادامه بدهد، این یک روایت که به خوبی نشان می دهد در قضاء
ماه رمضان تا ظهر وقت دارد که بتواند روزه اش را به هم بزند.
در همین باب 4 روایت 10 باسناده صدوق عن علی بن حسن بن فضال عن ابراهیم
بن ابی بکر بن ابی سماک تا اینجا سند هیچ مشکلی ندارد عن ذکری المؤمن نمی دانیم چه
کسی است، در کتب رجال به عنوال راوی رجالی مطرح نیست اما روی مذاقی مرحوم آقای
خوئی(ره) دارد چون ایشان در اسناد کامل الزیارة ابن
قولویه آمده است و ابن قولویه دارد آن چه را من اینجا نقل می کنم از ثقات نقل می
کنم پس همه رُوات در کتاب کامل الزیارة را ایشان ثقه می داند و نیاز ندارد به
مراجعه رجالی اما بارها عرض کردیم کامل الزیارة را هم می توانید ابتدائش را مطالعه کنید ظاهرش این است که مشایخ
بلاواسطه یعنی آن چه را که ابن قولویه نقل می کند مستقیما از استاد این ثقه هست نه
اینکه سلسله مراتب تا امام ثقه هستند بنابراین این یک قدری مشکل است شنیدم مرحوم
آقای خوئی هم از این نظریه اش برگشته اند
علی ای حال این جا سند یک قدری مشکل پیدا می کند عن اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله(ع) قال الذی یقضی شهر رمضان هو بالخیار فی الافطار
ما بینه و بین إن تزول الشمس در قضاء ماه رمضان شخص مختار است تا ظهر و فی التطوّع باز ملاحظه می
کنید مقابل تطوع قضاء رمضان است یعنی مقابل مستحبی آن که در ذهن می آید واجب یعنی
رمضان بنابراین تمام آن روایاتی که در آن باب داشتیم صلاة واجب، روزه واجب یعنی
رمضان، اطلاق عرفی اش همین است و لو اینکه واجب های دیگر هم داریم اما در ذهن نمی
آید لذا آن جا عرض کردم فقط احتیاط و الّا دلیل روشنی بر اینکه هر روزه واجب را
ولیّ بگیرد پیدا نکردیم، خلاصه تا ظهر مختار است که روزه اش را به هم بزند اما
تطوّع تا غروب وقت دارد.
یک روایت دیگری
هست سند این هم بد نیست همه فتحی هستند، روایت11 این باب عن مسعدة بن صدقه عن الصادق(ع) عن ابیه عنّ علیًّ(ع) الصائم تطوّعاً بالخیار ما بینه و بین نصف
النهار کسی که تطوّعاً روزه می گیرد تا ظهر حق دارد فإذا انتصف النهار فقد وجب
الصوم وقتی ظهر شد
روزه واجب است یعنی در حقیقت مثل اعتکاف و مثل حجّ عمره، این را کسی فتوا نمی دهد.
مرحوم شیخ طوسی
فرموده است که این روایت منظور اولویت به عبارت دیگر تأکّد استحباب چون هیچ کسی
فتوا به وجوب نمی دهد، صریح آن روایات هم فرق داشت بین قضاء رمضان و تطوّع، تطوّع
صریح هست که این گونه نیست، از بعضی روایات دیگر هم این معنا استفاده می شود به
هرحال به همین مقدار کافی است، در روایت 13، روایت 12 و بعضی روایات دیگر می شود از این استفاده کرد،
در روایت 8 هم الصائم بالخیار الی زوال الشمس قال إنّ ذلک فی الفریضة و امّا النافله فله
ان یُفطر أیّ وقتٌ شاء الی غروب الشمس نافله را تا
غروب می تواند افطار کند اما در فریضه تا ظهر.
از این روایات که
متعدد هم هست استفاده می شود که اگر کسی قضاء رمضان را انجام می دهد تا ظهر حق
دارد و بعد از ظهر حق ندارد که روزه اش را افطار کند، ظاهرش هم این است که قضاء از
طرف خودش نه از طرف دیگری که اجیر است یا تبرّع هست حتّی، اینجا اشکال ندارد می
تواند بخورد.
اما اجیر برای
اینکه این روایات انصراف دارد از کسی که اجرت گرفته است برای دیگری انجام دهد، خود
این قاضی هست یعنی برای خودش و اما تبرّع برای اینکه خود تبرّع مستحب است، استحباب
است آن وقت بنابراین مثل همان تبرّع می شود که حدوثاً و بقاءً گفتیم که استحباب و
حق دارد روزه اش را به هم بزند، این روایات قاضی عن نفسه را می گوید بنابراین اگر
در حجّ و اعتکاف و این ها هم بگوییم حق ندارد بعد از شروط به هم بزند و واجب می
شود در تبرّع این گونه نیست، وصف تبرّع خودش یعنی ندب بنابراین از اولش ندب بوده و
تا آخر هم همین حالت ندبی باقی است، تبرّع که از اول انجام داده است یک کار مستحبی
است بعداً هم ادامه همان کار مستحبی است تا غروب حدوثاً و بقاءً بنابراین اگر اجیر
است یا تبرعاً انجام می دهد اشکال ندارد.
مرحوم سید احتیاط
کرده است و می گوید احتیاط این است که در اجاره و تبرّع به هم نزند، در اجاره اش
کانّ در ذهنش این بوده که قرارداد اجاره که بست واجب می شود بنابراین نباید به هم
بزند، این درست نیست برای اینکه این روایات قاضی قاضی عن نفسه را می گفت، یک روایت
فقط داشتیم که در فریضه که إنّ ذلک فی الفریضه ولی باز این هم ظهورش این است که
فریضه بر خودش نه اجیری که فریضه دیگری را انجام دهد بنابراین به نظر نمی آید حالا
احتیاط مسأله ای نیست، احتیاط هرچه انجام بدهد خوب اما اینکه شبهه وجوب داشته باشد
خیر، در تبرّع هم واجب نیست برای اینکه استحبابی است حدوثاً و بقاءً تبرّع مستحب و
تا آخر هم مستحب است.
اگر روز معیّنی
را نذر کرده است یا اجیر شده است، روز معیّن یعنی قابل تغییر نیست و نمی شود یک
روز دیگر را جای این نشاند این وجوب تعیینی دارد و این را نمی شود کاری کرد یا
مثلا شبیه تعیین روزه تعیّن، یک تعیین است مثل اینکه اجیر شده است یک روز معیّن و
یک تعیّن است مثل آن جایی که وقت تنگ است اگر حالا روزه نگیرد بعد ماه رمضان بعدی
می آید و دیگر نمی تواند بگیرد اینجا تعیّن دارد البته اگر گفتیم تأخیر روزه قبلی
از ماه رمضان بعدی جایز نیست، این بحثش گذشت حدوداً پنج وجه آوردیم بر اینکه اگر
کسی ماه رمضان روزه نگرفته تا قبل از ماه رمضان سال بعد باید بگیرد ولی تمام این
پنج وجه را جواب می دهیم، دلیل روشنی ندارد ولی احتیاط این است که قبل از ماه
رمضان سال آینده روزه هایش را قضاء کند، احتیاط است و الّا دلیل روشنی بر این پیدا
نکردیم.
دو روایت هست که
ببینیم چطور است یکی همین روایت 8 باب 4 که خواندیم، و عنه شیخ طوسی ظاهرا عن محمد بن
علی بن محبوب یا احمد بن محمد بن عیسی در تهذیب این را ندارد عنه یعنی محمد بن علی
بن محبوب عن حسین بن اهوازی عن النذر عن ابن سنان می خواهند بگویند محمد بن سنان
عن ابی عبدالله(ع)، راوی سماعه هست
عن الصادق(ع) می گوید شما
فرمودید یا پدران شما فرموده اند الصائم بالخیار الی زوال الشمس روزه دار تا ظهر
حق دارد به هم بزند قال إنّ ذلک فی الفریضة در واجب این گونه است و امّا النافلة
فله أن یفطر أیّ وقت شاء الی غروب الشمس.
این روایت
استفاده می شود که هر واجبی ما گفتیم در قضاء رمضان، مرحوم سید هم همین طور، جاهای
دیگر را احتیاط انجام می دهد ولی این روایت می گوید هر واجبی، اگر تعیین دارد یا
تعیّن دارد آن را گفتیم ولی در غیر تعیین و تعیّن این روایت مطلقا می خواهد بگوید،
واجب را می گیرید تا ظهر فقط وقت دارید، سند روایت از نظر ما مشکلی نیست ولی کسانی
مثل مرحوم آقای خوئی و کسان دیگر محمد بن سنان را مشکل دارند، سنان اسم جدّش هست،
محمد بن حسن بن سنان، چون ایشان تحت کفالت جدّش در آمده است پدرش دیگر فراموش شده
است و محمد بن سنان گفته می شود اسم واقعی اش محمد بن حسن است و آن وقت محمد بن
حسن بن سنان از جهاتی بعضی ها در او اشکال کردند و یکی از جهات باز غلو است که
مطرح شده است، به هرحال کثیرالروایة است و روایاتش هم معمول به است، این در حقیقت
یک درجه از وثاقت است ولی مرحوم آقای خوئی که محکم ایستاده است روی مهارت های
توثیقی رجالی ایشان را اشکال می کند، غرض اینجا می گوید که در فریضه است و در
نافله این گونه نیست اگر سند را اشکال نکنیم باید بگوییم در مطلق واجب.