بسمه تعالی
صحبت این بود که
تا قبل از ظهر می تواند از تصمیم روزه منصرف شود و افطار کند الّا در قضاء ماه
رمضان یعنی در این بعد از ظهر نمی شود قبل از ظهر ممکن است و مشکلی ندارد، اصلاح
کنم عبارت را در قضاء رمضان بعد از ظهر جایز نیست ولی تا قبل از ظهر می تواند از
روزه خودش منصرف شود، در غیر ماه رمضان یک وقت است معیّن است و یک وقت است موسّع
است، معیّن مثل اینکه نذر کرده است روز دوشنبه فلان تاریخ روزه بگیرد، حالا نمی
تواند برگردد این معیّن است، یک وقت است موسّع است گفته است چند روز روزه، امروز
نشد فردا می گیرد، در اینکه موسّع است بعد از ظهرش هم می شود از روزه منصرف شود،
در معیّن قبل از ظهر هم نمی شود.
حالا دو روایت
داشتیم که یکی را دیروز شروع کردیم که ظاهرش این هست در غیر ماه رمضان هم بعد از
ظهر نمی تواند و لو موسّع یکی روایتی بود که مشکلی نداشت فقط سند محمد بن سنان بود
عرض کردیم اشکالاتی که درباره ایشان شده است یکی عبارت فضل بن شاذان بود که این
احمق است، یکی از عبارت بعضی از رجالیون دیگر بود که ایشان غلو دارد و کذب، کذب هم
دنبال غلو است یعنی حرف هایی می زند راجع به اهل بیت که واقعیت ندارد.
غلو را عرض کردیم
که این کمال است و از مطالب این ها معلوم می شود که اسراری هست که اهل بیت به
هرکسی نمی گویند، به آن هایی که ظرفیت داشته باشند به آن ها می گویند، آن دعای ماه
رجب مکرّر عرض کرده ایم لا فرق بینک و بینها الّا انّهم عبادک این را هر کسی نمی
فهمد و اهل بیت هم این را به هرکسی نمی گویند، به آن کسی می گویند که درد فراغ را
لمس کند، دیوانه ای بچه ها سنگ می زدند عاقلی به او رسید گفت برو خودت را معالجه
کن که این قدر بچه ها دنبالت ندوند و مسخره کنند و سنگ بزنند و این ها، بعضی شعرا
قصیده مفصلی در این زمینه دارند، او در جواب گفت من همی بینم جلال اندر جلال تو چه
می بینی به جز وهم و خیال، عشق حق در من شرار افروخته، من چه می دانم که پایم
سوخته، شخص گاهی در یک شرایطی قرار می گیرد که مراحل عشق را طی می کند نه فقط راجع
به خدا راجع به اولیاء خدا، هرکسی درک نمی
کند آن مقامات اولیاء خدا را در بعضی از ادعیه چیزهایی هست که اگر دقت شود خیلی
مفید هست.
به هرحال یکی
روایت محمد بن حسن بن سنان بود که اشکال هایش این بود و به نظر ما اشکالی نیست، یک
روایت دیگری بود روایت 9/4 وجوب صوم باسناده صدوق عن سعد عن حمزة بن یعلی عن النوفلی تا
اینجا اشکالی ندارد عن عبدالله بن حسین یک نسخه ای دارد عبید بن حسین، حالا چه
عبدالله بن حسین و چه عبید بن حسین نمی دانیم کیست، عبدالله بن حسین متعدد داریم و
چندین نفر هستند اما این عبدالله بن حسینی که استاد نوفلی است و شاگرد عبدالله بن
سنان این را نمی دانیم کیست و توثیقی هم برایش صادق نیست به هرحال عن الصادق(ع) قال صوم النافلة لک أن تُفطر ما بینک و بین
اللیل متی ما شئت روزه نافله می توانید افطار کنید تا شب، مستحبی است هر موقع
خواستید می توانید افطار کنید اما و صوم قضاء الفریضة روزه قضاء واجب لک أن تُفطر الی زوال الشمس فإذا زالت الشمس فلیس
لک ان تفطر دیگر ندارد قضاء
رمضان، قضاء فریضه می گوید.
حالا قضاء فریضه
منظور چیست؟ یعنی انجام فریضه؟ آن وقت روزه قضاء فریضه می شود روزه انجام واجب، هر
واجبی، واجب قضاء رمضان و واجب های دیگر چه موسّع و چه مضیّق در اینجاها فرقی نمی
کند ولی اگر گفتیم این قضاء الفریضة اشاره است، در حقیقت یک کنایه ای است از قضاء
ماه رمضان چون در باب روزه وقتی می گویند فریضه در مرحله اول در ذهن می آید یعنی
روزه ماه رمضان، آن است که واجب علی الاطلاق است، واجب های دیگر واجب مسبّب از
اسباب خاصّه هستند مثلا کفّاره است، یک کاری کرده است کفّاره به عهده اش هست یک
نذر کرده است و نذر به عهده اش است ولی آن چیزی که علی الاطلاق است به حسب ذاتش لا
به حسب عوامل و اسباب فریضه هست بدون توسّل به سبب فریضه هست روزه ماه رمضان است
بنابراین از نظر سند و دلالت این مشکل پیدا می کند، سند به خاطر عبدالله بن حسین
یا عبید بن حسین، دلالت معنای اینکه صوم قضاء الفریضه یعنی چه، قضاء ماه رمضان یا
انجام فریضه به طور مطلق؟ این مشخص نیست.
پس ما هستیم و
روایت 4 این باب که صحیحه
جمیل بن درّاج بود فی الذی یقضی شهر رمضان إنّه بالخیار الی زوال الشمس و إن کان
تطوّعاً فإنّه الی اللیل بالخیار می گفتیم این
قضاء ماه رمضان می گوید تا ظهر بعد می گوید تطوع اشکال ندارد پس بنابراین مقابل
تطوع مطلق واجب بگیریم و الّا این هم فقط قضاء ماه رمضان است.
خلاصه دلیل روشنی
بر این پیدا نکردیم، آن روایت دیگر روایت 8 سندش هم خوب موثّقه سماعه الصائم بالخیار الی
زوال الشمس حضرت فرمود إنّ ذلک فی الفریضة به طور کلی واجب دارد و امّا النافلة فله
إن یُفطر ایّ وقتٍ شاء الی غروب الشمس، این روایت
تصریح دارد که فریضه این گونه هست، ندارد که قضاء رمضان بلکه فریضه را دارد.
با این روایت 8 که صریح تر است بگوییم که در مطلق روزه واجب تا
ظهر است، در نافله فقط تا غروب می تواند، مقابل نافله آن های دیگر تا ظهر بنابراین
چه واجب موسّع و چه واجب مضیّق چه قضاء رمضان و چه نذر و کفّارات تا ظهر، ما هستیم
و فقط همین روایت و یا توجیهی که در روایت 4 هم کردیم از آن هم کسی بتواند استفاده کرد.
آن وقت با یک
روایت می شود یک موضوع به این وسیعی را اثبات کرد؟ فقط در آن محمد بن سنان بود،
علی ای حال کسانی مثل مرحوم آقای خوئی که محمد بن سنان را قبول ندارند که هیچ، به
نظر ما که می آید این اشکالی ندارد با این روایت اثبات کنیم تمام روزه ها را که
بگوییم تا ظهر می تواند برگردد فقط، نافله تا غروب بقیه این ها چه قضاء رمضان و چه
چیزهای دیگر بگوییم تا ظهر می تواند برگردد یک قدری این معنا مشکل است.
ما البته داریم
جایی که حکم با یک روایت اثبات می شود موارد متعدد است، همان قضیه رقص هم یک روایت
بیشتر نداریم، حالا تمسک به لهو هم می شود اما لهو به طور مطلق دلیل بر حرمتش
نداریم، ما هستیم و همین روایت یک چنین چیزی می شود ولی ارتکاز متشرعه اگر به طور
عام متوجه نشود این معنا را اثباتش با یک روایت مشکل است به عبارت دیگر می توانیم
بگوییم شارع مقدّس یک حکمی را که بیان می کند می خواهد مردم عمل کنند و نمی خواهد
فقط بشنوند، آن وقت عمل در چیزهایی که یک دامنه وسیع این گونه دارد یک تأکّد و
تکرار می خواهد و تأکّد و اصرار می خواهد، با یک روایت که فرض کنیم اشکال سندی هم
نداریم اثباتش یک قدری مشکل است حالا البته احتیاط به جای خودش هست، بنابراین در
این مسأله ظاهرا چیزی نداریم لذا بعضی در محشین عروه فتوا می دهند فقط در قضاء
رمضان، بعضی ها هم از باب احتیاط می گویند قضاء رمضان، بعضی ها فتوا می دهند فقط
در قضاء رمضان در غیر رمضان نیست یعنی بعد از ظهر هم می تواند افطار کند، بعضی می
گویند که از باب احتیاط می گوییم که در غیر رمضان نمی تواند و الّا دلیل ثابتی
نیست، خلاصه یک قدری محل حرف فتوا باشد یا احتیاط باشد یا کلا فتوای به جواز داده
شود دلیلش همین یک روایت بود.
اقسام مختلف روزه
داریم، روزه رمضان، روزه های دیگر، نذری، اجاره و امثال این ها یکی از اقسام روزه
روزه کفّاره است، روزه کفّاره اقسام زیادی خودش دارد، مرحوم سید یک عبارت های کلّی
ای دارد، اول متن عبارت سید را ببینیم، مرحوم سید در عروه دارند که صوم الکفّارة و
هو اقسام، اول ما وجب فیه الصوم غیره اولین صوم کفّاره آن است که کفّاره اش هم
روزه است و هم چیزهای دیگر و هی کفّارة العمد قتل عمدی است، اگر کسی عمداً دیگری
را بکشد اینجا در کفّاره اش هم روزه دارد و هم غیر روزه، این عبارت مرحوم سید است.
آیا این معنا
درست است که اگر کسی عمداً دیگری را کشت حتما باید روزه بگیرد، این دو صورت دارد
یک وقت است که وقتی کسی را عمدا می کشد آن ها هم می گیرند این را قصاص می کنند و
دیگر چیزی برایش واجب نیست، میزان یکی توبه ظاهری دنیایی است و یکی توبه اُخری و
از نظر عقاب، از نظر دنیایی که این را گرفتند و خودش را کشتند و قصاص شد، وقتی
قصاص شد دیگر چه می خواهید لا یُجن الجّانی علی اکثر من نفسه به جانی بیش از جان
خودش کسی حق دیگری ندارد، یک آدم کشته بود و شما هم او را کشتید و تمام شد اما یک
وقت است که این را نمی کشند مسأله دیه مطرح می شود، در دیه غیر از این دیه ای که
باید بدهد صد مثقال طلا یا هرچیز دیگر باید حتما روزه هم بگیرد، این مطلب که ایشان
به طور عام فرموده اند کفّاره قتل عمدی روزه و غیر روزه دارد این طور نیست.
مرحوم محقق حلّی
تقریباً مسلّم گرفته که همه جا در قتل عمد روزه هست چه دیه و چه قصاص ولی از ادله
این استفاده نمی شود، یک وقت است که قصاص نمی شود اولیاء دم عفو کردند از قصاص یا
قصاصش ممکن نیست یا اینکه شرعاً نمی شود مثل اینکه اگر والد ولدش را بکشد نمی آیند
والد را بکشند به کفّاره قتل ولد و پدر به خاطر پسر کشته نمی شود این شرعاً مشکل
هست، این فقط دیه می شود، در این موارد غیر از دیه ای که پرداخت می شود به ورثه
مقتول روزه هم هست اما همه جا در قتل عمدی این گونه نیست، وقتی قصاص شد تمام شد،
در حدود هم همین طور است وقتی حد می خورد دیگر تمام است و عقاب دیگری ندارد.
از روایات متعددی
می شود این را استنباط کرد از جمله در باب 9 از ابواب قصاص نفس به حسب چاپ ما جلد 22 از چند روایت استفاده می شود، یک روایت
تعبیراتش فرق می کند، یک روایت این هست که راوی می گوید من آدم کشته ام توبه ام
قبول می شود؟ حضرت فرمود برو خودت را معرفی کن آن ها قصاص کنند و توبه ات قبول
است، می گوید می ترسم بروم به آن ها بگویم من را بکشند حضرت می گوید که برو دیه به
آن ها بده، می گوید اگر بروم دیه به آن ها بدهم می فهمند که من کشته ام و باز من
را می کشند، می گوید صبر کن موقعی که این ها برای نماز می روند کسی داخل خانه نیست
پول دیه را داخل خانه بینداز، این یک تعبیر است.
یک تعبیر دیگر
همین مسأله است و به خصوص قضیه روزه را هم دارد که اگر چنانچه قصاص شدی که توبه
قبول هست و هیچی نیست، اگر دیه باید داده شود دیه هست و این کفّاراتش بنابراین در
باب 9 از ابواب قصاص
نفس روایت اول و بعضی روایات دیگر این باب این معنا از آن ها استفاده می شود که
اگر قصاص شد دیگر توبه اش تمام است و قبول است.
مورد دوم که سید
هم دارد آن است که افطر فی رمضان علی محرّمٍ در ماه رمضان روزه خورده است عمداً آن
هم افطار به حرام، اینجا تجب فیه الخصال الثلاث هرسه واجب است، هم ستّین مسکیناً
اطعام کند هم شصت روز روزه بگیرد و هم تحریر رقبة اگر پیدا کند بنابراین روزه هست
و غیر روزه هم هست، روزه با غیر روزه باهم جمع شدند وقتی افطار بر حرام هست البته
این را قبل ها صحبتش را کردیم از نظر فقهی بر ما ثابت نشد که افطار بر حرام حتما
سه کفّاره واجب باشد، این از نظر ما ثابت نشد ولی بیشتر فتواها بر این هست، این
مورد اول صوم کفّاره که روزه با چیزهای دیگر باهم جمع می شوند.
مورد دوم آن
مواردی که روزه هست ولی بعد العجز از چیز دیگر مثلا مثل کفّاره ظهار، در کفّاره
ظهار این گونه است اول عتق رقبة هست بعداً صوم شهرین بعداً اطعام ستّین مسکین صریح
خود قرآن است این در سوره مجادله قد سمع الله قول التی تُجادلک فی زوجها خدا شنید
و یسمع تواحرکما خدا مناظره شما را شنید زنی که آمده بود پیش پیامبر می گوید سال
ها با همسرم زندگی کردم حالا یک دفعه به من گفته است ظهرک کظهر اُمّی و برو بیرون
دیگر، حضرت منتظر بود که دستور برسد و دستور وحی الهی رسید که والذین یظاهرون من
نسائهم این را تحریر
رقبة می کنند در آیه سوم و چهارم سوره مجادله، تحریر رقبة کند و اگر نشد روزه و
اگر نشد اطعام ستّین مسکین پس صوم کفّاره در این مورد صوم با چیزهای دیگر نیست بعد
از چیزهای دیگر است، اول چیزهای دیگر است تحریر رقبة اگر نشد صوم ستّین و بعد هم
اطعام ستّین، این هم این مورد بود.
غیر از این ها
مورد دیگری که مثل کفّاره ظهار هست کفّاره قتل خطائی، قتل عمدی همان است که عرض
کردیم، قتل خطائی اول عتق است، اگر عتق رقبة نمی شود و نیست و مانند این ها آن وقت
در آن جا روزه هست پس روزه هست ولی بعد از چیز دیگری نه با چیز دیگری، حرف درستی
است و ظاهرا مخالفی هم در این مسأله در این جهت نداریم.
از همین قبیل هست
کفّاره افطار قضاء ماه رمضان، ماه رمضان را خورده است و می خواهد قضاء کند، اول
اطعام است اگر عاجز از اطعام است روزه، اطعامش عشرة مساکین ظاهرا هست، اگر عاجز
است روزه سه روز پس روزه هست ولی روزه بعد از چیز دیگر نه با چیزهای دیگر، یکی از
چیزهای دیگر کفّاره یمین است، قسم خورده حالا خلاف قسم عمل می کند، اول عتق رقبة
هست یا اطعام عشرة یا کثرة عشرة، اگر نشد صوم ثلاثة ایّام پس روزه بعد از عجز از
چیزهای دیگر هست.
البته در بعضی از
این موارد بعضی روایات مخالفه هم هست مثلا در همین کفّاره یمین روایت 6 از باب 12 کفّارات دارد کفّاره یمین صوم ثلاثة ایّام، اگر
عاجز شد اطعام عشرة درست مقابل روایاتی که قبلا عرض کردیم و صریح قرآن آن جا داشت
اول عتق رقبة یا اطعام عشرة یا کسوة عشرة اگر هیچ کدام نشد روزه ثلاثة ایّام اما
این روایت 6/12 کفّارات دارد که اول صوم ثلاثة ایّام اگر نشد اطعام عشرة
مساکین، مقابل آیه و روایات معتبر دیگر این قابل عرضه نیست.
مرحوم صاحب وسائل
در این روایت 6/12 یک توجیهی دارد می گوید این اطعام گاهی از اوقات به معنای
اطعام اصطلاحی نیست که مُد طعام، گاهی اطعام که می گویند اشاره است به اینکه یک
چیزی بدهد مثلا یک لقمه غذا، یک دانه خرما و مانند این ها ولی بالاخره روایات و
خود آیه ترتیب همان است که اول عتق رقبة یا اطعام عشرة یا کسوه عشرة اگر هیچ کدام
نشد صم ثلاثة ایّام، این مسائلی که می خوانید همه روایاتش در ابواب کفّارات است،
ابواب کفّارات بیشترش در حج است.
به حسب چاپ ما در
جلد 12 و در باب 12، باب 31، باب اول، باب 23 احرام حج و وقوف عرفات روایاتش پراکنده است،
ابواب ذبح در حبی بنابراین ابواب کفّارات ابواب بقیه کفّارات احرام این هم یک
عنوان، ابواب کفّارات استمطاع، ابواب بقیة کفّارات الاستمطاع، ابواب ذبح، ابواب
کفّارات صید، بقیة کفّارات صید، باب 23 از ابواب احرام حج و وقوف عرفات، شاید چیزهای
دیگری هم باشد.
باز هم کفّاراتی
داریم که روزه در آن هست منتهی باهم نه به صورت ترتیبی، یا اول روزه هست بعد آن
های دیگر یا اول آن ها و بعد روزه هست از جمله کفّاره صید شتر مرغ، حالا این خیلی
به درد شما نمی خورد ولی عنوانش را گوش کنید، اگر کسی شتر مرغ و یا گاو وحشی را
صید کند و همچنین آهو، کفّاره شتر مرغ یک شتر و اگر نمی تواند هجده روز روزه برای
شتر مرغ، برای گاو وحشی اگر ذبح کرد یک گاو اهلی می کشد و اگر نشد نه روز روزه می
گیرد، در آهو یک گوسفند اگر نشد سه روز روزه، دلیل این ها چیست؟ غیر از بعضی
روایات که در این ابوابی که من گفتم خیلی معطل نشویم یکایک این ها را که اشاره
کردم آیه کلّی قرآن و من قتل صیداً فجزاءٌ مثل ما قتل من النّعَم اگر کسی صید کرد
کفّاره اش پاداشش یک چیزی است شبیه همین صیدی که کرده است، این هایی که خواندیم
شبیه هم است.
از عبارت مرحوم
سید استفاده می شود که در این مواردی که خواندیم اول ذبح است نشد روزه، درحالی که
بعضی روایات دارد که واسطه هم داریم، واسطه اش اطعام هم هست، خواندیم که ذبح
کفّاره اش مثلا گاو وحشی مقابلش یک گاو،
شتر مرغ مقابلش یک شتر، این ها را گفتیم ولی بعضی روایات دارد اگر این ها نشد فورا
روزه نیست، اگر این ها نشد اطعام اگر اطعام هم نشد روزه، سید این را ندارد، حالا
یادش رفته است، در فقه این قدر پراکندگی گویی هست که طبیعی است یادش برود.