صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه چهل






بسمه تعالی

اقسام کفّاره از نظر روزه گفته اند که چند قسم است، گاهی روزه با چیزهای دیگر کفّاره است، گاهی روزه بعد از چیزهای دیگر کفّاره است، مواردش هم متعدد است و خیلی هم زیاد، مرحوم سید هم همه اش را ذکر نکردند ولی به مقداری که ایشان ذکر کردند تا حدودی بررسی شود گرچه مربوط به این بحث خیلی نیست، بعضی هایش همان طور که عرض کردم جایش در کتاب الحجّ است.

در جلسه قبل کفّاره قتل خطائی، کفّاره قسم، کفّاره صید شتر مرغ، گاو وحشی، آهو و این موارد بیان شد، دو نکته در فرمایش های مرحوم سید هست که بعضی آقایان هم تذکر داده اند، اول اینکه مرحوم سید در بسیاری از این کفّاره ها، صید شتر مرغ، گاو وحشی، آهو و مانند این ها گفته است که حیوانی ذبح کنند حالا بدنه یا گوسفند مواردی که ذکر کردند، اگر مال نداشتند یا هر جهت دیگری نتوانستند ذبح کنند روزه، درحالی که یک واسطه ای هم بین ذبح و روزه هست، ایشان آن واسطه ها را ذکر نکردند، حالا یا یادشان رفته است یا نخواستند اهمّیت بدهند مثلا محل بحث نبوده هرچه که بوده مثلا در شتر دارد که اگر نتوانستند یک شتر ذبح کنند آن وقت اطعام ستّین و اگر آن نشد روزه، این گونه نیست که بد از ذبح مستقیما روی روزه برود.

در عجز از گاو که ذبح کند آن جا دارد که اگر نتوانستند یک گاو ذبح کنند سی مسکین را غذا بدهد اگر نشد نه روز روزه، در عجز از یک گوسفند ده مسکین اطعام کند و این قبل از روزه است، بعضی از این ها در باب دوم از کفّارات صید بعضی روایات آن جا هست از جمله روایت 6 توضیح داده شده است بنابراین این طور نیست که وقتی ذبح نشد منتقل به روزه شود از جمله صحیحه علی بن جعفر آن جا در همین باب این معنا توضیح داده شده است، حالا مرحوم سید خواستند علی الاجمال گفته باشند.

مطلب دیگر اینکه مرحوم سید چند حیوان را بیشتر نگفته اند و ظاهرش این است که می خواهند بگویند کفّاره فقط در این ها است و در حیوانات دیگر نیست درحالی که در چیزهای دیگری هم که ایشان نگفتند هست مثلا خرگوش، اگر خرگوش را صید کرد کفّاره دارد و کفّاره اش هم مثل صید آهو است یعنی یک گوسفند، اگر نشد ده مسکین اطعام، اگر نشد آن وقت روزه، این را مثلا ایشان بیان نکردند، در صید روباه آن هم همین طور است گرچه روایتش مشکل دارد ولی فتوا بیشتر بر این هست، حالا از جهت روایت هم نشد از نظر آیه، جزاءٌ مثل ما قتل من النَّعَم آهو شبیهش همان گوسفند است بنابراین حکمی که در خرگوش هست و در آهو هست در روباه هم جاری می دانیم که این هم مثل آن ها از باب تماثل هستند.

در همان باب دوم کفّاره صید صحیحه معاویة بن عمار روایت 11 یک قاعده کلی از آن استفاده می شود قاعده کلی اش هم این است هر صیدی که یک بدنه باید کفّاره اش داده شود اگر نتوانست بدنه یعنی یک شتر را بدهد می رود اطعام ستّین مسکین و اگر نشد روزه هجده روز، این را به منزله قاعده عام ایشان گرفته است، کلّ صیّدٌ فدائُه بدنه إن عجز عنه و اطعام ستّین مسکین و إن عجز صوم ثمانیة عشر این یک تقریبا یک عبارت عامی است به طور کلی، در آن جایی که یک گاو که باید کفّاره بدهد اگر نشد سی مسکین و اگر نشد نه روز روزه این هم یک تقریبا یک قاعده عام استفاده می شود، آن جایی که یک گوسفند باید کفّاره بدهد اگر نشد ده مسکین اطعام کند، اگر نشد سه روز روزه بنابراین اگر مواردی که غیر از این مذکورات است مثلا جوجه شتر مرغ، این را به این تعبیر نداریم مخصوصا جوجه تازه از تخم بیرون آمده، اگر چنانچه گفتیم کفّاره اش یک شتر است دیگر بقیه اش با همین قانون حل می شود، خیلی ها گفته اند کفّاره اش یک شتر است، اگر شتر نتوانست بدهد منتقل می شود به اطعام ستّین مسکین، اگر نشد هجده روز روزه می آید.

بنابراین اول قاعده ما آیه قرآن است فجزاءٌ مثل ما قتل من النّعم شبیه حیوانی که کشته است دیگر عرفی است، هم از این استفاده می شود از بعضی روایات هم به یک قاعده عام استفاده می شود، روایات هم در حقیقت به عنوان بیان همان فجزاءٌ مثل ما قتل من النّعم است، در حقیقت همین را توضیح می دهند پس خلاصه این دو نکته کوچک در فرمایش مرحوم سید بود یکی اینکه بین ذبح و روزه فاصله است اطعام، دوم اینکه حیوانات منحصر به این ها نیست که مرحوم سید گفت، موارد دیگر هم هست مثل خرگوش، مثل روباه و از این قبیل، صحبت خرگوش شد یک مطلبی را هم عرض کنیم بد نیست معمولا گوشت خرگوش را حرام می دانند، معمول این است ولی اولا یک روایت داریم به طور عام می گوید حلال است، همان طور که روایات در حرمت داریم روایتی هم داریم که به طور عام می گوید حلال است، جمعش قاعده اش این است که حمل بر کراهت شود چون آن روایات می گوید حرام آن می گوید حلال، تصرف در هیئت می کنیم و کراهت می شود.

صرف نظر از این روایاتی که در حرمت خرگوش است تعلیل کرده است به چند جهت یکی اینکه خرگوش مثل آدمیان حیض می شود، دوم اینکه خرگوش درنده است، سوم اینکه از مسوخ است که مسخ شده است آن وقت این ها با واو است ظهور واو هم در دخالت در همه این ها هست بنابراین پس خرگوشی که حرام است آن است که از مسوخ است و حیض می شود و درنده است، اگر هرسه این ها نباشند اثبات حرمت مشکل است، علامت درندگی چیست؟ در بعضی روایات هم دارد علامت درنده بودن چنگال است در مقابل سُم، حیوانات سُم دار درنده نیستند و حیوانات چنگ دار درنده هستند، روی این قاعده پس اگر خرگوشی پیدا کردیم که سُم دارد نه چنگال این سبوع نیست، اگر سباع نشد پس حرام هم نیست.

ما در جواب بعضی استفتائات به همین جهت تمسک کردیم که قاعدتاً اگر خرگوشی آن گونه شد حلال است، به ما این طرف و آن طرف حمله کردند ولی شکارچی ها گفتند که دو جور خرگوش داریم، خرگوش سگ پا و خرگوش بز پا یعنی چنگال دار و سُم دار، آن ها مکرّر این گونه گفتند ما به طور اگر این گونه نوشتیم برای اینکه ظاهر این روایات این است که واو جمع است که همه این ها دخالت دارد پس اگر درنده نبود حکم حرمت نیست حالا این راجع به کفّاره اش بود که اینجا عرض کردیم.

این هایی که خواندیم کفّاره مرتّبه بود یعنی ترتیب دارد اول یک شتر بعد اطعام ستّین مسکین بعد آن وقت ستّین یوم یا هجده روز یا چیزهای دیگری که عرض کردیم، باز از چیزهایی که کفّاره مرتّبه دارد افاضه من عرفات قبل الغروب الی مشعر از موقع ظهور یا یک ساعت بعد از ظهر باید در عرفات وقوف داشته باشند تا غروب، غروب باید در عرفات باشند حالا اشکال ندارد حرکت کنند، رسم بر این است بعضی ها برای اینکه زودتر رد شوند زودتر سوار ماشین می شوند منتهی سعی می کنند از حیطه عرفات بیرون نروند خلاصه اگر قبل از غروب از منطقه عرفات خارج شوند و به مشعر بروند این کفّاره دارد، حج البته واجب نیست چون آن که رکن است اصل وقوف در عرفات علی الاجمال است و لو یک لحظه این رکن است اما اگر چنانچه حدّ واجش را که تا غروب است عمل نکردند رکن خراب نشده است اما به واجب لطمه خورده است، واجب این است که تا غروب بماند و نمانده است اما رکن این است و لو لحظه ای باشد و شده بنابراین حجّش واجب نیست اما خلاف شرع است و کفّاره دارد، کفّاره یک شتر است اگر شتر ندارد هجده روز روزه و این دیگر اطعام ندارد.

در باب 23 از ابواب احرام حج و وقوف از جمله روایت 3 صحیحه زریس آن جا بیان شده است که آن جلد همراه ما نیست، این یکی از کفّارات است که مرتّب است، عرض کردم کفّارات مرتّبه را می گوییم یعنی ترتیب است اول یک بدنه و اگر بدنه نشد آن وقت هجده روز روزه بگیرد.

یکی از مواردی که کفّارات مرتّبه هست زن در مصیبت چنگ بزند و پوست صورت خودش را خراش بدهد بعضی ها همین تعبیر را دارند، بعضی ها دارند و اجمت خون هم بیاورد، چنگ بزند به صورت و خون بیاورد، صورت خودش را خونین کند، دوم اگر زن موی خود را بکند آن هم در مصیبت این هم کفّاره دارد، سوم اگر مردی بر فوت همسر خود گریبان چاک کند این هم کفّاره دارد، اگر در فوت فرزند خود گریبان چاک کند این هم کفّاره دارد.

حالا چنگ زدن به صورت گاهی خون دارد و گاهی خون ندارد حالا قدر متیقّن آن جایی که خون باشد، در بعضی کتاب ها آقایان دارند که خون در روایات نیامده است اما این روایاتی که عرض می کنم خون را هم دارد دارد که فی الخدش إذا ادمت اگر خون بیاورد در همان ابواب کفّارات این روایت هست بعضی ها گفته اند که اصلا در خدش صورت و کندن مو و گریبان چاک کردن اصلا کفّاره ندارد از جمله مرحوم ابن ادریس حلّی می گویند منکر کفّاره است، صاحب جواهر منکر است می گوید ابن ادریس چنین حرفی ندارد بلکه ادعاء اجماع کرده است و می گوید کفّاره دارد، صاحب جواهر دارد که صاحب مدارک مخالف است، می گوید ابن ادریس مخالف نیست بلکه صاحب مدارک مخالف است.

به هرحال صاحب مدارک معتقد است که مستحب است کفّاره بدهد دلیل این یک روایت داریم در باب 31 از ابواب کفّارات روایت 1 راوی خالد بن سدیر است برادر حنّان بن سُدیر، حنّان بن سدیر ثقه هست مورد عنایت است و از بزگان اصحاب است و روایت هم خیلی دارد اما برادرش خالد بن سدیر در کل فقه همین یک روایت را دارد و اصلا هم توثیق ندارد لذا شاید صاحب مدارک به همین جهت که روایت مورد اعتمادش نبوده عرض کردم در این چند مورد خدش صورت خود را، کندن موی خود را، گریبان چاک زدن شخص بر زوجه اش و بر فرزندش کل این را قبول ندارد، آن وقت استصحابش چطور؟ اگر روایت خالد بن سدیر قبول نیست پس روایت استحبابش هم قبول نیست.

از راه تسامح در ادله سنن خواستند درست کنند، تسامح در ادله سنن را ما مکرر عرض کردیم معروف این است که اگر روایت ضعیف بود و مورد وثوق نبود شما به این روایت عمل کنید این مستحب می شود، مستحب است که عمل کنید به خاطر روایاتی که من بلغه ثوابٌ علی عملٍ فعمله خدا ثواب را به او می دهد و لو اینکه و إن لم یکن کما کان و لو اینکه این گونه هم نباشد.

سه نظریه هست بد نیست این ها مد نظر باشد، یک نظریه همان نظریه معروف که اگر کسی خبر به او رسید که فلان چیز ثواب دارد و این هم انجام داد آن ثواب را به او می دهند و لو اینکه این گونه نباشد، گفتند اثبات استحباب می شود، نظریه دوم اینکه استحباب حکم شرعی است، استحباب با روایات ضعیف اثبات نمی شود، ثواب را به او می دهند تفضّلاً، این غیر اثبات استحباب است، نظریه سوم این است که ما عرض می کنیم و آن این است که اصلا روایات تسامح در ادله سنن برای روایات معتبر است نه برای روایات ضعیف، خواهید گفت که روایات معتبر مشکلی ندارد که، نه آن ها هم گاهی مشکل دارد، گاهی روایت معتبر است وثوق به آن هست، وثوق به روایت و وثوق به راوی ولی واقعیت خلاف بوده الی ماشاء الله ما در فقه روایات معتبر داریم که معرضٌ عنه است یا اصحاب رد کردند و یا خودمان رد می کنیم، ما چقدر روایت داریم که قرآن تحریف شده است قبول که نمی کنیم، از این قبیل روایات خیلی داریم، این برای روایات معتبر است، می خواهد بگوید روایات معتبر را عمل کنید اگر هم نباشد ثوابش را به شما می دهیم و حکمش را به شما می دهیم.

حرف ما جهتش هم این است که عبارتی که روایت دارد در قاعده تسامح دارد من بلغه ثوابٌ علی عملٍ کسی که به او ثوابی برسد اگر یک شخص کذّاب آمد یک مطلبی را برای ما نقل کرد این اصلا بلاغ نیست آمد گفت من از امام صادق شنیدم فرمود چنین، این اصلا بلاغ نیست، حالا اگر نمی دانیم کذّاب است یا خیر بالاخره ثقه نیست شبهه دارد که کذب باشد آن وقت مشکوک البلاغ است پس من بلغه نیست.

تکرار می کنم من بلغه ثوابٌ علی عملٍ شامل کذّاب نمی شود پس به همین جهت شامل مشکوک الکذب هم نمی شود برای اینکه مشکوک البلاغ است، اگر کذّاب بلاغ ندارد این هم مشکوک البلاغ است پس بنابراین من بلغه شاملش نمی شود، من بلغه یعنی به طور معتبر به آن برسد و الّا بلاغ نیست بنابراین به نظر من در فقه اینکه کلّاً روایات ضعاف را دال بر استحباب این ها می گیرند و حتی دال بر ثواب این معلوم نیست، حالا البته از باب انقیاد، به طور کلی انقیاد للله تبارک و تعالی عقل و عقلاء یک احترامات و ثوابی قائل هستند آن به جای خودش اما روایات من بلغه به نظر من شامل این ها نمی شود.

بنابراین این روایت 1/31 تابع چه نظریه است؟ نظریه اول را می گویید استحباب اثبات می شود، نظریه دوم را می گویید ثواب اثبات می شود، نظریه سوم را می گویید هیچ چیزی اثبات نمی شود.

این هایی که گفتیم راجع به کفّارات مرتّبه بود پس کفّارات مرتّبه مواردی داشت یکی در مسأله صید بود ولی چیزهای دیگر هم داشتیم، بیشتر احکام صید در کتاب الحجّ است، ابواب کفّارات، بقیّة الکفّارات، کفّارات استمتاء، بقیّة الکفّارات استمتاء، کفّارات صید، بقیة کفّارات صید ابواب بسیار زیادی است در کتاب الحَجّه خیلی هایش را هم آن روز عرض کردیم.

اما کفّارات مخیّره یعنی تخییر، اول ماه رمضان اگر افطار بر حرام نباشد تخییر است بین همان سه خصال، عتق رقبه و یا اطعام ستّین مسکین و یا روزه ستّین روز این کفّاره تخییر است، مورد دیگری از کفّارات تخییر اعتکاف است، اگر کسی در اعتکاف افطار کند هر افطاری هم نگفتند للجماع، تخییر است البته بعضی ها آن جا هم قائل به ترتیب شدند ولی بیشتر به قائل به تخییر هستند.

دو روایت داریم هر دو برای سماعة بن مهران است، همان طور که می دانید سماعه از فتحیه است ولی ثقه هست در باب ششم از ابواب اعتکاف روایت 2 و 5، روایت 2 این است سألت اباعبدالله(ع) ان معتکفٍ واقع اهله یک کسی معتکف شده و با اهلش جماع انجام داد قال هو بمنزلة من افطر یوماً من شهر رمضان[1]، افطار این مثل افطار ماه رمضان است و کفّاره اش همان است و تخییر می شود.

روایت 5 هم این گونه دارد باز عن سماعة عن الصادق(ع) سألته أن معتکف واقع اهله قال علیه ما علی الذی افطر یوماً من شهر رمضان متعمداً کفّاره ماه رمضان چیست؟ عتق و رقبة أو صیام شهرین متتابعین أو اطعام ستّین مسکینا[2] حالا گاهی در بعضی روایات بعد از عتق صیام را گفته است بعد اطعام و گاهی برعکس، فرقی نمی کند بالاخره أو است، این دو روایات به خوبی نشان می دهد کفّاره اش تخییر است مثل کفّاره ابطال ماه رمضان.

در مقابل صاحب مدارک که از بعضی های دیگر نقل شده است که ترتیب است این ها هم به بعضی تمسکاتی دست زدند، در مقابل این دو روایت در همین باب 6 هست روایت 1 این گونه دارد صحیحه زراره سند هیچ مشکلی ندارد سألت اباجعفر(ع) عن المعتکف یجامع اهله قال إذا فعل ذلک فعلیه ما علی المُظاهر[3] اگر کسی این کار را کرد کفّاره اش کفّاره ظهار است، در ظهار ترتیب است نه مثل افطار ماه رمضان.

روایت 6 هم این گونه دارد صحیحه ابی ولّاد سألت اباعبدالله(ع) أن إمرأةٍ کان الزوجها غائباً یک کسی شوهرش مسافرت بود فقدمُ شوهر از سفر آمد و هی معتکف زن در اعتکاف بود و اعتکاف به ازن زوجها هم بوده اگر بدون اذن شوهر بوده که مشکل است فخرجت حین بنغها قدومه من المسجد الی بیتها این هم که وقتی شنید شوهرش آمده است دوان دوان از مسجد خانه رفت فتهیّئت لزوجها اظهار آمادگی کرد حتّی واقعها فقال حضرت فرمود إن کانت خرجت من المسجد قبل أن تنقضی ثلاثة ایّام و لم تکن اشترطت فی اعتکافها اگر قبل از پایان سه روز از مسجد بیرون آمد یعنی اگر قبل از پایان اعتکاف بیرون آمد، اگر اعتکافش تمام شده باشد مشکلی نیست و اگر هم شرط کرده باشد باز هم مشکلی نیست اعتکاف می کنم ولی به شرط اینکه اگر ضرورتی پیدا کردم اعتکاف را بشکنم این در کتب فقهی هم مطرح است ولی اگر این شرط نکرده و در سه روزه هم بوده فإنّ علیها ما علی المُظاهر[4] همان کفّاره ظهار را دارد، کفّاره ظهار همان کفّاره افطار ماه رمضان است ولی مرتّباً لا مخیّراً، حالا ما تخییر بگوییم یا ترتیب؟



[1] وسائل باب6 کفّارات روایت2

[2] وسائل باب6 کفّارات روایت5

[3] وسائل باب6 کفّارات روایت1

[4] وسائل باب6 کفّارات روایت6






   شنبه 8 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما