بسمه تعالی
در کفّاره حنث
نذر به اختلاف سخن گفتند، خیلی ها معتقد هستند که کفّاره اش مثل افطار ماه رمضان
است و عده ای معتقد است که کفّاره اش مثل کفّاره یمین است، هر دو جور هم روایات
وارد شده است، روایاتی که دارد کفّاره اش مثل ماه رمضان هست از جمله در باب 23 کفّارات در خود کتاب النذر پیدا نکردم، در
کفّارات باب 23 روایت اول و چهارم دارد که کفّاره اش کفّاره یمین است، در
همان باب یک روایت دارد که کفّاره اش کفّاره ماه رمضان است، کفّاره ماه رمضان
روایتش مشکل سندی دارد، در سند عبدالملک بن عمرو است که هیچ توثیقی ندارد خودش
روایتی را از امام صادق نقل می کند که امام صادق می گوید به من فرمود که من هم به
تو دعا می کنم هم به اسبت، به دابّه ات، این ها را نمی دانم چطور دعایی است، دو
جور هم نقل شده است و هر دو جور را جامع الرواة نقل کرده است، حضرت فرمود به تو
دعا می کنم و اثنّی دابّتک الاغت یا اسبت را هم نام می برم، این دعای غیر مأنوسی
است، به تو دعا می کنم و نام خبرت را هم می برم و خیلی هم دور از متعارف است دعاء
اهل بیت، یک نقل هم دارد ادعوا لک و لدابّتک حالا شاید منظور این است برای حفاظت
تو دعا می کنم به مرکبت برای اینکه تو حفظ شوی، اگر مرکب سکندری بخورد و طوری شود
این راکب لطمه می بیند و شاید منظور این است، به هرحال هیچ توثیقی ندارد و این را
خود عبدالملک بن عمرو نقل کرده است و می گوید امام صادق به من چنین دعایی کرده است
و خودش ناقل است.
بنابراین یک قدری
مشکل پیش می آید پس آن روایاتی که می گوید کفّاره اش کفّاره یمین است اظهر است و
اکثر عدداً است و اصحّ سنداً در آن هست، شاید از نظر حکمی قضیه هم یک قدری در ذهن
این گونه بیاید که نذر باید مهم تر از عهد است، عهد را می گوییم مثل ماه رمضان است
آن وقت نذر را بگوییم که مثل یمین است یک قدری ممکن است در ذهن بعید بیاید ولی دقت که کنیم این هم مسأله ای نیست، عهد با
خدا پیمان بستن است، در نذر مفادش پیمان بستن نیست، عاهدت الله با خدا پیمان می
بندم خیلی مهم است، مفاد صیغه نذر این است که بر خود لازم کردم که این کار را برای
خدا انجام دهم، مفّاد این به طور دلالت مطابقی خیلی فرق دارد با اینکه با خدا
پیمان می بندم، در متعارف عرف این است وقتی یک کاری را به یک نفر قرار می دهند بعد
می گوید قول دادی، این مهم تر است تا اینکه بگوید فقط من این کار را انجام می دهم
بنابراین از نظر مفاد هم این گونه نیست که بگوییم نذر باید بالاتر از یمین باشد،
به هرحال روایات یمین اکثر، اصحّ حالا گرچه از مشهور نقل شده است که خلاف این
مشهور بیشتر گفتند کفّاره اش مثل رمضان است ولی بیشتر از نظر اکثریت و اصحّیت و
این ها این است که مثل یمین باشد.
یک روایت هم
داشتیم که دیروز خواندیم روایت دوم آن باب دارد که وقتی نذر می کند اگر تخلّف کرد
یک روز قضاء کند و یکی هم اینکه برده آزاد کند، این را گفتیم احدی قائل ندارد،
توجیه شد که منظور این هست که این یک برده آزاد کند اشاره است یعنی برده و
کفّاراتی که دنبال برده می آید قضیه ستّین مسکین و ستّین یوم و این ها، به هرحال
مهم آن روایات است که ظاهرش این است که کفّاره اش کفّاره یمین است، این راجع به
نذر بود.
درباره عهد
روایتی که داریم 1/24 کفّارات باز در این ابواب روزه نیامده است، کتاب النذر و
کتاب العهد هم که بعد از عتق است به حسب روایات محدثّین بعد از عتق کتاب نذر و
یمین آن جا باز نیست در کفّارات است، باب 24 کفّارات روایت 1 می گوید اگر تخلّف از عهد کردید مثل ماه رمضان
است یعتق رقبة أو یتصدّق بصدقة که اشاره است به اطعام ستّین مسکینا در روایات دیگر
هم که اطعام را به عنوان صدقه ذکر کردند، سوم هم یصوم شهرین متتابعین که راجع به
تتابع است ان شاء الله بعد صحبت می شود، راوی که در آن یک قدری محل حرف است امرکی
از ثقات است خودش ولی او نقل می کند از محمد بن احمد علوی، در جامع الرواة چندین محمد
بن احمد ما داریم و معلوم نیست این کدامش است، محمد بن احمد علوی داریم، محمد بن احمد
هاشمی هم داریم دیدم مرحوم آقای خوئی(ره) محمد بن احمد کوکبی را هم آورده اند، من این را
پیدا نکردم ولی آن دو هستند، این ها مشخص نیست کدام است و همه آن ها توثیق ندارند،
بعضی ها دارند و بعضی ها ندارند لذا از این نظر مشکل پیدا می کند.
در باب 24 همین باب کفّارات روایت 2 باز مثل همین ماه رمضان بوده و تخلّف عهد، در
باب 25 نذر هم روایت 4 آن هم طوری است که عبارت بیشتر به عهد می خورد
بعد کفّاره اش را هم این قرار داده و سندش هم بد نیست، علی ای حال از نظر مفاد به
نظر من به مفاد عرف مراجعه کنیم مفاد عهد خیلی محکم تر از نذر است، نذر مثل اینکه
می گوید بر خودم واجب می کنم، یک چنین تعبیری به طور مطابقی می گوید برای خدا بر
خودم واجب می کنم که این کار را انجام دهم اما در عهد یعنی با خدا پیمان می بندم و
این خیلی محکم تر است بنابراین می خورد به اینکه نذر پایین تر باشد و کفّاره اش
کفّاره یمین است ولی عهد کفّاره اش مهم تر است مثل ماه رمضان.
بیشتر در رساله
ها رعایت احتیاط می شود مرحوم آقای بروجردی(ره) در درس مطرح
فرمودند بعد از درس یکی از آقایان گفت که فتوای شما همین است فرمود نه هرچه در
رساله گفتم، در رساله معمولا سعی می شود که به احتیاط بیشتر صحبت شود به عهده
گرفتن خیلی مشکل است، مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی در خواب دید که صحرای محشر
به پا شده و گروهی اطراف یک پرچمی هستند و این پرچم را تکان می دهند گروه گروه رد
می شوند ولی یک طرف دیگر جمعیتی ایستاده اند و حرکت نمی کنند ایشان می پرسد می
گویند این ها فقهاء هستند و جلویشان امام صادق(س) ایستاده است و مدرک فتوا می خواهد آن هایی که
نوکرهای آقا امام حسین هستند حالا منظور مداح ها یا منظور شهید می شوند و امام حسین این ها را با یک حرکتی رد می کند
ایشان به اصطلاح خیز بر می دارد که جزء این ها برود که زود رد شود جلویشان را می
گیرند و می گویند شما از بزرگان هستید اینجا بفرمایید، ایشان وقتی از خواب بیدار
می شود از فردا پنج شنبه ها منزلش روضه می گذارد، داماد ایشان برای من نقل می کرد
که همین طوری هم گاهی ایشان خودش روضه می خواند، گفت یک روزی به من گفت روضه بخوان
گفت من این گونه بلد نیستم باید یک ساعت سخنرانی کنم و آخرش هم روضه بخوانم، به
اخوی ما گفت ایشان هر دو دامادهای آقای آقا سید عبدالهادی بودند آن هم همین عذر را
آورد خود آقا سید عبدالهادی شروع کرد به روضه خواندن و خودش هم روضه می خواند.
مورد دیگری که
مرحوم سید نقل کردند کفّاره حلق رأس است در احرام که اگر در احرام حلق رأس کند
مرحوم سید دارند و روایت هم دارد یک گوسفند یا سه روز روزه یا اطعام شش مسکین به
هر کدام هم دو مُد پس از جهاتی فرق می کند، در ماه رمضان کل واحدٍ مُد اینجا مُدان
دارد، آیه 196 بقره راجع به همین صحبت دارد، یکی از صحابه آمد خدمت پیغمبر
و همین طور شپش سر و صورتش را گرفته بود حضرت به او فرمود که این هوام جسدت اذیتت
می کنند، گفت بله آقا خیلی سخت است فرمود این کار را بکن و این کفّاره را بده حالا
کفّاره در اضطرار هم بوده ولی معلوم شد که طبق این روایت کفّاره را بالاخره باید
بدهد همین کفّاره ای که اینجا عرض کردیم.
در بعضی روایات
همین آیه تصریح شده است که صدقه یا نُسُک تفسیر شده است به همین تعبیری که ما در
روایات ما داریم از جمله در صحیحه زراره باب 14 از ابواب بقیة کفّارات الاحرام همین طور که
جلسه قبل هم عرض کردم در بحث کفّارات یک بحث کفّارات را دارد یک بحث دوباره جدا
بقیة الکفّارات حتی در مثلا احرام کفّارات احرام را دارد دوباره بقیّة کفّاراة
الاحرام، حالا به هرحال در روایات اول و سوم آن جا توضیح دارد به همین صورت که عرض
کردم یک گوسفند یا سه روز روزه یا صدقه.
یک موردی که عرض
کنم البته موردش برای اینجا نیست ولی ایشان آورده است ما هم به طور خلاصه عرض
کنیم، یکی از مواردی که سید آورده است کفّاره چیدن زن موی خود را در مصیبت،
چیزهایی که قبلا خواندیم کندن مو بود یکی هم خدش وجه بود، ندف مو بود، یکی جَزّ مو
قیچی کردن، در مصیبت موهایش را کوتاه کند به عنوان مصیبت، این هم آن خصال ماه
رمضان است، در باب 31 کفّارات روایت اول برای حکم نتف هم ظاهرا همین روایت بود
خواندیم راوی خالد بن سُدیر است برادر حنّان بن سدیر، حنّان ثقه است ولی ایشان
یعنی خالد هیچ توثیقی ندارد ولی به هرحال مورد عمل است، مرحوم صاحب مدارک روایت را
حمل بر استحباب کرده است به خاطر همین ضعف خالد هم در اینجا و هم در بحث ندف ولی
اگر روایت ضعیف است که استحباب هم ثابت نمی شود، از باب تسامح در ادله سنن می
گویید آن را هم گفتیم استحباب اثبات نمی کند ثوابش را فقط می گوید این به اینجا
نمی خورد.
این مطالبی که
مرحوم سید گفته است، یک قسمت دیگری هم سید آورده است و آن مواردی که کفّاره مرتب
است یعنی اول چیز دیگر است بعد این است بعد در رتبه این بعدی بین چند چیز تخییر
است یجب فی الصوم مرتّباً علی غیره مخیّراً بینه و بین غیره اگر کسی کنیزی دارد
کنیز به اذن خود این محرم شده است در احرام بوده بعد خود مولا با اینکه به اذن او
این کنیز محرم شده مولا می آید با این نزدیکی می کند یک بدنه باید مولا بدهد، حالا
در بعضی روایات دارد بدنبه یا بقرة یا یک شتر بدهد یا یک گاو اگر نشد گوسفند بدهد
یا روزه سه روز پس گوسفند یا روزه تخییر است ولی این تخییر بعد از یک ترتیب است،
اول بدنه یا بقرة اگر عاجز شد گوسفند یا صوم ثلاثة ایّام پس گوسفند یا صوم ثلاثة
ایّام تخییر است ولی این واجب تخییری بعد از یک ترتیب است که اصلش بدنه یا بقرة.
در باب 8 از ابواب کفّارات استمطاعات در آخر حج در بحث
کفّارات استمطاع را دارد و کفّاراتش را در باب 8 روایت 2 همین مطلب موثقة اسحاق بن عمار است به همین
تعبیر، تعبیر حضرت این گونه هست یک قسمتی از عبارت را می خوانم، حضرت فرمود إن کان
موثراً اگر این مولا پول دار است و عَلم أنّه لا ینبغی و مولا هم می داند که نباید
این کار را می کرد و هو امرها بالاحرام خودت به این دستور دادی محرم شود اگر موثر
است و پولدار است و فهمیدم کار اشتباه بوده خودش هم امر کرده بوده فعلیه بدنه و إن
شاء بقرة یک شتر بدهد اگر هم می خواهد بقره بدهد لذا گفته اند مخیّر بین بدنه و
بقره و إن شاء شاط اگر هم می خواهد یک گوسفند مرحوم سید به این تعبیر ندارد می
گوید شتر یا گاو اگر عاجز شد یک گوسفند ولی در روایت شاط را در رده این ها آورده
است بدنه یا بقره یا گوسفند بعد حضرت می فرماید این در صورتی بود که خودش دستور
داده بود که مُحرم شود اما و إن لم یأمرها بالاحرام ولی اگر مولا دستور احرام
نداده بود و به دستور خودش رفته احرام شده فلا شیء علیه چیزی به عهده مولا نیست
حالا بعد فرمو و إن امرها و هو مؤثر ولی اگر چنانچه آدم بی پولی است ولی به امر او
این مُحرم شده است اینجا فقط یک گوسفند یا صوم ثلاثة ایّام که عرض کردیم.
این تا حدودی به
حرف سید می خورد ولی یک فرق هایی دارد، فرقش هم این است که شاة را در رده اول
ایشان نیاورده است و گفته است در رده بعد است ولی روایت می گوید در رده بدنه و
بقره هست، به هرحال چون پیش نمی آید و چیزهای فرضی است، آقا حضرت امیر در وصیت
نامه خودشان به امام حسن مجتبی یک جمله ای دارند می فرمایند لا تسأل عمّا لا یکون
ففی الذی قد کان لک شغلٌ از چیزهایی که پیش نمی آید نمی خواهد سؤال کنی و بحث کنی،
در آن چیزهایی که مورد نیاز تو هست همان بس است که وقتت را در همان ها صرف کنی،
حالا بعضی از این کفّارات موردش به هیچ وجه پیش نمی آید حالا علی الاجمال چون
ایشان گفته است این را عرض کرده باشیم.
گفتیم روزه اش سه
روز بود در روایت دارد علیه شاة أو صیام، سید دارد صوم ثلاثة ایّام اما روایت می
گوید صیام اما دیگر نمی گوید صیام سه روز یا چند روز لذا صاحب جواهر دارد همین که
صدق روزه کند و لو یک روز این کافی است این خلاف روایت است.
چیزی که هست صیام
در اینجا به احتمال قوی اشاره است به صیام در احکام دیگر، صیام ستّین، صیام هجده
تا و در این تناسب هم همان طور که در روایت هم ایشان برداشتش این بوده صوم ثلاثة
ایّام در یمین مثلا ثلاثة ایّام، در این چیزهای دیگر که عرض کردیم.
یک مسأله مهم این
است که در کفّاره شهرین هم در رساله ها و هم در فقه معروف است که شهرین متتابعتین
دو ماه پی در پی باید روزه بگیرد، این یعنی چه؟ در کفّاره جمع، کفّاره تخییر در
همه جاها این آمده است و نوعا همه فتوا داده اند که باید متتابع باشد، بعضی ها می
گویند ظاهر تتابع این است که باید دو ماه همه پشت سر هم باشد یعنی شصت روز، وقتی
هم می گوید اطعام ستّین مسکیناً شصت نفر است کنارش هم می گوید صیام ستّین یوماً،
هم می شود کسی بگوید ستّین لازم نیست که باهم باشند ستّین مسکین پس این هم ستّین یوماً لازم نیست
باهم باشند اما از طرفی یک قید تتابع آمده است در روایات متعدد متتابعین آمده است،
در بعضی روایات تصریح شده به اینکه یک ماه را پی در پی بگیرد و یک روز هم از ماه
دوم وصل کند به ماه اول این تتابع می شود.
در باب 3 از ابواب بقیة الصوم واجب همین جلدی که همراه
ما هست روایت 6 تعبیرش این است سألت اباعبدالله(ع) عن قطع صوم کفّارة یمین و کفّارة الظهار و کفّارة القتل،
کفّاره قسم، کفّاره ظهار و کفّاره قتل پی در پی انجام نداد قال إن کان علی رجل
صیام شهرین متتابعین فأفطر أو مرض فی الشهر الاول فإنّ علیه أن یعید الصیام، اگر
دو ماه به عهده اش هست افطار کند و ماه اول را پشت سر هم انجام ندهد باید از اول
بگیرد، اما و إن صام الشهر الاول و صام من الشهر الثانی شیئاً اگر ماه اول را
انجام نداد از ماه دوم هم یک چیزی انجام داد و لو یک روز این کافی است.
فی الرجل یلزمه
صوم شهرین متتابعین فی ظهار روایت 3 باب سوم فیصوم شهراً ثمّ یمرض قال یستقبل یک
ماه گرفت ولی از ماه دوم هیچی نگرفت فرمود دوباره از سر بگیرد فإن زاد علی الشهر
اول یوماً أو یومین ولی اگر علاوه بر ماه اول یک روز یا دو روز هم از ماه دوم را
گرفت اینجا دیگر اشکال ندارد، اگر بعدا فاصله شد بنا علی ما بقی آن قبلی ها قبول
است ادامه اش را انجام دهد.
سألته عن الرجل
یکون علیه صوم شهرین متتابعین أیُفرّق بین الایّام دو ماه به عهده اش است حالا این
دو ماه را با فاصله بگیرد قال إذا صام اکثر من شهرین فوصله ثمّ عرض له امرٌ فأفطر
فلا بأس اگر بیش از یک ماه روزه گرفت و لو یک روز بیشتر از یک ماه گرفت بعد یک
امری پیش آمد کرد و افطار کرد اشکال ندارد، به هرحال روایات متعدد است.
یک نکته ای در
ذهن بنده هست و آن اینکه وقتی می گویند دو ماه پی در پی منظور نیست که شصت روز، دو
عنوان ماه، ماه اول را که انجام داد ماه دوم هم عنوان ماه را داریم یعنی مجموعه،
یک روز از ماه دوم را که انجام داد این تتابع شهرین شد، یک وقت می گوید تتابع
ستّین یوماً باید شصت روز را پشت سر هم بگیرد اما اگر گفت تتابع دو ماه، دو ماه به
طور عام مجموعی منطبق بر این است، ماه اول همه سی روز را گرفته است ماه دوم هم یک
روز یا دو روز که گرفت عنوان ماه انجام شد نه عنوان کل یوم، به هرحال روایات این
گونه است.
از مرحوم شیخ
طوسی و شیخ مفید و بعضی ها نقل است که اگر یک ماه روزه گرفت و یک روز دیگر را هم
گرفت تتابع شهرین شده ولی گناه کرده است، از ذمه اش ساقط شد ولی گناه کرده است
واقعش این است که اگر شهرین نشده که نشده و اگر شده که دیگر معنا ندارد گناه کرده
باشد.