بسمه تعالی
مسأله عقوق و با
وجود پدر روزه گرفتن، یک نگاه مختصری به این بیندازیم، روایات مهمّش در باب 10 از ابواب صوم محرّم و مکروه روایت این بود که
باسناده صدوق از نشیت بن صالح این سند در من لا یحضر ذکر نشده است، در علل آمده است در آن
احمد بن هلال است که احمد بن هلال متهم به ناصبی گری است، گفته می شود که ایشان
توقّع داشت که وکیل شود و چون از ناحیه مقدسه وکیل نشد این بود که ایشان مخالف شد
و ناسبی شد این طور نقل می شود ولی بعضی گفته اند و لو این حالت را داشت اما
روایاتش قبول است کذب در روایات ندارد، به هرحال فی السند شیء آن وقت خود نشیت غلو
هست که مشکلی نیست آن هم بعد از هشام بن حکم است عن الصادق(ع) قال رسول الله من فقه الضیف أن لایصوم تطوّعاً الّا بإذن
صاحبه من طاعة المرأة لزوجها أن لاتصوم تطوعاً الّا بإذنه و امره من صلاح العبد و
طاعته و نصیحته لمولاه أن لایصوم تطوعاً الّا بإذن مولی و امره و من برّ الولد
بابویه أن لایصوم تطوعاً بإذن ابویه و امرهما این برّ ولد به
ابویه به این است که بدون اجازه روزه مستحبی نگیرد، آیا برّ ولد به پدر و مادر
واجب است؟ اینجا وجوب استفاده نمی شود منتهی دنبالش دارد و ان لا اگر این ها بدون
اجازه صاحب خانه و پدر و مولی روزه بگیرند کان ضیف جاهلا این مهمان آدم نفهم و
جاهلی است، از این وجوب استفاده نمی شود بلکه ظاهرش در آداب است، این ها را کاملا
در جلسه قبل توضیح دادیم.
بعضی گفته اند
عقوق یک درجات زیادی دارد و نمی توانیم به مراتبه بگوییم که حرام است و نباید عقوق
شود چون یکی از مراتب عقوق گفتن اف است، و لا تقل لهما اُف، آن وقت می گویند اف
گفتن را می شود گفت حرام است؟ در این جهت شبهه کرده اند حالا به نظر بنده این شبهه
وارد نباشد چون افی که در آیه آمده است معنایش این است از شماها خسته شدم به پدر و
مادرش می گوید، خسته شدم یعنی خدا مرگ شما را برساند، خیلی تعبیر تندی است، از
صدتا سیلی زدن به گوش پدر و مادر این بدتر است، گاهی تصور می کنند که یعنی همین
کلمه اف گفتن است، اف همان طور که در ادبیات دارد یعنی اتزجّر، اتزجّر از چه چیزی؟
یعنی از شما دوتا خسته شدم، معنای خسته شدم یعنی خدا مرگ شما را برساند، در بعضی
روایات دارد درجه کم عقوق این است درجه کم است پس معنایش این نیست که خدا مرگ شما
را برساند، این ظاهرش این است که دلالت التزامیه اش یک قدری ضعیف است و الّا
معنایش خیلی معنای بدی است و خیلی تند است، اگر خیلی مراعات کنیم بگوییم که صریح
نیست خدا مرگتان بدهد، خدا یا شماها را مرگ بدهد یا من را مرگ بدهد و خیلی تند است.
آقای آقا سید
محمد روحانی برای من نقل کردند که همراه پدرم منزل حاج شیخ رفتم و آقایانی که
اصرار به مبارزه با پهلوی داشتند به حاج شیخ فشار می آوردند و حاج شیخ آخرش گفت خدا
مرا مرگ بدهد از دست شماها خلاص شوم این کمال ناراحتی و تندی اش بود از دست آن ها،
عقیده اش این بود که مبارزه کنیم با پهلوی همه چیز از بین می رود و حوزه هم از بین
می رود، علی ای حال این خسته شدم فقط معنایش این نیست که حالا بروم بخوابم خوب می
شوم معنایش این است که از دست شماها خسته شدم حالا یا می گوید خدا مرا مرگ بدهد یا
شما را مرگ بدهد یا مرا مرگ بدهد این خیلی معنای تندی است، اگر این را گفته اند
درجه کم عقوق هست این به اعتبار اینکه دلالت التزامی اش صریح نیست و الّا دقت در
معنا خیلی تند است.
حالا به هرحال
بعضی ها به خاطر اینکه می گویند اف گفتن چیز خیلی مهمی نیست گفته اند از این
استفاده حرمت نمی شود ولی عقوق معنای متارکه هست، هجرت، جدایی یعنی می گوید با
شماها نمی خواهم باشم دیگر از این بدتر چه چیزی می تواند باشد، اگر هر روز باهم
باشند ممکن است گاهی دعوا هم بکنند، این بهتر است از اینکه قهر کند و به طوری کلی
برود، در قیامت یکی از گناه های بزرگ قیامت این است که در قرآن هم دارد خدا اصلا
با این ها حرف نمی زند و لا یکلمّهم الله یوم القیامة یک وقتی خدا یک کسی را عذاب
می کند و یک کسی را اصلا اعتناء نمی کند این خیلی بدتر است، یک وقت است یک نفر از
کسی ناراحتی دارد و دعوا سرش می کند ولی یک وقت است که اصلا رویش را هم بر می
گرداند که او را نبیند این معنایش کمال جدایی است، به نظر عقوق معنای تندی است
منتهی بر سرهم چون کنار آن های دیگر واقع شده است و سند هم یک مقداری مشکل است
اینکه بخواهیم از این ها استفاده حرمت کنیم یک قدری مشکل است مخصوصا آن چیزی هم که
داریم راجع به اطاعت پدر و مادر یک روایت دارد و والدیک فأطعهما پدر و مادرت را
اطاعت کن آن وقت بگوییم وجوب دارد، آن روایت سندش مشکل داشت ما در معلقات عروه هم
جلد سوم یک جایی این را آورده ایم سندش مشکل دارد بنابراین اطاعت پدر و مادر به
این معنا که هرچه گفتند ما باید عمل کنیم این مشکل است و دلیل روشنی ندارد آن وقت
در نتیجه اینجا هم روزه نگیرد مگر به اذن
آن ها از نظر دلالی و سندی اثباتش مشکل است.
یکی از مباحثی که
در قضیه پدر و مادر مطرح هست این است که آیا جد هم حکم پدر را دارد حالا پدر باشد
یا نباشد پدر بزرگ اگر نهی کرد یا اذن نداد این چطور هست؟ بعید نیست این هم حکم
همان را دارد اولا روایتی که داریم با وجود پدر انت و مالک لأبیک هر احترامی که
برای پدر است بالاترش برای جد است، به بچه گفتن اطاعت از پدر و مادر کن احترام پدر
و مادر می شود، به پدر و مادر هم می گویند شما هرچه دارید از پدرتان دارید
بنابراین جدّ مهم است، اگر گفتیم اطاعت پدر واجب است اطاعت جدّ هم همین طور هست
مگر اینکه کسی ادعاء انصراف کند که ادله فقط پدر را می گیرد اگر انصراف اثبات شود
و الّا اگر در آن گفتیم حرام است این هم مثل این ها می شود، حالا در حرمت به هرحال
بعضی مثل شهید و فخر محقّقین و علامه در بعضی کتاب هایش ادعاء حرمت کردند نسبت به پدر
و خواه نا خواه پدر پدر بعضی ها هم خیر، به هرحال مهم این است که عاقّ والدین غیر
از اطاعت والدین است، یک اطاعت داریم که هرچه دستور داد ما باید عمل کنیم و یک
عقوق داریم یعنی متارکه کردن و قهر کردن و جدایی، عقوق حرام است و تند هم هست
تعبیراتی که در روایات دارد، عاق والدین بوی بهشت که از پانصد سال راه شنیده می
شود او نمی شنود این معنایش این نیست که شامه اش فقط خراب است بلکه معنایش این است
که اصلا با بهشت رابطه ای ندارد.
یک نکته ای هم
هست اینکه با عدم اذن باشد یا با نهی باشد در این هم دو عقیده بود که آن روز هم
عرض کردیم که روشن نیست قضیه چطور باشد.
اگر پدر و مادر
اذیت شوند ایذاء هر مؤمنی حرام است تا چه رسد به پدر و مادر اما اگر اذیت نمی شود
و صرف اطاعت است، یک دستوری داده است امشب تا صبح باید اینجا بمانی، امشب تا صبح
سرپا بایستی، اولین لقمه غذا را تو نباید برداری و از این قبیل همه این ها بگوییم استفاده
وجوب می شود آن هم راجع به یک عمل مستحبی روزه، خلاصه اثباتش یک قدری مشکل است،
اگر منافات با حق آن ها داشته باشد ممکن است بگوییم، این خلاصه حرف در این جهت بود.
اما آن چیزهایی
که مسلّماً حرام است، اول صوم عیدین فطر و اضحی، در یک موردش قبلا صحبت کردیم و
فقط اشاره می کنیم که اگر کسی در اشهر حُرم قتل کرده است این شهرین متتابعین که
باید روزه بگیرد قتل خطئی این عیدینش هم روزه بگیرد، قبلا صحبت شد بعضی ها معتقدند
که حرام است صوم عیدین مطلقا حرام است حتی اینجا، بعضی ها می گویند جای دیگر حرام
است اینجا حلال است و واجب است، روایات را خواندیم که در آن روایات صریح بود که حضرت
فرمود که باید دو ماه روزه بگیرد بعد راوی گفت یدخل شیء یک چیزی اینجا می آید حضرت
فرمود چه چیزی می آید گفت عیدین، حضرت فرمود اشکال ندارد إنّ ذلک حقٌّ لزمه این
وظیفه اش هست باید بگیرد ولی مشهور قائل نیستند و می گویند حرام است این یکی هست که قبلا هم خواندیم.
دوم صوم ایّام
تشریق دهم و یازدهم و دوازدهم، آیا مطلقا حرام است یک بحث این است که این البته
اصلش در حج است و آن جاها هم صحبت کردیم گفته اند لِمن کان بمنا کسی که در منا هست
او نباید ایّام تشریق را روزه بگیرد، روایت در باب 1 از ابواب صوم حرام و مکروه روایت 1 امّا الصوم الحرام فصوم یوم الفطر و یوم الأضحی
و ثلاثة ایام من ایام التشریق.
در روایت 7 همین باب باز تعبیر این است قال ابوعبدالله(ع) نهی رسول الله عن صوم ستّتة ایّام العیدین و
ایّام الشتریق غرض این مشخص
است و قبلا به یک تناسبی گفتیم.
یکی از روزه های
حرام روزه نذر معصیت، اگر موفّق شدم آن گناه را انجام بدم یک روز روزه بگیرم،
مقابلش همین طور روزه نذر ترک واجب مثلا اگر موفق شدم نمازم را نخوانم یک روز روزه
بگیرم حالا در آن خیلی عقلائی نیست چنین تعبیری ولی در معصیت کسانی که دنبال معصیت
هستند بله، حضرت سجاد یک جمله ای ظاهرا در دعای ابوحمزه ظاهرا دارند که خدایا چقد
رشوه می دادم که موفّق شوم به گناه، أنا الذی دفعت علی معاصی الرّشی این تعبیر در
آن جا دارد.
در باب 6 از ابواب روزه حرام بعضی روایاتی هست در این
زمینه بد نیست، روایت 1 و صوم نذر المعصیة حرام، روایت 3 و لا نذر فی المعصیة ابوحمزه ثمالی عن الباقر(ع) در آن جا می فرماید که من صام شعبان کان طهراً له من کلّ
ذلّةٍ و وسمه اگر کسی در ماه شعبان روزه بگیرد باعث می شود که ز هر لغزشی و از هر
وسمه ای پاک شود قلت والمسمه قال الیمین فی المعصیة قسم بخوری که گناه را انجام
بدهم، خدا حفظش می کند که مبتلاء به چنین قسم هایی نشود اگر در شعبان روزه بگیرد
بعد دنبالش فرمود و لا نذر فی المعصیة.
یکی از روزه های
حرام روزه صمت است که معروف بوده روزه سکوت در باب 5 از همین باب چند روایت داریم 1/5 صوم حرام صوم الصمت حرام
لا صمت یوماً الی اللیل یعنی از صبح تا
غروب حرف نزند این را جزء وظیفه اش بیاورد کانّه این را جزء رهبانیت می گرفتند که
سکوت و حرف نزدند شاید همین را یک وقار حساب می کردند حالا به هرحال یا وقار
اجتماعی اما بالاخره به عنوان دین و یا به عنوان یک وظیفه مستقل برای تکامل روح و
این ها که با کسی حرف نزنند.
در روایت 4 از باب 5 از پیغمبر هست لیس فی امّتی رهبانیة در امت من
رهبانیت نیست، ترک دنیا و گوشه ای مشغول شدن نیست و لا سیاحة گردشگری، نه رهبانیت
که ترک همه چیز و نه سیاحت است که جای ثابت نداشتن و همیشه گردش کردن، سیاحت یعنی
جهانگردی نه به معنای روز فعلی به معنای اینکه اصلا جای قرار ندارد، نه خانه دارد،
نه ازدواج دارد و نه زندگی کرده است و همیشه در گردش است رهبانیت هم که ترک کل است
رفته در یک جایی مشغول عبادت شده است و لا رَم بعضی نُسخ دارد و لا زَم بالاخره یا
رم یا زم در روایت دارد السکوت لیس فی امّتی رهبانیة و لا سیاحة و لا رم حالا رم است یا
زم است در روایت معنا کرده است یعنی سکوت غرض این صوم صمت اگر به عنوان وظیفه شرعی
باشد تشریع می شود و اگر کارش بگیرد بدعت می شود.
در باب 4 از همین ابواب صوم مکروه این معنا نهی شده است
روزه وصال، منظور از وصال یعنی وصل روز به شب یا وصل دو روز به هم، در روایت 8 از باب 4 دارد قلت لأبی عبدالله مالوصال فی الصیام وصال
در صیام چیست قال إنّ رسول الله قال لا وصال فی صیام و لا صمت یوماً الی اللیل و
لا عتق قبل ملک آزاد کردن بدون
مالکیت نمی شود، روزه تا شب به معنای سکوت این هم نمی شود یعنی به عنوان دین و وصل
در روزه هم پی در پی باشد، وصل در روزه یک معنایش این است که دو روز پشت سرهم به
هم وصل کند به عنوان یک روز و بینش افطار نکند.
در روایت 10 این گونه دارد اذا افطر من اللیل فهو فصلٌ اگر
شب افطار کند این جدا شده است یعنی وصال نیست إنّما قال رسول الله لا وصال فی صیام
پیغمبر فرموده در صوم وصل نیست فصل هست یعنی افطار کند وصل نیست، وصل یعنی چه؟ لا
یصوم الرجل یومین متوالیین من غیر افطار دو روز پی در پی بدون افطار روزه نگیرد و
قد یستحبّ للعبد ان لا یدع السحور مستحب است که
شخص برده خدا سحر خوردن را ترک نکند این به حسب روایات معنایش همین است یعنی آن
کسی که سحری نمی خورد وصل می کند فردا را به روز قبل، یک وقت منظور این است که
سحری نخورده و قبل از سحر خورده است بعضی هستند برای اینکه بیدار نشوند افطار
مفصّل می خورند یا شام مفصّل می خورند و می خوابند که سحر دیگر بیدار نشوند.
در روایت 11 قال رسول الله و لا وصال فی صیام روایات در این
جهت متعدد داریم که وصال نیست، عرض کردم در این روایت دارد که یعنی سحری نخوردن
ولی منظور در روایت های دیگر بیان شده است که یعنی دو روز را یک روزش کند از سحر
دو روز پیش تا دو روز بعد هیچ چیزی نخورد این وصال است و این وصال هم ممنوع است و
جزء محرمات است اگر به عنوان تشریع باشد.
در یک روایت دارد
که خود پیغمبر وصال کرده است، در باب 4 ابواب صوم حرام روایت 4 قال الصدوق و نهی رسول الله عن الوصال فی صیام
پیغمبر نهی کرده از وصل در روزه و کان یواصل آن وقت خودش وصل می کرد فقیل له فی ذلک بعضی ها
اعتراض نمی شود گفت قیل له فی ذلک یعنی گفته شد که چه شده است شما این کار را می
کنید قال إنّی لست لعهدکم پیغمبر فرمود من
مثل شماها نیستم إنّی عزلّ عند ربّی من پیش خدای خودم می مانم، در سایه او هستم و
پهلوی او می مانم او فیطعمنی و یسقیم او مرا غذا می
دهد و آب می دهد اینجا سحری نمی خورم مثال من با مثال شماها فرق دارد شما در این
عالم طبیعت هستید و دو روز و یک روزش می کنید من در فوق طبیعت هستم، در ملأ اعلی
هستم و پیش خدا هستم کانّه این گونه می شود که غذای من با غذای شما فرق دارد
بنابراین من سیر هستم.
در یک روایت دارد
که از امام صادق فرمود وصالی که نهی شده است این است أن یجعل الرجل عشائه سحوره
شخص بیاید غذای شبش را سحر حساب کند این منطبق می شود بر اینکه همین الآن خیلی ها
شایع است، هستند کسانی برای اینکه بیدار نشوند شام که می خورند می خوابند تا فردا
این شام را سحر قرار داده است، خود سحری خوردن مستحب است جزء مستحبات هم هست
بنابراین اگر شام می خورد و می خوابد تا فردا و سحری نمی خورد سحر از نیمه شب به
بعد را می گویند سحر که هرچه هم به اذان صبح نزدیک تر باشد اجر عبادتش بیشتر است.
یکی از محرمات
گفتیم صوم دهر است این را قبلا گفتیم، دو سه روایت داریم که نهی شده است از صوم
دهر، صوم دهر به دو معنا یک معنا اینکه بگوید همه روزگار من روزه می گیرم، همه
روزگار که دست این شخص نیست پس منظور همه عمر خودش هست، همه عمر خودش هم که اعاله
به یک مجهول است حالا به هرحال در روایات دارد که صوم دهر حرام است در بعضی روایات
دارد مکروه است.
روایت اول سأل
اباعبدالله(ع) زراره از امام
پرسید قال لم یزل مکروهاً همیشه مکروه بوده است لم یزل یعنی از زمان پیامبر مکروه
بوده، در روایت دوم دارد و صوم الدهر حرام و روایت سوم هم همین طور سندش یک قدری
مشکل دارد، در روایت چهارم باز سأل زراره عن اباعبدالله عن صوم الدهر قال لم نذر
نکرهه ما این را مکروه می دانیم.
بالاخره معنای
صوم دهر چه شد؟ یعنی روزه بگیرد همواره روزه بگیرد؟ یک روایت دارد که موثقه سماعه
هست این سندش بد نیست لا بأس ان یصوم یوماً و یُفطر یوماً خوب است که یک روز روزه
بگیرد و یک روز افطار کند، از نظر پزشکی می گویند این کار خوبی نیست برای اینکه تا
معده عادت کند به آن روش دوباره عادتش را به هم می زند، وقتی قرار معده این است که
ساعت دوازده غذا بخورد در آن موقع معده کارش را بهتر از ما بلد هست آن شیره
پانکراس تزریق می شود در معده برای حل و وقتی غذا نباشد جداره خود معده را لطمه می
زند حالا علی ای حال این را از نظر پزشکی خوب تعریف نمی کنند ولی حضرت می فرماید
که اشکال ندارد یک روز روزه بگیرد و یک روز افطار کند، درباره پیغمبر هم قبلا این
را داشتیم، صوم در تمام روزگار روزه بودن این یعنی چه؟ مکروه هست حالا یک چیزی ولی
اینکه صوم دهر حرام است یعنی چه؟ یا اینکه منظور این است که نذر صوم دهر، در
روایات صوم دهر ندارد چنین چیزی، در کتاب ها هم این را جزء روزه های حرام آورده
اند و دیگر توضیح نداده اند که چگونه هست، چندتا روایت هم در این زمینه داریم آن
وقت خود امام زین العابدین(س) بعد از حادثه کربلا ظاهراً تا زنده بوده همواره شب ها بیدار و روزها روزه دار
عبارت لُحف این است سید بن طاووس این را نقل می کند عرض کردم گفته می شود کلّ
تعابیر المدح در برابر او هیچ چیزی حساب نمی شود و این قدر سید بن طاووس بزرگوار
است، در لحو دارد که عن الصادق(ع) أنّ زین العابدین(ع) بکاء علی ابیه بر
پدرش امام حسین گریه کرد اربعین سنة چهل سال صائماً نهارُ قائماً لیلة شب ها تا
صبح نماز و عبادت و روزها هم روزه بوده، این صوم دهر نیست؟
به نظر می رسد که
به عنوان تشریع یعنی این را جزء دین حساب کند که به اصطلاح یعنی دستور، در روایات
ما دارد که اگر سه روز را در ماه روزه گرفتید این حکم همان صوم دهر را پیدا می کند
یعنی ثواب او را دارد اما اینکه دهر را روزه بگیرد مزمّت شده است، این یک قدری به
نظر مشکل می آید، اولا آن روایاتی که حرام دارد آن روایت دیگر مکروه می گوید مگر
بگوییم کراهت به معنای اعم از حرمت است از طرفی امام زین العابدین خودش این گونه
روزه گرفته است پس این صوم دهر مکروه است یا حرام است یعنی چه می شود؟
یک روایتی دارد
که چند نفر از صحابه دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند و شاید قسم خوردند که شب ها
بیدار و عبادت و روزها روزه و افطار هم نکنند روزه داشته باشند، پیغمبر وقتی شنید
عصبانی شد و اعلام شد الصلاة جامعة و در منبر وقتی جمعیت آمدند فرمود من که پیغمبر
شما هستم گاهی افطار می کنم و گاهی روزه می گیرم، گاهی شب ها می خوابم و گاهی
عبادت می کند، با زن ها تماس دارم چون زن های آن افراد آمده بودند و گله کردند که
این ها به ما کاری ندارند و این ها، حضرت فرمود دستور داد که این کار را بکنید
کانّ نهی کرد از این معنا بنابراین شاید صوم دهر منظور این باشد که ترک وظایف دیگر،
به هرحال کسی که تمام روز را روزه می گیرد عملا موفّق به انجام همه کارهایش نمی
شود شاید این گونه باشد، این به ربطی آن ندارد که همه کارهایش را انجام می دهد و
روزه هم می گیرد، خیلی به نظر بعید می آید که صرف روزه داشتن بگوییم کراهت داشته
باشد یا حرمت داشته باشد، این منظور باشد به عنوان شریعت و تشریع و آن هم با ترک
وظایف دیگر این باید باشد.
یک روایت دیگری
هم هست در ابواب من یصح منه الصوم باب 28 عنوان باب راجع حائض است که اگر وسط روز شد
امساک کند و این ها ما به آن جهتش کاری نداریم، در این باب 28 روایت اول بدون تناسب با قضیه حیض راجع به
مسافر آورده است المسافر اذا اکل من اولّ النهار ثمّ قدّموا اهله اُمر بالامساک
بقیة یومه تأدیباً مسافر وقتی در سفر روزه خورده و بعد وارد بر خانواده خودش می
شود مأمور است که بقیه روز را امساک کند از باب تأدیب و لیس بفرضٍ واجب نیست ولی
باید این کار را بکند، این هم جزء روایات زن حائض آورده است حالا به چه تناسبی،
جزء روزه امساک در حقیقت گفته می شود، می توانیم بگوییم بعضی از این روزه هایی که
منهی هست منظور امساک اصلا روزه نیست، حالا به هرحال تعبیری که در دهر و صمت و این
ها خواندیم تمامش عنوان روزه داشت پس در حقیقت می خورد به اینکه به عنوان تشریع و
شریعت و این ها، بالاخره بیش از این نتوانستیم استفاده کنیم که اول عنوان تشریع
هست و دوم با ترک وظایف دیگر و الّا صرف غذا نخوردن رهبانیت هم نیست.