بسمه تعالی
صحبت در کلام
مرحوم محقق در شرایع بود که فرمود کسی که دو ماه کفّاره باید بدهد روزه باید بگیرد
به هرجهتی دو ماه متتابع، اگر دو ماه پشت سرهم بین الهلالین است هر ماه اینکه
مسلّم است مشکلی ندارد دلیل شهرین متتابعین است شهر هم بین الهلالین است این را
انجام داده است ولی اگر از نیمه ماه مثلا شروع کرد یا دهم ماه شروع کرد، بین
الهلالین نبود قسمتی از بین الهلالین بود این هم اشکال ندارد، این مقدار را می
گیرد بعد یک ماه کامل را می گیرد بعد تتمه آن ماه قبلی که ناقص بود بعد از آن
انجام می دهد، حالا آیا تتمّه ماه قبلی تتمّه واقعی بگیرد یعنی مثلا اگر ماه بیست
و نه روز است ده روز روزه گرفته است قبلا حالا هم نوزده روز دیگر بگیرد یا اینکه
ماه قبلی را سی روز حساب کند، پانزده روز یا ده روز هرچه که گرفته است تتمّه تا سی
روز را حالا بگیرد، محقق گفته بود والاول اشبه، والثانی به تعبیری که الآن کردیم
یعنی سی روز اشبه هست این حرف محقق است.
مرحوم صاحب جواهر
مسأله را عنوان می کند و عقیده اش این است که آن به حساب خود ماه بگیریم اشبه هست
یعنی سه روز را میزان قرار ندهید خود مقدار واقعی آن ماه قبلی را میزان قرار دهید،
ماه بیست و نه روز بوده شما چهارده روز گرفته اید پانزده روز دیگه بگیر، ده روز
گرفته ای نوزده روز دیگر بگیر برای اینکه ما می خواهیم چیزی به جای آن چیزی که از
دست رفته است بنشانیم، از دست ما آن ماه ناقص رفته است نه سی روز بنابراین هر
مقداری که از آن ماه قبلا گرفتیم کم می کنیم بقیه همان ماه را نه بقیه سی روز را،
ما آن را ماه را از دست داده ایم پس بقیه آن ماه را می گیریم.
بعد صاحب جواهر
یک مطلب دیگری هم می گوید ایشان می فرماید این چطور است که از ماه اول مثلا ده روز
روزه گرفتیم، ما ماه دوم که وارد می شویم بین الهلالین این را به عنوان ماه دوم
نگیریم و تتمه ماه اول را بگیریم یعنی ماه اول مثلا از دهم شروع کردیم تا آخر ماه
هنوز نوزده روز باقی هست، ما ماه دوم را نه اینکه کامل کنیم بعد در ماه سوم از
تتمه اول را انجام دهیم نخیر، دنباله همین روزه ها را بگیریم تتمّه اول را که ما
از وسط شروع کرده بودیم از همان اول ماه دوم حساب کنیم، در نتیجه مثلا ده روز از
ماه اول، نوزده روز دیگر حالا یا نوزده روز یا اگر سی روز حساب کنید بیست روز
بالاخره انکسار به این وارد کنیم یعنی از آن ماه اول ده روز گرفتید مثلا نوزده روز
دیگر یا بیست روز دیگر مانده است همین طور ادامه دهید و بیست روز را تمام کنید بعد
دوباره از آن ماه دوم ده روز دیگر می ماند آن وقت این ده روز را از ماه سومی
بگیرید پس انکسار و شکست به سه ماه خورد، ماه اول که فقط ده روزش را دریافت کرده
بود و روزه گرفته بود پس انکسار به آن وارد شد، ماه دوم صحبت بود که دنباله همان
روزه ها را بگیرد پس بنابراین ماه دوم هم بین الهلالین نشد، تتمّه ماه اول گرفت
بعد هم یک مقداری از همین ماه دوم پس ماه دوم هم شکسته شد، از ماه دوم یک مقداری
گرفتیم و قسمت اولش برای ماه اول بود تممّه این ماه دوم را از ماه سوم می گیریم
انکسار به سه ماه وارد شد.
حالا بعد می گوید
سی روز را حساب کنید یا نوزده روز که ایشان همان تعبیر نوزده روز را اشبه می داند
این بحثش جداست پس کانّه دو بحث می شود یک بحث اینکه شکست به هر دو ماه بخورد یا
به یک ماه، می گوید دنباله همان قبلی را بگوید شکست به هر دو ماه بخورد، یک بحث
این است که چه مقدار از ماه اول را بگیریم حالا دنباله اش یا از ماه سوم بالاخره
چه مقدار بگیریم؟ می گوید مقداری که واقعا ماه بوده شما ده روزش را گرفتید بقیه اش
را بگیر، بیست و نه روز بوده نوزده روز نه اینکه سی روز حساب کنید و بیست روز
بگیرید.
پس به این جهت که
انکسار به هر سه بخوررد این نظر خاص صاحب جواهر به عنوان که یُکمن که این گونه هم بگوییم اما چه مقدار
از ماه اول بگیریم حساب کنید ماه اول چند روز بوده، نگویید سی روز، سی روز میزان
ندارد ماه اول اگر بیست و نه روز دارد بر اساس بیست و نه روز تتمّه را بگیر اگر سی
روز بوده بر اساس سی روز تتمّه را بگیر.
تتابع شهرین
یعنی؟ شهر یعنی بین الهلالین اگر خودش را ببینیم بین الهلالین یعنی دو ماه از اول
شب اول هلال را دیده ایم این یک ماه تا آخر ماه یک ماه هم دوباره به همین صورت ماه
دنباله این که هیچ مشکلی ندارد و بین الهلالین است، شهرین بنا بر این است که بین
الهلالین حساب می کنیم ولی اگر طرف پانزدهم ماه هست و می خواهد کفّاره هایش را
الآن شروع کند اگر الآن شروع کرد ماه اول که بین الهلالین نشد یک مقداری از بین
الهلالین است نه همه بین الهلالین پس این ماه اول شد انکسار پیش آمد، ماه دوم یک
وقت است کامل می گیرید و تتمّه ماه اول را در ماه سوم می گذارید پس اقلا یک ماه
بین الهلالین شد ماه دومی است ولی اگر ماه دوم را شما اول تتمّه ماه اول را پر
کردید ماه اول که در آن انکسار بود و بین الهلالین نبود شما پانزده روز گرفته
بودی، ماه دوم را هم اول به حساب ماه اول زدی پس ماه دوم را دوباره از پانزدهم
شروع کردی پس باز هم بین الهلالین نشد.
صاحب جواهر می
گوید این کار را هم می شود کرد بعد می گوید این کار اصلا بهتر است برای اینکه
تتابع عملی می شود بنابراین تا ماه قبلی ناقص است معنا ندارد که ماه دوم را بگیرید،
ماه اول شما چهارده روز گرفتید و پانزده روز مانده است یا اگر پانزده روز گرفتید و
سی روز است پانزده روز دیگر مانده است شما اول این یک ماه را کامل کن بعد سراغ ماه
دوم برو پس بهتر این است که ماه دوم که می گیری اول قسمت اول را بزنید به حساب ماه
اول که ماه اول تمام شود بعد سراغ ماه دوم بروید.
حالا مطلبی که
هست این است بین الهلالین حالا سی روز است یا بیست و نه روز این معنی حقیقی شهر
است اما از وسط که شروع می کنیم پانزده روز تتمّه اش را هم بگوییم چهارده روز یا
اگر سی روز است تتمّه اش پانزده روز این بین الهلالین که نیست، این مقدار است، می
گویید که مقداری چقدر از ماه اول کم بوده آن را بیاور پس باید ما این شهرین
متتابعین که در قرآن و روایات دارد بگوییم دو معنا دارد هر دو معنا را با هم اینجا
داریم، یک معنا بین الهلالین و یک معنا مقدار بین الهلالین، بین الهلالین که نشد
یک ماهش در آن فرض بین الهلالین است در این فرض که هیچ کدام بین الهلالین نیست پس مقدار می شود
شما کانّ شهرین متتابعین را به یک معنای جامع گرفتید، شهرین به معنای حقیقی یعنی دو ماه
بین الهلالین، به معنای مجازی یعنی مقدار بین الهلالین وقتی از وسط شروع کردید
اینکه بین الهلالین نشد مقداری از بین الهلالین را گرفتید تتمّه اش را هم بعدا می
آورید پس مقدار بین الهلالین را شما انجام دادید نه خود بین الهلالین، بین
الهلالین یعنی اول ماه تا آخر ماه، شما مبناء را این را قرار ندادید و مبناء را
روز قرار دادید بیست و نه روز یا سی روز نه حتما اول ماه تا آخر ماه بنابراین ما
جمع کردیم بین معنای حقیقی و معنای مجازی، معنای حقیقی از اول ماه تا آخر، معنای
مجازی مقداری از اول ماه تا آخر ماه که پخشش می کنیم در دو ماه یا سه ماه، آیا جمع
بین معنای حقیقی و معنای مجازی درست است؟ این بحث است، دو بحث هم اینجا می خواهد
اول اینکه اصلا تعدّد معنا استعمال لفظ در اکثر معنا جایز هست یا جایز نیست، ما
این را جایز می دانیم و بحثی هم در آن نیست.
دیگر اینکه
استعمال لفظ در اکثر معنا جایز اما این اکثر معنا یک وقت است هر دو معنای لفظ است
و یک وقت است یکی از آن حقیقی است و یکی مجازی است، آیا استعمال در دو معنای حقیقی
و مجازی هم درست است؟ این محل حرف است و بعضی ها می گویند نمی شود، اگر استعمال
لفظ در اکثر از معنا را ما انجام بدهیم در دو معنای حقیقی نه یک معنای حقیقی و یک
معنای مجازی هر دو را در یک لفظ جمع کنیم این را می گویند نمی شود، مقدار شهر
معنای مجازی شهر است، خود معنای حقیقی شهر درست بین الهلالین است از شب اول ماه تا
آخر ماه، مقدار واقعی شهر شب اول ماه تا آخر ماه اما از پانزدهم که شما کردید
مبناء کار را مقدار ماه قرار دادید که سی روز است یا بیست و نه روز است نه درست از
اول ماه تا آخر ماه پس جمع کردید بین معنای حقیقی و معنای مجازی.
البته ما این را
هم جایز می دانیم، در خود قرآن در معنای قرآن بارها عرض کرده ایم الفاظ قرآن
توسعه معانی دارد، نه جور توسعه ما برای
قرآن فرض کردیم در جزوه ای که قدیم از من منتشر شده یکی شناخت قرآن یکی هم درس
هایی از علوم قرآن آن جا توضیح داده ایم، نه صورت توسعه داریم در قرآن هم دو معنای
حقیقی در یک معنا آمده است فصلّی لربّک والنهر، والنهر یکی قربانی، یکی رفع ید تا
گودی گلو هردو هم روایت دارد و هردو هم درست است منافاتی هم ندارد، استعمال لفظ در اکثر از معنا هردویش به معنای حقیقی است و
همین می شود یک معنای حقیقی و یک معنای مجازی این هم می شود، حالا این هم موارد
متعددی است بسته به بحث های معارفی و معرفتی دارد آیا یدالله فوق ایدیهم هم این
گونه هست و امثال این ها و چیزهای دیگر را ما در آن جزوه آورده ایم.
مختصری از حدیثی
را که نوشته ام بخوانیم، در تُحف العقول در وصایا یعنی سفارشات امام صادق(ع) به عبدالله بن جُندب سفارش هایی می کند راجع به
مراقبت با برنامه های شیطان لقد نصب ابلیس حبائله فی دار الغرور شیطان دام های خود
را در این دنیا پهن کرده است فما یقصد فیها الّا اولیائنا تمام همّتش هم دوستان ما
هست امام می فرماید می خواهد این ها را منحرف کند و دیگران که خودشان منحرف هستند
را شیطان کاری ندارد، در شهرهای سنّی نشین بروید نماز اول وقت و جماعتشان از ما
خیلی منظم تر، شکیل تر، صف ها مرتّب شاید بعضی چیزها را از ما بیشتر مراعات کنند،
برای اینکه شیطان سراغ آن ها نمی رود آن
ها خودشان شیطان هستند فما یقصد فیها اولیائنا فقط دنبال اولیاء ما هستند، اولیاء
ما چه کسانی هستند؟ و لقد جلّت الآخرة فی
اعینهم آخرت در چشم اولیاء ما جلوه دارد حتّی ما یریدون بها بدلی هرگز بدلی از
آخرت قبول نمی کنند، آخرت را می بینند فی اعینهم چون آخرت را می بینند جنس های
کثیف این دنیا را هرگز انتخاب نمی کنند و جنس های تمیز و زیبای آخرت بگیرند.
یکی از اساتید
اخلاق حوزه مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی بود ما گاهی در درس ایشان شرکت می کردیم در
مدرسه حجّیه در اتاق کتابخانه، ایشان وقتی فوت کرد بعضی دوستانشان مطلّع نبودند در
عالم خواب دید که حاج شیخ عباس فوت کرده است و رفته است در خانه اش بعد در زد یک
کسی بیرون آمد معلوم شد که این از حور العین های برزخی بهشتی است گفت آقای حاج شیخ
عباس هستند؟ گفت بله، گفت کارشان داشتم گفت صبر کن بروم برگردم رفت داخل اندرون
مثلا برگشت حاج شیخ عباس دو شعر گفت، گفت به این آقا بگو که من اینجا فعلا با
دوشیزگانی که هستد اینجا هستند خلاصه مهمان دارم نمی توانم شما را بپذیرم، کسی که
جنس های لطیف آخرت را چه حورالعین، چه غذاها و چه چیزهای دیگر را می بیند به دنیا
دل نمی دهد و لقد جلّت الآخرة فی اعینهم حتی ما یریدون بها بلدا بعد حضرت فرمود آه
آه علامت اشتیاق ایشان است علی قلوبٍ حُشّیت نوری آه من بر دل هایی که پر از نور
است یعنی اظهار حسرت می کند که کانّ به آن ها برسد و إنّما کانت الدنیا عندهم
بمنزلة الشّجاع الأرقم دنیا در نظر این اولیاء مثل مار سیاه و سفید است، می گویند
بدترین مار آن است که مار دو رنگ باشد خیلی زهرش قتّال است والعدوّ الأعجم دنیا در
نظر این ها به منزله دشمنی است که هیچ زبانی سرش نمی شود أنسوا بالله اولیاء ما
انسشان با خدا هست و استوهشوا ممّا به استأنس المترفون این ها وحشت هستند از آن
انسی که مترفین دارند، مترفین به چیزهای دنیایی انس گرفتند این ها به هیچ وجه این
گونه نیستند، اولئک اولیاء حقّی اولیاء ما امام صادق می فرماید حتما اولیاء ما این
ها هستند بعد آخرش یک جمله ای بسیار زیبا دارند، بهم تکشفوا کلّ فتنة و تُرفعوا
کلّ قویّة به وسیله این اولیاء ما فتنه ها رو می شود و بلایا دفع می شود یا رفع می
شود روی مبانی حرکت جوهریه اصل خداوند که عالم را آفریده است برای هدفی بوده و آن
هدف در چهارده معصوم محقق شده است دیگران هر کسی به یک درجه ای به آن هدف رسیده
است و حرکت هم کلا تدریجی است هر قدمی مقدمه قدم بعد است، هر کسی که یک درجه
بالاتری دارد منّت دارد بر درجه های پایین تر، اگر خدا پایین تری ها را خلق کرده
یا زنده نگاه می دارد یا نعمتی به آن ها می دهد به خاطر یک درجه بالایی ها هست، یک
درجه بالایی ها هم نسبت به بالایی ها تا
به چهارده معصوم برسد تمام عالم مع الواسطه و بلا واسطه از خان نعمت چهارده معصوم
روزی می خورند هر درجه ای هم خان نعمتی برای پایینی ها است.