صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه ششم






بسمه تعالی

صحبت در این بود که آیات و روایات شهرین متتابعین دارد نه مقدار شهرین بنابراین باید بین الهلالین باشد تا دو شهر صدق کند اما نوع فقهاء از زمان محقق که این مسأله عنوان شده است فرموده اند هم شهر و هم مقدار شهر لازم نیست حتما شهر باشد، شهرین یا مقدار شهرین مثلا شصت روز و گفته اند که می شود ترکیب هم شود، یک ماهش شهر باشد بین الهلالین و یک ماهش مقدار باشد، حالا مقدار هم سی روز یا مقدار آن ماهی که نصفش را شروع کرده.

مرحوم صاحب جواهر این مسأله را که عنوان کرده است و نظر محقق را هم فرموده است بعد در این باره وارد شد که چگونه شروع کند و چطور ختم کند، از ماه اول مثلا پانزده روز گرفته بعد ماه دوم را شروع می کند، ماه دوم را مستقل انجام دهد یک ماه بعد از ماه سوم تتمّه ماه اول را بگیرد این کار را بکند که در حقیقت یکی از آن شهر است و یکی هم مقدار شهر است یا اینکه ماه اول که پانزده روز گرفت از ماه دوم اول ماه اول را تکمیل کند پانزده روز دیگر یا چهارده روز دیگر هرچه گفتیم من مقدار سی روز میزان باشد یا تتمّه ماه، از ماه دوم قبلی را تکمیل کند بعد از نیمه ماه دوم تازه این ماه دوم را شروع کند که در نتیجه انکسار به هر دو سه ماه وارد می شود، اول پانزده روز گرفته است بعد از ماه بعدی هم پانزده روزش را می زند به حساب پانزده روز قبلی که یک ماه کامل شود حالا پانزده روز یا تتمّه ماه یعنی چهارده روز اگر بیست و نه روز باشد بعد آن وقت دوباره شروع می کند از نیمه ماه دوم برای ماه دوم پس اول پانزده روز بوده نیمه ماه، دوم پانزده روز از اوایل ماه دوم پس ماه دوم هم شکسته شد بعد پانزده روز تتمّه اش مربوط به ماه دوم، پانزده روز یا چهارده روز هم از ماه سوم به این می چسباند دو ماه کامل می شود بعد هم صاحب جواهر می گوید این اولی هم هست که انکسار به همه بخورد برای اینکه مادامی که ماه اول تمام نشده است معنا ندارد که ماه دوم را شروع کنیم، شما ماه اول پانزده روز یا چهارده روز گرفتید بعد به اول ماه رسیدیم، شما می خواهید این اول ماه را به ماه بعدی بزنید که بین الهلالین شود هنوز ماه اول انجام نشده است، ماه اول چهارده روز یا پانزده روز گرفتید اول ماه بعدی شد پس اول ماه اول را تمام کنید از ماه دوم چهارده پانزده روز بزنید به حساب چهارده پانزده روز ماه اول که این تمام شود و بعد ماه دوم را شروع کنید.

این اولی هست برای اینکه اول ماه اول تمام شود سی روز یا بیست و نه روزش بعد ماه دوم را شروع کنیم بعد گفت که اگر بشود یک کاری کرد این هم گفته شده است اگر بشود یک کاری کرد که یک ماه دوم کامل شود ولی قبل از ورود در ماه دوم یک روز از آن ماه دیگر انجام بدهیم، گفتیم در شهرین متتابعین اگر سی و یک روز گرفتید این تتابع رعایت شده است، یک ماه گرفته است و یک روز هم از ماه دوم پس دو شهر به هم پیوسته شد حالا می گوید می توانید آن یک روز را جلو بیندازید اول یک روز بگیرید از آخر ماه رجب مثلا بعد یک ماه بگیرید ماه شعبان بعد آن وقت بیست و هشت روز یا بیست و نه روز تتمّه آن یک روز ماه قبلی اگر این کار را کنید آن جلو افتاد کانّه از ماه بعدی یک روزش را الآن آورده ای بعد یک ماه کامل می گیرید و بعد هم تتمّه آن یک روز ولی آیا این خوب است با یک روز یک روز زیادی را می خواهیم الآن انجام دهیم که خود آن یک ماه نیامده است، این یک روز مربوط به ماه دوم است ما هنوز ماه اول را انجام ندادیم چطور حالا می خواهیم یک روز ماه دوم را بیاوریم معمولا وقتی سی و یک روز می آورند سی روز برای یک ماه هست و یک روز هم برای ماه بعدی، ماه بعدی بعد از آن سی روز است ما بگوییم قبل از سی روز ماه شعبان یک روز بگیریم مربوط به ماه دوم می شود هنوز ماه اول نیامده است یک روز از ماه دوم را حالا بگیریم مرحوم صاحب وسائل این کار را کرده است.

عبارتی که در باب 4 از ابواب بقیة الصوم الواجب آورده است مرحوم صاحب جواهر تعبیرش این است عنوان بحث را این گونه آورده است من وجب علیه صوم شهرین متتابعین فصام شعبان لم یجزه و وجب الاستیناف کسی که دو ماه متتابع برایش واجب است اگر شعبان را بگیرد این کافی نیست باز باید از سر بگیرد برای اینکه این یک ماه هست و بعد هم ماه رمضان می شود که نمی تواند کفّاره بگیرد پس وصل نشد این دو ماه به هم، ماه شعبان را گرفت بعد در ماه رمضان آمد از ماه رمضان که نمی تواند چیزی بگیرد به عنوان کفّاره او پس این شهرین متتابعین نشد پس چکار کند؟ الّا أن یصوم قبله و لا یوم[1] مگر اینکه قبل از این ماه شعبان یک روز روزه بگیرد و لو یک روز این یک روز را به حساب ماه بعدی، ماه شعبان یک ماه و از ماه بعدی یک روزش را جلو بیندازد و حالا بگیرد ولی این خیلی عجیب است ماه اول را نگرفتیم یک روز از ماه دوم بگیریم.

لذا بعضی از جمله مرحوم آقای خوئی این تعبیر را دارند می گویند شما این دو روایت را ببینید، یکی روایت منصور بن حازم است در باب 3 روایت 4 این است عن الصادق(ع) فی رجل صام فی ظهار یک کسی ظهار کرده بود و شهرین را باید بگیرد روزه گرفت فزاد فی النصف یوماً در آن نصفی که گرفت نصف دو ماه ظهار یک ماه است در آن نصف یعنی در آن یک ماه یک روز اضافه کرد زاد فی النصف اول نصف محقق شد یک روز اضافه کرد نه اینکه هنوز نیامده یک روز ماه دوم را حالا بیاورد فزاد فی النصف یوماً اینجا و قضی بقیةً[2] این بیست و نه روز تتمّه را بعدا بیاورد اما نه اینکه هنوز یک ماه را نیاورده یک روز از ماه دوم بیاورد.

در روایت 8 هم روایت ابوایّوب این هم ظاهراً صحیحه هست عن الصادق(ع) فی رجلٌ کان علیه صوم شهرین متتابعین فی ظهار دو ماه روزه فصام ذی القده ذی القعده را گرفت و دخل علیه ذی الحجّة کیف یصنع قال یصوم ذی الحجّة کلّه الّا ایّام تشریق فی منا همه ذی الحجّه را بگیرد الّا ایّام تشریق ثمّ یقضیها فی اولّ یوم من المحرّم بعد محرم را شروع کند حتی یتمّ ثلاثة ایّام فیکون قد صام شهرین ما اینجا را کار داریم و لا بأس إن صام شهراً ثمّ صام من الشهر الذی یلیحه ایّام این ایراد ندارد یک ماه روزه بگیرد بعد از ماه دوم هم یک چند روزی بگیرد ثمّ عرضت علّةٌ بعداً یک مانعی پیشامد کرد که نتوانست بگیرد این اشکال ندارد ثمّ یقضی بعد تمام شهرین[3] تمام دو ماه را باید انجام دهد.

این چطور است که یک ماه اول گرفت بعد از ماه دوم را بعد از اینکه ماه اول را گرفت یک چیزی اضافه می کند نه اینکه یک روز حالا بگیرد بعد یک ماه را بگیرد بعد بیست و هشت روز تتمّه آن یک روز را بگیرد.

خلاصه لا بأس این کار را بکند اشکال ندارد که اول صام شهراً یک ماه را بگیرد نه اینکه یک ماه نگرفته یک روز یا دو روز از ماه دوم را الآن بگیرد، یک ماه را بگیرد ثمّ از ماه دوم یک چند روزی را بگیرد و بعداً تتمّه اش را قضاء کند بنابراین اینکه حالا مرحوم صاحب وسائل عنوان کرده است که یک روز حالا بگیرد به اعتبار آن ماه دوم و بعد آن یک ماه را بگیرد و بعد تتمّه آن ماه و آن یک روز را بگیرد این با هیچ چیزی سازگار نیست هنوز ماه اول را انجام نشده یک روز از ماه دوم را بگیرد نه با این دو روایت جور است و نه با ذوق فقهی و فقاهتی و عقلائی جور است که هنوز ماه اول انجام نشده است بگوید اول یک روز از ماه دوم را می خواهم بگیرم این خلاف ظاهر روایت است.

بحثی که حالا عنوان می شود راجع به محل اعتکاف است که محل اعتکاف کجا باشد، بد نیست اول نظر عامه را ببینیم که آن ها چه می گویند، بدایة المجتهد ابن رشد جلد اول صفحه 302 امّا المواضع به کجا اعتکاف شود قال قومٌ لإعتکاف الّا فی المساجد الثلاثة عده ای گفتند اعتکاف فقط در سه مسجد است بیت الله یعنی مسجد الحرام منظور خود کعبه نیست و بیت المقدس در شیعه چنین عقیده ای نداریم ولی در عامه هست که گفتند بیت المقدس که آن قولی که می گوید در مساجد خاص باشد یکی بیت المقدس شیعه چنین عقیده ای ندارد و یکی هم مسجد النبی این سه را گفتند محل اعتکاف است این را یک عده ای از عامه گفتند.

حذیفه و سعید بن مصیّب از تابعین ایشان عقیده همان سه جا را گفته است، عده ای گفته اند در هر مسجدی عامٌ فی کل مسجد، شافعی و ابوحنیفه و صوری بعضی هم گفته اند مشهور همین است که فی کل مسجد، عده ای گفتند که فی مسجدٍ فیه جمعه در مسجدی که در آن نماز جمعه برپا می شود این را بعضی ها از مالک نقل می کنند بعضی گفته اند که مسجد اصلا لازم نیست باشد، از یکی تابعین به نام ابولبابه نقل می کنند که اصلا مسجد شرط نیست دیگران همه گفته اند باید در مسجد باشد حالا یا مسجد ثلاثه یا مسجدهای دیگری که عرض شد.

اینکه در قرآن دارد و لا تباشرهنّ و انتم عاکفون فی المساجد می گوید یعنی اگر اعتکاف در مسجد شد نباید با زن ها تماس داشته باشید و الّا اعتکاف گفته است شرطش مسجد نیست ابولبابه چنین گفته است، ابوحنیفه گفته است مردها در مسجد و زن ها در خانه خودشان بعضی منشأ این استدلال و این اختلاف را آیه می دانند و لاتباشروهنّ و انتم عاکفون فی المساجد می خواهد بگوید اگر در مسجد معتکف شدید نباید مباشرت با نساء داشته باشید ابن قدامه در مغنی جلد سوم صفحه 123 لایجوز الاعتکاف الّا فی مسجدٍ یُجمع فیه اعتکاف درست نیست مگر در مسجدی که آن جا جماعت می شود بعد می گوید لأنّ الجماعة واجبةٌ و اعتکاف الرجل فی مسجد لا تقام فیه یُفضی الی عهد الأمرین اگر بخواهد در مسجد اعتکاف کند که در آن نماز جماعت هم برگزار نمی شود پس باید برای نماز جماعت بیرون برود اعتکاف به هم می خورد، در مسجد بشیند بدون جماعت اعتکافش درست نیست، ما جماعت را واجب نمی دانیم اما این ها گفته اند جماعت واجب است، من در حرف متعددی از این ها دیدم که بعضی از این ها جماعت را واجب می دانند نمی دانم چگونه هست.

مغنی نقل می کند از حذیفه از تابعین لا یصحّ الاعتکاف الّا فی عهد المساجد الثلاثة که بیت الله و مسجد النبی و بیت المقدس، مالک می گوید فی کل مسجد به دلیل عمومیت آیه و انتم عاکفون فی المساجد هر مسجدی، در صفحه 125 همین جلد سوم می گوید مبناء الخلاف اختلافی که دارند مبنائش این است که علی انّ الجماعة واجبةٌ عندنا[4] به عقیده ما جماعت واجب است، حالا مطلق جماعت یا جماعت در ایّام اعتکاف و اعتکاف؟ این را نتوانستم از عبارتشان به صراحت در بیاورم.

در جلد سوم مغنی صفحه 118 می گوید پیغمبر آمد معتکف شد بعد عایشه هم اجازه گرفت و پیغمبر هم اجازه داد و آمد یک چادری، خیمه ای زد در مسجد برای اعتکاف خودش، حفصه هم آمد اجازه گرفت آن هم رفت خیمه ای زد برای خودش، زینب بنت جهش آن هم آمد اجازه گرفت بعد یک قبّه ای برای خودش زد برای اعتکافش، پیغمبر آمد بعد از نماز دید این ها جدا جدا هر کدام در مسجد برای خود خیمه ای زدند فرمود این ها چیست؟ گفتند عایشه و حفصه و زینب برای خودشان یک جای جدایی گرفته اند در حقیقت، حالا برای هرچه که بوده پیغمبر دست از اعتکاف برداشت و گفت من اینجا اعتکاف نمی کنم و رفت[5] بنابراین مساجد ثلاثه یا کل مسجد یا مسجدی که در آن نماز جماعت خوانده شود یک نفر هم گفت که اصلا مسجد اعتبار ندارد و جای دیگر هم می شود و خیلی ها هم گفتند برای زن ها در خانه باشد.

اما شیعه، در شیعه چند عقیده هست راجع به محل اعتکاف، یک عقیده مسجد جامع، مسجد جامع که می گویند یعنی مسجدی که اختصاص به گروه خاصی نداشته باشد مثلا مسجد بازار، مسجد فلان طائفه و مانند این ها، مسجد جامع یعنی همه می آیند از همه اقشار این یک عقیده، دوم مساجد اربعه آن سه داشتند سه مسجد این ها می گویند چهار مسجد، مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه و مسجد بصره آن هم مسجدهای جامع کوفه و بصره جهتش هم این است که در بعضی روایات دارد اعتکاف درست نیست الّا در مسجدی که یا پیغمبر یا وصیّ پیغمبر در آن جا نماز خوانده باشد، در مسجد الحرام که همه این ها نماز خوانده اند، در مسجد النبی هم نماز خواندند، در کوفه و بصره هم حضرت امیر نماز خوانده است بنابراین اعتکاف لایصحّ الّا فی مسجدٍ که نبی یا وصیّ نبی آن جا نماز خوانده باشد این چهار مورد هست.

عقیده سوم گفته اند مسجد الجماعة، بعضی هایش الف و لام هم ندارد و دارد مسجد جماعت یعنی مسجدی که در آن جماعت می خوانند یا یعنی همان مسجد جامع که مردم آن جا جمع می شوند؟

حالا روایات را ببینیم، مشهور نقل شده است که مساجد اربعه منتهی علامه می گوید مشهور این است، بعضی ها هم ادعاء اجماع کردند که مساجد اربعه هست، از فقهاء معاصر هم مرحوم امام ایشان هم عقیده اش این بود که همان مساجد اربعه، یک عقیده هم این است که کلّ مسجدٍ تنعقد فیه الجماعة الصحیحة هر مسجدی که یک جماعت صحیحه آن جا خوانده می شود یا خوانده شده است حالا به هرحال روایات را ببینیم، در باب 3 از ابواب اعتکاف روایات متعددی در این زمینه هست.

روایت 1/3 روایت مرحوم صدوق عن الحلبی عن الصادق(ع) لَاإعتکاف الّا بصومٍ فی مسجد الجامع[6]، مسجد جامع که جامع صفت مسجد است بنابراین مسجدی که آزاد همه می آیند اختصاص به گروه خاص ندارد، در مقنعه صدوق دارد رُوی که لاإعتکاف الّا فی مسجد تصلّی فیه الجمعة اعتکاف فقط در مسجدی است که نماز جمعه خوانده می شود بإمامٍ و خطبة یعنی نماز جمعه، این مرسله صدوق است که اعتباری ندارد و روی گفته است.

روایت 3 صحیحه عبدالله بن سنان­ لایصلح العکوف فی غیرها، اعتکاف در غیر مکه درست نیست الّا أن یکون فی مسجد رسول الله مگر در مسجد پیغمبر أو فی مسجدٍ من مساجد الجماعة[7] یا در مسجد جماعت، باز مسجد جماعت به همان شبهه می آید که یعنی مسجد جامع چون صفت جماعت به مسجد خورده است و نه به نماز، نمی گوید مسجدی که تُصلّی فیه نماز جماعت، صفت به مسجد خورده است پس مسجد جماعت است نه نماز جماعت است پس مسجد جامع می شود.

در روایت 4 سند مشکل دارد المعتکف یعتکف من مسجد الجامع[8] باز این صفت جامع صفت مسجد قرار داده شده است مثل آن دو روایت قبلی، در روایت 5 لا اری الإعتکاف الّا فی المسجد الحرام أو فی مسجد الرسول أو فی مسجد جامعٍ[9] یا نسخه ای مسجد جماعةٍ است تا اینجا همه روایات اثبات می کند که خود مسجد جامع هست.

در روایت 6 لا یکون اعتکافٌ الّا فی مسجد جماعة[10]، روایت 7 سُئل عن الاعتکاف قال لا یصلح الإعتکاف الّا فی مسجد الحرام أو مسجد الرسول أو مسجد الکوفه أو مسجد جماعة[11] بصره را اینجا ندارد، به طور عام هست.

در روایت 8 لَاإعتکاف الّا فی مسجد جماعة قد صلّی فیه امام عدلٍ در اینجا شبهه ای که شده است ما تقول فی الإعتکاف فی الإعتکاف به بغداد می گوید از امام پرسیدم که اعتکاف در بغداد چطور است فی بعض مساجدها بغداد مسجدش مسجد قبیله که نیست، شهر بزرگی است در آن زمان ها از حالا هم بزرگتر بوده و مسلّماً مسجد جماعت است قال لإعتکاف فی مسجد جماعةٍ جماعتش که در بغداد هست عمده قید بعدی هست قد صلّی فیه امام عدلٍ یک امام عدلی در آن نماز بخواند امام عدل را بعضی معصوم گفته اند، امام عدلٍ صلاة جماعة[12] اینجا صلاة دارد، همه آن ها در مسجد جماعت و اینجا صلاة جماعت دارد این یک روایت یک قدری صحبت دارد.

 



[1] وسائل باب4 بقیة الصوم الواجب روایت1

[2] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت4

[3] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت8

[4] مغنی جلد سوم صفحه 125

[5] مغنی جلد سوم صفحه 118

[6] وسائل باب3 اعتکاف روایت1

[7] وسائل باب3 اعتکاف روایت3

[8] وسائل باب3 اعتکاف روایت4

[9] وسائل باب3 اعتکاف روایت5

[10] وسائل باب3 اعتکاف روایت6

[11] وسائل باب3 اعتکاف روایت7

[12] وسائل باب3 اعتکاف روایت8






   شنبه 22 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما