صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه نهم




باسمه تعالی

اعتکاف زن بدون اجازه شوهر ببینیم این چطور هست، یک وقت است اصلا منافاتی با حق شوهر ندارد مثل اینکه شوهر خودش در مسجد کار می کند یا اصلا خانه در مسجد دارند، داشتیم کسانی که یک اتاق در مسجد به آن ها داده بودند و آن جا زندگی می کردند در این صورت منافاتی با حق شوهر ندارد و همان جا معتکف شود مثل اینکه همان جا نماز بخواند، ذکر بگوید و مانند این ها اما اگر منافات با حق شوهر دارد، منزلشان بیرون است و می خواهد ترک کند و برود معتکف شود در مسجد و با حقّ شوهر منافات دارد اینجا چطور؟ آیا اعتکاف زن درست است یا باطل؟

بعضی ادله ای آورده ای شده است برای ابطال اعتکاف زن، یکی اینکه از باب امر به شیء مقتضی نهی از ضد است، وقتی به زن امر می کنند که اطاعت شوهر کن و پیش او بمان لازمه اش این است که پس خلاف این منهی است، خلاف این مکث در مسجد است و پیش شوهر نماند، امر به شیء مقتضی نهی از ضد، این را ممکن است به راحتی کسی اشکال کند و قبول نداریم که امر به شیء مقتضی نهی از ضد باشد، امر به شیء همان امر به خود شیء است اما لازمه اش نهی از ضد است این گونه نیست ممکن است اصلا یاد ضد هم نیفتد مولی، خود این ها امر کرده است و یاد ضد هم نبوده است بنابراین امر به شیء مقتضی نهی از ضد به عنوان یک دلیل در این جهت روشن نیست.

وجه دومی که می توان گفت این هست که گفته شده جمیع منافع زن برای شوهر است پس به معنای اینکه جمیع کارهایش برای شوهر است، آن وقت اینجا می خواهد برود اعتکاف کند برای خودش خلاف است مثل اینکه یک کسی اجیر شده است برای دیگری به تمام منافع، به تمام ساعات روز یا عمر یا یک ماه یا مدت موقت و مانند این بعد بخواهد اجیر دیگری شود این درست نیست.

این تابع این است که بفهمیم ازدواج چطوری است، ازدواج که تملیک نیست که زن خودش را ملک شوهر قرار دهد و شوهر مالک زن باشد، تملیک که نیست ازدواج است اینکه بعضی گفته اند اگر کسی به زن شوهر دار زناء کرد علی بر حد شرعی گرفتار شوهر هم هست یعنی باید از شوهر هم رضایت بگیرد که بازنش آمیزش کرده است، خیر این ملک شوهر که نیست صرف نظر از اینکه ادله ما هیچ کجا متعرّض این معنا نیست زنی که شوهر دارد و محسنه هست اگر مرتکب زناء شد باید از شوهرش هم اجازه گرفت هیچ کجا در ادله ما در ابواب حدود و جاهای دیگر چنین چیزی مطرح نیست غیر از این از نظر حقیقت خود ازدواج، ازدواج که تملیک نیست که بخواهد خودش را ملک شوهر کند، ازدواج است معاوضه هم نیست اینکه در روایات هم گاهی دارد که عِوَض بُز و مانند این، این یک تسامح در تعبیر است یا بگویید یک نوع برخورد عاطفی با قضیه هست در حقیقت و الّا نکاح معاوضه نیست ازدواج هست و جمع شدن دوتا با هم شدن است نه یکی به جای دیگری رفتن، در معاوضات یکی به جای دیگری می رود، پول به جای جنس یا جنس به جای پول این معاوضه هست اما در ازدواج معاوضه نیست که مرد به جای زن برود و زن به جای مرد، تعبیر عرفی به این معنا که این دختر را دادیم رفت، پسر یعنی داماد را گرفتیم این طور نیست، هسته اولیه جمع پسر و دختر باهم است یک لازم عرفی تسامحی اش این است که اگر دخترمان رفت یک پسر گرفتیم، او می گوید اگر پسرمان رفت یک دختر گرفتیم این ها تعبیرات تسامحی عرفی است، به هرحال اینکه بگوییم همه منافع زن برای مرد است بنابراین اعتکاف بدون اذن شوهر درست نیست این هم چیزی بدست نیامد.

وجه سومی گفته شده است و آن اینکه خروج از منزل اصلا بدون اجازه شوهر جایز نیست، این می خواهد بیرون برود و معتکف شود بدون اجازه شوهر، مسأله خروج زن بدون اجازه شوهر در مقدمات نکاح در روایات مطرح هست خیلی از روایات منع می کند خروج را از جمله در باب 79 و 85 از ابواب مقدمات نکاح خروج زن بدون اجازه شوهر ممنوع هست.

بعضی آقایان در این جهت مسأله دارند که خروج زن بدون اجازه شوهر یعنی چطور یعنی اینکه پایش را بیرون بگذارد؟ مثلا پلاستیک زباله را می خواهد بیرون بگذارد که مأمور شهرداری این را ببرد، پایش را بیرون می گذارد خروج می شود، آیا این منهی است به عبارت دیگری خروج مصدری، نفس بیرون گذاشتن پا یا اینکه این شلوغ کردن قضیه هست خروج یک معنای عرفی دارد که بیرون برود حالا نمی گوییم حتما مکث در بیرون ممکن است مکث هم نکند، در خیابان ها قدم می زند و می آید این هم همان خروج بدون اذن شوهر است نه خروج مصدری به معنای صرف پا گذاشتن بیرون و نه حتما مکث بیرون ممکن است مکث هم نکند و فقط می گردد و می آید ولی مصداق خروج بدون اذن شوهر است و ظاهرا از نظر ادله آنچه که به ذهن می رسد از نظر ادله این است، در معلقات جلد سوم ظاهرا این بحث را آورده ایم، به هرحال نه خروج مصدری که صرف پا گذاشتن بیرون و نه حتما مکث در بیرون بلکه گردش بیرون این هم مصداق خروج است و به هرحال خروج بدون اذن شوهر ممنوع است آن وقت می خواهد برود معتکف شود این اشکال دارد.

اینجا احتمال دارد بگوییم ممکن است اذن در خروج بدهد، اذن در اعتکاف ندهد آن وقت این از بحث ما بیرون می رود، ما می خواهیم بگوییم اعتکاف بدون اذن ممکن است شوهر اجازه خروج بدهد اجازه اعتکاف ندهد حالا به هرجهتی بنابراین خروج از اعتکاف جدا است، این دلیل یک قدری ناقص است.

وجه دیگری برای این مسأله گفته شده است و آن اینکه اعتکاف بدون روزه که نمی شود و روزه زن بدون شوهر اشکال دارد، این محل بحث است و روشن نیست که روزه زن بدون اذن شوهر اشکال دارد، اگر منافات با حقّ شوهر دارد و شوهر هم منع کرده است مثل اینکه شوهری است که شب کار است، روزها در خانه می آید و اگر بنا هست آمیزشی باشد باید در روز باشد این نمی تواند روزه بگیرد و منافی حق او هست مگر روزه های واجب و الّا غیر از این مورد که این گونه نیست بنابراین این هم یک قدری مشکل به نظر می آید.

مرحوم صاحب جواهر مسأله را عنوان دارد بعد می فرماید خلاصه دلیل روشنی بر اینکه اعتکاف و همین طور روزه مطلقاً بگوییم باید به اجازه شوهر باشد پیدا نکردیم بعد هم می گوید صریحا بعضی مشایخ ما گفته اند اذن شوهر معتبر نیست، حالا ببینیم چطور هست.

اگر مسأله ممنوعیت خروج از خانه باشد، بنابراین اگر منافات با حق شوهر است خروج از خانه منهی است، چطور است از راه ترتّب درست شود، بگوییم از خانه بیرون نرو این منهی است و جایز نیست اگر بیرون رفتی اقلا معتکف شو از باب ترتّب، ظاهرا اشکال ندارد، از این نظر نمی توانیم بگوییم اشکال دارد، گفته است خارج نشو حالا هم امر شرعی است که بگوییم خروج زن بدون اجازه شوهر ممنوع است و هم شوهر نهی کرده باشد پس به جهتین هم حق الله و هم حق الناس نباید بیرون برود اما از باب ترتّب چه اشکالی دارد بنابر اینکه ترتّب را قبول کنیم، عرض کردیم که در ترتّب یکی دو بحث هست، یک جهت عمده اش که به درد همه جا می خورد عرض کردم این هست که درحالی که این معصیت می کند اولی را و حالا کار دوم را انجام می دهد شارع کار اول را هم از او می خواهد یا خیر؟ اگر بگوییم نمی خواهد که خلاف ادله می گوید می خواهم، اگر می خواهد جمع تضاد است، چطور می شود مولی هم این را بخواهد و هم آن را، یکی را باید نخواهد و به خاطر اهم و مهم باید بگوییم مهم را نمی خواهد و باید اهم را بیاورید ولی به هرحال این بحث در اصول در محل خودش که ترتّب پذیرفته شده است و عقلائی هم هست، مغازه دار به شاگردش می گوید که نگذارید بیرون برود، اگر رفتی اقلاً برو پول ما را از فلان بدهکار مطالبه کن این ها متعارف است و آن چیزی که متعارف است و عملا انجام می شود مشکلی از این نظر ندارد بنابراین پس از راه منهی بودن خروج نمی شود به اعتکاف زن اشکال کرد برای اینکه بگوید منهی است نباید بیرون بروی ولی اگر بیرون رفتی اقلاً اعتکاف کن.

ولی اگر از راه روایات جلو آمدیم، روایتی که عرض کردم باب 85 و 79 مقدمات نکاح روایات در اینکه زن نباید خارج شود از خانه در آن جایی که منافات با حق شوهر دارد پس برای خروج حرام می شود آن وقت چیزی که حرام است می تواند مقرّب واقع شود؟ می خواهد اعتکاف کند و تقرّب الی الله پیدا کند اعتکاف عبادت است بنابراین خروجش به معنایی که در خروج گفتیم نه مکث و نه صرف خروج مصدری، بالاخره رفتن بیرون معنای عرفش معلوم است اگر گفتیم حرام است آن وقت این حرام را می خواهد مصداق عبادت قرار دهد، این از باب اینکه مبعّد مقرّب نمی شود این اشکال پیدا می کند.

طبق آن مباحث اجتماع امر و نهی می دانید سه نظریه هست، یک نظر اینکه کلا اجتماع امر و نهی نمی شود بنابراین جمع حلال و حرام در یک مورد امکان ندارد پس عمل اشکال دارد، نظر دوم بر این هست که جمع امر و نهی می شود ولی جمع مبعّد و مقرّب نمی شود، یک وجه این است که مولی نمی تواند هم امر کند و هم نهی، یک وجه این است که برای تقرّب و حصول قرب با یک وجود نمی شود، هم امر در این وجود هست و هم نهی در این وجود هست آن وقت یک وجود خارجی بخواهد هم مبعّد باشد و هم مقرّب گفته اند نمی شود، عقیده خیلی ها بر این باب است و امر و نهی را قابل جمع می دانند مثل مرحوم آقای بروجردی، استاد ما مرحوم آقای داماد، این ها قابل جمع می دانند ولی مبعّد را مقرّب نمی دانند، یک وجود خاص خارجی است و این یک وجود به وحدته بخواهد هم مبعّد باشد و هم مقرّب نمی شود.

یک نظر هم نظر ما هست که خیر، بارها عرض کردیم همان طور که امر و نهی به جهتین ممکن است تحقّق داشته باشد و با هم یک جا جمع شوند به جهتین و به دو عنوان مبعّد و مقرّب هم به جهتین جمع می شوند، یک وجود خارجی به یک جهت مبعّد است و به یک جهت هم مقرّب هست این مشکلی ندارد از این نظر، عبارتی هم برایتان خواندیم از فضل بن شاذان که ادعاء اجماع شیعه می کند بر اینکه نماز در دار غصبی درست است، آن جا دو جهت دارد یکی اینکه هم امر است و هم نهی است و یکی هم اینکه هم مقرّب است و هم مبعّد است، به اعتبار قصد مبعّد است و به اعتبار نماز مقرّب است، ایشان ادعاء اجماع بر صحتش می کند بنابراین اینجا هم می توانیم بگوییم که و لو خروج زن بدون اجازه شوهر این منهی است، هم منهی شرعی است و هم منهی به اعتبار نهی مولوی شوهر، این منهی است به جهتین حق الله و حق الناس ولی در عین حال یک عبادتی را انجام دهد مبعّد مقرّب شود به دو جهت، به جهت نهی مبعّد است، به جهت عبادت مقرّب است بعید نیست چنین حرفی را بزنیم و لو یک وجود هست، این تابع این هست که این مطلب را قبول کنیم که یک وجود را به دو جهت کافی بدانیم یا بگوییم یک وجود دیگر دو جهت ندارد، یک وجود دو جهت ندارد، دو جهت امر ذهنی است نه امر خارجی، اگر گفتیم دو جهت کافی نیست برای تعدّد وجودات بنابراین اینجا اشکال پیدا می کند.

حالا این تابع آن مسأله هست که چطور بگوییم در مباحث عقلی هم این مسأله مطرح هست، ما موجود هستیم، خداوند هم موجود است، وجود ما که ضروری نیست وجود خدا ضروری است، وجود کلاً عدم پذیر نیست، وجودی که عدم نمی پذیرد فقط وجود خدا هست، وجود ما که عدم می پذیرد پس ما وجود نیستیم، به ظاهر ما وجود هستیم اگر ظاهر را ببینیم باید بگوییم ما عدم هستیم، ما عدم هاییم هستی ها نما او وجود برتر و هستی ما، علی ای حال ولی گاهی این گونه آن جا توضیح داده می شود، وجود خدا هست و ما جلوه وجود هستیم، بعید نیست این گونه باشد دعاء سمات را ملاحظه می کنید حتما بطلعتک فی ساعیرو ظهورک فی جبل فاران بربوات المقدسین ظهورک فی جبل فاران و امثال این تعبیرات، ما وجود نیستیم جلوه وجود هستیم، وجود خدا هست.

علی ای حال اگر دو جهت را برای تعدد وجودات کافی دانستیم به یک جهت مبعّد است و به یک جهت هم مقرّب هست و بعید هم نیست هذا کلّ اگر منافات با حقّ شوهر داشته باشد ولی اگر اعتکاف منافاتی با حق شوهر نداشته باشد اصلا خانه آن ها در مسجد هست یا خود شوهر هم در این چند روزه در مسجد کار می کند و آن جا هست و مانند این ها که منافاتی با حق شوهر نداشته باشد اذن او دیگر معتبر نیست حتی اگر نهی هم کند، نهی برای اینکه منافات با حق او داشته باشد، فرض این است که شوهر هم چند روزه بیرون نمی رود و در مسجد هست پس آمیزش که برایشان امکان ندارد پس می خواهد نگاه کند هر قدر می خواهد نگاه کند اینکه مشکلی نیست.

هذا کلّ در دو روزه اول است اما اگر دو روزه اول اعتکاف را به اذن شوهر انجام داد یا شوهر در سفر بود و نهی هم نکرده بود و خبر هم نداشت منافاتی هم نداشت این انجام داد، روز سوم شوهر آمد و حالا می خواهد نهی کند این دیگر نمی شود.

یک مسأله دیگری اعتکاف فرزند بدون اجازه پدر و مادر این چطور است؟ این هم از مباحثی است که محل حرف است، اگر پدر و مادر اذیت نمی شوند و مثل اینکه اصلا مطلع نشدند و بدون اذن پدر و مادر رفت معتکف شد نفهمیدند که اذیت شوند مثل خیلی کارهای دیگر البته ما روایت داریم که و والدیک فأطعهما از پدر و مادرت اطاعت کن ولی سند درستی ندارد ایذاء پدر و مادر معلوم است که اشکال دارد، وقتی اُف اشکال دارد ایذاء و اذیّت هم حتماً اشکال دارد ولی اگر نفهمید بچه کار خودش را انجام می دهد و آن ها بعداً می فهمند و این کار تمام شده است، معاشرت باید معاشرت به خوبی باشد نه حتماً دستور پدر رعایت شود، همه جا ما دستور پدر را دلیل نداریم معاشرت به خوبی و این معنایش این است که طوری نباشد که او اذیّت شود، این درباره زن و مرد هم دارد که و عاشرواهنّ بالمعروف آن جا این محل حرف هست که یعنی چه عاشروا­هنّ بالمعروف، اینجا هم در باب پدر و فرزند معاشرت به خوبی، معاشرت به خوبی غیر از گوش کردن به حرف آن ها است، گوش کردن حرف پدر یک مطلب است که هرچه پدر گفت تو همان را عمل کن و این یک مطلب دیگر هست که خوب معاشرت کنی ولی اگر اخم کرد شما اخم نکن، اگر دعوا کرد شما مقابلش دعوا نکن، هرچه می گوید با تبسّم و محبّت برخورد کن و لو اینکه کار خودت را انجام می­ دهی این اشکال نباید داشته باشد.

پس اگر ایذاء نمی شوند که مشکلی نیست اگر ایذاء هست ایذاء جایز نیست، ایذاء هر مسلمانی جایز نیست نه تنها ایذاء پدر و مادر اما باز ایذاء هم می شود گفت همه جا حرام نیست، اذیت می شود در یک چیزی که به او مربوط نیست، یک وقت اذیت پدر و مادر به این است که بچه به پدرش فحش می دهد معلوم است حرام است و بر دیگران هم حرام است، بی احترامی می کند، پدر و فرزند از یک دری بیرون می روند فرزند بدون اعتناء به پدر جلوی پدر می رود و بیرون می رود این ها خلاف معاشرت بالمعروف است قاعدتاً پدر می فهمد و به رو نمی آورد اینجا ایذاء می شود اما اگر چنانچه ربطی به پدر ندارد مثلا پدر می گوید با فلان کس رفاقت نکن این خودش تشخیص می دهد که او خیلی آدم خوبی هم هست چرا رفاقت نکنم این عیناً مثل این است که مادر زن به پسرش می گوید دختر فلانی را اگر بگیری مثلا عاقت می کنم و مانند این ها، به او مربوط نیست، ارتباط دو نفر دیگر هست، در آن عاشرواهنّ  بالمعروف درباره زن ها اینکه گاهی آدم می شنود که بعضی ها می گویند عاشرواهنّ بالمعروف بنابراین مرد نمی تواند دو زن بگیرد مگر به اجازه زن اولی این هیچ وجهی ندارد، عاشرواهنّ بالمعروف هیچ ربطی به این ندارد بلکه می گوید شما با این زن خودت با معروف عمل کن اما اینکه با یک زن دیگر با او هم رابطه نگیر ربطی به این ندارد مثل اینکه با یک نفر می خواهد شریک شود، پدر را اذیت نکن نه با دیگری هم بد رفتاری کن، با دیگری می خواهی رفیق شوی بشو، پدر اذیت نشود بی احترامی نکن، بی ادبی نکن، هتک حرمت نکن و مانند این ها، برّ و احسان به پدر و بالوالدین احسنا ممکن است کسی بگوید هر نوع برخوردی و لو این گونه چیزها این ها را هم خوب است مراعات کنید اما اینکه لازم باشد چون پدر گفته است که دختر فلانی را نگیر این هم نتواند بگیرد خیر، اگر پدر گفت اصلا ازدواج نکن، چنین چیزی بوده و گاهی هم می پرسند پدر در سن پیری است و یک نفر مستخدم می خواهد به پسرش فشار می آورد زن نگیر برای اینکه کنار من باشی برای خدمت به من، اینجا هم لزومی ندارد می تواند کار خودش را انجام دهد و خدمت پدر را هم انجام بدهد، پدر اذیت مربوط به خودش نشده است برای اینکه به موقع کارهایش را می آید انجام می دهد بقیه ساعت کنار زنش هست.

به هرحال به نظر می رسد اینکه دارد روزه هم بدون اذن پدر و مادر اشکال دارد برای ما این مسأله روشن نیست، آن روایت و والدیک فأطعهما سند درستی ندارد، دلیل روشنی بر اینکه اطاعت لازم باشد نیست.

حالا اگر کسی می خواهد کنار مغازه فلانی یک مغازه جدید باز کند، وقتی مغازه جدید باز کند مشتری های او کم می شود این مثل این مسأله می ماند که بگوییم این ایذاء همسایه است و ایذاء برادر مؤمن است، آن جا مغازه نزن برای اینکه تو آن جا مغازه بزنی مشتری های او را جلب می کنی، نه این اشکال ندارد، ایذائی که مربوط به خود ما هست یک چیزی است و ایذائی که نتیجه عمل من هست نه اینکه من به او دارم برخورد می کند این ها به نظر می رسد که هیچ اشکالی از این جهت ندارد.

مطلب بعدی مربوط به اعتکاف یکی از شرایط استدامه لفظ و مکث است، شرط اول ایمان بود، دوم عقل بود، سوم روزه، چهارم بلوغ بود، نیت قربت بود، بالاخره یکی هم اجازه همین شوهر و پدر و این ها بود و اجازه مستأجر نسبت به اجیر، یکی هم اینکه وقتی در مسجد معتکف می شود دیگر بیرون نیاید، شروع کنیم بعضی روایاتش را اول ببینیم و بعد بحث کنیم.

باب 7 از ابواب اعتکاف چند روایت در این باب داریم، ایشان عنوان کرده است وجوب اقامة المعتکف واجباً فی المسجد حتما باید در مسجد بماند و واجب هم هست، اگر اعتکاف وجوبی است که فبها و از همان اول هم نمی شود اگر غیر وجوبی هم بوده روز سوم واجب می شود که حالا می گوییم، معتکف رجل باشد أو امرأة فلا یجوز له الخروج الّا لحاجةٍ که لابُدّ منها برای حاجت ضروری می تواند بیرون برود حاجت ضروری چیست؟ کجنازةٍ أو عیادةٍ أو جمعةٍ می خواهد تشییع جنازه کند، عیادت بیمار کند یا برای نماز جمعه می خواهد برود أو حاجت های شخصی خودش، بول، غائط و مانند این ها، این در باب زن و شوهر هم آن جایی که نهی شوهر در میان هست بعضی جاها این ها جزء ضرورت شمرده شده است و ضرورت استثناء است مثلا زن می خواهد برود عیادت پدرش که مریض است، می خواهد دیدن فلان دوستش برود که در لازمه معاشرتی زندگی است بعضی ها آن ها را هم جزء ضرورت گفته اند ولی یک روایتی هست که شوهر رفته بود در سفر و ظاهرا گفته بود از خانه بیرون نرو خبر به زن رسید که پدرش مریض است فرستاد پیش پیغمبر و پیغمبر فرمود بیرون نرو، مسأله دوم باز پدر مرد گفت در تشییع نرو تا بالاخره شوهرش آمد حالا این بحث در محل خودش که آیا در آن جا این را جزء ضرورات می دانیم ولی در اینجا جزء ضرورات شمرده شده است.

روایت 1 صحیحه داوود بن سرحان لا ینبغی للمعتکف أن یخرج من المسجد الجامع معتکف نباید از آن مسجد جامع بیرون برود و اعتکاف را هم خواندیم در مسجد جامع باید باشد الّا لحاجةٍ لابُدّ منها یک حاجت ضروری ثمّ لا یجز اگر هم رفت آن جا نشیند حتی یرجع سرپایی و المرأة[1] مثل ذلک چه زن و چه مرد اگر برای یک حاجت ضروری هم رفتند آن جا نروند بنشینند بلکه سرپایی حاجت را انجام دهند و برگردند.



[1] وسائل باب7 اعتکاف روایت1





   سه‌شنبه 9 مرداد 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما