صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه دوازدهم






باسمه تعالی 

روایتی که دیروز خواندیم امام حسن مجتبی اعتکافش را یا به هم زد یا خروج برای حاجت دیگران یک صحبتی هم بود راجع به سند که صحبت شد خود میمون بن مهران گفته شده است ثقه ما تردید کردیم، دو میمون بن مهران مهران داریم یکی مربوط به زمان امام صادق هست که به این حدیث مربوط نمی شود، یکی در زمان امام حسن مجتبی و حضرت امیر(س) هست، من توثیقی پیدا نکردم همان طور که گفتم، شما نقل کردید از بعضی آقایان که گفته اند خوب است و صحیح هست و این موارد، کتب رجال درباره او دارند من خواص اصحاب امام از خواص است، خواص اصحاب امام به دو معنا گفته می شود گاهی یعنی اهل سر هستند یعنی امام چیزی که به دیگران نمی گوید به این ها گفته است این معنایش این است که خیلی مهم هستند بالاتر از ثقه ولی گاهی خواص اصحاب یعنی زیاد با حضرت هستند، خیلی ها بودند که با معصومین بودند و رفت و آمد زیاد بعد به عنوان غلو یا غیر غلو در رجال طرد شدند، آن وقت رجالی که غلو را طرد می داند شک است که این خواص اصحاب را یعنی از بعد معنوی که فوق وثاقت است یا از بعد ظاهری که زیاد باهم بودند، چیزی دیگری ما راجع به این پیدا نکردیم، رجال بو علی طبرسی و یکی هم رجال اردبیلی یعنی جماع الرواة رجال خیلی مختصر و خوبی هستند، حالا این وضع میمون بن مهران بود که عرض کردیم البته در سند این چون افراد مجاهیلی از جمله محمد بن جمهور که دیروز عرض کردیم هستند روایت را عرض کردیم معتبر نیست.

یک روایت دیگری هم نقل شده است درباره باز کسی که پیش امام حسن مجتبی آمده است، حضرت به او فرمود که پیش برادرم امام حسین نرفتی؟ شخص می گوید رفتم حضرت من را اعتناء نکرد اعتناء منظور یعنی حاجتم را روا نکرد عبارت این است در بحار از اعلام الدین دیلمی این حدیث است که دیروز خواندیم نقل می کند و بعد می گوید فاجتاز علی دار ابی عبدالله الحسین(ع) این شخص رفت خانه امام حسین فقال للرجل حضرت مجتبی ظاهرا به این شخص گفت که هل لا اتیت اباعبدالله نرفتی پیش امام حسین درباره همین حاجتت قال اتیت رفتم آن جا فقال أن معتکف امام حسین گفت من معتکف هستم و نمی توانم بیرون بیایم درست نقطه مقابل امام حسن فقال امام حسن فرمود أما انّه لو سعی فی حاجتک لکان خیرٍ له من اعتکاف سبعین ثلاثین سنعه اگر برادرم امام حسین در حاجت تو سعی می کرد و آن جا می رفت از اعتکاف سی سال هم برایش بهتر بود.

این خیلی حرفت عجیبی است که بگوییم بین امام حسین و امام حسین دو نظریه هست در این زمینه و امام حسن سریع کفشش را پوشیده و رفت سراغ قضاء حوائج برادر دینی امام حسین گفت من معتکف هستم و نمی روم ولی قابل جمع هست به اینکه شاید امام حسین سومی است و امام حسن روز اول و دوم است، روز اول و دوم جایز است که انسان دست از اعتکاف بردارد و روز سوم نمی شود، به هرحال خواستم این روایت را هم در این بحث خوانده باشیم.

اما اگر خروج از اعتکاف پیدا کرد نسیاناً این چطور است؟ صاحب جواهر ادعاء لا خلاف کرده است که اشکال ندارد، نسیان بوده است حالا به دو جهت می شود مد نظر بوده، یک جهت اینکه روایاتی که می گوید از محل اعتکاف بیرون نرو تعبیرش این است لا تخرج، وقتی به کسی لا ­تخرج گفته می شود حکایت از خروج مع الإلتفات دارد مثل لا تضرب در مقابل نقطه اثباتی اگر گفتند ضربت زیداً یعنی با توجه نه اینکه خواب بودم نفهمیدم و نه بدون التفات پس لاتخرج یعنی با توجه بیرون نرو نسیان که با توجه نیست، این یک وجه است که بنابراین خواستند بگویند به این جهت اشکال ندارد.

این محل صحبت شده است به اینکه آیا نسیان معنایش بی توجهی و بی التفاتی است این است که یک قدری محل صحبت شده است و دیروز هم اشکاره کردیم، مقدمه نسیان ممکن است کسی بگوید بی توجهی است یعنی انسان یک چیزی را یادش رفته است و انجام نمی دهد ولی وقتی عملی را بدون این جزء منسی می آورد این با التفات است این یک حرفی است که بعضی آقایان گفته اند، انسان وقتی یک چیزی را فراموش می کند آن فراموشی بی التفات است ولی دنبال این فراموشی بی التفاتی عمل مرکب بدون این جزء را با التفات می آورد بنابراین منشأ بی توجهی است و ناشی با توجهی و التفات است، منشأ اینکه این جزء فراموش شد، ناشی از فراموشی این جزء اتیان اصل مرکب بدون این جزء است پس بالاخره مرکب بدون این جزء را با التفات آورده است پس نگویید نسیان بی التفاتی است و خلاف لا تخرج است، لا تخرج می گوید با التفات نرو بیرون و این هم با التفات است.

اما ظاهرا فرمایش درستی نیست این مطلب، به جهت اینکه درست است که منشأ بی توجهی و ناشی باتوجه ولی هر دو روی هم را در عرف یکی حساب می کنند و می گویند فراموشی و بی توجهی، آیه کریمه هم که می گوید ربّنا لا تؤآخذنا إن نسینا أو اخطئنا اگر منظور این باشد لا تؤآخذنا اگر با التفات ترک وظیفه کردی اینکه اصلا معنا ندارد پس لا تؤآخذنا إن نسینا یعنی بی التفات اشتباه کردیم و فراموشی این کار را کردیم و بی التفاتی می شود علی ای حال پس این وضع که بگوییم که لا تخرج برای التفات است و این بی التفاتی است این را می شود قبول کرد، درست است لا تخرج با التفات است و این بی توجه و بی التفاتی است، یک وجه دیگر هم که حدیث رفع است، رُفع عن امتی حالا کاری نداریم که لا تخرج برای نسیان هست یا نیست، اصلا خود حدیث رفع بالاخره یک مورد نسیان بوده و یادش رفته است این یک روز هم باید بماند و این شب هم باید بماند در اعتکاف، فکر می کرد مثلا شب اشکال ندارد یعنی فراموش کرده بود حدیث رفع می گوید این اشکال ندارد.

این را هم بعضی آقایان شبهه کردند و شبهه آن ها هم این است که حدیث رفع می گوید منسی را کأن لم یکن فرض کن رُفع، منسی مثلا خروج شب در اعتکاف شب نباید بیرون می رفته و فکر می کرده شب اشکال ندارد و شب بیرون رفت، منسی خروج در شب مثلا یا خروج دو سه ساعته، دو سه ساعت در روز بیرون رفته بود و فراموش کرده بود که این اشکال دارد و زیاد است مثلا رُفع این منسی، منسی این دو سه ساعت بیرون رفتن است و این رُفع بقیه فی عمل ناقصیه را با چه چیزی درست کنیم شبهه آقایان این است زیاد هم به آن تمسک می کنند به خصوص مرحوم آقای حکیم در جای جای مستمسک و مرحوم آقای خوئی هم در جاهای متعدد از جمله در همین جا، رُفع المنسی می گوید این منسی که خروج چند ساعت در روز یا خروج در شب خلاف وظیفه اعتکاف عمل کردی و بیرون رفتی این را برداشتیم، این منسی را برداشتیم اما بقیه عمل که ناقص است به چه جهت درست شود این را می گویند دلیل نداریم، به این جهت می گویند این اشکال دارد خلافاً لحرف صاحب جواهر که می گفت لا خلاف که اشکال ندارد.

عرض کردیم دیروز هم اشاره کردیم این هم به نظر من اشکال ندارد، چیزی شبیه دلالت اشاره، جمع بین ادله اولیه که می گفت در اعتکاف نباید بیرون بروی با حدیث رفع که می گوید منسی برداشته شد این ها را که روی هم می ریزید می خواهد بگوید این عمل بدون این درست است رُفع المنسی یعنی این منسی کأن لم یکن است پس منسی اگر کأن لم یکن شد یعنی آوردی معنایش این می شود، یک چیزی شبیه دلالت اشاره، به نظر ما در نسیان حق با صاحب جواهر است که اشکال ندارد و مشهور هم فتوایش این است که به جای خودش هست.

بعد یک نکته دیگری هم اینجا هست و آن اینکه بعضی آقایان خواستند بگویند کارش از جهل سخت تر است چون یک مسأله هم داشتیم که اگر خروج جهلا بالحکم یا جهلا بالموضوع بود، خروج جهلا به حکمش که روشن مسأله را نمی دانست مثلا نمی دانست که شب هم مثل روز باید در مسجد بماند و بیرون رفته این جهل است و نسیان هم اینکه یادش رفته بود که رفت بیرون می گویند کار نسیان از جهل سخت تر است، اگر جهل هم بگوییم اشکال ندارد این حتما اشکال دارد مرحوم آقای خوئی(ره) چنین نظری دارند، ببینیم این درست است یا خیر.

دلیلش چیست؟ می گویند برای اینکه آدمی که جاهل است اصل حکم را به نحو علم اجمالی می داند، بالاخره می داند اقل یا اکثر را باید بیاورد یعنی فاقد این جزء یا واجد این جزء بالاخره یکی از این دو را باید بیاورد، یک علم اجمالی ای دارد و این علم اجمالی برایش حکم را ثابت می کند اما نسیان هیچی یادش نیست و صرف معذوریت است نه تمامیت موضوع، ناقص منظره کامل را نمی شود درستش کرد می گوید، فقط معذور است فراموش کرده بود نیاورد همین نه اینکه عمل صحیح است اما در جهل وقتی جاهل است علم اجمالی به وظیفه دارد طبق علم اجمالی بالاخره حکم می کند به اینکه باید اتیان وظیفه کنیم، فرمایش ایشان درست است که نسیان از جهل کارش سخت تر است به خاطر اینکه در جهل یک علم اجمالی هست، جاهل است چه علمی اجمالی ای هست فقط می گوید این جزء را حکمش را نمی داند توجه به این ندارد تا بگوییم که علم اجمالی دارد بین اقل و اکثر، این جزء را نیاورده است شب رفته است بیرون یا روز دو سه ساعت زیاد رفته است بیرون یک علم اجمالی درست کردن برای جهل را ما نفهمیدیم.

علی ای حال خروج از محل اعتکاف یا جهل است یا نسیان است یا ضرورت است یا اکراه است و آن چیزی که جایز بود در مورد ضرورت و اکراه آن هم باز گفتیم به مقداری که عرفاً از صدق اعتکاف در سه روز بیرون نرود ولی اگر ضرورت داشت برای تشییع جنازه ای برود و تمام روز بیرون بود این اشکال دارد، علی ای حال سه روز اعتکاف باید صادق باشد، یک مطلب دیگر اینکه خروج اگر به جبر بود مأمور آمد این را جلبش کرد، از اعتکاف بیرون رفت این هم درست است و اشکال ندارد باز به مقداری که صدق اعتکاف بکند نه اینکه همه روز مأمور این را زندان برد بعد دوباره بگوید من معتکف هستم و ادامه اعتکاف بدهد.

مرحوم سید یک بحثی را عنوان کردند راجع به غسل در اعتکاف یک مطلب را فقط ایشان مورد عنایت قرار دادند و آن اینکه اگر در مسجد بخواهد غسل کند تلویس می شود یا نمی شود، تلویس مسجد و می گوید اغتسال در مسجد لازم نیست شود و بیرون برود پس خروج بر اغتسال جایز است و لو اینکه بدون تلویس هم بتواند در خود مسجد غسل کند لازم نیست و بیرون برود و خروج این اشکال ندارد چون یکی از موارد جواز خروج از مسجد خروج لحاجةٍ بود لحاجةٍ لا بدّ منها یا حوائج عرفی حالا لا بدّ منها هم نباشد، آیا این هم یکی از خروج های لابدی است غسل را ولی میزان را فقط تلویس گرفتند درحالی که شاید سه چیز دخالت در مسأله دارد و یکی از آن تلویس است، تلویس دخالت دارد صدق اقلّی و اکثری زمانی این ها دخالت دارد که چقدر طول می کشد که بخواهد بیرون برود یا غسل کند، غسل زودتر تمام می شود یا بیرون رفتن زمانش کمتر است و یک چیز دیگر هم که دخالت دارد اینکه غسل چیست، بعضی غسل ها هست که اصلا کاری به اعتکاف ندارد و مسجد بودن مثلا دست به میّت زده است این طوری که نیست، کسی دست به میّت زده باشد در مسجد می تواند بماند و لازم نیست برای اعتکافش غسل کند برای نمازش باید غسل کند.

بنابراین سه چیز دخالت دارد اول اینکه غسل برای چیست، دوم زمان غسل در مسجد با زمان بیرون رفتن از مسجد چه تفاوت هایی دارند کمّی و زیادی و آیا آن جایی که می خواهد در مسجد غسل کند تلویس هست یا تلویس نیست این ها همه دخالت دارد، مرحوم سید فقط در آن تلویسش عنایت کرده است.

حالا خلاصه اگر غسل مسح میّت است مثلا این مشکلی نیست و در همان مسجد غسل می کند نه تلویسی هست بنابراین اصلا جایز نیست بیرون برود، بیرون را گفتیم خروج لابُدّ منها اینکه لابُد منها نیست و می­تواند همین جا غسل کند بنابراین اصلا جایز نیست به خاطر غسل مسح میّت بیرون برود.

چنانکه زمان چطور؟ حالا ما فرض کنیم برای جنابت است اگر در مسجد بخواهد غسل کند پنج دقیقه طول می کشد و بیرون رفتن از مسجد هم پنج دقیقه طول می کشد از اینجا اگر راه بیفتد از محلی که معتکف شده است بخواهد بیرون مسجد برود همین پنج دقیقه را همین جا غسل کند اینجا هم باز حاجةٍ لابُدّ منها نیست همین جا قضیه اش حل است و اینجا خروج واجب که نیست برای اینکه همین جا می تواند غسل کند و مشکلی هم نیست، زمان خروج با زمان غسل مساوی است پس همین جا غسل می کند چه از محل اعتکافش تا بیرون مسجد بخواهد برود جُنباً باید این چند دقیقه را در مسجد باشد تا برود بیرون یا بخواهد غسل کند در مسجد باز همین مقدار زمان است بنابراین علی ایّ حال مجبور است که پنج دقیقه به حالت جنابت در مسجد باشد اینجا حاجةٍ لا بُدّ منهایش در خروج نیست در بود است، حاجتش اقتضاء می کند که همین جا بماند و اینجا هم اصلا جایز نیست بیرون برود برای اینکه می خواهد بیرون برود پنج دقیقه طول می کشد تا از در بیرون برود اگر همین جا بخواهد غسل کند آن هم پنج دقیقه و خروج لابد منها نیست در حقیقت در اینجا دخول لابُد منها هست این هم اشکال ندارد.

مسأله سوم اگر چنانچه زمان کمتر است ولی موجب تلویس است، یک وقت است مثلا در یک مسجد بزرگی است و حوز هم هست فورا غسل می کند و مشکلی هم نیست، یک وقت است وقتی آب روی خودش می ریزد جایی هم آلوده می شود در این صورت این تلویس مسجد درست نیست اینجا حتما باید بیرون برود و بیرون غسل کند، این خلاصه این مسأله هست که خیلی اختلافی در این نیست جز اینکه عرض کردم فقط مرحوم سید عنایتی به تلویسش کرده است درحالی که سه چیز دخالت دارد هم زمان و هم تلویس و هم اینکه غسل برای چه چیزی است.

مطلب بعدی این هست که اگر کسی در زمان اعتکاف مرتد شود این چطور است؟ معتکف بود تحصّن کرده است برای قضاء حاجت یا برای هر جهتی چون اعتکاف تحصن است و تحصن به خاطر مشکل است، مشکل دارد و می خواهد حاجتش روا شود هیچ طوری اجابت نشده می رود متحصن می شود در خانه خدا مخصوصا آن چهار مسجد که تحصن بیشتری را نشان می دهد، حالا رفت حاجتش اجابت نشد و چه بسا همان جا از خدا برگشت، کسانی هستند وقتی حاجتشان اجابت نمی شود یا به خدا فحش می دهند یا به معصومین گله می کنند به هرحال برای اینکه به حاجت نرسیده است مکرّر شده است مأیوس می شود از شرایط اجتماعی از خدا بر می گردد، خدا عقاید همه ما را حفظ کند و با اعتقاد کامل از این دنیا برویم، کسانی هستند که در دنیا خوب محفوظ می مانند و در آن دم آخر اعتقادشان از دست می رود، گفتند طلبه ای علاقه به کتاب هایش داشت به حالت احتضار در آمد بعد معجزه آسا برگشت در آن حالت احتضار به او می گفتند بگو لا اله الا الله یک سر و صدای بی خودی بود و هیچ چیزی نمی گفت بعد که به طور معجزه آسا حالش خوب شد گفت چرا نمی گفتی گفت در نظرم کسی مجسّم شده بود و گفت اگر لا اله الّا الله بگویی کتاب هایت را می سوزانم، یک نفر دیگر گفته بود شبیه این اگر لا اله الّا الله بگویی این ظرف هایی که خیلی دوست داری می شکنم گاهی با چنین وابستگی ها موجب می شود که انسان از دست بدهد و خیلی مهم است، اینکه یکی از دعاها این است که اللهم إنّی اسألک الراحة عند الموت، راحتی فقط از نظر جسمانی و اذیت نشدن و این ها نیست، یکی همان است که به راحتی بتوانیم اعتقاد خودمان را با خودمان بیرون ببریم.

معتکف اگر مرتد شد حکم اعتکافش چه می شود؟ اعتکاف گاهی در روز است و گاهی در شب، گاهی بعد توبه می کند گاهی بعد توبه هم نمی کند، اگر اعتکاف در روز است و از این ارتداد توبه هم نکرد که مسلّماً اعتکافش باطل است هیچ شبهه ای هم ندارد برای اینکه اعتکاف عبادت است و از کافر عبادت قبول نیست، در عرف روزه هست و در روزه قصد قربت می خواهد و این قصد قربت ندارد، کافر اصلا در مسجد نمی تواند بماند لفظ در مسجد بنابراین پس اگر مرتد شده است و توبه هم نکرده است این مسلّم است که اعتکافش باطل است ولی اگر مرتد شد و بعد برگشت توبه کرد، در مرتد فطری محل حرف است که آیا توبه اش قبول می شود توبه عندالله، توبه ظاهری اش قبول نمی شود در احکام ظاهری، احکام ظاهری بر آن بار است یعنی تبعین منه زوجته زنش از او جدا می شود، اموالش تقسیم می شود، عده وفات گرفته می شود زن، اما توبه واقعی اش محل حرف است که بین خود و خدا اگر مرتد عن فطرتٍ است توبه اش قبول است یا خیر بینه و بین الله از نظر حکم ظاهری قبول نیست اما از نظر بینه و بین الله توبه قبول است یا قبول نیست، اگر گفتیم توبه اش واقعا قبول است بنابراین این برگشته است و توبه کرده است منتهی این در روز بوده یا در شب؟ اگر در روز بوده که توبه هم بکند درست نیست برای اینکه یک آن هم هم جزء آنات اعتکاف است بالاخره مسلمان نبوده است، اگر در شب است تابع یک بحث دیگری است و آن اینکه آیا شب ها در اعتکاف آیا داخل در اعتکاف است یا خارج از اعتکاف است، شب اول با اینکه در اطلاقات عرفی جزء روز فردا هست ولی مسلّماً شب اول جزء اعتکاف نیست فردا می خواهد معتکف شود در اطلاقات دیگر امشب جزء فردا هست نه جزء امروز یعنی شب جمعه شب قبل از جمعه هست نه جمعه شب با اینکه آن جا این طور هست ولی در اعتکاف این گونه نیست، در اعتکاف اگر فردا می خواهد معتکف شود امشب جزء فردا نیست اما دو شب وسط تا غروب روز سوم دو شب این میان هست این دو شب جزء اعتکاف هست یا نیست محل حرف است.

اگر بگوییم این دو شب که در این میان هست جزء اعتکاف نیست و اعتکاف سه روز است ثلاثة ایّام اگر گفتیم سه روز است و این دو شب فقط مقدمه است برای فردایش مثلا بنابراین در شب مرتد شد و در شب هم توبه کرد و اعتکاف هم درست است ولی اگر گفتیم که ثلاثة ایّام یوم مجموعه این بیست و چهار ساعت است بنابراین شب های وسط هم جزء اعتکاف است این مرتد شده است عمل اعتکاف هم عمل بسیطی است و اینجا باطل است، اگر مرتد ملّی است، مرتد ملّی مطلقاً عند الله توبه اش قبول است، در فطره محل حرف است و در مرتد ملی قبول است عندالله بنابراین فقط همین می ماند که در شب است یا در روز، در روزش مسلّماً اعتکاف باطل است، در شب تابع همان است که آیا داخل است این دو شب وسط در اعتکاف یا داخل نیست، تعجب است مرحوم سید در بحث اعتکاف شبیه بحثی که در قرائت نماز و رکوع و سجود دارد اینقدر یک فروضی را آورده است که اصلا در جامعه عملی نیست حالا ارتداد را شاید خیلی ها پیدا کنند ولی چیزهایی را عنوان کرده است که جزء چیزهای نادره است که اصلا کسی به ذهنش نمی آید به هرحال ایشان اینجا عنوان کرده است.






   سه‌شنبه 9 مرداد 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما