باسمه تعالی
عبدالله بن جندب یکی از صحابه خواص است از صحابه
امام کاظم و امام هشتم به طوری که در کتب رجال آمده است ولی در تحف العقول روایت
مفصلی را به عنوان وصایای امام صادق(ع) نقل کرده است حالا بر خلاف آنچه که در کتب
رجال است، در رجال او را از اصحاب امام کاظم و امام رضا می دانند ولی در تحف این
وصایای مفصّل را عبدالله بن جندب از امام صادق(ع) نقل می کند و محتوای وصایا هم به
قدری بالا و بلند است که به سنین نوجوانی کمتر می خورد، این عبدالله بن جندب وقتی از
دنیا رفته است این مقامش در کتب رجال هست که واگذار شده است به علی بن مهزیار به
هرحال معلوم می شود مقام خیلی مهمی است که مقامش واگذار شده است به او، مقامش یعنی
واسطه گری بین شیعه و امام یا مطلّع بودن از آن مسائل بلند ولایت هرچه که بوده در
کتب رجال دارد که وقتی او از دنیا رفت آن مقامش را به علی بن مهزیار دادند.
حالا در یکی از جملات این وصایای امام صادق(ع)
به عبدالله بن جندب به طوری که در تحف صفحه 301 آمده این عبارت هست در وصف مؤمنین
که مؤمنین چه حالتی را دارند یکی از حالات این است إنّما المؤمنون الذین یخافون
الله و یشفقون أن یسلق ما اُعطوا من الهدی مؤمنین از خدا وحشت دارند و کانّ جمله
بعد بیان این وحشت است می ترسند آن هدایتی که به آن ها داده اند از آن ها بگیرند
یشفقون أن یصلح ما اُعطوا من الهدی می ترسند که آن هدایتی را که خدا به آن ها
افاضه کرده است از آن ها گرفته شود فإذا ذکر الله و نعمائه وجلوا وقتی یاد خدا می
کنند و نعمت های خدا می ترسند و اشفحوا وحشت دارند و إذا تُلیت علیهم آیاته آیات
خدا وقتی برای آن ها خوانده می شود زادتهم ایمانا و علی ربّهم یتوکّلون این
مسأله که خوف از سلب نعمت ملاحظه کرده باشید در قسمت آخر دعای عرفه امام حسین
اشاره می کند که بندگان عارف خدا این گونه هستند درحینی که در رفاه هستند می ترسند
که این رفاه از آن ها گرفته شود، اگر در بلا هستند مأیوس نمی شوند الهی إنّ اختلاف
تدابیرک و سرعة تواع مقادیرک قد منعا عبادک العارفین بک عن السکون بک فی عطاء أو
الیأس منک فی بلاء بندگان عارف این طور هستند که در هر حالتی که هستند از رابطه
الهی جدا نیستند، اگر در رفاه هستند همیشه به این وضع رفاه مطمئن نیستند، اگر در
بلاء هستند مأیوس نیستند که همیشه این بلا هست.
حالا منظور از این نعمت و این بلا این طور است
که در این وصایای امام صادق و عبدالله جندب است بلا و نعمت های باطنی و هدایت یعنی
انسان مشتاق به زیارت امام عصر(عج) هست و خیلی مایل است و در ارتباط معنوی با
پیغمبر و اهل بیت هم به نوعی هست اما نباید مطمئن باشد که همیشه این حالت هست بعد
دائما توسل و تعبّد و از خدا بخواهد که این حالت دوام داشته باشد و از آدم سلب
نشود، در دعاها هست که لا تسلبنی ما اعطیتنی خدایا آنچه که به من دادی از من نگیر.
در همین حوزه داشتیم طلبه ای که در همین مدرسه
خان مقابل فیضیه آن جا حجره داشت و دعای کمیلهای مفصّل و با اشک و گریه می خواند
که خیلی مدرسه خان را تحت تأثیر خودش قرار داده بود فاصله ای نشد فهمیدیم صوفی شده
است، فاصله ای نشد چندان شنیدیم بهائی شده است باز فاصله زیادی نشد فهمیدیم که
بعداً از لباس هم رفت و مبلّغ بهائی ها شد بعد از انقلاب هم که اعدام شد، مرحوم
آقای داماد(ره) به من گفت که در حوزه کسی داشتیم چنین و چنان کار حلال بر خودش
آماده می کرد وقتی خواست مرتکب کار حلال شود یک کاری می کرد که حرام شود و مرتکب
شود، می گفتند چرا این کار را می کنی می گفت حرام لذیذتر است، ممکن است کار بشر به
اینجا بکشد این است که در هرحالی نباید انسان غافل باشد مکائد شیطان، الهی انّ
اختلاف تدابیرک و سرعت تواء مقادیرک قد ملاء عبادک العارفین بک عن السکونی بک فی
عطاء أو الیأس منک فی بلاء.
روز آخر درس مرحوم آقای بروجردی مقابل ایوان
آینه بعضی طلبه ها از آن ها خواستند که نصیحتشان کنند ایشان اول یک جمله ای فرمود
که خدا نشاط بدهد بعد فرمود حالا دعا کنید از آن هایی نباشیم که خیال می کنیم در
مقامی هستیم و خسرة دنیا والآخرة باشیم.
مسأله ای که داشتیم این بود که اگر روز اول و
دوم را در اعتکاف بود روز سوم حتما واجب است و باید ادامه دهد، در مقابل دو قول
بود یک قول اینکه از همان روز اول هم ممنوع است، دو دلیل داشتند یکی آیه لا تبطلوا
اعمالکم بود یکی هم اینکه چطور اگر آمیزش کرد این کفّاره دارد و کفّاره هم دال بر
حرمت است پس به هم زدن اعتکاف مطلقا حرمت دارد.
جواب داده شد اولا لا تبطلوا اعمالکم شاید
معنایش این هست بعد از اینکه عمل تمام شد خرابش نکنید اشاره به حبط است نه به
اینکه وسط عمل آن را قطع نکنید و به علاوه اگر بخواهد آن طور معنا کند پس این همه
مستحباتی که انسان می تواند ادامه ندهد ذکر می گوید رهایش کند، اگر بخواهد این ها
همه اشکال داشته باشد ناچار هستیم بگوییم تخصیص اکثر که مستهجن است این اشکال
ندارد آن اشکال ندارد این ها همه تخصیص اکثر می شود.
اما قول دیگر گفته اند که مطلقا جایز است چه
روزهای اول و چه روز سوم دلیلشان این است که اعتکاف که مستحب است انقلاب نفل به
فرض خلاف قاعده هست، روز اول مستحب بوده روز دوم هم مستحب بوده شما می گویید یک
دفعه به وجوب منقلب شود، انقلاب نفل به فرض خلاف قاعده هست بنابراین چون خلاف
قاعده هست مورد شک است و رجوع می کنیم به اصل برائت که روز سوم هم آیا واجب می شود
یا واجب نیست اصل برائت.
جوابش این است که با وجود روایت دیگر این مطلب
جا ندارد، حالا روایتش را ببینید باب 4 از همین ابواب اعتکاف روایت 1 که به اسناد
متعدد نقل شده است کلینی عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابی
ایّوب عن محمد بن مسلم عن الباقر(ع) سند معتبر است قال اذا اعتکف اگر کسی یک روز معتکف
شد و لم یکن اشترط شرط هم نکرده است این شرط دیروز هم اشاره شد که یعنی چه فله أن
یخرج و یفسخ الاعتکاف اگر شرط نکرده است می تواند دست از اعتکاف بردارد بیرون برود
و إن اقام یومین و لم یکن اشترط اگر دو روز در اعتکاف ماند و شرط هم نکرده بود
فلیس له أن یفسخ اعتکافه حق ندارد اعتکاف را فسخ کند و به هم بزند باید سه روز
کامل شود حتی تمضی ثلاثة ایّام.
این اشترط در ابتدا می شود دو جور معنا کرد یکی
به آن طوری که در احرام حجّ است، اشتراط در آنجا به این معنا گفته اند هست وقتی
می خواهد محرم شود می گوید خدایا اگر مانعی بر آن پیدا شد مجاز باشم که از این
احرام بیرون بیایم آیا اشترط اینجا به این معنا هست، اگر به این معنا هست معنایش
این می شود، معنای عبارت این می شود که اگر کسی یک روز معتکف شد و چنین شرطی که از
خدا درخواست کند که بتوانم بیرون بیایم اگر شرط نکرده باشد اینجا چه شرط بکند و چه
شرط نکند در روز اول و دوم می تواند از اعتکاف بیرون بیاید که صحبت شد بنابراین لم
یکن اشترط به این معنا نمی تواند باشد.
شرطی که آن جا بود که اینجا معنا ندارد شرط آن
جا این بود که خودش را با خدا قرارداد ببندد که اگر مانعی رسید اجعلنی فی حلّی
اینجا چه این قرار بگذارد چه نگذارد می تواند بیرون برود پس این و لم یکن اشترط
دخالت ندارد این راجع به آن جا، راه دوم فقط همین می ماند که بگوییم بعضی آقایان
تعبیر می کنند به تعیین منظورمان نذر تعیین است بعضی ها هم که به طور کلی نذر، وجه
دوم این است إذا اعتکف یوماً اگر یک روزی را اعتکاف کرد و لم یکن اشترط یعنی معیّن
نکرده بود نگفته بود که حتما امروز را می خواهم معتکف شوم که همان نذر معیّن و لم
یکن اشترط یعنی نذر معیّن نکرده بود برای این اعتکاف، اگر نذر معیّن کرده است این
نمی تواند کاری کند.
پس این گونه معنا کردند، اگر این گونه معنا
کردیم آن وقت جمله دوم چه می شود؟ پس وجه اول که گفتیم نمی شود گفتیم لم یکن اشترط
یعنی به خدا قرار این طوری نمی بندند که خدا اگر مانعی رسید بیرون بروم برای اینکه
این کار را بکند یا نکند می تواند بیرون برود پس این معنای اول نشد، معنی دوم که
لم یکن اشترط یعنی معیّن نکرده یعنی نذر، اجاره، قرار معیّن، تعیین، مهم آن تعیین
است حالا چه نذر چه غیر نذر آن وقت این جمله چه می شود و إن أقام یومین اگر دو روز
ماند و لم یکن اشترط و شرطی نکرده بود حالا مثلا تعیین نکرده بود، اگر دو روز ماند
و تعیین نکرده بود فلیس له أن یفسخ اینجا آن لم یکن اشترط چه دخالتی دارد؟
پس علی ای حال در حدیث ماندیم اگر به معنای
اینکه در احرام است بگیرید لم یکن اشترط اول معنا نمیدهد اگر به معنای تعیین
بگیرید که کسانی مثل مرحوم آقای خوئی می گویند به قول شما نذر یعنی منظور همان
تعیین اگر این را می خواهید بگویید جمله دوم معنا نمی دهد، ما در معلقات عروه هردو
را آورده ایم و در آخرش گفته ایم فتأمّل، بنابراین پس اگر لم اشترط را به معنای
اینکه در احرام حج است بگیرید جمله اول معنا نمی دهد اگر لم یکن اشترط را به معنای
تعیین بگیرید که آقای خوئی و این ها معنا می کنند لم یکن اشترط جمله دوم معنا نمی
دهد.
علی ای حال این چیزی که مسلّم است در این روایت
و طبق فتوا و بعضی روایات دیگر مثل روایت 3 و 4 اگر دو روز ماند روز سوم واجب است
بنابراین نه آن عقیده درست است که مطلقا می گوید ممنوع است نه این عقیده درست است
که می گوید مطلقا درست است، حق با تفسیری است که فقهاء گفته اند اگر روز اول و دوم
ماند سوم واجب است، اگر یک روز ماند می تواند بیرون بیاید.
من اعتکف ثلاثة ایّام سه روز اعتکاف کرد این پس
اعتکاف تمام فهو یوم الرابع بالخیار روز چهارم مختار است این برای سه روز بعدی إن
شاء زاد ثلاثة ایّام اُخر اگر می خواهد می تواند سه روز اعتکاف دیگر اضافه کند به
سه روز اول و إن شاء خرج من المسجد اگر خواست روز چهارم مختار است می تواند رهایش
کند راجع به سه روز دوم اما فإن اقام یومین بعد الثلاثة اگر بعد از سه روز اول دو
روز دیگر ماند فلا یخرج من المسجد آن
روایت اولی که خواندیم راجع به سه روز اول بود و این سه روز دوم را بیان میکرد.
در روایت 2 هم لا یکون الاعتکاف اقلّ من ثلاثة این
هم که راجع به عددش هست، خلاصه مشهور هم طبق این روایت فتوا دادند بنابراین حرف با
این است که نه به طور مطلق ممنوع باشد نه به طور مطلق جایز باشد، بین اینکه یک روز
مانده باشد یا دو روز فرق است البته سند روایت مختلف نقل شده است، کلینی که عرض
کردیم شیخ هم باسناده علی بن حسن ابن فضّال سند را ظاهرا من هم دیدم مرحوم آقای خوئی
هم دارند که سند شیخ به علی بن حسن بن فضّال ضعیف است ولی نجاشی سندش صحیح است ولی
این اشکال ندارد که طبق آن سند صحیح و شیخ هم وقتی مطلبی را نقل می کند و این راهش
درست است می شود به آن تمسک کرد صدوق هم باسناده عن ابی ایّوب به هرحال روایت
معتبر است مشهور هم چون چیز دیگری نیست به این تمسک کرده اند، مطلب دیگری ما
نداریم، روایت اول راجع به سه روز اول، روایت سوم راجع به سه روز دوم هردو هم به
ابو ایّوب می رسد.
دو سه مسأله دیگر هست که متفرعات هست و چیزی
ندارد، مرحوم سید مسأله ششم عنوان می کند اگر کسی نذر کرد اعتکاف ایّام معیّنی را
و از پیش هم یک روزه نذری یا اجاره و مانند این به عهده اش بود اشکال ندارد همین
روزه پای اعتکاف هم حساب می شود ولی اگر نذر اعتکاف کرد و روزه برای اعتکاف اگر
این گونه نذر کرد للله علیّ که سه روز معتکف شوم با روزه برای اعتکاف، اینجا روزه
اجاری و روزه نذری و غیر ذلک جدا هست و نمی تواند پای این حساب کند.
در مسأله 7 اگر نذر کرد اعتکاف را، اعتکاف یک
روز یا دو روز نیت کرد این دو جور هست، نذر کرد اعتکاف یک روزه یا دو روزه، ما
اعتکاف یک روز و دو روز که نداریم، یک وقت است مقیّد به عدم سه روز است اعتکاف را
نذر کرد که حتما یک روز باشد یا دو روز و سه روز را نمی خواهم اینجا باطل است برای
اینکه اعتکاف دو روزه نداریم ولی اگر قید نکرد و نذر کرد که یک روز یا دو روز به
عنوان اعتکاف انجام بدهم اما نه اینکه روز سوم را نمی خواهم ساقط است از او، اینجا
اعتکافش درست است منتهی وظیفه اش هست که یک روز هم اضافه کند تا سه روز شود این
مشکلی هم ندارد.
منتهی یک شبهه ای هست و آن اینکه در مورد دوم که
گفتیم اشکال ندارد نذر مطلق است، نذر کرده است که یک روز یا دو روز اعتکاف کند نمی
گوید روز سوم هم نمی خواهم اینکه مشکلی ندارد روز سوم را هم می گیرد و اعتکافش
درست است اما آن صورت اول که می گویید اگر قید کرد که یک روز می خواهم یا دو روز
می خواهم و روز سوم را نمی خواهم گفتید این باطل است چون اعتکاف کمتر از سه روز
نمیشود نه آن جا هم یک شبهه ای دارد ما دو جور دلیل داریم، یک دلیل اعتکاف
اصطلاحی رایج که در روایات مستقر است و در فقه مستقر است او بله همین است، اعتکاف
دو روزه و یک روزه نداریم پس باطل است اما یک اعتکاف به معنای لغوی است به معنای
مکث در مسجد، نذر کرد که من یک روز یا دو روز می خواهم در مسجد بمانم این از نظر
لغوی اعتکاف است ولی اعتکاف مشتبه فقهی و روایی نیست مسجد هم که مستحب است پس
رحجان هم دارد، متعلّق نذر باید رجحان داشته باشد و رجحان هم دارد اصلا یک روز دو
روز هیچ بلکه یک ساعت گفت للله علیّ که بروم یک ساعت در مسجد بنشینم اشکال ندارد
بنابراین اینکه مرحوم سید دارد اگر نذر اعتکاف یک روزه و دو روزه کرد مقیّد است به
نفی روز سوم منظورش یعنی به طور اعتکاف مصطلح و الا اعتکاف لغوی به طور مطلق که
مطلق مکث در مسجد باشد نه یک ساعتش هم درست است و اشکال ندارد.
اگر نذر کرد که سه روز معتکف شود یا بیش از سه
روز فرقی در این جهت نمی کند به عید فطر یا عید قربان یا به ایّام تشریق خورد
اینجا چه می شود؟ اینجا قاعدتاً اعتکاف باطل است برای اینکه نذر قابل عمل نیست،
نذر کرده است اعتکاف را، شرط اعتکاف هم روزه است درحالی که روزه در عید فطر و عید
اضحی و ایّام تشریق لمن کان بمنا این حرام است و بنابراین اعتکافش هم باطل است.
یک روایتی هست که ببینیم این روایت چه می گوید
در ابواب نذر است، به حسب چاپ ما جلد 19، ابواب نذر قبل از عتق است، باب 10 از
ابواب نذر روایت 1 روایت صحیحه علی بن مهزیار، ما دو علی بن مهزیار مشهور داریم،
یک علی بن مهزیار همین است که الآن روایتش را می خوانیم که از اصحاب امام هشتم،
امام جواد و یک مقداری هم امام هادی و ثقه هم هست و مورد عنایت و توجه هم هست قبر
ایشان هم در اهواز است، یک علی بن مهزیار دیگر هم داریم که معروف است در غیبت کبری
خدمت آقا امام زمان رسیده است چندین بار به این امید حج رفته است نشده و بعد یک
جایی نشسته بوده در گوشش صدایی آمد به او گفتند امسال حج بیا امامت را خواهی دید
که مشرف شده به حج و آن جا با تفصیل مفصلی که در روایات آمده است به خصوص در بحار
جلد 52 به حسب چاپ ما صفحه 314 و حدیث 33، او معروف است و منبری ها هم زیاد می
گویند داستناش را که خدمت آقا رسیده و این موارد، معروف به نام علی بن مهزیار است
ظاهرا این گونه نیست، علی بن ابراهیم بن مهزیار است، آن هایی هم که دارند علی بن
مهزیار یعنی ایشان از نسل این علی بن مهزیار است گویا مثلا نوه های بعدی است، به
هرحال این علی بن مهزیار ثقة و مورد عنایت هست در کتب رجال هم تأیید شده است یک
چنین روایتی نقل می کند فی رجل نذر صوم الجمعة دائماً یک کسی نذر کرد که همیشه
جمعه ها روزه بگیرد بعد یک جمعه به عید فطر و عید اضحی خورد یا سفر یا مرض، مریض
است نمی تواند روزه بگیرد، سفر است که در سفر روزه نداریم، آیا این باید روزه
بگیرد طبق این نذرش یا خیر یا اینکه باید قضاء کند فکتب حضرت در جواب نوشت وضع
الله عنک صوم هذه الایّام خدا روزه این ایّام را در سفر، در ایّام تشریق، در عید
فطر، در عید اضحی خدا از تو برداشته است بعد دارد و یصوم یوماً بدل یوم ان شاء
الله به
جای این روزی که روزه نمی گیرد در این ایّام یک روز دیگر بعداً قضاء کند، ما گفتیم
قضاء ندارد برای قضاء فرع اداء است ولی اینجا اداء تمام است و باید قضاء کند.
صدوق هم در مقنع صفحه 410 طبق این فتوا داده
است، البته روایت بُندار بن محمد بن عبدالله آن نقل می کند از علی بن مهزیار و
بُندار فیه کلام توثیقی از او ندیدم در کتب رجال ولی آقایان نوعا به این جنبه سندی
رد نکردند در کتب هم دارد صحیحه علی بن مهزیار و این شبهه دارد صدوق هم فتوا داده
است اگر قبول کنیم فقط یختصر علی مورده و الا خلاف قاعده هست.