باسمه تعالی
مرحوم سید چند تا فرع
آورده که مورد عمل هم نیست. اما باید بحث شود، مرحوم اصفهانی در مکاسب محرمه یک
جایی دارند و میفرمایند فروعی است که
مورد عمل نیست اما برای تجهیزاً للأذهان میگویم. مرحوم امام فرموده اند این چیزها
را میگویم نه بخاطر تیز شدن ذهن بلکه میگویم که این ها به درد نمیخورد. در
وصیتنامه امیرالمومنین(ع) به امام حسن(ع) آمدهاست: وَ قَالَ عليه السلام لَا
تَسْأَلْ عَمَّا لَا يَكُونُ فَفِي الَّذِي قَدْ كَانَ لَكَ شُغْلٌ» از فرضیاتی که عملی نیست نمیخواهد
بحث کنید. چیزهای که عملی است برای تو کافی است که در آن جاها وارد شوی ولی به
هرحال در فقه ایشان هم در اینجا و هم در بحث صلاة در فروع قرائت، رکوع، سجود فروضی
را آورده اند که اصلا قابل عمل نیست.
مسئله 14 که مرحوم سید
عنوان کرده این بود که اگر کسی نذر کرده یک ماه یا کم تر یا بیشتر که اعتکاف کند
به طور متتابعاً یا صراحتا چنین نذری کرده یا از نیتش تتابع فهمیده میشود همه را
متتابعاً انجام داد غیر از یک یا دو روز، ایشان فرموده اند که اصل کار باطل است
چون نذر کرده بود که متتابعاً باشد اما نشده است و لو گذشته اش کامل باشد سه روز
کامل شده یا بیشتر از سه روز بالاخره کامل است اینجا باید دوباره از اول انجام دهد
انجام دهد تا تتابع در تمام این اجزاء باید انجام شود، حالا فرقی نمیکند این نذری
که کرده است کلی است مثل اینکه نذر کند یک ماه متتابعاً انجام بدهم یا معیّن است
که این ماه را متتابعا انجام دهم فرقی نمیکند فقط فرقش این است که اگر معین باشد
احتمال این معناست که بگویم که اصلا لزوم ندارد که بیاورد بعداً چون نذرش مال این
ماه بوده این ماه گذشته است و قابل درک نیست ولی به هر حال اگر گفتیم که قضاء دارد
که از ادّله هم استفاده کردیم که یصوم یوما بدل یوم»؛ ولو معین بوده حالا که نشد
باید یک روز دیگری بجای اون انجام دهد. بنابراین در معیّن هم باید انجام دهد و
متتابعاً باید باشد.
اگر چنانچه مورد تعلق
نذر را انجام نداد و حالا باید قضا کند طبق روایات هم داشتیم یصوم یوما بدل یوم
اما آیا لازم هست که در اصل متتابعاً بود حالا در قضاء هم متتابعاً انجام دهد؟ به
حسب ظاهر چون که قضاء باید تابع اداء باشد بله این هم باید متتابعا باشد حدیث اقض
مافات کما فات بود اداء متتابعاً بوده و قضاء هم متتابعاً باشد اما این این دو
روایت هیچ کدام مسند نیست مرسل است هم از پیامبر و هم از اهل بیت اقض مافات کمافات
هرچند از بعضی روایات مفاد «اقض مافات کما فات» استفاده میشود، اما معلوم نیست که
اقض مافات به طور کلی در تمام خصوصیات باشد یا مثلا در نماز قصراً و اتماماً که
نماز در سفر بوده حالا قصراً قضاء می کند معنای اقض مافات این است که مثلاً کسی نمازش قضا شده اگر در سفر بوده و قضا شده
باید قصراً قضا کند اگر در سفر نبوده (درحضر) بوده باید به صورت تمام قضا کند. در
مانحن فیه اقض مافات چگونه است؟ اصلش قضا دارد اما اینکه عین اداء متتابعاً باشد،
این گونه حکم کردن قدری مشکل است. باب 7 بقیة الصوم الواجب در روایت اول خواندیم:«
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَهْزِيَارَ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ (ظاهرا
امام جوادعلیه السلام یا امام هادی علیه السلام است)يَسْأَلُهُ يَا سَيِّدِي
رَجُلٌ نَذَرَ أَنْ يَصُومَ يَوْماً بِعَيْنِهِ فَوَقَعَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ
عَلَى أَهْلِهِ مَا عَلَيْهِ مِنَ الْكَفَّارَةِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ يَصُومُ
يَوْماً بَدَلَ يَوْمٍ وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ.»
در این روایت داریم که
کسی یک روز معین را نذر کرد روزه بگیرد اما با اهلش آمیزش کرد و روزهاش بهم خورد حضرت فرمود باید یک روز به جای آن روز روزه
بگیرد و کفاره هم بدهد. این روزی که میخواهد روزه بگیرد عین اون روز که نیست چون
نذر کرده بود روز شنبه روزه بگیرد روزی که قضااش می گیرد روز شنبه مورد نذر نیست از
این روایت استفاده میشود که لازم نیست در جمیع خصوصیات قضا عین ادا باشد. همین
طور است خصوصیات دیگر مثل اینکه نذر کرد زمستان روزه بگیرد، یا نذر کرده در
تابستان روزه بگیرد یا نذر کرد در فلان شهر روزه بگیرد آیا این شهر(مکان) یا این
فصل(زمان) در انجام قضا دخالت دارد؟ اصل روزه را انجام نداده باشد قضا کند اما
خصوصیاتش معلوم نیست دخالت داشته باشد. روایتی هم خواندیم میفرماید:« يَصُومُ
يَوْماً بَدَلَ يَوْمٍ».
بررسی سند روایت:قبلا
بیان شد که محمد بن رزاز در کتابها نامی از ایشان نیامده هر چند نامهای دیگران
آمده بحث شده آیا این روای با محمد بن جعفر رازی یکی است یا دو نفرند از این جهت در وثاقتش انسان شک میکند ولی
دارند اما بعنوان مستقل ذکر نکردهاند چند کتاب رجال که دیدم از جمله مرحوم
اردبیلی(رجالش خیلی خوب است رجال مرحوم بروجردی در مسیر رجال اردبیلی کار کرده
است) محمد بن جعفر در نام تایید شده اما در لقب مورد شک واقع شده که آیا همان محمد
بن جعفر رازی مورد تایید است یا رزاز است که در رجال عنوان مستقل ندارد پس مهمل
است.
اما مهم این است که این
روایت با اسناد دیگر هم آمده است مثل روایت دوم و سوم در درس قبل بیان شد و سند
این دو روایت مشکل نداره، علی ای حال؛ اگر روزه را در وقت معین انجام نداد قضا و
کفاره دارد اما لازم نیست که قضا عین ادا باشد چون روز قضا غیر روز ادا است اگر
عین آن باشد که دیگر نامش قضا نیست.
حالا این که میفرماید
بدل روزی که نذر کرد و نتوانست انجام دهد روزی دیگری قضا نماید. به طورکلی گاهی
زمان خیلی دخالت دارد و گاهی خیلی دخالت نداره مثلاً نذر کرده که در روز گرم
تابستانی روزه بگیرد. پیدااست که روز گرم تابستانی در انجام نذر دخالت دارد. نذر
کننده میخواهد بگوید که میخواهم درکمال سختی خدا را عبادت کنم تا خدا حاجتم را
بدهد یا مورد قرب الهی قرار بگیرم پس معلوم است که نذر کننده روی خصوصیت خاص توجه
دارد. در روایتی حضرت زهرا(س) میفرماید:دوست دارم روزه در روزهای گرم تابستانی و
نماز در شبهای سرد طولانی زمستانی را(قریب به این معنا» گاهی عنایتی روی زمان است
پس نمیتوانیم بگویم یک روز دیگر به جای اون روز قضا کند چون گاهی عنایت روی
خصوصیات است.
در مورد بحث؛ کسی نذر
کرده چهل روز متتابعا روزه بگیرد پیدا است که نذر کننده به عدد چهل عنایت داشته
است پس تتابع باید رعایت شود تنها چیزی که میتوان گفت این است که حالا که نذرش را
شکستانده باید یک وقت دیگر اما باید متتابعاً باید قضا کند. بنابراین گاهی روی
بعضی از اوصاف حساسیت است که بنابراین نمیتوان گفت حالا که نشده یک روزی دیگر. پس
در مسئله دو نظر است یکی اینکه خصوصیات لازم نیست در قضا رعایت شود. نظر دیگر
اینکه اگر عنایتی روی خصوصیات نذر باشد در قضا هم باید اون خصوصیت را رعایت کند.
بحث تا اینجا این بود که اصلا روز نذر شده در زمان خودش انجام نداده باشد.
مطلب دوم این است که
اگر اصلش را آورده اما تتابعا نیاروده است آیا از اول بگیرد یا اینکه این مقداری
که تتابع بهم خورده بگیرد؟ بحث اول این بود که اصلاً نیاروده حالاکه میخواهد
قضااش بجا بیاورد آیا متتابعاً بجا آورد یا اینکه تتابع لازم نیست. اما مطلب جدید
این است که یک مقدار از اصلش متتابعا بجا آورده اما کاملا متتابعا بجا نیاورده است مثل اینکه نذر کرده بود چهل روز
متتابعاً روز بگیرد سی روز متتابعاً بجا آورد و ده روز را متتابعا نیاروده آیا
برگردد چهل روز را متتابعاً بجا بیاورد یا اینکه این ده روز را متتابعا نیاورده
متتابعا بجا بیاورد؟ اگر ده روز را متتابعا بجا بیاورد در حقیقت این ده روز پیوسته
شده باهم اما با یک ماه پیوسته نشده.
صاحب مدارک، شیهد ثانی
و دیگران فرموده اند:همان قسمت اخیر که متتابعاً نیاورده تکرار کند مرحوم آقای خوئی
همین نظر را تایید میکند.
اگر این ده روز پشت سر
هم بیاورد تتابع چهل روز برقرار نشده پس چرا میگوید ده روز را پشت سر هم بیاورد
اگر بگوید که تتابع ده روز کافی است این تتابع درست نمیکند آقایان میگویند که
تکرار ده روز تتابع درست نمیکند اما دلیل نداریم برای وجوب قضا متتابعاً دلیل
اجماع است و اجماع هم بیش از این دلالت ندارد. آیا در کتب قدماء این عنوان آمده
اگر چهل روز نذر کرد که روزه بگیرد و بعد از سی روز تتابع بهم خورد حالا این تتمه
را بیاورد و اصل را نیاورد باید دید از مطالب قدماء در این رابطه چه استفاده می
شود خلاصه میخواهند بگویند که دلیل اجماع است و اجماع به طور اطلاق نداریم که این
اصل را هم دو باره باید بیاورد. آنچه که از اجماع میفهمیم این است که گاهی عنایت روی
وصف تتابع است مثل اینکه نذر کنند چهل را میخواهد (من اخلص...) اینجا عنایت روی
عدد چهل است
قدری مشکل میآید، اگر
گفتیم ده روز کافی است و نذر هم معین در این زمان خاص بوده و ده روز را انجام
نداده حالا که میخواهد ده روز را انجام دهد(قضا)ده روز را هر موقع خواست بجا
بیاورد یا از چهل روز معین یک روزش مانده در اون زمان میشود اون را بیارود اقلا
یک روز را استفاده کند نذر کرده که چهل روز متتابعا در این ماه یک ماه را آورد ده
روز بعد از یک ماه را نیاورد حالا که میخواهد بیاورد اگر از اون چهل روزی که معین
کرده یکی دو روز زمانش مانده میگویند احیتاط این است که از همان چند روزی که
مانده ده روز را شروع که اقلاً یکی دو روز از اون زمان خاص را درک کند از اون زمان
معین بقیه را بیرون از زمان انجام دهد. دلیلش فاستبقوا الی الخیرات و رجاءً است از این روزهای باقی مانده شروع کند
چون عنایتی به او زمان داشته اقلاً یکی دو روز از اون زمان را درک کند.
خلاصه اگر روزهای معینی
را نذر کرد و انجام نداد طبق روایت علی بن مهزیار که خواندیم میگوید یک روزی
دیگری انجام دهد. اما وقتی شرط تتابع کرده
و تتابع انجام نشد به این مقدار که انجام نشده کفایت کنیم صرفا از باب فاستبقوا
الی الخیرات و رجاءً میشود تمسک کرد اما دلیل روشنی ندارد.
مسأله 15: لو نذر
اعتكاف أربعة أيّام فأخلّ بالرابع و لم يشترط التتابع و لا كان منساقاً من نذره
وجب قضاء ذلك اليوم و ضمّ يومين آخرين و
الأولى جعل المقضي أوّل الثلاثة و إن كان
مختاراً في جعله أيّاً منها شاء.
نذر کرده که چهار روز
روزه بگیرد سه را گرفت روز چهارم را نگرفت شرط تتابع هم نشد بالاخره باید این یک
روز بیاورد حالا میخواهد با تفریق بگیرد حالا آیا باید دو روز دیگر هم اضافه کند؟
چون اعتکاف کمتر از سه وجود ندارد. حالا که قرار است سه روز بگیرد یک روز را
بعنوان قضا بگیرد و دو روز را بخاطر اینکه اعتکافش تکمیل شود اون قضا را کدام یک
از این سه روز است اولی، دومی یا سومی یا تخییر است یا همه اش این محل بحث فقهاء
است.
صاحب جواهر و عدهای از فقهاء میفرمایند روز اول قضا اون
یک روز است دو روز دیگر بخاطر تکمیل اعتکاف است. روز اول به این جهت است که طبع قضیه
نشان میدهد که روز اول باشد چون اصل این سه روز بخاطر قضا بوده است پس قضا محور
است پس اگر قضا محور است و اهم است اول اهم را انجام میدهد بنابراین روز اول را
قضا حساب بکند که از گردنش ساقط شود اون وقت میماند قضیه اعتکاف که دو روز دیگر
هم باید منضم بکند. خلاصه ما دو مطلب داریم یکی اینکه اعتکاف کمتر از سه روز نیست.
مطلب دیگر اینکه به عهده این شخص قضا یک روزه با اعتکاف است اون یک روز را باید
انجام دهد برای اینکه اعتکاف درست شود باید دو روز اضافه کند این دو روز اضافه به
عنوان یک شرط است اما روز اول به عنوان یک حقیقت است و اون حقیقت مقدم است باید
روز اول بجا بیاورد بخاطر حقیقت که به عهدهاش است دو و سوم را بیاورد به عنوان شرط
و تصحیح عمل است حقیقت و طبیعت مقدم بر شرط تصحیح است.
بعضی از فقهاء گفته اند
که مخیّر است هرکدام را بیاورد برهانی بر این مطلب ندارد.
بعضی گفت که مجموع
اینها یعنی عام مجموعی نه استغراقی چون همه این سه روز که قضا نیست. نیت کند که
مجموع این سه روز قضا اون روزی است که انجام ندادم به عنوان عام مجموعی درست است
ولو اینکه مسئله ما یکی از اینها باشد اشکال ندارد.
بعضی گفتهاند مجموع من
حیث مجموع بگیرد چون اعتکاف یک عبادت است و عمل واحد است وقتی دو را اضافی کردی و
سه روز شد و اعتکاف هم کمتر از سه روز نیست پس مجموع این سه روز یک عمل است اگر
مجموع یک عمل است پس باید همین را قضا بگیرید درست که روز چهارم را قضاء کرده ولی
بخواهد روز چهارم را بگیرد باید سه روز بگیرد پس حکم قضاء روی مجموع این سه روز
رفته است چون قضا باید یک عبادت مستقل درستی باید باشد کمتر از سه روز عبادت مستقل
درستی نیست باید اون یک روز را قضاء کند و قضائش به سه روز است پس مجموع بماهو
مجموع قضاء است.
این بیان محل اشکال است
چون اینجا یک شرط داریم و یک حقیقت داریم یک روز حقیقت است و دو روز دیگر شرط است
شرط تحقق غیر از طبیعت و حقیقت است بنابراین باید بگویم یکی یا معین که طبع قضیه
همان روز اول است یا یکی لابعینه که احد از ثلاثه ولی این طوری هم گفتهاند که
مجموع ثلاثه برای اینکه عبادت باید باشد و عبادت بدون این سه روز امکان پذیر نیست.