صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه بیست و چهار






باسمه تعالی


در رابطه اموال سه تعبیر هست فرق این تعبیرها چیست و تعریفش چیست، مال، ملک، حق، تعریف حدی جنس و فصل پیدا نکردیم، تعریف جنس و فصل مال، ملک و حق چیست؟ درباره مال گفته می شود ما یبزل بازائه المال یعنی در حقیقت مال به مال تعریف شده است این در حقیقت تکرار یک لفظ است، این تعریف نه تنها حدی نیست بلکه اصلا واقعی نیست، ملک را چه بگوییم؟ چیزی که مقابلش مال است؟ خیر، در ملک اعم از مالیّت است، بگوییم به تشابه با مُلک یعنی سلطنت و پادشاهی و مِلک اینکه تحت اختیار شخص باشد همه اختیارات دست این است و می گویند این ملکش هست، حق بگوییم فقط جواز تصرف دارد یا اولویت از دیگران دارد این ها هم همه رسمی است نه حدی، هرچه فکر می کنیم بین مِلک و مال و حق یک تعریف حدی جنس و فصل دار پیدا نمی کنیم حتی تعریف رسمی اش هم یک قدری مشکل است برای اینکه مال ما یبزل بازائه المال فقط تکرار است.

مواردش را می توانیم توضیح دهیم به عنوان مصداق اما غیر از تعریف یک چیزی که مال هست و ملک نیست مثل جنگل ها، مالیّت یقیناً دارد ولی ملک کسی نیست در کتاب احیاء موات در فقه یک قسمت هم داریم مشترکات، مشترکات بلا شک مال هست یعنی ارزش دارد اما ملک کسی نیست، می تواند ملک بشود، حق یک چیزی است که جواز تصرف می آورند اما خود معنی حق جواز تصرف نیست منشأ جواز تصرف است، حالا خودش را بخواهیم معنا کنیم جنس و فصلی یا حتی رسمی فقط به آثار.

حالا این را گفتیم برای اینکه ببینیم در مشترکات اگر کسی مزاحم دیگری شد این ضامن است یا خیر، ملک دیگری را تصرف کرده است یا مال را یا صرف یک حق است، یک کسی در مسجد نشسته است حالا برای نماز یا برای هر جهتی هست لازم نیست حتما عبادت باشد بالاخره مسجد در اختیار همه است، یک کسی در مسجد نشسته است دیگری می آید او را به زور بلند می کند و جای او می نشیند عبادت یا اعتکاف هر چیزی انجام می دهد، این چه کار کرده است؟ تصرف در مال کرده است یا تصرف در ملک کرده است یا تصرف در حق یعنی متعلق حق کرده است؟

حالا در باب اعتکاف این بحث شده است که اگر کسی دیگری را بلند کرد و جای او نشست آیا این اعتکاف صحیح است یا باطل است، اگر گفتیم که تصرف در متعلّق حق دیگر حالا به هر صورت اگر گفتیم که موجب بطلان عبادت این شخصی که مزاحم شده است نمی شود مثل نماز و غصب، نماز در دار غصبی را گفتیم اشکال ندارد عمل درست است و لو کار حرامی هم کرده است، اگر اینجا گفتیم به عبادت او لطمه نمی زند که هیچ مشکلی نیست ولی اگر گفتیم به عبادت این شخص مزاحم اشکالی وارد می شود و نماز اگر نماز در دار غصبی را هم اشکال کردیم آن وقت اینجا بگوییم ضامن می شود؟ باید چیزی به او بدهد؟ اگر چنانچه بعدا رضایت داد چطور؟ یک وقت است موقعی که می خواهد معتکف شود به جای این شخص که اینجا نشسته است قبل از شروع اعتکاف او رضایت می دهد و لو اینکه می گوید حرام است او را بلند کردی ولی بعد رضایت می دهد، یک وقت است که در وسط اعتکاف رضایت می دهد و گاهی هم بعد از عمل اعتکاف کار حرامی کرده است ولی بعد می گوید راضی شدم، آیا این رضایت بعدی به درد می خورد؟ بهتر از همه این ها این است که چند روایت که در این باب هست را ببینیم که چه استفاده ای می کنیم، در مشترکات هست، در مقدمه عبادات هست، بعضی ها را ببینیم چگونه هست.

در باب 17 از ابواب آداب تجارت چند روایت هست صدوق قال قال امیرالمؤمنین(ع) به طور جزمی مرسل است ولی به طور جزمی صدوق نسبت به امیرالمؤمنین می دهد، کسانی معتقدند که بالاخره این مرسل است ارزش اعتبار سندی ندارد، کسانی هم معتقد هستند که صدوق با مجتهدان بعدی فرق می کند محدّث است مجتهد به این معنا نیست پس روی حدس کار نمی کند چیزی شبیه حس است یعنی خودش بررسی کرده وسائط را مطمئن شده است که ثقه هستند به طور جزم می گوید قال امیرالمؤمنین این هست که خیلی ها مرسلات صدوق را معتبر می دانند قبلا هم نظر همین بوده گاهی در شک می افتیم به خاطر اقوال مختلف و الّا بعید نیست میزان وثوق به روایت است کسانی مثل صدوق وقتی به طور جزم می گویند وثوق می آورد فرق می کند با مبسوط شیخ طوسی مثلا، خود کتاب های شیخ طوسی هم بین نهایه و مبسوط فرق است، میزان وثوق به کتاب و روایات و این ها هست علی ای حال صدوق با مفید حتی فرق دارد، قال امیرالمؤمنین(ع) سوق المسلمین کمسجدهم بازار مثل مسجد است از چه نظر مثل مسجد است؟ پیداست می خواهد بگوید مشترک هستند استفاده از مشترکات است همان طور که مسجد برای همه است بازار هم برای همه است دنبالش هم به طور تفریع حضرت بیان می کند فمن سبق الی مکانٍ فهو احقّ به الی اللیل اگر کسی به یک جایی چه بازار و چه مسجد اگر سبقت گرفت به یک مکانی رفت این از دیگران احق هست یعنی این مقدم بر دیگران است برای استفاده از این مکان پس تعبیر احقّ است، احقّ غیر از این است که فهو املک فهو مالک و مانند این تعبیرات، احقّ هم دارد پس معنایش این است که دیگری هم حق دارد ولی این احقّ است، دیگری حق دارد منظور نه در زمان این، هر موقع این رفت تو احقّ پیدا می کنی، این احقّ می شود، بعداً او حق پیدا می کند ولی تا تو هستی تو احقّ هستی.

حالا تا چه موقع حق این برقرار است؟ بازار الی اللیل تا شب، چرا تا شب می گوید؟ برای اینکه بازار برای خرید و فروش است و معاملات تا شب ادامه دارد به خلاف نماز و مسجد، مسجد را نمی گویند الی اللیل تا برقراری نماز، در بعضی نقل ها دارد که و کان حضرت امیر لا یأخذ علی بیوت السوق کرائاً[1] حضرت در دکان ها کرایه وضع نمی کرد این دکّان ها برای چه کسی بوده که پول اجاره نمی گرفت یعنی خود حضرت مال شخصی داشته و مغازه داشته یا اینکه بیت المال چیزهای را ساخته اجاره می داده به دیگران، بالاخره هرچه بوده اختیار اجاره اش دست حضرت بوده، معلوم می شود که یکی از کارهای حضرت امیر(س) این بوده که محل داد و ستد برای مردم آماده کند بدون اجاره و کرایه، اگر بیوت نبود مثل همین خیابان ها و دست فروش ها می شد اما چون بیوت دارد معلوم می شود ساختمان است این ساختمان هرطوری که هست در اختیار حضرت امیر هم بوده و اجاره نمی گرفت.

حالا اصل قضیه این است که این دو مطلب است یا یک مطلب است، اول داشت سوق المسلمین کمسجدهم فمن سبق الی مکانٍ فهو احقّ به الی اللیل این یک مطلب این مربوط می شود نه به خانه و بیت و نه اینکه بگوید احق است و اجاره هم نمی خواهد، سوق مثل مسجد است هرکسی زودتر رفت او احق است و امتدادش هم تا شب است، این یک مطلب تمام بعد و کان لا یأخذ علی بیوت السوق حالا بیوت سوق خانه قسمت اول ساختمان مطرح نیست ولی این ساختمان هم مطرح است کرایه نمی گرفته، برای اینکه اقتصاد بچرخد باید چنان کمک بازاری ها کرد که این ها تشویق شوند کارها را انجام دهند، خبرهایی که ما در کشورهای اروپایی داریم اگر کسی بخواهد ثبت یک شرکت کند ده دقیقه بیشتر وقت نمی گیرد فوراً اداره می رود و ثبت می کند که این شرکت را می خواهیم تأسیس کنیم و هدف ما این است و امضاء می کنند و تمام چنانکه گفت در آلمان یک ماشین می خواهند بفروشند یک ورقه کاغذ کوچک می گوید فروختم حالا اینجا ده جور از این اداره به آن اداره برگه بگیرد و چنین و چنان، حالا ثبت شرکت ده دقیقه وقت می گیرد بعد اگر یک شرکتی متضرر شد اینجا زندانش می کنند که کلاه برداری کردی، آن جا کمک می کنند به این کسی که الآن متضرر شده که سرپا بماند که هم کار کند و هم طلب های دولت و دیگران را بتواند بدهد، زندان برود نه کار می کند نه طلب دیگران را می دهد تازه یک خرج اضافه هم برای دولت هست، کارهای بی عقلی و مدیریت های بی عقلی ما این گونه هست.

حالا آن چیزی که به بحث ما مربوط است مشترکات هر کسی زودتر رفت او احقّ است امتداد مشترک، اینجا تا شب دارد ولی پیداست به اعتبار سوق است نه به اعتبار کل مکان مشترک، میزان تا آن حدی که متوقّع است اینجا توقّعش تا غروب است معامله است حالا و لو در نماز جماعت و برگزاری نماز، به نظر ما روایت هم معتبر است، بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی و این ها چون این روایت را مرسل می­دانند اعتباری به آن قائل نیستند، پس مال هست، ملک نیست و حق هم هست، گفتیم برای این سه مفهوم از نظر جنس و فصلی نمی توانیم چیزی تعریف کنیم، مال ما یبزل بإزائه المال دوباره همان مال را تکرار می کنیم، ملک تحت نفوذ و اختیار دیگری بودن اما این جنس و فصلی نیست هر چیزی که تحت اختیاری دیگری هست که ملک نمی شود، حق شایستگی به تصرف.

غرض همین روایت به سند معتبری نقل شده است کلینی عن محمد بن یحیی، این محمد بن یحیی عطار قمی است که ثقه هست و ثقة عیناً مورد توجه است عن احمد بن محمد آن هم پیداست که یا ابن ابی عیسی است یا پدر بزرگ همین محمد بن یحیی عن محمد بن یحیی خزّاز که این هم از ثقات معتبر است عن طلحة بن زید عن الصادق(ع) قال قال امیرالمؤمنین(ع) آن مرسله صدوق اینجا به طور مسند آمده است عین همان عبارت سوق المسلمین کمسجدهم فمن سبق الی مکان فهو احقّ به الیل اللیل.

روایت جدا در همین باب 17 روایتی است کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن بعض اصحابنا باز روایات را آقایان مرسله حساب می کنند و می گویند مرسلات ابن ابی عمیر را قبول نداریم کمسانیده این را شیخ در عُدّه گفته است برای چند نفر، ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی، بزنطی، برای این سه نفر گفته است مراسیل این ها کمسانید است بنابراین معتبر است می گوید اصحاب این گونه هست شیخ در عُدّه دارد که اصحاب این گونه هستند می گویند مراسیلشان کمسانید است اما خود شیخ در بعضی جاها به همین حرف عمل نکرده است فقط گفته شیخ است این طور نیست که همه گفته باشند اما در طول دوره فقه کتاب هایی که هست می بینیم احترام قائل هستند بر مراسل ابن ابی عمیر آن عبارت اصحاب الاجماع را هم ملاحظه کردید که کشّی نقل می کند و اجمعت الاصابة علی تصحیح ما یصحّ عن جماعة همین که به این ها رسید بعدش که مرسل باشد یا ضعیف باشد معتبر است راجع به بزنطی و صفوان و ابن ابی عمیر و یک جمع دیگری که کشّی می گوید.

حالا به هرحال دو عقیده هست اینجا به خصوص درست است دارد بعض اصحابنا و معیّن نکرده است اما بعض اصحابنا این با عن رجل فرق دارد عن ابی عبدالله(ع) باز همین طور سوق المسلمین کمسجدهم یعنی اذا سبق الی السوق کان له مثل المسجد زودتر رفت بازار جا گرفت مثل مسجد می ماند پس حقّیت اینجا ثابت می شود.

آن قضیه کرایه را یک روایت جدا هم دارد روایت 3 همین باب منتهی سندش خوب نیست داخلش وهب است وهب بن وهب که شدیداً تضعیف شده است عن علی(ع) انّه کَرِه عن یأخذ من سوق مسلمین اجراً[2] حضرت خوش نداشت که از بازار مسلمان ها اجرت بگیرد یعنی مالیات یا کرایه همان که در روایت داشت، اگر اجر به معنای کرایه باشد یعنی باز دوباره یک جاهایی هست که حضرت حق اجاره داشته ولی اجاره نگرفت، اگر مالیات است کلا برای بازاری ها مالیات نمی بسته آن مالیاتی که هست عموم هست که بر خیر و اصل حضرت مالیات گرفت موقتاً در همان شرایط خاص، مالیات های دیگر اسلامی خمس و زکات و این ها جدا هست نه حتما برای بازار، هرکسی که درآمدی به هر نحوه ای دارد و لو بین شهرها مثلا مسافرکشی می کند غرض این روایت می گوید کرایه یا مالیات، در اسلام سعی می شود که از مردم با عناوین خاص خمس و زکات و این ها مالیات گرفته نشود مالیات بر ارث مثلا نیست برای اینکه شخص هرچه می تواند زحمت بکشد و خیال نکند بعدا از او می گیریم خودش هم اگر مرد به ورثه اش می دهد در نهایت مملک آباد می شود اگر زحمت بکشد مملکت آباد می شود.

حالا این چند روایت بالاخره به نظر ما هم اولی معتبر است و هم دومی اولی مرسله صدوق و دومی روایت طلحه که طلحه و هم ثقه هست بنابراین در مشترکات از جمله مسجد و بازار را تصریح کرده اند که این کسی که زودتر رفته است احق است پس دیگری حق ندارد این را بلند کند از اینجا اما انّما الکلام در این بود که اگر بلندش کرد این اعتکافی که می خواهد اینجا بکند باطل است؟ یا نمازی که می خواهد بخواند باطل است؟ یا فقط جایز نیست که این کار را بکند، جایز نبوده باز یعنی فقط اینکه قبیح هست یا اینکه خلاف شرع است و حرام است؟ ظاهرش این است که حق ذوالحقی را از بین برده پس حرمتش مسلّم اما اینکه عمل خودش هم درست است یا درست نیست همان است که مبغوض می تواند مقرّب شود؟ ما گفتیم به جهاتی اشکال ندارد اما در خصوص اعتکاف چون صرف مکثش باید حلال باشد اینجا وقتی جای او می نشیند این خودش مکث است قاعدتاً این نباید جایز باشد.

بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی و بعضی­های دیگر می گوین جدا هست، مکث یک عنوان است و جلوس یک عنوان دیگر است، جلوسش در جای این حرام است مکث حسابش جداست اعتکاف مکث است، ظاهرا حرف درستی نیست اعتکاف حتما جلوس نیست، می خواهد جلوس باشد یا می خواهد قیام باشد یا می خواهد در محل اعتکاف راه برود، در مسجد اعتکاف کرده است راه برود این اعتکاف است لازم نیست حتما بنشیند مکث است، بنابراین اعتکاف مکث است خود این تصرفی هم که جای این فرد نشسته است این هم مکث است مکث هم حرام شده است و هم جایز شده است عبادت شده است این نمی شود.

در صفحه 32 کتاب تحف العقول یک وصایای امام صادق به عبدالله جندب دارد از جمله این جمله حضرت شاید برای شما در یکی از جلسات قبلی عرض کردم عبدالله جندب را دارند که از اصحاب امام کاظم و امام رضا هست ولی اینجا از نزدیکان امام صادق شمرده شده است حضرت به او وصایا می گوید و به هرکسی این گونه نیست، امام صادق فرمود یابن جُندب لو أنّ شیعتنا استقاموا اگر شیعیان ما استقامت کنند لصافحتهم الملائکة ملائکه با این ها مسافهه می کنند و لازلّ الغمام ابر که اشاره است به ابر الهی و ابر باران زا این ها را می پوشاند و لِأشرقوا نهارا روز نور دارند یعنی با وجود خورشید آن ها نور دارند اگر دیده باشید و دقت کرده باشید چهره سنی با چهره شیعه نگاه که می کنیم می فهمیم که این شیعه هست و لِأکلوا من فوقهم و من تحت ارزقهم از آسمان و زمین رزق و روزی برایتان درست می شود و ما سأل الله شیئاً الّا اعطاهم از خدا هرچه بخواهند خدا به آن ها می دهد.

منتهی مهم این است که آدم دقت کند اولا لو دارد خیلی شکننده هست فرق دارد با إن، لو أنّ شیعتنا استقاموا معلوم می شود شیعه ها استقامت ندارند، این به خاطر ضَم است که شیعه ها استقامت ندارند به خاطر لو ولی ممکن است این مدح هم باشد مدحش این است که شیطان سراغ دیگران غیر شیعه نمی رود برای اینکه آن ها کارشان اینقدر خراب است که نیاز به شیطان ندارند، ابن عربی در فتوحات مکیّه یک روایتی را از پیغمبر نقل می کند که پیغمبر به عمر گفته است یا عمر تو از هرجایی که بروی شیطان آن جا نمی آید این می گوید پس معلوم می شود عمر معصوم است برای اینکه شیطان به او غلبه ندارد درحالی که عقلش نرسیده است تو وقتی آن جا هستی شیطان کاری ندارد دیگر، سنّی ها اینقدر کارشان خراب است که نیازی به این ندارند که شیطان بیاید مزاحم آن ها شود بلکه خودشان جهنمی هستند اما شیعه هست که دائماً سراغش می آید لذا از امام دائماً می پرسند آیا شیعه زنا می کند؟ بله، و دائم در روایات می گوید که سوال می پرسند و امام جواب می دهد بله، بعد می گوید اما شیعه دروغ نمی گوید یا شرب خمر نمی کند و مانند این ها، حالا غرض از این کلمه لو هم استفاده گله می شود و هم در آن بیان استفاده مدح می شود، اگر استقامت کنند شیعیان قیام دارند و یک کاری را شروع می کنند تاریخ هم نشان داده است اما استقامتش کم است که استقامت پیدا کنند و کار تداوم داشته باشد، حالا در مسأله اجتماعی است، مسأله فردی است یا هرچه که هست اگر استقامت باشد ملائکه مصافحه می کنند مصافحه دو صفحه را به هم زدن دست می­دهند به هم و دو صفحه دست به هم می خورد در آداب مصافحه هم هست کاملا دو کف به هم بچسبد و به اصلاح آخر شصت او با آخر شصت این به هم بچسبند و دست این گونه به هم برسند با ملائکه دو صفحه­شان یکی می شود، آیا صفحه دست است یا صفحه دل است؟ ملائکه که مجرد هستند پس صفحه دل است خیلی مهم است صفحه دلشان یکی می شود.

ابر باران رحمت بر آن ها می بارد معلوم می شود اساس نیکی ها باران رحمت الهی است از بالا باید بیاید، نورانیت دارند معلوم می شود رعایت اعمال ظاهری به آدم نور معنوی باطنی می دهد بعد هم هرچه از خدا بخواهند خدا به آن ها می دهد پس چیزهایی که خدا نمی دهد معنایش این است که این خودش نمی­خواهد یعنی این یک چیزی را می­خواهد اما می­خواهد مصلحت باشد، خودش وقتی بداند این مصلحت نیست ممکن است گله کند خدایا من گفتم تو چرا دادی بنابراین ما سأل الله آن جایی که مصلحتش نیست وقتی می خواهد می گوید من هم در حقیقت باطناً نمی خواستم، من صلاح خودم را می خواستم نه این را پس هرچه را واقعا بخواهند خدا به آن ها پرداخت می کند.



[1] وسائل باب17 آداب تجارت روایت1

[2] وسائل باب17 آداب تجارت روایت3






   دوشنبه 12 آذر 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما