صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه بیست و شش






باسمه تعالی


در اعتکاف در اینکه شخص گاهی جایز است از محل بیرون بیاید این اختلافی نیست، روایت هم داشت لحاجة لابد منها اما در یک جهت بحث است و آن اینکه وقتی بیرون می آید حق نشستن جایی را دارد برای رفع خستگی یا برای هرچیزی و اگر حق نشستن دارد زیر سقف هم می تواند برود؟ یک قدری در بعضی جهات محل اختلاف شده است آن چه که از روایات استفاده می شود شاید این گونه به نظر می آید که منظور اینکه اصلا ننشیند یا تحت سایه ننشیند و مانند این یعنی بیرون از محل اعتکاف را جای استراحت خودش نداند، در عرف این شایع شاید هست که آن جا نروید بنشینید نه معنای اینکه قیام اشکال ندارد نشستن اشکال دارد مقابل قیام نیست، مقابل برگشت به محل اعتکاف است کانّ این گونه گفته است که بیرون می­روی اعتکاف را فراموش نکنی نروی جایی برای استراحت بنشینی.

عبارت هایی که در روایات هست روایت اول لا ینبغی للمعتکف عن یخرج من المسجد الجامع بیرون نیاید منظور اینکه خروج محدود است و کنترل شود الّا لحاجة لابد منها ثمّ برای حاجت هم که بیرون می آید لا یجلس ننشیند حتی یرجع این ننشستن مقدم برای رجوع است یعنی کاری کن که زود برگردی نه اینکه جلوس و عدم جلوس مطرح باشد، مسأله این است که زود برگرد، این را دست عرف بدهیم نمی خواهد بگوید جلوس خصوصیت دارد می خواهد بگوید خروج بیرون محدودیت داشته باشد و همین طور در انواع جلوس آیا قبل قضاء الحاجة و بعد قضاء الحاجة این میزان است یا موضوع این نیست، این عبارتی که در همین روایت اول و روایت دوم این گونه دارد که لحاجة لابد منها می تواند بیرون بیاید ثمّ لایجلس یعنی وقتی حاجتت قضاء شد بعد ننشینی؟ این خیلی در ذهن عرف به سختی وارد می شود که در اعتکاف آدم باید در مسجد باشد بیرون نیاید مگر در ضرورت و ضرورت هم قبل قضاء الحاجة اشکال ندارد بنشینی و بعد وقتی کارت تمام شد نشستن آن موقع اشکال دارد، این در عرف این گونه نمی آید، به نظر ما ثمّ ترتیب ذکری است نه ترتیب واقعی خارجی و می خواهد بگوید که بحاجة ضروریة بیرون باش تازه آن را هم معطل نشو، مجموع این عبارت که لا یخرج الّا لحاجة ضروری ثمّ علی یجلس این را می فهمیم که جز برای ضرورت بیرون نیا و بیرون آمدی معطّل نکن و زود برگرد.

در جلوس یک مطلب دیگر هم هست و آن اینکه آیا اگر جلوس اشکال دارد زیر سایه اشکال دارد و بیرون سایه اشکال ندارد؟ این هم به نظر می رسد سایه دخالت ندارد، وقتی دست عرف بدهیم بگویند تو برو خانه فلانی و مراقب آن جا باش و مبادا بروی زیر سایه بنشینی این نه منظور این است که سایه دخالت دارد منظور این است که آن جا را برای استراحت بگیری، به نظر ما نه تحت الزلال دخالت دارد و نه دخالت این ثمّ که قبل از قضاء حاجت و بعد قضاء حاجت و نه اصل جلوس، آن چیزی که در بعضی روایات هم دارد برای عیادت مریض جایز است عیادت مریض معمولا با نشستن است بنابراین جلوس دخالت ندارد، تشییع جنازه هم می کنند معمولا می روند تا جنازه را بردارند بیاورند افرادی که از پیش خودشان را برای تشییع آماده می کنند می روند یک جایی می نشینند تا جنازه را که بلند کردند راه می افتند نه اینکه حتما باید سرپا بایستند تا جنازه بیاید عبور کند یا مثلا دارد که برای غائط می تواند بیرون برود، غائط که سرپوشیده است و معمولا غائط در هوای آزاد نیست، روایت 6 صحیحه عبدالله بن سنان لیس للمعتکف و أن یخرج من المسجد الّا الی الجمعة أو جنازة أو غائط نماز جمعه هم که همیشه در بیابان نیست و غائط هم که معمولا سرپوشیده است محل توالت و این حرف ها، مجموع این ها را که در نظر می گیریم به نظر ما این نیست که جلوس دخالت دارد، تحت زلال دخالت دارد و مانند این ها، آن چیزی که دخالت دارد این است که بیرون معطل نشوید و سریع برگردید.

یک مطلب دیگری که باید به آن عنایت شود البته ایشان یک مسأله جدایی برای این درست کرده است این است که برای ضرورت هم که بیرون می رود طول ندهد، طول دادن به دو معنا هست، یک معنا این است که بیش از مقدار حاجت نمانی این خودش طول دادن حساب می شود، طول داد یعنی کارش را کرد و بازهم ایستاد، این معنای اول که بیش از حاجت نمان همانی است که از روایات استفاده کردیم اما یک معنای طول مدت طولی است که مضر است نه فقط آداب و سفارش است که زیاد معطل نشو، موجب می شود محو صورت اعتکاف مثلا اعتکاف سه روز است و دو روزش را بخواهد بیرون باشد یا حتی یک روز کامل بیرون باشد این محو صورت اعتکاف است.

اعتکاف تحصّن است یعنی آمده ام اینجا که به حاجتی برسم از بلاها دور شوم و متوسل به ذات احدیت شوم همه اش هم بیرون باشد این تحصّن حساب نمی شود، منظور این است، اساساً هرچیزی که صورتش از بین برود آن دیگر به درد نمی خورد، هر شیئی یک ماده ای دارد یک صورت ماده که بقاء ندارد و اصلا به چشم نمی آید و صورت است که فعلیت به شیء می دهد در همه اشیاء، در اعتباریات هم همین طور است و مثل اشیاء خارجی است، نماز یک صورتی دارد و اگر یک کاری کند که صورت صلاتی محو شود حتی نماز مستبی که جایز است درحال راه رفتن نماز بخواند اگر چنانچه کار بکند کارهایی که با صورت صلاتی نمی سازد، یک وقت است ضمن نماز لباسش را هم می پوشد این مشکلی نیست اما یک وقت است ضمن نماز که می خواند ورزش می کند ورزشی که اصلا در ذهن نمی آید که این نماز می خواند یعنی هرکسی این را ببیند تصور نمی کند که این نماز می خواند، در اینجا هم گاهی زمان بیرون بودن به حدی طول می کشد که دیگر در ذهن نمی آید که این معتکف می شود و متحصن شده و می خواهد با خدا خلوت کند، در حقیقت تحصن چنین معنایی دارد از شدت بلاهای دنیایی و نحو ذلک یا بلاهای اخروی فرقی نمی کند پناه می برم به خدا آن وقت این باید خودش را مشغول به آن جا کند.

به همین تناسب یک مطلب دیگری هم عرض می کنیم و آن اینکه در خود محل اعتکاف وقتی می ماند میزان اصل ماندن آن جا هست حالا به هر صورت، سرپا باشد، بنشیند، درحال راه رفتن باشد، در حال خواب باشد به هرحال معنایش این باشد که پناه آورده ام به اینجا، دیگر انواع تحقّق در آن مکان فرقی نمی­کند.

یک مسأله ای را عنوان کرده اند ببینیم این چگونه است، یک قدری دقت می خواهد اگر زنی که برای اعتکاف می رود در اثناء اعتکاف به او خبر دادند که شوهرت تو را طلاق داده است تا دیده این بیچاره رفته است او هم فرصت را غنیمت شمرده و زن را طلاق داد، مرحوم سید خیلی کوتاه و مختصر فرموده­اند اگر طلاق رجعی است باید برگردد برای عدّه نگه داشتن در منزل و اعتکافش هم باطل می شود و اگر اعتکاف واجب موسّع است بعداً باید بیاورد اگر واجب معیّن است یک زمان معیّنی را نیت اعتکاف کرده مخیّر است بین اینکه همین را تمام کند بعد بیرون برود برای عده یا اینکه اعتکاف را ابطال کند و الآن برای عده بیرون برود.

ببینیم مسأله چگونه هست، اولا از نظر اقوال اگر چنانچه اعتکاف کرده است و به او خبر می دهند که طلاق داده شده و طلاقش هم رجعی است اینجا باید برگردد منزل برای عده و اعتکافش هم باطل است، علامه در تذکره دارد که علیه علمائنا اجمع، صاحب جواهر وقتی این و بعضی اقوال دیگر را نقل می کند می گوید و هو العُمدة فی هذا الحکم که مسأله اجماعی است اعتکافش باطل است و باید برای عده نگه داشتن برگردد.

حالا صور متعدده ای دارد ببینیم چه باید بگوییم، طلاق یا بائن است یا رجعی، فرقش هم که روشن است طلاق بائن مثل طلاق خلع که کار تمام است، طلاق رجعی می تواند بعداً شوهر برگردد، در طلاق بائن عقد جدید می خواهد اگر بخواهد برگردد ولی در طلاق رجعی به صرف رجوع رجعیت برمی گردد، اگر رجعی هست اعتکافش چگونه بوده؟ با اذن شوهر بوده یا بدون اذن شوهر؟ اگر اعتکاف با اذن شوهر بوده اذنش در حدوث است یا در حدوث و بقاء؟ هم حدوثش شوهر اذن داده که برود و معتکف شود و هم در بقاء اعتکاف اذن داده شوهر، اگر اعتکاف کرده است اعتکاف واجب بوده یا مستحب؟ اگر واجب بوده واجب موسّع است یا واجب معیّن؟

یک مسأله دیگری و آن اینکه حکم اینکه باید زن عده نگه دارد این حکم شرعی است بر زن معتد است و حکم هم برای عده هست یا این حکم برای زوجیت است نه خصوص عده، به تعبیر دیگر آیا این حق است یا حکم است؟ یعنی حق شوهر این است که برگردد و عده هم باید در منزل باشد این از حقوق شوهر است یعنی شوهر می تواند یک کاری کند که به زن بگوید حق نداری بیرون بروی این حکم شرعی است که بیرون نرو و در منزل خودت عده نگه دار یا اینکه حقّی است از حقوق شوهر؟ اگر هم حکم است حکم بر عنوان عده است یا حکم بر عنوان زوجیت است؟ این ها همه شاید فرق کند.

اولا در این قسمت اخیر هم اختلاف است که آیا از حقوق شوهر است که نگذارد زن بیرون برود در ایّام عده یا حکم شرعی است و اگر حکم شرعی است حکم بر عنوان معتدّه و من له العدّه من علیه العده بر عنوان عده و معتدّ یا حکم بر عنوان زوجیت؟ نظر خیلی ها بر این هست که این حقی است از حقوق شوهر، شوهر می تواند از این حق بگذرد و اگر گذشت زن می تواند در منزل عده نگه ندارد و بیرون برود عده نگه دارد، اگر از حقوق بدانیم این گونه می شود، در مقابل بعضی ها می گویند که این از حکم است اگر گفتیم که از حقوق شوهر است حق شوهر یعنی مادامی که شوهر است و الّا شوهر نیست و حق آن نیست و یا اگر گفتیم که حکم است ولی حکمی است که روی عنوان زوجیت است بنابراین باید زوجیت محقق شود آن وقت این بحث پیش می آید که آیا زنی که طلاق رجعی داده شده است زوجیتش باقی است یا زوجیت از بین رفته است؟ زنی که طلاق رجعی داده شده است الآن عنوان زوجیتش باقی است یا اینکه عنوان زوجیت همین حالا به هم می خورد و دوباره می تواند برگردد، خیلی ها عقیده بر این دارند که زوجیت باقی است و از بین نرفته است، می گویند این مسأله نظیر معامله سلم یا معامله سلف است در آن جا انشاء بیع حالا می کنید ولی تا قبض نشده است بیع محقق نشده است چه در سلم و چه در سلف باید قبض شود و تا قبض نشده است معامله انجام نشده است یا شبیه انشاء هبه وقتی انشاء می کند هبه را هنوز هبه محقق نشده است و باید قبض شود قبض که شد هبه محقق می شود آن وقت اگر تصرف کردید لازم می شود و تصرف نکردید هنوز جایز است و می تواند برگردد.

پس اینجا هم حرف این است که می گویند زوجیت باقی است و از همدیگر جدا نشده اند و لو طلاق داده است ولی طلاق اینجا مثل انشاء بیع سلف است مثل انشاء بیع سلم است، انشاء کرده است ولی هنوز بیع نشده است، اینجا انشاء طلاق کرده است ولی هنوز طلاق نشده است، طلاق چه موقع می شود؟ بعد از تمام شدن عده کانّ این طور هست، یک عقیده این طور هست، طبق عقیده این ها زن وقتی مطلّق رجعیه می شود انشاء طلاق الآن شد ولی از شوهرش جدا نشده است، وقتی عده نگه می دارد و عده تمام می شود آن وقت جدا می شود مثل اینکه الآن انشاء هبه می کند ولی وقتی قبض شد هبه تمام می شود نه اینکه لازم می شود باز هم جایز است ولی هبه انجام می شود، اینجا هم وقتی طلاق رجعی داد انشاء طلاق شده است ولی طلاق نشده است و جدایی موقعی است که عده تمام شود.

معروف در کتب فقهی این است که الطلّقة الرجعیة زوجةً طلاق مطلّق رجعیه زوجه هست ایالش هست، من این عبارت را جایی نیافتم ولی مفادش از روایات استفاده می شود ولی در تعبیری که در تمام روایات مطرح هست کلمه رجعة، مطلّقة رجعیه، ذات رجعه، رجعیه، تمام روایاتی که این مسأله و مشابه این مسأله در طلاق مطرح است این است که طلاق رجعی و رجعی یعنی برگشت پس معنایش این است که یک کاری الآن شده است و می خواهیم برگردد بنابراین پس طلاق محقق شده است پس زوجیت نیست منتهی می تواند زوجیت را دوباره برگرداند.

حالا فرق مسأله در چه چیزی می شود؟ اصل مسأله این بود که اینکه در منزل باید عده نگه دارد این حکمی است بر زن معتدّه یا حقی است از حقوق شوهر؟ اگر حکم است بر عنوان معتدّه ذات عده است یا اینکه حکم مربوط به زوجیت است بقاء زوجیت، حالا اثرش در این مسأله ما نحن فیه چیست؟ اثرش این است که اگر این را حکم بر معتدّه بدانیم بنابراین این حکم اطلاق دارد باید طبق این حکم عمل کنیم و زن باید بیرون نرود از خانه الّا اینکه نه زن بیرون برود و نه شوهر او را بیرون کند، اگر فساد اخلاقی رو شود حق دارند بیرونش کنند و الّا نه مرد حق دارد این زن مطلّقه را بیرون کند و نه زن خودش حق دارد بیرون برود.

اما اگر گفتیم از حقوق شوهر است یا بگویید که حکمی است بر عنوان زوجیت پس بالاخره شوهریتی باید باشد، زوجیتی باید باشد حالا اگر این گونه شد بحث این می آید ک زوج آیا می تواند جلوگیری کند از اعتکافی که این انجام داده است می گوییم حکم برای زوجیت است یا حقی است از حقوق زوج بالاخره باید عنوان زوجیت باید باشد پس حکم برای عنوان زوجیت است یا به عنوان حق از حقوق زوجه است، آن وقت روایاتی که داریم که الام طاعة المخلوق فی سِختة الخالق اینجا برای شوهر دیگر این حقّی را قائل نیست که بیاید جلوی اعتکاف زن را بگیرد، این معتکف شده است، زن معتکف شده است اولش هم با اذن بوده اگر حالا اذن به هم خورده است این مسأله پیش می آید اگر از حقوق شوهر است باید عنوان زوجیت باقی باشد، اگر حکم است حکم بر عنوان زوجیت اگر گفتیم باید زوجیت برقرار باشد آن وقت این بحث پیش می آید که آیا زوج حق دارد جلوی اعمال شرعی زوجه را بگیرد، این اعتکاف کرده است و اعتکافش هم درست بوده حالا می خواهد جلویش را بگیرد، این اصل تأثیرش علی الاجمال است اینکه می گویم علی الاجمال برای اینکه صورش فرق می کند.

برای اینکه توضیح بیشتر داده شود این را در نظر بیاوریم گفتیم اعتکاف یا واجب موسّع است یا مستحب است یا واجب معیّن، اگر واجب معیّن شد این به درد ما می خورد یعنی در روز دو شنبه و سه شنبه و چهارشنبه هفته معیّنی را رفته و معتکف شده نذر کرده یا اجیر شده بالاخره یک اعتکاف معیّن با وجوب، حالا از طرفی اعتکاف واجب شده است باید برود معتکف شود از طرفی مرد مانع است و می گوید نباید معتکف شوی و گفتیم هم مرد حق دارد این را انجام بدهد روی عنوان حکم نه بلکه روی عنوان حق یا اگر حکم است حکم عنوان زوجیت است آن وقت این آیا حق دارد که جلوی زن را بگیرد، اگر حکم بود عنوان اینکه از خانه بیرون نباید برود، اگر حکم بود و حکمش هم برای این عنوان عده و معتدّه بود این زن باید بیرون نرود و اعتکافش هم به هم می خورد ولی اگر گفتید حقّی است از حقوق شوهر و عنوان زوجیت، زوج مطلقاً نمی تواند جلوی زوجه را در هرکاری بگیرد، اگر وظیفه زوجه این است که برود معتکف شود مرد کاره ای نیست لا طاعة المخلوق فی سخة الخالق.

اما اگر گفتیم که حکم نیست در خانه عده نگه داشتن حکم نیست بر زن معتدّه بلکه از حقوق زوجیت است از حقوق شوهر است یا اگر هم حکم است حکم بر عنوان زوجیت است نه حکم بر ذات العدّه پس مسأله زوجیت مطرح است اگر این را گفتیم آن وقت این صحبت می آید که آیا زوج حق دارد جلو اعتکاف زن را بگیرد زن برایش این اعتکاف واجب شده است و اجیر شده است یا دو روز تمام شده و وارد روز سوم شده است و مانند این ها اینجا دیگر حق ندارد جلویش را بگیرد.

اگر چنانچه حکم باشد تزاحم می شود اگر حق باشد یا حکم بر زوجیت باشد اینجا تزاحمی نیست، اگر تزاحم بود تخییر است برای اینکه یکی از این دو اهمیّت بر دیگری ندارند، اگر چنانچه مسأله زوجیت مطرح بود هر زوجی حق ندارد به هر زوجه ای هرچیزی را تحمیل کند.

علی ای حال مسأله اش این است که آیا عده نگه داشتن در خانه این حکم شرعی است بر زن ذات العدّه یا حکم شرعی است بر عنوان زوجیت و زوج یا حقّی است از حقوق زوج، اگر حقی است از حقوق زوج یا حکمی است بر عنوان زوجیت پس حکم مربوط به عنوان زوج می شود آیا زوج حق دارد جلوی اعتکاف واجب زوجه را بگیرد؟ خیر حق ندارد، ولی اگر گفتیم حکم است و آن هم بر عنوان ذات العده است این ذات العده است حکمش هم این است که در خانه باید بنشیند این حکم هم علی الاطلاق است از آن طرف وجوب اعتکاف هم علی الاطلاق است و راه چاره ندارد و باید تخییر بگوییم.






   دوشنبه 12 آذر 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما