صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه سی و یک






باسمه تعالی


یکی از چیزهایی که بر شخص معتکف جایز نیست خرید و فروش طبق روایتی که در باب 10 روایت اول نقل شده است ظاهرا همین یک روایت را هم داریم منتهی به اسناد مختلفه کلینی عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابی ایّوب ظاهرا ابی ایّوب انصاری است حالا به هرحال مورد وثوق است عن ابی عبیده کوفی ثقفی عن ابی جعفرالباقر(ع) قال المعتکف لا یشمّ الطیب و لا یتلذذ بالریحان و لایماری و لا یشتری و لا یبیع[1] خرید و فروش نکند.

صدوق هم این را نقل کرده و شیخ هم نقل کرده است همین یک روایت است البته روایت معتبر، دعائم الاسلام باز دارد آن هم شاید اشاره به همین حدیث است در مستدرک روایت آمده به نقل از دعائم الاسلام از حضرت امیر(س) که یکی از خصوصیات این است که و لا یبیع و لا یشتری، در قرب الاسناد هم نقل شده است در جعفریات یعنی، روایت معتبر همان یکی است که عرض کردیم.

آیا خرید و فروش دخالت دارد یا به عنوان تجارت مطرح است حالا می خواهد خرید و فروش باشد یا چیزهای دیگری مثلا مضاربه باشد، قرار مضاربه که خودش قرار خرید و فروش نیست، خرید و فروش را آن عامل انجام می دهد بالاخره این هم ممکن است سودی برایش داشته باشد.

مرحوم علامه در منتهی از سید مرتضی نقل می کند که خرید و فروش دخالت ندارد، عموم معاملات که در آن مبادله هست یا معاملات بالمعنی الاعم که و لو مبادله هم داخلش نباشد مثلا هدیه، هدیه معاملات بالمعنی الاعم هست ولی نه خرید است نه فروش است و نه مبادله در آن هست مگر در هبهه معوّضه و الّا مبادله داخلش نیست.

 در این گونه موارد تناسب حکم و موضوع اصل قضیه است، حکم خرید و فروش است طبق روایت نهی شده در اعتکاف ولی موضوع اعتکاف است، در ذهن تناسب حکم و موضوع این می آید که چیزهایی که دنیا طلبی است شاید این در ذهن بیاید بنابراین خرید و فروش نباشد مطلق تجارت، هبه و لو اینکه معامله نیست، اجاره، به هرحال بعید نیست این شاید در ذهن می آید که اختصاص به خرید و مانند این ها ندارد، تناسب حکم و موضوع می فهماند هر گونه دنیاطلبی، اصلا می شود گفت بعضی جاها خرید و فروش هست ولی دنیا طلبی نیست اشکال ندارد مثلا بالاخره ایّام اعتکاف غذا می خواهد بخورد و بدون غذا که نمی تواند چند روز زنده بماند حالا می خواهد برود نان تهیه کند یا ضرورت است که خودش باید بیرون برود خودش تهیه می کند یا خودش نمی تواند بیرون و ضرورتی ندارد کس دیگری می رود و کس دیگری برایش می خرد حالا آن که کس دیگر خریده است باز این اجرتی به او می دهد این ها با اینکه خرید و فروش است ولی این خرید و فروش در ذهن نمی آید که اشکال داشته باشد، تناسب حکم و موضوع گاهی دائره حکم را ضیق می کند گاهی توسعه می دهد بسته به آن چیزی است که از این استفاده می کنیم پس بنابراین می شود گفت بیع و شراء خصوصیت تامه ندارد ممکن است خرید و فروش باشد ولی اشکال نداشته باشد مثل همین مثالی که عرض کردم ممکن است خرید و فروش نباشد ولی اشکال داشته باشد، اجاره است دنیا طلبی که گاهی در بعضی اجاره مسکن ها هست در هر خرید و فروشی نیست میزان آن به نظر می رسد منتهی تصریح نشده است چون یک روایت معتبر داریم و فقط بیع و شراء را دارد تصریح نکردند از بعضی از جمله مرحوم سید مرتضی نقل است که بیع و شراء دخالت ندارد.

پنجم از چیزهایی که برای اعتکاف گفته شده است که مضر است و ممنوع است حالا فعلا بگوییم ممنوع است ممارات طبق بعضی روایات از جمله همان روایت اول از باب 10 المعتکف لا یشمّ الطیب و لایلذذ بالریحان و لا یماری[2] یعنی مراء نکند اینجا موضوع کلام ممارات است، مارا یماری به معنای مجادله هست جدل کردن ممنوع است.

روایت دعاء الاسلام هم دارد و لا یماری احداً، در جعفریات هم دارد و لا یجادل و لا یماری هردو را دارد هم جدل و هم مراء معنی اش یکی هست و تأکیداً هست.

مجادله نکند، اینجا منظور چیست؟ گاهی مجادله ممکن است عرفاً به آن بگویند ولی در مسیر حق است یک بحث علمی است می خواهند مسأله حل شود، در ایام اعتکاف طلبه ها بحث طلبگی کنند اشکال دارد مگر، ممکن است بحث دینی نباشد و اشکال نداشته باشد و بحث دینی باشد و اشکال داشته باشد، چطور؟ یک وقت دو نفر هست که هر دو معتکف هستند بحث دینی می کند اما در این بحث دینی روی لجبازی افتاده است و صدایش را هم بلند می کند که به دیگران هم بفهماند که من باسوادتر هستم این آدم می فهمد که با نیّت اعتکاف سازگار نیست، غرض در حقیقت نشان دادن غلبه بر طرف است، می خواهد نشان دهد که من نسبت به او بالاتر هستم این دنیاطلبی است همانی که گفتیم ملاک در بیع و شراء هم هست در اینجا هم شاید همان باشد می فهمیم که این را می خواهند بگویند ممنوع است حالا اگر بحث طلبگی نبوده و مراء و جدال در غیر طلبگی بوده اما منظور کشف حقیقت است صحبت در این بوده این مسجد اعظمی که در آن اعتکاف می شود چقدر خرجش شده است، مرحوم آقای بروجردی(ره) را برایش یک ماشین بنز بسیار خوب هدیه آوردند ایشان سوار نشد و فرمود این را خرج مسجد اعظم کنید حالا فرض کنید بحث شده است این قضیه بنز بوده یا مثلا پیکان بوده حالا اختلاف شد بین دو نفر معتکف در اینکه این چه ماشینی بوده، اگر یک بحث دینی نیست اما اگر چنانچه فقط نشان دادن موقعیت آقای بروجردی بوده که می خواهد نشان دهد اینقدر از خود گذشته بود که یک ماشنی را حتی یک بار هم سوار نشد تعظیم معنویت و توقی او را می گوید بحث دینی نیست اشکالی هم ندارد، آن یکی بحث دینی هست ولی می خواهد غلبه بر او و باسوادی خودش را نشان دهد اشکال هم دارد.

بنابراین میزان نشان دادن دنیاپرستی و هوس دنیا هست، بعضی ها هوس دنیا را نشان می دهند و بعضی ها به دنیا هیچ کاری ندارند، میزان مراء و مجادله هم شاید این باشد حرف همدیگر را می فهمند کافی است دیگر تکرار کردن و اصرار کردن وجهی ندارد او یک مطلبی گفت و شما عقیده خودت را گفتی حالا برای اینکه مبادا خوب نفهمیده باشد یک دفعه دیگر هم بگویید بعد دوباره دائم ادامه دادن و داد و فریاد کردن چندان مناسب نیست، آن دیگر مصداق مراء و جدال حساب می شود.

پس در مراء و جدال دو بحث داریم، یک بحث اینکه مراء و جدال موضوعاً یعنی چه؟ جدل به کجا صادق است؟ عرض کردم به آن جایی که تکرار می شود بعد از وضوح مطلب پافشاری می کند این خود معنایش هست، دوم از نظر حکمی مراء و جدال کجا اشکال دارد و کجا اشکال ندارد؟ آن جایی که قصد دنیاطلبی باشد، موقعیت خود نشان دادن این ها باشد اشکال دارد و آن جایی که این نیست اشکال ندارد، بنابراین اینجا باز تناسب حکم و موضوع دخالت می کند نه کلمه مراء و جدال، روایت هم همان روایت 1/10 ابواب اعتکاف است، روایات دیگری هم نقل شده است آن ها سندی ندارند مرسلات است ولی این روایتی که خواندیم معتبر و صحیح السند هست.

این هایی که تا الآن گفتیم پنج مورد بود که در ایّام اعتکاف جایز نبود، آیا چیزهای دیگری هم هست غیر از این پنج مورد که آن ها هم ممنوع باشد؟ مرحوم شیخ طوسی در مبسوط فرموده اند که رُوی که هر آنچه که در احرام ممنوع است در اعتکاف هم ممنوع است عبارت ایشان هم همین رُوی هست، رُوی که یجب اجتناب ما یجتنبه المُحرم هرچه که محرم باید اجتناب کند معتکف هم باید اجتناب کند ولی این رُوی در کجا هست، در تهذیب نیست، در استبسار نیست، در فقیه نیست، در کافی نیست، حالا چگونه در ذهن ایشان بوده، در کتب فقهی هم این روایت نیامده است نه کتب حدیثی و نه کتب فقهی بنابراین دلیل روشنی پیدا نکردیم، چیزهایی بر مُحرم حرام است مثلا شکار کردن حالا درحال اعتکاف است یک کبوتری هم رد می­شود او را شکار می کند بگوییم این هم حرام است یا بگوییم اعتکاف مبطل است، دلیلی بر این موارد پیدا نکردیم، فقط در احرام ممنوع است.

موهای بدن را ازاله کردن با داروی نظافت و امثال این ها موهای بدن خودش را از سرتا پا ازاله مو در احرام ممنوع است اما اینجا دلیلی بر این مسأله نداریم، لُبس مخیط در احرام ممنوع است الا مثل همیانی که از قدیم متعارف بوده و او استثناء شده است، می بستند برای حفاظت پول و مدارک و مانند این ها ولی لبس مخیط ممنوع است اما اینجا هیچ دلیلی نداریم، فقط به خاطر نقل شیخ مرحوم طوسی بگوییم احتیاط شود به خاطر رعایت یک فتوا، بالاخره شیخ مقام بسیار مهمی دارد و در عالم برزخ هم طبق مکاشفاتی که بعضی ها داشتند شیخ آن جا هم سرش گرم است، در این دنیا خدماتی که شیخ طوسی کرده روشن هست، در تفسیر و در رجال و در فقه و در اصول و در همه چیز، به هرحال به خاطر رعایت حال ایشان بگوییم احتیاط شود.

چیزهایی که با روزه منافات دارد چون در اعتکاف روزه هست پیداست، اکل و شرب در روز و مانند این­ها که ممنوع است نه مستقیماً در اعتکاف دخالت دارد بلکه به خاطر اینکه در اعتکاف روزه هست و با روزه منافات دارد اما چیزهایی که نه با اعتکاف مشکلی داریم و نه با روزه دلیلی داریم مثل همین هایی که عرض کردم علی ای حال هیچ دلیلی بر این ها نداریم.

از نظر تاریخی هم از هیچ یک از ائمه و همین طور پیغمبر نقل نشده است که مثلا لباس در اعتکاف لباس مخیط نپوشیده باشند، پیراهن نپوشیده باشند یا مثلا لباس احرام بپوشند اصلا چنین چیزی نقل شده است بنابراین نه از نظر تاریخی دلیلی بر این داریم و نه از نظر مدرک فقهی دلیلی بر این قسمت داریم که هر آنچه که محرم انجام نمی دهد بگوییم این هم انجام نمی دهد با اینکه در بعضی روایات خیلی چیزها به تفصیل آمده است، آن روایاتی که خواندیم ظاهرا 6/6 بود پیغمبر وقتی عشر اواخر ماه رمضان می شود در مسجد برایش قبّه ای می زدند و در آن جا معتکف می شد حتی خصوصیاتی هم دارد مثلا دارد و طوی فراشه رخت خوابش را هم جمع می کرد حالا رخت خواب جمع کردن اگر کنایه باشد اشاره به این است که کار رخت خوابی نداشته باشد ولی اگر چنانچه خود عبارت را بگوییم حالا به هرحال کنایه هم باشد بالاخره به این تعبیر گفته شده است که رخت خوابش را جمع کرده است را هم گفته اند درحالی که اگر این چیزها دخالت داشته اقلاً می گفتند لباس احرام پوشید این مهم تر است، این ها پیداست که به هیچ وجه دخالتی نداشته.

ممکن است اعتکاف در ذهن بیاید که بالاخره عبادت است و در عبادت انسان باید خودش را آماده کند برای اتصال به خدا با چیزهایی که مظهر زندگی دنیایی هست خیلی سازش ندارد، یکی از این ها همین لباس های متعارف است، در اول بشرین که این گونه نبوده، آدم و حوا زندگی در بهشتشان یقینا با این لباس های مرسوم نبوده، انسان های اولیه هم با این لباس های مرسوم نبوده بعداً هرچه جلو رفتند دنیاطلبی، انحصارگرایی و مانند این ها از جمله لباس های چنین و چنان درست شد، با اعتکاف که عبادت خدا هست و می خواهد توجه اش را خالص به خدا کند هرچه عاری از این چیزهای دنیاطلبی باشد شاید به ذهن بیشتر باشد ممکن است کسی این را بگوید و به خاطر این اصرار کنند که حرف شیخ را عمل کنیم که هر آن چه در احرام اجتناب می شود بگوییم در این اعتکاف هم اجتناب شود برای اینکه هر دو یک هدف را دارند ولی این حرف درست نیست برای اینکه اعتکاف یا خودش عبادت است یا می گوییم مقدمه عبادت است، اگر خودش عبادت است که نفس اعتکاف عبادت حاصل شد دیگر می خواهد لباس مخیط بپوشد یا نپوشد، نفس تحصّن در مسجد در دربار الهی خود این اعتکاف است می خواهد مستحبی با آن باشد یا خیر، هیچ چیز لازمی نیست غیر از آن فرائض یومیه ای که برایش واجب است و اگر اعتکاف را می گویید مقدمه عبادت است، مقدمه عبادت یعنی تمام ساعاتش را باید ذکر بگوید؟ هیچ احدی چنین حرفی نزده است که تمام ساعات معتکف ذکر بگوید پس اگر گفتیم مقدمه عبادات است به طور متعارف چیزهایی که شرع گفته است انجام ندهد با توجه به خدا، یک اعمالی به طور آداب آمده به طور مستحبی انجام می دهد اما اینکه مقدمه عبادت است به این معنا که دائماً باید ذکر بگوید و عبادت کند و مانند این ها چنین چیزی نداریم بنابراین از این طریق هم نمی شود گفت که حق با شیخ است و کل ما یجتنبه المحرم این هم باید اجتناب کند، این ها یک ذوقیاتی است که استحسان است و الّا از منشأ برهان و استدلال و این حرف ها به هیچ وجه نمی تواند باشد.

مطلب بعدی در این ممنوعات برای اعتکاف فرقی بین شب و روز نیست، جهاتی که مربوط به روزه هست در روز و شب فرق می کند، جهاتی که مربوط به روزه هست روز و شب دخالت دارد اما کل ممنوعات در اعتکاف مثل همین هایی که خواندیم این ها اختصاص به روز یا شب ندارد در جمیع ساعات اعتکاف این ممنوع است.

در اعتکاف می تواند کارهای مباح را انجام دهد حتی بنشیند برای زندگی اش برنامه ریزی کند این اعتکاف که تمام شد بعد می روم چنین می کنم مثلا، اشکال ندارد، بیع و شراء نمی کند، تجارت نمی کند ولی برنامه ریزی روی کاغذ انجام می دهد این اشکال ندارد.

این چیزهایی که خواندیم این ها ممنوعات درحال اعتکاف بود، این ممنوع است یعنی چه؟ همین بیع و شراء، مجادله و چیزهایی که قبلا خواندیم، ممنوع است یعنی حرام است یا مفسد اعتکاف است و اعتکاف را به هم می زند، به عبارت دیگر نهی که در این روایات داریم و لا یتلذّذ بالریحان لا یشمّ الطیب لا یماری و لا یجادل و مانند این ها، این ها نهی تکلیفی هستند یا وضعی یا هر دو هستند؟

معمولا جمع تکلیف و وضع خیلی مشکل است، یک نهی را بگوییم هم تکلیف است یعنی مولویت، هم وضع است می خواهد بگوید شرطیت و مانعیت این در ذهن نمی آید، لا یصلّی فی وبر ما لا یکلّحم هیچ در ذهن نمی آید که هم حرام است و هم نماز را باطل می کند بالاخره یکی از این دو مورد است، اگر بخواهد بگوید نماز باطل می شود باید ارشاد شود و نهی را نهی ارشادی بگیریم، اگر می خواهد بگوید حرام است و ممنوع است باید نهی را تکلیفی بگیریم بنابراین جمع تکلیف و ارشاد در یک کلمه معنا ندارد به عبارت اُخری ارشاد جمله خبریه است درحالی که نهی تکلیفی و حرمت جمله انشائیه هست، در باب قبلا صحبت کردیم همین ایّاک نعبد و ایّاک نستعین که می گوید این را انشاء بگیریم یا اخبار بگیریم، اصلا قرائت در نماز حکم جمله خبریه را دارد داریم حکایت می کنیم یا حکم جمله انشائیه را دارد؟ اساساً مصلی می تواند نیّت انشاء کند یا خیر؟

علی ای حال جمع جمله خبریه و جمله انشائیه در یک جمله دو اراده این خیلی مشکل است، استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است قبلا عرض کردیم، جملات مورد استعمال خیلی زیاد است، ایّ المکان تروم ثمّ مَن الذی تنزیله می گوید به طرف گفتم کجا می خواهی بروی و پیش چه کسی می خواهی بروی؟ فعجبته المعشوقا گفت معشوق، با همین کلمه معشوق جواب هردو را داد، گفت یکی می خواهم بروم معشوق یعنی قصر متوکّل عباسی و پیش محبوبم می خواهم بروم علی ای حال از این قبیل چیزها زیاد است هم در فارسی و هم در عربی اما جمع جمله خبریه و انشائیه فرق دارد با مطلق جمع دو معنا در یک لفظ این ها اصلا باهم جمع نمی شوند، این امر است و آن یکی خبر از یک واقعیت بوده و حکایت می کند، این دو را در یک جمله ضبط کردنش خیلی مشکل است بنابراین یا باید ارشاد به فساد بگیریم یا نهی مولوی، حالا کدام را بگیریم؟

در جماع گفته شده است از خارج می دانیم اجماعاً که هم حرمت دارد و هم مفسد است اما آیا همه چیزهای دیگر هم همین طور است؟ در باب 6 از ابواب اعتکاف روایت 2 راجع به افساد جماع این گونه دارد روایت موثقه سماعه 2/6 اعتکاف سألت اباعبدالله(ع) عن معتکفٍ واقع اهله یک کسی معتکف است با عیال خودش وقاع انجام داد قال هو بمنزلة من افطر یوماً من شهر رمضان[3] مثل کسی است که در ماه رمضان افطار کرده باشد، آن جا هم حرام است و هم روزه اش باطل است.

در روایت 4 عن رجل وطع امرأة و هو معتکف لیلاً فی شهر رمضان در شب علیه الکفّارة اما دارد فإن وطعها نهاراً اگر روز این کار را کرد علیه کفّارتان[4] به خاطر روزه و اعتکاف، علی حال در روایات متعددی آمده است اینجا در مسأله جماعش دلیل داریم هم حرمتش و هم افسادش اما در غیر جماع آیا حرمت تکلیفی بگوییم، حرمت وضعی بگوییم یا هر دو را بگوییم؟



[1] وسائل باب10 اعتکاف روایت1

[2] وسائل باب10 اعتکاف روایت1

[3] وسائل باب6 اعتکاف روایت2

[4] وسائل باب6 اعتکاف روایت4






   دوشنبه 12 آذر 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما