صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه شصت و یک






باسمه تعالی


به روایاتی برخوردم کردم در مسأله علم و عالم و متعلّم و تعلّم به ذهن می رسید که اگر بگوییم ممکن است تصور شود که نظر خاص مصداقی داریم و اگر نگوییم چون رسم این نیست که دیگر آن کتاب­های اخلاقی در این قسمت که قدیم ها در حوزه­ها می خواندند و حالا خوانده نمی شود دقیقا این هم کمک شود به ترک کلمات اهل بیت لذا متن حدیث را می خوانم بدون توجه به مصادیق و این مسأله مهمی هم هست، بعضی­ها مثلا مسأله خمس را برای مردم نمی گویند، می گویند می ترسیم که خیال کنند منظور خودمان هستیم و پول خمس را برای خودمان می خواهیم و اگر این فکر شود پس مرجع تقلید هم در رساله اش ننویسد برای اینکه فکر می کنند پول برای خودش می خواهد باید حقایق اسلام گفته شود و دیگران هر فکری می خواهند بکنند ولی حقایق باید گفته شود.

حالا یکی از موارد همین است نظر مصداق نیست بحث اخلاقی کلّی هست، در باب 123 ابواب عشره حج از امام صادق(س) او از حضرت امیر(س) این حدیث را نقل می کنند من حقّ العالم أن لا تُکثر علیه سوال حقوقی برای شخص عالم منظور است در اسلام اولین موردش این است که زیاد سوال نکنید و لا تأخذ بثوبه وقتی با او حرف می زنید لباسش را نگیرید بکشید که به شما توجه کند و إذا دخلت علیه و عدّةٌ مع وقتی او با یک عده ای نشسته است سلّم علیه جمیعاً و خُصّه بالتّهیّه یک سلام به همه کن، یک خصوص به او بکن و اجلس بین یدیه جلوی او بنشین فلا تجلس خلفه پشت سرش ننشین و لا تغمض بعینیک با چشم چشمک نزن اشاره به او بکنی و لا تُشل بیدک با انگشت دست اشاره به او نکن و لا تُکثر من القول قال فلان قال فلان زیاد این را به رخ نکش که آقا فلان کس چنین گفته و فلان کس چنین گفته است خلافاً لقول عالم و لا تَزجَر بطول صحبته یا و لا تُزجِر بطول صحبته با زیاد حرف زدن او را خسته نکن فإنّ مَثَل العالم مَثَل النخلة، مَثَل عالم مَثل درخت خرما هست تنتظرها متاع یسقط علیک منها شیءٌ به انتظار بنشین تا چیزی از او در بیاید استفاده کنی و إنّ العالم أعظم اجراً من الصائم القائم القاضی فی سبیل الل[1]ه عالم اجرش از روزه داری که شب ها قائم است در تهجّد و در راه خدا جهاد می کند بالاتر است، مقتضاء روایتی که مداد العلماء افضل من دماء شهدا همین است متاسفانه حالا یک جورهای دیگری است.

در خصال یک چیزهای اضافه دارد و لا تُفشی له سرّاً چیزی اگر از اصرار او هست به دیگران نگو و لا تقطی عنده احداً غیبت هیچ کسی را پیش او انجام نده و أن تحفظ له شاهداً و غائباً در حضور و غیاب حفظ شأن او را انجام بده قلت له می گوید به امام صادق گفتم اگر چنانچه در حضور عالم هستیم حالا یک کسی وارد شد جلوی آن وارد شونده بلند شویم؟ فرمود مکروهٌ نه وقتی او نشسته است شما برای احترام دیگری بلند نشوید الّا لرجلٍ فی الدین مگر یک مسأله دینی خاصی مطرح باشد.

یکی از علماء همدان مرحوم آقای آخوند(ره) مرد بسیار بزرگواری بود بارها خدمتش رسیده بودیم قدیم قم که بودند از مدرسین معروف قم بودند، یکی از دوستان که فوت کرده است احوال یک آقایی را پرسیدند او گفت که مشغول هستند، گفت که در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری ایشان او تعبیرش این بود افضل از همه حالا من افضل ولی یک روز سر درس تا حاج شیخ آمد مطلبی را شروع کند یک دفعه این آقا گفت که آقا این مطلب دیروز تو بود و بی خود هم بود، حاج شیخ خجالت کشید سرخ شد و سکوت کرد لحظاتی و بعد دوباره درسش را شروع کرد می گفت این اثر گذاشت در برکت عمر، امیدواریم همه ما استفاده کنیم، بزرگانی که حق به گردن همه ما دارند، بعضی ها رسمشان بر این است اگر خواستید شما هم انجام دهید شب قبل از خواب یک ختم قرآن تنزیلی یعنی سه قول هو الله به یاد همه کسانی که از دوره مدرسه ابتدایی پیش ما چیز آموختند تا آخر کار به یاد آن ها هدیه کنید این سه قول هو الله، بعضی رسشان بر این است که علاوه بر این یک ختم قرآن تنزیلی هم هدیه به کلیه کسانی که و لو از طریق تألیف کتاب به ما افاده علوم کردند این هم موجب برکت عمر است، برکت عمر همه قدرت ظاهری نیست، به یکی کسی گفتند که یکی از اهل الله، اهل باطن به کسی گفت نگاه نکن به اینکه بعضی ها راه می افتند دو نفر جلو و دو نفر عقب محافظ و چنین و چنان و این ها، این ها عاقب چنین می شوند، آن عزت واقعی چیز دیگری است و برکت عمر واقعی چیز دیگری است، آن کسانی که خداوند نظر به آن ها دارد ممکن است گمنام هم باشند ولی برکت واقعی داشته باشند.

یکی از علماء بزرگ قم هیچ کتاب تألیفی ندارد ولی بعضی پیرمردهای قم به ما گفتند که ما اگر دینی داریم به خاطر اینکه او را دیده بودیم، دیدن او دین را ما جایگزین کرد، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی که ریاست ظاهری هم داشت هیچ کتابی ندارد جز یک رساله هیچ ندارد اما به تعبیر بعضی آقایان مرجعیت او سابقه و لائقه ای به این عظمت ندارد.

یک وقتی آقای وحید به من می گفتند که روزی که آقا سید ابوالحسن فوت کرد خاندان خود سلطان ملک عراق ریختند در خیابان ها و گِل به سر و صورت می زدند، یک چنین شرایطی بود اما هیچ کتابی هم ندارد آن وقت آقای حاج شیخ عبدالکریم در قم بود تألیفاتی هم داشت، مقام علمی او هم محفوظ در خانواده­های آشنای خود ما همه مقلّد آقا سید ابوالحسن بودند، آقای حاج شیخ هم که برکت عمرش خیلی مهم بوده مهمّش تأسیس حوزه، تأسیس حوزه خیلی مسأله مهمی بود، تا قیامت تمام این آثار و برکات برای حاج شیخ دارد و علمائی که در تأسیس حوزه کمک حاج شیخ کردند.

مسأله 15 اگر کسی اجیر شود برای حفظ یک کالا و متاعی آن کالا به سرقت برود فرمودند که این ضامن نیست، پیداست چرا ضامن نیست چون امین است اجیر امین است الّا اینکه تقصیر کرده باشد در حفاظت، حالا تقصیر گاهی به این کسی که گذاشته رفته از آن­جا کسی را نگمارده برای حفاظت، گاه به اینکه نگاه کرده است به جاهای دیگر برای تماشا غفلت کرده است از حفاظت و گاهی هم خوابیده است، مرحوم سید خواب را هم عنوان کردند همان طوری که بعضی آقایان دیگر هم متعرض شدند خواب دو جور است یک وقتی عمداً می گیرد می خوابد که اصلا قبل از خواب این مقصر است، یک وقت است که خواب او را ربود و بی اختیار این موجب ضمان نیست، منافات با حفاظت ندارد، بعد می گویند یا اینکه اگر تقصیر هم نکرده است ولی شرط ضمانت کرده است، اجیرش کردند برای حفظ این کالا و شرط هم کردند که مطلقا و لو قصور هم باشد شما ضامن، حالا شرط ضمان چه مع التقصیر و چه مع القصور چگونه هست؟

این را قبلا گفتیم و معطل نشویم اگر شرط ضمان به معنای این است که به عهده تو باشد خلاف مقتضاء عقد اجاره است، خلاف شرع است و خلاف کتاب و سنت است برای اینکه اجیر مورد اطمینان است، اگر منظور از شرط ضمان شرط تدارک است یعنی می گوید اگر این کالا از بین رفت و لو به قصور تو، تو باید تدارک کنی و او هم قبول کرد عیناً مثل اینکه در مضاربه سود و زیان عامل و مالک هر دو سهیم هستند بلکه ضرر اگر سودی نداشت کلا به عهده مالک است، صاحب پول است ولی اگر چنانچه شرط را ضمان کردند که به هرحالت اگر طوری شد ضرر کردیم اگر بگویی به عهده تو خلاف مقتضاء عقد است چون عقد ضمان مقتضائش این است ولی اگر چنانچه بگوید تو تدارک کنی و او هم قبول کرد این را همه قبول کردند حالا یک تتمه ای هم دارد در بحث بعدی ببینیم چگونه هست.

واقعش این است که اجاره دو جور است، گاهی شخص اجیر می شود برای اینکه کنار این متاع بنشیند به غرض حفاظت، حفاظت می شود غرض و داعی آن موردی که مورد اجاره هست جلوس عند این کالا، یک وقت است متعلق اجاره خود حفاظت است، اگر متعلق اجاره خود حفاظت است بنابراین اگر حفاظت نشد هم خلاف عمل کرده و هم اجرت هم استحقاق ندارد برای اینکه به مورد اجاره عمل نشده است ولی اگر مورد اجاره حفاظت نیست مورد اجاره جلوس است یعنی در کالا می گوید از اینجا جای دیگر نروی و همین جا بنشین به غرض مواظبت از کالا، یک وقت است می گوید همین جا بنشین مواظب کالا باش، مواظبت متعلق اجاره هست، یک وقت است می گوید همین جا بنشین برای اینکه هدفم این است که محافظت شود بر این کالا، اینجا محافظت داعی می شود، دعاوی متعلق عقود نیستند، متعلق قرار اجاره هم اینجا نیست اگر داعی شد این خلاف نکرده و اینجا نشسته بوده تخلف داعی شده بوده حق اجرت هم می برد ولی اگر متعلق اجاره خود حفاظت آمد اینجا مشکل پیدا می کند.

مرحوم صاحب جواهر مسأله را عنوان کرده است هم در این مسأله و هم در مسأله بعدی و گفته است تعارض روایات است بعضی روایات دارد که ضامن است، بعضی روایات دارد که ضامن نیست، ببینیم فرمایش ایشان چیست، آن روایاتی که می گوید ضامن است در باب 28 از ابواب اجاره دو روایت دارد، این دو روایت را ببینیم.

روایت اول روایت قرب الاسناد عن سندی بن محمد عن ابی البختری عن جعفر عن ابیه عن علی(ع) مشکل سند ابی البختری هست و حبیب بن وهب که به شدت تضعیف شده است و حتی قیل انّه اکذب البریّة حالا نمی دانم البته یک خویشاوندی با امام صادق هم دارد حالا چرا ما نمی فهمیم، امام صادق مادر این وهب را ظاهراً مدعه کرده حالا چرا این کار را کرده است نمی دانیم، گاهی در دستگاه اهل بیت چیزهایی پیدا می شود که خیلی توجیه ندارد جز اینکه بگوییم اهل بیت همه جا به علم غیب کار نمی کنند به طریق علوم عادی مثلا یکی از وکلاء امام حسن عسکری امام حسن در این اطاق نبود حضرت یک خادمی هم داشت که یک قیافه اروپایی داشت وکیل حضرت از این خوشش می آمد او را دعوت کرد به یک عمل فساد اخلاق او گفت به شرط اینکه مشروب هم بیاوری او هم برایش حاضر کرد دیگر شاید مقدمات کارهای خلاف داشت فراهم می شد یک دفعه امام حسن عسکری از در وارد شد فریاد زد خاف الله خاف الله، حالا چگونه در دستگاه اهل بیت یک چنین چیزهایی پیدا می شود این به خاطر همان است توجیهش مثل اینکه زیاد بن عبیب فرماندار بود از طرف حضرت امیر.

به هرحال حضرت امیر فرموده کان لا یضمّن الصاحب الحمام فرمود حضرت امیر حمامی را ضامن نمی­دانست اگر کسی لباسش را در آورد و حمام رفت آمد بیرون دید لباس­هایش را برده اند این را ضامن نمی دانست چرا؟ قال إنّما یأخذ الأجر علی الدخول الی الحمّام[2] برای اینکه پول نگرفته است در برابر حفاظت لباس، پول گرفته است در برابر حمام، از آب استفاده می کنید باید پول بدهید، از این روایت استفاده می­کنیم پس به مفهومه اگر پول در برابر حفاظت بود شما ضامن هستی، درحالی که پول دربرابر حفاظت هم بگیرد این اجیر است اجیر معطمن است ولی گفته است ضامن است، فرمود سرّ اینکه ضامن نیست چون پول در برابر دخول حمام گرفته است نه در برابر حفاظت یعنی اگر دربرابر حفاظت گرفته بود ضامن بود پس این روایت دال بر ضمان است.

اما این روایت که خواندیم سند نداشت اما روایت بعدی سند هم دارد 3/28 شیخ طوسی باسناده عن صفار عن حسن بن موسی الخشّاب عن غیاث بن کلّوب عن اسحاق بن عمّار فتحی ولی ثقه عن جعفر عن ابیه أنّ علیّاً(ع) کان یقول لا ضمان علی صاحب الحمام فیما ذهب من الثیاب لباس­های مردم که در حمام گم می­شود و می­برند این صاحب حمام ضامن نیست چرا لأنّه إنّما أخذ الجُعل علی الحمام و لم یأخذ علی الثیاب[3]، پول گرفته است برای استفاده از آب نه برای حفظ لباس یعنی پس اگر پولی در برابر حفظ لباس گرفته بوده ضامن بود پس این جزو روایت ضمان است می خواهد بگوید این ضامن است درحالی که اجیر مئطمن است پول در برابر او هم بگیرد این بالاخره اجیر است و اجیر مئطمن است.

این دو روایت دال بر ضمان بود اما یک روایت در باب 29 روایت 2 صحیحه حلبی فی الغسّال و الصباغ کسی لباس می گیرد بشورد یا کسی لباس می گیرد رنگ کند ما سُرق منهم یا منهما من شیءٍ فلم یخرج منه علی امر بیّنٍ أنّه قد سُرق و کلّ قلیلٍ له أو کثیر فإن فعله فلیس علیه شیءٌ اگر کسی که لباس گرفته است بشورد، گرفته است رنگ کند چیزی از لباس­ها دزدیده شد و شاهدی هم نداشت که این دزدی شده است حالا چه کم یا چه زیاد این ضامن نیست و إن فعله فلیس علیه شیءٌ لم یخرج منها علی امرٍ بینٍ أنّه قد سُرق شاهدی هم ندارد و دزدی هم نگرفته اند و إن لم یغمل بینّة و زعمه أنّه قد ذهب الذی الدعیة علیه فقد ضمنه إن لم یکن له بیّنةٌ علی قوله[4] فقط صدر و ذیلش به هم خیلی نمی خورد.

حالا روایت سوم خیلی روشن است عن رجل إستأجرة اجیراً فاقعده علی متاعه فسُرق قال هو مئطمن[5] کسی را اجیر کرد او را روی متاع خودش نشاند و متاع را بردند فرمود این مئطمن است.

این ندارد که شرط چگونه بوده و قرار به چه صورت بوده، قرار بر حفاظت بوده یا جلوس، خود روایت ظهورش بر این است که قرار بر قعود است ولی ظاهراً ظهور عرفی اقعده این نشاند او را که حفظ کند ولی در روایت ندارد، صاحب جواهر می گوید این روایت دال بر عدم ضمان است و آن دو روایت دال بر ضمان است حالا روایت دوم را هم باز یک نگاه دیگر بکنیم ببینیم به چه صورت می شود.

روایت دوم داشت فی الغسّال والصبّاغ ما سُرق منهم من شیءٍ فلم یخرج منه علی امرٍ بیّنٍ أنّه قد سُرق فإن فعله اگر چنین شد ظاهرا این گونه باشد که فإن فُعِله اگر چنین شد فلیس علیه شیءٌ چیزی برای این ها نیست یعنی این ها امین هستند و در عین حال ذیلش می گوید و إن لم یقم البیّناً بیّنه ای نداشته و زعمه أنّه قد ذهب الذی اُدّعی علیه از بین رفته است فقد ضمنه إن لم یکن، این ظاهراً تفصیل می دهد بین اینکه سرقت شده یا اینکه از بین رفته است، به هرحال روایت سوم صریح هست و اگر هم این مطلب روایت سوم را بگوید همان می شود.

علی ای حال در روایت 4 هم کان امیرالمؤمنین(ع) یضمن القصّار و الصائغ احتیاطاً للناس و کان ابی یتطوّل علیه إذا کان مأموناً[6] اگر مأمون هست ضامن نیست.

حالا خلاصه اجیر که امین است یک امانت زائد ما نمی خواهیم، اصل قرار جاری معطمن است، آن دو روایت می گفت ضامن است، این دو سه روایت به هرحال مفادش حالا بعضی جملاتش را کاری نداریم و تفصیلش و این ها می گوید ضامن نیست، اگر بگوییم تعارض است سقوط می کند روایت عامی داریم که الاجیر معطمن که قبلا هم خواندیم در ابواب اول اجاره آن وقت آن­ها مقدم هستند.

حالا علی ای حال این دو سه روایت حلبی می گوید ضامن نیست آن دو روایت می گفت ضامن است، اگر این ها باهم تعارض داشته باشد تساقط می کنند رجوع می کنیم به عام مافوق روایتی که می گوید الاجیر معطمن که ضامن نیست.

 



[1] وسائل باب123 عشره حج

[2] وسائل باب28 اجاره روایت1

[3] وسائل باب28 اجاره روایت3

[4] وسائل باب29 اجاره روایت2

[5] وسائل باب29 اجاره روایت3

[6] وسائل باب29 اجاره روایت4






   چهار‌شنبه 8 اسفند 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما