صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه هفتاد و یک






باسمه تعالی


عدد چهل در چندجا در روایات مورد تأکید است یکی دارد که اگر کسی اسم چهل مؤمن را ببرد با اسم پدرشان بعد دعا کند این دعا مستجاب است، بعضی ها هم تصور می کنند که این دستور است نه این گونه نیست، در نماز شب حتی یک روایت هم نداریم که یکی از آدابش این است که به چهل مؤمن دعا کند اما به طور کلی روایت داریم که اگر می خواهید دعای شما مستجاب شود اسم چهل مؤمن را با ذکر نام پدرشان ببرید بعد دعا کنید دعا مستجاب است.

از جمله موارد هم این روایتی است که در کافی جلد 2 باب الاجتماع فی الدعاء حدیث اول از امام صادق(ع) ما من ربتِ اربعین رجلاً گروه چهل نفره مرد اجتمعوا و دعوالله عزّ وجل فی امرٍ استجاب لهم چهل مرد جمع شوند و در یک امری دعا کنند خدا حتما مستجاب می کند و إذا لم یکون اربعین اگر چهل تا نشدند فاربعٌ یدعون الله عزّ و جل عشرة مرّات چهار نفر هر کدامشان ده مرتبه دعا کنند چهل می شود إن لإستجاب لکم خدا اجابت می کند فإن لم یکون اربعة اگر چهار نفر هم باهم برای دعا جمع نشدند برای دعا فواحدٌ یک نفر تنهایی منتها یدع الله اربعین مرّة چهل مرتبه دعا کن در یک امری و یستجب الله عزّ جلاله[1] خدا این دعا را مستجاب می کند.

حالا این عدد چهل چه خصوصیتی دارد نمی دانیم، در روایتی هم که بدو خلقت هست دارد که خداوند وقتی مبدأ خلق انسان را درست کرد بعد چهل روز بر او باران باریده شد بعد نفقت فیه روحی در مردم هم رسم هست که غیر از روز فوت چهلم هم مجلس می گیرند حالا من منشأ این را جایی نیافتم ولی این از این روایات هست، اصل مطلب هم که مسأله اجتماع بر دعا هست حالا نمی­دانم قید اربعین آن خودش یک باب جدایی دارد که دور هم برای دعا جمع شوند حالا عدد چهل و چهار و این موارد هم نباشد ولی اجتماع دعاء جمعی اثرش خیلی بیشتر است.

باز در همان کافی از امام صادق کان ابی امام صادق می فرماید که پدر من امام باقر اذا حزنه امرٌ وقتی یک غصه ای پیدا می کردند امر جمع النساء و سبیان زن ها و بچه ها را جمع می کرد ثمّ دعا و آمنوا بعد امام باقر دعا می کرد و آن­ها هم آمین می گفتند حالا این اصل اجتماع یک مطلب است و اینکه این اجتماع در حدیث از نساء و سبیان بوده یک مطلب دیگری است، سبیانش به خاطر این بی گناهی روایات دارد لو لم یکن شیوخٌ رکّع و اطفال رصّع و بهائم رتّع لصببت علیکم العذاب صبّا به خاطر بی گناهی مقرّب هستند، نساء گرچه تخلّفات دارند اما چون از نظر عقول ناقص هستند نه نقصی که عقلشان پایین است احساس آن­ها غالب است، نه به ذات عقلش کم باشد چون احساس آن­ها زیادی است عقل مقهور احساس می شود لذا این فرق می کند با دیگران مثل این است کسی که هیچ بساط گناه برایش آماده نیست هرچه هم زور می زند نمی­شود حالا تقوا دارد و گناه نکرده است این البته مهم است ولی آن کسی که بساط برایش هست و او مرتکب نشود او اهم است تا به مرحله یوسف برسد.

معروف است به مقدّس اردبیلی گفتند اگر با یک جنس لطیفه ای در یک اتاقی و هیچ کسی هم نباشد چه می­کنی؟ گفت لا اقل مراعات آبرویم را می کنم، به او گفتند اگر آبرو خلاف این باشد یعنی به این معنا اگر این کار را انجام ندهی آبرویت را می برند مثل یوسف گفت آن­جا نمی دانم چه بگویم به خدا پناه می برم، آن­جا هست که سخت است، حالا به هرحال نساء و اگر چنانچه اهل معنویت باشند چون احساس غالب دارند این خیلی مهم است احساس مردها مثل احساس زن ها نیست.

حالا به هرحال چند مطلب است، اصل اجتماع در دعا، دوم در این دعا کسانی را بیاورند که معصوم هستند و گناه نکرده اند و اهل گناه نیستند، سوم دعاء چهل نفره، نشد چهار نفری هرکدام ده بار و اگر هم نشد یک نفر تنهایی چهل بار، این عدد چهل دخالت دارد.

مسأله دومی که در این فصل مرحوم سید در عروه عنوان کرده است اگر کسی عملی را قبول کند که انجام دهد شرط مباشرت هم نشده است نگفته است حتما خودت انجام دهی انصراف به این هم نداشته باشد که و لو مطلق است ولی انصراف به مباشرت هم نداشته باشد جایز است این کار را به دیگری واگذار کند حالا دیگری نزدیکانش، عبدش، کارگرش یا یک فرد اجنبی و غیر نزدیک فرقی نمی کند برای اینکه اطلاق دارد، مباشرط شرط نیست انصراف هم پیدا نکرده است به مباشرط پس اصل عمل به اطلاقه به عهده این است و هرکسی می تواند از طرف این انجام دهد.

اما یک وقتی که این عمل متعلق به عین است مثلا عمل این است که این پارچه ببُرّد، پارچه را بدوزد، این ماشین را مکانیک اصلاح کند، تعمیر کند و مانند این، حالا او این ماشین یا این پارچه را می تواند به دیگری حالا نزدیکش مثل برده و غلام و کارگر یا به دیگری بدهد؟ این مکانیک ماشین را تحویل به یک کارگر بدهد او درست کند یک وقت است مکانیک بالای سرش ایستاده است و راهنمایی می کند و یک وقت است که ماشین را تحویل او می دهد و خودش می رود به کارگرش می گوید این کار را انجام بده که در حقیقت بدون اذن صاحب ماشین، ماشین را به دیگری تحویل داده است غیر خودش درحالی که وقتی ماشین را صاحب ماشین تحویل داده است به اعتبار خود این می­دهد، یک وقت عرف بر این است که به کارگرهایش می دهد و صاحب ماشین هم می داند که به کارگر می­دهد آن مشکلی نیست ولی اگر عرف نه این طرف است و نه آن طرف است و اطلاق است اصل کار جایز است دیگری انجام دهد اما عین متعلّق مال زید را بدهیم در اختیار عمرو این اذن می خواهد در آن روایت هم خواندیم که باید صاحب زمین راضی باشند می خواهی تحویل دیگری بدهی، به هرحال جواز استیجار دیگری مستلزم جواز عین ملک دیگری به دیگری نیست.

حالا به هرحال وقتی اجاره می دهد به اجاره دوم یعنی این عمل را می دهد دیگری انجام دهد آیا می تواند اجرتی به اندازه اجرتی که خودش گرفته است از او بگیرد یا اجرت بیشتر از شاگردش بگیرد یا کمتر یعنی به او بدهد نه اینکه بگیرد، قبا از صاحب پارچه گرفته بود به ده تومان حالا به شاگردش بدهد که تو این پارچه را قبا کن به هشت تومان که دو تومان به صاحب مغازه برسد بدون کار.

عده­ای از جمله مرحوم شهید اول، شهید ثانی، محقق، علامه، گفتند جایز است اشکال ندارد و این فرق دارد با قضیه زمین، با دکان، با مرعی که خواندیم بحثش را، متعلّق اجاره عمل است عمل را حالا می خواهد به کمتر از قرار خودش با دیگری قرارداد ببندد بالاخره قبا می خواهی این هم قبا، آیا می شود یا خیر؟

مشهور معتقدند که نمی شود و عین مسأله قبلی است همان طوری که در اجاره زمین مرعی و مانند این ها در بیع، در دار، در اجیر و مانند این ها گفتیم نمی شود مشهور اینجا هم عقیده بر این دارند چه عمل مستقل، چه عمل مربوط به عین فرقی نمی کند، ما دو جور عمل هم داریم، یک عمل مستقل است مثل نماز و روزه استیجاری، نماز و روزه استیجاری عمل مستقل است، یک عمل متعلق به عین است خیاطت یک پارچه، مشهور معتقدند مثل هم است چه عمل مستقل نماز و روزه استیجاری، چه عمل متعلق به عین مثل خیاطت پارچه، اگر از کسی قبول کرد به اینکه قبا کند به ده تومان نمی تواند به دیگری بدهد این را قبا کند به هشت تومان مثلا که دو تومان هم برای خودش خالص سود و درآمد بیفتد دلیل مشهور ببینیم چیست.

در باب 23 از ابواب اجاره بعضی روایات در این زمینه هست از جمله روایت اول صحیحه محمد بن مسلم 1/23 کتاب الاجاره سئل عن الرجل یتقبّل بالعمل یک کسی یک کاری انجام دهد قبلا عرض کردم تقبّل به اجاره گفته می­شود در مزارعه هم گفته می شود تقبّل قباله کردن یعنی قرارداد، در مزارعه کلمه تقبّل خیلی شایع است در اجاره هم می­آید که قبلا بعضی روایاتش را خواندیم عن الرجل یتقبّل بالعمل یک کاری را قبول می کند که انجام دهد فلا یعمل فیه هیچ کاری در آن نمی کند و یدفعه الی آخر می دهد به دیگری که این کار را انجام دهد فیربه فیه یک سودی می برد قال لا جایز نیست الّا أن یکون قد عمل فیه شیئاً[2] مگر اینکه کاری در آن انجام دهد مثل اینکه در بحث قبلی هم خواندیم الّا اذا احدث حدثاً یک کاری داشت انجام دهد.

در روایت 4 این باب شیخ کلینی عن محمد بن یحیی عن علی بن حکم عن اَلا عن محمد بن مسلم عن ابی حمزه، ابی حمزه معروف بطائنی است ما در نقل روایات ثقه می دانیم ایشان گرچه واقفی است بارها عرض کردیم با روایاتی که درباره این­ها وارد شده است که این­ها کلاب ممتوره هستند یعنی سگ باران خورده و نزدیک آن­ها نشوید بعید است که بعد از توقّف اصحاب بروند از این ها حدیث بگیرند این احادیث همه مربوط به قبل از این انحراف است و آن موقع هیچ کسی نسبت دروغ به این ها نداده است، دروغ این ها از زمان وقف شروع شد آن هم راجع به فقط امامت امام هشتم که توقّف کردند بر امامت موسی بن جعفر و الّا کسی نسبت دروغی قبل از این به این­ها داده نشده است بنابراین پس کل این روایات قرائن است و به خوبی نشان می دهد که مربوط به قبل است و در آن تاریخ هیچ دروغی از این ها ثبت نشده است و هیچ کسی ادعاء کذّابیت درباره این ها ندارد.

روایت این است سألته عن الرجل یتقبّل العمل فلا یعمل فیه و یدفعه الی آخر فیربع فیه قال لا[3] پس این دو حدیث به خوبی نشان می دهد.

روایت 5 همین باب این دیگر هیچ شبهه­ای ندارد باسناد شیخ عن حسین بن سعید عن صفوان عن الا عن محمد بن مسلم عن احدهما سألته عن الرجل الخیاط یتقبّل العمل یک کاری را قبول می کند فیقطعه می برد و یعطیهم عن یخیط و یستبزل بعد می دهد که دیگری بدوزد آن وقت یستبزل یک چیزی می برد قال لا بأس اشکال ندارد قد عمل فیه[4] بالاخره یک کاری کرده است از مفهوم این استفاده می شود که اگر کاری نکند جایز نیست.

این چند روایت به خوبی دلالت می کند به قول مشهور اما در مقابل کسانی مثل شهیدین، محقق، علامه تمسک به اصل کردند و اطلاق، با وجود این دو سه روایت خیلی مشکل است از بعضی روایت هم خواستند استفاده کنند ببینیم می شود، یکی روایت 1/23 دو جور نقل شده است به یک نقلش تمسک شده است صحیحه محمد بن مسلم، کلینی محمد بن یحیی عن محمد بن حسین عن صفوان عن الا عن محمد بن مسلم سئل عن الرجل یتقبّل بالعمل فلا یعمل فیه و یدفعه الی آخر فیربع فیه سندی که ما خواندیم قال لا که اشکال دارد اما ابن ادریس نقل کرده است لا بأس روی نسخه لا بأس دلیل می شود بر حرف علامه و این ها منتهی با جمله بعدش سازش آن مشکل است دارد الّا أن یکون قد عمل فیه شیئاً جایز نیست مگر اینکه یک کاری کرده باشد لا بأس الّا مناسب نیست اشکال ندارد مگر اینکه کاری کرده باشد این معنا نمی دهد، ناچار هستیم روی نقل لا بأس این گونه معنا کنیم اشکال ندارد یعنی باطل نیست، حرام نیست ولی خوب نیست کانّ کراهت دارد، لا بأس مثل اینکه مثلا می گوییم از کسی پرسیدند فلان کسی که کنار شما نشسته سوادش چطور است می گوید اشکال زیادی ندارد یعنی بی سواد محض نیست لا بأس همه جا به این معنا نیست که خوب است، لا بأس یعنی اشکال عمده ای ندارد آن وقت از آن اشکال عمده­ای ندارد الّا استثناء شده است مگر اینکه کاری کرده باشد که دیگر هیچ اشکال ندارد ولی به هرحال دو نسخه است نسخه ما قال لا، نقل ابن ادریس به کجا مستند است معلوم نیست.

روایت 7 همین باب قلت لأبی عبدالله(ع) أتقبل العمل یک کاری را قبول می کنم که انجام دهم ثمّ اُقبّله من غلمان یعملون معی بعد می سپارم به غلام­هایی که با من کار می کنند غلمان یعنی عبید یا غلمان جمع غلام یعنی بچه­های نابالغ قبل ها حدیث داشتیم دو صورت هم معنا کردیم بثلثین می گوییم دو ثلث برای آن ها یک ثلث برای من یا دو ثلث برای من و یک ثلث برای آن ها قال لا یصلح ذلک خوب نیست الّا أن تعالج معهم فیه مگر اینکه تو هم یک کاری انجام دهی می خواهیم تمسک شود به این لا یصلح نگفت که باطل است یا نگفت که حرام است، نگفته است لا مثل آن روایت دیگر، لا یصلح گفته است که یعنی شایسته نیست مثل لا ینبغی که ما معنا می کنیم، در فتاوا یک وقت است می گویند لا یُترک یعنی ممنوع است به احتیاط واجب، یک وقت است می گوید لا ینبغی ترکه شایسته نیست که این احتیاط را انجام ندهید این می شود احتیاط استحبابی منتهی احتیاط مؤکّد اینجا هم لا یصلح کانّ معنایش این گونه است بعد قلت فإنّی اُذیبه لهم یا دارد که اُدنیه لهم[5] نسخه ای من برای این­ها آب می کنم اگر آب می کنم هست پس معلوم می شود عمل یک فلزی است می خواهد آبش کند اگر نسخه ادنیه هست معنایش این است این مثلا اگر پارچه هست من برایشان آورده ام اگر من نبودم این ها پیدا نمی کردند کانّ من پارچه را از جایی تحویل گرفته­ام و به این ها تحویل داده­ام و این کار است قال این عمل است فلا بأس به.

کانّ به دو جای این روایت تمسک شده است یکی به لا یصلح کانّ می گوید خوب نیست، یکی اگر اذبیه هست که نسخه اولا این نیست نسخه اصلی من لا یحضر نقل کرده است این را ادنیه است آن وقت اگر ادنیه است این کاری نیست، آن روایت می گوید کار در خود این مورد عمل انجام دهی و کاری نکرده است مورد عمل را آورده است نزد این نه اینکه روی آن کاری کرده باشد مثلا از طرف تحویل گرفته است و تحویل غلامان داده است ادنیه من به این ها نزدیک کردم به این دو جهت کانّ تمسک شده است اما هیچ کدام ظهور درست نمی کند با صراحت آن روایاتی که می گفت لا الّا أن تعمل عملاً بنابراین به این جهت اعتناء نمی شود حق با مشهور است علاوه فتوای مشهور هم که روی آن هست مطلب روشن است.

بارها عرض کردیم صاحب جواهر در جاهای متعددی از جواهر دارد می گوید لولا وحشت الإنفراد اگر نبود که تنها هستم فتوا به فلان چیز می دادم ولی مخالفت مشهور نمی شود، در یک جا دارد که مخالفت دلیل مشکل مخالفت فتاوا اشکل یک چنین چیزی، به هرحال مشهور این گونه هست.

مرحوم آقا شیخ محمد حسن اصفهانی می گوید فهم مشهور من اقول ادله یا دلیل من الادله، مرحوم سیدنا الاستاد امام یک جایی دارند که لو لم یکن من الادله لا اقل من المؤیّدات القویّة عقلائی آن هم همین طور است، شاگردهای انیشتن راجع به نظریه نسبیت می گویند ما همه آن جا بودیم انیشتن توضیح داد منظورش این بوده بعد یکی بگوید که من رساله را خوانده­ام استصحاب دلیل این گونه می شود از عبارتش این را هیچ کسی قبول نمی کند، مشهور این گونه هستند به تعبیر مرحوم آقای بروجردی این ها بتانه فقه هستند، اهل بیت هستند، دیگران از راه­های دور صدسال بعد آمده اند از در خانه رد شدند بنابراین نمی شود این ها را قبول کرد در مورد فتوای مشهور.

حالا یک شبهه دیگری وارد هست و آن اینکه روایاتی که می گوید لا بأس یا فیه بأس یا می گوید لا جایز نیست و مانند این­ها همه برای آن­جایی است که یک کاری در یک عینی می خواهد انجام شود، پارچه ای را می خواهند بدوزند اما کاری که مستقل است فقط کار است نه متعلّق به عین مثل نماز و روزه استیجاری در روایات این را ندارد، آیا می توانیم بگوییم این هم اشکال دارد؟

اگر بگوییم آن چیزهایی دارد که مسأله لباس به خیاط دادیم و مانند این ها به عنوان مثال است یا بعضی جاها داشت اصلا روایت سوم این باب این گونه بود أتقبّل العمل فیه سیاقه ریخته گری دارد و فیه نقش یعنی نقش و هیئتی هم به آن می دهیم و بشارت النقّاش علی شرطٍ مثلا ذکر سیاقت و رنگ کاری یا قصّار در بعضی روایات داشتیم اتوشویی و مانند این­ها کاری روی عینی انجام می دهد ولی نماز و روزه استیجاری کار روی عین نیست بگوییم این­ها خارج از آن روایات است پس این­ها بگوییم اشکال ندارد اما بعید نیست بگوییم این ها به عنوان مثال فرق نمی­کند، متعلق کار است حالا آن متعلقش است متعلق که خارج از متعلق مورد اجاره هست آن چیزی که مستقیم مورد اجاره هست عمل است و عملش بالاخره زیاده نباید بگیرد و نباید زیاده برای خودش لحاظ کند.

 



[1] کافی جلد2 باب الاجتماع فی الدعاء حدیث1

[2] وسائل باب23 اجاره روایت1

[3] وسائل باب23 اجاره روایت4

[4] وسائل باب23 اجاره روایت5

[5] وسائل باب23 اجاره روایت7






   دوشنبه 27 خرداد 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما