صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه صدم






باسمه تعالی


صحبت این بود که زمینی را اجاره کردند یا برای مطلق کار یا برای خصوص درخت کاری، درخت­هایی را غرس کردند که در مدت معیّن شده به بار نمی نشیند و اگر بخواهد بکند و ببرد جای دیگر متضرر می­شود، اگر اینجا هم بخواهد باشد خارج از موعد اجاره است و چه بسا مالک متضرر می شود، اینجا چه باید کرد؟

اولا گفتیم صور مسأله که تصور می شود آن ها را عرض کنیم اول اینکه در متن عقد غرس درختی را مطرح می کند که در آن مدت یقیناً نمی رسد در اینجا مسلّم است که مالک حق دارد قلع کند از اول معلوم بوده که این نمی رسد مدت معیّن اجاره تمام شد حق قلع دارد خصوصا اینکه مستأجر بتواند درخت ها را یا جای دیگر ببرد یا از همین وضع موجودش بهره ببرد به هرحال مدت اجاره معیّن بوده از اول هم معلوم بوده که در این مدت این درخت ها به بار نمی نشینند بنابراین از اول کانّ این مدت اصل بوده بار اصالت نداشته است اینجا مسلّم است که مالک حق قلع دارد مدت اجاره که تمام شد به مستأجر فرمان بدهد که بکند درخت ها را ببرد و اگر نبرد او حق قلع دارد.

مورد دوم گاهی از اوقات اصلا وقتی قرارداد می بندند توجه به بار نشستن ندارد فعلا می خواهد این درخت را غرس کند که خشک نشود ممکن است چند روزی که بماند مشکلش حل شود، مدت را فکر کردند اما توجه به بار نشستن درخت مطلقا نیست فقط می خواست از وضع موجود نجات یابد پس مجرّد الحدوث للبقاء اینجا هم وقتی مدت تمام شد مستأجر به فرمان مالک قلع می کند و الّا خود مالک.

سوم اینکه واقعا می خواسته به بار برسد و به بار هم می رسید تصادفاً به خاطر حوادث جوّی سمائی و عرضی به بار ننشست اینجا چه باید کرد؟ خیلی ها گفتند که مالک حق قلع ندارد و متعارف مردم هم گفتند اگر مالک اصرار بر قلع کند توبیخش می کنند می گویند این که نمی خواست معطل کند و دست خدا هست نه دست این کانّ به مالک می گویند تو می خواهی فشار بیاوری با قضاء و قدر الهی مقابله می کنی و توبیخش می کنند اینجا گفتند پس حق قلع ندارد و خیلی ها این گونه گفتند.

اصلا بعضی گفته اند در یک چنین موردی مدت که ذکر شده است مدت طریقیت داشته است نه موضوعیت درست است گفته این زمین را سه ماه اجاره می کنم ولی منظور به سه ماه نبوده این طریق بوده به رسیدن بار و بار درخت بنابراین آن چیزی که مدّ نظر بوده به بار نشستن درخت بوده که هنوز نرسیده بوده بنابراین در این مورد که باید بعد صحبت کنیم دو عقیده مقابل هم قرار دارد.

مورد چهارم همین صورت که به بار ننشست تصادفاً ولی اگر بخواهد بماند مالک هم متضرر می شود در حقیقت دو ضرر در مقابل هم، مستأجر بخواهد درخت ها را بکند و ببرد متضرر می شود، اگر بخواهد بگذارد بماند مالک متضرر می شود این دو صورت یک قدری محل بحث هست، اول آن جایی که اتفاقاً به بار ننشست ولی مالک هم ضرری نمی بیند ولی به هرحال حق دارد او را بکند بیندازد دور یا خیر، دوم اینکه به بار ننشست تصادفا و اگر هم بماند مالک متضرر می شود پس دو لا ضرر مقابل هم است.

به نظر ما می آید مالکیت در اسلام احترامش بسیار زیاد است و مالک یک شیء حق دارد در هر شرایطی مال خودش را مطالبه کند در فقه مطرح است که اگر کسی یک آجر غصبی در یک ساختمان چند طبقه به کار بگذارد مالک آجر بگوید من همین آجر خودم را می خواهم یادگار پدرم هست مثلا این آپارتمان چندطبقه خراب می شود به خاطر یک آجر به احترام مالکیت، این مقدار مالکیت اهمیت دارد.

حضرت امیر وقتی به حکومت رسید تهدید کرد که اموالی که به زور بردند از بیت المال دوباره برمی­گردانم ولی به این کار عمل نکرد برای اینکه در نهایت به ضرر اقتصاد مملکت است اگر بناء باشد این شعار در بگیرد که حکومت اموال سرمایه دارها را زیر حساب می برد و پول­های اضافه را می گیرد اول اتّفاقی که می افتد هرکسی که قدرت دارد پول­هایش را از مملکت خارج می کند و ضرر به طبقه مستضعف می­خورد برای اینکه طبقه مستضعف باید کارگر این کارفرماها باشند، کارفرماها کارهایشان را تعطیل می­کنند و پول­ها را بیرون می فرستند به ضرر اقتصاد مملکت است و در نهایت به ضرر طبقه مستضعف جامعه است.

به خاطر احترام مالکیت که در اسلام بسیار به آن اهمیت داده شده است قاعدتاً مدت اجاره تمام شد مالک به بقاء درخت متضرر شود یا نشود حق دارد به مستأجر بگوید درخت ها را بکن ببر، اگر یک کشتی وسط دریا هست یک تخته این غصب است مالک این یک تخته گفت که من تخته خودم را می خواهم، حالا یک وقتی است که جان افراد در خطر است آن مافوق هر حرامی است آن حکمش جداست که جان در خطر است اما یک وقت حساب مال است می گوید من مال خودم را می خواهد به نظر ما احترام مالکیت بیش از این حرف ها هست، چه متضرر شود به بقاء چه متضرر نشود مالک حق دارد.

احترام مالکیت را در اسلام در روایات قصد را ببینید اگر قصد کرد حجری را یعنی مثلا آجر یتوّق به یوم القیامة الی سبعة طبقات تا هفت طبقه زمین را به گردنش بیندازند که یک آجر را غصب کرده است حالا بگویید آپارتمان هفت طبقه همه را به گردنش می اندازند احترام مالکیت است لذا وقتی در زمان مرحوم آقای بروجردی صحبت اصلاحات ارزی شد ایشان پیغام داد برای دربار که من عصائم را بر می دارم یعنی هیچ نمی خواهم به جز عصاء دستم و از این مملکت می روم در مملکتی که قصد در غصب باشد من زندگی نمی کنم، گذرنامه بفرستید و شاه هم متوجه نبود و چندین گذرنامه برای آقا فرستاد شایع شد در مردم که آقا می خواهد از ایران برود هیئات عزاداری به راه افتاد زنجیرزنان و سینه زنی که آقا می خواهد از ایران برود یکی از منبری ها منبر رفت و خلاصه شاه عقب کشید و به هم خورد در مقدمه کتاب انقلاب سفید هم نوشت که من این کارهایی که می خواهم بکنم در زمان گذشته می خواستم بکنم یک مقام غیر مسئولی در مملکت بود که مانع بود نتوانستم انجام بدهم مقام غیر مسئول یعنی روحانیت، منظور مرجعیت، بعداً هم که هیئت­های هفت نفره زمین به راه افتاد آقای گلپایگانی به شدت مقابله کرد در آخر هم که خیلی مورد نقد تهران قرار گرفت آخرش گفت به هرحال من اجازه نمی دهم که تکلیف 36 میلیون جمعیت به دست 200 نفر آدم در مجلس بیفتد، زمین مردم را بگیرند و تقسیم کنند، نمی شود گفت شاید این ها ارباب بودند و به زور گرفتند بله خیلی جاها ارباب ها به زور گرفتند آن چیزی که می دانید بگویید زمین ها را پس بگیرید اما همین طور حکم بدهیم هیئت هفت نفره یا هرچیز دیگری که هرکسی زمین بیش از چندهزار متر دارد باید بدهد با هیچ قانون الهی جور نیست، مالک حق دارد درخت ها را بکند و جلوی او بیندازد مدت اجاره تمام شد و بیش از این حق نداری.

حالا بی انصافی است نباید این کار را انجام دهد اخلاقاً این به جای خودش ولی از نظر فقهی حق دارد این کارها را انجام دهد، فرقی نمی کند بین اینکه اتفاقاً حوادث جوّی طوری شد که این درخت ها به بار ننشست یا از اول معلوم بود که نمی رسد این ها دخالت ندارد، می گوید مدت اجاره تمام شد مثل اینکه کسی خانه را اجاره کرده است و مدت اجاره تمام شد حالا بی خود در آن خانه بنشیند، حتی بگوید جا ندارم مالک مراعات کند و انصاف داشته باشد مخصوصا اینکه در هواهای سرد و غیرذلک و حوادث گوناگون مستأجر را بیرون نکند اما اگر نخواست حق دارد.

یک وقت است کسی خدمت مرحوم آقای خونساری رسیده بود و یک دادستانی آن موقع بود گفته بود مغازه­هایی که اجاره می دهید مستأجر وقتی در حرج است و نمی تواند بلند شود مالک حق ندارد این ها را بیرون کند آقای خونساری چه کسی بود این حرف را زده بوده، آن طلبه گفته بود که فلان دادستان، ایشان فقط سه مرتبه گفت لا اله الّا الله.

بنابراین دلیل ما از باب لا ضرر نیست از باب احترام مالکیت است، الناس مسلّطون علی اموالهم ادله دیگری است احترام مالکیت، حتی مواردی که شخص نمی خواهد تصرف کند در مال دیگری، برنامه این یک ضرری به او می زند مثل اینکه یک چاهی کسی کنده است و این می خواهد کنار آن یک چاه دیگر بکند و امثال این ها اگر ضرر به چاه او می زند اشکال دارد.

بعضی روایات در این زمینه هست ملاحظه بفرمایید باب 14 از ابواب احیاء موات در این چاپ ما جلد 20 کلینی عن محمد بن یحیی عن محمد بن حسن کتبت الی ابی محمد(ع) رجلٌ کانت له قناةٌ فی قریّة فأراد رجلٌ أن یحفر قناةً اُخری الی قریةٍ له کم یکون بینهما فی البعد حتی لا تضرّ ابداهما بالاُخری فی الأرض إذا کانت صلبةً أو رخوةً از امام می پرسد یک کسی یک قناتی دارد دیگری هم می خواهد یک قنات دیگری بکند چقد باید بین این دو قنات فاصله باشد، زمین سخت باشد یا سست باشد، فرمود فوقّع علی حسب أن لا تضرّ احداهما بالاُخری[1] طوری باید باشد که این قنات جدید به قنات قبلی ضرر نزند این ها همه احترام مالکیت است.

در روایت باب 15 ابواب احیاء اگر کسی یک آسیابی داشت بر یک نهری، نهر از اینجا می گذشت و این آسیاب کار می کرد حالا صاحب آن ده می خواهد آن نهر آب را بگرداند و این آسیاب تعطیل شود حضرت فرمود یتّق الله از خدا بترسد روایت 1/15 رجلٌ کانت له رعی علی نهر قریةٍ یک آسیابی داشت بر یک نهر دهی والقریة لرجل اصل قریه مال کسی است فأراد صاحب القریة أن یسوق الی قریته الماء فی غیر هذا النهر کدخدای محل یا صاحب آن ده تصمیم گرفت که آب را در غیر این نهر به ده خودش ببرد معلوم می­شود آب برای خود ده نبوده و از بالا می آمده به این قریه می رسیده می خواهد راه را عوض کند در نتیجه و یعطّل هذه الرعی این آسیاب تعطیل می شود عله ذلک حق دارد أم لا فوقّع علیه السلام یتّق الله و یعمل فی ذلک المعروف و لا یضرّ اخاف المؤمن[2].

روایات متعددی داریم که مراعات کنید وقتی می خواهید یک قناتی حفر کنید اندازه گیری کنید که چطور هست، به هم لطمه می خورد یا خیر، در باب 16 از ابواب احیاء موات چند روایت هست که یکی از آن ها را عرض کنم روایت 3 فی رجل احتفر قناةً و عطاء لذلک صنع ثمّ إنّ رجلاً احتفر الی جانبها قناةً بعد از یک سال یک کس دیگری آمد و یک قنات دیگری نزدیک این حفر کرد فقضی أن یغاث الماء بحقائب البعر با درب های چاه مقایسه کنند این آب ها را لیلة هذه و لیلة هذه یک شب او ببندد و یک شب این فإن کانت الأخیرة أخذت ماء الاولی اُورة الاخیرة اگر چاه قنات جدید آب قنات اولی را می کشد قنات اخیر باید کور شود و إن کانت الاولی اخذت ماء الاخیرة[3] اما اگر قنات اولی آب قنات دومی را می برد آن اشکال ندارد حق ندارد اخیره جلوی اولی را بگیرد برای اینکه او اسبق است و زودتر حفر کرده و مالکیت خودش را اثبات کرده است.

حالا علی ای حال دلیل ما این روایات هست نه فقط حتما لا ضرر کسی ممکن است بگوید که اینجا لا ضرر می گوید صاحب درخت حق دارد درخت ها را نکند و بگذار همین جا بماند برای اینکه درست است که ملک دیگری است ولی لا ضرر می گوید حکم ضرری ما نداریم اگر شارع بخواهد اثبات کند که درخت­ها را بِکن و ببرد این صاحب درخت ضرر می کند لا ضرر می گوید این حکم برداشته می شود گفتیم کسی این گونه بگوید ولی بحث در این است که لا ضرر می گوید حکم ضرری که شارع بخواهد ایراد ضرر بکند این را بر می دارد اینجا مالک دفاع از حق خودش می کند او می خواهد درخت ها را در آن زمین بگذارد، مالک حقّش این است زمین خودش را حفظ کند، از حق خودش دفاع می کند اینکه نمی تواند مصداق لا ضرر باشد در این جهت.

در حقیقت اینجا لا ضرری که او بوده مورد تمسک ما نیست در اینجا، اگر ما می گوییم این درخت را بکند ببرد نه از باب ضرر مالک است، مالک ضرر بکند یا ضرر نکند از مال خودش می خواهد دفاع کند، حالا اگر یک کسی آمد خانه شما را سنگ باران می کند دیده بودم در ایّام عمر خودمان دو نفر همسایه باهم دعوا داشتند معروف شد که این یکی با جن رابطه دارد یک کاری کرد که مرتب در خانه همسایه سنگ از آسمان می آمد، کوهی از سنگ جمع شده بود من خودم به دعوت آن­ها رفتم و از نزدیک دیدم تا ما آن جا بودیم مرتب سنگ می آمد حالا از طریق جن یا هرکار دیگری این کار را کرد حالا می خواهد ضرر ببیند یا می خواهد ضرر نبیند بالاخره تصرف در مال مردم به هر صورتی ممنوع هست بنابراین نوبت به این نمی رسد که یک لاضرر این دارد و یک لاضرر مالک دارد اصلا بحث ما لاضرر نیست و بحث دفاع از مال خودش هست می خواهد ضرر بکند یا ضرر نکند.

بعضی گفته اند درست است که مالک ضرر می کند همان جایی که ضرر کند ولی ضررش را تدارک می­کند می گوییم اجرت به او داده است، لا ضرر که نمی گوید ضرر بی تدارک ممنوع است تا شما بگویید تدارک می کنید، ضرر مطلقا ممنوع است نه ضرر بی تدارک اصلا این بحث ها جریان ندارد، بحث دفاع از مال خودش هست نه از باب ضرر می خواهد ضرر کند یا ضرر نکند این دخالتی ندارد بنابراین فتوایی که بعضی آقایان در این زمینه داشتند من نتوانستم بفهمم.

مرحوم آقای خونساری فرمودند روی قاعده لاضرر باید اقلّ ضررین را حساب کنیم ببینیم ضرر کدام کمتر است اصلا این در بحث دخالت ندارد مالک حق دارد از مال خودش دفاع کند و لو هیچ ضرری هم به او نخورد، آقای حکیم هم می گوید که به لاضرر که تمسک می کنیم لا ضرر نفی حکم ضرری است عدم است، در اعدام اقلّ و اکثر دخالت ندارد که کدام ضرر کمتر است و کدام بیشتر اصلا ما می گوییم اینجا تمسک به لا ضرر نیست دفاع از حق خودش هست الناس مسلطون علی اموالهم.

حالا به طور کلی هم عنایت کنید گاهی انسان یک کاری می کند برای اضرار به دیگری گاهی برای ضرار این ها معناهایش فرق دارد، ضرار در صدد اذیت برآمدن و لو اذیت هم فعلیت پیدا نکند لا ضرر و لا ضرار به همین جهت هردو آمده، لا ضرر نفی ضرر است به دیگری ضرر نزنید اضرار نکنید، لا ضرار در مقام به ضرر دیگری برنیایید در آن مقام نباشید، یخادعون الله و هو خادعهم و لا یخدعون الّا انفسهم، یخادعون با یخدعون فرق دارد، مخادعه در مقام خدعه، خدعه واقع خدعه آن مخادعه هم ممنوع است، ضرار هم ممنوع هست، در مقام ضرر زدن به دیگران خود این در مقام ممنوع است و لو ضرر به او بخورد یا ضرر به او نخورد.

حالا اگر چنانچه واقعا ضرر بزند، یک وقت است ضرر بر مال طرف خورده است نقص مال می آورد به کمیّتش، به کیفیتش لطمه زده، ساختمان می سازد طوری بنّایی می کند که موجب رطوبت سرداب همسایه می شود و از این قبیل اینجا ممنوع است به خاطر همین روایتی که عرض کردیم حتی یک قنات حفر می­کند نباید به قنات قبلی لطمه بزند، یک وقت است ضرری به این جهت ندارد، او ضرری می بیند اما عمل این دخالتی ندارد مثلا یک سوپرمارکتی کسی باز کرده است یک نفر دیگر می آید نظیر او یک سوپرمارکت باز می کند این نقص مال طرف را باعث نشده است به این معنا که ضرر به جنس های او بزند و جنس هایش را آب بگیرد، باد ببرد و این ها نیست فقط مشتری هایی که آن جا می رفتند حالا نصف شدند، نصف پیش این می روند و نصف پیش او، این ها طوری نیست این ضرر به معنای ایراد نقص بر مال دیگری یا کیفیت مال دیگری را خراب کند این ها نیست این اشکالی ندارد ضرر حساب نمی شود، خلاصه در آن جایی که ضرر به مال دیگری باشد اما مسأله ما نحن فیه اصلا مسأله ضرر نیست بلکه دفاع مالک از ملک خودش هست و لو هیچ ضرری هم در بقاء درخت نبیند حق دارد بگوید مدت اجاره تمام شد و باید بروی.

 



[1] وسائل باب14 احیاء

[2] وسائل باب15 احیاء روایت1

[3] وسائل باب16 احیاء روایت3






   دوشنبه 27 آبان 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما