باسمه تعالی
اراضی مفتوحة العنوه ملک همه مسلمین است، اراضی
موات بالأصل یا محیاة بالأصل ملک شخص امام است منتهی آن موردی هم که ملک همه
مسلمین است اختیارش بالاخره به دست امام است، امام هست که اراضی مفتوحة العنوه را
تقطیع می کند که به آن اصطلاحاً گفته میشود إقطاع، امام با نظر خودش اراضی محیاة
بالاصل یا موات بالأصل یا مفتوحة العنوه را به افراد واگذار میکند که نوعاً در
مفتوحة العنوه نه به صورت تملیک بلکه به صورت قرارداد شبهه اجاره و در اراضی
مُحیاة و موات بالأصل به صورت تملیک هم ممکن است، امام آنها را به عنوان قرار
اجاری یا به عنوان تملیک به افرادی واگذار میکند.
حالا این افراد که از امام این اراضی را تحویل
گرفتند میتوانند از طرف خودشان به خاطر این اختیاری که پیدا کردند و زمین به اینها
واگذار شده است اینها به دیگران اجاره دهند، گفته شده است واگذاری اراضی خراجیه،
در حقیقت همان اجاره هست، اجاره اراضیای که از طرف حکومت به اینها واگذار شده
است حالا اینها واگذار میکنند با قرار اجاری به شخص سوم، چگونه واگذار میکنند؟
آیا به صورت شرط نتیجه میگویند آن چیزی که به
عهده ما هست به عهده شما باشد یعنی امام این زمین را به ما داده است به این قرار
که ماهی یا سالی فلان مقدار حالا میگوییم که همان چیزی که به ما واگذار شده است
به عهده شما باشد به عنوان شرط نتیجه یا به عنوان شرط فعل گفته میشود این زمینی
که حکومت به ما واگذار کرده است به شما میدهیم به قرار اینکه خراجی که به عهده ما
هست شما بپردازید شرط فعل است، در شرط فعلش کسی اشکال نکرده است گفته میشود این
زمین را به شما میدهیم زمینی که حکومت به ما داده است به شخص سوم میدهیم به شرط
اینکه شما آن چیزی که بر ما واجب شده است از طرف ما بپردازید.
اما در آنجایی که به صورت شرط نتیجه هست محل
اشکال واقع شده که بگوییم این زمینی که حکومت به ما داده است به شما میدهیم به
شرط اینکه آن چیزی که به ذمه ما بوده حالا به ذمه شما باشد آیا ممکن است این معنا
که انتقال از ذمه به ذمه دیگر نه به اینکه بگوییم شما بپردازید بلکه به عهده شما
باشد شبیه آنچه که در عقد ضمان مطرح هست میگوید بدهی که شما به زید دارید من
ضامن، ضامن به چه معنا؟ آنجا هم همین بحث هست یک معنای ضامن اینکه بدهیای که شما
به زید دارید به عهده من باشد که من ضامن باشم یعنی شرط نتیجه، یک صورت این است که
به صورت شرط فعل باشد، بدهی که شما به زید دارید متعهد میشوم که من بپردازم این
شرط فعل است، در آنجا هم این بحث هست.
در ضمان یک بحثی هم هست که آیا به عهده من بیاید
کلاً یا من هم متعهد باشم یعنی علاوه بر اینکه شما متعهد هستید که به زید بدهی خود
را بپردازی یا به ذمه شما باشد به عهده من هم باشد در حقیقت دو بحث هست در عقد
ضمان، یک بحث این هست که انتقال ذمه از زید به عمرو به عنوان شرط نتیجه در مقابل
تعهد پرداخت به عنوان شرط فعل این یک بحث است. یک بحث دیگر هم این هست که آیا در
عقد ضمان دو نفر حالا ضامن هستند حالا چه به نحو شرط نتیجه یا به عنوان شرط فعل یا
یک نفر ضامن هست یعنی تا حالا زید متعهد بود که پرداخت کند حالا از این به بعد دو
نفر متعهد هستند حالا به عنوان شرط فعل یا شرط نتیجه دو نفر هستند.
حالا به هرحال به نظر ما چه شرط فعلش و چه شرط نتیجهاش
اشکالی ندارد عرفی و عقلائی هست، چه بگوید من متعهد میشودم که بدهی شما را
بپردازم در این زمین خراجی یا بگوید اینکه انتقال ذمه شود یعنی بدهی که شما به
حکومت داریم به عهده من باشد نه اینکه متعهد هستم من بپردازم بلکه به عهده من باشد
هردو جایز است، عقلائی هست، دلیل روشنی بر اشکال این پیدا نکردیم منتهی یک مطلبی
است و آن این است که قاعدتاً باید روشن باشد و معلوم باشد که چه مقدار به عهدهاش
هست یا چه مقدار باید بپردازد.
مرحوم سید در عروه دارند که کم یا زیاد این
اشکال ندارد، انتقال ذمه به ذمه یا تعهد پرداخت میگوید آن چیزی که شما بدهکار به
حکومت بودی حالا من میپردازم یا به عهد من باشد به هر صورت شرط فعل یا شرط نتیجه
هردو درست است مبلغش هم لازم نیست بدانم که چقدر است، شما به حکومت ماهیانه صد
تومان میدادی یا هزار تومان لزومی ندارد، قلّت و کثرت این اهمیتی ندارد، تصریح
دارد مرحوم سید که من حیث قلّت والکثرة مانعی نیست این کانّه عرفی است به این
مقدار یغتفر این جهالت.
این مطلب درست است و مبتنی بر این هست که اصل
خراج در اراضی خراجیه به چه معنا هست، آیا حقیقت این همان اجاره هست یا یک چیز
دیگری هست و معامله خاص دیگری هست نه اجاره، اگر اجاره هست قوانین اجاره این است
که باید معین باشد شما یک خانهای را اجاره میکنید معلوم باشد ماهیانه چقدر هست و
یا اجارههای دیگر و اگر اجاره نیست و چیز دیگری است به عنوان خراج و قوانین خاص
خودش را دارد از جمله اینکه قلّت و کثرت در آن اشکال ندارد به نظر میآید که ما
چنین چیزی به عنوان معامله مستقلی داشته باشیم این را چیزی پیدا نکردیم، بنابراین
به نظر ما باید معلوم و معیّن باشد.
حالا یک وقت کم و زیاد خیلی جزئی هست که متسامح
فیه هست آن مشکلی نیست میدانم این خانهای که میخواهم اجاره کنم کم و زیادش حدود
هزار تومان است حالا یک تومان کمتر یا بیشتر این متسامح فیه هست، در خراج هم همین
طور اما اینکه معلوم نیست بدهی من در این اراضی خراجیه یک میلیون در سال است یا ده
میلیون است و امثال این در اجاره هم همین طور این را نمیتوانیم قبول کنیم.
در بعضی روایات هم تقریبا ظهور خوبی راجع به این
مطلب دارد که عرض میکنم در باب 17 از ابواب مزارعه صحیحه داووبن سرحان روایت 1 :
فِي الرَّجُلِ تَكُونُ لَهُ الْأَرْضُ
عَلَيْهَا خَرَاجٌ مَعْلُومٌ کسی زمین خراجی در اختیارش هست خراج معلوم و مشخص است
چقدر میدهد خراج هم که میگویند به اصطلاح آن چیزی که یخرج از این که این باید
پرداخت کند وَ رُبَّمَا زَادَ وَ رُبَّمَا نَقَصَ گاهی این خراجی که میخواهند
بدهند بالا و پایین میرود مثل اراضی موقوفی که الآن همین گونه هست سالیان دراز موقوفات
آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) به یک اجاره معیّنی بوده حالا در تولیتهای جدید قیمت
ها خیلی بالا میرود اگر کم بالا و پایین برود اشکال ندارد، ندارد کم ولی معنای
ربما زاد و ربما نقص یعنی کم ممکن است زیاد شود و ممکن است کم شود این تعبیر جمله
ترکیبی آن البته، گاهی عبارت یک ظهور ترکیبی دارد و گاهی ظهور فردی دارد، وقتی میگویند
که اجارهاش ماهیانه هزار تومان است حالا گاهی کم و گاهی زیاد این عرفیت این جمله
ترکیبی یعنی یک کمی زیاد یا یک کمی کم
یعنی کانّ قلّت سر هردو میآید آن وقت در ادامه دارد فَيَدْفَعُهَا إِلَى رَجُلٍ
بعد این شخصی که این اراضی خراجیه را از حکومت گرفته است به یک نفر دیگری میدهد
به چه عنوان؟ به عنوان اجاره یا مزارعه؟ مزارعه باید معلوم باشد به طور مشاعی چند
در صد برای شما و چند در صد برای او، اجاره باید مقدار مشخص باشد مقدارش، اینجا به
طور کلی گفته است یدفعها اما یدفع به عنوان اجاره یا یدفع عنوان مزارعه این مشخص
نیست قاعدتاً زمین را مزارعه میگویند، مرحوم شیخ حر عاملی هم در ابواب مزارعه
حدیث را آورده است یدفعها الی رجلٌ به این حساب عَلَى أَنْ يَكْفِيَهُ خَرَاجَهَا خراجش
به عهد این باشد یعنی آن چیزی که به دولت باید بپردازد به عهده این شخص سوم باشد وَ
يُعْطِيَهُ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ فِي السَّنَةِ در سال دویست درهم هم به این شخص اول
بدهد ظاهرش این است که این اجاره است چون مزارعه به طور مشاع هست پس این اجاره هست
و بنابراین اراضی خراجیه این گونه نیست که یک چیز جدایی باشد از بحث اجاره و اینها
این همان اجاره و امثال اجاره هست بنابراین باید معیّن باشد اینکه بگوییم که لا
یضرّ کثرت و قلّت و این ها به نظر بعید میآید قَالَ لَا بَأْسَ.
مالک این پولها چه کسی است؟ اگر
مفتوحة العنوه هست مالک مسلمین هستند و امام هم خرج مسلمین میکنند و اگر چنانچه
مفتوحة العنوه نیست مُحیاة بالأصل یا موات بالأصل است ملک امام است، این هم توضیح
داده نشده است اراضی خراجیه باید توضیح داده شود که زمین آن چه زمینی بوده آیا
زمینش مُحیاة بالأٌصل بوده برای امام است، موات بالأصل بوده برای امام است یا
مفتوحة العنوه هست یعنی به زور و جبر از کفّار گرفته شده است با جنگ گرفته شده
است، مفتوحة العنوه هست، اگر این است که برای همه مسلمین است و این توضیح داده
نشده است.
در بعضی روایات دیگری هم که در این
بحث هست در اراضی خراجیه نام برده نمیشود که این چطور زمینی است، ببینید روایت 2/17:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ قَرْيَةٍ لِأُنَاسٍ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ
یک دهی برای گروهی از کفّار است لَا أَدْرِي أَصْلُهَا لَهُمْ أَمْ لَا نمیدانم
اصل این زمین و این ده مال خودشان بوده یا برای خودشان نبوده فعلا تا یادمان هست
تا سالها اینها در این ده ساکن هستند کافر هستند ولی در این ده ساکن هستن نمیدانیم
چطور هست ما از هیچ چیزی خبر نداریم غَيْرَ أَنَّهَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ عَلَيْهِمْ
خَرَاجٌ مالیاتی هم به حکومت میدهند چگونه هست معلم نیست فَاعْتَدَى عَلَيْهِمُ السُّلْطَانُ
حاکم حالا زور میگوید زیادی میگیرد فَطَلَبُوا إِلَيَّ دنبال من آمدند که من
مشکل را حل کنم فَأَعْطَوْنِي أَرْضَهُمْ وَ قَرْيَتَهُمْ آن زمین و ده خود را به
من دادند به چه عنوان را ندارد که مزارعه هست یا اجاره هست یا طور دیگری است عَلَى
أَنْ أَكْفِيَهُمُ السُّلْطَانَ بِمَا قَلَّ أَوْ كَثُرَ زمین و ده خود را به من
دادند فَفَضَلَ لِي بَعْدَ ذَلِكَ فَضْلٌ بَعْدَ مَا قَبَضَ السُّلْطَانُ مَا قَبَضَ
بعد از اینکه حاکم حقّ خودش را گرفت حالا یک چیزی از درآمد این زمین اضافه مانده
است قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ اشکال ندارد لَكَ مَا كَانَ مِنْ فَضْلٍ،
آن زیادهاش برای تو طبق قرارتان است و اشکالی ندارد.
علی ای حال در این عبارات توضیح داده
نمیشود این حقیقتش اسمش اجاره هست یا همین طور مبهم بگوییم خراج، مالیات، خراج و
مالیات نشاندهنده این است که چه کسی بگیرد نه این چیست، یک بحث این است که این
معامله چیست و یک بحث این است که چه کسی بگیرد این پول را، چه کسی این پول را
بگیرد این ماهیت خراجیه هست اما این معامله چه معاملهای هست این یک بحث دیگری است
که آیا اجاره هست، مزارعه هست یا چیز دیگری است.
آن وقت این قلّت و کثرت بعضیها گفتند
که معلوم بوده، بعضی گفتند که این منصرف به موارد معلوم است که معلوم بوده که این
چقدر است، به نظر میآید مرحوم آقای بروجردی و مرحوم سیدنا الاستاد امام یک چنین
چیزی دارند، حالا به هرحال بعضی گفتند آن برای معلوم بوده، مرحوم آقای بروجردی و
مرحوم امام د ارند که این مجهول بودن قلّت و کثرت مهم نیست برای اینکه اخبار و
روایات منصرف به آنجاهایی است که عند الطرفین معلوم بوده، از کجا میگویند منصرف
به آنجاهایی که معلوم بوده.
مهم قضیه این است که این علی أن
یکفیهم السلطان یا علی أن أکفیهم و همچنین روایات دیگری که علی أن یکفیه خراجها و
مانند این تعبیرات، این علیها علیای هست که طرف العقد در میآید یا به عنوان یک
شرط است، اگر به عنوان چیزی است که جزء طرف العقد است این باید حتما معلوم باشد و
قلّت و کثرت مضر است، اگر طرفی العقد است یعنی مثل ثمن و مثمن است در بیع، مثل اجرت
در مال الأجاره این طرف معامله است ولی اگر چنانچه طرف معامله نیست و شرط است اینجا
قلّت و کثرت مهم نیست، در شرط جهالت مغتفر است، جهالت در شرط ضرری به عقد ندارد،
در بیع هم همینگونه هست، بیع با تمام استحکامی که دارد اگر چنانچه ثمن و مثمن
مجهول باشند نه خود ثمن و مثمن بلکه شرطی که در کنار اینها گذاشته میشود، میگوید
این خانه را به فلان مبلغ فروختم به شرط اینکه قباء من را هم بدوزی، حالا شرط مبهم
است که قباء او دومتر است یا سه متر مثلا، اینها اشکال ندارد.
در باب 18 بعضی روایات هست که میشود
بگوییم منظور معلوم است از جمله روایت 2 صحیحه یعقوب بن شعیب سألت اباعبدالله(ع):
2- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ
قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَسْتَأْجِرُ الْأَرْضَ بِشَيْءٍ
مَعْلُومٍ زمینی را اجاره کرده یعنی تصریح به اجاره دارد يُؤَدِّي خَرَاجَهَا مالیاتی
که روی این زمین هست این اداء می کند وَ يَأْكُلُ فَضْلَهَا زیادهاش را هم خودش
استفاده میکند قَالَ لَا بَأْسَ.
بنابراین این گونه نیست که حقیقت خراج
یک چیز جدایی باشد نه مزارعه هست، نه اجاره هست، یک چیز مستقل دیگری است قلّت و
کثرتش هم اشکال ندارد بنابراین غرر هم باشد اشکال ندارد.
خلاصه اگر غرر مضر در اجاره و بیع و
این موارد هست در این معامله خراجیه هم مضر است و اراضی خراجیه یک چیز جدای از
اجاره و چیزهای دیگر نیست بنابراین به نظر میرسد فرمایش ایشان به این معنا یک
قدری مشکل هست.
این اراضی خراجیه کجا هست؟ مثلا در
ایران کجا هست و در عراق کجا هست؟ در محیاء بالأصل و موات بالأصل دقیقاً نمیدانیم
کلیّاتش را میدانیم، موات بالأصل قلّه کوه دیگر حالا هر کجا، محیاة بالأصل جنگلها،
در ایران الی ماشاء الله جنگلها داریم، این ها معلوم اما مفتوحة العنوه کجاست؟ به
دو جهت نمیدانیم، اول اینکه کجا جنگ بوده و مسلمین گرفتهاند و دوم اینکه جنگ
باید به اذن امام باشد اگر امام اذن ندهد جنگش اعتبار و ارزشی ندارد.
در بعضی از تواریخ آمده است که در جنگ
همدان و استان کرمانشاه آنجا شخص امام حسن مجتبی جزء ارتش بوده پس از طرف حضرت
امیر حتما بوده پس به اذن حضرت امیر بوده بنابراین در این قضیه مفتوحة العنوه میشود
که به اذن امام بوده اما روشن نیست برای ما که مطلب این گونه باشد، در شمال منطقه
طبرستان منطقه بزرگی بوده و با قدرت گرفته شده است به وسیله بعضی سادات حکومت هم
آنجا درست کردند، در منطقه هم گیلان و هم مازندران، در مازندران منطقه آمل که
الآن هم قبر میر در آنجا هست علی ای حال دقیقا مشخص نیست منطقه ولی این گونه
جاهایی که معلوم نیست باید احتیاط کرد.
آیا ملکیت و حق اختصاص فرق هم دارد که
یک وقت است خود رقبه زمین را میخرد، یک وقت است حق اختصاصش را میخرد این چه فرقی
میکند؟ بالاخره اگر مفتوحة العنوه هست و اینها این نمیتواند زمین را بگیرد حق
اختصاص هم بالاخره زمین را میخواهد از اینها بگیرد این مسأله چطور است؟ بعضیها
میگویند هیچ فرقی در این جهت نمیکند بالاخره چه رقبه را بخرد و چه حق الإختصاص
را بخرد این باید به اذن باشد، حالا اذنی که اینجا میگوییم وقتی که امام نیست
فقیه جامع الشرایط او بخرد، به هرحال احتیاطش این است که حتما اذن دخالت داشته
باشد.