باسمه تعالی
آن اراضی مفتوحة العنوه بحث مهم دیگری ندارد،
مهم چیزی که نمیتوانیم به آن هم برسیم بحث موضوعی آن است که کجاها در ایران، در
عراق مفتوحة العنوه هست، اجمال قضایا تقریبا در عراق را همه قبول دارند به آن میگفتند
سواد به اعتبار اینکه وقتی از منطقه خشک عربستان سعودی به این طرف می آمدند این
سبزه و درختها را که میدیدند کم کم نامگذاری کردند سواد گاهی هم گفتند سواد
اعظم ولی یک تاریخ قطعی روشن برای مواضع دیگر عراق یا توسعه همه موارد عراق به آن
صورت در دست نیست، اجمالا خیلی از قسمتهای عراق مفتوحة العنوه هست، در ایران
همدان، استان کرمانشاه در تاریخ این گونه آمده و گفتند که حتی به اذن حضرت امیر
بوده امام حسن مجتبی را میگویند در آن جنگ حضور داشته ولی باز یک تاریخ قطعی در
این جهت نداریم.
به هرحال حکم کلی همان است که صحبت شد اراضی
محیاء، اراضی موات، اراضی مفتوحة العنوه در جلسه قبل توضیح دادیم.
مسأله بعدی اینکه آیا اخذ اُجرت بر قرائت قرآن،
تعزیه و مانند آن جایز است یا خیر؟ ممکن است در ذهن شما بیاید که این بحثی ندارد و
معلوم است که جایز است، چه اشکال دارد انسان پول بگیرد و قرآن بخواند ولی دو اشکال
در ذهن هست:
1- اشکال اول اینکه این خودش حکم شرعی دارد، حکم
شرعی آن چیست؟ استحباب، شما چطور در اخذ اجرت برای واجبات آنجا اشکال میکنید و
اشکال شما این است که وقتی واجب است چرا اجرت میگیرد وجوبش مهم نیست بلکه مهم اصل
اینکه حکم شرعی دارد شرعاً گفتهاند مستحب است که قرائت قرآن کنی، وقتی شارع خودش حکم
دارد پول برای چه میگیرید؟ شما اطاعت دستور خدا میکنید و آن را هم گفته است
مستحب است و شما هم انجام میدهید.
اما در اجرت بر واجبات و هم در مستحبات توضیح
داده شده که اخذ اجرت اشکال ندارد منافاتی ندارد نه با قصد قربت منافاتی دارد و نه
با جنبههای خصوصی اجاره، این شبههای نیست و در اینجا هم کسی از این جهتش اشکال
نکرده است گاهی نقل در کتابها میشود ولی اشکال عمدهای کسی در این باره ندارد که
قرائت قرآن مستحب است چرا پول میگیرید.
خلاصه اشکال این است که شارع حکم دارد و شما حکم
طبق حکم شرعی میگیرد دیگر اجرت معنا ندارد جوابش هم یک کلمه است منافاتی ندارد
حکم شرعی با اخذ اجرت چنانچه در استیجار نماز و روزه منافات ندارد عبادیت با اخذ
اجرت پول میگیرد که به خاطر خدا این کار را انجام دهد مثل اینکه شما تشویقاً پول
به یک نفر میدهید که نمازهایش را سر وقت بخواند، پول میگیرد که نمازش را اول وقت
بخواند.
2- اشکال مهم که شاید یک قدری بیشتر مورد توجه
هست این هست که قرائت قرآن وقتی میخواهند بکنند اصوات و آوازها مختلف است و
اختصاص به قرائت قرآن ندارد، تعزیه هم همین طور است، آوازها مختلف است و خیلی هم
اختلافش موجب رغبات مختلف است، اول کسی که قرائتش خیلی گرفت در کشورهای اسلامی در
قرائت قرآن عبدالباسط بود معروف بود انصافا مهم هست، تا الآن هم همین طور است قاریهایی
که بعد از او آمدند تکرار همان دفعه اول قرائت و دفعه دوم همان را تکرار میکنند
این معمولا تکرارش هم مطلب دارد، اشاره به قرائتهای دیگر است، اشاره به محل وقف و
اینها هست.
علی ای حال ولی صرف نظر از اینها اصلا قرائتش،
آوازش، خواندنش با خواندن بعضیهای دیگر تفاوت دارد، در قرائت تعزیه خواندن فلان
تعزیهخوان معروف فرق دارد با خواندن هرکس دیگری و رغبات مختلف است، یک کسی تعزیه
میخواند جمعیت را چنان جمع میکند از همه جا که جاهای دیگر خلوت میشود اینجا
موجب اختلاف رغبات است و اختلاف رغبات در اخذ اجرت و در قرار اجاره اینها دخالت
دارد، در قرائت قرآن و در تعزیه و مانند این ها دخالت دارد.
بعضی از آقایان میگویند که اختلافات جزئی است از
جمله مرحوم آقای خوئی(ره) میگویند درست است اختلاف قرائت هست اختلاف عزاداری و
تعزیهخوانی و مانند اینها هست ولی اینها ضرری ندارد برای اینکه تفاوتش چندان
نیست، خیر اصلا این گونه نیست، یک کسی میآید تعزیه خوانی و مداحی کند اصلا مجلس
را خراب میکند و میگویند حیف از آن پولی که به این دادیم که مجلس را خراب کرد،
یک شخص دیگری میآید مداحی میکند و مجلس را آباد میکند، چطور میگویند فرق نمیکند،
تعجب کردم از فرمایش مرحوم آقای خوئی در این زمینه، این واقعش این است که باید
معلوم باشد همان طور که در اجاره و در تمام مواردش باید معلوم باشد که به قرائت چه
کسی میخواهید بخوانید، تعزیه از روی کدام دفترچه میخواهی بخوانی، از محتوای شعر
و غیر از محتوا آهنگش، با کدام آهنگ میخواهی بخوانی، اینها همه دخالت دارد و
باید از اول هم معلوم باشد.
حتی گاهی یک چیزهای جنبی مثل اینکه سرماخورده
است و این ها همه دخالت دارد، اگر یک شخصی از اول تا آخر آوازخوانی دائماً یا سرفه
میکند و یا عطسه میکند و مانند اینها صاحب مجلسها راضی نیستند، بنابراین
اختلاف قرائتها، آوازها و مانند این کمّاً و کیفاً، بعضی مداحها هستند که یک شعر
را چند بار تکرار میکنند، بعضی مداحها هستند که شعر را تکرار نمیکنند بلکه
اشعار را زیاد میکنند اینها تمام دخالت دارد، اشعاری که میخوانند از نظر محتوا
چطور هست دخالت میکند.
بنابراین این جهتش مهم است باید معلوم باشد این
مداح، این آوازه خوان، این تعزیه خوان چگونه و با چه آهنگی میخواهد این کار را
انجام دهد و اختلاف قرائت، اختلاف تعزیه، اختلاف محتوای اشعار و مانند اینها
کمّاً و کیفاً دخالت دارد و در اجاره تأثیر میگذارد.
مطلب بعدی اینکه آیا میشود یک بچه نابالغی را
اجیر کرد برای اینکه نماز بخواند برای میّت یا تعزیه بخواند، قرآن بخواند، میشود
اجیرش کرد؟ شبههاش چیست؟
یکی از شبهاتش این است که با بچه نمیشود
قرارداد اجاره بست، یک شبهه اینکه آیا بچه میتواند نائب شود از بالغین در انجام
این گونه عبادات و مانند این؟ این شبهاتی است که باید بررسی شود.
اینکه قرارداد با بچه چگونه هست اینجا قرارداد
با بچه نمیبندیم قرارداد را با ولی بچه میبندیم، با ولیّ بچه قرارداد بسته میشود
که شما این بچه را دستور بده که این کار را انجام دهد، حالا این همهجا جایز است؟
ولیّ بچه حق دارد که به بچه دستور بده این قرآن را بخوان، این نماز را بخوان یا
این تعزیه را بخوان؟
جوابش این است که مصلحت، اگر مصلحت ایجاب کند
یعنی مصحلت ایجاب می کند که این اگر بعدها میخواهد یک کارهای در مملکت شود آواز
خوب میخواهد از حالا که نابالغ است این را در حقیقت تعلیم میدهد که آواز خوب
پیدا کند و آیندهاش خوب میشود وقتی مصلحت است، با تمرین و با قرارداد اجاره
آوازش خوب میشود این امکان پذیر است اگر مصلحت باشد نظیر اینکه ازدواج بچه نابالغ
چطور است؟ پسر نابالغ را زن میدهند، دختر نابالغ را شوهر میدهند اگر مصلحت ایجاب
کند بله جایز است، مصلحت چیست؟
گاهی مصلحت فردی است، میخواهی این دختربچه و
این پسربچه آداب معاشرت با همسر را یاد بگیرد وقتی بالغ شد دیگر معطل این گونه
چیزها نباشیم، بسیاری از ازدواجها که به هم میخورد برای اینکه تمرین اخلاق
معاشرتی همسرداری ندارند این را از قبل میخواهیم بفهمانیم و این مصلحت فردی است،
گاهی مصلحت جمعی است برای اینکه دو قبیله باهم دعوا دارند و برای اینکه دعوای این
دو قبیله از بین برود این دو را ازدواج میدهند دعواها از بین میرود، کسی در آن
زمانهای قدیم میگفت اگر جمال عبدالناصر با فلان رئیس جمهور آن موقع اسرائیل میگفت
اگر اینها ازدواج کنند دعواها تمام میشود، حالا گاهی برای حل مشکل دو قبیله
مصلحت این است، ممکن است بگویید این چه ربطی دارد به مصلحت طفل و باید مصلحت طفل
باشد، طفل هم می خواهد در جمع این دو قبیله و این دو گروه زندگی کند و مصلحت این
دو قبیله مصلحت این طفل هم هست.
بنابراین اگر مصلحت ایجاب کند که ولیّ بچه او را
به اجاره دهد تعبیر مرحوم سید این است استیجار، مصلحت ایجاب میکند که این بچه را
به اجاره بدهد، اجاره برای قرائت قرآن، تعزیه خوانی و مانند اینها خیلی مداحها
میگویند که نابالغ بودند و تعزیه خوانی میکردند، مداحی میکردند و حالا بزرگ
شدند و موفق هستند و از این قبیل، بالاخره مداحی خودش یک شغلی است و گاهی شغل
مفیدی هم هست، شعر گاهی تحریک و تحرّکش از نثر خیلی بیشتر است و خیلی بیشتر تحریک
و تحرّک دارد، وقتی کُمیت آن اشعارش را در زمان امام صادق(س) ظاهراً خواند تا مدتها
اشعار او در قبایل بر سرزبانها بود و افراد از حفظ میخواندند و همین طور افراد
دیگری که نقل شده است بعد از شهادت کربلا و بعد از امام باقر و امام صادق و بعضیها
بعد از امام هشتم و مانند اینها که خیلی آثار و عوارضی دارد.
ولیّ طفل مصلحت را در این میبیند که این بچه را
به اجاره بدهد برای آینده این بچه، در ازدواج هم همین است که میگویند مصلحت شرط
است و حالا اینجا مصلحت آوازه خوانی است بنابراین اگر مصلحت باشد مشکلی نیست.
بنابراین طرف معامله خود بچه نیست تا بگویید
اشکال دارد و با بچه نمیشود معامله کرد بلکه طرف معامله ولیّ بچه هست.
اگر این گونه هست پس لازم نیست این بچه حتما
نزدیک به حدّ بلوغ باشد برای اینکه ما با او اصلا کاری نداریم و فقط یک چیز که هست
این است که باید بچه ممیّز باشد برای اینکه میخواهیم به او بگوییم این کار را بکن
و این کار را نکن، اگر ممیّز نیست قاطی می کند و نمیشود، همین که ممیّز باشد کافی
است، ولیّ بچه او را اجاره میدهد که طبق دستور این مسائل را انجام دهد اجارهاش
صحیح است فقط باید مصلحت طفل در این اجاره باشد مثل بقیه موارد دیگر که دائر مدار
مصلحت است، این چیزی هم که این روزها صحبت شده است راجع به ازدواج دختر بچه دوازده
ساله و مانند این، این تابع مصالح هست، بله گاهی از اوقات موجب میشود دو قبیله از
نزاع و دعوا دست بکشند و گاهی مصلحت خود بچه هست برای اینکه این بچه معاشرت
همسرداری را یاد بگیرد.
در گذشته در کشورهای اسلامی ازدواج در سن دوازده
و سیزده سالگی خیلی رایج بود، حالا اگر ضرر داشته باشد بلکه اشکال دارد اما اینکه
بعضی آقایان گفتهاند ازدواج دوازده و سیزده ساله دختر اصلا حرام است و باطل است
ما چنین قاعدهای نداریم که حرام و باطل است، گاهی از اوقات این است که به مصلحت
نیست ضرر برای بچه دارد بله ولی اگر نه ضرری هست و مصلحت هم ایجاب میکند این هم
ازدواجش درست است و هم اجارهاش درست است.
فقط یک صحبتی هست نه در قرائت قرآن و نه در
تعزیه و مانند آن بلکه درباره نماز از طرف میّت، نماز قضاء میّت را بدهیم یک بچه
نابالغ بخواند این چطور است؟ آیا میشود یک چنین کاری کرد، بگوییم نائب این بچه
نابالغ باشد، این طفل نابالغ این نماز قضاء میّت را بخواند.
در نماز نیابتی غیر از آن مطلب که اساساً بچه
مصلحتش هست یا خیر، اجاره چطور است به آن کاری نداریم بلکه مطلب این است که آیا یک
بچه نابالغ میتواند نائب شود از بالغین و منظور از آن نیابت یعنی یکفیهم یعنی این
کفایت میکند از نماز خود آن شخص، میّت نماز نخوانده است نماز به عهده او بوده و
فوت کرده حالا یک بچه نابالغی بیاید نماز بخواند یعنی این نمازی که بچه میخواند
کفایت کند از نماز این مرده بحث در کفایت است، این بچه نابالغ قرار اجاره ولیّ او
میبندد مشکلی نیست مصلحت باشد ولیّ قرارداد اجاره میبندد در هرچیزی و یکی هم
نماز اما اینکه کافی باشد از نماز خود این میّت که دیگر این نیاز نباشد نماز
بخواند این کفایتش مسأله هست، آیا درست هست یا خیر؟
یک مسألهای هم قبل از اینها هست و آن این است که اصلا نماز بچه نابالغ شرعی هست
یا تمرینی محض است؟ این هم بحث است بین فقهاء، عدهای معتقدند هم از گذشتهها و هم
از معاصرین معتقدند کل عبادات بچه نابالغ تمرین محض است از آقایان تقریباً هم عصر
یکی مرحوم آقای نجفی مرعشی عقیده ایشان این بود که میگفت نماز و عبادات بچه
نابالغ تمرینی محض است و هیچ جنبه شرعیت ندارد و هرچه هم با وضوء و آداب و این
موارد باشد علّامه حلّی است و مجتهد است قبل از بلوغ میخواهد نماز بخواند نمازش
تمرین است حتی برای خودش و نه فقط برای نیابت از دیگران، برای خودش میخواهد نماز
بخواند میگویند نمازش تمرین محض است برای اینکه عادت کند بعداً که بالغ میشود
بتواند نماز بخواند اما اینکه این نمازش کافی از دیگران است برای خودش هم فقط به
درد تمرین میخورد، تمرین خودش از مسائل مهم روانشناسی است و این هم یکی از مصادیق
همان است، تمرینش میدهیم که این وارد شود و بعداً که بالغ شد به راحتی بتواند
انجام دهد، در گذشته هم بعضی بر این عقیده بودند.
پس اول اینکه آیا عمل خود این تمرینی است یا
شرعی، دوم اینکه میتواند از طرف دیگری بخواند به معنای اینکه از عهده آن دیگری برداشته
شود یکفیه، آیا می تواند باشد یا خیر؟
اینکه بگویید تمرینی یا شرعی است اطلاقات ادله این
بچه اگر شعور دارد، فهم دارد و شهادتین میفهمد، نماز و روزه را میفهمد اطلاق یا
ایها الذین آمَنوا چرا این را نگیرد؟ آیا دلیلی داریم که یا ایها الذین آمنوا یعنی
بالغین؟ الذین آمنوا در هر سنی که باشد، خود حضرت امیر علی المعروف دوازده سالش
بوده که ایمان به پیغمر آورده و جزء مؤمنین شده است، می توانید بگویید ایمان حضرت
امیر قبول نیست؟ از نظر بلوغ و عدم بلوغ و اینها فرقی با دیگران ندارد.
این گونه که آقایان بعضی گفتند که این تمرین محض
است و هیچ جنبه شرعیت ندارد خلاف اطلاق ادله است و خلاف عمومات ادله، به نظر میرسد
که فرمایششان نباید تمام باشد.
صرف نظر از اطلاق بعضی روایاتی که داریم مُرو صبیانکم
بالصلاة قبل عشر سنین یا عندَ ستّ سنین روایاتی که در این زمینهها داریم بچههایتان
را وادار کنید که نماز بخوانند قبل از ده سالگی، موقعی که شش سالشان هست، هفت
سالشان هست اینها را عادت دهید که نماز بخوانند، اگر مولی به یک عبدش گفت که این
عبدش حسن است گفت برو به حسین آن عبد دیگری بگو که آب بیاورد بر حسین واجب است که
آب بیاورد از باب اینکه اینکه الأمر بالأمر أمرٌ مولی به حسن امر کرده است که برو
به حسین بگو این امری که به وسیله حسن به حسین میرسد واجب الإطاعة هست هم از باب
الأمر بالأمر و هم از باب کلیّات و عمومات و مطلقات همه شامل بچه هم میشود و گاهی
بچهها کارهایی را انجام میدهند که بعضی بالغین نمیتوانند انجام دهند.
علی ای حال به نظر میرسد که این تمرینیت هیچ
وجهی ندارد برای اینکه اطلاق ادله، عمومات ادله زیاد هست، از آقایان تقریبا هم عصر
زمان ما فقط از مرحوم آقای مرعشی نجفی این مطلب در حاشیه عروه دیدهام، آقایان
دیگر هیچ کسی این نظریه را ندارد، ایشان میگوید تمرین محض است و هیچ گونه جنبه
شرعیت بر عبادات بچه ندارد، گفتیم که این گونه نیست.
مرحوم آقای خوئی یک حرف دیگری دارد ایشان میگوید
اطلاقات و عمومات ممکن است بگوییم منصرف است، انصراف دارد اطلاقات و عمومات از بچه
نابالغ یا ایها الذین آمَنوا بچه نابالغ را نمیگیرد نه به اطلاق نمیگیرد، میدانید
که فرق است بین اطلاق و انصراف، اطلاق یعنی دلیل از اول میگیرد یا نمیگیرد،
انصراف یعنی دلیل میگیرد ولی بعد الإطلاق اطلاقش منصرف به بالغین است نه به
نابالغین بعد ایشان میگوید که ما بنابراین ما از راه اطلاق نمیگوییم، از باب
همان روایاتی که دارد مُرو صبیانکم بالصلاة قبل عشر سنین مثلا از این باب میگوییم،
الأمر بالأمر أمرٌ، بچههایتان را دستور دهید که نمازشان را در فلان سن بخوانند
یعنی پس این امر ما به وسیله شما به بچهها ابلاغ میشود پس اعمال بچهها شرعی است
امری که مولی به افراد بالغ میکند که به بچههای نابالغ بگو که نماز بخوانند یعنی
پس مولی امر کرده است به بچههای نابالغ که نماز بخوانید منتهی امر گاهی مستقیم
است که به افراد بالغ مستقیم است و گاهی غیر مستقیم است به بالغین میگوید که به
نابالغین بگو، این میشود الأمر بالأمر امرٌ.
ما میگوییم هم اطلاقات می گیرد و هم آن مُرو صبیانکم
الأمر بالأمر امرٌ درست است، بعضی مثل مرحوم آقای مرعشی نجفی میگوید نه اطلاق میگیرد
و نه الأمر بالأمر أمرٌ را قبول میکند اصلا میگویند نابالغ مورد توجه نیست و
وقتی مورد توجه نیست حالا یا عدم الإطلاق است یا بگویید انصراف به طور کلی نمیگیرد
خارج از حیطه کلام است.
ما میگوییم هم اطلاق میگیرد و هم مُرو، بعضیها
میگویند اطلاق نمیگیرد مُرو صبیانکم مثل مرحوم آقای خوئی و بعضیها میگویند هیچ
کدام مثل مرحوم آقای نجفی، این سه جور عقیده در این زمینه است، این راجع به این
قضیه که آیا شرعی بودن اعمال بچه درست است یا درست نیست.
حالا این در عبادات است، در غیر عبادات مثلا در معاملات
چطور میشود؟ عقلائیتش بسته به شعور طرف هست ولی معمولاً از نظر شرعی در فقه قبول
نشده است نه اینکه خدا این را جزء الذین آمنوا نمیداند نه بلکه به این آن گونه
اعتبار نمی دهیم به خاطر اینکه نمی شود روی آن حساب دقیقی کرد، عرف عقلاء هم روی
آن حساب دقیق عقلائی نمی گذارند و می گویند بچه نابالغ چیزی سرش نمی شود، اگر رشد
فکری دارد و متوجه هست آن را قبول می کنند.