باسمه تعالی
صحبت این بود که بچه نابالغ آیا میتواند از طرف
دیگران نماز انجام دهد؟ به عبارت دیگر نماز نیابتی از طرف میّت، نماز استیجاری و
نه نماز بر میّت، اولاً ادله نماز و روزه به طور عموم شامل میشود افراد هم فردی
که نماز برای خودش میخواند و هم فردی که نماز برای دیگران بخواهد بخواند این
عمومات شامل اینها هم میشود، غیر از اینکه ادله عامه خصوص روایاتی که از آن
استفاده میشود أمر بأمر، مُرو صبیانکم بالصلاة، بچه ها را امر کنید که نماز انجام
دهند پس هم ادله عامه شامل نماز بچه ها میشود مثل اینکه اصل ایمان همان طور که
بزرگها را میگیرد کوچکها را هم میگیرد یا ایها الذین آمنوا همه را شامل میشود،
یا ایها الذین آمنوا اقیم الصلاة این بچه هم الذین آمنوا هست پس خود ادله عامه
شامل اعمال این بچه هم میشود، غیر از او ادله امر به صلاة و صیام که بزرگترها میگویند
شما بچه ها را امر کنید این نماز و اعمال بچه ها را میگیرد و دلیل مُرو امر
بالأمر أمرٌ شامل اینها میشود.
پس با این دو
دلیل میشود گفت که اعمال بچه ها، نماز و روزه بچه ها مشمول ادله عامه هست، در ذهن
ممکن است بیاید که درست است ادله عامه میگیرد اما حدیث رفع چطور؟ حدیث رفع اینها
را بر میدارد، دو حدیث رفع داریم یکی رُفع عن امّتی تسعة به آن کاری نداریم، حدیث
رفعی که از بچه ها حکم را برمیدارد رُفع القلم عن الصبی حتی یَبلُغ و عن النائم حتی
یستیقظ و عن المجنون حتی یفیق بنابراین پس این حدیث رفع عمل بچه ها را میتوانیم
بگوییم که نفی میکند.
پس اگر ادله
عامه اعمال بچهها را میگیرد حدیث رفع قلم این حکم بچهها را بر میدارد پس کانّ
نماز اینها لا نماز است.
مرحوم سیدنا
الاستاد امام گاهی تعبیرشان این بود که رُفع القلم مولی کانّ مینویسد به بچهها
که رسید سر قلم را برمیدارد هیچ چیزی نمینویسد پس حکمی ندارد نه نمازی، نه روزهای
و نه حکمش هیچ چیزی درباره اینها نیست رفع القلم قلم را برداشتیم پس اگر ادله
عامه میگوید نماز اینها نماز است و روزه اینها روزه هست و ادله مُرو بالصلاة هم
میگوید اینها اعمالشان درست است حدیث رفع میگوید اعمالشان درست نیست رفع القلم،
قلم را از اینها موضوعاً و حکماً برداشتیم کانّ به صبی که رسیدیم قلم را میگذاریم
سرجایش در قلمدان و قلمدان هم بسته میشود و تمام میشود پس بچه موضوعاً و حکماً
مورد توجه شرع نیست کانّ این طور میشود.
اما ظاهراً
این گونه نیست، رفع القلم قلم الزام است و قلم تکلیف است، قلم ایجاب است به چه
دلیل؟ برای اینکه حدیث رفع امتنانی است و منت می گذارد بر اهل ایمان که قلم را برمیدارد
چنانچه رفع قلم از نائم، رفع قلم از مدهوش، بیهوش، این رفع قلم میکند یعنی امتنان
است میخواهد بگوید اینها درحال بیهوشی کاری انجام میدهند مؤآخذه نمیشوند،
امتنان است، آن وقت این امتنان نیست که کاری که بچهها انجام میدهند بگوییم
کارشان لا کار است و هیچ کاری نشده است، ظاهرش این است که میخواهد بگوید الزام
نیست در فشار نیفتید، بیهوش بودی یک کاری کردی مهم نیست، خواب بودی یک کاری کردی
مهم نیست نه این معنا که اصلا هیچ چیزی ندارید و موضوعاً و حکماً منتفی است نه
بلکه فقط به این معنا که ایجاب و الزامی نیست چون امتنان است، در رفع به طور کلی
موضوع حکم امتنان نیست پس امتنان در رفع الزام و ایجاب است، الزامی نیست، به خاطر
اینکه حدیث رفع حدیث التزامی است پس منظور از حدیث رفع این نیست که به طور کلی عمل
باطل است و نمازش لا نماز است، نه این یعنی الزام ندارد و الّا در نفی کلّی آن که
چه امتنانی است، این بچه بلد میشود وضوء میگیرد و نماز میخواند بگوییم نمازت
باطل این چه امتنانی است، پس امتنان اگر میخواهد باشد یعنی الزامی نیست و واجب
نیست، به بچه فشار نیاور که نمازش را بخواند مخصوصا موقعی که هم بچه هست و هم خواب
هست، بخواهی بیدارش کنی که بلندشو نمازت را بخوان و چون رفع قلم امتنانی است
امتنان در این نیست که عملش را باطل کنید بلکه الزامی نیست بنابراین پس عمل صحیح
است و الزام بر آن نیست.
اینجا یک حرفی
پیش میآید و آن اینکه اگر حدیث رفع، رفع الزام است و عمومات هم که میگیرد و
اقیموا الصلاة شامل نماز این بچه هم میشود مُرو صبیانکم بالصلاة میگوید نماز این
هم درست است، نماز این نماز است بچههایتان را وادار به نماز کنید نمازشان درست
است پس عمومات که میگوید نماز درست است، مُرو صبیانکم بالصلاة هم که میگوید نماز
درست است، حدیث رفع هم میگوید که فقط رفع الزام است و الّا عمل درست است، اگر این
است پس بگذارید نماز بر اموات بخوانند یعنی نماز استیجاری میّت بلکه نماز بر میّت،
نماز میّت که خوانده میشود آن را بگویید بخوانند برای اینکه ادله عامه که میگیرد،
مُرو صبیانکم میگیرد و حدیث رفع هم که رفع الزام است بنابراین بگذارید نماز
استیجاری برای میّت بخواند و نماز میّت هم بخواند.
مشکل این است
که از نظر عقلائی فرق است بین نماز و صحّت نماز با نیابت نماز، یک بحث این است که
نماز درست است یا درست نیست و یک بحث این است که نائب میتواند بشود یا خیر، نیابت
یک بحث است و صحت و بطلان یک بحث دیگری است، نماز این بچه درست اما میتواند نائب
شود از طرف بزرگترها که این نماز را انجام دهد، حالا یک مثال ببینید بچه اگر به
شما سلام کرد جواب سلامش واجب است عقلائی هم هست و متشرعه هم عمل میکنند اما اگر
یک مجلس مهمی است شما نمیتوانید بروید و میخواهید کسی را به عنوان نائب بفرستید
که برود در آن مجلس آیا بچه را میفرستید؟ اگر کسی این کار را کند در محیط متشرعه
و محیط عقلائی توهین به صاحب جلسه حساب میکنند، یک مجلسی برای اموات بوده یا مجلس
بزرگداشت یک شخصی از احیاء فرقی نمیکند این شخص هم دعوت دارد و این خودش نمیتواند
برود و یک بچه هشت ساله را مثلا بفرستد بگوید تو از طرف من برو در این مجلس
بزرگداشت فلانی شرکت کن، این را همه تقبیح میکنند و میگویند فلانی که خودش دعوت
شده نیامد یک بچه هشت ساله را فرستاد آنجا به عنوان نیابت از طرف خودش و این است
که نمیپسندند ما باید طوری باشد که این کاری که میکنیم عقلاء مورد تقبیح قرار
ندهند، این را مورد تقبیح قرار میدهند لذا طبق این مسأله بسیاری از محشین عروه
گفتهاند بچهها به عنوان نیابت از میّت نمیتوانند نماز انجام دهند، مرحوم آقای
بروجردی، مرحوم امام، مرحوم خونساری، مرحوم آقای قمی مشهد اینها نوعاً اشکال
کردند.
اما حالا فکر
کنید حق با اینها هست یا خیر؟ واقعا تقبیح میکنند که یک بچهای را بفرستیم برود
در آن مجلس از طرف ما و بنابراین این کار باطل است و نیابت نمیشود، میشود نماز
را خودش انجام دهد صحبت و بطلان دارد ولی نمیشود از طرف بزرگسال انجام دهد، این
گونه هست آیا؟
واقعش این است
که در نظر عرف فرق میکند، میزان علم و جهل است، شخصیت و عدم شخصیت است نه میزان
بلوغ و عدم بلوغ است حالا در همان محیطی که طرف دعوت داشته و خودش نرفته است خودش
یک آدم عوام بی سوادی فرض کنید حالا یک بچهای هست علامه حلّی، میگوید من نمیتوانم
بروم و به علامه حلی میگوید تو از طرف من برو کدام اولی هست؟ خودش وقت نداشته در
این مجلس برود و نائب میفرستد نائبش علامه حلّی است، شک نیست که رفتن علامه حلی
را خیلی مهمتر میدانند تا رفتن آن عوامی که هیچ چیزی سرش نمیشد.
بنابراین پس
معلوم میشود که بلوغ و عدم بلوغ دخالت ندارد علم و جهل دخالت دارد، شخصیت داشتن و
لاشخصیتی دخالت دارد بنابراین به نظر میرسد که نیابت باید درست باشد در نماز از
طرف اموات و نماز بر میّت هم همین طور، کسی مرده است میخواهند نماز میّت بخوانند
یک بچهای که مسائلش را خیلی بهتر از بزرگ ترها میداند میرود نماز میّت انجام میدهد.
من فکر میکنم
حق با آقایان دیگری است که اینجا حاشیه منع نزدند در عروه و قبول کردند که نماز از
طرف اموات و نماز بر میّت به نظر میرسد که باید درست باشد.
عبارت سید این
است:
یجوز استیجار الصبی
الممیّز بچه ممیّز میشود، حالا اگر ممیّز نباشد بله نمیفهمد اما اگر بچه ممیّز
است این را اجیر بگیرید از ولیّ او طرف قرارداد ولیّ است، با ولیّ او قرارداد بسته
است و خواه ناخواه ولیّ هم مراقب او هست.
حالا کدام
ولیّ؟ ولیّ اجباری یعنی پدر و مادر که بخواهند یا نخواهند ولیّ این بچه هستند،
ولیّ غیر اجباری حاکم شرع است، مجبور نمیکنند که حاکم شرع ولیّ این باشد، اجیر
کنیم بچه را برای قرائت قرآن و تعزیه و زیارات بشود اینها را اجیر کرد یعنی پس
قرارداد اجارهاش درست است بل الظاهر جوازه لنیابة الصلاة عن الأموات بلکه میشود
اجیرش کنیم برای اینکه نایب شود نماز از میّت بخواند یعنی نماز استیجاری بناء علی
الأقوا من شرعیة عباداته بنا بر اینکه عبادات بچه شرعی است.
بنابراین
عباداتش که شرعی است، حدیث رفع هم فقط الزامش را بر میدارد و اصلش درست است
بنابراین وجهی ندارد که ما نیابتش را قبول نکنیم، اگر میگویید بچه ممکن است خلاف
بگوید بسته به شخصیت و عدم شخصیت بچه هست، بچه چون از جهنم نمیترسد خلاف کند باز
خیلی از اوقات هست بچه خوف و لو به آن معنا برایشان الزام نیست ندارد ولی از لحاظ
شخصیتش خلاف نمیکند و دروغ نمیگوید، از او میپرسند نماز را درست و کامل خواندی؟
میگوید بله درست و کامل خواندم، همین کافی است لازم نیست حتما بالغ باشد و از
جهنم بترسد و با او قرارداد ببندیم.
نظر بنده این
است که حق با آقایانی است که حاشیه نزدند و حرف مرحوم سید را قبول کردند بنابراین
نماز نیابتی استیجاری از طرف پدر و مادر خودش یا از طرف دیگران میتواند نماز را
انجام دهد و نمازش هم درست است و بنابراین در نماز استیجاری میتواند اجرت هم
بگیرد و بنابراین میتواند پدرش از دیگران نماز استیجاری قبول کند بعد به پسرش
بدهد و پسر بخواند مگر اینکه آنهایی که نماز دادهاند که این بخواند شرط کرده
باشند که خودت باید بخوانی ولی اگر شرط نکرده باشند این نماز استیجاری گرفته باشد به
بچهاش میدهد که بخواند و اطمینان هم دارد که نماز را میخواند، شخص ممکن است به
خودش هم یک مقدار اطمینان نداشته باشد برای اینکه حواسش پرت است و اشتباه کرده است
میگوید ده شبانه روز خواندم درحالی که پنج شبانه روز خوانده باشد اما بعضی بچهها
حواسشان خیلی جمعتر و خیلی مراقبت بیشتر اشتباه نمیکنند بنابراین چرا بگوییم
نماز اینها درست نیست؟ به نظر من حق با این آقایانی است که میگویند نماز اینها
درست است و حرف سید را قبول دارند.
مرحوم سید میگوید
اجیر شود با طرفیت قراردادی ولیّ خودش، ما میگوییم حتی میتواند با طرف قراردادی
خودش با خود بچه، وقتی میشناسد که این بچه خلاف نمیکند، دروغ نمیگوید، شخصیت دارد
و آدم لا اوبالی نیست یک کسی که میخواهد برای پدر و مادرش نماز بدهد میآید با
خود این بچه قرارداد میبندد می داند که این بچه خلاف نمیکند، آیا ما در قرارداد
اجاره الزام میخواهیم یا اینکه قراداد اجاره الزام نمیخواهد بلکه اعتماد میخواهد،
اگر من اعتماد به این بچه دارم با او قرارداد میبندم، لازم نیست با پدرش قرارداد
ببندم بنابراین اینجا سه عقیده شد:
1- عقیده اول
کسانی که میگویند به طور کلی با بچه نمیشود قرارداد بست و نمیشود نماز استیجاری
به او داد و لو اینکه ولیّ او وساطت کرده باشد.
2- عقیده دوم عقیده
مرحوم سید است که میگوید با وساطت ولیّ او میشود قرارداد بست و اعمال نماز و
روزه به این بچه داد بخواند.
3- نظر سوم
نظر ما هست که هم میتوانیم با وساطت ولیّ او و قرار داد ولیّ او نماز و روزه
بدهیم و هم میتوانیم مستقیماً خودمان با این بچه قرارداد ببندیم، در اجاره الزام
لازم نیست بلکه اعتماد کافی است، ما هم اعتماد به این بچه داریم و این کافی است،
به نظر من حق این گونه است.
یک مسأله دیگر
هم عرض کنیم که قبل از این بوده که روشن شود لا بأس بأخذ الاُجرة علی قراءة تعزیة
سیدالشهداء و سائر الأئمة علیهم السلام و لکن لو أخذها علی مقدّماتها من المشی إلی
المکان الذی یقرء فیه کان أولی یعنی اشکال ندارد پول بگیرد روضه بخواند، پول بگیرد
مداحی کند فرقی نمیکند، آیا اشکالی هست که پول بگیرد و روضه بخواند یا مداحی کند؟
خیر اشکالی
نیست، اگر قرارداد اجاره باید با افرادی باشد که بشناسیم هم اعتماد باشد و هم
الزام برایش بیاورد بنابراین اولا طرف بچه نباشد هم اعتماد بر این باشد و هم بالغ
باشد، ایشان به طور کلی میگویند اجرت بگیرد و بخواند، پیداست که منظور بچههای
نابالغ نیست روی حسابی که ایشان گفتهاند.
عرض کردیم
دیروز که باید مشخص شود چگونه آواز میخواند چون کمّاً و کیفاً دخالت دارد، خوش
آواز است پول زیاد میدهند، بد آواز است پول نمیدهند یا اصلا بیرون میکنند و میگویند
مجلس ما را خراب کردی اینها همه فرق دارند.
مرحوم سید به
طور کلی گفته است پول بگیرد برای قرائت اما کمّ و کیفش را توضیح نداده است این
باید توضیح داده شود و کمّ و کیف دخالت دارد بعد میگویند اگر بر مقدمات بگیرد
بهتر است بگوید پول میگیرم که بیایم خانه شما روضه بخوانم این بهتر است که پول بر
مقدمات است، خوب بود ایشان توضیح میداد پول بر مقدمه است یعنی برای راه رفتن؟ پول
بگیرم که راه بروم بیایم در خانه شما پس اقلا بگویید بر مقدمه موصله، پول میگیرم
که خانه شما بیایم که روضه بخوانم و الّا پول میگیرم که بیایم خانه شما، هیچ کسی
این کار را نمیکند که پول برای راه رفتن، پول میگیرد بر مقدمه موصله، بر راه
رفتنی که ما را به قرائت و تعزیه برساند و یا بگویید بر مقدمه و ذی المقدمه و الّا
پول میگیرد بر مقدمه هیچ کسی این کار را نمیکند.
در مازنداران
رسم است کشت اول و کشت دوباره یعنی کشت مجدّد، اگر چنانچه محصول زمین را گرفتهاند
بعد ریشه اینها مانده است بعد دوباره خود این ریشه دوباره درخت شده یا برنج داده
این برنجی که دوباره درست میشود برای چه کسی است؟ برای صاحب زمین است یا اگر
هرکسی آمد از اینجا عبور کرد میتواند بردارد و از آن استفاده کند؟ برای اینکه
بگوییم این مثلا جزء مباحات است.