باسمه تعالی
متفرعاتی که
مرحوم سید اینجا عنوان کردند که حدود بیست مسأله هست خیلی مورد عمل نیست ولی چون
ایشان عنوان کردند بد نیست ببینیم، بعضی از مفاهیم کلیدی در همه این مسائل که
ایشان مطرح کردند هست فکر کردیم آن مفاهیم کلیدی را عرض کنیم، اینجا وسط آن بیست
مسأله هستیم ولی در همه متفرعاتی که ایشان ذکر کردند کاربرد دارد، مفاهیم مورد نظر
چندین مطلب هست اول خیار حق فسخ دو جور است یا خیار اصلی یا خیار جعلی و قراردادی
است.
خیار اصلی مثل
خیار مجلس به دست طرفین نیست و دست شارع هست، خیار جعلی قراردادی است بعضی احکام
هردو خیار را میگیرد و بعضی احکام برای یکی از آنها هست مثلا در خیار غبن خیلیها
قائل شدند به فوریت یعنی به محض اینکه مغبون شد باید فوراً خیار خودش را اعمال کند
وقتی غبن را فهمید ولی بعضی خیارها فوریتی ندارد.
به طور کلی دو
نوع خیار داریم، خیار اصلی آن مواردی که شرعاً اعمال شده است، خیار جعلی یعنی آن
خیاری که قراردادی است میشود اصلاح کنید خیار عقلائی و خیار شرعی حالا به هرحال
اصلی و جعلی گفته شده، در بعضی از این خیارها هم خیار غبن فوریت لحاظ شده که به
محض اینکه فهمید مبغوم شده است فوراً اعمال کند.
دوم اینکه
متعلق خیار مواردش فرق میکند، بعضی جاها متعلق خیار یک حکم خاصی دارند و آن اینکه
فسخ امکان پذیر نیست و اعمال خیار نمیشود کرد منظور متعلق خیار گاهی وجوب اتمام
دارد و باید حتما تمام کنیم مثل حج، مثل روزه، روزه یک عنوان بسیط است نمیتواند
تا ظهر روزه بگیرد بعد رها کند اتمامش واجب است، در اعمال خیار اثر میگذارد.
مطلب دیگر
اینکه در بعضی از این فروعی که مرحوم سید آوردند اعمال خیار را گفتند سه جور ممکن
است:
قبل از شروع
در عمل، بعد از تمامیت عمل و یکی هم در اثناء عمل است.
گاهی ابتداء
اعمال خیار است که هیچ عملی انجام نشده است، گاهی در اثناء عمل است و گاهی بعد
اتمام عمل است آیا همان طوری که مرحوم سید فرمودند اعمال خیار در هر سه صورت ممکن
است؟ اعمال خیار کند درحالی که هنوز هیچ کاری انجام نداده است، اعمال خیار کند بعد
از اینکه کارها تمام شده است همه کار را انجام داده است، بنا بوده این ده کیلومتر
راه را برود و به یک مقصدی برسد رفته و همه کارها را هم انجام داده اینجا هم میشود
اعمال خیار کرد؟
بعضیها
نظرشان بر این هست که اعمال خیار اینجا معنا ندارد ما هم در معلقات ظاهراً نظرمان
بر این بوده، اعمال خیار اینجا معنا ندارد، قرارداد بستند و کار هم انجام شده است
دیگر اعمال خیار چه به درد میخورد و چه کار میخواهند بکنند لذا بعضیها به صراحت
میگویند بعد العمل دیگر فسخ ممکن نیست و کار تمام شده است اعمال خیار کردید و بعد
العمل است، گفتند اعمال خیار درست نیست.
مطلب دیگر
اینکه اساساً ماهیت فسخ چیست؟ به این معنا که یک قراری داریم عقد، فسخ که میکنند
این فسخ به کجا میخورد به عقد میخورد من حین عقد یا به ادامه قرار میخورد از
حین فسخ؟ واقعاً در فقهاء محل اختلاف است که فسخ را من حین بدانیم یعنی من حین فسخ
یا من الأول بدانیم یعنی حین قرار.
آقایانی که
معتقدند به اول میخورد نظرشان بر این هست که فسخ میکند قرار را پس باید ببینیم
قرار چه بوده بنابراین وقتی فسخ میکند عقد را به هم میزند یعنی پس من حین عقد
بعضی میگویند که عقد اصلی دارد و ادامهای دارد و مادامی که فسخ نشده ادامه آن
قرار به عنوان یک ماهیت مستقل جعلی و قراردادی محفوظ است و اگر طرفین بخواهند به
هم بزنند این قرار مداوم را این را به هم میزنند نه اصل عقد را، اصل عقد اول ماه
انجام شده است بعد ادامه دارد مادامی که به هم نزدند آن قرار ادامه دارد، فسخ به
این قرار ادامهای میخورد نه به قرار اصلی که اصل عقد باشد.
در خیلی از
این مسائلی که مرحوم سید آوردهاند این مباحثی که عرض کردم جای مطرح شدن دارد،
مسأله دهمی که ایشان عنوان کرده و شروع کرده بودیم کسی قرارداد میبندد با یک نفر
پستچی یا مأمور حکومتی یا شخصی و آزاد قرار میگذارند که این نامه من را به فلانی
در فلان شهر برسان اگر نرساند قرارداد عمل نشده است این سه جور ممکن است که از
همین مفاهیمی که عرض کردم استفاده میشود.
گاهی قرار بر
مجموع عمل از حرکت در این راه و جاده وارد فلان شهر شدن، نامه را به دست فلان کس
رساندن، روی مجموع اینها قرارداد بسته شده است اگر این است استحقاق هیچ اجرتی
ندارد مگر اینکه به مقصد برساند اگر به مقصد رساند استحقاق اجرت دارد چون همه اینها
مورد تعلّق عقد است.
گاهی ممکن است
که همه اینها مورد توجه نیست بلکه خود مقصد مورد توجه هست به عبارت دیگر نتیجه پس
گاهی قرار روی مجموع جاده و داخل شهر وارد شدن و رساندن نامه به دست فلانی است و
گاهی فقط خود مقصد یعنی نامه رساندن است و گاهی هم مجموع این اعمال به معنای کل نه
به معنای جمع یعنی همه موارد دخالت دارد بنابراین کل اینها مورد توجه است و اگر
یکی از اینها را انجام ندهد این به قرار عمل نکرده است، حرکت کرده و به فلان شهر
هم رسیده ولی نامه را به دست فلان شخص نرسانده است این استحقاق به هیچ چیز ندارد
به خاطر اینکه به مقصد نرسید، گاهی از اوقات مجموع است یعنی کل همه این دخالت دارد
اینجا هم اگر چیزی نرساند فایده ندارد.
بنابراین تا
اینجا دو صورت شد: اول مقصد و دوم مجموع من حیث المجموع، مجموع من حیث المجموع که
میگوییم فرق دارد با مجموع، مجموع یعنی کل اجزاء دخالت دارند ولی مجموع من حیث
المجموع بسیط است، در مجموع من حیث المجموع اگر یک قسمت کار انجام نشود هیچ کدام
آن انجام نشده است ولی در آنجایی که تمام اجزاء دخالت دارند به عنوان دخالت کل
جزءٍ هر قسمتی را که انجام داد به همان اندازه حق دارد اجرت بگیرد، این گونه نیست
که چون به مقصد نرسیده حق اجرت ندارد، به هر مقداری که رفت به همان اندازه حق اجرت
دارد.
حالا اجرت
المثل را بدهند یا مسمّی؟ گاهی به نظر میرسد که اجرت المسمی بدهند برای اینکه
قرارداد بستند، قرارداد هم کلّ و جزءٍ هست ولی گاهی صحبت میشود که وقتی فسخ میکند
این فسخ روی مجموع من حیث المجموع هست یا روی کل و جزء هست یا روی مقصد است، صرف
آنکه آن مقصد دخالت دارد این گونه نیست که قرار صاف برود روی مقصد سه جور ممکن است
حکمش هم فرق میکند.
قرار برود روی
مقصد اگر کسی به مقصد نرساند هیچ چیزی طلب ندارد، قرار روی مجموع برود اما نه من
حیث المجموع بلکه کلّ جزءٍ دخیل باشد بالنسبة حق دارد، یکی هم مجموع من حیث مجموع
عنوان بسیط، آن وقت یک نظر این هست که وقتی فسخ میکنند در حقیقت قرار معاملی به
هم خورده است، قرار معاملی وقتی به هم خورد پس اجرت المسمی دیگر معنا ندارد
بنابراین اینجا اجرت المثل، آن وقت در اجرت المثل گاهی مقصد لحاظ میشود و گاهی
کلّ جزءٍ و موارد فرق میکند، نوع قراردادهای عقلائی متفاوت است، دو جور است و
موارد فرق میکند گاهی قرارشان روی مقصد است یا مجموع من حیث المجموع نه مجموع به
معنای کل جزءٍ خیلی از اوقات این گونه هست، گاهی فقط به خود مقصود کار دارند و به
موارد دیگر کاری ندارند، گاهی از اوقات این حرکت کند تمام کارهای این مورد نظر است
و در غرض ما دخالت دارد، میخواهد نشان بدهد از طرف خودش هم کسی به فلان جلسه رفت
مثلا، گاهی فقط واردین در آن جلسه میخواهد ببینند گاهی در مسیر راه افراد زیادی
را میبیند و همه میخواهد ببینند گاهی مجموع من حیث المجموع که همان عنوان بسیط
است مثل آن مقصد میماند اینها فرق میکند.
در اینکه اجیر
در این گونه قراردادها به کدامش باید عمل کند موارد مختلف است، مردم وقتی کاری را
انجام میدهند بعضیها کار را نمیخواهند نشان دادن کار را میخواهند، ببین که من
مشغول هستم، گاهی این را نمیخواهد فقط مقصد و هدف را میخواهد همه این موارد
دخالت دارد.
مسأله 11: اگر
اجیر حق فسخ دارد ولی قبل از شروع در کار فسخ کرد هنوز کار انجام نشده فسخ کرد اینجا
قاعدتاً نه حقّی دارد و نه معامله میماند و با فسخ این از بین میرود و تمام میشود،
اشکالی ندارد و کاری هم انجام نشده است و طلبی هم ندارد.
اگر کار را
شروع کرد و به انجام هم رساند بعدالعمل اینجا چطور؟ اینجا فسخ کند، حق فسخ داشته
است، نگفتند حق فسخ داری قبل العمل یا در اثناء عمل، در هرجای این قرارداد چه اصل
قرار و چه ادامه قرار حق فسخ داری این هم طبق قرار فسخ کرده و عمل تمام شد، حالا
که بعد از عمل است میخواهد فسخ کند، اینجا وقتی فسخ میکند عمل که تمام شده است
نتیجهاش چیست؟ نتیجه آن اینکه بگوییم قرارداد را به هم زده است مخصوصا روی اینکه بگوییم
فسخ من حین العقد بوده و قرارداد را به هم زده است پس اجرت المسمی دیگر معنا ندارد
اجرت المثل میگیرد آن وقت اگر به مقصد است که انجام داده است، اگر مجموع من حیث
المجموع است این هم انجام شده است چون کار تمام شده است.
اجرت المثل را
چگونه تعیین میکنند؟ مثل مهر المثل یا مثل جاهای دیگر، شرایط و خصوصیات این شخص
اجیر دخالت دارد میگوید من رفتم فلان شخص را که برای هر کسی کار نمیکند او را
اجیر کردم شخص دخالت دارد، گاهی زمان دخالت دارد اینها تمام در مهرالمثل دخالت
دارد و در ما نحن فیه اجرت المثل هم دخالت دارد.
حالا اعمال
خیار که میخواهند بکنند چه اول کار، چه اثنا و چه پایان آیا خیار فوری است یا
فوری نیست؟ موارد متعددی آقایان عنوان کردند و شیخ هم در مکاسب یک جا عنوان کرده
است علی ای حال بین خیارها فرق گذاشتهاند، خیار غبن را نوعاً گفتند فوریت در آن
هست، اگر دیر فسخ کند معنایش این است که راضی شده است به همین قیمت، گفتند فوریت
دارد و غبن این گونه هست.
آن وقت اگر
فوریت دارد این عمل را هم انجام داده است یا انجام نداده بالاخره فهمید که مغبون
شده و باید برگردد به اجرت المثل، اگر تمام نکرده باز یک حکم تازهای اینجا میآید
و آن اینکه از مواردی است که اتمامش واجب است یا خیر؟
اگر اتمامش
واجب است هم قرار فسخ شده است و هم برگشت اجرت المثل است در عین حال باید عمل را
تمام کنند، عمل تمام میشود ولی عقد فسخ شده اگر تمام نشده است باید تمامش کند مثل
حج است، مثل نماز و مانند این، در حجّش قضیه مسلّم است ثمّ اتمّ الحج، در صلاة هم
تقریبا این گونه هست ولی بعضی آقایان تردید و تشکیک دارند که میگویند اتمام نماز
واجب نیست در نماز واجب ولی ظاهرا از ادله استفاده وجوب میشود اشاره کردیم ادلهای
که در باب شکوک نماز هست تعیین وظیفه میکند مثلا میگوید بنا را بر چهار بگذار و
نماز بخوان، بعضیها این گونه معنا کردند که میخواهد بگوید یکی از راهها این است
لزوم ندارد طبق این عمل کنید، این خلاف ظاهر است رسماً میگوید وقتی شک دارید این
گونه عمل کنید یعنی راه دیگر نیست راه همین است، این معنایش این است که پس اتمام
واجب است، نمیتوانم بگوید من که شک کردم راحت این است که نماز را باطل کنم بعد از
اول شروع کنم این خلاف ادلهای است که در باب شکوک آماده است که باید طبق دلیل شک
عمل کند.
اگر این شخص
که اجیر شده است از طرف شخصی پیاده نمیتواند برود و یک مرکبی میخواهد، خرج این مرکب
به عهده چه کسی است؟ نفقه این حیوان، نفقه خود این اجیر در راه بالاخره غذایی میخواهد
بخورد این چطور است؟
به نظر ما
موارد فرق میکند و واقعا هم فرق میکند پس تابع قرار است در کارهای معاملاتی
بازاری بیشتر به عمل کار دارند و به این مقدمات کاری ندارند این را باید خود اجیر
آماده کند ولی در قراردادهای غیر بازاری بعید نیست که مخارج اینها هم به عهده این
شخص است که این را اجیر گرفته است، شخصی را اجیر کرده که فلان شهر برود این شخص مخارج
دارد و یکی از مخارج هم مربوط به مرکب است در این صورت همه آن اگر به عهده این
اجیر است که اجیر بدهد و اگر به عهده موجر است موجر باید بدهد، مرحوم سید به طور
قاطع یک طرفه حکم کرده است ظاهرا این گونه نباشد.
عبارت ایشان
این است: کما یجوز اشتراط کون نفقة الدابة المستأجرة والعبد والأجیر المستأجرین
للخدمة أو غیرها، کما یجوز اشتراط اینکه نفقه بر مستأجر باشد میتوانند قرارداد
ببندند که به عهده اجیر باشد هردو ممکن است بعد میگوید که فما هو المتعارف من
إجارة دابّة للحج و اشتراط کون تمام النفقة و مصارف الطرفین و نحوها علی الموجر لا
مانع منه میگوید متعارف بر این هست که میگویند خرج دابّه و مرکب و چه خود شخص به
عهده موجر است قبول میکنند که عرف این گونه هست و خود ایشان هم طبق این فتوا میدهند.
حالا به نظر
ما موارد اجمالا مختلف است و یک جور نیست، مهم مسأله دیگری است و آن اینکه چه به
عهده این است و چه به عهده او باید جهالت در مبلغ و مقدار نباشد و الّا یوجب الغرر
و موارد هم کاملاً فرق میکند، اجیر چه شخصیتی باشد و چه حالاتی داشته باشد، ممکن
است اجیر را برای یک کاری بخواهند بفرستند که به محض اینکه آن طرف قیافه این را
ببیند فوراً تسلیم میشود و میترسد و طلب او را میدهد فرق میکند با افراد دیگر،
باید تمام اینها قید شود و روشن شود که غرری نباشد، غرر در این موضوع دخالت دارد.