باسمه تعالی
چند مسأله
اینجا مرحوم سید عنوان کردند که ما این مطالب را در فصول گذشته فصلهای پنجم و ششم
خواندیم حالا تکرارش البته مختصرا اشکال ندارد بعد از اینکه این مباحث تمام شد
صحبت شد که چه چیزی شروع کنیم به نظر رسید که مکرّر سوال شده است راجع به مسأله
بیمه و خصوصیاتی که در بیمه هست، حالا اشاره اجمالی به این مسائلی که آخرهای این
ابواب هست بگوییم.
عرض کردم اینها
در بعضی فصول گذشته آمده و بعضی از آنها هم مفصلا آمده، مطلب اول نفقه حیوانی که
مورد اجاره قرار میگیرد یا عبد که اینها آماده میکنند برای اینکه بتوانند عمل
را انجام دهند مثال روشنش کسانی که کاروان میبرند برای عتبات یا برای مکه یک خدمهای
هستند که این کارها را انجام میدهند، اجرت این خدمه به عهده چه کسی است؟
بستگی به
شرایط دارد، یک وقت شرط میکنند که این نفقه به عهده موجر باشد آن رئیس کاروانی که
این خدمت را قبول کرده است ولی میتوانند شرط کنند که به عهده مستأجر باشد بسته به
شرط است، کسی در این جهت اشکالی ندارد، عبارتی هم که مرحوم سید دارد اینجا کما
یجوز اشتراط کون نفقة الدّابّة المستأجرة والعبد والأجیر المستأجرین للخدمة أو
غیرها علی المستأجر إذا کانت معیّنة بحسب العادة أو عیناها علی وجه یرتفع الغرر کذلک
یجوز اشتراط کون نفقة المستأجر علی الأجیر أو الموجر بشرط التعیین أو التعیّن
الرافعین للغرر پس مسأله عمده این است که باید غرر در کار نباشد باید معیّن کنند
که چند خادم میخواهید یا چه ساعتی حرکت میکنید، شبانه روز وقت استراحتشان کجا
باشد، اینها همه دخالت دارد چون جهالت این موجب غرر است و این چیزهایی است که در
خواسته مردم دخالت دارد.
بعد سید دارند
که فما هو المتعارف من اجارة الدّابّة للحج و اشتراط کون تمام النفقة و مصارف
الطریق و نحوها علی الموجر لا مانع منه کسی که اجیر میکنند افرادی را برای کاروان
و خود این شخص هم اجیر برای مستأجرین هستند اگر مطلب روشن باشد که چند ساعت کار میکنند
خدمات را چگونه ارجاع میدهند و مانند اینها، غذایشان اگر جزء خدمات کاروان است
چطور غذایی است و مانند اینها باید رعایت شود و چیز خاصی این مورد ندارد.
مطلب بعدی که که
باز این در بعضی فصول گذشته بوده إذا آجره داره أو دابّته من زید اگر کسی خانهاش
را یا مرکبش را به اجاره داد به یک شخصی مثلا زید این اجاره صحیح است و بحثی در آن
نیست حالا اگر بعد از آن که به زید اجاره داد آمد به عمرو اجاره داد اجاره دوم قاعدتاً
اجاره اول که صحیح میشود این اجاره دوم فضولی میشود اگر فضولی است اجازه چه کسی
را میخواهد برای اینکه صحیح شود؟ اجازه مستأجر قبلی که قبلا همان زید اجاره کرده
بود، وقتی زید اجاره کرد پس منافعش برای زید میشود حالا دوباره اگر میآید این
اجاره میدهد به یک نفر دیگری بنابراین اجاره فضولی میشود برای اینکه در ملک دیگری
هست، اگر فضولی شد اجازه میخواهد پیداست اجازه مستأجر قبلی یعنی کسی که قبلا
اجاره کرده بود یعنی زید، اگر این گونه هست پس اجاره عمرو که فضولی بوده باید زید
اجازه دهد بنابراین اگر بخواهیم این معامله درست شود هم اجازه زید لازم است و اجرت
را او میگیرد.
إذا آجر داره
أو دابّته من زید إجارة صحیحة بلا خیار له خانهاش را به زید اجاره داد به زید
بدون حق خیار یعنی اجاره قطعی ثمّ آجرها من عمرو بعد دوباره موجر آمد به عمرو
اجاره داد این خانه را کانت الثانیة فضولیة اجاره دوم فضولی میشود اگر فضولی شد
موقوف بر اجازه زید است که مستأجر اولی بود فإن أجاز اگر زید اجازه داد صحّت له
این درست است برای اینکه حقّ زید بود و
وقتی اجازه داد مشکل تمام است، اجازه که میدهد اجرت برای چه کسی میشود؟ برای زید
میشود، از چه کسی بگیرد؟ اگر عمرو با موجر که قرارداد بسته است گرفته مال الإجاره
این باید از او بگیرد.
بعد یک تعبیری
ایشان دارد در تأکید اینکه از عمرو پولش را بگیرد تعبیری دارند بعد از اینکه میگوید
از عمرو بگیرد میگویند لا یصحّ له إجازتها علی أن تکون الأجرة للموجر نمیتواند
اجازه بدهد به این صورت که موجر بگوید اجازه میکنم به این حساب که اجرت مال موجر
باشد این نمیشود برای اینکه موجر کارهای نیست و اجاره داده است به زید بنابراین
دخالت موجر هیچ مشروعیتی در این جهت ندارد حتی اگر اجاره اولی را فسخ کند این یک
عقد جدیدی میخواهد و الّا آن مربوط به زید بوده که بنابراین همین طور نمیتواند عمرو
این را ببرد.
اگر مدت اجاره
دوم بیش از اجاره اول بود یعنی خانه را به زید شش ماه اجاره داده حالا به عمرو
اجاره میدهد یک ساله مثلا، این مدت اجاره دوم بیش از مدت اجاره اول است میگویند
بعید نیست لازم باشد که موجر اجازه بدهد این زیادی را و زید هم امضاء میکند نسبت
به مقداری که در اجاره اول تحت اختیار او بوده.
علی ای حال
خلاصه مطلب این شد که ممکن است کسی خانهای را اجاره داده و بعد دوباره به شخص
دیگری اجاره میدهد اگر اجاره دوم انجام شد باید مستأجر قبلی اجازه دهد و الّا این
معامله باطل است و درست نمیشود، اگر مدت دومی هم بیشتر بود موجر باید اجازه دهد اولی
انجام شد و مقداری در اختیار دومی است اینجا موجر باید اجازه دهد.
یک مسألهای
را ایشان عنوان میکنند که میشود خانه یا زمین را اجاره داد مدت معلوم در مقابل
تعمیر و اسکان نسبت به این ملک یجوز اجارة الأرض مدّة معلومة بتعمیرها و اعمال عمل
فیها من کری الأنهار و تنقیة الآبار میشود زمین را اجاره بدهیم به زمان معیّن در
برابر اصلاح این زمین، تعمیر و آبادانی زمین، اتفاقاً روایت هم دارد در باب 11 از
ابواب مزارعه روایت 3:
لَا بَأْسَ
بِقَبَالَةِ الْأَرْضِ مِنْ أَهْلِهَا عِشْرِينَ سَنَةً وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ
وَ أَكْثَرَ فَيَعْمُرُهَا وَ يُؤَدِّي مَا خَرَجَ عَلَيْهَا وَ لَا يُدْخِلِ
الْعُلُوجَ فِي شَيْءٍ مِنَ الْقَبَالَةِ لِأَنَّهُ لَا يَحِل.
روایت اول باب
11:
سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ
يُعْطِي الرَّجُلَ الْأَرْضَ الْخَرِبَةَ فَيَقُولُ اعْمُرْهَا وَ هِيَ لَكَ ثَلَاثَ
سِنِينَ أَوْ أَرْبَعَ أَوْ خَمْسَ سِنِينَ میگوید ازا امام پرسیدم که کسی زمین
را به دیگری میدهد و میگوید تعمیر کن و اصلاح کن سه سال در اختیار تو أَوْ مَا شَاءَ
قَالَ لَا بَأْسَ.
روایت 2/11:
حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي
عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقَبَالَةَ أَنْ تَأْتِيَ الْأَرْضَ الْخَرِبَةَ فَتُقَبِّلَهَا
مِنْ أَهْلِهَا عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَكْثَرَ فَتَعْمُرَهَا
وَ تُؤَدِّيَ مَا خُرِّجَ عَلَيْهَا فَلَا بَأْسَ بِهِ،
این زمین را بگیر اصلاحش کن مخارجش به عهده تو و این زحمتی که میکشی و اصلاح اینها
را انجام میدهی اینها را در مقابل اینکه از این زمین استفاده کنی نتیجه این
استفاده را تقسیم میکنیم بین خودمان یعنی بین موجر و این شخصی که زمین را گرفته
است.
در عبارت مرحوم سید داشت که یجوز اجارة الأرض مدّةً
معلومة میشود زمین را اجاره دهیم یک زمان معیّنی بتعمیرها و اعمال عملٍ فیها کارهای
اصلاحی انجام دهد و در حدیث که خواندیم و لا بأس بقبالة الأرض من اهلها عشرین سنة
أو اکثر.
یک مسألهای مرحوم سید عنوان میکنند
که پزشک میتواند اجرت بگیرد؟ مسأله 17 را به این صورت عنوان میکنند: لا بأس بأخذ
الأجرة علی الطبابة و إن کانت من الواجبات الکفائیة.
صحبت این است که پزشکی از واجبات نظامیه
است و اگر پزشک نباشد جامعه نمیتواند ادامه حیات بدهد واجب نظامی و علی الکفائیة
و جزء واجبات کفائیه میشود و وجوبش هم همان طور که در واجبات نظامیه کلاً عنوان
میشود تمام شغلها از نانوایی و مسائل فرهنگی و همه این موارد مورد نیاز جامعه
هست و میتواند شخصی که انجام دهد در برابر آن اجرت بگیرد، میتواند شرط کند دوایی
که مصرف میکنم خودم میدهم یعنی آنها با این شرط کنند یا اینها با مریض که مریض
بدهد، اجرت بر طبابت اجمالا درست است و اجرت میگیرند.
میتواند شرط کند که این پول را به طبیب
میدهم به شرط اینکه من را خوب کند همان طور که میتواند شرط کند به شرط اینکه
نسخه من را هم خودش بپیچد میتواند شرط کند به شرط اینکه من را خوب کند اینجا را
بعضی گفتند که نمیشود برای اینکه خوب کردن به دست خداست بنابراین به دست پزشک
نیست، در خیابان ارم قم مقابل صحن حضرت معصومه(س) یک داروخانهای بود این داروخانه
با کاشیکاری بالای آن نوشته شده بود که دواء اینجا شفاء آنجا هرکسی که میآمد میخواند
میفهمید یعنی این زمینهسازی برای خوب شدن است و خوبی را حضرت معصومه میدهند.
اینکه میگویند خدا خوب میکند و دست
طبیب نیست این منافات ندارد و اینها وسیله هستند مثل نانوایی که نان میفروشد نانوا
ما را سیر نمیکند بلکه خدا سیر میکند اما اینها وسیله هستند.
میشود کار طبیب را به عنوان جعاله
انجام دهند و میتوانند به عنوان اجاره هم انجام دهند، فرق جعاله با اجاره این است
که در اجاره هر دو طرف مشخص و معیّن هستند تا غرری نباشد اما در جعاله هردوطرف
مشخص نیست یک نفر اعلام کرده است هرکسی این کار را انجام دهد این مقدار به او میدهم
این معلوم اما آن طرف معیّن نیست بدهند هرکسی این کار را انجام داد، به هرحال اجرت
بر واجبات نظامیه علی الکفائیه واجب است.
ایشان یک مسألهای عنوان کردند میشود
کسی را اجیر کنیم برای ختم قرآن؟ بله این هم یک کار است و در مقابل این عمل میتواند
اجرت بگیرد، ختم قرآن چگونه هست؟ از اول فاتحه شروع کنیم تا آخر ناس؟ این یک طور
اجاره هست و میتواند خلاف ترتیب باشد از آخر شروع کند یا از وسط شروع کند مگر
اینکه شرط و قرارداده شود و گفته باشند فلان سورهها را اول بخوانید اگر قرار و
شرط این گونه باشد باید رعایت شود.
چیزی که مهم است این است که هم از نظر
قرائتها مشخص شود که چطور قرائتی میخواهید به این معنا که با آهنگ است یا بیآهنگ،
با آواز است یا بیآواز، از اول شروع میکنید یا از وسط یا از آخر و مهمتر اینکه
غلط نخواند، حالا اگر متعارف این است که یک مقداری غلط در قرائتها هست این اشکال
ندارد و حمل بر متعارف میشود اگر متعارف این است.
غیر از غلط اداء حروف از مخارج اینها
دخالت دارد در قرارداد، اگر متعارف این است که به یک صورت خاصی میخوانند فبها و
الّا متعارف این است الآن که ختم قرآن ماه رمضان به افراد میدهند هیچ قید نمیشود
که باید چگونه بخوانی حتی در نماز هم میدانید که دیده شده بعضی از معاریف مملکت
از امام جمعه گذشتهها مخرج (ضاد) را اصلا اداء نمیکرد غیرالمغضوب علیهم و
لاالضالین اگر شرط نشود که قرائت اجمی باشد یا عربی ظاهرا نباید اشکال داشته باشد
ولی قاعدهاش این است و بهتر این است که عربی باشد و قرآن این گونه نازل شده است.
در حج گاهی میگوید حج میقاتی میخواهیم
و گاهی میگوید حج بلدی میخواهیم، حج میقاتی معلوم است حجی که از میقاتها منتهی در
همان هم ممکن است غرر باشد وقتی میقات مسجد شجرة هست برای کسی که از این مسیر میرود
بهتر است تا اینکه میقات مثلا در جحفه باشد من باب مثال، بلدی یعنی چه؟ میشود دو
نفر بلدی انجام دهند؟ زید را اجیر کنیم حج انجام دهد تا نجف و یک نفر دیگر را هم
اجیر کنیم که از نجف تا مکه این میشود؟
خیر این گونه نمیشود علّتش هم این
است که آن از نجف به مکه حج من بلد الی مکه هست اما اینکه از شهر قم مثلا تا نجف است
اینکه مقصدش حج نیست و چون مقصدش حج نیست این اصلا تحت این عنوان که اجاره کردیم
برای مکه درست به نظر میآید.
در زیارات هم همین گونه هست و اختلاف
هم در این زمینه نیست، اجیرش کرده برای اینکه زیارت نجف کرده است بعد این را به دو
نفر بدهد بگوید تو از قم تا تهران را برو از تهران به بعدش را دیگران بروند، حالا
ایشان اینگونه گفتهاند.
حالا این چطور است که با یک مؤسسه طرف
قرارداد باشد نه با شخص، اگر با شخص است که اشکال دارد این شخصی که تا نجف میرود
این به مکه کاری ندارد اما اگر با یک مؤسسه قرارداد بست، مؤسسه طرف من هست که به
او میگوییم یک حج بلدی یا یک زیارت کربلا بلدی طرف اگر شخص باشد اینکه تا نجف
رفته است قبول است نه آن کسی که تا نصف راه رفته است اما اگر مؤسسه باشد با این
مؤسسه قرارداد بستیم و این مؤسسه کارمندهای متعددی دارد همه این کارمندها در مجموع
مؤسسه میگنجد که زیارت از قم به نجف شود، به کربلا شود در مجموع مؤسسه این گونه
هست.
نماز بر میّت، کسی اجیر شده است نماز
از میّتی را انجام دهد و بعضی واجباتی غیر رکنی را ترک کرد اینجا اگر چناچه متعارف
است مثلا ذکر رکوع و سجود را یادش رفته است بخواند یا نخوانده به هرصورتی جهلاً
آیا اینجا از اجرتش چیزی کم میشود یا خیر؟
اگر متعارف است که این اشتباهات پیش
میآید ظاهرا اشکال نداشته باشد عبارت سید را ببیند إذا استوجر لصلاة عن المیّت فصلّی
و نقص من صلاته بعض الواجبات الغیر الرکنیة سهوا فإن لم یکن زائداً علی المتعارف اشکال ندارد از اجرت چیزی کم نشود متعارف این
است که گاهی یک چیزی اشتباه میشود بعد اصلاحش میکند اگر متعارف است که این پیش
میآید اشکال ندارد غیر متعارفش از اجرت کم شود.