باسمه تعالی
جلد 2 کافی صفحه 319 أَبْعَدُ مَا
يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا لَمْ يُهِمَّهُ إِلَّا
بَطْنُهُ وَ فَرْجُه حدیث از امام صادق(س) دورترین موقعی که عبد از خدا
دور میشود دورترینش آن حالت و زمانهای است که برای عبد هیچ چیزی مهم نباشد جز
بطن و فرج، روایات متعددی در این زمینه هست که مهم ترین هوا و هوسی که انسان را
بدبخت میکند توجه زیاد به این دو مسأله هست.
شبیه این در همان
صفحه حدیث باز از امام صادق به سند معتبر عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
قَالَ: مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا
فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَه خداوند هر
دری از دنیا که به کسی میرساند و در دنیایی را برایش باز میکند بابی از حرص هم
برای او میگشاید، هر قدر به دنیا نزدیک تر شویم حریص تر میشویم.
حرص آن هم در
امور دنیا انسان را از حقیقت غفلت میکند و غفلت از حقیقت منشأ فساد همه چیز هست و
فساد دنیا و آخرت است، دنیا گاهی لذتهای محدودی دارد ولی هر یک لحظه لذت همراه
هست با چندین مرتبه مشکل و ناراحتی، از خدای عزّ و جل میخواهیم که دلهایمان را
متوجه به عزلیت و ابدیت، به آخرت که اساس وجود انسانی است، انسان را متوجه کند.
مسائل مربوط
به بیمه کلیّاتش گفته شد بعضی از فروعی هست که توضیح داده شود و این بحث بیمه که
تمام شود مشورت کنیم که چه چیزی را بحث کنیم، در مورد بیمه مهمترین موردی که
اشکال شده است بیمه عمر است، بیمه عمر هم پولی که دربرابرش میگیرند زیاد است و هم
زمانش بسیار مُمتَد است، از همان یک لحظه بعد از قرارداد میتواند ادامه داشته
باشد تا 80 سال یا بیشتر لذا بعضی گفتند جهل در مورد بیمه عمر بدترین جهلها است
بنابراین چگونه چنین معاملهای را اجازه دهیم.
اما واقعش این
است که مبناء ضرر زدن جهل این است که به حدی برسد که موجب قبیح بودن باشد، مهم این
است که شخص سنجش کند، درست است که بیمه عمر زمان ممتدّی را میطلبد ولی به هرحال
حساب میکند که از طرفی خطر برای خودش هست این را کم و زیاد بررسی میکند که اگر
یک بیماریهای خطرناکی برسد چگونه میتواند علاج کند، اداره بیمه فکر میکند زمان
مُمتدّی را باید رسیدگی کند خود شخص هم حساب میکند اگر مسأله خطرناکی به وجود آمد
چگونه میتواند آن را معالجه کند از هردو طرف جهلش جهل سختی هست چون این گونه هست
هردو باهم مقایسه میکنند اگر یک طرف جهل سختی بود برای طرف دیگر هیچ ضرری نداشت
این ممکن است فکر کنیم چرا یک طرفه ولی وقتی فکر میکنیم که اگر این طرف برایش مهم
است برای او هم مسائل مهمی است و لذا خود عقلاء اقدام میکنند.
ما در بعضی از
روحانیون هم دیده بودیم که علی المعروف بیمه عمر کردند، خیلی از مردم بیمه عمر را
چیز بدی نمیدانند، اگر برای بیمه یک مشکلاتی هست برای این شخص هم هست، مقایسه میکنند
و در نهایت بد نمیدانند به نظر میرسد که این اشکالی نباشد.
اداره بیمه
مختلف است گاهی یک شرکت بزرگ و مهم و مؤسسه وسیع تشکیلاتی متصدّی اداره بیمه هست،
گاهی افراد، ممکن است یک فردی متصدی بیمه شخص دیگری شود فرقی نمیکند، اطلاقاتی که
از اوفوا بالعقود و حدیث و چیزهای دیگری
صحبت شد همه اینها را میگیرد چه شرکتها و مؤسسات بزرگ و چه اشخاص.
حالا آیا
دُوَل هم میشود که یک دولت بیمه کند دولت دیگری را؟ عملا که هست مثلا اسرائیل را
آمریکا اداره میکند یا بعضیها میگویند از بُعد اقتصادی آمریکا را اسرائیل اداره
میکند، حالا نامگذاری آن به این صورت نیست که بیمه باشد ولی عملاً این مطلب هست،
بعید نیست که در آنجا هم این مسائل باشد قرارداد بین دُوَل بسته شود در مواقع
حسّاس اینها به داد هم برسند حالا از کدام طرف شروع شود بسته به قدرت هردو طرف
است.
اگر فرض کنیم
که دولت ایران و نظام اسلامی بیایند حزب الله لبنان را اداره کنند و بیمه کنند این
همان خاصیت را دارد، به هرحال به نظر میرسد که فرقی نمیکند مؤسسات مهم، دُوَل،
اشخاص، همه اینها مشمول این قانون بیمه هستند.
یک مطلب دیگری
در بیمه اینکه آیا میشود دیه ترامی باشد یعنی هر اداره بیمهای یک اداره بیمه
دیگر را اداره کند، یک مؤسسه اداره میکند بعد خودش را هم یک مؤسسه دیگری اداره میکند
مثلا مؤسسه کوچکی بیمه کند یک منطقه را بعد خود این بیمهای که یک منطقهای را
بیمه کرده است تحت تأثیر یک مؤسسه بزرگ که او این را اداره میکند به آن ترامی میگویند،
ترامی مؤسسات بیمه گذار و بیمه گر اینها به این صورت میتوانند اداره کنند، آن
وقت اگر این گونه شد اگر فرض کنیم چند اداره بیمه پشت سرهم قرار دارند بیمه اول یک
جامعهای را اداره کرده و بیمه دوم این بیمه اول را اداره کرده است، بیمه سوم بیمه
دوم را اداره کرده است و همین طور بسته به قدرت اینها هست، آن وقت اگر برای بیمه
اولی مشکلی به وجود آید قاعدتاً همه این بیمههای بعدی با واسطه یکدیگر باید کمک
کنند آن مؤسسه بیمه اولی را حفظ کنند، قاعده اطلاقات این است که بیمههایی به نحو
ترامی که پشت سر یکدیگر هستند اینها همه درست است و طبق قاعده هست، قاعدتاً باید
این گونه باشد.
یکی از مواردی
که بیمه در آن هست و در زمان ما شایع هم هست بیمه کشتیهای باربرای مخصوصاً کشتیهایی
که نفت به سرتاسر دنیا میبرند، اینها در معرض خطر هستند از طرفی مکتبهای مختلف
نظرشان هم مختلف است راجع به این کشتیها، بعضی از آنها چیزهایی را حمل میکنند
که حکومتها همه موافق با حمله اینها نیستند از نظر مکاتب رسمی بعضیها مثلا شراب
حمل میکنند بیمه اینها چگونه است؟
به طور کلی
بیمه چیزهایی که از نظر مکتب ما خلاف واقع هست مثلا کشتی شراب حمل میکند یا یک
کشتی چیزهای دیگری که مضرّ به جامعه هست حمل میکند حالا اگر چنانچه کشتی مسافری
هست و باربری نیست اما این کشتی مسافری کسی را میبرد و میآورد که ظالم است و کار
او ظلم و ستم بر دیگران است آیا تأمین و بیمه یک چنین کشتی جایز است که کاری برای
حفاظت از فلان شخص است اختصاص به کشتی هم ندارد مثلا هواپیماهای اختصاصی که افراد
ظالم و ستمگر را به این طرف و آن طرف میبرند همین حکم را دارد، ماشینی که کارش
این است که اشخاص ستمگر را حمل کند برای کارهایی که ظلم و ستم است همین مسأله هست.
گاهی ممکن است
شخص خودش مشکلی ندارد باری که میخواهند به وسیله این کشتی حمل کنند یا ماشین یا
چیزهای دیگر این بار مشکل دارد، آن وقت بنابراین باید تقسیم شود آن قسمتی که مربوط
به شخص است مشکل ندارد، قسمتی که مربوط به بار است مشکل دارد، این اختصاص به این
موارد هم ندارد، کارخانههایی که تولید چیزهای مضر میکنند، مواد مخدر و امثال اینها
در آنجا هم همین بحث هست اگر ضرری نداشت ادارات بیمه تأمینشان میکردند ولی وقتی
ضرر دارد باید اینها را از بین ببرند، مواد مخدر را گاهی از یک کشور از طریق یک
کشور دیگر میرسانند به کشورهای دیگر، همین اشکال در آنجاها جاری است، بعضیها به
عنوان ترانزیت استفاده میکنند فرض کنید در افغانستان اگر تولید مواد مخدر میشود
بعد بعضی کشورها هستند که اجازه عبور به آنها میدهند به دو شرط اول اینکه بار را
در این کشوری که ترانزیت است باز نکنند و دوم اینکه مقادیر قابل توجهی پول بدهند
که اینها اجازه عبور بدهند، هم کسی از آنها در درگیری کشته نمیشود و هم پول
زیادی به دست این کشور ترانزیت میرسد و منافع زیادی میبرند، بعضی کشورها راجع
مواد مخدر اینگونه هستند.
اما بعضی
کشورها هم مثل ایران دربرابر آنها ایستادگی میکنند، درگیری میشود و چقدر خرج
دیوارکشیهای مُمتَد میشود و عاقبت هم آنها باز میکنند در اینجا و هم پولی به
دست نمیآورند، حالا جهتش رعایت قوانین مکتبی است یا هر جهت دیگر فرق میکند مکتبها
و دولتها در این جهت.
مطلب دیگر
اینکه اگر اداره بیمه تخلّف کند یا بیمه گذار این شخصی که آمده بیمه شود یعنی
مستأمن اینها اگر خلاف قراردادشان عمل کنند این بنا بوده رأس یک مدت معیّن پولش
را بدهد و نداده از آن طرف بیمهگر و اداره بیمه باید به موقع نیاز این را برطرف
کند و نکرده است قاعدتاً ادله خیار در اینجا هم میآید چنانچه اگر اداره بیمه پول
زیادی از مستأمن گرفته باشد یا برعکس او حقّش را نگرفته است قاعدتاً خیار غبن باید
در این موارد هم باشد.
انواع خیارات
آن مواردی که روی قواعد کلی عقلائی است نه
دلیل خاص مثلا خیار مجلس اینجاها نیست، دلیل فقط در بیع هست مثلا و از این قبیل،
موارد دیگر قابل است که فسخ شود، خیار شرط، خیار اشتراط، خیار غبن و امثال اینها،
این موارد در بیمه هم میآید چون دلیلش عقلائی بود و نه نص خاص.
یک مطلبی که در
اداره بیمه هست این است که اگر پیش ادارات بیمه پول زیادی جمع شد تشکیلات اداره
بیمه از افراد بسیار زیادی رقمهای بالایی پول گرفته است، از آن طرف حوادثی هم
اتّفاق نیفتاد و این پولها به مقدار بسیار زیادی جمع شده است حالا اینجا چه کاری
باید کرد؟ کاری نکردند و خلاف هم نکردند چون حادثه نبوده پول زیاد جمع شده است به
خاطر اینکه مستأمنین وظیفه خودشان را انجام دادهاند، اداره بیمه هم خلاف نکرده
است چون در حوادث باید رسیدگی میکرد و حادثهای پیش نیامده است گفته میشود که
مثلا شش ماه اول این سال در مقایسه با شش ماه سال قبل مثلا حوادث چقدر کمتر بوده
اداره بیمه خواه ناخواه چیز زیادی پرداخت نکرده است و این پولها برایش جمع شده
است حالا این پولهای زیادی چطور میشود؟ آیا این فقط برای مواقعی است که حادثه
باشد؟ حالا اگر چند سال این گونه شد که حادثهای رخ نداد انبوه پولها اینجا جمع
میشود چه باید کرد؟
قاعده کلی
همین است که برای اداره بیمه هست، اداره بیمه طبق قرار خودش هم عمل کرده است، بعضی
چیزها هست که سازمانهای دیگر باید مداخله کنند، سازمانهای دیگر هستند که میتوانند
این مشکل را حل کنند مثلا در مسائل مربوط به بانک ملاحظه کنید بانکها وام میدهند
و وام را هم میگویند در صورتی که تأخیر کنید اقساطش را به موقع پرداخت نکنید یک
سودی که بانک میبرد یک سود دیگری هم روی آن سود میگذارد تأخیر و معطل کردن پرداخت،
اینجا قاعدتاً سازمان تعزیرات حکومتی باید مداخله کند و قیمتها را اصلاح کند،
حالا در همان سود اولیه هم همین طور، بانکها روز به روز بزرگ میشوند فلان بانک
در ابتدا مثلا در قم سه شعبه داشته کم کم الآن ده شعبه میشود معنایش این است سود
بسیار زیادی برده، معنایش این است که قیمتی که برای وام گذاشته شده است عادلانه
نیست، سازمان تعزیرات باید مداخله کند همان طور که قیمت میوه را کنترل میکند،
قیمت چیزهای دیگر را کنترل میکند قیمت وام را هم باید کنترل کند.
حالا در آن
مواردی که پول زیادی جمع میشود چه باید کرد؟ خلاصه این پولهای اضافی نشان دهنده
نقص بعضی قوانین است باید اینجا مداخله شود، یکی از وظایف مهم اداره بیمه این است
که یک گروهی را مأمور کند برای بررسی تقصیر و قصور که این فرد بیمه گذار که حالا
گرفتار شده است مقصر بوده یا قاصر؟ پولهایی که جمع شده است همین طور، این پولها
طبق وظیفه عمل شده است یا خیر چون گاهی از اوقات ادارات بیمه به آن وظایف خودشان
عمل نمیکنند و اشخاص باید از این طرف و آن طرف، این اداره و آن اداره بروند آخرش
خسته میشوند و رهایش میکنند، اینها تمام مربوط به نوع قراردادها و برخوردها میشود.
ظاهرا از بیمه
چیز مهمی نداریم، در کتابها متفرعاتی که هست از این مواردی که بنده گفتم کمتر است
و ما فعلا جعاله را که از پیش قرار بوده بعد از اجاره بگوییم چون ارتباط با بیمه
هم داشته جعاله را میگوییم بعد تصمیم بگیرید که حدود بیشتر مایل هستید یا معاملات
خرد و کلانی که پیش میآید.