صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

جعاله جلسه اوّل






باسمه تعالی


یکی از معاملات بالمعنی الأعم جعاله هست، جعاله مورد نیاز مردم هست، در قراردادهایی که بسته می­شود گاهی نیاز به اجاره هست و گاهی نیاز به جعاله این­ها باهم فرق دارند، باید حقیقت جعاله و آثارش روشن شود لفظ جعاله به تسلیس جیم جَعاله، جِعاله، جُعاله در کتب فقهی و غیر فقهی مطرح هست.

یک بحث داریم در حقیقت جعاله و یکی در احکامش، حقیقت جعاله التزام بعوضٍ معلوم علی عملٍ مُحلّلٍ مقصود أو هی انشاء التزام بعوضٍ معلوم حقیقت جعاله ملتزم شدن به عِوَض معیّنی در برابر عمل محلّل مقصود، حلال باشد و مورد غرض باشد مقصود باشد أو هی انشاء التزام بذلک حقیقتش التزام به عِوَض یا انشاء التزام به عِوَض.

بحث در این است که جعاله عقد است یا ایقاع؟ بعضی از آقایان دارند که جعاله گاهی عقد است و گاهی ایقاع و گاهی هیچ کدام، به نظر می­رسد که اولاً هیچ وقت عقد نیست چون عقد مربوط به ایجاب و قبول است، جمع ایجاب و قبول عقد می­شود یعنی قرارداد تا ایجابی نباشد و قبولی نباشد عقد و قرارداد معنا ندارد بنابراین اوفوا بالعقود جعاله را دربر نمی­گیرد چون عقد نیست تا مشمول آیه شود پس عقد نیست آیا ایقاع هست؟

به نظر می­رسد که ایقاع باید باشد انشاء چیزی که قبول تلف در آن دخالت ندارد ایقاع می­شود، چرا به طلاق ایقاع می­گوییم؟ برای اینکه انشاء فُرقه و افتراق است بلا دخالةٍ لقبول طرف مقابل پس بگوییم ایقاع هست.

بعضی معتقدند که نه عقد است و نه ایقاع بلکه یک تسبیب است منظور از تسبیب یعنی می­گویند شما وقتی کلمه جعاله را مطرح می­کنید کانّه می­خواهید بگویید این لفظ سبّبٌ برای این حکم مثل اینکه مثلا در تکوینیات هم همین طور تسبیب است می­گویید سیب خوردن آخر شب برای دفع تب مثلا مفید است می­خواهند بگویند کلماتی که به عنوان جُعاله گفته می­شود صرف یک سببیّت مطلقه هست به نظر می­آید مطلب درستی نباشد، سببیّت مطلقه منافاتی ندارد با اینکه ایقاع باشد، در تمام موارد دیگر چه عقد و چه ایقاع سببیّت وجود دارد، بِعتُک که می­گویید با اینکه عقد است سببٌ برای انتقال، هبه عقدٌ در عین حال سببٌ ملکیت طرف و از این قبیل.

در فقه علی المذاهب الأربعه عقاید مختلفی را که نقل می­کند سببیّت را کار ندارند حق هم با این است که بحثی نیست می­گوید گاهی عقد است و گاهی ایقاع، جعاله گاهی عقد است گاهی ایقاع، ظاهرا قبول هیچ دخالتی ندارد که گاهی عقد باشد، اگر بخواهد عقد باشد حالا یا مطلقا یا گاهی باید قبول طرف دخالتی در تحقّق جعاله داشته باشد، اگر قبول طرف هیچ دخالتی ندارد معنا ندارد که عقد باشد، ایجاب بدون قبول حالا واقعش این است که حقیقت جعاله به آن انشاء ایجاب است نه ایجاب و قبول، جعاله جعل یک شخص، یک جُعلی را دربرابر عملی این حقیقت جعاله هست حالا گاهی طرف قبول می­کند گاهی هم قبول نمی­کند ولی آن خارج از حقیقت جعاله هست، حقیقت جعاله برای این طرف است، گاهی لفظش هم جَعل گفته می­شود و آن پولی هم که قرارداد می­شود جُعل و یا جَعیله.

علی ای حال به نظر می­رسد ما در حاشیه تحریرالوسیله هم داریم حق همین است که ایقاع است، تفسیرش هم یا بگویید التزام بعوضٍ معلوم علی عملٍ حلال یا انشاء الإلتزام بعِوَض المعلوم علی عملٍ حلال، ما داریم که این معنی دوم اقرب است و اظهر است، قبول عامل هیچ دخالتی در تحقق جعاله ندارد.

در متون مذهبی ما از بعضی از منابع می­شود استفاده کرد که این­ها جعاله را مطرح می­کنند اول آیه کریمه قرآن سوره یوسف بعد از اینکه صواع مَلِک گم شد گفتند ایّهتا العیر إنّکم لسارقون آن را هم گفتند چه می­خواهی گفتند نفقد صواع المَلِک سُواء یعنی آن وسیله اندازه­گیری کِیل از همان ماده صاع هست قال إنّ نفقد صواع المَلِک و لِمَن جاء به حِملُ بَعیر[1] اگر هرکسی این صواع گمشده را بیاورد یک بار شتر (که منظور بردن طعام است گندم و جو این­ها) به او می­دهیم اگر این صواع را پیدا کند آن چیزی که در حقیقت جعاله دخالت دارد همین است قالوا نفقد صواع الملک و لِمَن جاء به حِملُ بَعیر همین قسمتی که خواندیم فقط دخالت دارد.

از بعضی روایات هم می­شود استفاده استفاده کرد که منظور از این روایات همین جُعاله هست، در باب 6 جعاله از امام موسی بن جعفر(س) وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِرَجُلٍ‏ أعْطِيكَ‏ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ‏ وَ تُعَلِّمُنِي‏ عَمَلَكَ وَ تُشَارِكُنِي هَلْ يَحِلُّ ذَلِكَ لَهُ از امام موسی بن جعفر پرسیدند کسی به دیگری می­گوید من ده درهم به تو می­دهم تو عمل و کار و شغلت را به من یاد بده و من شریک باشم در کار تو، اعلام می­کند که ده درهم می­دهم که کارت را به من یاد بدهی قَالَ إِذَا رَضِيَ فَلَا بَأْسَ، آن چیزی که دخالت در جُعاله دارد همان جمله اول شاید باشد آن إذا رَضِیَ که قبول آن حساب می­شود مسأله جُعاله نیست بلکه مسأله بیان حِلّیّت این کار است، یک بحث تحقّق عقد و اجاره و جعاله هست، یک بحث مسأله حِلّیّت این کار، می­خواهد بگوید حقیقت جُعاله همان اعلام است که أعطیک عشرة دراهم و تعلّمُنی عمَلَک این حقیقت جعاله هست منتهی این کار جعاله که می­خواهید انجام دهید درصورتی حلال است که او هم راضی شود آن بیان حکم تکلیفی است ولی بعضی تصریح دارند که ایجاب و قبول دارد یعنی پس عقد است.

ایجاب و قبول هردو حالا ما می­گوییم قبولش در حقیقت دخالت ندارد، گاهی عام است گاهی خاص، گاهی عام است هرکس که چنین کند ما این مقدار به او می­دهیم و این عام است، گاهی خاص است و به یک نفر خاص خطاب می­شود یا به یک طایفه خطاب می­شود که از شماها اگر کسی چنین کاری انجام دهد، این­ها در تحقّق قبول دخالت دارند ولی علی ای حال از نظر بیان اصل حقیقت جعاله قبول طرف مقابل دخالتی ندارد حالا چه عام و چه خاص.

آن­ کسانی که می­گویند نه عقد است و نه ایقاع بلکه یک سببیّت مطلقه هست می­گویند این­ها از قبیل این دسته از روایات مثلا من تصدّق دفع الله عنه میتة السّوء کسی که صدقه بدهد خدا مردن بد را از او دور می­کند یک سببیّت بر این است و این ربطی به عقد و ایجاب و قبول و این موارد ندارد اثر صدقه این است، بعضی مرگ­ها مرگ سوء هست توالت رفته است برای تخلّی یک دفعه مرگ او را می­گیرد و می­افتد آن هم در توالت­های قدیم که همه چیز علنی بود در نجاسات می­افتد این مرگ سوء هست، گاهی میتة الحُسن است مرحوم محدث قمی در قنوت نماز وتر از دنیا رفت شاید درحال گفتن العفو، مرحوم آقای فیض که قبل از ورود مرحوم آقای بروجردی به قم ایشان خیلی مورد توجه بودند قبرشان در قسمت جلوی ایوان طلای حضرت معصومه(س) هست ایشان هم در قنوت نماز عصر گفتند الهی الهنا عالمنا بفضلک و لا تُعاملنا بِعَدلِکَ یا کریم این را گفت و افتاد این مرگ نیکو هست، یکی از دعاءها که همیشه مورد توجه باید باشد همین است خدایا میته سوء ما را نمیران.

می­گویند این سببیّت را می­گوید که صدقه دادن سببٌ بدفع میتة السوء یا روایاتی که در ابواب بقیة الصلواة المندوبه هست دارد مَن صلّی نافلة الّلیل کسی نماز شب بخواند تاب ریحَهُ و نورانی می­شود باب 39 بقیة الصلواة المندوبه.

حالا به هرحال نظر ما بر این هست که این ایقاع هست و قبول هیچ دخالتی ندارد تا عقد شود، التزام یک عنوان عامی است که شامل همه این گونه موارد می­شود، ملتزم را جاعل می­گویند، عِوَض را جُعل یا جَعیله می­گویند، قبول هم که دخالتی ندارد.

فرق اجاره با جعاله هم واضح هست، در اجاره مستأجر به صرف عقد مالک عمل است به این کسی که اجیرش هست می­گوید این کار را انجام بدهید و آن طرف هم به محض قرارداد مالک اُجرت است پس آن چیزی که دخالت دارد نفس عقد است مالک عمل بر او و او هم مالک اجرت بر این اما جعاله این گونه نیست اثر جعاله بعد از عمل است نه بعد از عقد، او بیان می­کند که هرکسی این کار را انجام دهد این مقدار به او می­دهم وقتی او می­آید عمل می­کند آن وقت استحقاق جُعل به وجود می­آید این مُستحق می­شود که این جُعل را بگیرد.

استفاده این گونه می­شود که جُعاله متقوّم به دو مقصود و به دو غرض هست: اول غرض جاعل که می­گوید این مقدار می­دهم مقصودش این است به مقصود و به هدفی که گم شده است برسد آن طرفش که کار را انجام می­دهد هدفش این است که سودی ببرد پس جعاله متقوّم به دو مقصد است، به دو غرض است، جاعل می­خواهد به هدف گم شده برسد و آن طرف هم می­خواهد به این پولش برسد.

واقعیت این است که در جامعه گاهی نیاز به جعاله هست مثلا یک چیزی گم می­شود اگر جعاله نباشد چگونه به این برسد؟ در اجاره همه چیز باید معیّن باشد شما وقتی یک خانه­ای را اجاره می­کنید مشخصاً باید محلّ آن، اندازه آن و همه مواردش مشخص باشد اما گاهی انسان نمی­خواهم مشخص کند اگر بگوید که فلان چیز را گم کردم ممکن است خطراتی باشد و یکی از خطرات این است که افرادی می­گردند پیدا کنند برای خودشان بدزدند این است که به طور مبهم می­خواهد اعلام کند و می­گوید یک چیزی گم کردم و اگر پیدا کنید این مقدار می­دهم، گاهی نمی­خواهد معیّن کند آن چیزی که گم شده است چیست و چقدر است، می­خواهد مبهم باشد، در قضیه حضرت یوسف هم و لِمَن جاء به حِملُ بعیر و حمل بعیر دقیقا معلوم نیست چند کیلو هست و در جعاله چیزی معلوم نیست.

دلیل المؤمنون عند شروطهم که از ادله جعاله هم می­شود حسابش کرد می­گوید قراردادی که می­بندید و شرطی که می­بندید ندارد به چه کسی به طور عام، و به طور عام اگر چنانچه نمی­گفت بلکه می­گفت چیزی می­دهم مورد توجه البته در تعاریف دارند و در تحریرالوسیله هم دارد که عِوَضٍ معلوم اول بحث هم عرض کردم ولی اگر این گونه نباشد ولی گفته شود که یک چیز مهمی می­دهم و چیز مهم تقریبا معلوم است نه معلوم به آن معنا که می­گوییم به طوری که محرّک او شود که دنبال کار برود، آن طوری هم که می­شود حالا معیّن یا غیر معیّن معمول این است که جاعل قرارداد می­بندد و می­گوید می­دهم حالا یا معلوم یا مطلق اما آیا این دخالت دارد که جاعل این کار را بکند؟ یا اینکه یک کسی گفت که من چیزی گم کرده­ام و کسی پیدا کند نفعی می­برد نمی­گوید من نفع می­رسانم و نمی­گوید من می­دهم بعید نیست این­ها درست باشد ولی خیلی گفته­اند این گونه چنانچه در عقد و ایقاعش مشهور گفتند عقد است، عدّه­ای ایقاع هست و عدّه­ای هم می­گویند نه عقد است و نه ایقاع بلکه سببیّت مطلقه هست.

حالا به هرحال جعاله بر عمل حلال باید باشد نه حرام، حرام هرچیزی که خلاف شرع هست از جمله چیزهایی که خلاف شرع است و مورد جعاله این است که طرف را اجیر کند بر عملی که برای سلامتی او ضرر دارد، اگر برود بالای کوه خودش را پرت کند این مقدار می­دهم این قرار جعاله باطل است برای اینکه برای کاری است که فلاکت دیگری در آن هست پس اگر گفت که فلان مقدار می­دهم یا چیز مهمی می­دهم به شرط اینکه ده کیلو غذا در یک وعده بخورید از باب اینکه موجب هلاکتش هست این­ها جایز نیست، هرکاری که عمل حرامی باشد مورد صحت جعاله نیست حالا چه حرام از باب اضرار و چه از باب لغویت، لغو هست مثلا بگوید هرکسی که ده شبانه روز بیدار بنشیند و به این دیوار نگاه کند این مقدار داده می­شود این لغو هست.

حالا در جاعل و در عامل چه چیزهایی شرط است برای تحقّق جعاله، در جاعل فقط اهلیّت اسیتجار، اهلیّت استیجار یعنی آدم بالغی هست، آدم عاقلی هست و این می­تواند قرارداد ببندد به این معنا که اجیر پیدا کند، شخصی است که می­تواند برای خودش اجیر بگیرد حالا یک بچه چهار یا پنج ساله قرارداد اجاره ببندد چطور نمی­شود قرارداد جعاله هم همین طور است، اهلیّت استیجار، اهلیّت اینکه کسی را استخدام کند این شرطش هست، همان شرایطی که در عقود و ایقاعات معتبر است در همه این­ها و لو این عقد نیست ایقاع هست اما در عین حال اهلیّت می­خواهد که اجیر بگیرد.

در عامل فقط یک چیز معتبر است و آن اینکه بتواند این کار را انجام دهد و از او می­آید که این کار را انجام دهد و حرام هم نباشد، هر کسی درحال جنابت مسجد را جارو کند یک ساعت این توقّف حرام است یا اینکه با یک نفر قرارداد می­بندد برای تمیز کردن مسجد آن کسی که می­خواهد قبول کند مُجنب است حرام است و نمی­تواند این را انجام دهد.

آیا عامل یا جاعل نفوذ تصرف هم می­خواهد؟ نفوذ تصرف منظور این است که مثل آدم بالغ عاقل قراردادهایش نافذ باشد و درست باشد که نفوذ تصرف می­گوییم، اگر این گونه گفتیم آن وقت بچه ممیّز ولی نابالغ می­تواند جاعل شود یا عامل شود؟

اگر نفوذ تصرف شرط باشد بچه­ای که هنوز بالغ نشده است این نمی­شود اما در عامل که فقط می­خواهد این را پیدا کند می­گوید مدادم اینجا افتاد بگرد پیدا کن این هم گشت پیدا کرد یک چیزی به او می­دهند، بعید نیست نفوذ تصرف شرط نباشد نه در جاعل و نه در عامل.

حتی بعضی گفتند که در عامل ممیّز هم نباشد باز اشکال ندارد می­تواند این شیء گم شده را پیدا کند، خیلی از اوقات هست شما در خیابان می­روید چیزی از دستتان افتاد بچه­ای نابالغی است و چه بسا بچه کوچکی هست و اشاره می­فهمد و پیدا کرد به شما داد این کافی است جعاله برقرار می­شود.

بعضی گفته­اند چون قصد صبی لا قصد است بنابراین نفوذ تصرف نمی­خواهد چه دلیلی داریم که قصد صبی مطلقا لا قصد است، قصد به معنای اطلاقی­اش که همان اراده و اختیار باشد همین کافی است بنابراین اینکه قصد صبی لا قصد است چیز به درد خوری نمی­شود اینجا حسابش کرد حالا به هرحال حقیقت جعاله معلوم به نظر ما ایقاع هست، انشاء التزام به چیزی در مقابل عملی و انشاء را یا بگویید انشاء التزام از آیات و بعضی روایات امضاء این قرار معلوم می­شود و این قرار هم مورد نیاز جامعه هست حالا بعضی هم خواستند بگویند از بعضی روایات هم اعتبار جعاله به دست می­آید.

 



[1] سوره یوسف: 70






   سه‌شنبه 5 آذر 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما