باسمه تعالی
یکی از معاملات
بالمعنی الأعم جعاله هست، جعاله مورد نیاز مردم هست، در قراردادهایی که بسته میشود
گاهی نیاز به اجاره هست و گاهی نیاز به جعاله اینها باهم فرق دارند، باید حقیقت
جعاله و آثارش روشن شود لفظ جعاله به تسلیس جیم جَعاله، جِعاله، جُعاله در کتب
فقهی و غیر فقهی مطرح هست.
یک بحث داریم
در حقیقت جعاله و یکی در احکامش، حقیقت جعاله التزام بعوضٍ معلوم علی عملٍ مُحلّلٍ
مقصود أو هی انشاء التزام بعوضٍ معلوم حقیقت جعاله ملتزم شدن به عِوَض معیّنی در
برابر عمل محلّل مقصود، حلال باشد و مورد غرض باشد مقصود باشد أو هی انشاء التزام
بذلک حقیقتش التزام به عِوَض یا انشاء التزام به عِوَض.
بحث در این
است که جعاله عقد است یا ایقاع؟ بعضی از آقایان دارند که جعاله گاهی عقد است و
گاهی ایقاع و گاهی هیچ کدام، به نظر میرسد که اولاً هیچ وقت عقد نیست چون عقد
مربوط به ایجاب و قبول است، جمع ایجاب و قبول عقد میشود یعنی قرارداد تا ایجابی
نباشد و قبولی نباشد عقد و قرارداد معنا ندارد بنابراین اوفوا بالعقود جعاله را
دربر نمیگیرد چون عقد نیست تا مشمول آیه شود پس عقد نیست آیا ایقاع هست؟
به نظر میرسد
که ایقاع باید باشد انشاء چیزی که قبول تلف در آن دخالت ندارد ایقاع میشود، چرا
به طلاق ایقاع میگوییم؟ برای اینکه انشاء فُرقه و افتراق است بلا دخالةٍ لقبول
طرف مقابل پس بگوییم ایقاع هست.
بعضی معتقدند
که نه عقد است و نه ایقاع بلکه یک تسبیب است منظور از تسبیب یعنی میگویند شما
وقتی کلمه جعاله را مطرح میکنید کانّه میخواهید بگویید این لفظ سبّبٌ برای این
حکم مثل اینکه مثلا در تکوینیات هم همین طور تسبیب است میگویید سیب خوردن آخر شب
برای دفع تب مثلا مفید است میخواهند بگویند کلماتی که به عنوان جُعاله گفته میشود
صرف یک سببیّت مطلقه هست به نظر میآید مطلب درستی نباشد، سببیّت مطلقه منافاتی
ندارد با اینکه ایقاع باشد، در تمام موارد دیگر چه عقد و چه ایقاع سببیّت وجود
دارد، بِعتُک که میگویید با اینکه عقد است سببٌ برای انتقال، هبه عقدٌ در عین حال
سببٌ ملکیت طرف و از این قبیل.
در فقه علی
المذاهب الأربعه عقاید مختلفی را که نقل میکند سببیّت را کار ندارند حق هم با این
است که بحثی نیست میگوید گاهی عقد است و گاهی ایقاع، جعاله گاهی عقد است گاهی
ایقاع، ظاهرا قبول هیچ دخالتی ندارد که گاهی عقد باشد، اگر بخواهد عقد باشد حالا
یا مطلقا یا گاهی باید قبول طرف دخالتی در تحقّق جعاله داشته باشد، اگر قبول طرف
هیچ دخالتی ندارد معنا ندارد که عقد باشد، ایجاب بدون قبول حالا واقعش این است که
حقیقت جعاله به آن انشاء ایجاب است نه ایجاب و قبول، جعاله جعل یک شخص، یک جُعلی
را دربرابر عملی این حقیقت جعاله هست حالا گاهی طرف قبول میکند گاهی هم قبول نمیکند
ولی آن خارج از حقیقت جعاله هست، حقیقت جعاله برای این طرف است، گاهی لفظش هم جَعل
گفته میشود و آن پولی هم که قرارداد میشود جُعل و یا جَعیله.
علی ای حال به
نظر میرسد ما در حاشیه تحریرالوسیله هم داریم حق همین است که ایقاع است، تفسیرش
هم یا بگویید التزام بعوضٍ معلوم علی عملٍ حلال یا انشاء الإلتزام بعِوَض المعلوم
علی عملٍ حلال، ما داریم که این معنی دوم اقرب است و اظهر است، قبول عامل هیچ
دخالتی در تحقق جعاله ندارد.
در متون مذهبی
ما از بعضی از منابع میشود استفاده کرد که اینها جعاله را مطرح میکنند اول آیه
کریمه قرآن سوره یوسف بعد از اینکه صواع مَلِک گم شد گفتند ایّهتا العیر إنّکم
لسارقون آن را هم گفتند چه میخواهی گفتند نفقد صواع المَلِک سُواء یعنی آن وسیله
اندازهگیری کِیل از همان ماده صاع هست قال إنّ نفقد صواع المَلِک و لِمَن جاء به
حِملُ بَعیر اگر هرکسی
این صواع گمشده را بیاورد یک بار شتر (که منظور بردن طعام است گندم و جو اینها)
به او میدهیم اگر این صواع را پیدا کند آن چیزی که در حقیقت جعاله دخالت دارد
همین است قالوا نفقد صواع الملک و لِمَن جاء به حِملُ بَعیر همین قسمتی که خواندیم
فقط دخالت دارد.
از بعضی روایات هم میشود استفاده
استفاده کرد که منظور از این روایات همین جُعاله هست، در باب 6 جعاله از امام موسی
بن جعفر(س) وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِرَجُلٍ أعْطِيكَ
عَشَرَةَ دَرَاهِمَ وَ تُعَلِّمُنِي عَمَلَكَ وَ تُشَارِكُنِي هَلْ يَحِلُّ
ذَلِكَ لَهُ از امام موسی بن جعفر پرسیدند کسی به دیگری میگوید من ده درهم به تو
میدهم تو عمل و کار و شغلت را به من یاد بده و من شریک باشم در کار تو، اعلام میکند
که ده درهم میدهم که کارت را به من یاد بدهی قَالَ إِذَا رَضِيَ فَلَا بَأْسَ، آن
چیزی که دخالت در جُعاله دارد همان جمله اول شاید باشد آن إذا رَضِیَ که قبول آن
حساب میشود مسأله جُعاله نیست بلکه مسأله بیان حِلّیّت این کار است، یک بحث تحقّق
عقد و اجاره و جعاله هست، یک بحث مسأله حِلّیّت این کار، میخواهد بگوید حقیقت
جُعاله همان اعلام است که أعطیک عشرة دراهم و تعلّمُنی عمَلَک این حقیقت جعاله هست
منتهی این کار جعاله که میخواهید انجام دهید درصورتی حلال است که او هم راضی شود آن
بیان حکم تکلیفی است ولی بعضی تصریح دارند که ایجاب و قبول دارد یعنی پس عقد است.
ایجاب و قبول
هردو حالا ما میگوییم قبولش در حقیقت دخالت ندارد، گاهی عام است گاهی خاص، گاهی
عام است هرکس که چنین کند ما این مقدار به او میدهیم و این عام است، گاهی خاص است
و به یک نفر خاص خطاب میشود یا به یک طایفه خطاب میشود که از شماها اگر کسی چنین
کاری انجام دهد، اینها در تحقّق قبول دخالت دارند ولی علی ای حال از نظر بیان اصل
حقیقت جعاله قبول طرف مقابل دخالتی ندارد حالا چه عام و چه خاص.
آن کسانی که
میگویند نه عقد است و نه ایقاع بلکه یک سببیّت مطلقه هست میگویند اینها از قبیل
این دسته از روایات مثلا من تصدّق دفع الله عنه میتة السّوء کسی که صدقه بدهد خدا مردن بد را از او دور میکند
یک سببیّت بر این است و این ربطی به عقد و ایجاب و قبول و این موارد ندارد اثر
صدقه این است، بعضی مرگها مرگ سوء هست توالت رفته است برای تخلّی یک دفعه مرگ او
را میگیرد و میافتد آن هم در توالتهای قدیم که همه چیز علنی بود در نجاسات میافتد
این مرگ سوء هست، گاهی میتة الحُسن است مرحوم محدث قمی در قنوت نماز وتر از دنیا
رفت شاید درحال گفتن العفو، مرحوم آقای فیض که قبل از ورود مرحوم آقای بروجردی به
قم ایشان خیلی مورد توجه بودند قبرشان در قسمت جلوی ایوان طلای حضرت معصومه(س) هست
ایشان هم در قنوت نماز عصر گفتند الهی الهنا عالمنا بفضلک و لا تُعاملنا بِعَدلِکَ
یا کریم این را گفت و افتاد این مرگ نیکو هست، یکی از دعاءها که همیشه مورد توجه
باید باشد همین است خدایا میته سوء ما را نمیران.
میگویند این
سببیّت را میگوید که صدقه دادن سببٌ بدفع میتة السوء یا روایاتی که در ابواب بقیة
الصلواة المندوبه هست دارد مَن صلّی نافلة الّلیل کسی نماز شب بخواند تاب ریحَهُ و
نورانی میشود باب 39 بقیة الصلواة المندوبه.
حالا به هرحال
نظر ما بر این هست که این ایقاع هست و قبول هیچ دخالتی ندارد تا عقد شود، التزام یک
عنوان عامی است که شامل همه این گونه موارد میشود، ملتزم را جاعل میگویند، عِوَض
را جُعل یا جَعیله میگویند، قبول هم که دخالتی ندارد.
فرق اجاره با
جعاله هم واضح هست، در اجاره مستأجر به صرف عقد مالک عمل است به این کسی که اجیرش
هست میگوید این کار را انجام بدهید و آن طرف هم به محض قرارداد مالک اُجرت است پس
آن چیزی که دخالت دارد نفس عقد است مالک عمل بر او و او هم مالک اجرت بر این اما
جعاله این گونه نیست اثر جعاله بعد از عمل است نه بعد از عقد، او بیان میکند که
هرکسی این کار را انجام دهد این مقدار به او میدهم وقتی او میآید عمل میکند آن
وقت استحقاق جُعل به وجود میآید این مُستحق میشود که این جُعل را بگیرد.
استفاده این
گونه میشود که جُعاله متقوّم به دو مقصود و به دو غرض هست: اول غرض جاعل که میگوید
این مقدار میدهم مقصودش این است به مقصود و به هدفی که گم شده است برسد آن طرفش
که کار را انجام میدهد هدفش این است که سودی ببرد پس جعاله متقوّم به دو مقصد
است، به دو غرض است، جاعل میخواهد به هدف گم شده برسد و آن طرف هم میخواهد به
این پولش برسد.
واقعیت این
است که در جامعه گاهی نیاز به جعاله هست مثلا یک چیزی گم میشود اگر جعاله نباشد
چگونه به این برسد؟ در اجاره همه چیز باید معیّن باشد شما وقتی یک خانهای را
اجاره میکنید مشخصاً باید محلّ آن، اندازه آن و همه مواردش مشخص باشد اما گاهی
انسان نمیخواهم مشخص کند اگر بگوید که فلان چیز را گم کردم ممکن است خطراتی باشد
و یکی از خطرات این است که افرادی میگردند پیدا کنند برای خودشان بدزدند این است
که به طور مبهم میخواهد اعلام کند و میگوید یک چیزی گم کردم و اگر پیدا کنید این
مقدار میدهم، گاهی نمیخواهد معیّن کند آن چیزی که گم شده است چیست و چقدر است،
میخواهد مبهم باشد، در قضیه حضرت یوسف هم و لِمَن جاء به حِملُ بعیر و حمل بعیر
دقیقا معلوم نیست چند کیلو هست و در جعاله چیزی معلوم نیست.
دلیل المؤمنون
عند شروطهم که از ادله جعاله هم میشود حسابش کرد میگوید قراردادی که میبندید و
شرطی که میبندید ندارد به چه کسی به طور عام، و به طور عام اگر چنانچه نمیگفت
بلکه میگفت چیزی میدهم مورد توجه البته در تعاریف دارند و در تحریرالوسیله هم
دارد که عِوَضٍ معلوم اول بحث هم عرض کردم ولی اگر این گونه نباشد ولی گفته شود که
یک چیز مهمی میدهم و چیز مهم تقریبا معلوم است نه معلوم به آن معنا که میگوییم به
طوری که محرّک او شود که دنبال کار برود، آن طوری هم که میشود حالا معیّن یا غیر
معیّن معمول این است که جاعل قرارداد میبندد و میگوید میدهم حالا یا معلوم یا
مطلق اما آیا این دخالت دارد که جاعل این کار را بکند؟ یا اینکه یک کسی گفت که من
چیزی گم کردهام و کسی پیدا کند نفعی میبرد نمیگوید من نفع میرسانم و نمیگوید
من میدهم بعید نیست اینها درست باشد ولی خیلی گفتهاند این گونه چنانچه در عقد و
ایقاعش مشهور گفتند عقد است، عدّهای ایقاع هست و عدّهای هم میگویند نه عقد است
و نه ایقاع بلکه سببیّت مطلقه هست.
حالا به هرحال
جعاله بر عمل حلال باید باشد نه حرام، حرام هرچیزی که خلاف شرع هست از جمله
چیزهایی که خلاف شرع است و مورد جعاله این است که طرف را اجیر کند بر عملی که برای
سلامتی او ضرر دارد، اگر برود بالای کوه خودش را پرت کند این مقدار میدهم این
قرار جعاله باطل است برای اینکه برای کاری است که فلاکت دیگری در آن هست پس اگر
گفت که فلان مقدار میدهم یا چیز مهمی میدهم به شرط اینکه ده کیلو غذا در یک وعده
بخورید از باب اینکه موجب هلاکتش هست اینها جایز نیست، هرکاری که عمل حرامی باشد
مورد صحت جعاله نیست حالا چه حرام از باب اضرار و چه از باب لغویت، لغو هست مثلا
بگوید هرکسی که ده شبانه روز بیدار بنشیند و به این دیوار نگاه کند این مقدار داده
میشود این لغو هست.
حالا در جاعل و
در عامل چه چیزهایی شرط است برای تحقّق جعاله، در جاعل فقط اهلیّت اسیتجار، اهلیّت
استیجار یعنی آدم بالغی هست، آدم عاقلی هست و این میتواند قرارداد ببندد به این
معنا که اجیر پیدا کند، شخصی است که میتواند برای خودش اجیر بگیرد حالا یک بچه
چهار یا پنج ساله قرارداد اجاره ببندد چطور نمیشود قرارداد جعاله هم همین طور است،
اهلیّت استیجار، اهلیّت اینکه کسی را استخدام کند این شرطش هست، همان شرایطی که در
عقود و ایقاعات معتبر است در همه اینها و لو این عقد نیست ایقاع هست اما در عین
حال اهلیّت میخواهد که اجیر بگیرد.
در عامل فقط
یک چیز معتبر است و آن اینکه بتواند این کار را انجام دهد و از او میآید که این
کار را انجام دهد و حرام هم نباشد، هر کسی درحال جنابت مسجد را جارو کند یک ساعت
این توقّف حرام است یا اینکه با یک نفر قرارداد میبندد برای تمیز کردن مسجد آن
کسی که میخواهد قبول کند مُجنب است حرام است و نمیتواند این را انجام دهد.
آیا عامل یا
جاعل نفوذ تصرف هم میخواهد؟ نفوذ تصرف منظور این است که مثل آدم بالغ عاقل
قراردادهایش نافذ باشد و درست باشد که نفوذ تصرف میگوییم، اگر این گونه گفتیم آن
وقت بچه ممیّز ولی نابالغ میتواند جاعل شود یا عامل شود؟
اگر نفوذ تصرف
شرط باشد بچهای که هنوز بالغ نشده است این نمیشود اما در عامل که فقط میخواهد
این را پیدا کند میگوید مدادم اینجا افتاد بگرد پیدا کن این هم گشت پیدا کرد یک
چیزی به او میدهند، بعید نیست نفوذ تصرف شرط نباشد نه در جاعل و نه در عامل.
حتی بعضی
گفتند که در عامل ممیّز هم نباشد باز اشکال ندارد میتواند این شیء گم شده را پیدا
کند، خیلی از اوقات هست شما در خیابان میروید چیزی از دستتان افتاد بچهای
نابالغی است و چه بسا بچه کوچکی هست و اشاره میفهمد و پیدا کرد به شما داد این
کافی است جعاله برقرار میشود.
بعضی گفتهاند
چون قصد صبی لا قصد است بنابراین نفوذ تصرف نمیخواهد چه دلیلی داریم که قصد صبی
مطلقا لا قصد است، قصد به معنای اطلاقیاش که همان اراده و اختیار باشد همین کافی
است بنابراین اینکه قصد صبی لا قصد است چیز به درد خوری نمیشود اینجا حسابش کرد حالا
به هرحال حقیقت جعاله معلوم به نظر ما ایقاع هست، انشاء التزام به چیزی در مقابل
عملی و انشاء را یا بگویید انشاء التزام از آیات و بعضی روایات امضاء این قرار
معلوم میشود و این قرار هم مورد نیاز جامعه هست حالا بعضی هم خواستند بگویند از
بعضی روایات هم اعتبار جعاله به دست میآید.